دکتر الهام امیر آذر؛ عضو تحریریه دنیای سلامت
در سالهای اخیر نهتنها در ایران، بلکه در کشورهای اروپایی، آمریکا، کانادا، استرالیا، آسیای جنوب شرقی و... استفاده از طب مکمل یا درمانهای طبیعی رواج بسیاری یافته است. همانطور که در شمارههای پیش نیز به تفصیل بررسی شد، طب مکمل شاخههای فراوانی دارد؛ از جمله، طب سوزنی (اکوپانکچر)، رفلکسولوژی، هومیوپاتی، تاچروتایی، استئوپاتی، کایروپراکتیک، هربالوژی، گایدو ایمجینگ و...
در میان درمانهای طبیعی، طب چینی ماحصل هزاران سال تحقیق و کارهای کلینیکی، تألیف، تجدیدنظر و... است. این شاخه اکنون یک طب مکمل، مستقل و کامل میباشد که علت و درمان تمام بیماریها در آن معلوم و مشخص است. برای درک فلسفه و شیوه درمان و تشخیص در طب چینی لازم است آن را با طب غربی مقایسه کنیم. عمر طب: عمر طب رایج یا طب غربی حدود 200- 300 سال است.
زمانی که بشر موفق به کشف داروهای شیمیایی شد و دست به جراحی زد، تحولی عظیم در زندگیش اتفاق افتاد. او با روشهای بسیار ساده (مثل خوردن قرص) توانست بر عفونت، تب و درد غلبه کند. کشف آنتیبیوتیکها انقلاب عظیمی در ارتقای سطح سلامت بشریت بود که سالیانه میلیونها نفر را از مرگ حتمی نجات داد. همه ما مدیون دانشمندانی هستیم که طب رایج را پایهگذاری کردند؛ ولی استفاده از این طب معمولاً در کوتاهمدت مفید است. و اما عمر طب مکمل (سوزنی) به بیش از 5000 سال میرسد. اکتشافات باستانشناسی در چین و پیدایش سوزنهای سنگی و استخوانی بیانگر این مدعاست.
اسناد و نوشتههادر کتاب طب داخلی که توسط امپراتور زرد نگاشته شده نشان میدهد که طب چینی بین 5-7 هزار سال سابقه در درمان مردم چین دارد. عمر استفاده از گیاهی به نام «آرتیمندیا ولگاریس» توسط عملی ماکسی باسشن (استفاده از یک ذغال داغ که روی سوزنها گذاشته میشود تا حرارت به عمق بدن برسد) به قدمت تاریخ بشر است.
انسان اولیه به این نکته پی برد که استفاده از یک گیاه خاص (برای روشن کردن آتش) باعث نشاط و شادابی و کاهش دردهای او میشود. طب سنتی در ایران نیز قدمتی دیرینه دارد و به حکمایی چون رازی، بوعلیسینا و... بازمیگردد. همه ما حتماً از زبان مادر یا پدربزرگهایمان شنیدهایم که از حکیمشان به عنوان سمبل دانش، معرفت و اخلاق یاد میکنند.
دیدگاه طب مکمل یا طب سوزنی
این دیدگاه ترکیبی است؛ یعنی پزشک ابتدا بیمار را به طور کامل معاینه کرده و شرح حال او را میگیرد. سپس تمام این اطلاعات جمعآوری و علت ایجاد یک الگوی بیماری در کل بدن مشخص میشود و پزشک حاذق براساس دید کلی و در نظر گرفتن کل بدن به تشخیص میرسد.
در این دیدگاه اگر بیماری با سردرد مراجعه کند، پزشک با گرفتن شرح حال و پیدا کردن سرنخهایی باید بفهمد که سردرد مربوط به کدام ارگان اصلی (کبد، معده، مثانه و...) است و به طور کلی آن ارگان را تحت درمان قرار دهد؛ به همین دلیل و به علت دیدگاه کلنگر طب مکمل و طب سوزنی، در بسیاری از موارد بیمار وقتی به خاطر یک مشکل (فرضاً لاغری) مراجعه میکند، با کمال تعجب سایر مشکلات و بیماریهایش نیز برطرف میشود (به عنوان مثال خانمی که پریودش منظم میشود، خواب و سطح انرژیاش نیز بهبود مییابد و حتی نشاط و شادابی بیشتری پیدا میکند).
البته این در صورتی است که درمانگر با دانش کافی بیمار را مشاهده و درمان کند. چه بسا امروزه شاهد رشد بیرویه درمانگران با تجربه ناکافی هستیم که فقط علائم بیماری را بهبود میبخشند و به اصطلاح علامتدرمانی میکنند، نه درمان ریشهای.
علت و معلول
در طب مرسوم، علت و معلول براساس فرضیه ارسطویی است، لذا علت و معلول مجرد، مستقل و بدون تغییر و حرکت میباشد. اما در طب مکمل (سوزنی) علت و معلول میتوانند در تداوم یکدیگر، یا ضد هم و یا حتی مکمل یکدیگر باشند، تبدیل به هم شوند و یا یکدیگر را به نفع یکدیگر مصرف کنند (براساس فلسفه طب چینی).
شیوه عمل و سیستم
در طب مرسوم بعد از پیدا شدن علت بیماری، باید آن را نابود کرد (مثل کشتن میکروبها و قارچها) و در مواردی که این مهم امکانپذیر نباشد، عامل بیماری با دارو کنترل و ساکت میشود (مثل تجویز کورتون در بیماریهای اتوایمیون). این سیستم تهاجمی است و به عامل بیماری و بدن حمله میکند. در طب مکمل (سوزنی) باید در بدن هارمونی و تعادل ایجاد کرد؛ به این معنا که باید علت و معلول هماهنگ و متوازن شوند و به حالت طبیعی درآیند.
این سیستم، تعادلی است، نه تهاجمی و نهتنها به بدن حمله نمیکند، بلکه آن را به توازن و هماهنگی میرساند و با آن دوست است. اجازه دهید در اینجا مثالی بزنیم: فرض کنید فردی مبتلا به سرطان است. در طب مرسوم سلولهای سرطانی به وسیله اشعه (رادیوتراپی) و به اصطلاح عامیانه برق دادن و یا داروهایی که سلولها را میکشند (شیمیدرمانی)، کشته میشوند.
این روش تهاجمی است، زیرا علاوه بر سلولهای سرطانی، سلولهای سالم بدن نیز کشته میشوند. بدن ما با این سیستم سازگار نیست و رفتهرفته تحلیل میرود. ولی در طب مکمل (سوزنی) علت سرطان که تجمع خون و انرژی است، تحت درمان قرار میگیرد و با استفاده از روشهای غیرتهاجمی انسداد جریان خون برطرف شده و انرژی بهبود مییابد. حال آنکه طب سوزنی بدن را تحریک کرده و مواد ضددرد ترشح میکند که طبیعی و درونزا هستند و به این ترتیب جلوی انتقال درد به مغز را میگیرند!
تفاوتهای طب سوزنی با طب مدرن- قسمت دوم