اغلب تحلیل گران خارجی، آگاهانه یا ناآگاهانه کوشیده اند اختلاف های مرزی را از دلایل اصلی تجاوز عراق به ایران معرفی کنند، در حالی که این امر، مسئله ای نبود که دو کشور همسایه را با جنگی خانمان سوز درگیر سازد بلکه دشمن هدف های دیگری چون از بین بردن انقلاب اسلامی را دنبال می کرد.
پیش از پیروزی انقلاب، روابط کشورهای به ظاهر همسایه، با ایران گرم بود، ولی با پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط شاه، خلاء قدرتی در منطقه ایجاد شد. صدام حسین برای رسیدن به اهداف توسعه طلبانه، جنایت های بسیاری را مرتکب شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، آمریکا صدام را مأمور کرد تا جمهوری اسلامی ایران را از صحنه روزگار محو کند. البته صدام حسین و سخن گوی عراق، اهداف دیگری چون عربی بودن خوزستان و اینکه خوزستان جزئی از عراق است و حاکمیت بر سرزمین های عربی را بهانه می کردند. صدام براساس همین اهداف توسعه طلبانه، پس از پیروزی انقلاب اسلامی دست به آشوب های مرزی زد تا بهانه های لازم برای حمله همه جانبه خود به ایران را بدست آورد.
ارتش عراق، در 13 فروردین سال 1358، 50 روز پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، به حریم هوایی شهر مهران تجاوز کرد و روز بعد، گروه پیاده خود را به سمت قصرشیرین روانه ساخت. با تجاوز 31 شهریور 1359، حدود 636 مورد تجاوز هوایی زمینی بمباران و غارت احشام مرزنشینان توسط عراق صورت گرفت که طی آن عده ای از مردم بی گناه کشته و مجروح شدند. پایبندی جمهوری اسلامی ایران به قرارداد 1975 تا جایی بود که پس از بمباران های روستاهای مرزی ایران توسط هواپیماهای عراقی، دولت ایران بدون اقدام متقابل، به منظور کاهش تشنج در منطقه، استاندار آذربایجان غربی را برای مذاکره با استاندار سلیمانیه به عراق اعزام کرد. به هرحال، عراق پس از مقدمه چینی هایی که به آن اشاره شد، در تاریخ 17 شهریور سال 1359، به بهانه اینکه ایران در تحویل و تحول زمین هایی که علامت گذاری شده است، کوتاهی می کند، با ارتش خود برای اشغال این زمین ها اقدام کرد. صدام حسین در 26 شهریور سال 1359، در نطقی در پارلمان آن کشور، با الغای قرارداد 1975 تأکید کرد عراق برای ایران در اروندرود حقی قائل نیست. در حقیقت، اعلام لغو قرارداد 1975، مقدمه تجاوز نظامی عراق به خاک ایران بود.
براساس شواهد، امریکا و اسرائیل به طور مستقیم و غیرمستقیم، عراق را به تجاوز به خاک ایران تشویق می کردند. ارتش عراق در 31 شهریور، بیش از 1300 روستا را ویران و شهرهای مرزی ایران را با خاک یکسان کرد و عده ای از مردم بی گناه را به شهادت رساند.
پیشروی سریع و گسترده دشمن در روزهای اول جنگ، دلایل بسیاری داشت که می توان به سازماندهی دقیق نیروی دشمن پس از پیروزی انقلاب، اطمینان از پشتیبانی های ابرقدرت ها و کشورهای منطقه، حضور نیروهای ارتش برای مقابله با ضدانقلاب و گروهک ها در شمال غرب، و خیانت ها و نادانی های بنی صدر به عنوان فرمانده کل قوا اشاره کرد. برخلاف انتظار صدام، در روزهای اول، ارتش شامل نیروهای زرهی، پیاده، توپخانه، هوانیروز و نیروی هوایی و نیروهای موجود ژاندارمری، در برابر هجوم ارتش عراق، مقاومت های سرسختانه ای نشان داد و به مرور، تشکیل سپاه و انسجام و حضور بسیج مردمی، اجازه پیشروی بیشتر عراق را به خاک ایران نداد. این امر موجب شد صدام فکر پیشروی را از سر بیرون کند. صدام با دیدن مقاومت نیروهای مسلح و مردم ایران به اشتباه خود پی برد و دیگر چاره ای جز تثبیت یگان های خود در مناطق اشغالی نداشت.
جنگ تحمیلی در ماهیت فکری و ایدئولوژیکی، اختلاف بسیاری با جنگ هایی داشت که تاکنون در سطح بین المللی رخ داده بود. در دیگر موارد، نبردی که یک سو، موضع حق و سرچشمه گرفته از مکتب الهی اسلام باشد و دیگر سو، موضع شیطانی با پشتوانه استکبار جهانی، وجود نداشت، ولی این وضعیت در جنگ ایران و عراق ملموس بود. نبرد این دو کشور به ظاهر نبرد توپ و تانک و هواپیما و تجهیزات زرهی بود، ولی در حقیقت، نبرد انگیزه و عقیده بود. بنابراین، برجسته ترین اختلاف این نبرد با دیگر نبردهایی که در سطح بین المللی در قرن بیستم به وقوع پیوسته، آن بود که ماهیت هیچ کدام از جنگ ها، ماهیت ایدئولوژیکی نبوده و هیچ یک انگیزه الهی نداشته اند.
سر انجام در روز 18 آذر سال 1370، با گزارش دبیرکل سازمان ملل به شورای امنیت این سازمان، دولت عراق به طور رسمی به عنوان متجاوز و آغازگر جنگ هشت ساله علیه جمهوری اسلامی ایران شناخته شد. این گزارش بر اساس بند 6 قطعنامه 598 تهیه شده بود. این بند، دبیرکل سازمان ملل را موظف کرده بود آغازگر جنگ ایران و عراق را به شورای امنیت معرفی کند. از این رو، دکوئه یار، دبیرکل وقت سازمان ملل، در 23 مرداد سال 1370 از دو کشور ایران و عراق خواسته تا در گزارش های جامعی، نظر خود را درباره شروع جنگ تسلیم وی کنند. ایران در 24 شهریور، گزارش کاملی که تجاوز عراق به ایران را اثبات می کرد، تسلیم دکوئه یار کرد. عراق نیز در 7 شهریور پاسخ خود را برای دبیرکل سازمان ملل فرستاد. دکوئه یار در گزارش خود، پاسخ عراق را غیرمحتوایی توصیف کرد و دلایل این کشور را برای شروع جنگ غیرقابل قبول دانست.
یکی از موارد قابل تأمل در گزارش دبیرکل سازمان ملل، موقعیت زمانی انتشار آن است. این گزارش پس از حوادث کویت و بسیج جامعه جهانی علیه صدام منتشر شد. به عبارت دیگر زمینه سیاسی برای انتشار این گونه گزارش ها که از تجاوز رژیم بعث به همسایگانش حکایت می کرد، فراهم بود.
جمهوری اسلامی ایران، 11 سال پس از شروع جنگ و سه سال و نیم پس از پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت، این گزارش را منتشر کرد و دبیرکل سازمان ملل، در این مدت، فرصت فراوانی برای تحقیق درباره شناسایی متجاوز در جنگ ایران و عراق داشت. صرف نظر از عامل اشغال کویت که افکار عمومی جهان را به متجاوز بودن رژیم صدام متقاعد ساخته بود، انتشار گزارش خاویر پرز دکوئه یار، خود یک پیروزی سیاسی برای جمهوری اسلامی ایران به شمار می رود.
قطعنامه 598 شورای امنیت، در 29 تیر سال 1366 به تصویب شورای امنیت سازمان ملل رسید و جمهوری اسلامی ایران آن را در 26 تیر سال 1367 پذیرفت. براساس این قطع نامه، در 17 مرداد سال 1367، در حدفاصل مرزهای دو کشور، نیروی حافظ صلح «یونیماک» مستقر شد. سپس در 29 مرداد سال 1367، میان دو کشور آتش بس برقرار شد و دبیرکل سازمان ملل در 18 آذر سال 1370، پس از تکمیل تحقیقات خود، عراق را آغازگر جنگ علیه ایران معرفی کرد.