ماهان شبکه ایرانیان

معنا و جایگاه ارتباط حوزه و دانشگاه در انقلاب اسلامی

اندیشه ارتباط حوزه و دانشگاه متوجه این امر است که ساحت متفاوت حوزه و دانشگاه هیچ کدام به تنهایی برای ادامه تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شد، کافی نیستند و این به دلیل روحی است که در هر کدام از این دو ساحت جریان دارد که می توان تحت عنوان سنّت و تجدد از آنها نام برد و در این اندیشه وارد شد که انقلاب اسلامی جهانی جمع بین آن دو جهان است و در مواجه ب ...

معنا و جایگاه ارتباط حوزه و دانشگاه در انقلاب اسلامی

اندیشه ارتباط حوزه و دانشگاه متوجه این امر است که ساحت متفاوت حوزه و دانشگاه هیچ کدام به تنهایی برای ادامه تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شد، کافی نیستند و این به دلیل روحی است که در هر کدام از این دو ساحت جریان دارد که می توان تحت عنوان سنّت و تجدد از آنها نام برد و در این اندیشه وارد شد که انقلاب اسلامی جهانی جمع بین آن دو جهان است و در مواجه با جهان تجدد، بنا دارد روح و روحیه ای را به میان آورد که در عین حال که میدان را برای جهان تجدد خالی و یا عقل مدرن را به کلّی نفی نمی کند، از نقص های اومانیستی دنیای تجدد مصون است.

بدیهی است عقل مورد نظر من، عقلی است که ماورای ملاک ها و ارزش های غربی، به این تاریخ و آنچه در حال وقوع است می نگرد. در نگاه روشنفکران غربی، کسانی چون شهید آوینی چون در ملاک های ارزش گذاری غربی نمی گنجند، اندیشمند به شمار نمی آیند. از این رو نحوه تفکر رهبر معظم انقلاب به موضوعات هم در نگاه غربی جایی ندارد.

روشنفکر غربی تاریخ را خالی از انبیا و توده های مردمی می بیند. از این رو روشنفکر غربی در توهّمات خود زندگی می کند و نه در واقعیت. ارتباط بین حوزه و دانشگاه برای تولد انسانی است که نه مثل روشنفکر غرب زده فکر کند و نه به کلّی از عقل مدرن بگریزد و این امر بسیار حساسی است که با ظهور انقلاب اسلامی می توان در باره آن اندیشید.

دانشگاه تا حدودی ادامه تاریخی است که در آن هستیم نه تاریخی که باید در آن باشیم. شاید امید رهبر معظم انقلاب به دانشگاه نیز از این روست که دانشجویان ما در تاریخی که در آن هستند متوقف نشده اند.

به نظر من روحیه امثال شهید بهشتی ها و مطهری ها و مفتح ها که بین حوزه و دانشگاه توانستند جمع کنند، تاریخ آینده ما را می سازد. در این نگاه بر عکس روشنفکر غرب زده، بسیجی ها نیز دیده می شوند.

آن عقلی که نگاه ارزشی به تاریخی که انقلاب اسلامی را شکل داده، منبر رفتن می داند، می خواهد بگوید منبر حرف ندارد و از مشهورات می گوید، در صورتی که اینها متوجه نیستند که منبر، عالَم را نجات داده است.

امام خمینی(ع) آن اندازه که با منبرهایشان در جامعه تحول ایجاد کردند با کتاب های شان نکردند، ولی هنر حضرت امام آن بود که متوجه تاریخی بودند که در حال وقوع بود و اینکه آن تاریخ بدون مواجهه با دنیای جدید شکل نمی گیرد.

خود را در کدام تاریخ جستجو کنیم؟

اگر خود را در تاریخی جستجو کنیم که قوام آن در اراده معطوف به قدرت است، نهایتِ کارمان منتهی شدن به غرب است و مجبور خواهیم شد مستقیم و یا غیرمستقیم در مقابل ارزش های اسلامی بایستیم؛ زیرا از یک طرف نمی توانیم به چیزی ماورای قدرت فکر کنیم و از سوی دیگر انقلاب اسلامی که خود را ماورای حضور در تاریخی که ادامه غرب است، معنا کرده، برای ما معنا ندارد.

ارتباط حوزه و دانشگاه، ما را در جایگاهی قرار می دهد که به جای اراده معطوف به «قدرت»، به اراده معطوف به «حق» فکر کنیم. انقلاب اسلامی اساساً نمی خواهد در فضای غرب دیده شود و می داند مردم کشورهای جهان اسلام، انقلاب اسلامی را در رسانه های غرب زده کشورهای اسلامی نمی بینند و این یکی از شاخصه های تمدنی است که جدا از تمدن غربی در حال ظهور است.

مثل حضور مردم در مراسم اربعین امام حسین(ع) در سال های اخیر که تعریفی ورای تعریف تمدن غرب از مردم و حضور مردم ارائه کرده و در حال شکل دهی به دنیای خود است.

اگر معنای حضور در تاریخ، حضور با هویت جمهوری اسلامی است و معنای حضور حضرت امام حسین(ع) در حرکات میلیونی پیاده روی اربعین است، باید حواسمان باشد که بنا نیست در تاریخی که ادامه غرب است دیده شویم، بلکه بناست نوعی حیات فرهنگی خاص مثل حضور هوا، در تاریخی که در آن قرار داریم، به صحنه آید و این نوع حضور بسیار مهم است.

رهبر معظم انقلاب روی این نکته تأکید دارند که اگر قرار است در مقابل جبهه های استکباری بایستیم، باید برنامه داشته باشیم و کارمان هدایت شده باشد و این هم ممکن نیست مگر با تشکیل جبهه ای که تعریفی خاص از خود داشته داشته باشد، تعریفی که جمع بین ساحت دانشگاه و حوزه باشد و هر کدام ساحت دیگری را بفهمند، بی آنکه یک دیگر را نفی کند.

به این دلیل به پشتوانه فرهنگی محکمی نیاز داریم تا گرفتار سطحی نگری و تحجرهای خطرناک نشویم. بر این اساس در مورد پشتوانه فکری ارتباط بین حوزه و دانشگاه باید حساس بود، زیرا گروهی ممکن است از نظر اخلاقی، رجوعشان به یک استاد اخلاق یا از نظر فقهی، رجوعشان به یک فقیه باشد، در حالی که حضور در تاریخ جدید فقط «فقه» و «اخلاق» نیست، بلکه به یک فکر بزرگ تاریخی نیاز است تا زمانه ای را که شروع شده است بشناسد.

واقعیت این است که اگر کانون های فکری- فرهنگی در حوزه و دانشگاه نتوانند ماورای فقه و اخلاق و تکنولوژی راهی را که حضرت امام خمینی گشودند، ادامه بدهند، بعد از مدتی به ساده پنداری دچار می شوند. چیزی که در حال حاضر در تعدادی از حوزویان و یا دانشگاهیان ملاحظه می شود.

بازگشت تفکر به جامعه

در این تاریخ باید چگونه به صحنه بیاییم که تفکر به معنای واقعی آن به جامعه برگردد و از جدال های سیاسی و فرقه ای و حرص های دنیایی آزاد شویم؟ در حال حاضر بسیاری از جریان های فکری در حوزه و دانشگاه، ورای حوادث موسمی، به تاریخی که انقلاب اسلامی باید در آن قرار گیرد، فکر و ضرورت ارتباط حوزه و دانشگاه را به عنوان یک نیاز درک نمی کنند. بیشتر آنها دغدغه جایگاه خود را دارند و متوجه اهمیت جریانات فکری دیگر نیستند، به همین دلیل هم بیشتر دچار به شیوه ای انفعالی رفتار می کنند و معنای خود را در مقابله با رقیب شکل می دهند، آن هم تقابلی بسیار سطحی و بدون تفکر در باره جریان های جبهه دیگر. اینها هر کدام کاری را شروع کرده اند و همچنان ادامه می دهند.

قبل از انقلاب خلأ کارهای فرهنگی کاملاً مشخص بود و عده ای تمام همّت خود را صرف جبران آن می کردند. شهید مطهری به این دلیل مطهری شد که متوجه شد که اگر صرفاً در حوزه بماند آن خلأ جبران نمی شود.

علت کارآمدی خدمات شهید مطهری به این دلیل است که ایشان متوجه شد با آگاهی از مقتضیات زمانه خود اقدام کرد و به دانشگاه رفت تا نه تنها معارف حوزوی را به آنجا ببرد، بلکه با فضای دانشگاه نیز آشنا شود. و وسعت نظر ایشان را که به سایر اندیشه ها احترام می گذاشت، باید در چنین روحیه ای جستجو کرد.

معنای حضور تاریخی

رهبر معظم انقلاب می فرمایند: «ما باید یک بنیه فرهنگی قوی، هم در خودمان، هم در مجموعه نظام و هم در تک تک مردم به وجود بیاوریم.» ایشان روی بنیه فرهنگی قوی تأکید زیادی دارند و بارها روشن کرده اند که منظورشان از بنیه فرهنگی قوی این نیست که یک جریان سیاسی راه بیندازیم. ایشان در کرمانشاه در جمع دانشجویان فرمودند: «برخی احزاب مانند احزاب کنونی غرب در واقع باشگاه هایی برای کسب قدرت هستند و سعی دارند از هر طریق، از جمله زد و بندهای سیاسی به قدرت برسند. ما این گونه تخریب را تأیید نمی کنیم.»[1]

اما تشکیلات به معنایی که بخواهد هدایت فکری جامعه را در زمینه های سیاسی، دینی، عقیدتی شکل دهد، مورد تأیید رهبری است. ایشان در این زمینه می فرمایند: «ایجاد تمدن اسلامی به معنای حقیقی که در آن هم دنیا هست و هم آخرت، هم عزت در ملأ اعلا و هم عزت در روی زمین است، هدف والای ما و خود وسیله ای برای تعالی معنوی و عبودیت واقعی ای است که خدای متعال ما را برای آن خلق کرده است.

برای نیل به این هدف باید خیلی کار بکنیم. برای پیشرفت باید بنیه فرهنگی خود را آحاد مردم را قوی کنیم.»

اگر همه جریان هایی که بنا دارند در این کشور فعالیت فرهنگی کنند، این سخن مقام معظم رهبری را نصب العین خود قرار دهند، تکلیف خود را به درستی تشخیص می دهند و می دانند که هر سلیقه و گرایشی که دارند و در هر سطحی که هستند، ابتدا باید به علوم اسلامی بپردازند و با چنین بنیه ای به سایر علوم مدرن رجوع کنند، یعنی همان کاری که دانشگاه های بزرگ دنیا انجام می دهند. ابتدا باید مزه معنویت را چشید و سپس در نگاهی تکنیکی، به پیشرفت فکر کرد.

برای تقویت بنیه فکری و فرهنگی مردم و باز گرداندن تفکر به جامعه جز این راهی وجود ندارد که فقط در متن انقلاب اسلامی محقق می شود. حتی عرفان هم باید ذیل انقلاب اسلامی تعریف شود تا عبور از حجاب تفکر میسر شود و این مهم جز در پرتو ارتباط بین دانشگاه و حوزه ممکن نیست.

امکان ادامه راه

رهبر معظم انقلاب در باره ایجاد بنیه قوی فرهنگی نظرها را متوجه زیرساخت های فرهنگی می کنند و آن عبارت است از عمیق شدن جامعه در معارف الهی و شناخت سنن جاری در هستی برای ادامه راه. ایشان می فرمایند:

«من عرضم این است که ادامه راه با استحکام زیرساخت ها ممکن است. اگر چنانچه زیرساخت ها محکم شدند، ادامه کار آسان خواهد شد.»

جامعه با مبانی فرهنگی اصیل خود می تواند در مقابل فتنه ها و نقشه های دشمن بایستد و از جایگاه خود کنده نشود.

از این رو کسانی حقیقتاً به جامعه خدمت می کنند که بی سر و صدا و بی آنکه بخواهند در این کار عنوانی برای خود دست و پا کنند، ریشه های معرفتی جامعه را محکم کرده باشند. اگر در این مسیر از دانشگاه و عقل مدرن غفلت کنیم، به جامعه ای که همه جوانب زندگی در این تاریخ را در اختیار ما بگذارد نخواهیم رسید، از این رو باید به دانشگاه نگاه جدّی داشت و نه نگاه تشریفاتی، وگرنه در تاریخ گذشته زندگی خواهیم کرد.

اگر بخواهیم نگاه به انقلاب را در دانشگاه و در حوزه های علمیه تفصیل دهیم باید برای هر یک از این حوزه ها روشن شود که با انقلاب اسلامی تاریخ جدیدی شکل گرفته و معنا یافتن حوزه و دانشگاه تنها در متن تاریخی ای میسر است که با انقلاب اسلامی به وجود آمده است.

کسانی که ذات انقلاب را می شناسند، عموماً به کلیات اهداف و خط مشی ها اشراف دارند و در حوزه ای که حضور دارند می دانند چه کار باید بکنند و چه موضوعاتی را باید در نظر بگیرند، اما از متوجه ضرورت حضور حوزه های دیگر نیستند و این مسئله، امکان حضور تمدنی انقلاب را تضعیف می کند.

دو نکته مهم را باید همواره در نظر داشت: یکی تفکری که باید ذیل آن قرار بگیریم، مثل سیره حضرت امام خمینی و راه های مدنظر رهبر معظم انقلاب و دیگر اینکه انقلاب اسلامی یک حقیقت وجودی است که در عین حال که همواره با آن روبه رو هستیم، نمی توانیم تعریف مشخصی از آن را ارائه بدهیم و حوزه و دانشگاه هر کدام با چهره ای از آن حقیقت روبه رو هستند و به حکم «المؤمن مرآت المؤمن» هر کدام می توانند برای دیگری آینه شوند و خود را در آئینه دیگری ببینند.

از این رو همواره باید منتظر بمانیم تا چهره ای از آن حقیقت در ارتباط با دیگری نمایان شود و ما را در تاریخ خود جلو ببرد. زیبایی زندگی در ذیل انقلاب اسلامی نیز به همین واقعیت مربوط است، مشروط بر آنکه حالت فرقه ای و قبیله ای به خود ندهیم.

انقلاب اسلامی با پشتوانه فکری می تواند به پیش رود و یکی از تفکراتی است که می تواند بقیه افراد و افکار را درست بفهمد. این انقلاب از یک سو مبتنی بر تفکر صدرایی و عرفان ابن عربی و از سوی دیگر عقل تکنیکی است.

ما موظف هستیم در بسط هویت انقلاب اسلامی روی این موضوعات تأمل کنیم تا از یک طرف اهداف قدسی انقلاب را با آگاهی کامل تری بفهمیم و از سوی دیگر بی آنکه گرفتار سکولاریته شویم، امکان حضور در جهان مدرن را از دست ندهیم.

خداوند با عنایت به زمینه ای حقیقی در بین مسلمانان است که خطاب به آنها می فرماید: «وَ لْتَکُن مِنکُم أُمَّهٌ یَدعُونَ إِلَی الْخَیرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعرُوفِ وَ یَنْهَونَ عَنِ الْمُنکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفلِحُونَ»[2] باید امت هایی بشوید که انسانیت را با تمام وسعتش به خیر دعوت و امر به معروف و از هر منکری نهی کنید.

اینان تنها گروهی از شما هستند که حقیقتاً رستگار خواهند شد، زیرا آنها متوجه رسالت تاریخی خود در متذکرشدن به معروف و امری که فطرت ها می پسندند، شده اند و همگان را از هر زشتی ای که روح بشریت از آن گریزان است، نهی می کنند و گرفتار محدودیت های قومی و قبیله ای که حق و باطل را ذیل گروه و قبیله پنهان می کنند، نیستند.

خداوند تا آنجا برای مسلمانان واقعی رسالت قائل است که می فرماید:

«کُنتُم خَیرَ أُمَّهٍ أُخرِجَت لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعرُوفِ وَ تَنْهَونَ عَنِ الْمُنکَرِ وَ تُؤمِنُونَ بِاللَّهِ»[3]

شما بهترین امتی هستید که خداوند برای امر به معروف و نهی از منکر و ایمان به خدا در بین بشریت به ظهور رساند.

این نوع برخورد با بشریت امروز، رسالتی تاریخی است که با انقلاب اسلامی بر دوش همه ما گذارده شد و چنانچه با این دید به مسئولیت خود که یک مسئولیت جهانی برای نشان دادن حق و حقیقت است، بنگریم، مسلماً گرفتار محدودیت های قومی و قبیلگی و حزبی نخواهیم شد و می دانیم که از سرمایه های بزرگ معنوی و حِکمی خود و آثار به جامانده از حضرت امام چگونه بهره برداری کنیم و مانند رزمندگان در شب حمله، حتی یک لحظه غفلت را هم به خود راه ندهیم و به راحتی هرکسی را که مثل ما فکر نکرد، اما به انقلاب و رهبری وفادار بود، غیر خودی ندانیم، چیزی که در امثال شهید بهشتی و شهید مطهری ها نمی بینید.

شهید مطهری به دلیل هوشیاری تاریخی خود تصمیم می گیرد از حوزه به دانشگاه برود. حضور شهید مطهری در دانشگاه را ساده و با نگاه متجددین به این حرکت ننگرید. شهید مطهری برای اینکه دانشگاه مهم تر است به دانشگاه نرفت.

او خوب می دانست که دانشگاه مهم تر از حوزه نیست. حکمت به معنای عمیق و دقیقش نمی تواند در دانشگاه محقق شود، زیرا روح دروس دانشگاهی واحدی و ترمی است و فرصت تعمق و ژرف نگری را به دانشجو نمی دهد. شهید مطهری به دانشگاه رفت چون می دانست در اطرافش حوادثی در حال وقوع هستند و او نمی توانست نسبت به آن حوادث بی تفاوت باشد و براساس آن هوشیاری بود که حضورش در دانشگاه نتیجه داد و مانع شد تا فضای سکولاریته آن زمان، نسل تحصیلکرده دانشگاهی ما را کلاً به نفع خود مصادره کند.

نتیجه کار آن شهید بزرگ تنها اموری نیستند که به صورت ملموس می بینیم، بلکه شهید مطهری روحی را در دانشگاه جاری کرد که در اثر آن چشم ها و دل ها از تفکر محدود غربی متوجه جایگاه دیگری شدند.

شهید مطهری متوجه جدی بودن عقل غربی شد و در عین حال که فلسفه غرب را نقد می کرد، آن را نفی نمی کرد.

بنده به این دلیل برای تفسیر قیّم «المیزان» ارزش قائلم که علامه طباطبایی به عنوان انسانی صاحب فکر، روحی را که در عالم جاری است می شناسد و رجوع به قرآن می کند تا بهترین شکل هدایت را در این زمانه بیابد و در فضای آنچه در جامعه جهانی می گذرد، هدایت قرآنی را به صحنه بیاورد. از این تفسیر المیزان به انسان بصیرت می دهد زیرا انسان در ذات خود آماده شنیدن سخن حق است و می خواهد مورد خطاب خداوند باشد، لذا باید چنین شرایطی را برای انسان فراهم کرد تا از بصیرت محروم نشود. تفسیر المیزان به یک معنا حاصل ارتباط «سنت» و «مدرنیته» است که بعداً به ارتباط بین دانشگاه و حوزه تعبیر شد و نتیجه آن آزاداندیشی ای است که ما سخت بدان نیاز داریم.

رهبر معظم انقلاب با تمام وجود تلاش می کنند در ذیل شخصیت حضرت امام(ره)، مفسر و مبیّن اندیشه امام باشند.

ایشان با تأکید بر آزاداندیشی سعی دارند ما را به هدف اصلی ارتباط حوزه و دانشگاه برسانند، زیرا در این ارتباط و با طلوع آزاداندیشی است که می توانیم شخصیت هایی را در حوزه و دانشگاه تربیت کنیم که هر کدام در باره ساحت و جایگاه دیگری فکر کنند و از جزیره بودن خود آزاد شوند.

آزاداندیشی و گفتگوی آزاد در حوزه و دانشگاه

رهبر معظم انقلاب می فرمایند:

«اگر بخواهیم حقیقتاً در زمینه گسترش و توسعه واقعی فرهنگ و اندیشه و علم حقیقتاً کار کنیم، احتیاج داریم که از مواهب خدادادی و در درجه اول آزاداندیشی استفاده کنیم. آزاداندیشی در جامعه ما یک شعار مظلوم است و همین که گفته می شود آزاداندیشی، عده ای تصور می کنند بناست همه بنیان های اصیل درهم شکسته شوند و آنها چون به این بنیان ها دل بسته اند، می ترسند. عده دیگری هم تصور می کنند که با آزاداندیشی باید این بنیان ها را شکست. هر دو گروه به آزاداندیشی – که شرط لازم برای رشد فرهنگ و علم است- ظلم می کنند.

ما به آزاداندیشی احتیاج داریم. متأسّفانه گذشته فرهنگی کشور ما فضا را برای این آزاداندیشی بسیار تنگ کرده بود.[4] …محیط آزاداندیشی، محیط خاصی است که باید آن را ایجاد کرد؛ آن هم کار شماهاست. البته به نظر من، گفت وگوی آزاد باید از حوزه و دانشگاه شروع شود… این اتفاق باید بیفتد، ما الان این را نداریم.»

وقتی اندیشه اندیشمندان در گذشته متوقف شد و وقتی تحصیلکرده های دانشگاه تماماً به نگاه جدید به عالم و آدم، خیره ماندند، انواع بیگانگی ها به دو حوزه تفکر شروع می شود. یکی در گذشته خود متوقف می شود و در جهان جدید حاضر نیست و دیگری از خرد قومی خود غافل است و از گذشته خود بریده است. با آزادی فکر در حوزه و دانشگاه این نقیصه برطرف می شود.

رهبر فرزانه انقلاب می فرمایند:

«حرف اصلی ما امروز این است که نه با توقف در گذشته و سرکوب نوآوری و نه با رهاسازی و شالوده شکنی و هرج و مرج اقتصادی و عقیدتی و فرهنگی می توان به جایی رسید. هر دو غلط اند. آزادی فکر همان نهضت آزادفکری است که ما دو سه سال قبل مطرح کردیم و البته دانشجوها هم استقبال کردند، اما عملاً کاری که من گفته بودم، نه در حوزه و نه در دانشگاه انجام نشد. من گفتم کرسی های آزاداندیشی بگذارید.[5] …میدان دادن به دانشجو برای اظهارنظر و تحقق کرسی های آزاداندیشی، یکی دیگر از کارهایی است که باید در زمینه مسائل گوناگون اجتماعی و سیاسی و علمی انجام بگیرد. میدان دادن به دانشجوست برای اظهارنظر. از اظهارنظر هیچ نباید بیمناک بود.

شما تجربه این پدر پیرتان را در این زمینه داشته باشید. آنی که کمک می کند به پیشرفت کشور، آزادی واقعی فکرهاست؛ یعنی آزادانه فکرکردن، آزادانه مطرح کردن، از هو و جنجال نترسیدن، به تشویق و تحریص این و آن هم نگاه نکردن.»[6]

وحدت حوزه و دانشگاه یعنی وحدت در هدف و هدف این است که همه به سمت ایجاد یک جامعه اسلامی پیشرفته و مستقل جلو رویم که همه ابعاد آن جامعه رشد کرده باشد.

از یک طرف وظیفه طلاب و حوزویان آن است که بتوانند نمونه کاملی از عالَم دین را به دانشگاهیان بنمایانند و افقی را که باید در علوم نو مدّ نظر داشت، روشن کنند و از طرف دیگر وظیفه دانشگاهیان است که نشان دهند برای ورود به عقل تکنیکی و جهان مدرن باید روح و روحیه ای متفاوت از حوزه داشت.

خوش بینی حوزه و دانشگاه نسبت به هم امری نیست که با یک تذکر اخلاقی نسبت به هم میسر شود و یا یک ساحت به نفع ساحت دیگر کنار رود و به یک معنا دانشگاه نسبت به حوزه تواضع داشته باشد.

ابداً این گونه نیست که دین مردم را حوزه تأمین کند و دنیای مردم را دانشگاه، بلکه هدف از ارتباط حوزه و دانشگاه این است که مردم ما به عالم و آدم، به نحو دیگری بنگرند تا با تولد انسانی جدید با «بودنی» جدید بیگانه نباشند.

پی نوشت ها:

[1] در تاریخ 24/ 7/ 90

[2] آل عمران/104

[3] آل عمران/110

[4] در دیدار اعضای انجمن اهل قلم- 7/ 11/ 1381

[5] بیانات مقام معظم رهبری در دانشگاه سمنان، 18/ 08/ 1385  

[6] گزیده ای از بیانات رهبر معظم انقلاب درباره ی کرسی های آزاد اندیشی.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان