وقـتی در تـردید، تـرس، و احسـاس نـاامنـی غوطه ورید، با خود می گویید: “کاش من کس دیگری بودم” بیشتر وقتهـا تـصور می کنید که بقیه آدم ها از شما برتر هستند. اما در واقعیت، همان افراد حتی از شما هم بیمناک ترند.
مـثلاً وقـتـی در یـک میهمانی دختر جذابی را می بینید که آرام در گـوشـه ای نشسـتـه اسـت و مشــــغـــول خـــوردن نوشیدنی خود است، با خود فکر می کنید، “او خیلی آرام و با اعتماد به نفس به نظر می رسد.”
امـا اگـر قـادر بــودید فکر آن دختر را بخوانید، مطمئناً بسیار مـتـعجب می شدید. آن دختر هم با خود فکر می کند، “آیا مـردم در مـورد ایـن حـرف مـــی زنند که چرا من این گوشه تنها نشسته ام؟ یا چرا هیچ مردی من را به رقص دعوت نمی کند؟….از هیکلم خیلی بدم می آید، خیلی لاغر مردنیم…دلم می خواست جای دوست بودم…”
یا وقتی با مدیرعامل یک شرکت بزرگ برخورد می کنید، با خود میگویید این آدم دیگر از زندگی چه می خواهد. اما جالب است بدانید که همین آقای مدیرعامل وقتی در آینه خیره می شود، با خود می گوید، “اَه از قیافه ام حالم به هم می خورد…به خاطر همین قیافه ام است که کمتر کسی سراغم می آید…”
به نظرتان خنده آور نیست؟ شما طوری به مردم نگاه می کنید که گویی کامل ترین انسان های روی زمین هستند و دلتان میخواهد که جای آنها باشید. از طرف دیگر، آنها هم وقتی به شما نگاه می کنند، همین فکر را در سر دارند.
مشکل اصلی شما، کمبود یا فقدان اعتماد به نفس است. در نتیجه امیدتان را هم برای اصلاح و ارتقاء خود از دست می دهید و دچار افسردگی می شوید.
من دوستی دارم که هیچوقت از حرف زدن خسته نمی شود. در بیشتر مکالمات و گفتگوها، او تنها کسی است که به حرف هایی که می زند بسیار علاقه مند است. به خاطر همین صفت او، همه ی دوستانش مدام از او فرار می کنند. قسمت ناراحت کننده جریان این است که این دوستم به هیچ وجه متوجه این مسئله نیست.
یاد بگیرید که چطور با دوستی نزدیک حرفهایتان را بزنید و به حرف های او هم گوش دهید. این یکی از مراحل تزکیه نفس و اصلاح خویشتن است. دوستی مطمئن و صادق پیدا کنید که بتوانید با او حرف بزنید و سؤالاتی از این قبیل را از او بپرسید: “آیا فکر میکنی رفتارهای من زشت و زننده است؟، آیا من همیشه اینقدر عصبی و جدی به نظر می آیم؟، آیا خیلی بلند حرف می زنم؟ آیا وقتی با هم هستیم حوصله ات را سر می برم؟” و….
بعد از پرسیدن چنین سؤالاتی، خوب به نظرات و انتقادهای دوستتان گوش کنید. حرف او را با جملاتی مثل، “اِ چقدر اغراق می کنی…” یا “من اینطوریم، کاریش نمی تونم بکنم..” و … قطع نکنید. به جای این حرف ها گوش و دلتان را باز کنید و خوب به این انتقادات توجه کنید. شما هم می توانید در جواب مشکلات دوستتان را به او نشان داده و از او انتقاد کنید.
ویتنی هوستون در یکی از ترانه های خود میگوید، “یاد بگیرید خودتان را دوست داشته باشید، چون بزرگترین عشق همین است…” کاملاً صحیح است. برای اینکه بتوانید دیگران را دوست داشته باشید، اول باید یاد بگیرید که چطور خودتان را دوست بدارید.
برای متقاعد کردن دیگران برای اصلاح خودشان، باید نتایج خودشناسی و ارتقاء نفس خود را به آنها نشان دهید. تزکیه نفس شما را به انسان درست تر و برتری تبدیل میکند و همین می تواند دیگران را نیز تشویق کند تا قدم در این راه بگذارند.
یادتان باشد، هیچکس کامل نیست. مردم معمولاً آرزو می کنند که امکانات و ظاهر بهتری داشتند. برای خوشبخت بودن، لازم نیست که همه انسانهایی کامل باشیم.
اما خوب است بدانید تزکیه نفس و دوست داشتن خود، چیزی نیست که بخواهید آن را به همه عالم فریاد بزنید که به آنها نشان دهید فرد کامل و بی عیبی هستید. در قدم اول باید خودتان را آنطور که هستید قبول کنید و خودتان را دوست داشته باشید. و وقتی شروع به اصلاح و تزکیه خود کردید، خوشبخت تر و سعادتمند تر زندگی خواهید کرد.
هیچوقت فکر نکنید که جزء بدترین و زشت ترین مخلوقات خداوند هستید و هیچوقت آرزو نکنید که کاش جای کس دیگری بودید. خودِ واقعیتان را قبول کنید. این اولین قدم در تزکیه نفس است. دست از مقایسه خود با دیگران بردارید. سعی کنید که خودتان بهترین باشید!