ماوراى هفت آسمان‏

پیش از بیان این حقیقت لازم است شما را به این موضوع توجه دهم که آنچه را در این بخش تحت عنوان ماوراى هفت آسمان مى نگارم مفصل آن را مى توانید در کتاب اسلام و هیئت دانشمند بزرگ شیعه سیدهبةالدین شهرستانى ملاحظه کنید.

پیش از بیان این حقیقت لازم است شما را به این موضوع توجه دهم که آنچه را در این بخش تحت عنوان ماوراى هفت آسمان مى نگارم مفصل آن را مى توانید در کتاب اسلام و هیئت دانشمند بزرگ شیعه سیدهبةالدین شهرستانى ملاحظه کنید.

پوشیده نباشد که روایات و گفتارهاى اسلامى در این مسئله ظهور در موافقت با هیئت امروزى دارد، بلکه صریح در این حقیقت است که عرصه هستى و نظام آفرینش منحصر به یک عالم یا یک منظومه شمسى نیست، بلکه حضرت حق به فیض کامل خود و قدرت و حکمت بى نهایتش منظومه بسیارى چون منظومه ما آفریده که حتى همه آنها داراى مخلوقاتى زنده و داراى نطق مانند مخلوقات منظومه شمسى ما هستند، و بخاطر فقدان روابط، نه آنان از وجود ما اطلاع دارند و نه ما از وجود آنان.

جهان هستى مرکب از عوالم و نظامات نامحصور است که هر یک از آنها مشتمل است به سماوات و ارضین و موجودات زنده و نبات به صورتى که در منظومه شمسى ما مشاهده مى شود.

در کتاب خصال و بحارالانوار، و منتخب البصائر و انوار نعمانیه و شرح صحیفه سجادیه و تفسیر نورالثقلین که همه از کتاب هاى ناب شیعه و مؤلفانشان از رشد یافتگان مکتب و مدرسه اهل بیت اند به سند قوى از حضرت صادق (ع) روایت شده که آن حضرت فرمود:

«ان لله عزوجل اثنى عشر الف عالم کل عالم منهم اکبر من سبع سماوات و سبع ارضین ما یرى عالم منهم أن لله عزوجل عالما غیرهم .....»

خدا را دوازده هزار عالم است که هر یک بزرگ تر از هفت آسمان و زمین است و هیچ یک از آنها خبر از وجود عالم دیگرى غیر از خود ندارد.

این روایت به طور واضح با نظر برخى از معاصرین منطبق است که مى گویند: جهان هستى مرکب است از هزاران عالم و هر عالمى مشتمل است بر آسمان ها و زمین ها بزرگ تر از آسمان و زمین ما، مضافاً بر این که در روایت مزبور اشاراتى است بر این که کائنات زنده و عاقل هم در آن وجود دارد، زیرا ارجاع ضمیر ذوى العقول [مانند کلمات منهم و غیرهم در روایت ] به عوالم به اعتبار اهالى و مساکنین آنان است، و اگر زنده و عاقل نبودند بایستى ضمیر منها و غیرها گفته مى شد، و نفى علم خاص از آنان یعنى خصوص علم به وجود عالم دیگر دلیل وجود علم عام در آنان است.

در کتاب احتجاج و اختصاص و بحار و بصائر الدرجات به اسناد صحیحه خبرى به این مضمون از حضرت صادق (ع) نقل شده که به منجم یمنى فرمود:

«یسیر عالم المدینه فى ساعة من النهار مسیرة الشمس سنة حتى یقطع اثنى عشر الف عالم مثل عالمکم هذا ما یعلمون ان الله تعالى خلق آدم و لا ابلیس:»

داناى مدینه «یعنى خود آن حضرت» در یک ساعت از شبانه روز به اندازه یک سال شمسى را طى مى کند و از دوازده هزار عالم عبور مى نماید که هر یک مثل عالم شماست، اهالى آن عوالم هرگز از وجود آدم و ابلیس خبر ندارند.

احتمال دارد مقصود از سیر و حرکت امام در یک ساعت به اندازه یک سال شمسى سیر معنوى و روحانى باشد که نفس قدسى وى به قدرت روح ملکوتیه در اعماق عوالم هستى جولان نموده، بر نظامات نامحصور داراى احاطه است، و ممکن است مراد از سیر شمس سیر سنوى معروف آن نبوده، بلکه مقصود سیر شمس باشد در مدت یکسال کامل به همراه عموم اتباع نظامش به حرکت انتقالى در فضاى نامحدود به سوى نقطه و مقصد مجهول.

در بحار و شرح صحیفه و بصائر الدرجات و منتخب الاختصاص و غیر اینها روایتى از حضرت سجاد نقل شده که به منجمى فرمود:

«هل ادلک على رجل قد مر منذ دخلت علینا فى اربعة عشر عالما کل عالم اکبر من الدنیا ثلث مرات و لم یتحرک من مکانه، قال: من هو؟ قال: انا.»

آیا مردى را به تو نشان دهم که از لحظه اى که تو در این مجلس بر ما وارد شدى در چهارده عالم گردش کرده که هر عالمى سه برابر این جهان ماست، و با این همه گردش که آن مرد در این زمان اندک نموده از جاى خود هم حرکت نکرده است؟

ستاره شناس پرسید آن مرد کیست؟ حضرت فرمود منم.

کلمه دنیا گاهى بر زمین و زمانى بر عالم ما اعم از آسمان و زمین و آنچه در آنهاست اطلاق مى شود و روایت بنا بر هر دو فرض به ویژه بر فرض دوم مشعر بر وجود عوالم کثیره وسیعه منظمه خارج از سعه عالم ماست، و جمله «لم یتحرک من مکانه» اشاره به این دارد که سیر امام در این عوالم سیر معنوى و روحى است.

در تفسیر قمى و بحار ضمن تفسیر آیه

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ از ابن عباس روایت شده که:

«ان الله عزوجل خلق ثلث مأة عالم و بضعه عشر عالما خلف قاف و خلف البحار السبعة لم یعصوا الله طرفة عین قط و لم یعرفوا آدم و لا ولده کل عالم منهم یزید من ثلث مأة و ثلث عشر مثل آدم و ما ولد ....»

خدا را سیصد و ده اندى عالم در پشت قاف و پشت هفت دریاست که مردم آن عوالم چشم برهم زدنى خدا را نافرمانى نکرده اند و نه آدم را شناخته اند و نه فرزندانش را، و شماره مردم هر یک از آن عوالم بیش از سیصد و سیزده برابر آدم و فرزندان اوست. علامه سید هبةالدین در توضیح این روایت مى گوید: در مسئله شرح تعدد زمین ها ذکر کردیم که قاف اشاره است به ظل مخروطى زمین و هفت دریا کنایه است از مجارى واقعه میان مدارات محیط بر زمین و سیارات که سیارات در این مجارى مانند ماهى دریا شناورند.

بنابراین مقصود از سیصد و اندى عالم که در پشت قاف و ماوراى هفت دریاست عده اى از منظومه هاى شمسى خارج از عالم ما و در ماوراى آسمان هاى ماست.

و این که فرمود: عده ساکنین هر یک از آن عوالم سیصد و سیزده برابر ماست اقوى دلیل بر این است که منظور از آن عالم ها و آدم ها غیر از عالم و آدم ماست

در بحار و شرح صحیفه از حضرت رضا (ع) روایت شده است:

«ان لله خلف هذا النطاق زبرجدة خضراء فبا الخضرة منها خضرة السماء قلت و ما النطاق؟ قال الحجاب و لله عزوجل وراء ذلک سبعون الف عالم عددهم اکثر من عدد الجن و الانس:»

خدا را پشت این کمربند [خط افق یا حد فاصل میان نور و ظلمت در زمین ما] زبرجد سبزى است که سبزى رنگ آسمان ناشى از آن است، راوى گفت منظور از نطاق چیست فرمود حجاب، و نیز خدا را بعد از اینها هفتاد هزار عالم است که عدد ساکنان آنها بیش از جن و انس است.

مقصود از وراء ذلک ماوراء منظومه هاى شمسى است، هفتاد هزار عالم عبارت از یک عده نظامات عالم بالاست که عدد آنها خارج از حد شمارش است و بیان عدد در روایات آن هم به اختلاف: [دوازده هزار عالم، چهارده عالم، سیصد و ده عالم، هیجده هزار عالم ] مبالغه در کثرت است نه بیان عدد واقعى و شمارش حقیقى، و این که فرمود شماره آنها بیش از جن و انس است مبالغه در کثرت و به منزله این است که فرموده باشد بیش از آنچه دیده مى شود و دیده نمى شود.

در بحار و فرج المهموم است که حضرت سجاد (ع) به منجم فرمود:

«هل ادلک على رجل قد مر منذ دخلت علینا فى اربعة آلاف عالم ....»

آیا تو را راهنمائى کنم به مردى که از وقتى بر ما وارد شده اى چهار هزار عالم را گردش کرده است؟

در کتاب شیخ ابى لیث سمرقندى روایتى از حضرت رسول آمده است که فرمود: خدا را هیجده هزار عالم است که دنیا از مشرق تا مغرب آن یکى از آنهاست و در کتاب دیگر به جاى هیجده هزار آمده است:

«ان لله تعالى اربعین الف عالم الدنیا من شرقها الى غربها عالم واحد:»

خدا را چهل هزار عالم است، که دنیا از شرق تا غربش یکى از آنهاست.

چنان که گذشت عده عوالم در روایات و اخبار اسلامى در نهایت اختلاف و تباین است و چندین رقم وارد شده است مانند:

14، 40، 70، 310، 1000، 4000، 7000، 10000، 12000، 18000، 40000، 70000، 80000، 100000، 600000 و بالاخره هزار هزار و در پاره اى از روایات جمله «ما لا یحصى» یعنى عوالمى که به تعداد و شمارش نمى آید ذکر شده است.

چون در این همه ارقام گوناگون نسبت به یک موضوع تامل نمائیم مى فهمیم که گوینده قصد تعیین عدد و عدّه حقیقى را نداشته، بلکه هدفش فقط بیان کثرت و مبالغه در زیادى بوده است، به ویژه بنا بر مذهب بعضى از فقها و لغویین که مى گویند:

عدد مفهوم مستقلى ندارد.

پس باید گفت عدّه آن عوالم نامتناهى است و مقصود از معصوم هم از بیان ارقام گوناگون همین بوده است چنان که در یک روایت به لفظ «ما لا یحصى» وارد شده است، و سبب این اختلافات ارقام، ملاحظه حال مخاطبین بوده که بعضى از آنان تاب تحمل و تلقى عده بیشترى را نداشته اند و اولیاء الله که باید مطابق با عقول مردم سخن گویند ناچار با هر مخاطبى به اندازه فهمش رفتار نموده اند، و البته در عین حال حقیقت را هم از نظر دور نداشته، به طورى کلام را ترتیب مى داده اند که اشخاص عاقل استفاده حقیقت از آن نتوانند نمود.

ابوحمزه ثمالى مى گوید: شبى در خدمت حضرت باقر (ع) بودم، آن حضرت به آسمان نگاهى کرد و فرمود:

«هذا قبة انبیا آدم و ان لله عزوجل سواها تسعة و تسعین قبه فیها خلق ما عصوالله طرفة عین .....»

این قبه پدرم آدم است، و خدا را غیر از این قبه نود و نه قبه است و در آنها خلقى است که چشم به هم زدنى خدا را معصیت نکرده اند.

در کتاب بحار از رسول خدا روایت شده است:

«خلق الله العرش و للعرش سبعون الف ساق

کل ساق کاستوارة السماء و الارض:»

خداوند عرش را با هفتاد هزار ساقه آفریده، که وسعت هر ساقه مانند دائرة محیط آسمان و زمین است.

در بحار و مناقب ابن شهر آشوب از حضرت صادق (ع) روایت شده است که: میان هر قائمه از قوائم عرش تا قائمه دیگر به اندازه مسافتى است که مرغى در ده هزار سال پرواز، آن را طى کند، و عرش در هر روزى هفتاد هزار رنگ از نور میپوشد و خدا را فرشتهاى است موسوم به خرقائیل که هیجده هزار بال دارد و میان هر بالى تا بال دیگرش پانصد سال راه است، زمانى که فرشته در خواست کرد تا بداند بالاى عرش چیست؟ پس خدا بالهاى او را دو برابر کرد و به فرمان خدا به پرواز آمد مدت بیست هزار سال با آن 36 هزار بال پرید و چون خسته شُد ایستاد دید هنوز به سر یکى از قوائم عرش نرسیده، مجدداً قوا و بال هاى وى مضاعف شد و سى هزار سال دیگر پرید و باز هم نرسید، از طرف خداوند به او وحى شد: اگر با تمام قوا و بال هاى خود تا نفخ صور پرواز کنى به ساق عرش نخواهى رسید، خرقائیل از روى عجز زبان به سبحان ربى الاعلى گشوده بال فرو بست!

انصافاً هیچ فلیسوف و نویسنده توانمندى نتواند نکته به این دقت و ظریفى را در ضمن رمان مفصلى مجسم کرده، مطلب به این مهمى را در ضمن مثالى چنین موجز و مختصر بیان نماید.

در کتاب انوار نعمانیه و شرح صحیفه سید نعمت الله جزائرى از رسول خدا و امامان معصوم روایت شده:

«ان الله تعالى خلق مأة الف قندیل و علقها بالعرش و السماوات و الارض و ما فیها حتى الجنة و النار کلها فى قندیل واحد و لا یعلم ما فى القنادیل الباقیة الا الله سبحانه .....»

خداوند صد هزار قندیل آفریده و همه را به عرش معلق ساخته است و همه آسمان ها و زمین و آنچه در آنهاست حتى بهشت و دوزخ همه در یک قندیل است و جز خدا کسى نمى داند که در دیگر قندیل ها چیست!!

در اینجا لازم است وجوه شباهت میان قندیل و نظام منظومه شمسى بیان شود:

وجه اول: شکل قندیل بیضى است، و شکل مجموعه نظام شمسى هم به عقیده متأخرین بیضى است.

وجه دوم: قندیل مشتمل بر جسم لطیفى است که در وسط آن است و نور و نار از خود به اطراف منتشر مى کند، و نظام شمسى هم مشتمل بر کره لطیفه شمس است و در وسط مستقر مى باشد و نور و نار از خود به سیارات منظومه مى بخشد.

وجه سوم: قندیل آویزان در هواست و بر دیوار یا چیز دیگرى تکیه ندارد، و نظام شمسى هم فقط معلق و مربوط به حوزه جاذبه است.

وجه چهارم: جرم روشنى بخش که در قندیل است در وسط حقیقى آن نیست و به یک حد آن نزدیک تر است و شمس هم در وسط حقیقى نظام شمسى نیست.

جمله «والسماوات و الارض و ما فیها» دلالت دارد بر این که هر یک از عوالم این قنادیل یک منظمومه شمسى و به وسعت آسمان و زمین است.

و این که فرمود: جز خدا کسى نمى داند در سایر قنادیل چیست، چقدر با نظریات علمى جدید مناسب است زیرا فاصله میان هر منظومه اى تا منظومه دیگر به اندازه اى است که هیچ وسیله و رابطه عقلى و مادى نمى تواند اطلاعات داخلى هر یک را به دیگرى منتقل کند، و حتى در زمان ما که علوم و ادوات این همه ترقى کرده هنوز ما از اوضاع سیارات منظومه شمسى خودمان اطلاعات دقیق و فراگیر پیدا نکرده ایم و از اینجا وضع علمى و دانش قرون و اعصار گذشته پیدا است که زیر صفر بوده است و علوم در زمان بعثت پیامبر اسلام و امامان شیعه هم چون کودکى در دامان تربیت آن بزرگواران و بستر اسلام و آغوش قرآن پرورش یافته و از سخنان و مطالبشان شیر خورده و تدریجاً رشد و ترقى کرده تا در روزگار ما به حد صباوت رسیده و در آینده به مرحله کمال برسد.

در روزگار نبوت پیامبر و امامت امامان هیچ یک از آلات و ادوات دقیقى که امروزه در دسترس دانشمندان است وجود نداشته و حتى شبح و اسمى هم از آنها در میان نبوده، با این حال صاحب شریعت و مبلغ دین و معلم قرآن و امناى او و جانشینان بر حقش چه قوت نظر و چه اندیشه صائب و صفاء باطنى داشته اند که اسرار وجود و حقایق عوالم نامتناهى را که در قلوبشان نقش داشت با بهترین اسلوب و برابر فهم و عقل انسان بیان فرموده اند، به طورى که هنوز هم بهترین ابزار و آلات علمى دقیق از درک و ارائه عشر معشار آن ناتوان است، و آنچه امروز کشف شده و احدى از هزاران هزار نکته است که به وسیله این ادوات آنان در هر مقامى بیان فرموده اند.

پس از اینکه صدق کلماتشان در این امور غیبى دقیق که درک آن از عرصه عقل و احساس خارج است معلوم شد، قلب هر آگاهى از بار سنگین شک و ریب راحت مى شود و مطمئن مى گردد که سایر مطالبى که در تربیت نفوس و عقول، و تکمیل نظامات بهداشتى و اجتماعى و اقتصادى و خانوادگى و معاشرتى از ایشان صادر شده و در کتاب هاى معتبر ثبت گردیده صحیح و درست است.

 

 



قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان