مقدمه
عصر شیخ مفید (م ٤١٣ق) یکی از حساس ترین دوران های حیات شیعه بود. در این زمان از یک سو، در زمینه های سیاسی و اجتماعی گشایش پدید آمده بود و از دیگر سو با قدرت گرفتن آل بویه، شیعه امکان اجتماعی مناسبی پیدا کرد و به راحتی میتوانست شعائر دینی خود را به جا آورد. همین امر، حملاتی را از جانب سایر مذاهب اسلامی متوجه تشیع ساخته بود؛ از این رو لازم بود تا عالمان شیعی برای دفاع از مذهب فعال باشند.
در عصر آل بویه، فضای آزادی افکار و باورها در بغداد که به مثابه قلب جهان اسلام بود، جریان داشت. شیخ مفید از چنین فضایی برای تثبیت موقعیت شیعه به خوبی بهره جست. وی در منزل خود با حضور عالمان از مذهب های مختلف مجالسی تشکیل میداد و به بحث و گفت وگو با آنها میپرداخت. افزون براین، وی طرف ثابت مناظره های پرچالش کلامی با دانشمندان مذاهب دیگر بود که البته هماره پیروزمندانه مناظره را به پایان میرساند.
با سرمایه علمی ارزشمندی که حاصل اقدامات محدثان بزرگی چون محمدبن یعقوب کلینی (م ٣٢٩ق) و شیخ صدوق (م ٣٨١ق) بود، شیخ مفید به پشتوانه این منابع ارزشمند، میتوانست در میان مذاهب اسلامی به راحتی نظرات خود را ابراز کند.
با این اوصاف، محدثان خط سیری قوی را در جامعه شیعی پدید آورده بودند. اینان با تکیه به روایات برجای مانده از اهل بیت(ع) میکوشیدند تا پاسخی مناسب به نیازهای جامعۀ اسلامی و مکلفان ارائه کنند. شیخ صدوق با تألیف من لایحضره الفقیه، میخواست نیاز شرعی کسانی را که دسترسی به عالمان دینی ندارند، به نحوی پاسخ گوید؛ بدین معنا که مکلفان با رجوع به ابواب مختلف کتاب روایی الفقیه (از طهارت تا ارث)[1] به تکلیف شرعی خود عمل کند. این رویه نشان از نگاهی سره و خالص در میان عالمان شیعی داشت.
با این همه جریانی اجتهادگرا نیز در میان شیعه به رهبری ابن جنید اسکافی (م ٢٩٠ق) اوج گرفته بود که از تمسک به قیاس و ظن، برای رسیدن به فتوا پرهیز نداشت؛ البته این رویه با مخالفت هایی در بین عالمان شیعه مواجه بود؛ چون نصوص معتبری در رد قیاس وجود داشت که اعتبار رویۀ ابن جنید را دچار خدشه میکرد.
با این همه، در چنین شرایطی شیخ مفید ظهور کرد و در فضای علمی و فقهی شیعه و جهان اسلام طرحی نو درانداخت.
مقابله با روش های رایج
چنان که گفتیم روش محدثان در قرن چهارم در فضای علمی شیعه امری رایج بود.
نماینده برجسته این جریان در عصر شیخ مفید، استادش شیخ صدوق بود. رویه شیخ صدوق بر توجه به ظاهر روایت، متمرکز بود؛ اما شیخ مفید این رویه را نمیپسندید و آن را برای پاسخ گویی به نیازهای جامعه کافی نمیدانست.
شیخ مفید، در رد باورها و برداشت های استادش شیخ صدوق رساله هایی را نوشت که از آن جمله میتوان به تصحیح الاعتقاد و الرد علی الصدوق فی عدد شهر رمضان اشاره کرد.
افزون براین، گاه با برداشت های اعتقادی صدوق نیز مخالفت کرد. نگارش رساله عدم السهو النبی در همین راستا بود.
شیخ مفید گرایش حدیثی را تفکری سالم، ولی توأم با ساده اندیشی میدانست، چرا که فقط سطح رویین نصوص دینی را در مییابند؛ در حالی که متون دینی فربه تر از این لایه ظاهری بود. در حقیقت ائمه (ع) با تبیین احکام الاهی، زمینه توجه به جوانب دیگری را نیز در فرمایشات خود فراهم کرده بودند: «علینا إلقاء الأصول إلیکم و علیکم التفرع».[2] این کلام به مثابه قاعده ای کلی است که نشان از لزوم توجه به جوانب مختلف کلام اهل بیت عدارد.
روش رایج دیگر برگرفته از شیوة ابن جنید بود که میکوشید به نحوی اجتهاد را به فضای علمی وارد کند؛ ولی در این راه از تمسک به قیاس ابایی نداشت. با توجه به اینکه در طرد قیاس، نصوصی صریح میان امامیه رواج داشت، روش ابن جنید هماره با ناخرسندی عالمان هم عصرش مواجه بود. شیخ مفید با روش ابن جنید نیز به مقابله پرداخت و آن را رد کرد. وی در رساله نقض رسالۀ الجنیدی إلی اهل مصر و النقض علی ابن الجنید فی اجتهاد الرأی، در این باره مینویسد:
اما کتاب های ابوعلی بن جنید، او آن ها را به احکامی آمیخته و در آنها به ظن عمل کرده و روش ناپسند مخالفین ما، قیاس را به کار بسته است و از این طریق مسائل منقول از امامان و دیدگاه های شخصی خود را درهم آمیخته و این دو را از همدیگر جدا نساخته است؛ هر چند که اگر آن ها را از یکدیگر جدا هم میساخت، باز در آثار او حجتی نمیبود؛ زیرا او در نقل روایات تنها به متواترها اعتماد نکرده، بلکه اخبار آحاد را هم تکیه گاه خود قرار داده است.[3]
شیخ مفید، نقدهای جدی بر استادش ابن جنید دارد؛ با این همه از جایگاه مهم وی نیز آگاه است و از همین رو احترام او را بر خود واجب میداند. شیخ مفید در پاسخ به فردی که ابن جنید را به دلیل به کارگیری قیاس با ابوحنیفه مقایسه کرده و نظراتش را رد میکند، میگوید:
فأما شهادتک بجهل الجنیدی فقد أسرفت بما قلت فی معناه و زدت فی الإسراف و لم یکن کذلک فی النقصان و إن کان عندنا غیر سدید فیما یتحلی به من الفقه و معرفة الآثار، لکنه مع ذلک أمثل من جمهور أئمتک و أقرب منهم إلی الفطنة و الذکاء. فأما قوله بالقیاس فی الأحکام الشرعیة و اختیاره مذاهب لأبی حنیفة و غیره من فقهاء العامة لم یأت بها أثر عن الصادقین (ع)، فقد کنا ننکره علیه غایة الإنکار و لذلک أهمل جماعة من أصحابنا أمره و أطرحوه و لم یلتفت أحد منهم إلی مصنف له و لا کلام؛[4]
اینکه ابن جنید را جاهل خواندی، در واقع تو در گفتار خود زیاده روی کرده ای و بسیار زیاده گفته ای؛ در حالی که او تا این اندازه که تو گفتی کوچک نیست، هر چند به لحاظ فقه و شناخت آثار دینی، چندان از نظر ما درست نیست؛ با این همه نمونه بهتری از امامان مذهب توست و از آنها زیرکتر و تیزهوش تر است.
ما این رویه ابن جنید درباره قیاس در احکام شرعی و اینکه مذهب ابوحنیفه و سایر فقهای عامه را برگزیده و نشانی از علم امام باقرع و امام صادق(ع) نیاورده را رد میکنیم؛ از همین رو تعدادی از فقهای امامیه وی را کنار گذاشته اند و به کتاب و گفتار او اعتنایی نمیکنند.
شیخ مفید، تمسک به قیاس را در حقیقت تمسک به ظن دانسته و آن را برای دریافت احکام الاهی ناکافی میداند. شیخ مفید تلاش برای بیان احکام شریعت بدون قطع و یقین را ناکافی میداند؛ از این رو راه هایی را میجوید که یقین را به دست دهد. شیخ، در مباحثه و مکاتبه با معاصرانش مانند قاسم کعبی و ابوبکر باقلانی که از بزرگان اهل سنت و اشاعره هستند، روش آنان را مبتنی بر حدس و گمان دانسته و ضمن تأکید بر لزوم یقین در مواجهه با شریعت، از لزوم استدلال و تعقل سخن میگوید.[5]
شیخ در جای دیگر میگوید:
اجتهاد [به رأی] و قیاس در حوادث از جمله اموری هستند که برای مجتهد و قیاس کننده، جایز نیستند. هر رخدادی که روی بدهد، نصی از صادقین (ع) درباره آن هست که حکم آن را در خود دارد.[6]
البته، شیخ مفید قیاس اولویت را از قیاس رایج (تمثیل) جدا کرده و بر امکان فتوا بدان تصریح میکند؛ چنان که قرآن کریم گفتن «اف» به والدین را جایز نمیداند؛ این امر نشان از آن است که بیش از این، به طریق اولی جایز نیست. یا اینکه کسی بگوید به اندازه یک دانه هم کم فروشی نکن؛ این کلام دلالت بر آن دارد که بیشتر از این مقدار را حتما نباید کم فروشی کند.[7] نیز آنکه شیخ مفید قیاس منصوص العله را نیز جایز میداند.[8]
با این اوصاف او در صدد بود تا طرحی نو دراندازد و ضمن طرح مسائل جدید و فروعات نو، فرایند اجتهاد را در قالبی نظام مند و منسجم عرضه کند. نکته ای که نباید نسبت بدان غلفت شود، نبوغ شیخ مفید است. با آنکه استادان وی، سرآمدان دو مکتب رایج در عصر او هستند، شیخ مفید به هیچ یک اکتفا نکرده و در پی ارتقای روش های موجود است.
