به گزارش مشرق، حوزه تئاتر کشور همواره در سال های متمادی دچار افت و خیزهای فراوانی بوده و مدیرانی در این ماجرا معمولا نقش آفرینی و بر صندلی ریاست این هنر نشسته اند که معمولا سیاست زده و با کمترین چشم انداز و تدبیری این هنر را به جایگاهی رسانده اند که هنوز در هیچ دولتی هنر هنرمند آن را به عنوان شغلی رسمی نپذیرفته اند؛ بیمه مشخصی ندارند و با کمترین نظارت بالادستی، به هنری تزئینی تبدیل شده است. به گفته بسیاری این معضلات در هشت سال دولت روحانی بیشتر به چشم می آمد، به خصوص در دوران سیاه کرونایی که نمود بیشتری یافت. به همین بهانه با محمد محمدی، فعال و کارشناس حوزه تئاتر به گفت و گو نشسته ایم.
تئاتر عرصهای است که از منظر نگاه کلان سیاسی فرهنگی برای مدیران دولتی ارزش و اعتبار چندانی ندارد و اغلب مدیران سیاسی کشور با این نگرش، بسیار سادهانگارانه به عرصه تئاتر مینگرند که این عرصه چون مخاطب چندانی ندارد، نظارت بر این حوزه از اهمیت چندانی برخوردار نیست. این نگاه شاید در دولت روحانی بیشتر دیده میشد.
بله متأسفانه طی سالیان گذشته تئاتر در نگاه سیاستهای کلان فرهنگی کشور از اهمیت چندانی برخوردار نبود که این عدم اهمیت از دلایل متعددی برخوردار است ازجمله که مهمترینش نیز به شمار میرود کمکاری مدیران و مسئولین مربوطهاش طی سالیان اخیر است ومشخصا در دولت بهاصطلاح تدبیر و امید به اوج خود رسید اما در همین اوضاع رهبر معظم انقلاب در دیدار با هیئت دولت در سال 98 بهصراحت از تئاتر نام میبرد و با ذکر معضلات و مشکلات این حوزه، نهیبی به مسئولین میزند ایشان بهصراحت از نفوذ سازمانیافته در تئاتر سخن می گویند اما بازهم گوش شنوایی وجود نداشت ایشان حتی در همان سال نیز با جمعی از هنرمندان تئاتر یک جلسه و دیدار خصوصی نیز برگزار کردند کهای کاش گفتگوها و صحبتها منتشر میشد اما آنچه مشخص است در بدنه دولتی حوزه تئاتر آنچنانکه باید و شاید موردتوجه قرار نمیگیرد و این در حالی ست که تئاتر بهنوعی چهارراه تمامی هنرها است و طبعاً عدم توجه به این هنر مهم و استراتژیک خسارات جبرانناپذیری را بهتمامی عرصهها و حوزههای هنر وارد میکند ازجمله فراهم شدن بستری برای جولان بیگانگان و موارد دیگری.
عدم شفافیت بودجه و تخصیصهای اداره کل هنرهای نمایشی همیشه مورد سؤال بوده است. درباره این هشت سال کمی صحبت کنیم.
قطعاً بودجه بهعنوان یکی از مهمترین ارکان یک دستگاه قابلبررسی است و این نکته مهم که بودجه فرهنگ و هنر کشور در دولت یازدهم و دوازدهم برای اولین بار پس از سال های دفاع مقدس بهجای رشد، کاهش نیز داشته است، خب حوزه تئاتر و هنرهای نمایشی کشور نیز دستخوش تغییرات مهم شد و از طرفی انتخاب مدیران ناکارآمد در این هشت سال نیز مزید بر علت بود بهعنوان نمونه اولین مدیرکل هنرهای نمایشی در دولت روحانی با عدم شناخت کافی از فضا بودجه رؤیایی را در ذهن ساخت که هنوز هم که هنوز است محقق نشده اما در خصوص بودجه تئاتر باید عرض کنم در دولت تدبیر و امید بدعت بسیار ناپسندی گذاشته شد و آن تفاوت بودجه مصوب و تخصیص شده است. مثلاً در سال گذشته عددی حدود 80 میلیارد تومان بودجه مصوب شد اما عددی که تخصیصیافته شده حدود 30 میلیارد تومان است و مدیرکل هنرهای نمایشی بهصراحت میگوید نمیدانم مابقی پول کجا رفته است خب با این شرایط است که دولت هشت سال است تئاتر را مدیریت کرده است.
مدیریتهایی بهشدت سیاسی همیشه بر مستند تئاتر کشور تکیه زدند؛ مشاوران این مدیران نیز معمولاً افرادی سیاست زده بودند. مورد مثال آن فردی مانند محمد یعقوبی که از سال 88 تا سال 1391 دست به هر مانور سیاسی مخالف خوانی زد اما پس از تغییر دولت به ایران بازگشت و در آغوش مدیران ارشاد و معاونت هنری وقت قرار گرفت.
بله کاملاً درست است متأسفانه تئاتر از منظر دولت سابق بهمثابه سبد رأی و هنرمندان نیز تریبونهای رأی جمع کنی دیده میشدند که تنها کاراییشان در ایام انتخابات است نمونه واضح آن انتخابات سال 96 است که بسیاری از هنرمندان تئاتر بدون شناخت کافی و تنها با رایزنی برخی از مدیران بهظاهر فرهنگی تهییج و ترغیب شدند تا به تریبونی برای رأی آوردن احزاب سیاسی بدل شوند، رویه که کاملاً در حوزه تئاتر جواب داده و از همین رو است که بعضاً مدیران سیاسی برای حوزه هنر انتخاب میشوند تا بهنوعی بازوی هواداری و ستاد انتخاباتشان در ایام انتخابات بدل شوند البته دراینبین برخی از هنرمندان نیز تنها برای کسب منافع شخصی دست به چنین کاری زدند در خصوص همین کارگردانی که نام بردین باید گفت در همان سالها جزو کارگردانهای پرکار و یا حداقل کمکار نبوده اما بهمحض اتمام دولت علیه مدیرکل لب به سخن گشود و برخی دیگر که از بهترین امکانات و حمایتهای دولتی برخوردار هستند اما برای حفظ ظاهر همواره شکل مخالف خوان به خود میگیرند و از حکومت و دولت انتقاد میکنند اما سؤال اینجاست که چرا اینچنین رفتار میکنند؟ چون مدیران دولتی چنین رویه را میپسندند و همواره بهنوعی شلوغ کنها را بیشتر میپسندند درحالیکه در کشور بسیاری از هنرمندان واقعی و حقیقیمان اهل جنجال نیستند و متأسفانه حق وحقوقشان بسیار ذائل میشود.
بحث نوبت فروشی اجراها در تئاتر موضوع دیگری است که در کنار تئاترهای حاشیهدار و جنجالی و ایضاً تئاترهای لاکچری باقیمتهای بلیت نجومی سروصدای زیادی در این هشتساله داشت.
بحث فروش اجرا که چند سال پیش در مجموعه تئاتر شهر رخ داد به نظرم یکی از مشمئزکنندهترین اتفاقات بود که هرگز مشخص نشد به چه سرانجامی رسید دلیلش هم حمایت مدیران بالادستی از فرد متخلف بود، درحالیکه باید پروند نوبت فروشی اجرا در مهمترین مرکز تئاتری کشور در دادگاه مطرح میشد اما بهنوعی بر قضیه سرپوش گذاشته شد و هرگز مشخص نشد مسئول این اقدام چه کسی بود البته که جامعه تئاتری متوجه شدند چه فردی بود و هماکنون چه سمتی در اداره کل هنرهای نمایشی دارد اما به هر صورت میبایست قوه قضاییه در این زمینه ورود میکرد تا مشخص شود مجرم چه کسی است که متأسفانه با حمایتهای مدیران بالادستی بهنوعی قصه سرپوش گذاشته شد اما فارغ از این همان اسناد، فروش نوبت اجرا لکه ننگ تئاتر کشور است که در دولت تدبیر و امید رخ داد. در خصوص تئاترهای لاکچری و قیمتهای بلیت هم باید اذعان کرد بیتدبیری و انحراف از هنر اصیل ایرانی و مردمی موجب شد چنین فضایی به وجود بیایید، وقتی بهسادگی مرکز هنرهای نمایشی مجوز فروش بلیت باقیمت بالا را صادر میکند یعنی قشر عظیمی از مردم و جامعه را از دیدن تئاتر محروم کرده و تئاتر را منحصراً در اختیار بخش سرمایهدار جامعه بدل میکند شیوه و هدفی که در دوران پهلوی نیز دنبال میشد و این دقیقاً همان تدبیری ست که انقلاب اسلامی شدیداً با آن مخالف است ولی در دولت سابق بهوضوح صورت پذیرفت.
معیشت هنرمندان تئاتری چه قبل از دوران کرونا که هنوز این هنر را بهعنوان یک شغل بهحساب نمیآورند و چه در دوران کرونا که بیتدبیری دولت آه از نهاد گروههای تئاتری و تماشاخانهها درآورد نیز قابل بحث است.
ماجرای بیستویک ماه گذشته قصه پر غصه تئاتر ایران است، عملاً باید گفت دولت و مدیران دولتی هیچ سیاست و برنامه برای تئاتر در ایام کرونا نداشتند حال روزهای ابتدایی رو میتوان با ناشناخته بودن این ویروس توجیه کرد اما حقیقا باگذشت دو سال از شیوع این ویروس توجیهپذیر نیست که دستگاه متولی تئاتر کشور همچنان همانند روزهای نخست عمل کند، از وضعیت معیشت هنرمندان گرفته تا وضعیت تأمین ایمنی مراکز هنری و سالنهای تئاتر گرفته تا هنرمندانش البته که ناگفته نماند بدترین و بیکفایت ترین مدیر هم میتواند برای اقدامات نکرده اش گزارش عملکرد چند صد صفحه درست کند اما واقعیت ماجرا این است که خروجی و نتیجه چه بوده است، خروجی و نتیجه آن چیزی ست که امروز در بدنه تئاتر کشور بهوضوح میتوان ملاحظه کرد، هنرمندان اهالی تئاتر هیچ آیندهی برای هنر خود متصور نیستند و نمیدانند حتی در هفته پیش روی خود چه اتفاقی قرار است بی افتد و این محصول تدبیر و امید مدیران است در حالی با یک سیاست درست و منطقی و صدالبته ساده و معمولی میتوانستیم شرایط را به گونه دیگر رقم بزنیم تا دوران کرونا بهمراتب راحتتر و سادهتر بر اهالی شریف این حوزه بگذرد.