مقدمه
با وجودی که بنا بر گفتۀ پدر «نهضت عزت نفس»، ناتانیل براندن، «آگاهی از اهمیت عزت نفس در دهه های اخیر در سراسر جهان پدید آمده است» (براندن، 1375، ص7)، عزت نفس در سیرۀ ائمه معصومان به عنوان الگوی جامۀ عمل پوشیدۀ تئوری های تربیتی اسلام از جایگاه ویژه ای برخوردار است؛ زیرا براساس آموزه های اسلامی خداوند با تکریم انسان از بدو خلقت او را عزیز آفرید و گوهر عزت را در وجودش به ودیعه نهاد. با این وجود، این خصلت الهی که از ذات باری تعالی نشأت گرفته است، تنها در بستر تربیت صحیح به منصه ظهور خواهد رسید و زمینه را برای رشد و بالندگی انسان فراهم خواهد نمود. بنابراین مولای متقیان در راستای تربیت عزت محور فرزندانِ خویش به آنها سفارش می کند، برای حفظ کرامت خویش از ارتکاب اعمال پست و مغایر با عزت نفس پرهیز کنند «اَکرِم نَفسَک عن کلِّ دَنیهٍ» (نهج البلاغه، خطبه 14).
بررسی تعالیم پیشوایان دینی مبین آن است که عزت مداری محور تنظیم مناسبات فردی و اجتماعی این مربیان بزرگ بشر بوده است. بر این اساس، رویکردهای تربیتی ایشان خواه در کسوت قیامِ نظامی و یا فعالیت های علمی و مذهبی بر مبنای حفظ عزت انسان ها شکل گرفته است. واقعۀ عاشورا نیز به عنوان یکی از اثرگذارترین حوادث تاریخ اسلام، جریانی حماسی تربیتی است که در راستای حفظ کرامت و عزت انسان ها شکل گرفت.
امام حسین(ع) پرورش یافتۀ بوستان نبوت و ولایت است و افزون بر کرامت ذاتی که موهبت خداوند به همۀ انسان ها است، روح او در سایۀ تعالیم خاندان نبوت و ولایت به بالاترین درجه کرامت و عزت اکتسابی نائل شده است. از این رو، هرگز به خواری و زبونی تن نسپرد؛ فرزندان و یارانش کشته شدند؛ خاندانش به اسارت درآمدند؛ بدنش با شمشیرها قطعه قطعه شد؛ اما روحش استوار و محکم ماند و در اوج کرامت و عزت نفس و آزادمنشی به دیدار معبود شتافت.
نویسندگان مقالۀ حاضر درصددند ضمن بررسی سیره عملی امام حسین(ع) در جریان واقعه عاشورا، الگوی رفتاری مبتنی بر عزت و کرامت در عملکرد سیدالشهداء را در جریان واقعۀ عاشورا بررسی کنند.
کرامت منشأ عزت
انسان دارای کرامتی است که او را در بالاترین جایگاه در میان پدیده های هستی قرار داده است. کرامت از نظر لغوی از ریشه کرَم است. راغب در ذیل مادۀ کرَم آورده است: «زمانی که کرم را برای توصیف خداوند تبارک به کار می بریم، اسمی است برای احسان و انعامی که از او صادر می شود؛ ولی زمانی که آن را برای توصیف انسان به کار می بریم اسمی است برای اخلاق و اعمال پسندیده ای که از وی برمی آید» (راغب اصفهانی، 1363، ص707). کرامت در لغت به معنای تعظیم و تنزیه آمده است: «تکرّم فلان عمّا یشین اذا تنزّه و اکرم عن الشائنات» (ابن منظور، 1363، ج12، ص512). «کرامت بزرگواری است و بزرگواری حاصلِ بهره وری معین یک موجود است، بی آنکه پای مقایسه با غیر در آن گشوده شود و هر گاه چنین شد، آن را فضیلت گویند نه کرامت» (باقری، 1386، ج1، ص191).
براساس آیۀ: «وَلَقَدْ کرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحمَلْنَاهُمْ فی الْبرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَی کثیرٍ ممَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً» (اسراء، 70)، خدای کریم به انسان هم کرامت داده است و هم فضیلتِ «شرافت». بر این اساس، کرامت آدمی که ناظر به شرافت ذاتی اوست، ویژۀ اوست و در آن مقایسه با غیر لحاظ نمی شود. این کرامت از سرچشمه لایزال کرم الهی سرچشمه می گیرد.
بررسی آیات قرآن به عنوان سرچشمۀ معارف الهی مبین این اصل اساسی است که اسلام برای نوع بشر دو نوع کرامت قائل است: کرامت ذاتی و کرامت اکتسابی. آیۀ «وَلَقدْ کرَّمْنَا بَنِی آدَمَ» یکی از شاخص ترین آیاتی است که مبین کرامت ذاتی نوع بشر است. این آیه و آیاتی مانند آن بیانگر آن است که خداوند انسان را به گونه ای آفریده که در مقایسه با برخی موجودات از امکانات و مزایای بیشتری برخوردار است. در مقابل، مقصود از کرامت اکتسابی در قرآن کمالاتی است که در پرتو اعمال صالح اختیاری بشر حاصل می شود. «إِنَّ أَکرَمَکمْ عِندَ اللهَ أَتْقَاکمْ» (حجرات، 13). براساس این آیه کرامت اکتسابی وابسته به اعمال اختیاری انسان است. کرامت اکتسابی امری اعتباری و قراردادی نیست و بر تکامل واقعی انسان دلالت دارد. با نظر به کرامت به منزلۀ ویژگی عمومی انسان ها، خداوند برای انسان در اساس انسان بودنش، بهره وری هایی را فراهم آورده که مایۀ امتیاز او از غیر انسان است و به سبب آن، وی را بزرگوار و مکرم داشته است. «اصل عزت ناظر به این ویژگی است و مقصود از این اصل آن است که باید انسان مکرم را عزیز داشت و مایه های عزت نفس او را فراهم آورد» (باقری، 1386، ج1، ص192). بر این اساس، خداوند رب العزه است؛ زیرا متکفل تدبیر و برآوردن عزّت انسان ها است، عزتی که از کرامت انسان ها نشأت می گیرد.
مفهوم شناسی تربیت عزت مدار
عزت که همواره مقارن با صلابت و شکست ناپذیری است، عبارت است از «حالتی که به انسان استواری و محکمی می بخشد تا مغلوب هیچ چیز و هیچ کس نگردد» (راغب، 1363، ص332 و 333). تربیتِ عزت مدار یکی از مهم ترین اهداف رویکرد تربیتی معصومان است. ثمرۀ چنین تربیتی پرورش انسانی است که حرمت، شرافت و شخصیت برای خود قائل است و بزرگواری خود را در همه حال حفظ می کند. «یکی از اهداف مهم تربیت این است که انسان به گونه ای تربیت شود که اعتلای روحی بیابد و خود را از پستی و فرومایگی رها ساخته حرمت، شرافت و شخصیت برای خود قائل شود و بزرگواری خود را در همه حال حفظ نماید» (جوادی آملی، 1366، ص21‐23) حاصل این نوع تربیت انسان باصلابتی است که سختی، راحتی، شکست و پیروزی او را به سستی و تباهی نخواهد کشاند و هرگز تن به خواری و زبونی نخواهد داد.
الگوی تربیت عزت مدار
الگوی تربیت عزت مدار در اسلام از ارتباط انسان با خالق در قالب تکریم، در بدو وجود آغاز می شود. بر این اساس، بن مایۀ این نوع تربیت در نوع بشر به ودیعه نهاده شده است و تربیت شاهراه تبلور آن در وجود آدمی است. در تربیت عزت محور، عزت اساس تنظیم روابط در جریان تعاملات اجتماعی و تعاملات بین فردی است. بررسی سیرۀ عملی امام حسین(ع)، به ویژه در جریان واقعۀ عاشورا، مبین آن است که ایشان نمونه بارز انسان عزت مداری است که در سایۀ تربیت عزت محور اصل عزت را مبنای تنظیم روابط خود در تعاملات بین فردی و در عرصۀ اجتماعی و سیاسی قرار داده اند.
جایگاه عزت در ارتباط انسان با خالق در سیرۀ امام حسین(ع)
براساس آموزه های تربیتی نشأت گرفته از معارف الهی، عزت و کرامت با مرتبۀ وجود آدمی ارتباط مستقیم دارد. از این رو، هر قدر انسان وجود خود را از زنگار آلودگی ها و پستی های جهان ماده بزداید، به همان میزان بر عزت و کرامت او نیز افزوده خواهد شد. از این رو، به نص صریح قرآن کریم عزت واقعی از آن خدا، رسول خدا و مؤمنان است (منافقون، 8). پیامد نزدیکی به منشأ عزت درک مفهوم عزت حقیقی است و حاصل چنین دریافتی خضوع و خشوع در برابر عزیز مطلق است.
دعای عرفۀ سید الشهداء به عنوان منشور حرکت تربیتی ایشان بیانگر این اصل مهم است: «یا اِلهی بَینَ یدَیک یا سَیدی خاضِعٌ ذَلیلٌ حَصیرٌ حَقیرٌ لا ذُو بَرآئَۀٍ فَاَعْتَذِرُ؛ بارخدایا، ای سید و سرور من، بنده، همین که در پیشگاه توست، سرافکنده ذلیل ، عاجز و ناچیزم. ..». مناجات سیدالشهداء در عرفه زبان حال انسان کاملی است که درک عزت الهی او را به عجز و کوچکی اش در برابر خالق واقف ساخته است. پیامد درک مرتبه عزت وجودی خود در برابر عزیز مطلق، عزت و کرامت در برابر دیگر مخلوقات است؛ زیرا کسی که در پیشگاه خدای عزیز سر تسلیم فرود آورد، هرگز در مقابل غیر حق سر خم نمی کند؛ زیرا عزت و کرامت را موهبتی الهی می داند. در چنین رویکرد تربیتی هر عزتی که از منشأ غیر الهی سرچشمه گیرد پیامدی جز ذلت و حقارت نخواهد داشت: «أَنتَ الَّذی اَعْزَزْتَ».
عزت مداری در تنظیم روابط فردی
با نظر به مبنای «کرامت»، عزت مداری در سیرۀ فردی و اجتماعی یکی از مهم ترین اصول تربیت، به ویژه تربیت اسلامی محسوب می شود. تربیتی که بر مبنای کرامت انسان ها شکل می گیرد، پرورش انسان های عزت مدار را جزء جدایی ناپذیر اهداف خود می داند، زیرا «افزایش عزت نفس احیا کنندۀ احساس توانمندی و ارزشمندی در انسان ها و جزئی از سلامت روان است» (بیابانگرد، 1384). بر این اساس، تقویت عزت یا همان عزت نفس در متربیان آنها را به مرتبه ای از کمال سوق می دهد که حرمت، شرافت و شخصیت برای خود قائل می شوند و بزرگواری خود را در همه حال حفظ می نمایند.
امام حسین(ع) نمونه بارز تربیت یافتگان مکتب تربیتی اسلام است که در جایگاه مربی عزت مدار، عزت را مبنای روابط خود در شئون مختلف قرار داده است. ایشان پیش از حرکت به سوی کربلا در جواب برادرش محمد حنفیه که از او می خواست برای حفظ جانش با یزید بیعت کند فرمود: «أَنهُ لَا أُعطِی الدَّنیۀَ مِنْ نَفْسِی أَبَدا؛ و حقیقت این است که هرگز تن به پستی ندهم» (ابن طاووس، 1414، ص100). پاسخ امام به محمد حنفیه مبین آن است که ساختار تربیتی نهضت عاشورا براساس عزت مداری شکل گرفته است و بر پایۀ عزت و کرامت انسانی استوار ماند. ایشان در روز عاشورا آنگاه که به ظاهر همۀ امیدها قطع شده است، در آستانه وقوع جنگ، سپاه عمر سعد را مورد خطاب قرار داده، ضمن تحقیر و در هم کوبیدن عزت دروغین ابن زیاد با صلابت و استواری می فرماید: «أَلَا وَ إِنَّ الدَّعِی ابْنَ الدَّعِی ‐ قَدْ تَرَکنِی بَینَ السلَّۀِ وَالذِّلَّۀ ‐ وَ هیهَاتَ لَهُ ذَلِک هَیهَاتَ مِنِّی الذِّلَّۀُ؛ الا، همانا زنازاده فرزند زنازاده مرا بین دو چیز قرار داده: مرگ باشرافت و جنگ، یا پذیرفتن ذلّت و خواری، چه دور است ذلت از ما» (ابن ابی الحدید المعتزلی، 1378ق، ج3، ص249 و 250 و حرانی، 1394 ق، ص171).
عزت مداری در جریان واقعۀ عاشورا از چنان اهمیتی برخوردار است که سیدالشهداء آن را یکی از معیارهای انتخاب پوشش خود در هنگام شهادت قرار می دهد. در تاریخ آمده است پیش از عزیمت به میدان نبرد، امام حسین(ع) رو به اهل بیت خود نموده فرمودند: «ابْعَثُوا إِلَی ثَوْباً لَا یرْغَبُ فِیهِ أَجْعَلْهُ تحْتَ ثیابِی لِئَلَّا أُجَرَّدَ فَأُتِی بِتُبَّانٍ فَقَالَ لَا ذَاک لِبَاسُ مَنْ ضُرِبَتْ عَلَیهِ بِالذِّلَّۀ؛ پیراهنی برای من بیاورید که احدی در آن رغبت نکند. من آن پیراهن را زیر لباس هایم قرار دهم که (پس از شهید شدن) بدنم برهنه نماند پیراهنی تنگ برای آن حضرت آوردند. فرمود: منظور من این نیست، این لباس آن کسی است که دچار ذلت شده باشد» (مجلسی، 1408، ج45، ص55).
عزت مداری در تنظیم تعاملات بین فردی
سیرۀ امام حسین(ع) بیانگر این اصل اساسی است که روابط انسان با دیگر افراد جامعه باید به گونه ای سازمان یابد که انسان ها را به عزت حقیقی برساند و از هر گونه عامل نفی عزت مردمان دوری شود. الگوی رفتاری امام حسین(ع) نشان دهندۀ اصل پاسداشت کرامت و عزت دیگر انسان ها در تعاملات بین فردی است. بر این اساس، ایشان هرگز به کسی اجازه نمی داد تن به حقارت و ذلت دهد. روایت شده است که مردی از انصار نزد امام حسین(ع) آمد و می خواست نیاز خود را بیان کند و تقاضای کمک مالی نماید. آن حضرت به او فرمود: «یا أَخَا الْأَنْصَارِ صُنْ وَجْهَک عَنْ بِذْلَۀِ الْمَسْأَلَۀِ وَ ارْفَعْ حَاجَتَک فِی رُقْعَۀٍ فإِنِّی آت فِیهَا مَا سَارَّک إِنْ شَاءَالله؛ ای برادر انصاری، آبرویت را از بیان این خواهش نگه دار و نیاز خود را در نامه ای بنویس و نزد من آر، و من ‐ ان شاءالله ‐ آنچه را خرسندت نماید خواهم داد» (حرّانی، 1394ق، ص176). امام حسین(ع) به عنوان طلایه دار عرصۀ کرامت و عزت، روابط خود با دیگران را بر مبنای حفظ عزت و کرامت آنها تنظیم می نمود؛ زیرا در مکتب تربیتی ایشان حفظ عزت و کرامت انسان ارزشمند تر از گوهر حیات است.
عزت مداری در تعاملات اجتماعی، سیاسی
عزت مداری نشأت گرفته از کرامت انسانی است و کرامت انسانی که مربوط به ویژگی ها و خصوصیات ذاتی آدمی است، جلوه های گوناگونی دارد که قرآن کریم در آیات فراوان به آنها اشاره کرده است. انسان از نگاه قرآنِ کریم وجودی جامع دارد که او را شایسته مقام خلافت کرده است و همین خلیفۀ الهی جایگاه والای انسان را در هستی رقم می زند. بنابراین، رویکرد های تربیتی نشأت گرفته از تعالیم اسلامی کرامت و عزت نوع بشر را ارج نهاده درصدد حفظ و تحکیم آن است. حاصل چنین رویکردی تربیتِ انسان نفوذناپذیری است که مقهور شرایط زمان و مکان نمی شود و با وجودی که جامعه و شرایط زمان و مکان را مقهور خویش می سازد، درصدد پاسداری از کرامت و عزت دیگران است.
رویکرد انسان عزت مدار در روابط اجتماعی، سیاسی عزت و کرامت را برای دیگر افراد جامعه به ارمغان می آورد. کرامت بهترین بستر رشد و تربیت آدمی است و تمام شئون تربیتی باید مبتنی بر حفظ کرامت باشد، تا زمینۀ مناسب تعالی افراد جامعه فراهم شود. زندگی امام حسین(ع) در بعد اجتماعی و سیاسی نیز نشأت گرفته از معارف الهی است. از این رو، عزت مداری در سیرۀ سیاسی و اجتماعی ایشان از جایگاه ویژه ای برخوردار است؛ زیرا تن سپردن به ذلت و خواری به منزلۀ جدایی از معارف الهی و سیرۀ اهل بیت(ع) است. «وَ مَنْ أَقَرَّ بِالذُّلِّ طَائِعاً فَلَیسَ مِنَّا أَهْلَ الْبَیت؛ هر که آزادانه به ذلت و خواری تن دهد، از ما نیست» (حرانی، 1394، ص58).
از دیدگاه امام حسین(ع) تن سپردن به مناسبات اجتماعی ظالمانه و روابط سیاسی و حکومتی ستمگرانه که موجب خواری و زبونی است، از هر مرگی بدتر است؛ زیرا پیامد چنین اوضاع و احوالی هتک حرمت و تضعیف کرامت انسان ها است. در چنین جامعه ای حقوق انسان ها به صورت های گوناگون مورد تعدّی قرار می گیرد، دین هتک می شود؛ روابط انسانی محو می گردد و عده ای به بندگی عده ای دیگر درمی آیند. زیستن در چنین جامعه ای کشتن عزت و کرامت انسانی است؛ عزت و کرامتی که از عزت الهی سرچشمه گرفته است.
امام حسین(ع) به انسان ها آموخت که گوهر ارزشمند حیات در برابر حفظ عزت و کرامت انسانی بی ارزش است. ایشان هنگامی که مصلحت طلبان سازشکار او را به مصالحه با حکومت فاسد یزید دعوت می کردند، آنها را مورد خطاب قرار داده فرمودند: «إِنِّی لَا أَرَی الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَۀً وَالْحَیاۀَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَما؛ من مرگ را جز خوشبختی نمی دانم و زندگی با ستمکاران را جز به ستوه آمدگی و بدبختی نمی بینم» (طبرانی، 1404، ج3، ص115؛ اندلسی، 1408، ج3، ص366).
حفظ عزت و کرامت انسان ها در واقعۀ عاشورا
عزت مداری در سیرۀ فردی و اجتماعی مربی بدون پرورش عزت و کرامت متربیان، به پرورش و تقویت کرامت و عزت نوع انسان نخواهد انجامید. بر این اساس، مربی عزت مدار پرورش و حفظ کرامت و عزت متربیان را سرلوحۀ اقدامات تربیتی خود قرار می دهد. مربی آگاهِ نهضت تربیتی عاشورا به عنوان حرکتی تربیتی که بر مبنای احیای کرامت و عزت امت اسلامی شکل گرفت، همواره پرورش و تقویت عزت و کرامت یاران خویش را سرلوحه کارهای خویش قرار داده بودند. تکریم انسان و پرهیز از اقدامات تبعیض آمیز از جمله کارهای ایشان در راستای حفظ عزت و کرامت دیگر انسان ها محسوب می شود.
تکریم انسان ها
ظهور اسلام در عصری که برتری های قومی، گروهی را در غل و زنجیر بردگی اسیر کرده بود، نقطۀ عطفی برای بردگانی بود که کرامت انسانی خویش را برای همیشه بربادرفته می دیدند. برابری انسان ها در اسلام یک واقعیت پذیرفته شده است. «اسلام براساس جهان بینی الهی و توحیدی می گوید که انسان ها همه با یکدیگر برابرند، نه اینکه باید برابر باشند و این یک واقعیت طبیعی و سنّت خداوندی است» (شریعتی، 1367، ص34).
قرآن به عنوان اساسنامۀ دین اسلام در آیۀ 13 سوره حجرات بر همه برتری های قومی و نژادی خط بطلان کشیده است و موضع اسلام را در مورد انسان ها به طور واضح بیان می کند: «إِنَّ أَکرَمَکمْ عِندَ اللهَ أَتْقَاکمْ؛ گرامی ترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست». از سوی دیگر، بیان صریح قرآن در تکریم نوع بشر (اسراء، 70) بیانگر این نکتۀ اساسی است که تکریم ذاتی انسان ها از سوی خداوند به گروه یا قوم خاصی اختصاص ندارد، بلکه شامل نوع بشر می گردد. بنابراین، اسلام از یک سو نوع بشر را تکریم می نماید تا کرامت و عزت حاصل از تفاوت های قومی و نژادی را نفی کند و از دیگرسو، کرامت اکتسابی انسان ها را در گرو اعمال آنها می داند. ارائه چنین رویکرد تربیتی در نوع خود بدیع و منحصربه فرد است؛ زیرا بیانگر نقش فعال متربی در جریان حرکت تربیتی و دستیابی به رشد و تعالی است. چنین دیدگاهی در نهضت عاشورا به عنوان نهضتی منبعث از تعالیم الهی از جایگاه ویژه ای برخوردار است. نفی تبعیض نژادی یکی از بارزترین آثار این دیدگاه و از مظاهر تکریم انسان ها در واقعۀ عاشورا است.
