شیوه های پاسداشت ادب نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم (۱)

یکی از شیوه های نکوداشت یک شخصیت، گسترش نام اوست؛ زیرا نام، یاد آن بزرگ را تداعی می کند، ماندگاری می بخشد و کرامت وی را در تاریخ پاس می دارد

شیوه های پاسداشت ادب نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم (1)

1. نام نهادن

یکی از شیوه های نکوداشت یک شخصیت، گسترش نام اوست؛ زیرا نام، یاد آن بزرگ را تداعی می کند، ماندگاری می بخشد و کرامت وی را در تاریخ پاس می دارد. لذا در کشورهای صنعتی نیز رسم بر این است که دستاوردهای علمی و صنعتی را به نام پدیدآورندگان آنها اسم گذاری می کنند. مثلاً بیماری «آلزایمر» به نام دانشمندی است که آن را کشف کرده است. یا «کلاشینکف» تفنگی است به اسم آن نظامی روسی. جایزۀ صلح نوبل به نام «نوبل»، بانی آن است. خودروی «بنز» ماشین و موتور «هوندا» و... حتی «ساندویچ» به نام قماربازی است که این غذا را پدید آورد و «سیگار» هم به نام آن «سیگارت» انگلیسی است که این بلا را به جان بنی آدم انداخت.[1]

با توجه به تأثیر شگرف اسم گذاری، وقتی معاویه دریافت که عبدالله بن جعفر دارای نوزاد پسری شده است، به او گفت: «سمِّهِ بِاسمِی وَ لَک مَائَةُ ألفِ دِرهَمٍ؛[2] نام مرا بر او بگذار! صد هزار درهم به تو می دهم.»مسیحیان که نام حضرت مسیح(ع) را بر فرزندان خویش ننهادند، اشتباه بزرگی کردند؛ اما ما باید به رسم ادب در گسترش نام «محمّد» و «احمد» بکوشیم.

تشیع در قلمرو تاریخ و جغرافیا نامهای حضرت رسول(ص) و اهل بیت(ع) را گسترانده است. در میان شیعیان، میلیونها نام: محمد، احمد، مصطفی، علی، فاطمه، زهرا، حسن، حسین و... از فرزندانشان ثبت شده است. در نامگذاری آبادی ها نیز هزاران محمدآباد، احمدآباد، علی آباد، حسن آباد، حسین آباد، عبّاس آباد، حیدر آباد و... دیده می شود.

در گسترۀ تاریخ اسلام، نهادن نام پیامبران و پیشوایان دین بر روی فرزندان، یک الزام اخلاقی و استحباب شرعی بوده،

یکی از راه های پاسداشت حرمت و منزلت رسول خدا(ص) محسوب می شود. رسول الله(ص) می فرمایند: «مَنْ وُلِدَ لَه أَرْبعَةُ أَوْلَادٍ وَ لَم یسَمِّ أَحَدَهُمْ بِاسْمِی فَقَدْ جَفَانِی؛[3] کسی که چهار فرزند (پسر) بیاورد و یکی از آنان را به نام من نامگذاری نکند، در حق من جفا کرده است.»

 

حرز امان چیست نعمت نام محمد

صلّی علی سیّد الانامِ محمّد[4]

 

در قرآن کریم به اسم محمّد و احمد تصریح شده است:

«مُحَمَّدٌ رَسُولُ الله»[5]  و «وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یأْتِی منْ بعْدِی اسمُهُ أَحْمَد»[6].

 

نام آن بر فلک ز راه رسد

گشته «من بعدی اسمه احمد»[7]

اسم «مصطفی» از مشهورترین القاب آن حضرت و ابوالقاسم از معروف ترین کنیه های ایشان است.[8] و چه شرم آور است که کشور وهابی نام برخی از شاهان خائن الحرمینش «فَهَد»؛ یعنی یوزپلنگ باشد.

پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: خانه و مجلسی که نام محمّد در آن باشد، و یارانی که نام محمّد در میان آنها باشد، مبارک اند.[9]

 

نام احمد چون چنین یاری کند

تا که نورش چون مددکاری کند

 

نام احمد چون حصاری شد حصین

تا چه باشد ذات آن روح الامین[10]

 

نامگذاری، جلوه ای از «تبرّی و تولّی» نیز هست، لذا در تاریخ تشیع، از نهادن نامهای دشمنان ولایت به شدت پرهیز شده است. مثلاً پس از رخداد عاشورا دیگر شیعیان نام «عُبید الله» را بر فرزندان خویش ننهادند؛ چون اسم ابن زیاد، فرماندار کوفه و دشمن امام حسین(ع) «عبید الله» بود. همین گونه نامهای: شمر، یزید، حرمله، سنان و... از نامهایی بوده که نفرت شیعیان آنها را متروک ساخت، مگر در موارد استثنایی که استثنا ملاک نیست.

یکی از چالشهای بزرگ اخلاقی و تربیتی در جامعۀ اسلامی این است که مردم نام شریف حضرت محمد(ص) را بر فرزندان خویش می نهند، آن گاه این نام بزرگ را تصحیف و دست کاری می کنند. شرم آور و تأسف انگیز است که محمّد را ممَّد می گویند و محمدعلی را ممدلی و در برخی شهرها محمد را با کسر دال یا گاه با فتحۀ دال خطاب می کنند که نخبگان باید به شدت با این منکر بزرگ برخورد کنند.

این نکته نیز گفتنی است که در میان اصحاب رسول خدا(ص) متداول بود که حضرت را با نام احمد و محمد خطاب می کردند. آیه نازل شد که آن حضرت را چون دیگران به اسم صدا نکنید![11] پس از آن، حضرت را با عنوان «رسول الله» خطاب کردند.

2. تکریم افراد محمّد نام

پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: اگر کسی را محمد نام نهادید، به او ناسزا نگویید و خواسته اش را رد نکنید و او را نزنید.[12] ابوهارون گفته است: من همه روزه در مجلس امام صادق(ع) حاضر می شدم؛ اما چند روزی توفیق حضور نیافتم. وقتی به خدمتشان شرفیاب شدم، فرمودند: ای اباهارون! چند روز است تو را نمی بینم. عرض کردم: خداوند پسری به من عطا کرده است. فرمود: مبارک باشد! او را چه نام نهاده ای؟ عرض کردم: محمّد. وقتی حضرت این نام را شنید، سر خویش به سوی زمین فرود آورد و فرمود: محمّد، محمّد، محمّد! تا اینکه نزدیک بود صورتش به زمین برسد. آن گاه فرمود: جانم، فرزندانم، خانواده ام، پدر و مادرم و همۀ اهل زمین به فدای رسول الله(ص) باد! پس او را ناسزا مگو، او را مزن، به وی بدی مکن و بدان که هر خانه ای در آن نام محمّد باشد، هر روز تقدیس می شود.[13]

3. احترام نام محمد

«قَالَ مَالِکُ بنُ اَنس: وَ لَقدْ کنْتُ أَرَی جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ(ع) وَ کانَ کثِیرَ الدُّعَابَةِ وَ التَّبَسُّمِ فَإِذَا ذُکرَ عِنْدَهُ النَّبِیُّ(ص) اصْفَرَّ لَونُهُ وَ مَا رَأَیتُ یحَدِّثُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) إِلَّا عَلَی طَهَارَة؛[14] مالک بن انس می گوید: من امام صادق(ع) را می دیدم پرتبسم بود و هرگاه در محضرش سخن از حضرت رسول(ص) پیش می آمد، رنگش زرد می شد و ندیدم از پیامبر خدا(ص) سخن بگوید، مگر با طهارت.»

دربارۀ سلطان محمود غزنوی نقل کرده اند: روزی با پسر «ایاز» کار داشت. پرسید: پسر اَیاز کجاست؟ ایاز به شدت دلهره پیدا کرد که نکند این گونه فراخواندن از روی خشم باشد، لذا پرسید: از پسرم دل زده اید؟ سلطان محمود گفت: نه. اسم پسرت محمّد است. من وضو نداشتم، او را به این نام صدا نکردم.

حاج شیخ عبّاس قمی(ره) نوشته است: بدون وضو و طهارت، این اسم مبارک را مگو و ننویس و با همۀ اینها باز از حضرتش معذرت بخواه که در وظیفۀ خود نسبت به ایشان کوتاهی نمودی و به زبان عجز و لابه بگو:

 

هزار مرتبه شویم دهان به مشک و گلاب

هنوز نام تو بردن کمال بی ادبی است[15]

4. احترام به فرزندان محمد نام

یکی از شایسته ترین جلوه های پاسداشت کسی، تکریم فرزندان اوست. حضرت زهرا(ع) فرموده اند: پدرم فرمود: «الْمَرْءُ یحْفَظُ فِی وُلْدِه؛ِ[16] شخصیت هر کسی در احترام به فرزندان او پاس داشته می شود.»

این سخن معیار نقد تاریخ است؛ چه کسانی در تاریخ حرمت فرزندان پیامبر(ص) را پاس داشتند و چه کسانی به آنان اهانت کردند و با آنها جنگیدند؟ این سخن می آموزد که هر کسی به آنان اهانت کرده و با آنان جنگیده است، با خود رسول خدا(ص) پیکار کرده است و هر کسی منزلت فرزندان رسول خدا(ص) را ارج نهاده، موقعیت آن حضرت را حرمت نهاده است. این آموزه، بنی امیّه، بنی عباس و تمام خلفای سیه رویی را که حرمت اهل بیت(ع) را نگه نداشتند، محکوم می کند.

یکی از درسهای داستان حضرت موسی و خضر(ع) این است که: دو پیامبر خدا مأمور می شوند دیوار لمیده ای را بازسازی کنند؛ زیرا زیر آن دیوار، گنج دو کودک یتیم بوده است و این دو کودک، شایستۀ این احسان بودند؛ چون «کَانَ اَبُوهُمَا صَالِحاً»[17]؛ «پدری صالح و شایسته داشتند.» و باید حرمت پدر، در احسان به کودکان یتیمی که چند نسل پس از او به دنیا آمده اند، حفظ شود.

در گسترۀ زمین و زمان، بزرگ زادگان ملل مورد احترام بوده اند. در چین به نسل کنفوسیوس، در میان یهود به نسل هارون و برخی از پیامبران بنی اسرائیل و در هند به نسل «مهاتما گاندی» احترام می گذارند. اینک سادات، این نسل پردامنه و عظیم القدر رسول خدا(ص) در گسترۀ خاکی می درخشند و ارج نهادن به آنان، ارج نهادن به حضرت رسول(ص) است.

در سیرۀ بزرگان تشیع این نوع تکریم نمود فراوانی داشته است. از جمله در سیرۀ مرحوم آیت الله حاج شیخ احمد سیبویه (ره) نوشته اند اگر روی منبر در حال خطابه بود و سیّدی وارد می شد، تمام قد روی منبر به احترام آن سیّد می ایستاد.

در روایتی رسول خدا(ص) می فرمایند: «حَقَّتْ شَفَاعَتِی لِمَنْ أَعَانَ ذُرِّیتِی بِیدِهِ وَ لِسَانِهِ وَ مَالِه؛[18] شفاعت من برای کسی است که دودمان مرا با دست، زبان و دارایی خویش یاری رساند.»

مرحوم آقای سیبویه(ره) می فرمود: من در این دوران کهنسالی سوزن را در خاک می بینم؛ به جهت تکریمی که به سادات دارم.

حضرت آیت الله ارباب(ره) مرجع تقلید بود و مرد سیّد قصّابی گاه به دیدن ایشان می آمد. هنگام بیرون رفتن از اتاق، ایشان آن قصاب سیّد را پیش می انداخت.

مرحوم آیت الله بهجت(ره) نقل کرده بودند: در نجف اشرف زنی بود که دختر به سیّدی داده بود و از این رو نوه هایش سیّد بودند؛ ولی خود او سیّده نبود. روزی یکی از نوه هایش بسیار شیطنت می کند و این خانم یک سیلی به او می زند؛ ولی پس از این رخداد تا زنده بود پا به حرم امیر المؤمنین(ع) نگذاشت. می گفت: خجالت می کشم، من که به فرزند آن حضرت سیلی زده ام، به محضر آقا مشرّف شوم.

چون همسر حضرت حجت الاسلام و المسلمین شیخ اسد الله طیّاره(ره) سیّده بود، ایشان در تمام مدت همسرداری پای خود را در محضر همسرش دراز نمی کرد.

علامه طباطبایی(ره) با وجود رعشه، جلوی پای فرزندان خود قیام می کرد. وقتی آنان شرم زده می گفتند: چرا به خودتان زحمت می دهید؟ می فرمود: چون شما سید هستید.

حضرت آیت الله شیخ حسنعلی نخودکی(ره) به پسرش فرموده بود: «... سوم آنکه سادات را بسیار گرامی و محترم شماری و هر چه داری، در راه ایشان صرف و خرج کنی و از فقر و درویشی در این کار پروا منمایی. اگر تهیدست گشتی، تو را وظیفه ای نیست.»[19]

حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج غدیرعلی ممیز (ره) - مؤسس مدرسۀ علمیه و کتابخانۀ صاحب الزمان(عج) در شهرضا و بنیانگذار مدینة العلم قم - به پسرشان فرموده بود: کفش زن سیّده ات را جفت کن!

قاعدۀ مشهور است که: «مَن اَحَبَّ شَیئاً یُحِبُّ آثارَه؛ هر کسی چیزی را دوست داشته باشد، آثارش را نیز دوست می دارد.» آثار دینی، فرهنگی، دودمانی و... لذا حاج شیخ حسنعلی نخودکی(ره) دربارۀ علت رسیدنش به مقامات عالیه گفته است: «بدان که در راه حقّ و سلوک این طریق، اگر به جایی رسیده ام، به برکت بیداری شبها و مراقبت در امور مستحب و ترک مکروهات بوده است؛ ولی اصل و روح همۀ این اعمال، خدمت به ذراری ارجمند رسول اکرم(ص) است.»[20]

در اینجا به حقایقی اشاره می شود:

الف) دوست داشتن نسل رسول الله (ص) پاسخ مثبت به آیۀ مودّت است. خدای متعال می فرماید: «قلْ لا أَسئَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی»[21]؛ «بگو در برابر رسالتی که انجام داده ام، از شما پاداشی درخواست ندارم، مگر مودّت نسبت به نزدیکانم.» لازم به یادآوری است که مودّت چیزی بیش از محبت است؛

ب) بر اساس نقل و تجربه های مکرر تاریخ، گوشت سادات، از جهت تکوینی بر حیوانات گوشت خوار و درّنده حرام است؛

پ) صدقات واجبه بر سادات حرام است؛ ولی از خمس صاحب سهم اند؛

ت) زنان سیّدۀ (قُرشی) دیرتر از زنان غیر سیّده یائسه می شوند.

5. سلام کردن به حضرت رسول(ص)

یکی از شعائر اسلامی و سنّتهای دینی، سلام کردن می باشد. واژۀ سلام دارای این ویژگی ها است:

الف) نام خداوند متعال است: «هوَ اللَّه الَّذی لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْملِک الْقدُّوسُ السَّلام»[22]؛ «او خدایی است که هیچ معبودی جز او نیست، فرمان روا، کاملاً پاک و سلامت بخش.»

ب) یکی از نامهای بهشت است: «لَهمْ دارُ السلامِ عِنْدَ رَبِّهِم»[23]؛ «برای آنان نزد پروردگارشان سرای سلامت خواهد بود.»؛

پ) وصف لیلة القدر برتر از هزار ماه است: «سَلامٌ هِیَ حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْر»[24]؛ «آن (شب) تا سپیده دم سلامت است.»؛

ت) از سخنان خداوند متعال است: «سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحیمٍ»[25]؛ «سلام (بر شما) سخنی از سوی پروردگار مهربان است.»؛

ث) سخن فرشتگان است: «سَلامٌ عَلَیکمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ»[26]؛  «(و می گویند:) سلام بر شما به جهت شکیبایی تان! و جه نیکوست سرای پایانی.»؛

ج) سخن بهشتیان است: «لا یسمَعُونَ فیها لَغْواً وَ لا تَأْثیماً إِلاَّ قیلاً سَلاماً سَلاماً»[27]؛ «در آن (بهشت) هیچ بیهوده و نسبت دادن گناه نمی شنوند، تنها گفتارشان سلام است، سلام.» و «وَ تَحِیتُهُمْ فیها سَلامٌ»[28]؛ «و خوشامدگویی شان در بهشت، سلام است.»؛

چ) دعاست: وقتی می گوییم: سلامٌ علیکم، درخواست سلامتی می کنیم؛

ح) پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: «السَّلَامُ تَطَوُّعٌ، وَ الرَّدُّ فَرِیضَة؛[29] سلام دادن استحباب دارد و پاسخ آن واجب است.»

گفتنی است: این سنّت بزرگ اسلامی در هجوم برخی از عادتها و فرهنگ منحط غربی رنگ باخته است. برخی به جای سلام با این همه عظمت و برکت، می گویند: خسته نباشید، شب به خیر، صبح به خیر، چاکرم و....

نکتۀ دیگر اینکه: به غایبان و مردگان نیز می توان سلام داد، همان طور که در زیارت اهل قبور سلام می دهیم.

خداوند متعال بر پیامبران مرسل سلام فرستاده است: «وَ سَلَامٌ عَلَی المُرْسَلِین»[30]؛ «و سلام بر فرستادگان!» و اولین سلام نماز، سلام بر پیامبر اکرم(ص) است.

پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: «مَنْ سَلَّمَ عَلَیَّ فِی شَیْ ءٍ مِنَ الْأَرْضِ أُبْلِغْتُهُ، وَ مَنْ سَلَّمَ عَلَیَّ عِنْدَ الْقَبْرِ سَمِعْتُه؛[31] هر که هر جای زمین به من سلام بفرستد، به من می رسد و هر که بر سر قبرم به من سلام دهد، من می شنوم.» پس باید هنگام سلام دادن به آن حضرت دل به جواب بسپاریم.

حاج شیخ عباس قمی (ره) سلام و زیارت ویژه ای برای آن حضرت از امام رضا(ع) نقل کرده اند.[32]

6. صلوات فرستادن

یکی دیگر از نشانه های ادب در پیشگاه رسول خدا(ص) صلوات فرستادن بر آن حضرت است:

«إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکتَهُ یصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیهِ وَ سلِّمُوا تسْلیماً»[33] «خدا و فرشتگان بر پیامبر(ص) درود می فرستند، پس ای مؤمنان! شما نیز بر او درود فرستید و کاملاً در برابر او تسلیم باشید.»

«بخاری» در تفسیر این آیه روایت کرده است: به پیامبر اکرم(ص) گفته شد: یا رسول الله! سلام بر تو را دانستیم. چگونه بر تو صلوات بفرستیم؟ فرمود: بگویید: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ کمَا صَلَّیتَ عَلَی آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّک حَمِیدٌ مَجِیدٌ اللَّهُمَّ بَارِک عَلَی مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِ مُحَمَّدٍ کمَا بَارَکتَ عَلَی إِبْرَاهِیمَ و عَلَی آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّک حَمِیدٌ مجِید»[34]؛ خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست همانگونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم درود فرستادی، براستی که تو پسندیده و والائی، خداوندا بر محمد و آل محمد برکت عنایت کن همانگونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم برکت عنایت کردی.»

پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: «حَیثُ مَا کنْتُمْ فَصَلُّوا عَلَیَ فَإِنَّ صَلَاتَکمْ تَبْلُغُنِی؛[35] هر کجا باشید، وقتی بر من صلوات بفرستید، بی تردید به من می رسد.»

باید به چند نکته توجه کنیم:

1. در هنگام نگارش، صلوات را مکتوب کنیم؛ یعنی پس از نام حضرت، «صلّی الله علیه و آله» بیاوریم تا اجر عظیم ببریم و از تخفیف آن به (ص) پرهیز کنیم.

حضرت رسول(ص) می فرمایند: «مَنْ صَلَّی عَلَیَ فِی کتَابٍ لَمْ تَزَلِ الْمَلَائِکةُ تَسْتَغْفِرُ لَهُ مَا دَامَ اسْمِی فِی ذَلِک الْکتَاب؛[36] کسی که در نوشته ای بر من صلوات بفرستد، تا زمانی که نام من در آن نوشته باقی است، پیوسته فرشتگان برای او طلب آمرزش می کنند.»

2. مستحب است هنگام شنیدن نام آن حضرت، صلوات بفرستیم. پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: «اِنَّ اَبخَلَ النَّاسِ مَنْ ذُکِرَتْ عِندَهُ وَ لَم یصَلِّ علَیَّ؛[37] بخیل ترین مردم کسی است که من پیش او یاد شوم و صلوات نفرستد.»

سعدی آورده است: «در خبر است از سرور کائنات و مفخر موجودات و رحمت عالمیان و صفوَت آدمیان و تتمۀ دور زمان، محمد مصطفی(ص):

 

شفیع مطاع نبیّ کریم

قسیم جسیم نسیم وَسیم

 

چه غم دیوار امت را که دارد چون تو پشتیبان

چه باک از موج بحر آن را که باشد نوح کشتیبان

 

بلغَ العُلَی بِکَمَالِهِ کَشَفَ الدُّجَی بِجَمَالِهِ

حَسُنَتْ جَمِیعُ خِصَالِهِ صَلُّوا عَلَیهِ وَآلهِ[38]

 

«حضرت رسول (ص) با کمالش به اوج رسیده و با جمالش تاریکی ها را زدوده است. او همۀ صفاتش نیکوست، بر او و آلش درود بفرستید!»

7. اطاعت پذیری

حتمی ترین جلوۀ ادب نسبت به بزرگان دین، اطاعت از آنان است، لذا در میان گفته ها بسیار رایج است که: «ادب در اطاعت است.»

خداوند متعال در آیاتی چند فرمان داده است: «اَطِیعُوا اللهَ وَ رَسُولَهُ»[39]؛ «از خداوند و فرستاده اش اطاعت کنید!» در این آیات چندین درس بزرگ دستگیر ما می شود:

الف) این فرمان به اطاعت مطلق است و مقیّد به هیچ چیز نشده و این دلیل بر عصمت حضرت رسول(ص) است؛ چون امکان ندارد خداوند متعال فرمان مطلق به اطاعت از کسی بدهد که دچار خطا می شود؛

ب) همجواری نام حضرت با نام خداوند متعال، منزلت برین آن حضرت را می نمایاند؛

پ) در سورۀ نساء آمده است: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکم»[40]؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را اطاعت کنید و فرستاده [ی خدا] و صاحبان امر (خود)تان را اطاعت کنید.»

در این آیه، علاوه بر خدا و رسول، فرمان به اطاعت مطلق از «أُولِی الْأَمْرِ» داده شده و باز این فرمان، عصمت «أُولِی الْأَمرِ» را گوشزد می کند؛ چون خداوند متعال، عقلاً و شرعاً به اطاعت از خطاپیشگان فرمان پیروی مطلق نمی دهد، پس همان گونه که شیعه باور دارد، این «أُولِی الْأَمْرِ» ضرورتاً باید معصوم باشند.

در برخی از آیات به جای اطاعت، تعبیر به «استجابت»؛ یعنی پذیرش پیام آمده است: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلَّه وَ لِلرَّسولِ إِذا دَعاکمْ لِما یحْییکم»[41]؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید! [دعوت] خدا و فرستاده اش را بپذیرید، هنگامی که شما را به سوی چیزی فرا می خواند که شما را حیات می بخشد.»

و در بعضی از آیات، تعبیر به «تبعیّت» شده است: «قلْ إِنْ کنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فاتَّبِعُونی»[42]؛ «بگو: اگر خداوند را دوست می دارید، پس از من پیروی کنید!»

در چند آیه معصیت خداوند و رسولش با هم آمده است؛ یعنی نافرمانی خداوند و رسولش یکی است و این نافرمانی ها جریانهای زندگی سوزی را در تاریخ رقم زده است. در جنگ احد، رسول خدا(ص) تعدادی را بر تنگه ای گماردند و فرمودند: شما تحت هیچ شرایطی تنگه را رها نکنید. آنها وقتی دیدند (ابتدا) مسلمانان پیروز شده اند و غنیمتها را گردآوری می کنند، نافرمانی کردند و تنگه را به تمنّای غنیمتها رها ساختند. دشمن از همان تنگه، از پشت حمله کرد و هفتاد مسلمان که یکی از آنها حمزۀ سیّد الشهداء بود، به شهادت رسیدند و خیانت، چنگهای خونین خود را بر کالبد اسلام فرو برد.[43]

چند نافرمانی بزرگ دیگر، سرنوشت تاریخ را به تباهی کشید:

1. پیامبر اکرم(ص) در بیماری منتهی به رحلت شان فرمودند: قلم و کاغذ بیاورید تا وصیتی کنم تا پس از آن هیچ گاه گمراه نشوید؛ اما گروهی نافرمانی کردند؛[44]

2. عده ای توصیه های مکرر، به ویژه توصیۀ روز غدیر پیامبر اکرم(ص) را نادیده گرفتند و سرپیچی کردند و تاریخ را آبستن بحرانهای پیوسته خونینی ساختند که داعش، القاعده، طالبان، سپاه صحابه و... همگی جنینهای آن نافرمانی ها هستند؛

3. حج تمتع و عقد موقت بدون شک هر دو مورد تشریع الهی بوده است[45] که مورد مخالفت بعضی از اصحاب رسول خدا(ص) قرار گرفت. جلال الدین سیوطی می گوید: «عمَرُ اَوَّلُ من نَهَی عَنِ المُتعَةِ؛[46] عمر اول کسی بود که از متعه نهی کرد.»

و اگر چنین مخالفتی نمی شد:

الف) از دامنۀ فحشا، بسیار بسیار کاسته می شد؛

ب) نسل مسلمانان گسترش بیش تری می یافت؛

ج) محرومیتهای جنسی کم می گشت؛

د) شادابی و نشاط گسترش می یافت؛

5. عواقب و پیامدهای گناهان جنسی دامنگیر جوامع اسلامی نمی شد.

علی رغم کسانی که با نافرمانی خویش، تاریخ را به تباهی کشیدند، امیرالمؤمنین(ع) اسوۀ بزرگ اطاعت از رسول خدا(ص) بودند. در داستان فتح مکه، وقتی رسول الله(ص) به امیرالمؤمنین(ع) دستور دادند که شما پا بر شانۀ من بگذار و به بام کعبه برو، حضرت امیر(ع) مجامله و امتناع نکرد و به سرعت اطاعت کرد.[47]

8. تسلیم بودن

تسلیم؛ یعنی تن دادن، لجاجت نکردن، گلایه نداشتن.[48] این، روح اسلام است. امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند: «الاِسلَامُ هُوَ التَّسلِیم؛[49] اسلام، همان تسلیم است.»

تسلیم نسبت به خداوند متعال این است که به فرمانهای تشریعی او گردن نهیم و از جان و دل بپذیریم و بدان عمل کنیم و حتی سپاس گوییم.

در سجدۀ پایان زیارت عاشورا می خوانیم: «اللَّهُمَّ لَک الْحمْدُ حَمْدَ الشَّاکرِینَ عَلَی مُصَابِهِم؛[50] خدایا! تو را ستایش می کنم به ستایش سپاسگزاران تو بر مصیبتی که به آنان رسیده است.»

 

در دایرۀ قسمت ما نقطۀ تسلیمیم

لطف آن چه تو اندیشی، حکم آنچه تو فرمایی[51]

 

رسول خدا(ص) فرمودند: «وَ أَوْحی اللَّه تَعَالَی إِلَی دَاوُدَ یا دَاوُدُ تُرِیدُ وَ أُرِیدُ وَ إِنَّمَا یکونُ مَا أُرِیدُ فَإِنْ سَلَّمْتَ لِمَا أُرِیدُ کفَیتُک مَا تُرِیدُ وَ إِنْ لَمْ تُسَلِّمْ ما أُرِیدُ أَتْعَبْتُک فِیمَا تُرِیدُ ثُمَّ لَا یکونُ [إِلَّا] مَا أُرِیدُ؛[52] خداوند به حضرت داود(ع) وحی کرد: تو چیزی را می خواهی و من چیزی را، و تنها آنچه من می خواهم، می شود، پس اگر تسلیم شدی به آنچه من خواستم، تو را بر آنچه می خواهی کفایت می کنم و اگر تسلیم خواستۀ من نشدی، تو را در راه رسیدن به خواسته ات به رنج می افکنم. آنگاه پدید نمی آید، مگر آنچه من خواسته ام.»

امام باقر(ع) می فرمایند: «تسلیم در برابر پیامبر اکرم(ص) به این است که در برابر حکم او قلباً راضی باشی و جز آن را حکم خداوند ندانی.»[53]

در قرآن کریم می خوانیم: (فلا وَ رَبِّک لا یؤْمِنُونَ حَتَّی یحَکمُوک فیما شَجَرَ بَینَهُمْ ثُمَّ لا یجِدُوا فی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیتَ وَ یسَلِّمُوا تَسْلیماً)[54]؛ «چنین نیست. به پروردگارت سوگند که آنها ایمان نخواهند آورد، تا اینکه در مورد آنچه در میانشان اختلاف کردند، تو را داور گردانند، سپس از داوری تو در جانشان هیچ دلتنگی نیابند و کاملاً تسلیم شوند.»

ادامه دارد..

پی نوشت ها

[1] سایت ویکی پدیا.

[2] سفینه البحار، شیخ عباس قمی، دار الاسوة، قم، چاپ چهارم، 1427 ق، ج 2، ص 320.

[3] بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، دار إحیاءالتراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج 16، ص 239.

[4] جامی.

[5] فتح/ 29.

[6] صف/ 6.

[7] نظامی.

[8] منتخب التواریخ، عبدالقادر بدوانی، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، تهران، 1379ش، ص 16.

[9] بحار الانوار، ج 47، ص 24.

[10] مولوی.

[11] نور/ 63.

[12] بحار الانوار، ج 47، ص 24.

[13] معارف و معاریف، سید مصطفی حسینی دشتی، نشر آرایه، تهران، 1385ش، ج 5، ص 688.

[14] التوسل و الوسیلة لابن تیمیه، موسی محمد علی، عالم الکتاب، بیروت، 1408ق، ص 52.

[15] منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، نشر مبین اندیشه، تهران، 1390ش، چ 2، ص 197.

[16] بلاغات النساء، احمد بن ابی طاهر، نشر الشریف الرضی، قم، خطبه فدکیه حضرت زهرا(ع)، ص28؛ بحار الانوار، ج27، ص 302.

[17] کهف/ 82.

[18] مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، حسین بن محمدتقی نوری، آل البیت، قم، 1408 ق، ج 12، ص 8، ح 376؛ جامع الاخبار، تاج الدین محمد شعیری، المطبعة الحیدریة، نجف اشرف، ج 1، ص 393.

[19] نشان از بی نشانها، علی مقدادی اصفهانی، نشر جمهوری، 1395ش، ص 31.

[20] همان.

[21] شوری/ 23.

[22] حشر/ 23.

[23] انعام/ 127.

[24] قدر/ 5.

[25] یس/ 58.

[26] رعد/ 24.

[27] واقعه/ 26.

[28] یونس / 10.

[29] کنز العمال، متقی هندی، مؤسسه الرسالۀ، بیروت، 1409ق، ح 25294.

[30] صافات/ 181.

[31] بحار الانوار، ج 100، ص 142.

[32] منتهی الآمال، ج 1، ص 177.

[33] احزاب / 56.

[34] فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، ابن حجر عسقلانی، مؤسسه دار البان العربی، قاهره، بی تا، ج 8، ص 5532.

[35] کنز العمال، ح 2147.

[36] همان، ح 2149.

[37] همان، ح 2144؛ و نگاه کنید به: کبریت احمر، محمدباقر بیرجندی، نشر اسلامیه، 1386ش، صص 30 - 31.

[38] گلستان سعدی، با تجدید نظر به کوشش دکتر خلیل خطیب رهبر، دیباچه، ص 9.

[39] انفال/ 46.

[40] نساء/ 59.

[41] انفال/ 24.

[42] آل عمران/ 31.

[43] منتخب التواریخ، ص 50.

[44] الطبقات الکبری، ابن سعد، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1410ق، ج 2، ص 188.

[45] نگاه کنید به: محاضرات الادباء و محاضرات الشعراء، راغب اصفهانی، دارالارقم، بیروت، ج 2، ص 94؛ الغدیر، علامه عبدالحسین امینی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1366ش، ج 6، ص 209؛ المیزان، سید محمدحسین طباطبائی، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ سوم، ج16، ص 356.

[46] تاریخ الخلفاء، جلال الدین سیوطی، دار القلم، 1406ق، فصل، اولیات عمر، ص 192؛ و نگاه کنید به: معارف و معاریف، ج 5، ص 140.

[47] منتخب التواریخ، ص 59؛ الغدیر، ج 7، صص 9 - 10.

[48] نگاه کنید به: معارف و معاریف، ج 2، ص 423.

[49] وسائل الشیعه، شیخ حّر عاملی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ پنجم، 1403 ق، ج 15، ص 183.

[50] مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، انتشارات صحفی، قم، چاپ اول، 1386ش، ص 897.

[51] حافظ.

[52] بحار الانوار، ج 82، ص 136.

[53] همان، ج 2، ص 204.

[54] نساء/ 65.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر