سرویس جنگ نرم مشرق - اندیشکده شورای سیاست خارجی آمریکا در مقالهای به قلم سوانته کورنل، مدیر حوزه آسیا و قفقاز در این اندیشکده و یکی از بنیانگذاران نهاد سیاست امنیتی در اندیشکده صهیونیستی مرکز راهبردی جینسا نوشت: از زمان جنگ ارمنستان و آذربایجان، ارمنستان متحمل عقبنشینیهای نظامی سنگین در مواجهه با نیروهای آذربایجان شد.
مخاطبان گرامی، محتوا و ادعاهای مطرحشده در این گزارش، صرفاً جهت تحلیل و بررسی رویکردها و دیدگاههای اندیشکدههای غربی منتشر شده است و ادعاها و القائات احتمالی این مطالب هرگز مورد تأیید مشرق نیست.
ارمنستان در همه جنبههای این درگیری دچار خطا شد
در این گزارش آمده است: به نظر میرسد که ارمنستان در این جنگ غافلگیر شد و این اتفاقی عجیب است زیرا ارمنستان طی سالهای اخیر به شدت به لفاظیهای خصمانه و جسورانه علیه آذربایجان میپرداخت. اما چرا درگیری آنچنان که رهبران ارمنی تصور میکردند پیش نرفت؟ دلیل این امر در شماری از محاسبات شدیداً اشتباه نهفته است، به طوری که رهبری ارمنستان تقریباً در مورد همه جنبههای این درگیری دچار خطا شدند: فضای بینالمللی، پاسخ روسیه، نقش ترکیه در این درگیری، و نیز پویاییهای داخلی دشمنش یعنی آذربایجان.
درگیری ارمنستان-آذربایجان همواره مؤید یک تناقض عمیق بوده است. جمعیت ارمنستان، یکسوم جمعیت آذربایجان است، و ارمنستان فاقد منابع طبیعی و امتیاز و برتری ژئوپلیتیکی کلیدی آذربایجان است. اما ارمنستان در اوایل دهه 1990، پیروز جنگ شد، که دلیل آن عمدتاً دو عامل زیر بود: آشوب داخلی در آذربایجان و پشتیبانی روسیه از ایروان. این عوامل به ارمنستان کمک کرد تا بر منطقه ناگورنو-قرهباغ و نیز بر قلمروهای بزرگتر اطراف آن که محل اقامت حدود 750 هزار آذری بود که مجبور به فرار شدند، مسلط شود.
آذربایجان به دنبال انتقام از اشغال خاک خود
در ارمنستان، این پیروزی به مبنایی برای احساس برتری نظامی بدل شد که تا ماه اخیر دوام آورد. اما به لحاظ دیپلماتیک، به زودی آشکار شد که ارمنستان پا را از گلیمش درازتر کرده است. عمدتاً به دلیل تاریخ تراژیک ارمنستان، این کشور از حمایت چشمگیر بینالمللی برخوردار شده بود. اما پیشرویهای ارضی ایروان و پاکسازی قومی آذریها در بازه زمانی 94-1993، تصور مذکور را تغییر داد. در سال 1996، قطعنامههای سازمانهای بینالمللی نظیر سازمان ملل و سازمان امنیت و همکاری در اروپا آشکار ساخته بود که دیگر کشورهای جهان موافق بازگرداندن کلیه قلمروهای اشغالی به آذربایجان هستند و راهحلی را برای درگیری میپذیرند که بنا به آن اجازه خودگردانی به ارمنیهای منطقه ناگورنو-قرهباغ داده میشود اما استقلال کامل آنها پذیرفته نمیشود.
به علاوه، با توجه به وسعت قلمروهایی که ارمنستان اشغال کرد، بدیهی بود که نه رهبری آذربایجان و نه جامعه آن با وضعیتِ پیشآمده کنار نخواهند آمد. در عوض، یک احساس قدرتمند انتقام در آذربایجان ایجاد شد، و آذربایجان بخش چشمگیری از سودهای بادآورده نفتیاش را روی بخش نظامی این کشور سرمایهگذاری کرد. عدم توازن فزاینده بین دو کشور، پیش از پیش تحملناپذیر شد. واکنش ارمنستان عبارت بود از تعمیق وابستگی نظامی به روسیه، که آن را تضمینی برای پیشرفتهای نظامی خود تلقی میکرد.
امیدواری روزافزون ارمنیها به روسیه
برای مدتی، ارمنستان خود را قانع کرده بود که زمان بهواقع به نفعش است. پس از دو رویداد شوکهکننده در سال 2008 – جنگ در گرجستان و بحران مالی جهانی – ظاهراً اطمینان ارمنستان به مسکو حتی بیشتر هم شد. اینکه غرب از جلوگیری از شکست نظامی عزیزکردهاش در منطقه قفقاز یعنی گرجستان ناتوان است آشکار شده بود، و بحران مالی سبب کاهش تدریجی نقشآفرینی کشورهای غربی در این منطقه شد. استقلال کوزوو در همان سال باعث یک دولت آلبانیایی دیگر در منطقه بالکان شد، که ارمنیها آن را به عنوان مدلی برای سرنوشت آتی منطقه ناگورنو-قرهباغ تلقی کردند. پس از اشغال کریمه توسط روسیه در سال 2014، که شباهتهایی با تسخیر ناگورنو-قرهباغ توسط ارمنستان در دو دهه قبل داشت، امیدهای ارمنیها بیش از پیش فزونی گرفت. در نتیجه، ارمنستان مذاکرات به رهبری سازمان امنیت و همکاری در اروپا پیرامون درگیری ارمنستان-آذربایجان را عمدتاً به عنوان تاکتیکی برای وقتکشی قلمداد کرد و به نظر نمیرسید که دستیابی به توافقات جدی در ازای صلح را ضروری تلقی کند.
امتناع روسیه از متوقف کردن آذربایجان
در آوریل 2016، تشدید تنشها منجر به جنگی چهار روزه شد که در آن آذربایجان، برای نخستین بار از سال 1994، بار دیگر بر بخشهایی از قلمروهای اشغالی مسلط شد. نکته مهم اینکه در حالی که مسکو متعاقباً در صدد مذاکره بر سر یک توافق آتشبس برآمد، اما از مداخله در راستای متوقف ساختن پیشروی آذریها امتناع کرد. این اتفاق باید زنگ خطر را در ایروان به صدا درمیآورد. اما عجیب است که این رویداد، در عوض باعث موضعگیری سختتر ارمنستان شد.
نخستین تغییر، تغییری زبانی بود. ارمنیها به تدریج قلمروهای اشغالی پیرامون ناگورنو-قرهباغ را «قلمروهای آزادشده» نامیدند – و این تغییر بزرگی بود، زیرا این نواحی سابقاً به عنوان یک حفاظ امنیتی و یک کارت مذاکره به منظور تضمین موافقت آذربایجان با وضعیت ناگورنو-قرهباغ محسوب میشدند. اما اکنون موضع ارمنستان تغییر کرده بود: ارمنیها اکنون خاطرنشان میکردند که شاید اصلاً تمایلی به بازگرداندنانی قلمروها نداشته باشند، و به این ترتیب، چهار قطعنامه سازمان ملل را که خواهان بازگشت «فوری و بدون قید و شرط» این قلمروها به آذربایجان میشد نادیده گرفتند.
پاشینیان: قرهباغ از آنِ ارمنستان است، تمام
زمانی که نیکول پاشینیان در بهار 2018 و در پی یک «انقلاب مخملی» به قدرت رسید، در ابتدا ظاهراً مایل به ازسرگیری فرایند صلح بود. نخبگان آذری از به قدرت رسیدن وی استقبال کردند: باکو از فرصت شروع عملیاتهای نظامی در جریان آشوب داخلی در ارمنستان استفاده نکرد. باکو به امید دستیابی به شریکی برای صلح، ظاهراً تمایل داشت که به پاشینیان فرصت تا دهد تا قدرتش را تحکیم کند. زمانی که علیاف و پاشینیان در اکتبر 2018 در دوشنبه با هم ملاقات کردند، بر سر کاهش تنشها به توافق رسیدند. اکنون چشمانداز برقراری صلح، بهتر از گذشته بود.
اما سپس تغییری روی داد. در ماه مه 2019، پاشینیان از پذیرش «اصول مادرید» که توسط سازمان امنیت و همکاری در اروپا تعیین شده و مبنای مذاکرات از سال 2007 بود، امتناع کرد. وی همچنین در صدد تغییر شکل مذاکرات برآمد، و خواهان حضور رهبری محلی منطقه ناگورنو-قرهباغ در گفتگوها شد. اما وی سپس در جریان سخنرانی در اوت 2019 در پایتخت قرهباغ، عنوان کرد که «قرهباغ از آنِ ارمنستان است، تمام»، و بار دیگر از یکپارچگی ارمنستان و قرهباغ سخن گفت که در اواخر دهه 1980 موجب شعلهور شدن آتش جنگ شده بود. این گفتههای وی نهتنها متناقض بودند – اگر قرهباغ از آنِ ارمنستان است، چرا باید دارای کرسی مجزایی در پای میز مذاکره باشد – بلکه ظاهراً جایی برای مذاکرات پیرامون وضعیت این قلمرو باقی نگذاشت. نشانههای دیگری هم دال بر چرخش موضع ارمنستان وجود داشت. آنا هاکوبیان همسر پاشینیان، که جنبش «زنان برای صلح» را در سال 2018 به راه انداخته بود، در خلال این تابستان لباس نظامی به تن کرد و با دست گرفتن یک اسلحه، تلاش کرد تا از آموزش نظامی برای زنان حمایت کند. پسر وی نیز داوطلب خدمت در قلمروهای اشغالی شد.
جنگهای جدید برای قلمروهای جدید
راهبرد نظامی ارمنستان نیز تغییر کرد: در همان سال، دیوید تونویان وزیر دفاع – که قدرت و نفوذ وی به تدریج در دولت افزایش یافت – عنوان کرد که ارمنستان اکنون منکر منطق زمین برای صلح میشود که مبنای مذاکرات بود، و در عوض راهبردی مبنی بر «جنگهای جدید برای قلمروهای جدید» را دنبال خواهد کرد. همراه با این دعاوی، تحرکات جسورانهای نیز صورت گرفت که وضعیت میدانی را تغییر داد: ارمنستان تقریباً به صورت علنی، انتقال ارمنیهای سوریه و لبنان به قلمروهای اشغالی و اسکان آنها در این نواحی را کلید زد، و واقعیتهای جدیدی را در عرصه میدانی ایجاد کرد و سبب تحریک بیش از پیش باکو شد. موضع ایروان به بهترین نحو در مصاحبه پاشینیان با برنامه هارد تاک بیبیسی در اوت 2020 خلاصه شد، که استیون ساکور مجری خشمگین برنامه را بر آن داشت که به پاشینیان بگوید «واضح است که شما یک حافظ صلح نیستید».
اما رهبران ارمنستان سپس پا را از این هم فراتر نهادند: آنها، احتمالاً سهواً، اقداماتی را صورت دادند که نقش ترکیه در این مشاجره را پررنگتر کرد. زمانی در ماه ژوئیه سال جاری، جنگ در مرز نواحی غیرمناقشهبرانگیز ارمنستان-آذربایجان در شمال منطقه درگیری شروع شد، ترکیه نگران آن شد که ارمنستان به تهدیدی برای زیرساختهای انرژی در مجاورت تأسیسات انتقال نفت و گاز آذربایجان شود. متعاقباً، در اوایل ماه اوت، رئیسجمهور و نخستوزیر ارمنستان، هر دو در مراسم صدمین سالگرد پیمان سور سخنرانی کردند؛ توافقی که موجب تشکیل یک دولت ارمنی در شرق ترکیه شد – و برای یک قرن موضوع اعتراضات ملیگرایان ترکیه بوده است.
چهار محاسبه شدیداً اشتباه از جانب رهبران ارمنستان
این رویدادها مؤید حداقل چهار محاسبه شدیداً اشتباه از جانب رهبران ارمنستان است. نخست اینکه سخن گفتن از «قلمروهای آزادشده»، بازتاب تلاشی عامدانه در راستای بهرهبرداری از ضعف نهادها و قانون بینالمللی بود. برای دو دهه، آذربایجان تلاشهایش را روی استفاده از دیپلماسی و فشار بینالمللی بر ارمنستان جهت بازداشتن ارمنستان از تلاش برای تغییر مرزهای بینالمللی از طریق نیروی نظامی، متمرکز کرده بود. ظاهراً ضعف تضعیف نظم بینالمللی، دست ارمنستان را باز گذاشت تا کنترلش بر این سرزمینها را برای مدتی نامعلوم حفظ کند. آنچه رهبری ارمنستان نادیده گرفت این است که همین نظم بینالمللی بود که آذربایجان را از کنار گذاشتن دیپلماسی و پیگیری راهحل نظامی بازداشته بود.
در سال 2019، رئیسجمهور الهام علیاف اشاره کرد که وضعیتی در جهان پیش آمده که در آن «قدرت، حق است»، و تلویحاً گفت که اگر آذربایجان نتواند از طریق دیپلماسی به اهدافش دست یابد، مطابق قاعده مذکور وارد عمل خواهد شد. به طور مشابه، ارمنستان متوجه الزامات شکستش در به رسمیت شناخته شدن قلمرو اشغالی توسط جامعه بینالمللی نشد. چنانکه رویدادهای اخیر آشکار ساخته است، تا زمانی که جنگ بر سر قلمرو به رسمیت شناختهشده آذربایجان توسط جامعه بینالمللی باشد، قدرتهای غربی و دیگر قدرتها کاری نمیتوانند بکنند جز صدور فراخوانهای تکراری برای توقف درگیری و آغاز مذاکرات.
دوم و شاید مهمتر اینکه نتوانست این واقعیت را درک کند که نمیتواند حمایت روسی را قطعی تلقی کند. نفوذ روسیه بر ارمنستان به حدی شدید شده بود که ولادیمیر پوتین ابراز تمایل به برقراری رابطه نزدیک با الهام علیاف را چندان خطر بزرگی احساس نکرد و تلاش کرد تا آذربایجان را وارد مدار روسیه کند. دانشجویان حوزه راهبرد روسیه از دیرباز متوجه شده بودند که کرملین نفوذش بر ارمنستان را به عنوان اهرم فشاری برای دستیابی به نفوذ بر گرجستان و آذربایجان بهکار میگیرد، که هر دوی آنها دارای اهمیت ژئوپلیتیک بسیار بیشتری هستند. چندین سال قبل، مسکو فروش مقادیر زیادی تسلیحات به آذربایجان را آغاز کرد. مسلماً باکو قیمتتری بالاتر از ایروان پرداخت میکرد، اما این اقدام احتمالاً سبب شده است که رهبران ارمنستان، راهبردشان مبنی بر وابستگی به روسیه را اساساً به پرسش بکشند، چراکه روسیه همچنین تلاش زیادی کرد تا باکو را راضی کند که به سازمانهای تحت رهبری روسیه نظیر اتحادیه اقتصادی اوراسیا بپیوندد. اما علیرغم اینکه روسیه از مداخله در تنشهایی که در خلال سال 2016 بروز کرد اجتناب ورزید، دولت ارمنستان باز هم به بازاندیشی جدی در مورد رابطهاش با روسیه نپرداخت.
بیاعتمادی پوتین به پاشینیان و شیوه به قدرت رسیدن وی
در عوض، ایروان مانند بازیگری که گزینههای بدی در دست دارد، به وضوح شروع به بلوفزدن کرد تا جایی که باکو نهایتاً تصمیم گرفت واکنش نشان دهد. پوتین عمیقاً به پاشینیان و شیوه به قدرت رسیدن وی بیاعتماد است، و به نظر میرسد که از ناکامی وی خرسند شود – احتمالاً به امید اینکه رژیم سابق بار دیگر در ایروان به قدرت برسد. جالبتوجه است که الهام علیاف در ماه اوت سال جاری در صدد حذف نیروهای طرفدار روسیه در دولتش برآمد و علناً از فروشهای نظامی روسیه به ارمنستان گلایه کرد. رویکرد محتاطانه پوتین ممکن است بازتاب نیاز به جلب رضایت آذربایجان در راستای کسب نفوذ بیشتر بر مهمترین کشور راهبردی در منطقه قفقاز باشد. اگرچه امکان تغییر روندها وجود دارد، اما فعلاً به نظر میرسد که روسیه مداخله قاطع در این جنگ را چندان برای خود سودمند تلقی نمیکند، و حتی به نظر میرسد که میخواهد از این فرصت تشدید تنشها استفاده کند و نیروهای حافظ صلح روس را به منطقه درگیری بفرستد. در هر صورت، ارمنستان منزویتر از آن بود که از لفاظیهایش برمیآمد.
ناتوانی مقامات ارمنی در تحلیل شرایط منطقهای
سوم اینکه رهبران ارمنستان نتوانستند پیوندهای رو به رشد میان قفقاز جنوبی و خاورمیانه را به درستی تحلیل کنند، به خصوص نقش ترکیه در منطقه را. از سال 2015 به بعد، یک نیروی ملیگرای قوی درون دولت ترکیه ریشه دوانده، و بیش از پیش به عامل تعیینکننده سیاست خارجی ترکیه بدل شده است. رئیسجمهور رجب طیب اردوغان – که یک اسلامگراست و نه یک ملیگرا – به سمت و سویی ملیگرایانهتر سوق داده شده، به طوری که آنکارا در صدد به چالش کشیدن روسیه در سوریه و لیبی برآمده است. برای ارمنستان، این واقعیت که پهپادهای ترکیه توانستند از سد سامانههای دفاع هوایی روسیه عبور کنند، حداقل در مورد لیبی، باید مایه نگرانی جدی شده و نیاز به احتیاط بیشتر را برجسته ساخته باشد. علیرغم نشانههای هشداردهنده آشکار، مثلاً اظهارات اردوغان در فوریه 2020 مبنی بر این که قرهباغ به همان اندازه که برای آذربایجان اهمیت دارد برای ترکیه هم مهم است، رهبران ارمنستان اما بههیچوجه نتوانستند چرخش در موضع ترکیه در قبال درگیری فعلی را پیشبینی کنند. در واقع، آنها از طریق اقداماتی نظیر استقبال از پیمان سور در تابستان سال جاری، چرخش مزبور را تسریع کردند.
نهایتاً، رهبران ارمنستان نتوانستند دگرگونی داخلی اخیر در آذربایجان را درک کنند. ظاهراً رهبران ارمنستان متوجه نشدند که رویکرد جسورانهتر علیاف بر جدیترین مشکل آذربایجان یعنی درگیری بر سر قلمروهای آذری اشغالشده تأثیر خواهد گذاشت، گرچه علیاف بارها از این وضعیت ابراز ناخرسندی کرده بود.
ارمنستان نتوانست ژئوپلیتیک کشورش و منطقه را درک کند
پس چرا رهبران ارمنستان دچار چنین اشتباه محاسباتی عمیقی شدند؟ چندین دلیل برای این امر به ذهن میرسد. جهان طی سالهای اخیر سریعاً تغییر کرده است، و ارزیابی الزامات تأثیرات متقابل فرایندهای جهانی و منطقهای نیازمند انعطافپذیری چشمگیر و مهارتهای تحلیلی است. ظاهراً رهبران ارمنستان دچار خودشیفتگی شده و تبلیغات سیاسی خودشان را باور کردند. اما این امر هم نمیتواند توضیحی برای شکست بزرگ آنها باشد؛ شکستی که تنها از طریق یک تحلیل عمیقتر پیرامون سیاست داخلی ارمنستان میتوان آن را توضیح داد.
اکنون آشکار شده است که نخستوزیر نیکول پاشینیان – که قبل از به قدرت رسیدنش به عنوان رهبر اعتراضات خیابانی در سال 2018، فاقد تجربه سیاسی بود – نتوانسته است ژئوپلیتیک کشورش و منطقه را درک کند. اما وی همواره از جانب رهبری قبلی ارمنستان دست کم گرفته شد، و در مقابل به سمت رهبری قرهباغ متمایل شد، و روابط حسنهای با مسکو برقرار کرد. این امر باعث یک وضعیت شدیداً ناپایدار شد، به طوری که پاشینیان تصمیم گرفت با اتخاذ موضعی بیش از پیش ملیگرایانه و تحکیم قدرت خود، از رقبایش پیشی بگیرد. در واقع، فراخوان وی برای یکپارچگی احتمالاً بیشتر معطوف به رهبری قرهباغ بود و قصد داشت محبوبیت خود میان ارمنیهای قرهباغ را نیز افزایش دهد. در این صورت، وی شدیداً تأثیر این لفاظیها بر باکو را دست کم گرفته است.
دو طرف درگیری یک توافق آتشبس را به امضا رساندهاند که پیروزی نظامی آذربایجان را تحکیم میکند و در عین حال مؤید سطحی از کنترل ارمنستان بر بخشهایی از ناگورنو-قرهباغ است. خسارت بلندمدت ناشی از اشتباهات محاسباتی ارمنستان که در اینجا به آنها پرداخته شد، کاملاً مشهودند. اگرچه بخشی از خسارت وارده فیزیکی است، اما مهمتر از آن، آسیبی است که به تصورات ارمنیها وارد شد: احساس برتری نظامی ارمنستان اکنون به باد رفته، و احساس انزوایش ملموس شده است. اکنون باید آشکار شده باشد که ارمنستان تنها در صورتی میتواند امن باشد که به صلح پایدار دست یابد. با توجه به ناتوانی پاشینیان، به دشواری میتوان حدس زد که وی چگونه از این برهه حساس عبور میکند، در حالی که درخواستها برای استعفای وی نیز بیشتر خواهد شد.
این اندیشکده در پایان خاطرنشان کرد: خواه پاشینیان در قدرت بماند با برکنار شود، همچنان باید منتظر ماند و دید که آیا ارمنستان از این ماجراجویی مخاطرهآمیز درس میگیرد و تلاشی جدی برای رسیدن به صلح را آغاز میکند یا نه.