سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و مطالب رسانههای کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. هر روز 07:30 با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
دختر آبی و پیرمرد سبز! دو آدرس در یک "خیابان"
«سحر خدایاری» معروف به «دختر آبی»، یازدهم تیرماه گذشته در مقابل دادگاه انقلاب تهران اقدام به خودسوزی کرد و پس از گذشت چند هفته در بیمارستان در گذشت.
بر اثر این حادثه موجی از شایعات در فضای مجازی و رسانهها ایجاد شد و شایعهپراکنان، دلیل این اقدام وی را صدور حکم شش ماه حبس بخاطر تلاش برای حضور در ورزشگاه بیان کردند. در حالیکه قوه قضائیه رسما اعلام کرد هیچ دادگاهی در این خصوص برگزار نشده و آن مرحومه نیز در لحظه انتحار هیچ محکومیتی نداشته است.
اتهام در دست بررسی خدایاری، درگیری با مأموران انتظامی در مقابل ورزشگاه و هنگامی بوده که خدایاری قصد حضور غیر قانونی در استادیوم را داشته است.
در جریان فوت این شخص؛ اضلاعی از اصلاحطلبان، سلبریتیها، ضد انقلاب خارج نشین و حتی فرح پهلوی، خود را حامی او جلوه داده و به همین بهانه معترض نظام اسلامی شدند.
در این زمینه، حتی یکی از نمایندگان زن مجلس شورای اسلامی نیز مرحومه و کیفیت درگذشت او را به خودسوزی بوعزیزی در کشور تونس که منجر به بروز انقلاب در این کشور شد، تشبیه کرد. [1]
*در ماجرای موسوم به دختر آبی، اگرچه تمام ابعاد قضیه به صورت کامل و محرز روشن است و حتی کسی مثل «علی مطهری» نیز که در این قضیه همنوا با شایعهسازان مرتکب خلافگویی شده بود؛ به اشتباه خود اعتراف کرد [2] اما شاهدیم که اضلاع فوق الذکر (شامل کسانی از اصلاحطلبان، سلبریتیها و ضد انقلاب خارج نشین) همچنان بر مواضع خود استوار ماندهاند و مشغول جنایت حکومتی جلوه دادن درگذشت مرحومه خدایاری هستند!
در این میان، دلبستگان نظام و انقلاب و فعالان رسانهای نیز در تلاشی قابل تقدیر، همچنان مشغول تاباندن نور به ابعاد تاریک این قضیه و شایعات پیرامون آن هستند تا اذهان عمومی دچار تشویش نشوند.
تلاشی که البته تحت الشعاع عملیات روانی طراحی شده در ماجرای مرحومه خدایاری قرار گرفت.
سؤال اینجاست که این موج روانی از چه رو توانست با عملگری اضلاع فوقالذکر تا حدی فراگیر شود و چرا علیرغم رفع کامل شبهه نسبت به این پرونده؛ اما فرایندهای رسانهای و سیاسی آنچنان که باید و شاید در این قضیه تأثیرگذار نشدند و تشعشعات مسئله ادامهدار بود؟
پاسخ را باید در عزم 10 ساله ستاد جریان سیاسی خاص برای "عامالبلوی" کردن فضای جامعه در جهت ایجاد «فتنه اقتصادی» و سیاست خیابانی جستجو کرد.
عزمی که متأسفانه آنطور که باید مورد رصد و برخورد قرار نگرفته و در مطمح تحلیلها نبوده است و از همین روست که امروز پس از 10 سال به سادگی میتواند کوچکترین رخداد و حتی رخدادهای طبیعی مثل ریزگردها و زلزله را نیز عامل نارضایتی از نظام جلوه دهد و موجب همآهنگی اصلاحطلبان، سلبریتیها و اصلاحطلبان خارجنشین شود.
ماجرا به این برمیگردد که اعضای ستاد جریان سیاسی خاص توانستهاند در ذهن برخی از مخاطبان خود القائاتی را انجام دهند که این القائات مادام که با عملگری صحیح خواص کشور و روشنگریهای بصیرانه آنها مواجه نشود؛ همچون یک موتور مبدّل؛ از هرچیزی زمینه نارضایتی میسازد.
خواه از گم شدن یک دختر دوچرخهسوار، خواه از درگذشت یک خواننده، خواه از انتحار یک انسان دچار عارضههای روانی و خواه از هر چیز دیگری...
فضای روانی اشاره شده همچنین بر محمل مطالبات برخی لایههای جامعه نیز قابلیت انطباق یافته است و این امکان وجود دارد که مثلا حامیان حقوق حیوانات، طرفداران حضور بانوان در ورزشگاهها، متضررین قضایای موسسات مالی غیر مجاز، کارگران بیکار شده و... نیز خود را در لحظه با این فضای ناواقعی همراستا تصور کنند و در این احساس قرار بگیرند که طراحان پروژه فتنه اقتصادی و اوکراینیزه کردن ایران با آنها همدرد هستند!
احساسی که مثلا برخورد دوگانه اصلاحطلبان با مرگ دو زن (خانم میترا استاد و در سوی دیگر خانم سحر خدایاری) نشان داد تا چه اندازه غیر واقعی است و از منافع اصلاحطلبان نشأت میگیرد نه از مطالبات لایههای مختلف مردمی.
مخاطبان محترم در تبیین بهتر پاسخ به این سؤال که چرا پروژه «دختر آبی» توانست حاشیهساز باشد؛ باید بدانند که طی 10 سال گذشته جملات مهمی در راستای تخریب ذهن مردم، ایجاد زمینه نارضایتی و عامالبلوی کردن فضای جامعه از سوی اصلاحطلبان در میان افکار عمومی پمپاژ شده است. رفتاری که توانسته به زعم خود یک انبار باروت در لایههایی از جامعه بسازد که برای انفجار فقط به یک جرقه نیاز دارد...
جملاتی مثل «چرا مردم در مقابل حاکمیت کرخت شدهاند، دلیلی برای صبر مردم وجود ندارد، ایران مثل کشتی تایتانیک است و هر لحظه ممکن است غرق شود، این جامعه لجن است، مردم باید برای مطالبات خود به خیابانها بیایند، ایران دچار فساد سیستماتیک شده است، مردم حق دارند از حکومت ایران سرپیچی کنند، ایران در شرایطه ته درّه قرار دارد، نظام جمهوری اسلامی ایران آفت زده است، شرایط کشور درستبشو نیست و به ته خط رسیدهایم، باید به خیابان بیاییم و نقاط حساس نظام را اشغال کنیم» و غیره...
جملاتی که متأسفانه باید گفت توسط اعاظم ستاد جریان چپ، یعنی چهرههایی مثل سعید حجاریان، محمدرضا تاجیک، مصطفی تاجزاده، حسین مرعشی، اسحاق جهانگیری، علیرضا علویتبار و عباس عبدی و... اظهار شدهاند. و تأسف بیشتر هم اینکه همین جملات با انگیزه دلسوزی برای مردم توسط کسانی از خواص دلسوز کشور هم تکرار شدهاند.
وصف ذکر شده به وضوح نشان میدهد مادام که زمینه فتنه اقتصادی در کشور برچیده نشود و عوامل آن مورد مواجهه فکری –و در برخی جهات، برخورد امنیتی- قرار نگیرند؛ اوضاع به همین منوال و بصورت آونگی ادامه مییابد و امثال رخدادهایی مثل پرونده دختر آبی، آخرین پرونده نخواهد بود.
رویدادی که نظیر آنرا در فتنه سال 88 نیز شاهد بودیم.
فتنهای که جریان چپ از پیش از وقوع؛ با ترویج بدبینی نسبت به رفتارهای انتخاباتی حکومت و دستگاههای متولی، توانست پیرمردی فریب خورده را به نماد حرکت اعتراضی علیه نظام اسلامی تبدیل کند و هرچند همه میدانستند که تقلبی در کار نیست؛ اما سیاست خیابانی، برای چند ماه آزگار کشور و مردم را دچار چالش کرد...
«فتنه اقتصادی» که ما پیش از این در مجموعه وبلاگ مشرق به کرّات پیرامون آن توضیحاتی را اشاره کردهایم؛ در صورت عدم مواجهه همچنان خواص؛ البته میتواند ابعادی بزرگتر از فتنه 88 نیز پیدا کند.
مسأله ورود زنان به ورزشگاه تنها یکی از مسائل فرعی جریان خاص است که تنها آتشزنهای برای شعلهور کردن انبار باروتی است که بزرگان این جریان طی ماهها و سالها تدارک دیدهاند.
ورود زنان به ورزشگاه با آمادهسازی سخت افزاری ورزشگاهها و یک برنامه ریزی دقیق از سوی بخش های مختلف دستگاه اجرایی میتوانست خیلی زودتر از اینها حل و فصل شود که متأسفانه برای حل این موضوع هم ارادهای در قوه مجریه طی شش سال گذشته دیده نشده است. به تازگی علی ربیعی سخنگوی دولت از آماده بودن ورزشگاهها برای حضور زنان سخن گفته بود اما همزمان، محمود واعظی رئیس دفتر رئیس جمهور اعلام کرد همچنان شرایط این امر فراهم نشده است.
***
نمایندهای که عامل شیوع خودکشی است!
«رسول خضری»، نماینده اصلاحطلب مجلس و از چهرههای نزدیک به دولت، در مصاحبه با اعتمادآنلاین گفته است: یکی از ابرچالشها و معضلات اجتماعی –ایران- خودکشی است. سلامت روان، ناامیدی و یأس و به بنبست رسیدن موجب افزایش خودکشی شده است.
او در ادامه تصریح میکند: دوسوم افرادی که خودکشی میکنند سابقه افسردگی دارند و یکسوم از آنها دچار بیماری دوقطبی هستند. با توجه به آمار بالای بیماریهای روانپریشی و مشکلات مزمن روانی که در سطح کشور وجود دارد و یأس و سرخوردگی و ناامیدی، خودکشی در جامعه رو به افزایش است. حتی در روستاها هم آمار خودکشی بالا رفته است.
خضری همچنین تأکید کرده است: علت 99 درصد خودکشیها مشکلات مزمن روانی، استرس، عصبانیت، افسردگی، بینشاطی و مشکلات روحیروانی در جامعه است. جوانان ناامید هستند و از سن ازدواج حدود 12 میلیون جوان ایرانی گذشته که این موضوع یک ابرچالش است. در کشور 19 میلیون نفر حاشیهنشین داریم که این مورد هم ابرچالش دیگری در کشور به شمار میرود. بیش از 40 درصد جامعه درگیر مشکلات روحیروانی، افسردگی و روانپریشی هستند.
او در صحبتهای خود همچنین اظهار میکند: در جامعه به لحاظ برنامهریزی اقتصادی و اجتماعی متاسفانه موفق کار نکردیم که شاهد ابرچالش بیکاری، مشکلات اقتصادی و بیماری مزمن روانی، عصبانیت و استرس هستیم. به صورت کلی ما کشور پراسترسی هستیم و از لحاظ مصرف مواد مخدر رتبه اول در دنیا را داریم، که تمام این موارد میتواند علت افزایش خودکشی در کشور باشد. [3]
*بدیهیست که اگر جامعهای بخواهد بصورت داوطلبانه دچار معضل شیوع خودکشی و انتحار شود؛ صحبتهای آقای خضری برایش کافیست!
مشخص نیست این حد از سیاهنمایی، اکاذیب و القای ناامیدی در کدام حکومت جهان رواج دارد که ما در ایران شاهد هستیم که یک عضو پارلمان دچار این رفتارها میشود!؟
درباره اظهارات خضری همچنین دانستن چند نکته مهم ضروریست:
یکم: ایران اسلامی حتی در آمار ارائه شده از سوی دشمنان خود نیز در رتبه اول مصرف مواد مخدر در جهان نیست و مشخص نیست آقای خضری ادعای خود مبنی بر مقام اول ایران در مصرف مواد مخدر را از کجا آورده است!؟
ضمن اینکه در حالت منطقی نیز ایران یکی از نرمالترین کشورها در بحث شیوع مصرف مواد مخدر است و معضلاتی مثل قانونی بودن مصرف مواد مخدر که در برخی کشورهای دنیا رایج است را نیز ندارد.
دوم: بر خلاف القائات آقای خضری و دوستان ایشان؛ جامعه و کشور ایران اگرچه مثل تمام حکومتهای جهان با برخی مشکلات روبهروست اما در هیچ بخشی با بحران مواجه نیست و اتفاقا در مسیر پیشرفت قرار دارد.
