واقعیتهای فضای موجود منطقهای بیانگر آن است که امکان کنترل همهجانبه هر یک از بازیگران نظام جهانی بر الگوی رفتار کشورهای منطقهای و تحولاتی که در آن شکل میگیرد، بسیار محدود است و هیچیک از قابلیت اثربخشی مطلق برخوردار نیست. در چنین شرایطی بهترین الگوی رفتاری کشورها بهکارگیری سازوکارهای موازنه خواهد بود.
جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا ازسازوکار موازنه برای محدودسازی قدرت ایران به موازات مقابله کمشدت با سیاستهای منطقهای چین و روسیه بهره گرفته و سفر منطقهای خود به خاورمیانه را شکل داده است.
واقعیت این است که خاورمیانه در قرن21 نیز مرکز اصلی سیاست بینالملل بوده و نقش موثری بهعنوان دروازه رقابتهای سیاسی و ژئوپلیتیک جهانی ایفا خواهد کرد. سفر بایدن به اسرائیل و عربستان میتواند زمینه شکلبندیهای امنیت منطقهای در فضای رقابتهای جهانی را تبیین و تعریف کند. سفر بایدن به اسرائیل و عربستان به مدت چهار روز طول کشید. در این دوران مقرر شد تا زمینه همکاریهای امنیتی منطقهای در خاورمیانه بازنگری و سازماندهی شود. در این فرآیند الگوی رفتاری کشورها مربوط به همکاریهای امنیتی در حوزه دفاعی، نظامی و اطلاعاتی به عرصههای اقتصادی نیز تسری پیدا کرد. بنابراین طبیعی به نظر میرسد که حضور بایدن در محیط منطقه میتواند الگوی کنش همکاریجویانه کشورهای عرب منطقه با اسرائیل را در راستای سیاست موازنه فراساحلی سرعت بخشد. مهمترین محور سیاست بایدن در محیط منطقهای و موازنه فراساحلی ایران است.
1- شاخصهای موازنه فراساحلی در سیاست امنیتی بایدن
اصلیترین نشانه موازنه فراساحلی در سیاست منطقهای بایدن را موضوع مشارکت منطقهای کشورها تشکیل میدهد. هر یک از بازیگران منطقهای باید بر اساس مزیت نسبی خود سطح جدیدی از همکاریهای منطقهای را با یکدیگر شکل دهند. طبعا در چنین شرایطی ایالاتمتحده نقش موازنهدهنده را خواهد داشت. مدیریت امنیت منطقهای در سیاست راهبردی آمریکا ایجاب میکند که کشورهای منطقهای را در محیط منازعه و در فضای مدیریت از راه دور کنترل و سازماندهی کند.
در چنین شرایطی اولا هزینههای کنش نظامی آمریکا کمتر خواهد شد، ثانیا زمینه محیطی برای افزایش تضادهای نهفته بازیگران منطقهای بهوجودآمده و در چنین شرایطی هر یک از کشورها نسبت به نقش و جایگاه مداخلهگر آمریکا دیدگاه و رویکرد مثبتتری بهدست میآورند. نکته سوم آنکه ایالات متحده قادر خواهد شد تا از طریق همکاریهای غیرمستقیم به منابع اقتصادی قابل توجهی از طریق فروش تسلیحات نائل شود.
چنین الگوی رفتاری زمینه ظهور موازنه جدیدی را در محیط منطقهای خلیجفارس، خاورمیانه و آسیای جنوب غربی بهوجود میآورد. موازنه منطقهای جدید کم و بیش مبتنی بر موازنه کمهزینه بوده که ایالات متحده در چنین شرایطی موازنه منطقهای را بر اساس سازوکارهای کنش نیابتی سازماندهی خواهد کرد.
بررسیهای تاریخی نشان میدهد که موازنه فراساحلی از دوران ریاستجمهوری باراک اوباما آغاز شد و میتوان آن را واکنشی نسبت به سیاستهای تهاجمی جورج بوش پسر دانست. دونالد ترامپ نیز از سیاست موازنه فراساحلی در حوزه منطقهای بهره گرفت. ترامپ درصدد برآمد تا زمینه همکاریهای بیشتر اسرائیل و عربستان را بهوجود آورد.
گسترش همکاری بین کشورهای عرب منطقهای با اسرائیل در زمره اهداف ژئوپلیتیک دونالد ترامپ محسوب میشد. ترامپ در دوران ریاستجمهوری خود تلاش کرده است تا از سازوکارهای همکاری منطقهای برای اجتناب از درگیری نظامی آمریکا در محیط منطقهای استفاده کند. در چنین شرایطی طبعا هر بازیگری قادر خواهد شد تا زمینه همکاری امنیت منطقهای را بر اساس هزینههای ملی به انجام برساند و این امر پازل امنیتی آمریکا در محیط منطقهای پر منافشه را تکمیل میکند.
2- نقش مولفههای بینالمللی در شکلبندی امنیت مشارکتی خاورمیانه
دومین دلیل سفر منطقهای بایدن به خاورمیانه یعنی اسرائیل و عربستان را باید کنترل فضای امنیت بینالملل دانست. بحرانهای منطقهای در دوران بعد از جنگ اوکراین افزایش قابل توجهی پیدا کردهاند.
جنگ روسیه علیه اوکراین، سیاستهای منطقهای و بینالمللی را تحتتاثیر قرار میدهد. الگوی کنش تهاجمی ایالات متحده و همکاران منطقهای این کشور همانند اسرائیل در تحرک ژئوپلیتیک ترکیه، عربستان و اسرائیل در دوران بعد از حمله نظامی روسیه به اوکراین افزایش یافته است.
واقعیت آن است که هرگاه محیط منطقهای با آشوب و بحران بیشتری روبهرو میشود، در آن شرایط زمینه برای نقشیابی تهاجمی اسرائیل در فضای بحرانی بیشتر خواهد شد. گسترش منازعه، نقش متحدان منطقهای آمریکا را افزایش خواهد داد.
بایدن درصدد است تا روند جدیدی از همکاریهای منطقهای را بهوجود آورد که به موجب آن، زمینه را برای محدودسازی، مهار و چالشهای اقتصادی جدید برای روسیه و چین فراهم آورد. چنین سیاستی بخشی از منازعه جهانی از طریق شکلبندیهای امنیت منطقهای مشارکتی با ایالات متحده محسوب میشود.
رویکرد موازنه فراساحلی آمریکا آثار خود را در کنترل مدیریت امنیت بحرانهای منطقهای به موازات مهار چین و روسیه فراهم میآورد.
هر یک از اقدامات یادشده نیازمند نقشیابی بازیگران منطقهای است. در این فرآیند، ترکیه نقش محوری در سیاستهای امنیت منطقهای پیدا کرده است. ترکیه از قابلیت لازم برای موازنهای چندجانبه با ایران، اسرائیل، آمریکا و روسیه برخوردار شده است.
اسرائیل نیز تلاش دارد تا نقش امنیتی در حمایت از اوکراین در بحران منطقهای ایفا کند. چنین رویکردی نهتنها جایگاه اسرائیل در اوکراین را افزون میکند، بلکه سطح درگیریهای ایران و اسرائیل را در فضای جنگ پهپادی به اوکراین نیز تسری میبخشد.
در چنین شرایط و فضایی عربستان تلاش میکند تا سطح روابط همکاریجویانه خود را با هر یک از بازیگرانی چون چین، روسیه، ترکیه و اسرائیل افزایش دهد و بر این اساس زمینه بازتولید روابط دیپلماتیک با ایران را بهوجود آورد. آمریکا به این موضوع واقف است که کنترل چین و روسیه بدون امنیتسازی، ثبات و تعادل در محیط منطقهای غرب آسیا امکانپذیر نخواهد بود. موازنه فراساحلی هزینه آمریکا برای محدودسازی چین و روسیه از طریق سازوکارهای غیر مسلحانه در محیط منطقهای را کاهش میدهد.
نتیجه
امنیت و بحرانهای منطقهای در جنوب غرب آسیا به سایر حوزههای جغرافیایی نیز تسری یافته است. یکی از دلایل اصلی بحران منطقهای در غرب آسیا را میتوان هژمونیکگرایی آمریکا در فضای ژئوپلیتیک تهدید و آشوب دانست. گسترش بحران امنیتی، نقش منطقهای اسرائیل، عربستان و ترکیه در جنگهای منطقهای همانند بحران سوریه و چالشهای مربوط به آن در محیط منطقهای را بهگونه قابل توجهی افزایش داده است.
در فضای ژئوپلیتیک بعد از بحران اوکراین، نشانههایی از تحرک امنیتی آمریکا در محیط منطقهای مشاهده میشود. پیمان ناتو از سرعت عمل لازم برای سازماندهی برخوردار میشود. واشنگتن تلاش همهجانبهای را به انجام رسانده است زمینه برای مهار و کنترل چین نیز به وجود آید. ازآنجاکه نگرش به شرق در سیاست منطقهای ایران بهوجود آمده است، چنین الگویی میتواند شکلبندی امنیت منطقهای آمریکا و متحدانش همانند اسرائیل و عربستان را با چالشهایی روبهرو کند. اگرچه تاکنون روسیه و چین زمینه لازم برای ائتلاف جهانی را بهوجود نیاوردهاند، اما ایران در این دوران تاریخی توانسته سازوکارهای تولید قدرت برای امنیتسازی و خودیاری را بهوجود آورد. ثانیا تولید قدرت ایران منجر به شکل جدیدی از بازدارندگی منطقهای شده است. ثالثا ایران ترجیح میدهد تا تولید قدرت و بازدارندگی را از طریق سازوکارهای غیرتحریکآمیز پیگیری کند.
نکته چهارم آنکه ایران تلاش دارد تا زمینه حلوفصل اختلافهای منطقهای با عربستان و ترکیه را بهوجود آورد. ارتقای سطح همکاریهای اقتصادی ایران با امارات، عربستان، مصر و ترکیه را میتوان زمینه ارتقای قابلیت ایران برای نیل به خودیاری در شرایط تسری بحرانهای امنیتی در محیط منطقهای دانست.