روش فقهی
پیش از آنکه سخنی از روش فقهی شیخ مفید به میان آوریم، جا دارد چند کلامی درباره آثار پرشمار او بنویسیم؛ چنان که گفتیم شیخ مفید در برهه ای مهم قرار داشت و همین امر موجب لزوم تحرک علمی وی بود؛ از این رو آثار شیخ مفید را که شمارشان به ١٩٤ عدد میرسد به لحاظ محتوا به طور کلی میتوان در چند دسته گنجاند: فقهی، اصولی، کلامی و تفسیری. این آثار به لحاظ شکلی نیز در چند قالب تهیه شده اند: کتاب، رساله، جوابیه، ردیه و مسأله.
شیخ مفید کتاب ها و رساله هایی نیز به طور معمول در بیان افکار و اندیشه های خود نوشته است؛ بدین معنا که گاه موضوعی را شرح داده یا باوری را توضیح میدهد و یا گاه نیز برخی امور را از محدوده شریعت و اعتقادات سلب میکند؛ ولی جوابیه ها را به طور معمول در پاسخ به پرسش هایی نوشته است که مردم از خوارزم، خوزستان، مازندران، نیشابور و... برای او فرستاده اند.
از میان آثار شیخ مفید، آثار فقهی او از برجستگی خاصی برخوردارند و از میان آثار فقهی او، مقنعه مهم ترین اثر اوست. برای بیان روش شناسی شیخ مفید، نخستین نکته مهم آن است که بدانیم شیخ مفید بخش های مختلف کتاب خود را به نحوی تنظیم میکند که نزدیکی بسیاری با کتاب های روایی رایج دارد. افزون بر این، شیخ مفید میکوشد با رعایت ایجاز همه ابواب فقهی را در یک کتاب جا دهد.[9]
نکات روشی شیخ مفید را میتوان در چند مورد ذیل دسته بندی کرد:
یکم، اجتهاد گرایی
پیش از شیخ مفید، برخی عالمان شیعی همچون شیخ صدوق در المقنع و الهدایة کوشیده بودند تا حدودی از تصریح به نص فاصله بگیرند و در محدودة نصوص دینی به اظهار نظر بپردازند؛ ولی این رویه به کمال نرسید. شیخ مفید توانست با یک برنامه منسجم و ضابطه مند نه تنها راهی جدید را در فقه شیعه باز کند، بلکه توانمندسازی پیوسته فقه و احکام الاهی را رقم بزند و روند اجتهادگرایی را بنیان نهد. مراد از اجتهادگرایی، پدید آوردن فرع های متنوع در یک مسأله و پاسخ گویی بدان ها، متناسب با چارچوب های نصوص معتبر است.
منابع استخراج احکام از منظر شیخ مفید کتاب، سنت و سیره ائمه است:
اعلم أن أصول أحکام الشریعة ثلاثة أشیاء کتاب الله سبحانه و سنة نبیه (ص) و أقوال الأئمة الطاهرین من بعده صلوات الله علیهم و سلامه؛[10] بدان که اصول احکام شرع سه چیز است: کتاب خدا و سنت پیامبر و گفتار ائمه(ع).
شیخ مفید نظر خود را در بیان جایگاه اجماع، چنین بیان میکند:
از نظر من اجماع امت، حجت است؛ چرا که متضمن قول امام است... اصل در این باب ثبوت حق از آن جهت است که قول امام که جانشین پیامبر (ص) است را ثابت میکند؛ از این رو اگر امام به تنهایی سخنی بگوید، حتی اگر هیچ کس با آن موافقت نکند در حجیت و برهان کفایت میکند.[11]
با این اوصاف، اجماع از منظر شیخ مفید، ذیل منبع دوم و سوم (سنت و سیره) قابل تبیین است. مواردی که به اجماع اشاره میکند، در حقیقت میخواهد به قطعیت این قول نزد فقهای شیعه یا فقهای مذاهب مختلف اشاره کند، البته چنین اجماعی پشتوانه قرآنی یا روایی دارد، نه آنکه اجماع را دلیل مستقل بشمارد؛ از این رو، مواردی که در کتاب های الاعلام بما اتفقت الامامیه من الاحکام و العویص آمده است، درهمین قالب میگنجد.