سوم: افزایش سن ازدواج دلایل مختلفی دارد. ضمن اینکه این پدیده در تمام جهان در حال توسعه و توسعه یافته امروز شایع است و اختصاصی به ایران ندارد.
از طرفی منطقی نیست ضعفی که به دولت و مجلس اصلاحطلبان در رفع نیازهای جوانان برمیگردد را به حکومت اسلامی ربط بدهیم.
چهارم: تأکید خضری بر شیوع افسردگی و استرس و غیره نیز یک سخن مندرآوردی است که تاکنون هیچ دلیل یا سند متقنی برای آن ارائه نشده است.
ضمن اینکه ایشان باید سند خود مبنی بر "ناامید بودن مردم و جوانان "را نیز ارائه کند.
زیرا ایران در بحث انتحار به هیچ وجه جایگاهی بالایی در جهان ندارد و 150 اُمین کشور جهان از لحاظ جایگاه خودکشی است. [4]
جالب آنکه بعید است نمایندگان و رجال سیاسی کشورهای با رتبه اول و دوم و ... در خودکشی –نظیر چین، ژاپن، فنلاند و روسیه- نیز حاضر باشند شبیه اظهارات خضری را بر زبان بیاورند.
اظهارات و تأکیدات خضری، نمونهای از طراحی جریان سیاسی خاص برای ناراضیسازی جامعه و ورود کشور به شرایط عامالبلوی است که پیش از این اشاره شد.
***
اضمحلال هویت اصلاحطلبان در صورت حضور قانونی در انتخابات!
«علیرضا علویتبار»، از تئوریسینهای جریان سیاسی خاص طی یادداشتی که در یک وبسایت اصلاحطلب منتشر کرد، با تأکید بر اینکه "انگیزهای برای بحث در مورد انتخابات ندارم! " در جمله پایانی خود پیرامون انتخابات آتی و تکالیف اصلاحطلبان نوشت:
«دعوت به شرکت در هر شرایطی، معنایی جز اضمحلال هویت سیاسی ندارد.»[+]
*او در واقع در حال دفاع از تئوری سعید حجاریان مبنی بر «حضور مشروط در انتخابات» یا همان تحریم خاموش انتخابات است.
طرحی که لیدر اصلاحطلبان نیز چندی قبل فرمان عمومی آنرا صادر کرد [5] و به نظر میرسد اصلاحطلبان با همین ایده وارد انتخابات مجلس در اسفندماه سال جاری خواهند شد.
چپها بر این اساس قصد دارند شروط خود درباره تأیید صلاحیت چهرههای پیر و مسئلهدار دار جریان اصلاحات را به شورای نگهبان تحمیل کنند. آنها همچنین از آنرو که میدانند عقبنشینی در قاموس مواضع منطقی شورای نگهبان وجود ندارد؛ گام بعدی خود را نیز طراحی کردهاند و همانطور که تاجزاده در یک میزگرد سیاسی تأکید کرد؛ قصد دارند پس از عدم پذیرش شروط خود، از حضور در انتخابات با فورمت عدم معرفی کاندیدا! امتناع کنند و به نوعی فاز سیاست خیابانی را کلید بزنند. [6]
جالب است که سعید حجاریان در این زمینه تأکید کرده است که پیشبینی میکند مردم و نیروهای امنیتی کشور در قبل از انتخابات آتی با یکدیگر درگیر شوند! [7]
آنچه که در اظهارات علویتبار، تأمل ویژهتری طلب میکند اینست که جریان اصلاحات به مرحلهای از حیات سیاسی خود رسیده است که تئوریسینهای آن؛ حضور قانونمند در انتخابات را به مثابه اضمحلال هویت سیاسی خویش معرفی میکنند.
در این مقوله عبرتها و تفرّسهای فراوانی وجود دارد...
***
1_ mshrgh.ir/991037
2_ mshrgh.ir/991954
3_ https://etemadonline.com/content/338775
4_ http://www.salamatnews.com/news/253690
5_ mshrgh.ir/976402
6_ mshrgh.ir/938200
7_ mshrgh.ir/916503