هنر شیخ مفید رحمة الله علیه در تثبیت و ترویج مذهب شیعه

محمد بن محمد بن نُعمان مشهور به «شیخ مُفید»، در روز یازدهم ذیقعده الحرام سال ۳۳۶ یا ۳۳۸ ه. ق در قریه سویقه ابن بصری از توابع عُکبَری در ده فرسنگی شمال بغداد، نزدیک شهر دجیل در یک خانواده اصیل به دنیا آمد[۱] و در دامان پدر و مادری عاشق و دلباخته به مکتب اهل بیت (ع) پرورش یافت. پدرش معلمی پارسا بود و «ابن المعلم» لقب داشت.

محمد بن محمد بن نُعمان مشهور به «شیخ مُفید»، در روز یازدهم ذیقعده الحرام سال 336 یا 338 ه. ق در قریه سویقه ابن بصری از توابع عُکبَری در ده فرسنگی شمال بغداد، نزدیک شهر دجیل در یک خانواده اصیل به دنیا آمد[1] و در دامان پدر و مادری عاشق و دلباخته به مکتب اهل بیت (ع) پرورش یافت. پدرش معلمی پارسا بود و «ابن المعلم» لقب داشت.

وی تحصیلات اولیه خود را در زادگاهش به پایان رساند و به همراه پدر به بغداد رفت و نزد ابوعبدالله معروف به جُعَل به تحصیل پرداخت و با چنان شور و عشقی به تحصیل پرداخت که در پنج سالگی برای او از «ابن ابی الیاس» اجازه روایت گرفتند[2] و هفت سال و چند ماه بیشتر نداشت که از «ابن سماک» نقل روایت کرد.[3] وی پیش از دوازده سالگی از برخی از محدثان روایت اخذ کرد و قبل از بیست سالگی از استاد خویش، شیخ صدوق حدیث شنید. وی از محضر بیش از هفتاد تن از بزرگان فقه و کلام اسلامی استفاده کرد و در هر دو علم به درجه اجتهاد رسید. اساتید وی از معروف ترین فقها و متکلمین زمان خویش بودند. «حاج میرزا حسین نوری» صاحب «خاتمه مستدرک الوسائل» از پنجاه تن از استادان شیخ مفید نام می برد؛ از جمله جعفر بن محمد قولویه قمی، محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، ابن جنید اسکافی، ابوغالب زراری، ابوحفص عمر بن محمد (معروف به ابن زیات) و ابوالحسن علی بن مالک النحوی.

چگونگی انتخاب لقب «مفید»

در مورد اینکه چه کسی شیخ را ملقب به «مفید» کرده است دیدگاه های متفاوتی وجود دارند علامه بحرالعلوم(ره) معتقد است که حضرت صاحب الزمان (عج) او را شیخ مفید نامیده است.[4] همچنین ابن شهر آشوب از وی چنین یاد می کند: «شیخ مفید، ابوعبدالله محمد بن نعمان حارثی بغدادی عکبری. .. شاگرد ابوجعفر ابن قولویه، و ابوالقاسم علی بن محمد رفاء، و علی بن ابی الجیش بلخی بود. حضرت صاحب الزمان(عج) او را مقلب به «شیخ مفید» نمود. برخی دیگر قاضی عبدالجبار معتزلی را که از اعاظم علمای عامه در اصول و کلام است را شخصی می دانند که لقب مفید را به شیخ اطلاق کرده است.

ابن ادریس حلّی در کتاب «مصباح القلوب» و «سرائر» می گوید: «روزی قاضی عبدالجبار معتزلی در مجلس درس نشسته بود و دانشمندان شیعه و سنی نیز حاضر بودند. شیخ مفید که قاضی عبدالجبار نامش را شنیده ولی تا آن روز او را ندیده بود، به مجلس وی درآمد و بعد از لحظه ای رو به قاضی کرد و گفت: «سئوالی دارم.» قاضی گفت: «بگو!» شیخ مفید پرسید: «این حدیثی که شیعیان روایت می کنند که پیامبر(ص) در روز غدیر فرمود: مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاه؛ صحیح است یا شیعه آن را ساخته اند؟» قاضی پاسخ داد: « البته صحیح است.» پرسید: «مقصود از مولی چیست؟» قاضی پاسخ داد: «آقایی و ریاست بر مسلمین.» شیخ مفید گفت: «اگر چنین است، پس این همه اختلاف میان شیعه و سنی برای چیست؟» قاضی گفت: «حدیث غدیر روایت و چیزی است که نقل شده، ولی خلافت ابوبکر درایت و امری مسلم است و مردم عاقل برای یک روایت، درایت را ترک نمی کنند.» شیخ گفت: «این روایت چطور که پیامبر (ص) به علی(ع) فرمود: «یَا عَلِی حَرْبُکَ حَرْبِی وَ سِلْمُکَ سِلْمِی: جنگ با تو جنگیدن با من است و صلح و سازش با تو صلح با من است؟» قاضی گفت: «این نیز از پیامبر (ص) و صحیح است.»شیخ گفت: «بنابراین، اصحاب جمل (که با امیرمؤمنان(ع) جنگ کردند) به فرموده شما کافرند؟» قاضی گفت: «آنها توبه کردند.» شیخ مفید گفت: «جناب قاضی! جنگ جمل، درایت است؛ ولی توبه آنها روایت است و خود شما لحظه ای پیش گفتید که مردم عاقل برای روایت، ترک درایت نمی کنند.»

قاضی عبدالجبار نتوانست پاسخی بگوید و پرسید: «تو کیستی؟» مفید فرمود: «خادم شما محمّد بن محمّد بن نعمان.» قاضی برخاست و او را جای خود نشاند و گفت: «اَنْتَ الْمُفِیدُ حَقّاً؛ واقعا که تو برای جامعه اسلامی مفیدی.»

علمای مجلس سخت برآشفتند. قاضی گفت: «از فضلا و علمای دین! این مرد مرا ملزم و محکوم کرد. من پاسخی ندارم که به او بدهم. اگر شما جوابی دارید بگویید تا برخیزد و به جای خود بنشیند!» ولی هیچ کس نتوانست پاسخ او را بدهد.[5] همچنین گفته اند: «شیخ مفید در مناظره ای با علی بن عیسی رمّانی دانشمند معتزلی شرکت و استدلالات طرف مقابل را باطل کرد و رمّانی او را «مفید» نامید.[6]

نقش شیخ مفید در ترویج مکتب تشیّع

شیخ مفید در دوره اقتدار آل بویه که شیعیان از آزادی و احترام بیشتری برخوردار گردیده بودند، می زیست. شیخ مفید شیعیان را از پراکندگی نجات داد و اوضاع اسف بار آنان را سامان بخشید تا آنجا که به اوج عزت رسیدند. وی از مقام و منزلت بسیار برخوردار بود؛ به طوری که عضدالدوله به هنگام بیماری شیخ به دیدارش رفت و از او عیادت کرد.

شفاعت شیخ مفید در حق دیگران پذیرفته می شد و رهنمودهایش مورد قبول قرار می گرفتند. در عصر طلایی آل بویه و با حمایت آنان از شیعه، تشیّع بار دیگر برای حضور در میدان منازعات فکری فرصت یافت و در این کارزار سخت به دفاع از حقانیت خویش بر خاست. این دانشمند بزرگ شیعی که متکلّمی قدرتمند و فقیهی زمان شناس بود، به شایستگی تمام در سنگر دفاع از حریم تشیّع ظاهر شد و بار دیگر حقانیت این مکتب را با منطقی استوار و روشی مستدل و متین به اثبات رساند. به یقین تمام متکلمان و فقهای عظام شیعه پس از وی، به نحوی تحت تأثیر علمی و دوستدار وی بودند. او که به «ابن المعلّم» نیز شهرت یافت، مورد احترام و تجلیل کامل موافقان و مخالفان بود.[7]

گویند کتابی از مخالفین منتشر نمی شد، مگر آن که مرحوم شیخ مفید آن را به دست می آورد تا به شبهات آن پاسخ گوید. همچنین در خانه شیخ مفید مجالس بحث و مباحثه و مناظره برپا می شد و علمای مذاهب مختلف از جمله معتزله، اشاعره، زیدیه و اسماعیلیه و دیگران شرکت می کردند و او به شبهات آنان پاسخ های درخور و قانع کننده می داد که نمونه هایی از آنها در کتاب «الفصول المختاره» وجود دارند.

مناظرات شیخ مفید با فرقه ها و نحله های فکری گوناگون و توان علمی و بیان سحرآمیز و نافذ او در مجامع علمی، او را در گستره پهناوری از عالم اسلام پر آوازه ساخت و منزل او به جایگاهی همیشگی برای بحث و مناظرات علمی با فرق گوناگون تبدیل شد.

متأسفانه در عصر زعامت مرحوم شیخ مفید، با وفات عضدالدوله دیلمی، بار دیگر طوفان دشمنی علیه شیعه برخاست. شیخ مفید در زمان وفات عضدالدوله 34 ساله بود. دوران آزادی شیخ و شیعیان چندان نپائید و به زودی دوران دستگیری و تبعید آنها آغاز شد. ابن اثیر ازآن دوران این گونه یاد می کند: «در سال 409ه.ق، سلطان الدوله، پسر بهاءالدوله، ابن سهلان را به حکومت بغداد منصوب کرد. چون او وارد بغداد شد، ابوعبدالله بن نعمان، فقیه شیعه را تبعید کرد. در این زمان، آشوب های مذهبی، فتنه انگیزی عیاران، سخن سرایی قصه خوانان، خطابه های واعظان بی سواد و آشوب طلبی سیاست پیشگان، آتش فتنه را شعله ورتر گردانید».[8]

شیخ مفید با حضور آگاهانه و شناخت صحیحی که از وضعیت زمانه خویش دریافته بود، با استفاده از قدرت عقل و استدلال به جدالی سخت (و البته همواره موفق) با سطحی نگران و مروّجان اعتقادات مقلدانه پرداخت و شیوه خود را در تمام صحنه های علمی، اعم از کلام و فقه و تفسیر و حدیث وارد ساخت. او پس از شرکت در مجامع عمومی بغداد، راه و روش استدلال را فراگرفت و تسلط کاملی بر مسائل اصولی و کلامی پیدا کرد. سپس دست به کار تهذیب فقه شیعه شد و سبک تازه ای را که در واقع مکمل سبک سابق او بود، در پیش گرفت و طریقه استنباط و استخراج احکام را از روی ادله شرعیه به شاگردان خویش آموخت.[9]

شیخ مفید از نگاه دانشمندان

شیخ مفید دانشمند ذوفنون و بلندآوازة جهان تشیّع از دیدگاه دانشمندان شیعه و سنی جایگاه رفیعی دارد.

الف) از منظر دانشمندان شیعه

شیخ الطایفه «رجال باب» کسانی که از ائمه(ع) روایت نکرده اند «در باب محمد» طبق معمول به اختصار از استاد عالیقدرش شیخ مفید بدین گونه نام می برد.

شیخ طوسی شاگرد ارزنده مکتب او، درباره استادش چنین می نویسد: «محمد بن محمد بن نعمان، دانشمندی بزرگ و موثّق است».[10]

وی همچنین در کتاب «فهرست» آورده است: «محمد بن محمد بن نعمان، معروف به ابن المعلم، از متکلمان (علمای عقاید و مذاهب) طایفه امامیه است. درعصر خویش ریاست و مرجعیت شیعه به او منتهی گردید. در فقه و کلام بر هر کس دیگر مقدم، فکرش عالی، ذهنش دقیق، و دانشمندی حاضرجواب بود. او بیش از 200 جلد کتاب کوچک و بزرگ دارد و فهرست کتاب هایش مشهور است».[11]

فقیه بزرگوار ابوعلی جعفری که عنوان دامادی و جانشینی شیخ را نیز دارد، در حق استاد خویش گوید:

«او اندکی از شب را می خوابید و باقی شبانه روز را یا نماز می خواند یا مطالعه می کرد یا درس می گفت یا قرآن تلاوت می کرد...».[12]

ابن شهر آشوب مازندرانی از وی چنین یاد می کند: «شیخ مفید، ابوعبدالله محمد بن نعمان حارثی بغدادی عُکْبَری»، شاگرد ابوجعفر ابن قولویه و ابوالقاسم علی بن محمد رفاء و علی بن ابی الجیش بلخی بود. حضرت صاحب الزمان «ص» او را(در آن توقیع) ملقب به «شیخ مفید» نمود و من علت آن را در کتاب «مناقب آل ابی طالب» ذکر کرده ام. او مؤلف حدود دویست کتاب بزرگ و کوچک است».[13]

علامه حلّی از این دانشمند عظیم الشأن سخن گستر، بهتر و روشن تر سخن گفته و می نویسد: «محمد بن محمد بن نعمان مکنّی به «ابوعبدالله» و ملقب به «مفید» است. مفید معروف به «ابن المعلم» بود و از بزرگ ترین مشایخ شیعه و رئیس و استاد آنهاست. همه دانشمندان ما که بعد از وی آمده اند، از دانش او استفاده کرده اند. فضل و دانش او در فقه و کلام و حریت مشهورتر از آن است که به وصف آید. او موثّق ترین و داناترین علمای عصر خود بود.[14]

امام خمینی(ره) درباره شیخ مفید فرمودند: «شیخ أبوعبداللّه محمد بن نعمان ملقب به «مفید» و «ابن معلم» از کبار فقها و متکلمان و محدثان شیعه بود. او، افتخار شیعه و تکیه گاه و گنجینه و پایه و ستون آن است و در زمان خود ریاست علمی بغداد را به عهده داشت. او مورد عنایت و توجه حضرت ولی عصر(عج) بود و در توقیعاتی که از آن حضرت به عنوان وی صادر گردیده حضرت او را با تعبیرات «أخ سدید» و «شیخ مفید» و «ولیّ رشید» و «ولیّ مخلص» و «ناصر حق» و «داعی إلی الحق» خطاب فرموده اند».[15]

مقام معظم رهبری در تمجید از شیخ مفید به کنگره جهانی هزاره شیخ مفید فرمودند: «شیخ مفید در سلسله علمای امامیه، فقط یک متکلم و فقیه سرآمد و برجسته نیست، بلکه فراتر از این، وی مؤسس و سرحلقه جریان علمیِ رو به تکاملی است که در دو رشته کلام و فقه، تا امروز در حوزه های علمی شیعه امتداد یافته است و با وجود بر کنار نماندن از تأثرات تاریخی و جغرافیایی و مکتبی، ویژگی های اصلی و خطوط سیاسی آن همچنان پابرجا مانده است. شیخ مفید نقش مؤثر و تعیین کننده ای در تثبیت هویت مستقل مکتب اهل بیت (ع)، بنیانگذاری شکل و قالب علمی صحیح برای فقه شیعه، آفرینش شیوه جمع منطقی میان عقل و نقل در فقه و کلام داشت».[16]

ب) از منظر دانشمندان سنّی

علاوه بر دانشمندان شیعه، بزرگان و مورخین اهل سنت نیز او را با علم و فضل و تقوی ستوده اند:

ابن حجر عسقلانی درباره او گوید: «او بسیار عابد و زاهد و اهل خشوع و تهجّد بود و مداومت بر علم و دانش داشت. گروهی از دانشمندان ازمحضر او بهره جستند. او چنان در مکتب تشیع والامقام است که معروف است بر هردانشمندی منّت (حق) دارد. ابن معلم صاحب تصانیف بدیع است که دویست کتاب می باشد. پدرش در واسط (شهرکی بین بغداد و سامراء امروز) زندگی می کرد و معلّم بود. او در عکبری کشته شد. گفته می شود که عضدالدوله دیلمی به ملاقات او می شتافت و هنگام مرض به عیادت او می رفت».[17]

خطیب بغدادی که از علمای اهل سنت و هم عصر شیخ مفید بود، می گوید: «او، اگر می خواست، قدرت داشت ثابت کند که ستون چوبی از طلاست».[18] خطیب بغدادی نظر به تعصّب خاصّ خود از دانشمند عالیقدر ما نام برده و سخنانی ناهنجار گفته است، که از شخصی چون خطیب، بعید نیست.[19]

وی بعد از آنکه نتوانسته فضایل روشن شیخ مفید را نادیده بگیرد، ناتوانی مخالفان را در مقابل شیخ ابراز نموده و هراسشان را این گونه بیان می کند: «صنف کتباً کثیرةً فی ضلالهم و الذب عن اعتقادهم... إلی أن أراح الله منه فی شهر رمضان؛ شیخ مفید کتاب های بسیاری در گمراهی مخالفان و دفاع از اعتقاد شیعه نوشته است تا اینکه خداوند اهل تسنن را با مرگ وی در ماه رمضان آسوده گردانید».[20]

شیخ عبدالله یافعی، یکی دیگر از دانشمندان اهل سنت، در«مرآت الجنان فی تاریخ مشاهیر الأعیان»، ضمن وقایع سال 413 و دانشمندانی که در آن سال درگذشته اند می نویسد: «در این سال وفات یافت دانشمند شیعه و پیشوای رافضه صاحب تصانیف بسیار، رئیس آنها معروف به «مفید و ابن معلم « وی در کلام و فقه و جدل استاد فرزانه بود. او در دولت «آل بویه» با طرفداران هر مسلک و عقیده ای با جلالت و عظمت مناظره می کرد. وی در سال 413 ه. ق، وفات یافت... خداوند از دست او ما را آسوده گردانید.»[21]

تجلیل امام زمان(عج) از شیخ مفید

حُسن خلق، صلابت تدریس، قدرت زعامت، ایمان و سلوک و عشق به ولایت، وی را از جمله خاصان درگاهِ خورشید عالمتاب عدالت، حضرت موعود (عج) قرار داده بود.

این دانشمند فرزانه در راه خدمتگزاری به ساحت قدس حضرت صاحب الأمر(ع) و آبای گرامیش سر از پا نمی شناخت. وی به دلیل پاسداشت این خدمات به توقیعات[22] شریف از آن ناحیه مقدسه مفتخر شد. حضرت مهدی(عج) در آن توقیعات، شیخ مفید را با شایسته ترین عبارات می ستایند. بر این اساس، او نخستین عالم شیعی است که در آغاز غیبت کبری به صورت مکتوب مخاطب امام زمان(عج) قرار گرفت.

حضرت صاحب الامر(ع) نامه هایی به نام شیخ مفید صادر فرمودند. نکات مهم و قابل توجّهی درباره این خدمتگزار اهل بیت(ع) در این نامه ها وجود دارد. در آغاز یکی از آنها چنین آمده است:

«لِلْاَخ السَّدِیدِ وَ الْوَلِی الرَّشِیدِ الشَّیْخِ الْمُفِیدِ . .. سَلَامٌ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْوَلِیُّ الْمُخْلِصُ فِی الدِّینِ الْمَخْصُوصُ فِینَا بِالْیَقِینِ فَاِنَّا نَحْمَدُ اِلَیْکَ الله الَّذِی لَا اِلَهَ اِلَّا هُوَ وَنَسْاَلُهُ الصَّلَاةَ عَلَی سَیِّدِنَا وَ مَوْلَانَا وَ نَبِیِّنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِه الطاهِرِینَ وَنعْلِمُکَ اَدَامَ اللهُ تَوْفِیقَکَ لِنُصْرَةِ الْحَقِّ وَ اَجْزَلَ مَثُوبَتَکَ عَلَی نُطْقِکَ عَنَّا بِالصِّدْقِ. .. اَنَّهُ قَدْ اَذِنَ لَنَا فِی تشْرِیفِکَ بالْمُکَاتَبَةِ وَ تَکْلِیفِکَ مَا تُؤَدِّیهِ عَنَّا اِلَی مَوَالِینَا قِبَلَکَ اَعَزَّهُمُ اللهُ بِطَاعَتِهِ وَ کَفَاهُمُ الْمُهِمَّ بِرِعَایَتِهِ لَهمْ وَ حرَاسَتِهِ؛

برای برادر استوار [در امامت]، دوست رشدیافته، شیخ مفید...، سلام بر تو ای دوستدار مخلص در دین که در ولایت ما مخصوص به یقین شده ای، پس از ستایش و حمد خداوندی که معبودی جز او نیست و درود به سید و مولی و پیغمبر گرامی ما حضرت محمّد(ص)، و اهل بیت طاهرین او، خداوند، توفیقت را در یاری از حق، مستدام فرماید و پاداشت را در نشر علوم ما به راستی زیاد و فراوان کند... بدان که خداوند به ما رخصت داده است تا تو را به نامه نگاری مشرف سازیم و دستور دهیم احکام ما را به دوستانمان  که نزد تو هستند  برسانی. خداوند آنان را به طاعت خود عزیز فرماید و با رعایت و حراست خود، مهم آنان را کفایت فرماید».

امام زمان (عج) در پایان توقیع نوشته بودند. «هَذَا کِتَابُنَا اِلَیْکَ اَیُّهَا الْاَخُ الْوَلِیُّ وَ الْمُخْلِصُ فِی وُدِّنَا الصَّفِیُّ وَ النَّاصِرُ لَنَا الْوَفِیُّ حَرَسَکَ اللهُ بِعَیْنِهِ الَّتِی لَا تَنَامُ فَاحْتَفِظْ بِهِ وَ لَا تُظْهِرْ عَلَی خَطِّنَا الَّذِی سَطَرْنَاهُ بِمَا لَهُ ضَمَّنَّاهُ اَحَداً وَ اَدِّ ما فیهِ اِلَی مَنْ تَسْکُنُ اِلَیهِ وَ اَوْصِ جَمَاعَتَهُمْ بِالْعَمَلِ عَلَیْهِ اِنْ شَاءَ اللهُ؛ این نامه ماست به تو ای برادر دوستدار و مخلص با صفای در محبت و یار با وفای ما! خدایت با چشم هایش که به خواب نمی رود حفظ فرماید! کسی را بدین نامه و آنچه در آن است آگاه مکن. فقط مضمون آن را به هر کس که اطمینان داری برسان و همگی آنان را به عمل کردن بدان سفارش کن، ان شاءالله».[23]

غروب نابهنگام

سرانجام شیخ مفید این رادمرد علم و عمل و اسوه تقوا و فضیلت در شب جمعه سوم ماه رمضان سال 413ه. ق پس از هفتاد و هفت سال تلاش و خدمت ارزنده به اسلام به خصوص مذهب شریف تشیّع به دیدار معبود شتافت و مورد تجلیل فراوان مردم و قدردانی علما و فضلا قرار گرفت. به تعبیر شاگرد بزرگوارش «شیخ طوسی» که خود حاضر در صحنه بوده است؛ روز وفات او از کثرت دوست و دشمن برای ادای نماز و گریستن بر او همانند و نظیر نداشت. نقل است که 80 هزار تن از شیعیان او را تشییع کردند و سید مرتضی بر پیکر او نماز گزارد و در حرم مطهر امام کاظم و امام جواد(ع) و نزدیک قبر استادش «ابن قولِوَیْهْ قمی» مدفون شد.

سوتیترها:

1.

شیخ مفید به اعتراف شاگرد پرآوازه اش شیخ طوسی از نظر علم و اخلاق بر همگان برتری داشت و در فقه و کلام همتا نداشت و تألیفات او به بیش از دویست اثر می رسد. او در بغداد جایگاهی ویژه داشت و بعد از درگذشت بسیاری از بزرگان قم از جمله شیخ صدوق (ت 380 ه.ق) و انتقال مرکز تشیع از قم به بغداد، در سند مرجعیت تمام شیعه قرار گرفت و از هیچ تلاشی برای ترویج و تثبیت مکتب تشیّع دریغ نورزید.

3.

او به شایستگی دریافت که دفاع از تشیع بدون بهره وری از تعقل و استدلال منطقی، هم در کارزار برخورد با اندیشه ها و نحله های فکری و هم در مقام فهم درست از احکام الهی غیرممکن و ناصواب است. کتاب «مقابس الانوار فی الرّد علی اهل الاخبار» و نگاشتن چندین رساله در ردّ اخباری گری و انتقادات تند او از استادش(شیخ صدوق)، بیکباره جوّ فکری حاکم را در هم ریخت.

4.

این دانشمند فرزانه در راه خدمتگزاری به ساحت قدس حضرت صاحب الأمر(ع) و آبای گرامیش سر از پا نمی شناخت. وی به دلیل پاسداشت این خدمات به توقیعات(27) شریف از آن ناحیه مقدسه مفتخر شد. حضرت مهدی (عج) در آن توقیعات، شیخ مفید را با شایسته ترین عبارات می ستایند. بر این اساس، او نخستین عالم شیعی است که در آغاز غیبت کبری به صورت مکتوب مخاطب امام زمان (عج) قرار گرفت.

پی نوشت ها

[1] نجّاشی، رجال نجاشی، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1407ه.ق، ص399، رقم 1067.

[2] شیخ مفید، امالی، قم، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، 1413ه.ق، اوائل جزء ششم و تاریخ بغداد، ج8، ص 449.

[3] همان، ص 340 و همان، ج11، ص 112.

[4] علامه بحرالعلوم طباطبایی، سیدمحمدمهدی، الفوائد الرجالیه(رجال)، تهران، منشورات مکتبة الصادق، 1363ه.ش، ج3، ص320.

[5] قاضی نورالله شوشتری، مجالس المؤمنین، تهران، چاپ اسلامیه،1365ه.ش، ج1، ص 200 و 201 (مجلس پنجم)؛ ارشاد مفید، مقدمه، ص17.

[6] مجموعه مقالات کنگره شیخ مفید، سیدمحمدجواد شبیری زنجانی، گذری بر حیات شیخ مفید، ص8-9.

[7] ابن عماد حنبلی، بیروت، دارالإحیاء التراث العربی، شذرات الذهب، ج3، ص199.

[8] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ترجمه سیدمحمدحسین روحانی، انتشارات اساطیر، 1370ه.ش، ج5، ص5.

[9] شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ص11-12.

[10] شیخ طوسی، رجال طوسی، نجف اشرف، چاپ حیدریه، 1380 ه.ق، ص514.

[11] شیخ طوسی، الفهرست، نجف، بی تا، ص157؛ مرحوم خویی، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، بیروت، 1413 ه.ق، ج17، ص232.

[12] ابن ندیم، الفهرست، چاپ الاستقامه قاهره، ص 266 و 239.

[13] علی بن شهرآشوب، معالم العلماء، ص 112؛ البته مرحوم خویی این مطالب را بعید می شمرد و می فرماید: اگر توقیع حضرت به شیخ مفید ثابت باشد، این در اواخر عمر ایشان بوده و حال آن که شیخ مفید از دوران جوانی ملقب به مفید بود. (معجم رجال الحدیث، ج 17، ص 209).

[14] الحلی ابی منصور الحسن بن یوسف بن المطهر الاسدی، خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال، بی جا، نشر الفقاهة، 1375، ص 147.

[15] امام خمینی(ره) تعلیقه 18 شرح چهل حدیث، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1394ه.ش، ص4.

[16] پیام مقام معظم رهبری به کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، 28 فروردین 1372ه.ش.

[17] ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، بیروت، نشر مؤسسه اعلمی، 1390ه.ق، ج5، ص368.

[18] بغدادی، خطیب، تاریخ بغداد، بیروت، دارالکتب العلمیه، بی تا، تاریخ بغداد، ج3، ص450.

[19] همان، ص331.

[20] همان، ج3، ص450.

[21] یافعی، مرآت الجنان فی تاریخ مشاهیر الأعیان، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1417ه.ق، ج3، ص199.

[22] در زمان غیبت صغری نائبان امام(ع)، سؤالات مردم را خدمت امام مهدی (ع) برده و جواب کتبی را برمی گرداندند. این پاسخ های کتبی از ناحیه امام(ع) را اصطلاحا‍ً «توقیع» می گویند.

[23] طبرسی، احتجاج، مشهد، نشر مرتضی، 1403ه.ق، ج2، ص495.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر