مؤلفه های فرهنگ سیاسی تشیع در اندیشه و سیرۀ سیاسی شهید مدرس

اهمیت، جایگاه و نقش فرهنگ در سیاست که از آن به فرهنگ سیاسی تعبیر میشود، از مباحث شناخته شدة حوزة علوم سیاسی است

مؤلفه های فرهنگ سیاسی تشیع در اندیشه و سیرۀ سیاسی شهید مدرس

مقدمه

اهمیت، جایگاه و نقش فرهنگ در سیاست که از آن به فرهنگ سیاسی تعبیر میشود، از مباحث شناخته شدة حوزة علوم سیاسی است. فرهنگ سیاسی به دلیل جهت دهی به کنش سیاسی- اجتماعی افراد، اهمیت ویژه ای دارد. فرهنگ سیاسی تشیع نیز بستر شکل گیری رفتار سیاسی شیعیان در طول تاریخ بوده است. شناخت عناصر این مجموعه و چگونگی تجلی آنها در رفتار افراد جامعه، به ویژه نخبگان، به درک چیستی و چگونگی تأثیرگذاری این مؤلفه ها کمک چشمگیری می کند. از جمله نخبگان و شخصیت های مهم در این زمینه، علمای تراز اول مذهبی اند که همواره در طول تاریخ از پایگاه سیاسی و اجتماعی نیز برخوردار بوده اند.

در میان فقهای شیعه، آیت الله مدرس فعالیت گسترده ای در مسائل سیاسی و اجتماعی انجام داده و با استفاده از فضای ایجادشده در دوران مشروطیت و پس از آن و با تأسی به بزرگانی چون علامه نائینی و دیگران، نقش برجسته ای را در عرصۀ سیاسی اجتماعی ایران پس از انقلاب مشروطه ایفا کرده است. زندگانی سیاسی و اجتماعی آیت الله مدرس بسیار مطالعه شده است. با وجود این، بیشتر این پژوهش ها، فقهی، تاریخی و مقایسه ای بوده و کمتر در چارچوب فرهنگ سیاسی تشیع بررسی شده است.

بیشک تقدم وجه فقاهتی شهید مدرس به عنوان فقیه تمام عیار، نوعی ارتباط بین عمل ایشان و آموزه های دینی برقرار میکند و میتوان مؤلفه های فرهنگ سیاسی مذهب تشیع را مبنای کنش سیاسی- اجتماعی آن عالم مجاهد محسوب کرد. بر این اساس، هدف این مقاله، شناخت عناصر و مؤلفه های فرهنگ سیاسی تشیع در اندیشه و سیرة سیاسی آیت الله مدرس، و پاسخ به این پرسش است که این مؤلفه ها چگونه در تفکر و رفتار سیاسی آن شهید متجلی شده اند؟

به منظور پاسخگویی به پرسش مذکور، با استفاده از روش کیفی مطالعات اسنادی و با بررسی متون و گزارش های تاریخی مربوط به سیرة آیت الله مدرس و نیز مراجعه به پژوهش های قبلی دربارة ایشان، به بازیابی مؤلفه ها و عناصر مورد نظر این پژوهش پرداخته شده است. منابع مورد استفادة ما در این تحقیق، تاریخ نگاریهای موجود دربارة زندگی فقهی، اجتماعی و سیاسی شهید مدرس و همچنین آثار به نگارش درآمده در خصوص شخصیت، اندیشه و رفتار آن شهید، مشتمل بر کتاب ها، مقالات و سایر پژوهش هاست.

الف) مبانی و چارچوب نظری

١. نظریۀ ساختار - کارگزار

پس از سپری شدن تقابل میان نظریات ساختارگرایانه و عاملیت گرایانه در علوم اجتماعی، امروزه بیشتر اندیشمندان این حوزه بر چارچوبی تلفیقی که تحت عنوان «عاملیت و ساختار» از آن یاد می شود، تأکید میکنند. تقارن این قضیه در قلمرو فرهنگی، این مسئله است که چگونه شرایط فرهنگی بر کنش اجتماعی تأثیر میگذارد و چگونه این کنش متقابل به بسط فرهنگی میانجامد. مارگارت آرچر در نظریۀ «فرهنگ و عاملیت» این مطلب را این گونه بیان میکند که درحالیکه ساختار، قلمرو پدیده ها و علایق مادی است، فرهنگ بیانگر پدیده ها و عقاید غیرمادی است. به باور او هر گونه کنش اجتماعی، صرف نظر از موقعیت تاریخی آن، در بافت انواع بیشماری از نظریه ها، باورها و عقاید به هم مرتبطی اتفاق میافتد که پیش از کنش مذکور شکل گرفته اند و تأثیر محدودکننده ای بر روی آن اعمال میکنند. براساس این نظریه، نظام فرهنگی و عوامل آن منطقا بر کنش اجتماعی مقدم اند و نقش مشروط کننده دارند. به این معنا که کنش اجتماعی و سیاسی براساس منظومۀ فرهنگی کنشگران معنا مییابد و شکل میگیرد (ریتزر، ١٣٩٠: ٥٨٧-٥٨٥). این موضوع نشان میدهد که فرهنگ نقش تعیین کننده ای در اندیشه و رفتار اجتماعی و سیاسی افراد یک جامعه دارد و عمل افراد را نمیتوان بدون در نظر گرفتن مؤلفه های فرهنگی تبیین کرد، چراکه منشأ حرکت و کنش آدمی، باورها و طرز تلقی او نسبت به پدیدارهاست.

٢. فرهنگ سیاسی

فرهنگ در واقع همان الگوهای فکر، احساس و عمل یا نظام های معناست که نگاه فرد به جهان یا برداشت او از جهان را شکل می دهد. الگوهای نامبرده، برنامه های ذهن یا نرم افزارهای ذهن هستند که نقش بسیار مهمی در زندگی اجتماعی- سیاسی بازی میکنند (گل محمدی، ١٣٨٦: ١٠). در پیدایش و شکل گیری باورهای فرهنگی، عوامل مختلفی مانند شرایط جغرافیایی و اقلیمی، شرایط سیاسی، اقتصادی، تحولات تاریخی و به ویژه اصول دین و مذهب دخیل اند (متوسلی، ١٣٨٢: ٨٤).

از فرهنگ آنگاه که ناظر به امر سیاسی باشد، به «فرهنگ سیاسی» تعبیر می شود. فرهنگ سیاسی را نظام باورهای تجربه پذیر، نهادها و ارزش هایی که پایه و مبنای کنش سیاسی است تعریف کرده اند (١٩٦٥: ٨ ,Verba). به بیان دیگر فرهنگ سیاسی الگوی نگرش ها و سمت گیری افراد نسبت به سیاست در میان اعضای یک نظام است که حاصل توزیع خاصی از ایستارها، ارزش ها، احساسات، اطلاعات و مهارت های سیاسی است (١٩٥٦: ٥٠ ,Almond). به عبارت بهتر، فرهنگ سیاسی، مجموعۀ باورها، گرایش ها، بینش ها، ارزش ها، معیارها و عقایدی است که در طول زمان شکل می گیرد و تحت تأثیر وقایع و تجربیات تاریخی از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود و در قالبآنها، نهادها، رفتارها، ساختارها و کنش های سیاسی برای نیل به هدف های جامعه شکل میگیرند (کاظمی، ١٣٨٤: ١٠٢).

٣. فرهنگ سیاسی تشیع و مؤلفه های آن

تشیع به عنوان یکی از مذاهب اسلامی، از لحاظ ماهیتی و تاریخی، با اشاره به امتداد حاکمیت معصومین بر نظامات اسلامی، ابعاد سیاسی متمایزی نسبت به سایر مذاهب اسلامی دارد. تشیع دارای فرهنگ هویتی و اجتماعی، و به تبع آن، فرهنگ بسیار غنی سیاسی است. میتوان فرهنگ سیاسی شیعه را این چنین تعریف کرد: مجموعه ای پیوسته از نظام اعتقادی، ارزش ها و نمادهای مذهب تشیع که از منابع شیعی به دست میآید و مبنای کنش و واکنش های شیعیان در برابر نظام های سیاسی و حکومت ها بوده است (ابوطالبی، ١٣٨٩: ١١). در حقیقت فرهنگ سیاسی شیعه وامدار مؤلفه ها و عناصر ایمانی است که ریشه در مبانی اعتقادی شیعه و منظومۀ باورهای فرهنگی آن دارد، به گونه ای که برخی از این مؤلفه ها همانند جهاد، امامت، شهادت و... دارای سرشت و نتیجه ای کاملا سیاسی است. مبادی نظری شیعه که در علم کلام واکاوی میشود، متوجه ارزش ها و هنجارهایی چون امامت، عدل، انتظار، اجتهاد، شهادت و تقیه است (فاضلی نیا، 1384: 61).

٣. ١. مؤلفۀ پیوند دیانت و سیاست در فرهنگ سیاسی تشیع

اسلام در مقایسه با دیگر ادیان تنها یک دین نیست، بلکه یک نظریۀ سیاسی نظام دولتی است (بشیریه، ١٣٨٦: ٢٣٣). بنا نهادن حکومت توسط پیامبر (ص)، منوط بودن اجرای بسیاری از احکام به استقرار حکومت دینی و پرسش همیشگی دربارة حقانیت حکومت و حاکم، اساس اسلام را با سیاست پیوند زده است (عنایت، ١٣٦٦: ١٦و١٧). در میان مذاهب اسلامی، اندیشۀ سیاسی شیعه، بر پایۀ باور تاریخی غصب خلافت و نظریۀ امامت و متأثر از فضای ارعاب و سرکوب شیعیان به عنوان اقلیتی ایمانی و (مهم تر از آن) سیاسی، هویتی آرمانی، تهاجمی، فعال و به شدت سیاسی به این مذهب بخشیده است (شجاعی زند، ١٣٧٦: ١٢١).

٣. ٢. جهاد در فرهنگ سیاسی تشیع

جهاد آموزه ای ایمانی- سیاسی، یکی از ابزارهای گسترش هویت دینی و از مفاهیم مهم و اثرگذار فرهنگ سیاسی تشیع است که نیروی محرکۀ انقلابیگری را در پیروان بیدار کرده و راه برون رفتی از وضعیت موجود ایجاد می کند. امنیت نظامی در دیدگاه فقه شیعه به صورت جهاد تبلور مییابد که با هدفی مقدس، امنیت را در ملت اسلام عملی می کند (شریعتمدار جزایری، ١٣٧٩: ١٠). در حقیقت، جهاد، از عناصر آشکارا سیاسی منظومۀ فرهنگ دینی است که در تشیع به واسطۀ وجود امام معصوم و لزوم فداکاری در راه او برای استقرار نظام سیاسی مطلوب، تقویت شده و در پیوند با عنصر شهادت و با وجود نمادهای برجسته و عظیمی همچون عاشورا به یکی از ابزارهای راهبردی فرهنگ سیاسی تشیع بدل شده است.

٣. ٣. مؤلفۀ ایثار و شهادت در فرهنگ سیاسی تشیع

بیتردید گفتمان ایثار و شهادت وابستگی عمیقی به منابع فرهنگ مذهبی دارد. در فرهنگ دینی و قرآنی، ویژگیها و شاخص های مختلفی وجود دارد که به عنوان باور افراد، منبع مهمی برای تحریک افراد به سمت ایثار و ازخودگذشتگی و پیکار در راه خدا تلقی میشود (غفاری، ١٣٨٩: ١٨٤). اگر بپذیریم که هر مکتب و ایدئولوژی، کانون و مرکز ثقلی دارد، باید گفت که کانون و مرکز ثقل آیین و اندیشۀ شیعی، جهاد، ایثار، شهادت و مبارزه با ظلم و بیعدالتی است. در رأس این مکتب و ایدئولوژی نیز ائمۀ معصومین (ع)، عالمان شیعی و روحانیان و دیگر بزرگان دینی قرار داشته اند. در واقع روحیۀ جهاد و شهادت طلبی در مکتب شیعه، از ارزش های سیاسی و اعتقادی است (خسروانی، ١٣٩٠: ١٧).

٣. ٤. مؤلفۀ امر به معروف و نهی از منکر در فرهنگ سیاسی تشیع

مؤلفۀ «امر به معروف و نهی از منکر» سرشتی کاملا سیاسی دارد. چنانکه برخی نظرهای فقهی، پیشگیری، اجرای حدود و جهاد را نیز از مصادیق امر به معروف و نهی از منکر برشمرده اند (جوان، ١٣٩١: ١١-٩). به سبب سابقۀ تاریخی، قرار گرفتن شیعیان در حاشیۀ قدرت سیاسی موجب شد تا فریضۀ امر به معروف و نهی از منکر از باب وجهۀ اعتراضی و انقلابی و طرح زمامداری مطلوب و بدیل، تبلور ویژه ای در فرهنگ سیاسی شیعه بیابد. نائینی این فریضه را به اجتماعیات و حکومت گسترش داد و پس از تقسیم بندی مشهور خود که از حکومت های زمان غیبت به تملیکیه و ولایتیه یاد میکند، بیان میکند که به هر اندازه که می توان، باید از ستم و تعدی حکومت کاست و ادای این فریضه را منوط به شرایط خاصی نیست و تمام ملت را به دلیل پرداخت مالیات دارای این حق میداند (طباطبائی فر، ١٣٩٠: ١٠).

٣. ٥. مؤلفۀ تقیه در فرهنگ سیاسی تشیع

تقیه از آموزه های حیاتی فقه شیعه است که در تاریخ این مذهب نقش اساسی در صیانت از تشیع و شیعیان ایفا کرده است. بررسی سیرة امامان شیعه نشان میدهد که تقیه همواره به عنوان یک راهبرد برای حفظ کیان شیعه در حکومت های جور به کار رفته است. این مفهوم بیشتر در زمانی مطرح و مورد عمل قرار گرفته که شیعه داعیۀ حکومت داشته و با غاصبان حق خویش مبارزة سیاسی میکرده است. ازاین رو میتوان آن را ابزار سیاسیای نامید که مشروعیت آن مورد تأیید امامان مذهب بوده است (جعفری، ١٣٩١: ٢٣١).

با توجه به مطالب گفته شده، در پژوهش حاضر، فرهنگ سیاسی به عنوان ساختارهای ذهنی و نهادی، و نخبگان سیاسی و اجتماعی (علما و فقها و در این نوشتار به طور مشخص، شهید مدرس) به عنوان کارگزاران اثرپذیر و اثرگذار بر این ساختارها در نظر گرفته شده اند. در ادامه براساس این فهم، مؤلفه های فرهنگ سیاسی تشیع در سیره و اندیشۀ شهید مدرس بررسی می شود.

ب) تجلی مؤلفه های فرهنگ سیاسی تشیع در اندیشه و سیرة سیاسی شهید مدرس

براساس مبانی نظری و مدل مفهومی و در پاسخ به پرسش اصلی مقاله باید گفت که رفتار و سلوک شهید مدرس به عنوان یک فقیه و عالم شیعی تحت تأثیر آموزه ها و مؤلفه های فرهنگ سیاسی تشیع بوده است. به بیان بهتر، آیت الله مدرس به عنوان یک کارگزار سیاسی و اجتماعی، در چارچوب ساختارهای محیط سیاسی و اجتماعی و همچنین ساختارهای ذهنی و فرهنگی خویش دست به کنش سیاسی و اجتماعی زده است. در اینجا فرهنگ سیاسی تشیع به عنوان ساختار فکری و فرهنگی محاط بر اندیشه و در نتیجه رفتار شهید مدرس معرفی و سعی شده است چگونگی تجلی برخی از مؤلفه های آن، مانند پیوند سیاست و دیانت، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، ایثار و شهادت طلبی و تقیه به عنوان عناصر برجسته در اندیشه و سیرة سیاسی شهید مدرس با ذکر شواهد و مصادیقی مطالعه شود.

١. تجلی مؤلفۀ «پیوند سیاست و دیانت» در اندیشه و سیرة شهید مدرس

شهید مدرس در مقایسه با رجال و شخصیت های معاصر، چهرة برجسته و کم نظیری است.

ایشان از یک سو از شاگردان آخوند خراسانی بود که اعتقاد داشت: «تأسیس نظام سیاسی مشروطه در هر کشوری مبتنی بر مذهب رسمی آن کشور است و اینکه در غرب آزادیهای فردی وجود دارد، بیش از آنکه مربوط به مشروطیت باشد، با دیانت آن جماعت مربوط است که قیودات و تکالیف متفاوتی بر دوش مؤمنان میگذارد» (ناظم الاسلام کرمانی، ١٣٦٢: ١٩٨) و از سوی دیگر، در سیاست عملی نیز حضور داشت. در حقیقت آیت الله مدرس به عنوان فعال نامدار عرصۀ سیاست ایران، سردمدار شعار معروف «سیاست ما عین دیانت ما، و دیانت ما عین سیاست ماست» به شمار میرود که به عنوان مجتهدی تراز اول، نه تنها به مباحث نظری فقه شیعی در سطح بالایی تسلط داشت، بلکه سعی میکرد با استفاده از فرصت حضور در پنج دورة قانونگذاری، این مباحث نظری را در ابعاد سیاسی اجتماعی هم عملی سازد (فاضلی، ١٣٧٤: 23).

شهید مدرس تحصیل خود در علوم اسلامی را در نجف نزد مراجعی چون میرزای شیرازی و آخوند خراسانی تا درجۀ اجتهاد ادامه داد (مدرسی، ١٣٦٦: ٥) و در مدت تحصیل، از سرآمدان حوزه و چهره ای برجسته بوده است، چنانکه میرزای شیرازی دربارة ایشان گفته است: «و در منطق، فقه و اصول سرآمد همۀ یاران، قوة قضاوت او در حد کمال و در نهایت درستکاری و تقواست» (باقی، ١٣٧٠: ٢٧). این فقه آموزی بدون تردید در نحوة نگرش آن شهید به تمامی موضوعات، از جمله سیاست تأثیر شگرفی گذاشته بود. به نظر برخی، باور به پیوند سیاست و دیانت، ناشی از تأثیر دیدگاه سیاسی - اجتماعی آخوند خراسانی بر شهید مدرس بوده است (ثبوت، ١٣٩٣: ٨٠).

شهید مدرس هر گونه فداکاری در مبارزه با استبداد و دیگر فسادهای موجود در تشکیلات حکومت را یک وظیفۀ دینی میدانست و معتقد بود که: «پس هیچ فرقی نمیکند، دیانت ما عین سیاست ما هست، سیاست ما عین دیانت ما است. همان قسم که به ما دستورالعمل داده شده است رفتار میکنیم» و یا در جایی دیگر بیان کرده است: «عقیدة سیاسی مثل عقیدة دینی میماند» (ترکمان، ١٣٧٠: ١٩٢). آن شهید مذهب اسلام را یگانه راه اعتلای ملت میدانست و در مورد وابستگی عظمت سیاسی و شرافت به دیانت باور داشت: «عظمت ما در دنیا به قانون اسلام است» (مدرسی، ١٣٦٦: ١٦٨).

شهید مدرس به واقع فرزند زمان خویشتن بود. در زمانه ای که پس از رویارویی ایرانیان و علمای شیعه با مدرنیتۀ غربی و با وقوع انقلاب مشروطیت، موضوع ارتباط دین و دولت به یکی از چالش های اساسی تاریخ اندیشۀ سیاسی ایران و تشیع بدل شده بود، آیت الله مدرس این نظرورزی را در عرصۀ عمل به ظهور رساند و با قرار گرفتن در جایگاه نمایندگی، نمونۀ عملی مناسبی در این زمینه به شمار میرفت. ایشان به جد معتقد به نظارت دقیق علمای دین بر عملکرد حکام بود.

شهید مدرس با وجود باور عمیق به دخالت مبانی اصیل اسلامی در بنیان های سیاست ملی، به اعتقاد برخی چندان موافق حضور علما در سمت های اجرایی نبود (ثبوت، ١٣٨٩: ٧١٥). شاید این امر ناشی از عقیدة آن شهید بود که اگر جامعه ای به رهبران مذهبی-سیاسی خود بیاعتماد شد و آنان را به خود مشغول دید، ارزش های اعتقادی و انسانی میشکند و حرمت روابط جامعه و رهبری را بیاعتبار میسازد (ثبوت، ١٣٩٣: ٨٠).

روش و وضعیت زندگانی شهید مدرس نیز در عین سادگی بود. ایشان عقیده داشت که سطح زندگی رهبران باید با توده های ملت یکسان باشد (ثبوت، ١٣٨٩: ٧١٥). این ساده زیستی شهید مدرس به ویژه در دورة نمایندگی مجلس، حتی بر دشمنان ایشان اثرگذار بود و احترام آنان را برمیانگیخت. سلوک زاهدانۀ آن شهید را میتوان با آموزه های ناب اسلامی مبنی بر لزوم پایین بودن سطح معیشت حاکمان منطبق دانست؛ امری که در سیره و مشی امام علی (ع) و نحوة برخورد و توصیه های ایشان به فرمانداران خود به خوبی به چشم میخورد.

شهید مدرس همچنین در خصوص تبدیل پایگاه های مذهب در خدمت صاحبان قدرت هشدار میداد و بر این نکته تأکید میکرد که ظاهرالصلاح بودن نباید موجب دستیابی به مقامات بالای حکومتی و دولتی شود. در این زمینه و در مخالفت با حامیان جمهوریخواهی رضاشاه که مسحور عوام فریبی مذهبی او شده بودند میگفت: «معیار شما برای رد و قبول افراد نادرست است! اینکه کسی نماز میخواند یا در مراسم احیا و روضه حاضر میشود ملاک شایستگی او برای سپردن مسئولیت نیست. ملاک سپردن فرمانروایی، عقل و درایت است» (ثبوت، ١٣٨٩: ٧٢١).

به گواهی تاریخ، شهید مدرس هرگز از سلاح تکفیر، به عنوان ابزار علیه مخالفان خود استفاده نکرد. در این زمینه میتوان برای نمونه به ماجرای سلیمان میرزا اسکندری و همچنین در ماجرای میرزاده عشقی که از مخالفان سرسخت آیت الله مدرس بود، اشاره کرد (مکی، ١٣٥٨: ١٦١). در حقیقت شهید مدرس از ابزارهای سلبی در زمان نمایندگی در جهت پیشبرد اهداف خود استفاده نمیکرد و برای خود و نمایندگان مجلس، شأن و اعتبار مضاعفی نیز قائل نبود (ترکمان، ١٣٦٧: ٣٥٩).

در خصوص نظارت بر قوانین صادره در مجلس شورای ملی نیز به اعتقاد شهید مدرس آنچه در قانون مشروطه آمده این بود که قوانین نباید مخالف شرع باشد نه اینکه موافق شرع باشد (مکی، ١٣٥٨: ٧٣-٧٢). این موضوع نشان میدهد که شهید مدرس به عنوان یک شخصیت سیاسی و اجتماعی و با توجه به مسائل مبتلا به روز، مرزهای فقه سیاسی را پیش برده و افق های نوینی در برابر علمای دینی در خصوص مسائل مربوط به مقتضیات روز و عصر جدید گشوده است. به بیانی شهید مدرس سعی کرده است باظرافت، شریعت را در قالب های نو که مطابق مقتضیات روز و سازگار با شرایط زمان است، ارائه دهد (عمید زنجانی، ١٣٨٦: ٥٨).

شهید مدرس درس سیاست را در مکاتب نوین غربی نیاموخته بود و آنچه در بیان و کردار سیاسی و مدنی از ایشان صادر می شد، براساس آموزه های دینی و علاقه و مطالعۀ گسترده اش در تاریخ بود. او علت عقب ماندگیهای ایران را دوری متدینین از سیاست و جدایی سیاست از دیانت میدانست و قانون برتر را قانون اسلام معرفی و در این زمینه اظهار میکرد که «ما از مقالات روسو پیروی نمیکنیم، زیرا افکار عالیۀ پیامبر (ص) را دربارة اجتماع، بهتر از افکار روسو میدانیم، لذا باید جد و جهد کرد که قوانین ما از حدود اسلامیه تجاوز نکند» (حقانی، ١٣٨٦: ٤٤). شاید بتوان شهید مدرس را یک سیاستمدار ایرانی- اسلامی در روزگار ورود جریان مدرنیته و از جمله معدود فرزندان خلف انقلاب مشروطیت برشمرد که در پی نجات مشروعیت حکومت مشروطه در برابر موج سکولاریسم بود. ایشان با تلفیق ذهنی و تجسم عینی پیوند سیاست و دیانت، الگویی عملی از سیاست دینی از خود به یادگار گذاشت. به تعبیری «شهید مدرس نه یک ناسیونالیست مدرن بود و نه یک متعصب مذهبی، بلکه یک سیاستمدار دموکرات شیعی بود» (کاتوزیان، ١٣٧٤: ١٤٣). امام خمینی (ره) که به عنوان نامدارترین فقیه سیاسی و بنیانگذار مهم ترین دولت شیعه در عصر غیبت، از نزدیک با مقام علمی و سیرة سیاسی شهید مدرس آشنایی داشت، در توصیف آن شهید میفرماید: «روحانیت اسلام مستقل است در افکار خودش، نمیترسیم از اینها که طرفدار دولت دیگری بشوند، از این ها مدرس درمیآید که تنها جلوی قدرت شیطانی رضاشاه میایستد» (خمینی، ١٣٧٠: ٩٧).

٢. تجلی عنصر «ایثار و شهادت» در اندیشه و سیرة سیاسی شهید مدرس

از ویژگیهای بارز و مشهور شهید مدرس شجاعت و عدم هراس او از ظالمان و زورمندان زمان خویش است که این خصیصۀ شخصیتی زبانزد همۀ رجال موافق و مخالف بود. خود شهید مدرس نیز بارها بر این ویژگی تأکید کرده و میگفت : «ترس در وجود من نیست» یا در جایی خطاب به احمدشاه میگوید: «شهریارا! خداوند دو چیز به من نداد. یکی ترس و دیگری طمع» (مدرسی، ١٣٦٦: ١٧٥ و ١٩٨). عامل مهمی که این روحیه را در ایشان تقویت کرده، عدم وابستگی به تعلقات دنیوی و وارستگی از دنیا و دل نبستن به آن است که در این خصوص بیان می کند: «معتقدم که باید جان انسان از هر گونه قیدوبندی آزاد باشد تا مراتب انسانیت و آزادگی خویش را حفظ نماید» (بینا، ١٣٩١: ١٧٣).

ریشۀ این خصوصیت اخلاقی شهید مدرس را میتوان در روحیۀ ایثار و شهادت طلبی برخاسته از تعالیم و فرهنگ سیاسی تشیع دانست. چنانکه در زمان حبس بعد از وقوع کودتای سیاه به سید ضیاءالدین طباطبایی پیامی فرستاد که «حق تو این بود به محض اینکه ما را گرفتی همه را بکشی! حالا که این کار را نکردی، دیگر هیچ کاری نمیتوانی بکنی» (کاتوزیان، ١٣٧٤: ١٣٠) یا هنگام صدور اتمام حجت روسیۀ تزاری، در مجلس شورا گفت: «اگر قرار است آزادی و استقلال خود را از دست بدهیم، چرا این کار را با دست خودمان انجام دهیم» (بینا، ١٣٩١: ١٧٤).

این روحیۀ ایثار و ازخودگذشتگی توان بالایی به آن شهید در انجام وظیفۀ نمایندگی و عدم سازش در مقابل استبداد حاکم داده بود.

بر این اساس پس از دو مورد سوءقصد نافرجام، که یکی از آنها توسط مأموران مخفی رضاخان در سال ١٣٠٥ صورت گرفت (رجبی، ١٣٧٨: ٦٣)، خللی در اراده و شیوة مبارزة وی ایجاد نشد و تغییری نیز در موضع گیریهای ایشان در برابر دولت در مجلس به وجود نیامد. حتی ضمن استقبال از خطرهای حتمی اظهار کرد که «من در این کشمکش، چشم از حیات پوشیده ام و از مرگ باک ندارم ولی آرزو دارم که اگر خونم بریزد، فایده ای در حصول آزادی داشته باشد» (ثبوت، ١٣٩٣: ٨٥). رضاخان پیشتر در مجلس شورای ملی یقۀ شهید مدرس را گرفته و قصد خفه کردن آن شهید را کرده بود و با این جملات ایشان را تهدید کرده بود که «شما محکوم به اعدام هستید، شما را از بین خواهم برد» (مدرسی، ١٣٧٤: ٢٠٤). هرچند این تهدید بعدا عملی شد، این گونه برخوردها هرگز موجب کوتاه آمدن شهید مدرس از مرام حق طلبانۀ سیاسیاش در زمان حیات نشد تا آنکه سرانجام با شهادت خویش گامی بلند در جهت اعتلا و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت در عرصۀ تاریخ سیاسی ایران و تشیع برداشت.

٣. تجلی عنصر «امر به معروف و نهی از منکر» در اندیشه و سیرة سیاسی شهید مدرس

در میان مؤلفه ها و عناصری که در تشریح رفتار سیاسی آیت الله مدرس بیان میشود، امر به معروف و نهی از منکر از ویژگیهای بارز و مشهور آن شهید، به عنوان یک فقیه و نمایندة مجلس بوده است. او اصل ملک داری را براساس «تأمین العباد و تعمیر البلاد» میدانست.

ردپای این مؤلفه را به خوبی میتوان در نطق های فراوان ایشان در موافقت یا مخالفت با طرح ها و لوایح در مجلس و بیش از همه در مخالفت با استبداد حاکم جست وجو کرد. مثلا با توجه به همین مؤلفۀ امر به معروف و نهی از منکر بود که شهید مدرس با توجه به آسیب های اجتماعی و اقتصادی مواد مخدر، حکم به تحریم آن داد (ترکمان، ١٣٦٧: ٥٥٣ و٥٥١).

شهید مدرس براساس همین آموزة اصیل اسلامی با شیوة کسانی که میخواستند همۀ مشکلات را با اعمال زور حل کنند، مخالف بود. او در پاسخ به کسانی که از آن شهید انتظار داشتند در کسوت یک فقیه و مجتهد، با اقتدار سیاسی اش در خصوص منکرات با قاطعیت عمل کند، میگفت: «خداوند پاک، تکالیفی را که به صورت امر و نهی برای بندگانش مقرر داشت تدریجا به ایشان اعلام فرمود تا موجب رمیدگی ایشان نشود» (ثبوت، ١٣٨٩: ٧٤٧). شهید مدرس با استناد به آیات و روایات و کتاب های فقهی و اخلاقی دینی معتقد بود رفتار خداوند با بندگان بیش از هر کس دیگری با رفق و مدارا همراه است. بار تکالیف را اندکاندک بر دوش بندگان میگذارد تا دل هایشان را جلب و جذب کند و اگر همۀ آن را یکباره بر دوش ایشان میگذاشت، از دین گریزان بودند و ایمان نمیآوردند (ثبوت، ١٣٩٣: ٨٤).

آن شهید همچنین با تکیه بر یکی از ابعاد مهم «امر به معروف و نهی از منکر» در فرهنگ سیاسی تشیع یعنی قاعدة «النصیحه لائمه المسلمین» بارها به دولت های گوناگون پند و تذکر می داد. در جایی خطاب به رضاشاه میگوید: «اگر شما پادشاه مقتدر محبوبی باشید، ایران مال شماست. کاری نکنید که مردم از شما بدشان بیاید» (مکی، ١٣٧٤: ١٥). از سیرة عملی آن شهید میتوان نتیجه گرفت که ایشان تمام همت خود را بر همین اساس قرار داده بود و باور داشت:

«وظیفۀ خود میدانم با هر حکومتی که موازین اسلامی را مراعات نکند مبارزه کنم» (بینا، ١٣٦٤: ٣٥). ایشان عدول از مرزهای اخلاقی و شرعی در مبارزات سیاسی را جایز نمیدانست و در حق دشمنان خود نیز عطوفت به خرج میداد تا آنجایی که برخی از این گونه افراد تغییر رویه میدادند. از جمله زمانیکه حاکم اصفهان سه نفر را در کسوت طلبه برای خبرچینی به جلسۀ درس ایشان فرستاد و آن شهید با شناسایی و ارشاد آنها، از ایشان روحانیانی حقیقی تربیت کرد (ثبوت، ١٣٨٩: ٧٤٨).

٤. تجلی عنصر «جهاد» در اندیشه و سیرة سیاسی شهید مدرس

دربارة جایگاه مؤلفۀ جهاد در سیره و اندیشۀ شهید مدرس باید گفت که دوران فعالیت سیاسی و اجتماعی شهید مدرس همزمان با دورة پرتلاطم جنگ جهانی اول و مشکلات ناشی از آن برای ایران بود. شهید مدرس پس از انحلال مجلس در این برهه، همراه با گروهی از نمایندگان مجلس و دیگران با روحیۀ اعتقاد به جهاد و مبارزه، کمیتۀ دفاع ملی را در قم تشکیل دادند که پس از تحمل شکست از روسیه هر کدام از مهاجران به سویی رفتند، از جمله آیت الله مدرس برای جمع آوری نیرو به اصفهان رفت (طاهری، ١٣٧٣: ٢٥ ٢٤).

به باور شهید مدرس: «جنگ فاجعۀ بزرگی است که ما برای دفاع از حرمت و اعتقادات خود گاهی مجبوریم آن را بپذیریم» (مدرسی، ١٣٦٩: ١٠٠). آیت الله مدرس به مانند بیشتر فقها، اعتقادی به جهاد ابتدایی در زمان غیبت نداشت، اما معتقد بود که «هر کس به ما حمله کند، در هر لباسی که باشد، چه با کلاه شاپو چه با عمامه ! فرقی نمیکند، هر کسی که به سرزمین ما تجاوز کند، او را با تیر خواهیم زد» و این فعل و عمل را همانند نماز فعل واجبی برای مسلمانان کشور اسلامی میشمرد (ترکمان، ١٣٦٧: ٢٩٩). شهید مدرس همچنین به بودجۀ نظامی بسیار توجه میکرد و معتقد بود باید بدون درنگ و تعلل پرداخت شود تا کشور از گزند بیگانه در امان بماند (بینا، ١٣٩١: ٢٤).

آیت الله مدرس از ابزار جهاد به عنوان سلاحی راهبردی در دست ملل مسلمان غافل نبود و بر این اساس در یکی از جلسات مجلس بیان میکند که «عموم مسلمین باید مهیای دفاع باشند، تا اگر اتفاقی افتاد دفاع کنند، و اگر اتفاق افتاد جهاد هم میتوانند بکنند» و در بخش دیگری از نطق خود میگوید: «هر مسلمانی که عقیده به نماز و خمس و زکات و حج دارد، باید به جهاد و دفاع هم عقیده داشته باشد» (ترکمان، ١٣٦٧: ٩٩٠).

یکی از قیام هایی که در عصر آیت الله مدرس با رویۀ جهادی شکل گرفت و شهید مدرس از آن حمایت کرد، قیام جنگل بود. پشتیبانی او به دو دلیل بود، یکی اینکه میرزا مسلمانی متدین بود و دوم آنکه در مبارزه با قرارداد ١٩١٩ در کنار شهید مدرس ایستاد (ملکی، ١٣٨٦: ٢٠).

شهید مدرس همچنین در جریان قیام آیت الله نورالله نجفی اصفهانی در دیماه ١٣٠٥ از قیام ایشان حمایت کرد (نجفی، ١٣٨٤: ٣٧٣). این امر نشان میدهد که آیت الله مدرس در عین فعالیت مدنی در سنگر مجلس، در صورت مهیا بودن شرایط از مؤلفۀ جهاد غافل نبوده و در صورت لزوم از آن به صورت مستقیم و غیرمستقیم در برابر دشمنان خارجی و نیز عوامل استبداد داخلی در زندگانی سیاسی خود بهره گرفته است.

٥. جایگاه مؤلفۀ «تقیه» در اندیشه و سیرة سیاسی شهید مدرس

یکی از نکات اساسی زندگانی سیاسی شهید مدرس، «عدم تقیه» و به عبارتی، تقیه ناپذیری ایشان است. آن شهید در دوران حیات سیاسی و اجتماعی خویش، هرگز از گفتن و عمل به آنچه بدان باور داشت، حتی در زمان وجود خطر جانی نیز فروگذار نکرد. اعتقاد داشت که چون نمایندة مردم در مجلس است، باید بیانات خود را آزادانه و صریح اظهار کند (مکی، ١٣٥٨: ١٤١). این ویژگی حتی خارجیهای مقیم ایران را به تحسین وا یم داشت، چنانکه آرتور میلسپو گفته است که «مدرس در کارهای اجتماعی بسیار مبرم و شجاع است» (مکی، ١٣٥٨: ٦٤). پس از انعقاد قرارداد ١٩١٩ با وجود ترس و واهمۀ دولت و مجلس و شخص وثوق الدوله از عکس العمل بریتانیا، شجاعانه به مخالفت با این قرارداد پرداخت و خطاب به وثوق الدوله که در پی ساکت کردن او بود گفت : «من کار خودم را میکنم و شما هم کار خودتان را بکنید» (شیخ الاسلامی، ١٣٦٨: ٢٢٨).

شهید مدرس رمز این صراحت خویش را آزادی از قید و بند روحی و مادی و به عبارتی وارستگی از دنیا دانست و اعتقاد داشت که «سه چیز عمر را تباه می کند. جهل، کذب و حیا (ی نابجا)» (ترکمان، ١٣٦٧: ٥٥٢). امام خمینی (ره) دربارة این روحیۀ شهید مدرس میفرماید که «مدرس از هیچ کس نمیترسید. این برای این بود که از هواهای نفسانی آزاد بود، وارسته بود، وابسته نبود» (برزگر، ١٣٨٢: ١٢١). شهید مدرس به دلیل زندگی زاهدانه و سیرة عملی عارفانه و نیز تربیت دینی و وارستگی و پرهیزکاری، از هیچ قدرتی واهمه نداشت و در نتیجه تقیه هم پیشه نمیکرد. حتی با توجه به چنین روحیه ای پس از تبعید نیز از در سازش و مصلحت اندیشی برنیامد. در زمان اقامت در خواف، در پاسخ به پرسش یکی از نزدیکان در مورد رهایی از تبعید، میگوید: «رضاخان پیغام داده بود که من دخالت در سیاست نکنم و به عتبات بروم و مجاور شوم. به او گفتم من وظیفۀ خود را دخالت در سیاست میدانم» (مدرسی، ١٣٨٦: ٤٨). شاید امام خمینی (ره) در عدم تقیۀ سیاسی به شهید مدرس تأسی کرده باشد. امام (ره) مشتاقانه به دیدار شهید مدرس میرفته و از مواضع و دیدگاه های سیاسی ایشان تمجید کرده است (رجبی، 1378: 115).

نتیجه

در پاسخ به پرسش اصلی این نوشتار مبنی بر چگونگی تجلی آموزه های فرهنگ سیاسی تشیع در سیرة شهید مدرس، یافته های این پژوهش نشان میدهد که نظام فرهنگی جزئی از ساختاری است که کنشگران اجتماعی در آن عمل میکنند، بنا بر این کنش سیاسی نیز در بستر فرهنگ سیاسی رخ میدهد. بر این پایه، فرهنگ شیعه نیز به شکل یک منظومۀ اندیشه ای برخاسته از نظام اعتقادی، نظام ارزشی و نمادهای مذهب تشیع، بر ساختار ذهنی و فکری شیعیان اثر گذاشته و در طول زمان با ایجاد نظام فکری و عملکردی، فرهنگ سیاسی مخصوص به خود را ایجاد کرده است و سرانجام به مثابۀ یک نقشۀ راه بر کنش فردی، اجتماعی و سیاسی مردم شیعه اعم از عوام و خواص تأثیر انکارناپذیری دارد.

بر این اساس بیتردید سیرة سیاسی شهید مدرس متأثر از اندیشۀ ملهم از آموزه های فرهنگ سیاسی تشیع و ساختارهایی مانند اجتهاد و نمایندگی مجلس است. در حقیقت عناصر و آموزه های فرهنگ سیاسی تشیع که برگرفته از انگاره های دینی و مذهبی است، با اثرگذاری در اندیشۀ شهید مدرس به عنوان مجتهد و سیاستمدار مشروطه، در رفتار سیاسی ایشان تجلی می یابد. در این زمینه میتوان از مؤلفه های پیوند سیاست و دیانت، شجاعت و شهادت طلبی، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر و تقیه ناپذیری نام برد.

موضع گیریهای شهید مدرس در داخل و خارج مجلس در برابر استبداد و سکولاریسم برخاسته از انحراف حکومت مشروطه نشان دهندة باور کامل آن شهید به عینیت سیاست و دیانت و بدیهی بودن برقراری حکومت مشروطه در کشور ایران براساس اصول اسلام و مذهب تشیع است. آن شهید از مفاهیم و مؤلفه های فقهی و اخلاقی دینی به عنوان مبانی لازم برای ادارة جامعه و حل مسائل و مقتضیات روز یاد میکند. آیت الله مدرس از لزوم توجه به بنیۀ دفاعی کشور و مقابله با تهاجم و تعرض بیگانه، براساس لزوم و وجوب امر جهاد و از مخالفت با قوانین و دولت های مخالف دیانت، براساس عمل به وظیفۀ امر به معروف و نهی از منکر سخن میگفت.

ایثار و شهادت طلبی نیز در سیرة شهید مدرس به حد اعلا بود. چنانکه تهدید، ضرب و شتم، ترور و تبعید، خللی در عملکرد ایشان ایجاد نکرد و سرانجام فرجام شهادت را پذیرا شد.

از ویژگیهای رفتاری دیگر شهید مدرس پرهیز از تقیه است. آن شهید هرگز نپذیرفت که در عالم سیاست مصلحت گرایی پیشه کند. چه آنکه در زمانه ای میزیست که به واسطۀ انحراف انقلاب مشروطه، و خطر به قدرت رسیدن رضاشاه، با اهدافی کاملا ضددینی، اساس مذهب در معرض خطر بود.

در انتها باید اضافه کرد که در این مقاله فقط به برخی از مؤلفه های فرهنگ سیاسی تشیع در خصوص اندیشه و سیرة سیاسی شهید مدرس به ذکر شواهد اندکی اشاره شد که البته جای بسط مطالب زیادی وجود دارد. همچنین میتوان به مؤلفه های دیگری چون جوانمردی، هجرت و... پرداخت و از این طریق اسوه و الگوی شایسته ای را به سیاست ورزان اسلامی در حوزة عملی سیاست براساس مؤلفه های اصیل فرهنگ سیاسی تشیع معرفی کرد.

منابع و مآخذ

الف) فارسی

١. ابوطالبی، مهدی (١٣٨٤)، «نقش فرهنگ سیاسی شیعه در انقلاب اسلامی ایران»، معرفت، بهمن، ش ٩٨، ص ٢٣-١٠.

٢. باقی، عبدالعلی (١٣٧٠)، مدرس؛ مجاهدی شک اپذیر، ت ران: ن ر ف.

٣. برزگر، ابراهیم (١٣٨٢)، «رفتار سیاسی آیت الله مدرس از منظر امام خمینی (ره)»، فصلنامۀ علوم سیاسی، ش ٢٤، ص 113-128-

٤. بشیریه، حسین (١٣٨٦)، جامعه شناسی سیاسی، تهران: نشر نی.

٥. بی نا (١٣٦٤)، مدرس؛ ستارة درخشان تاریخ معاصر، تهران: سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی.

٦. بی نا (١٣٩١)، مدرس؛ تاریخ و سیاست، اصفهان: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.

٧. بینا (١٣٥٥)، نطق ها و مکوبات و یادداشت ا ی پ رامون زندگی مجاهد ش ید سید حس مدرس، تهران: ابوذر.

٨. ترکمان، مح د (١٣٧٤)، آراء، اند ش ا و ل سیاسی مدرس، هران: ن ر هزاران.

٩.-------، (١٣٦٧)، مدرس در پنج دورة تقنینیه، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

١٠. ث وت، اکبر (١٣٨٩)، دیدگاه های آخوند خراسانی و شاگردانش، تهران: طرح نو.

١١. ------- (١٣٩٣)، «مجتهد سیاسی»، هفته نامۀ صدا، ش ١٤، ص ٨٧-٨٠.

١٢. جوان، حسین (١٣٩١)، «نگاهی دیگر به امر به معروف و نهی از منکر»، حکومت اسلامی، ش ٦٣، ص ٣٠-٦.

١٣. جعفری، محمد (١٣٩١)، «تقیه، ابزار سیاسی شیعه در ایجاد حکومت»، فصلنامۀ علوم سیاسی، ش ١٩، ص ٢٦٤-٢٣١.

١٤. حقانی، موسی (١٣٨٦)، «مدرس؛ سیاستمداری و شریعتمداری»، شاهد یاران، ش ٢٥، ص ٤١ -٤٤.

١٥. خسروانی، عباس (١٣٩٠)، «فرهنگ جهاد و شهادت در دفاع مقدس»، روزنامۀ رسالت، ش ٧٣٧٣، ص ١٧.

١٦. خمینی، روح الله (١٣٧٠)، صحیفۀ نور، تهران : وزارت فرهن و ارشاد اسلامی، ج ١.

١٧. رجبی، محمدحسن (١٣٧٨)، زندگینامۀ سیاسی امام خمینی (ره)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

١٨. ریتزر، جورج؛ داگلاس گودمن (١٣٩٠)، نظریۀ جامعه شناسی مدرن، ترجمۀ خلیل میرزایی و عباس لطفیزاده، تهران: انتشارات جامعه شناسان.

١٩. شجاعی زند، علیرضا (١٣٧٦)، مشروعیت دینی دولت و اقتدار سیاسی دین، تهران: انتشارات تبیان.

٢٠. شریعت مدار جزایری، سید نورالدین (١٣٧٩)، «امنیت در فقه سیاسی شیعه»، فصلنامۀ علوم سیاسی، ش ٩، ص ٣١ -٥.

٢١. شیخ الاسلامی، محمدجواد (١٣٦٨)، سیمای احمدشاه قاجار، تهران : نشر گفتار، ج ١.

٢٢. ------- (١٣٧٢)، سیمای احمدشاه قاجار، تهران: نشر گفتار، ج ٢.

٢٣. طاهری، صدرالدین (١٣٧٣)، ی بررسی ح از زندگی سیاسی مدرس، هران: خدمات فرهن رسا.

٢٤. طباطبایی فر، سیدمحسن (١٣٩٠)، «امر به معروف و نهی از منکر در فقه سیاسی شیعه»، فصلنامۀ علوم سیاسی، ش ٥٤، ص ١١٢-٧٩.

٢٥. عمید زنجانی، عباسعلی (١٣٨٦)، «مدرس و قانون»، شاهد یاران، ش ٢٥، ص ٦٠ -٥٨.

٢٦. عنایت، حمید (١٣٦٦)، اندیشۀ سیاسی در اسلام معاصر، ترجمۀ بهاءالدین خرمشاهی، تهران: خوارزمی.

٢٧. غفاری هشجین، زاهد (١٣٨٩)، «مؤلفه های اساسی گفتمان ایثار و شهادت در انقلاب اسلامی»، فصلنامۀ مطالعات انقلاب اسلامی، ش ٢٣، ص ١٩٠ -١٦٥.

٢٨. فاضلی، عبدالرضا (١٣٧٤)، «مدرس و دیدگاه های فقهی»، مجلس و راهبرد، ش ١٨، ص ٢٢٣-١٨٤.

٢٩. فاضلی نیا، نفیسه (١٣٨٦)، ژئوپلیتیک شیعه و نگرانی غرب از انقلاب اسلامی، قم : انتشارات شیعه شناسی.

٣٠. فیرحی، داود، «نبایدهای جنگ در اسلام»:٦٤=www.feirahi.ir/?article

٣١. کاتوزیان، محمدعلی همایون (١٣٧٤)، اقتصاد سیاسی ایران، تهران: نشر مرکز.

٣٢. کاظمی، علی اصغر (١٣٨٤)، روش و بینش در سیاست، تهران: وزارت امور خارجه.

٣٣. گل محمدی، احمد (١٣٨٦)، «درآمدی بر تبیین فرهنگی سیاست»، پژوهشنامۀ علوم سیاسی، ش ٦، ص ١٥٤ - ١٣١.

٣٤. متوسلی، محمود (١٣٨٢)، توسعۀ اقتصادی، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها.

٣٥. مدرسی، عبدالباقی (١٣٨٦)، «مدرس چه گفت»، شاهد یاران، ش ٢٥، ص ٤٩-٤٥.

٣٦. مدرسی، علی (١٣٦٦)، مدرس، تهران : بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران، ج ١.

٣٧. ------- (١٣٧٤)، مرد روزگاران، هران: ن ر هزاران.

٣٨. ------- (١٣٦٩)، «نگاهی به کتاب زرد»، یاد، ش ٢٠، ص ١٢٢- ٨١.

٣٩. ------- صورت مذاکرات دورة ششم، تهران : مجلس شورای اسلامی.

٤٠. ملکی، حسین (١٣٨٦)، «تأملاتی در حیات سیاسی مدرس»، شاهد یاران، ش ٢٥، ص ٢١-١٨.

٤١. مکی، حسین (١٣٧٤)، تاریخ بیست سالۀ ایران، تهران: عل ی، ج ٥.

٤٢.-------، (١٣٥٨)، مدرس ق رمان آزادی، هران: بن اه ترجم و شر کتاب.

٤٣. ناظم الاسلام کرما ی (١٣٦٢)، تار خ ب داری ایرا یان، ت ران: آگاه و نوین، ج ١.

٤٤. ------- (١٣٨٤)، اندیشۀ سیاسی و تاریخ نهضت حاج آقا نورالله اصفهانی، هران: مؤسس مطا عات تار خ م اصر ایران.

ب) خارجی

45. Almond, G and G Powell (1978), Comparative Politics, Boston: Little Brown.

46. Pye, Lucian and Sydney Verba (1965), Political Culture and Political Development, Princeton University press.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان