سرویس فرهنگ و هنر مشرق - سریال «زخمکاری» با تولید حواشی فراوان به روشهای متداول سریالهای اخیر «فیلیمو» به لطف خبرسازیهای فراوان توانست مخاطبی برای خود دست و پاکند. دیده شدن این سریال با اتکا به خبرسازیبه همان روشهای تبلیغاتی تولید حاشیه و هزینه سازی برای ساختار نظارتی – فرهنگی جدید تحت عنوان ساترا، به بخشی از شیوهنامه راهبردی کمپانی «فیلیمو» تبدیل شده است. سریالهای «فیلیمویی» با چنین روشهایی مثل تولید اخبار منفی عمدتا دیده میشوند و البته «محمد حسین مهدویان» کارگردان سریال نشان داد به قواعد این بازی، از فیلیموییها بیشتر واقف است.
بیشتر بخوانید:
بیشتر بخوانید:
سناریو تبلیغاتی فیلیمو با اجرای مهدویان
ترفند سیگار کشیدن یک نفس مالک در قسمتهای ابتدایی کوچکترین ترفند برای دیده شدن سریال بود. سازندگان و پخش کنندگان با علم به اینکه ارگان دیگری همچون ساترا با حساسیت ویژه و سختگیرانهتری محتوای سریال را نسبت به سازمان سینمایی تائیدخواهد کرد، ماجراجویی تبلیغاتی بزرگی را اجرا و دنبال کردند. سازندگان میدانستند تولید هر حاشیهای در محتوا به جنجال رسانهای بیشتری منجر خواهد شد که به صورت طبیعی فضای تبلیغاتی سریال را داغتر میکند. اعتراضهای مردمی در فضای توئیتر و اینستاگرام هم نشان داد، سیگارهای مکرر کاراکتر «مالک مالکی» (جواد عزتی) چالش اصلی مخاطبان با محتوای این سریال است.
کارگردان با علم به موارد ممیزی در سالهای اخیر، پس از چند سال کار در سینما و تلویزیون و آگاهی از حساسیت افکار عمومی به نمایش مکرر «سیگارکشیدن»، مالک مالکی (جواد عزتی) شخصیت نخست این سریال را تبدیل به لوکوموتیو دودزای سریال میکند. تیم تولید از این حربه در همان قسمت نخست بهرهبرداری تبلیغاتی کرد تا اینکه موج اعتراضات توییتری و رسانهای بالاگرفت و با ترفندهای دیگری، چاشی حاشیههایی که در عرف آثار نمایشی رایج نیست را افزودند.
بیشتر بخوانید:
قسمت دوم سریال و سکانس کشیدن مواد مخدر، نمایش منقل و وافور و صحنه کشیدن تریاک به حاشیهای فراتر ازکشیدن سیگار تبدیل شد. در قسمتهای بعدی رابطه خطشکنانه حاجعمو -نعمت ریزآبادی- با سمیرا (رعنا آزادیور)، رفتن سمیرا برای معاشقه به اتاق ریزآبادی در شب قتل بازهم تولید حاشیه کرد. در سکانس ماقبل قتل سمیرا به ریزآبادی مشروب میخوراند و مالک زمانی در شرایطی که او مرزهای مستی و نعشگی را طی میکند، او را به قتل میرساند.
بیشتر بخوانید:
رابطه ریزآبادی با سمیرا در حالیکه اعضای این خانواده یکدیگر را «پسرعمو» صدا میکنند، یکی از خرده روایتهایی است که در قسمتهای بعدی تولید حاشیه کرد و «قتل» های خشن نیز درطول این سریال یکی از تفریحات سرخوشانه کارگردان است که میتوان آنرا به افزایش سطح خشونت غیراستاندارد در تولیدات شبکه نمایش خانگی تعمیم داد.
پارافیلیای بصری و عریاننمایی در زخم کاری
هفته سوم و چهارم، چالشهای «محمود حسینیزاد» نویسنده رمان اقتباسی با سازندگان و در قسمتهای بعدی در روزهای پایانی انتشار تصویر نیمه برهنه جواد عزتی و بعدتر «سیدجوادهاشمی» در استخر به حاشیههای استمراری در دوران توزیع این سریال افزود.
کارگردان در نمایش مکرر مردان برهنه بدون ایجاب ضرورت دراماتیک از سکانس خفگی حاج عمو در وان حمام، سکانس حضور پسرعموها در استخر حین شنیده شدن خبر مرگ ریزآبادی، دیدن شدن روح عریان ریزآبادی توسط سمیرا نوعی «پارافیلیای» بصری را به بخش تالیفی سریال زخم کاری تبدیل کردند.
پارافیلیای بصری به الگوهای نمایش غیرمعمول مداوم و شدید اشاره دارد. افرادی که به این شکل از «نمایش گرایی» مبتلا هستند ممکن است اغلب در صنعت فیلمسازی تمایلات خود را بروز میدهند.
حتی ارواح مردانه هم گاهی برهنه در مقابل دوربین ظاهر میشوند. سکانس جنجالی و حضور کوتاه «سیدجواد هاشمی» برهنه در مقابل دوربین که به سریال حواشی زخم کاری دامن زد، آنچنان ضروری نبود و قرار مالک و کاراکتر هاشمی میتوانست در یک رستوران عمومی اتفاق بیفتد و این حجم از برهنگی در استخر، کنار دریا و ... ضرورت صحنهای و نمایشی ندارد.
از همه مهمتر این است که سریال با سیستم درجه بندی +15 سال نمایش داده میشود، اما به رابطه دختر و پسری میپردازد که صورت دخترک نشان میدهد او هنوز پانزده ساله نشده در تعارض است. نمایش عشق جوانانه و نوجوانانه و دختر و پسری که سوار بر موتور خیابانها را ترانهباران میکنند، در یکی از فیلمهای سینمایی سازنده خودنمایی کرده بود و یکی از فانتزیهای بصری کارگردان است.
بیشتر بخوانید:
قطبنمای گم شده مهدویان در قطب جنوب است؟
«مهدویان» با ساختن آثاری متفاوت درباره قهرمانان اجتماعی خاص، با رنگ و لعاب بصری تازه وارد جریان اصلی سینما شد. نخستین فیلمهای او ساختار متفاوت و دلپذیری داشتند و اگر تفسیری دقیقتری از آثارش ارائه دهیم، نوعی وانمودنمایی به گرایشات بصری در آن هویدا بود. پس از ساختن «ماجرای نیمروز» برخیرسانهها او را حاتمیکیای ثانی سینمای ایران معرفی میکردند و انتظار داشتند که او سینمای آلترناتیونمای دیگری از جنس کارگردان «آژانس شیشهای» را ارائه خواهد داد.
بیشتر بخوانید:
البته در گفتوگوی اخیرش با روزنامه سازندگی (ارگان حزب کارگزاران) که بیشتر جنبه بیعت حزبی دارد، این تفسیر از سوی مهدی یزدانی خرم به عنوان گفتوگو کننده و از سوی کارگردان شیشلیک، به عنوان کارگردان مطرح میشود، اما مهدویان شبیه هیچکدام نیست. حاتمیکیا با فیلم «هویت» خود را به عنوان فیلمساز مولف تثبیت کرد و پس از آن تا ساخت فیلم آژانس شیشهای کارنامه یکدستی از خود ارائه داد. کارنامه یکدستی که اگر دچار اعوجاجات حزبی نمیشد، همچنان فیلمساز جایگاه معتبر خودش را حفظ کرده بود. «مخملباف» پس از توبه ایدئولوژیکش و در پایان دهه شصت و ابتدای دهه هفتاد با ساختن 3 الی 4 اثر سینمایی نیمی از جشنوارهها مهم دنیا را درنورید.
سازنده شیشلیک نه دارای ثبات ایدئولوژیک و کشف بینش عمیق جنگی به سبک حاتمیکیاست (در دو دهه نخست فیلمسازیاش) و نه ساختار آثارش مورد پسند جشنوارههای جهانی. او در هفتههای نخست توزیع سریال و مواجه شدن با ممیزیها ساترا، درپستی اینستاگرامی ممیزها را تهدید کرده بود که در آیندهای نزدیک با نتفلیکس همکاری خواهد کرد. تولید با محتوای بومی و ساختار محلی قطعا توسط پخشکنندههای جهانی همچون نت فلیکس توزیع نخواهد شد.
چنین اظهار نظرهایی شاذی نظیر همکاری با نت فلیکس از سوی کارگردان قطبنما گم کردهای چون مهدویان بعید نیست. او فیلمسازی است که در برخی آثارش سعی میکند قهرمانان خود را محصول زیستی خشن و اهل انتقام نشان دهد و از سوی دیگر برخی کاراکترهای انقلابیاش را در آثار پیشینش متهم به خشونت میکند.
در «زخمکاری» و در برخی آثار سینماییاش، خشونت ورزی به جنبه مقدس آثارش تبدیل میشود. سکانسی که مالک یکی از حق العملکارانش را با فندک میسوزاند، مثال این خشونت ورزی توسط ضدقهرمانی است که مخاطب نسبت به او حس سمپاتیک دارد.
گم شدن این قطبنما در سریال «زخمکاری» موجب شد که پس از تماشای قسمت 15 با المانهای سمپاتیکی که نسبت به کاراکتر مالک در متن سریال وجود دارد، مخاطب با او همراهی کند و تسخیر اموال گروههای قدرت و ثروت را از سوی این کاراکتر برحق بداند. این القا مصداق پمپاژ خشونت در انواع گوناگون است.
پیشبینیها در مورد رویه کارگردان زخم کاری اشتباه، مخملباف شدن یا حاتمیکیا بودن اشتباه است، او در مسیر سینماییاش با ساختن «شیشلیک» مسیر تکراری «رحمان 1400 » و با «زخم کاری» محتوای سریال «دل» را با روکشی از سریال «آقازاده» عرضه کرد. البته غلظت «دلی» (اشاره به سریال هادی) یعنی روابط مثلثی، به نمایش با جزئیات فساد اقتصادی خانواد ریزآبادی میچربد. تنها تفاوت سریال «دل» با «زخم کاری» با اتکا به پروپاگاند رسانهای فیلیممو، اقتباس از رمان جنجالی حسینی زاد و ادعای توخالی وامداری از مکبث شکسپیر است.
بیشتر بخوانید:
مهدویان تکنسین خاص پسرعموها در مسیر منوچهر هادی شدن
کارگردان «زخم کاری» به جای آنکه کارگردان صاحب سبک و مستقلی باشد تبدیل به تکنسین «فیلیمو» شده است و با یکی دو سریال دیگر در کورس رقابت با منوچهر هادی قرار خواهد گرفت.
حالا باید این پرسش را مطرح کرد، از نظر ارزش محتوایی میتوان تفاوتی میان سریال پرانتقاد دل با سریال زخم کاری قائل شد؟ ارزشهای داستانی زخمکاری هیچ تفاوتی با سریال دل ندارد. منوچهر هادی و مهدویان دو روی سکه «های و هوی» هستند، «های» مهدویان مکبثینما و ظاهرا اقتباسی است و «هوی» هادی سلبریتیمحور. هر دو روی این سکه تکنیسنهایی برای اهداف و ساخت محتوای فیلیمویی هستند.
حالا باید برای قیاس مهدویان و هادی از جنبههای دیگری سریال را ارزیابی کرد. مالک مالکی که به زعم خودش روابط دلپذیری را با «کیمیا» و «منصوره» پشت سر میگذارد و نوع آلترناتیوتر آن را سمیرا همسرمالک با حاجعمو تجربه میکند، دقیقا مثل شخصیتهای اصلی سریال دل با رقبای عشقی خود در یک مثلث قرار دارند.
ما با یک مازوخیسم غریزهجوی فردی، مثل سیگار کشیدنهای مکرر مالک، به سبک سریال دل مواجه هستیم و سرگردانی روایت و کاراکترها نشان میدهد قطبنمای همواره گمشده مهدویان با سیاستهای محتوایی فیلیمو تنظیم شده است و با گذشت زمان او تبدیل به منوچهر هادی خواهد شد. زخمکاری ادعا دارد که به تطابق روایت مکبث و رمان بیست زخم کاری پرداخته است. با ارائه نمونههای مصداقی اگر قرار باشد مهمترین اقتباس های سینمایی مثل رستگاری در شاوشنک(فرانک دارابونت)، پدرخوانده (پوزو)، پرواز بر فراز آشیانه فاخته(کن کیسی)، سکوت برهها(توماس هریس)، فارست گامپ (وینستون گروم) و ... به مهدویان سپرده شود، نتیجه کار چیزی شبیه سریال دل منوچهر هادی خواهد بود.
بیشتر بخوانید:
حقالعملکار پسرعموها شبیه مالک قصه خودش شد؟
با این تفاسیر بحث شباهتهای «مالک مالکی» شخصیت اصلی زخم کاری با کارگردان اثر پیش میآید. کارگردان مسیری نظیر مالک را طی میکند یا مالک مسیری شبیه کارگردان را!؟ مالک دوره طرح کادر خود را از جوانی تا چهل و چند سالگی نزد پسرعمو (جعفر ریزآبادی) گذرانده و پس از دوره طرح کاد گوش به فرمانی حقالعمکار است که از قضا ریزآبادی نتیجه زحمات او را میخواهد پرداخت کند و به او منطقه بدهد.
پسرمالک – میثم مالکی - عاشق مائده نوه ریز آبادی (فرزند ناصر) است و ریزآبادی به این وصلت رضایت دارد. آینده میثم در کنار مائده یعنی بدست آوردن تمامی ثروت ریزآبادی و داشتن یک زندگی مرفه. سمیرا در میانه سریال میگوید به خاطر آینده فرزندانش مالک را وادار به قتل ریزآبادی کرده است. میثم که آیندهاش با زنده ماندن ریزآبادی تضمین میشود، پس دلیل قتل ریزآبادی دلیل اغنایی داستانی ندارد. با در نظر گرفتن چنین سئوالی دلیل حسادت ناصر به مالک در زمان زنده بوده ریزآبادی چیست؟ مالک که تلاش میکند این ثروت را چند برابر کند.
از طرفی در روایت ما با سمیرایی طرف هستیم که مرزهای نجسی- پاکی را در منزل رعایت میکند و قبل از ازدواج با مالک محرم ریزآبادی بوده است. مالک هم مرزهای حرام و حلال را در دایره رابطه با منصوره (معشوقه سابقش) حفظ میکند، مثلا با زنان مترجم طرف قراردادهای خارجی دست نمیدهد، حتی در قسمتهای پایانی میبینیم که سمیرا همچنان صیغه نامه خود را با حاج عمو نگه داشته است اما مرزهای تقید این دو نفر با اراده به قتل چندین نفر شخصیتها را چندوجهی و غیرقابل باور میکند. عذاب وجداننمایی با دیدن ارواح مقتولین با روش سوداگرانه مالک در برخی قسمتها همخوانی ندارد، در واقع مخاطب اینبار نمیتواند قطبنمای سریال را حتی در چینش محتوا و شخصیتپردازی پیدا کند.
سریال زخمکاری فاقد ویژگیهای مولف است و ماحصل دسترنج کارگردانش نیست بلکه حاصل سفارش است و مثل درخت گردو و شیشلیک به سفارش پسرعموهای جدید محمد حسین مهدویان ساخته شده است، وقتی اثری به سفارش پسرعموها ساخته شود، قطعا ویژگی عامه پسندانه برای جذب مخاطب گسترده نخواهد داشت.