شیخ مفید خبر واحد را نیز معتبر نمیداند. وی میگوید: «به نظر من خبر واحد سبب علم و عمل به چیزی نیست و هیچ کس جایز نیست در امر دین به خبر واحد قطع پیدا کند.
مگر آنکه خبر واحد همراه با قرینه ای باشد که بر صدق راوی آن دلالت کند».[12]
او برای نخستین بار، طرحی کامل و کارآمد از فقه اجتهادی پایه ریزی کرده و به اجرا درآورد. فقهی که با وجود تکیه بر منابع اصیل اسلامی، در تفریع و بیان مسائل جدید با استفاده از مهارت اجتهاد سعی دارد. حال پرسش این است که روش جدید او چه مشخصاتی داشت؟
در این باره باید بگوییم شیخ مفید فرض هایی از یک مسأله فقهی را مطرح می کرد که نص خاصی درباره آنها نداشتیم. بهترین دلیل بر اجتهادی بودن و تفریعی بودن فقه شیخ مفید، همین امر است. او در سراسر مقنعه در کنار توجه به آیات و روایات مربوط به بحث، فرض های دیگری را مطرح کرده است که در کنار مسأله اصلی، قابلیت طرح داشته اند.
آن گاه با توجه به مسأله مورد توجه آیه و روایت، در مورد آنها نظر فقهی داده است.
برای مثال، ذیل «باب حد المرض الذی یجب فیه الإفطار» این روایت آمده است: و قد روی عن أبی عبد الله(ع) أنه سئل عن حد المرض الذی یجب علی صاحبه فیه الإفطار فقال بل الإنسان علی نفسه بصیرة ذلک إلیه هو أعلم بنفسه؛[13] از امام صادق(ع) درباره میزان بیماریای پرسیدند که با وجود آن فرد میتواند افطار کند؛ حضرت جواب داد: انسان به نفس خود آگاه است، این امری است که خود فرد بدان آگاه تر است.
شیخ مفید فتوای خود را مطابق نصوص، بدین نحو صادر کرده است:
فإذا علم أن المرض الذی به یزید فیه الصوم و یلحقه به الضرر و تعظم مشقته علیه أفطر؛[14] اگر انسان بداند روزه باعث افزایش بیماری و ایجاد ضرر و فراوانی مشقت است، لازم است افطار کند.
ولی در کنار این امر، چند فرض دیگر را نیز مطرح کرده است:
و إذا عرض للإنسان مرض و کان الصوم یزید فیه زیادة بینه وجب علیه الإفطار فإن کان یزید فیه یسیرا أو لایزید فیه فعلیه التمام؛[15] هنگامی که انسان بیمار باشد و روزه به نحو آشکار بر بیماری بیافزاید، واجب است افطار کند، پس اگر روزه بر بیماری نیافزاید یا به نحو ناچیزی بر آن بیافزاید، باید به طور کامل روزه بگیرد.
این روش شیخ مفید از سوی فقیهان بعد از او به رسمیت شناخته شده و بزرگانی چون محقق حلی، وی را جزء سردمداران فقه فتوایی و اجتهادی میداند:
فی نقل الاخبار و صحة الاختیار... الحسن بن محبوب، و محمد بن أبی نصر البزنطی، و الحسین بن سعید، و الفضل بن شاذان، و یونس بن عبد الرحمن، و من المتأخرین أبو جعفر محمد بن بابویه القمی ع، و محمد بن یعقوب الکلینی، و من أصحاب کتب الفتاوی علی بن بابویه، و أبو علی بن الجنید، و الحسن بن أبی عقیل العمانی، و المفید محمد ابن محمد بن النعمان، و علم الهدی، و الشیخ أبو جعفر محمدبن الحسن الطوسی ع؛[16] حسن بن محبوب، محمدبن ابی نصر بزنطی و حسین بن سعید و فضل بن شاذان و یونس بن عبدالرحمن [از بین قدما] و ابوجعفرمحمدبن بابویه قمی و محمدبن یعقوب کلینی از بین متأخران، در نقل روایات کوشا بوده اند و علی بن بابویه، ابوعلی بن جنید و حسن بن ابی عقیل عمانی و محمدبن محمد بن نعمان (مفید)، علم الهدی و شیخ ابوجعفرمحمدبن الحسن طوسی از اصحاب کتب فتوا بوده اند.
در کنار ترویج اجتهادگرایی و تفریع در فقه شیعه، شیخ مفید شاگردانی برجسته نیز تربیت کرد تا راه او را ادامه دهند. برجسته ترین شاگران وی عبارتند از: سید مرتضی (م ٤٣٦ق)، سالار بن عبدالعزیز دیلمی (م ٤٤٨ق)، ابوالفتح کراجکی (م ٤٤٩ق) و از همه شاخص تر شیخ طوسی (م ٤٦٠ق).
دوم، عقل گرایی
شیخ مفید از نخستین کسانی میباشندکه به طور جدی مدافع به کارگیری عقل در فرایند اجتهاد است. این عامل مهم روش فقهی او را باید در چند خصوصیت نگریست:
١. حکم صریح عقل
از منظر شیخ مفید، عقل راه وصول به احکام الاهی است:
اعلم أن أصول أحکام الشریعة ثلاثة أشیاء کتاب الله سبحانه و سنة نبیه (ص)و أقوال الأئمة الطاهرین من بعده صلوات الله علیهم و سلامه. و الطرق الموصلة إلی علم المشروع فی هذه الأصول ثلاثة أحدها العقل و هو سبیل إلی معرفة حجیة القرآن و دلائل الأخبار و الثانی اللسان و هو السبیل إلی المعرفة بمعانی الکلام و ثالثها الأخبار و هی السبیل إلی إثبات أعیان الأصول من الکتاب و السنة و أقوال الأئمة (ع)؛[17] بدان که ریشۀ احکام شریعت سه چیز است: کتاب خدا، سنت پیامبر (ص)و گفتار ائمه(ع).... و راه دستیابی به علم مشروع در این منابع، سه چیز است: نخست عقل است که راهی به سوی معرفت حجیت قرآن و ادله روایات است؛ دوم زبان است که راهی به سوی معرفت به معانی کلام است و سوم اخبار است که آن راهی به اثبات اعیان منابع کتاب، سنت و گفتار ائمه(ع) است.
شیخ مفید نه تنها عقل را ابزاری برای کشف حکم شریعت میداند، بلکه عقل را قادر به کشف حکم الاهی نیز میداند؛ تا جایی که حکم عقل و روایت را به طور تلویحی همراه و موافق هم میداند. وی در بحث خمس، اختلاف نظر عالمان شیعه را به دلیل فشارها و خفقان های حاکمان ستمگر علیه شیعه دانسته است:
و إنما اختلف أصحابنا فی هذا الباب لعدم ما یلجأ إلیه فیه من صریح الألفاظ و إنما عدم ذلک لموضع تغلیظ المحنة مع إقامة الدلیل بمقتضی العقل و الأثر من لزوم الأصول فی خطر التصرف فی غیرالمملوک إلا بإذن المالک؛[18] اختلاف بین اصحاب امامیه در این باب، به دلیل فقدان الفاظ صریح است و فقدان الفاظ صریح به سبب تنگناهای بسیاری بوده است، در کنار اقامه دلیل به مقتضای عقل و اخبار و ضرورت مراقبت از اصول در [مراقبت از] این که در مال غیر تصرف نکند؛ مگر آن که مالک [امام و سادات] اذن بدهد.
وی در جایی دیگر نیز میگوید:
و ان عدم ذلک... و لم یکن فیه حکم منصوص علی حال، فیعلم انه علی حکم العقل؛[19] چنانچه حکمی نباشد و نص [آیه و روایتی] نباشد، باید بر اساس عقل حکم بدهیم.
شیخ مفید تا جایی برای عقل ارزش قائل است و بدان جایگاه میدهد که باور دارد چنان چه حدیثی با عقل مخالفت کند، میتوان حدیث را کنار گذاشت:
چنانچه حدیثی را بیابیم که مخالف حکم عقل باشد، آن را طرد میکنیم؛ چون عقل به این کار حکم میکند.[20]
این سخن شیخ مفید، شاید نقطه اوج عقل گرایی او باشد.
٢. به کارگیری ارتکازات عقلا
یکی دیگر از اقدامات شیخ مفید برای تثبیت جایگاه عقل در فرایند اجتهاد، به کارگیری ارتکازهای عقلایی است؛ در حقیقت شیخ مفید میخواهد عقلانی بودن احکام دین را نیز ثابت کند وگاه نیز با تکیه بر ارتکازات عقلایی میکوشد تا حکمی که در شرع ثابت شده است را تثبیت کند. برای مثال آن گاه که میگوید:
و فی الشفة العلیا ثلث الدیة و فی الشفة السفلی ثلثا الدیة لأنها تمسک الطعام و الشراب و شینها أقبح من شین العلیا و بهذا ثبتت الآثار عن أئمة الهدی (ع)؛[21] دیه لب بالایی، یک سوم دیه کامل و لب پایینی، دو سوم است؛ چون لب پایینی غذا و نوشیدنی را نگه میدارد و نقص آن بدتر از نقص لب بالایی است. این خود دلیلی است بر درستی روایات ائمه هدایتگر(ع).
با این همه، شاید اقدام اساسی او برای ترویج عقل گرایی در فرایند اجتهاد، تألیف کتاب در علم اصول است. با آنکه اصل این کتاب به دست ما نرسیده است؛ ولی همین مقداری که به وسیله کراجکی شاگرد شیخ مفید، نقل شده است، گویای تلاش او برای انضباط بخشی به عقل و سایر اجزاء در فرایند استخراج احکام از منابع دینی است.
سوم، نص گرایی
شیخ مفید، در زمانی زیست که فاصله چندانی با عصر ائمه عنداشت؛ چنان که گفتیم تا پیش از وی روش رایج بین عالمان شیعه، تمسک به روایت، برای تشخیص حکم شرعی بود. نهایت کاری که عالمان پیش از او انجام دادند، آمیختگی روایات با همدیگر برای روشن شدن فروع یک مطلب بود؛ البته در این خصوص بیش از هر چیز به متن روایت پایبند بودند. همه این امور نشان از رواج گسترده و اعتبار جدی روایات در بین فقها و شیعیان دارد؛ از این رو طبیعی است که شیخ مفید نیز در تدوین آثار خود در گام نخست به روایات رجوع کند، آن گاه بکوشد مطالب علمی را از درون آن استخراج کند. آمیختگی بسیار زیاد فتاوای شیخ مفید با نصوص شرعی، سبب پیدایش انگارة حدیث نگاری دربارة آثار او شده است؛ در حالی که چنین انگاره ای ناموجه است. پیشتر نشان دادیم که آراء او بر مدار نصوص شرعی میچرخد؛ اما شیخ مفید با تکیه بر نصوص میکوشد تا فرع های مختلف دیگری را استخراج کرده و حکم شرعی آنها را با توجه به نصوص صادر کند.
نکته دیگر این است که در این زمان، اسناد و احادیث شیعه به طور عمده در دسترس بودند و هنوز آتش سوزیهای بغداد رخ نداده بود؛ از این رو وفور روایات و وجود اسناد، به طور طبیعی بر میزان احتیاط ها و تعارض ها تأثیر گذاشته و آنها را فروکاسته بود.
با این همه، همسویی مقنعه با کتاب های حدیثی در چند موضع میباشد که برخی از آنها از این قرارند: نخست در فصل بندی کتاب است؛ از آن جایی که کتاب های حدیثی در آن زمان رواج داشته اند و کتاب های فقهی به معنای خاص خود، در شرف تدوین بوده اند، تعجبی ندارد اگر شیخ مفید فصل بندی کتاب خود را از همان کتاب های رایج حدیثی بگیرد؛ دوم در نحوه تقریر کتاب است؛ اینکه با مضمون حدیث بسیار نزدیک میباشد.[22]
چهارم، نیازگرایی
شیخ مفید نه تنها رساله های بسیاری در پاسخ به پرسش های شیعیان و نیازهای فقهی آنان تدوین کرده است، بلکه برای تسهیل عمل به احکام، نحوه وصیت، وقف، عتق و دیگر احکام عملی را نیز به صورت مکتوب دراختیار مکلفان قرار داده است.[23]
پنجم، حکومت گرایی
شیعه در عصر غیبت صغری و آغاز غیبت کبری، بیش از هر زمانی ضرورت وجود امام در بین جامعه را درک میکرد. افزون بر این نیاز عمومی شیعه، فقهای امامیه نیز با تکیه بر محتوای همه جانبه احکام شرعی، از لزوم اقدام برای اجرای احکام سخن گفتند. در این میان، شیخ مفید را باید از جملۀ پیشگامان این راه به شمار آورد. شیخ مفید با تأکید بر ضرورت اجرای احکام اسلام در جامعه میگوید:
فأما إقامة الحدود فهو إلی سلطان الإسلام المنصوب من قبل الله تعالی و هم أئمة الهدی من آل محمد(ع) و من نصبوه لذلک من الأمراء و الحکام و قد فوضوا النظر فیه إلی فقهاء شیعتهم مع الإمکان فمن تمکن من إقامتها علی ولده و عبده و لم یخف من سلطان الجور إضرارا به علی ذلک فلیقمها و من خاف من الظالمین اعتراضا علیه فی إقامتها أو خاف ضررا بذلک علی نفسه أو علی الدین فقد سقط عنه فرضها و کذلک إن استطاع إقامة الحدود علی من یلیه من قومه و أمن بوائق الظالمین فی ذلک فقد لزمه إقامة الحدود علیهم فلیقطع سارقهم و یجلد زانیهم و یقتل قاتلهم و هذا فرض متعین علی من نصبه المتغلب لذلک علی ظاهر خلافته له أو الإمارة من قبله علی قوم من رعیته فیلزمه إقامة الحدود و تنفیذ الأحکام و الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر و جهاد الکفار و من یستحق ذلک من الفجار و یجب علی إخوانه من المؤمنین معونته علی ذلک؛[24] برپایی حدود از جایگاه سلطان اسلام است که از جانب خدا نصب شده است؛ اینان ائمه هدایتگری از خاندان پیامبر صهستند و کسی را که برای این امر (اقامه حدود) نصب کردند از حاکمان است. نظر و اقدام در این باره را در صورت داشتن موقعیت به فقیهان شیعه واگذار کرده اند؛ پس اگر کسی بتواند حدود و احکام را بر فرزند و بنده اش اجرا کند و از جانب حاکم ستمگر نسبت به خود بیم نداشته باشد، باید احکام خدا را اجرا کند؛ ولی اگر کسی از واکنش ستمگران نسبت به خود درباره اجرای احکام الاهی بیم نداشته باشد، یا از ضرر رسانی آنها نسبت به خود، یا دین نگران باشد، اجرای احکام از او ساقط است.
همچنین کسی که بتواند حدود الاهی را بر پیروان و قومش اجرا کند و از گزند ستمگران در این باره در امان باشد، لازم است حدود را بر آنان جاری کند... این امر بر کسی که برای این مهم منصوب شده است، واجب است،... و بر برادران مؤمن او واجب است که وی را در این امر یاری کنند.
در واقع آنچه شیخ مفید بر آن تأکید دارد اجرای حدود قضایی در میان مردم است. یکی از مشخصه های اصلی جامعه و حکومت اسلامی ملاک بودن احکام اسلام و اجرای حدود شرعی در آن است. تأکید شیخ مفید بر اجرای این حدود که ناشی از متون دینی است در حقیقت امر به حرکت در جهت برپایی حکومت دینی در عصر او تلقی میشود.
ششم، جهاد گرایی
در تاریخ فقه شیعه کمتر فقیهی بوده است که در عین اشراف بر مبانی کلامی شیعه، با رویی گشاده و مصمم به رویارویی با مخالفان مذهب امامیه برود. شیخ مفید از این جهت واجد امتیازی کم نظیر است. اهمیت مجاهدت او را زمانی میتوان بهتر دریافت که بدانیم وی در عصر نخستین پس از غیبت میزیسته است و میبایست اعتماد به نفس شعیه را در غیبت امام(ع) حفظ کند. در این راه او مردانه جهاد کرد و به راستی با فتح افتخار از مناظره های مختلف بیرون آمد. نکته دیگر اینکه، شیخ مفید در عصر بویه و در زمان قدرت ظاهری شیعه بود؛ در حالیکه او به راحتی میتوانست با کمک حاکمان آل بویه فضای علمی جامعه را محدود کرده و به مخالفان فرصت ابراز وجود ندهد، ولی به طور کامل برعکس عمل کرده و همه آنان را به چالش طلبیده است. این اقدام، نشان از حقانیت باورهای شیخ مفید و اطمینان او به پیروزی حق است.
شیخ رساله های کلامی گوناگونی نگاشت و حتی در بسیاری بحث های فقهی، به تناسب، مباحثی از کلام را مطرح کرد؛[25] به طوری که در آغاز مهمترین کتاب فقهیاش (مقعنه) نیز بحث های کلامی را مطرح کرده است. این امر ضمن آنکه نشان از ضرورت تبیین باورهای کلامی دارد، میتواند برای زمان ما الگویی شایسته در توجه به اهمیت باورهای پیروان مکتب امامیه باشد.
جمع بندی
چنانکه دیدیم عصر شیخ مفید دوران اوج حدیث گرایی بود. با این همه وی از تکیه صرف بر حدیث فاصله گرفته و روش اجتهادگرایی را بنیان نهاد. او در این راستا چارچوب یک روش فقهی مستحکم را فراهم آورده و امکان تداوم آن را میسر ساخت. تکیۀ او به عقل و ارتکاز عقلا در مواجهه با متون دینی در حقیقت فراهم ساختن امکان اجتهاد روشمند است. افزون بر این، شیخ مفید با تدوین کتاب در زمینۀ اصول فقه نقشی تعیین کننده در پایه گذاری و رشد این دانش ایفا کرده است.
روش فقهی شیخ مفید در شش نکته قابل عرضه است: اجتهادگرایی؛ عقل گرایی؛ نص گرایی، نیازگرایی؛ حکومت گرایی و جهادگرایی. توجه شیخ مفید به نیازهای اعتقادی و فقهی مردم و تلاش برای تسهیل آنها برای فقیهان و عالمان عصرما بسیار آموزنده است.
نکته دیگر توجه ویژة شیخ مفید به بسترسازی برای برپایی حکومت دینی است. همچنین شیخ مفید برای تثبیت جایگاه شیعه در میان امت اسلام، باب مراوده و مناظره با عالمان سایر مذاهب را گشود و نقشی اثرگذار در حفظ موقعیت اجتماعی شیعه ایفا کرد.
فهرست منابع:
١. آقا بزرگ تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج ٢، بیروت، دارالاضواء.
٢. حلی، نجم الدین جعفر بن حسن، المعتبر فی شرح المختصر، ج ١، قم، مؤسسه سید الشهداء علیه السلام، اول، ١٤٠٧ ه ق / ج ١.
٣. عاملی، شیخ حر، وسائل الشیعة، ج ٧و ٢٧، قم، آل البیت، چاپ اول، ١٤٠٩ق.
٤. محمد بن علی کراجکی، کنز الفوائد مصحح عبد الله نعمة، قم، دارالذخائر، چاپ اول، ١٤١٠ ق.
٥. مفید بغدادی، محمد بن محمد بن نعمان عکبری، المسائل الصاغانیة، قم، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، چاپ اول، ١٤١٣ ه ق.
٦. __________________________، اوائل المقالات فی المذاهب المختارات، به اهتمام مهدی محقق، موسسه مطالعات اسلامی دانشگاه تهران، دانشگاه مک گیل، تهران، چاپ دوم، ١٣٨٢.
٧. __________________________، المقنعة (للشیخ المفید)، قم، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، چاپ اول، ١٤١٣ ه ق.
٨. _________________________، اوائل المقالات فی المذاهب المختارات، به اهتمام مهدی محقق، موسسه مطالعات اسلامیدانشگاه تهران، دانشگاه مک گیل، تهران، چاپ دوم، ١٣٨٢
٩. _________________________، تصحیح الاعتقاد، ضمیمه اوائل المقالات، تصحیح و تعلیق واعظ چرندابی.
پی نوشت ها:
[1] دسته بندی کتاب من لایحضره الفقیه با مواریث خاتمه مییابد. شیخ صدوق، این کتاب را با نظر به کتاب من
لایحضره الطبیب زکریای رازی نوشته است.
[2] شیخ حرعاملی، وسائل الشیعه، ج ٢٧: ٦٢.
[4] شیخ مفید، المسائل الصاغانیة: ٥٨-٥٩.
در جای دیگر نیز میگوید: لأنا لا نسوغ له القول بالقیاس فی الأحکام الشرعیات و لو شرعنا له ذلک لکان بما أوردنا علیه من جهة القیاس مسقط دعواه فیه علیالبیان و الله ولی التوفیق. (همان: ٩٦).
[5] ر.ک: شیخ مفید، فصول المختاره: ٧٣ و آقا بزرگ تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج ٢: ٢٠٩.
[6] شیخ مفید، اوائل المقالات فی المذاهب المختارات: ٦٩.
[7] محمد بن علی کراجکی، کنز الفوائد: ٢٣-٢٤.
[8] شیخ مفید، مقعنه: ٧٩٩.
[9] با این همه در برخی بخش های کتاب مانند مهر سخن به درازا کشیده شده است.
[10] کراجکی،کنز الفوائد، ج ٢: ١٥
[11] شیخ مفید، اوائل المقالات: ٥٧.
[13] شیخ مفید، المقنعة: ٣٥٥؛ نیز ر.ک: شیخ حر عاملی، رسائل، ج ٧ (٢٠ جلدی)، کتاب الصوم، ابواب من یصح الصوم: ١٥٦.
روایات دیگر در این باب، همین مضمون را دارند.
[14] شیخ مفید، مقنعه: ٣٥٥.
[16] محقق حلی، المعتبر فی شرح المختصر، ج ١: ٣٣.
[17] کراجکی، کنز الفوائد، ج ٢: ١٥.
[18] شیخ مفید، المقنعة: ٢٨٧.
[19] شیخ مفید، رساله الغیبه: ٣.
[20] شیخ مفید، تصحیح الاعتقاد، ضمیمه اوائل المقالات: ٢٤٦ -٢٤٧.
[21] شیخ مفید، مقنعه: ٧٥٥.
[22] در این باره نیز سخن گفته ایم.
[23] شیخ مفید، مقعنه: ٨١٩.