سیرۀ عملی پیشوایان دینی ما مبین این اصل اساسی است که تکریم یاران و اصحاب بر پایۀ تقوای آنها صورت می گیرد، نه قومیت و نژاد آنان. و عاشورا به عنوان بارزترین جلوه گاه سیرۀ عملی امام حسین(ع) الگوی جامع و کامل تکریم نوع بشر در زمانی است که امویان اندیشۀ برتری های قومی و قبیله ای و به دنبال آن عزت های موروثی جاهلی را جایگزینِ برابری و تکریم نوع بشر نموده بودند.
از دیدگاه امام حسین(ع) به عنوان الگوی جامعی که تئوری های تربیتی اسلام را در سیرۀ عملی خود جامۀ عمل پوشانده است، همه انسان ها از هر قوم و نژادی که باشند قابل تکریم و احترام هستند. از سوی دیگر، بر مبنای آیه «إِنَّ أَکرَمَکمْ عِندَ اللهَ أَتْقَاکمْ» (حجرات، 13) انسانی که خود را به مراتب والای انسانیت و ایمان ارتقا دهد، در هر رنگ و نژادی که باشد مورد تکریم بیشتری قرار می گیرد. از این رو، امام حسین (ع) در روز عاشورا هنگام شهادت غلامش بر بالین او حاضر می شود و مانند زمان شهادت فرزند بزرگوارش، حضرت علی اکبر(ع)، صورت بر صورت غلام خود می گذارد و این گونه در تکریم انسان ها مرزهای قومی، نژادی و حتی خانوادگی را در هم می شکند. «ثم خرج غلام ترکی کان للحسین(ع) و کان قارئا للقرآن فجعل یقاتل و یرتجز... فقتل جماعۀ ثم سقط صریعا فجاءه الحسین(ع) فبکی و وضع خده علی خده ففتح عینه فرأی الحسین(ع) فتبسم ثم صار إلی ربه رضی الله عنه» (مجلسی، 1408، ج45، ص30). غلام سیه چردۀ ابوذر غفاری نیز از جمله کسانی است که با اینکه به ظاهر برده ای سیه چهره بود، مورد تکریم ویژۀ سیدالشهداء قرار گرفت، به گونه ای که امام در هنگام شهادت بر بالین او حاضر شد و در حق او این چنین دعا فرمود: «اللَّهمَّ بیضْ وَجْهَهُ وَ طَیبْ رِیحَهُ وَ احْشُرْهُ مَعَ الْأَبْرَارِ وَ عَرِّفْ بَینَهُ وَ بَینَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» (همان، ص23).
روش های تربیتی عزت مدار براساس سیرۀ امام حسین (ع) (راهکار های دستیابی به عزت نفس)
رویکرد امام حسین(ع) در واقعۀ عاشورا مبین آن است که هدف ایشان هدایت، رشد و تربیت مخاطبان است. بنابراین، در جریان رویکرد تربیتی خود و در راستای تربیت عزت محور ضمن ارائه الگویی جامع، روش های تربیت عزت مدار را نیز برای مخاطبان آگاه خود تبیین می نمایند. بر این اساس، بسترسازی در محیط خانواده (عزت مداری در کانون خانواده)، توکل، هدفمندسازی زندگی و مرگ اندیشی سازنده از جمله شیوه های تربیتی در راستای تربیت عزت مدار است که از سیرۀ عملی و سخنان امام حسین (ع) در جریان واقعه عاشورا استنتاج می شود.
1. بستر سازی در محیط خانواده (عزت مداری در کانون خانواده)
کودک از همۀ گرایش ها و محرک های درون خانواده تأثیر می پذیرد و رفتار او به تبع رفتار خانواده شکل می گیرد. براساس تحقیقات روان شناسان، «والدین یکی از مهم ترین منابع شکل گیری عزت نفس در کودکان و نوجوانان محسوب می شوند» (بیابانگرد، 1384، ص36). تحقیقات کوپر اسمیت بیانگر این نکته اساسی است که «والدینی که ارزش هایی مشخص و دیدگاهی روشن در مورد رفتارهای درست دارند و عقاید خود را ابراز و اعمال می کنند کودکانی با عزت نفس بالا تربیت خواهند کرد» (همان، ص80). بر این اساس، عزت نفس انسان در کودکی و در کانون خانواده شکل می گیرد و نخستین گام در راستای پرورش انسان های عزت مدار بسترسازی در محیط خانواده است. والدین نخستین الگوهای تربیتی کودک محسوب می شوند و مشی عزت مدارِ والدین نهادینه شدن عزت مداری و عزت نفس را در فرزندان تقویت می کند. نمونه بارز خانواده عزت مدار در اسلام خاندان رسول خدا است که به نص صریح قرآن، اوج عزت حقیقی پس از خداوند از آن آنها است (منافقون، 8). ثمرۀ چنین خانواده هایی وجود مقدس سیدالشهداء است که در سخت ترین شرایط تسلیم نشد و تن به ذلت نداد و یکی از مهم ترین ارکان زندگی شخصی، اجتماعی و سیاسی ایشان حفظ عزت و کرامت انسانی بود. ایشان در برابر سپاهیان عمر بن سعد که در اوج خودباختگی، مقهور اوضاع زمان خود بودند، ارزشمندترین گوهر وجود خود یعنی عزت و کرامت انسانی را در برابر آرزوهای ناچیز دنیوی از کف داده بودند، آگاهانه و مدبرانه ضمن اشاره به یکی از مهم ترین عوامل عزت مداری خود که همان خاندان عزت مدار است، منشأ ذلت مداری آنها را نداشتن الگوهای عزت مدار در کانون خانواده بیان می کنند.
هَیهَاتَ مَا آخُذُ الدَّنِیۀَ أَبَی الله ذَلِک وَ رَسُولُهُ وَ جُدُودٌ طَابَتْ وَ حُجُورٌ طَهُرَتْ وَ أُنُوفٌ حَمِیۀٌ وَ نُفُوسٌ أَبِیۀٌ لَا تؤْثِرُ مصَارِعَ اللِّئَامِ عَلَی مَصَارِعِ الْکرَام؛ هیهات که من این دنیای دنی را انتخاب نمایم، زیرا خدا و رسول، دنیا را انتخاب نکرده اند. آبا و اجدادی که طیب و طاهر باشند، خاندانی که پاکیزه باشند، و بینی هایی که حمیت داشته باشند و نفوسی که زیر بار ذلت نمی روند هرگز روا نمی دارند که ما فرمانبرداری از فرومایگان را بر مرگ با عزت مقدم داریم (ابن ابی الحدید، 1378ق، ج3، ص249 و250؛ مسعودی، بی تا، ص142).
2. توکل
توکل در لغت به معنای اعتماد کردن و واگذاری کار به دیگری است (راغب اصفهانی، 1363، ص567). در اصطلاح شرع توکل عبارت است از «اعتماد بر خداوند متعال در جمیع امور و تکیه بر اراده او» (مشکینی، 1376، ص115). در فرهنگ دینی کلمه توکل همیشه مفهومی زندگی بخش، محرک و حماسی دارد. قرآن به عنوان اساسنامۀ معارف اسلامی هر جا که می خواهد بشر را وادار به عمل کند و ترس را از انسان بگیرد می فرماید: به خدا توکل کن: «فَإِذَا عزَمْتَ فتَوَکلْ عَلَی الله إِنَّ الله یحِبُّ الْمُتَوَکلِینَ؛ و چون بر (کاری) دل بنهادی بر خدای توکل کن که خدا توکل کنندگان را دوست دارد» (آل عمران، 159).
توکل بر خدا به منزلۀ تلاش آگاهانه در جهت تحقق اهداف و تکیه بر خالق هستی به عنوان قادر مطلق است. به گفتۀ امام صادق (ع)، ثمره چنین دیدگاهی بی نیازی از دیگر انسان ها و عزت واقعی خواهد بود: «اِنَّ الْغِنَی وَالْعِزَّ یجُولَانِ فَإِذَا ظفِرَا بمَوْضِعِ التَّوَکلِ أَوْطَنَا؛ بی نیازی و عزت به هر طرف در گردش اند تا چون به محل توکل برسند وطن گیرند» (کلینی، بی تا، ج3، ص105). بر این اساس، توکل بر خدا به منزلۀ اتصال به سرچشمۀ عزت، استغناء و بی نیازی از غیر خدا در انسان پدید می آورد و حاصل این بی نیازی از غیر خدا کرامت و عزت انسان خواهد بود. امام حسین (ع) به عنوان اسوۀ عزت مداری در آغاز حرکت انقلابی و اعتراض آمیز خویش هنگام ترک مدینه، در وصیت نامۀ خود به برادرشان محمد بن حنفیه می فرمایند: «همانا من برای اصلاح امت جدم بیرون شدم می خواهم دین را رواج دهم و از منکرات جلوگیری کنم... هر کس از من حق را بپذیرد حق را پذیرفته است و هر کس مرا رد کند صبر می کنم تا خدا میان من و قوم ستمکار قضاوت کند و او بهتر حاکمی است. ای برادر، این وصیت من است به تو. «و ما توفیقی الا بالله علیه توکلت و الیه انیب» (قمی، 1385، ص72). امام حسین (ع) توکل و رخوت و بی تفاوتی را در هم نمی آمیزد و به عنوان یک انسان وارسته که چیزی را خوش تر از عبادت الهی نمی داند، به بهانۀ توکل بر خدا انفعال و سستی پیش نمی گیرد و تن به ذلت نمی دهد، بلکه با تدبیر و اندیشه و براساس مقتضیات زمان خود گام در راه می گذارد، با استعانت از خدا و توکل به او در برابر مظاهر دروغین عزت زمان که باعث به بندگی کشیده شدن امت اسلام شده بودند، می ایستد. از همین رو است که در صبح عاشورا در حالی که قدم در میدان کارزار می گذارد، می فرماید: «اللَّهُمَّ أَنْتَ ثِقَتِی فِی کلِّ کرْبٍ وَ رَجَائِی فِی کلِّ شِدَّۀٍ وَ أَنْتَ لِی فی کلِّ أَمْرٍ نَزَلَ بِی ثقَۀٌ وَ عدَّۀٌ» (شیخ مفید، 1377ق، ج2، ص96).
توکل به عنوان یکی از راهکارهای دستیابی به عزت با تلاش در راستای تحقق هدف پیوندی ناگسستنی دارد. از همین رو است که امام حسین(ع) در خطبۀ خود در روز عاشورا، یعنی روز نبرد و کارزار و در جریان تلاش های پیوسته و پیگیر خود برای هدایت دشمنان می فرمایند: «إِنِّی تَوَکلْتُ عَلَی الله رَبِّی وَ رَبِّکم» (مجلسی، 1408، ج45، ص9). عملکرد امام در واقعه عاشورا نشان دهندۀ این اصل مهم است که اتکا به ذات اقدس الهی چنان کرامت و عزتی در انسان ایجاد می کند که در راستای احیای عزت و کرامت انسانی از جان و مال و فرزندان می گذرد. چنین انسان عزت مداری هیچ گاه به ذلت کشیده نخواهد شد؛ زیرا براساس تعابیر زیبای سیدالشهداء در دعای عرفه، عزت خویش را از خداوند عزیز ودیعه گرفته است «یا من خصَّ نفسه بالسّموِّ والرفعۀ فاولیائه بعزّه یعتزون؛ ای آنکه ذات خود را به علو مقام و رفعت مخصوص گردانیدی و دوستانت را به عزت خود عزیز ساختی».
3. هدفمند سازی زندگی
از نظر اسلام عالم هستی باطل و بیهوده خلق نشده است: «و ما آسمان ها و زمین و آنچه در بین آنها قرار دارد را بیهوده و باطل نیافریدیم» (سورۀ ص، 27). انسان نیز به عنوان اشرف مخلوقات از این اصل مهم، یعنی هدفمندی در آفرینش، مستثنی نیست: «آیا چنین پنداشته اید که ما شما را عبث و بازیچه آفریدیم» (مؤمنون، 115). زندگی هدفمند یعنی از تمام نیرو و توان خود برای رسیدن به هدف های برگزیدۀ زندگی استفاده کنیم. «این طرح ها و اهداف درازمدت است که به افراد احساس معنا در زندگی می دهد» (آرگایل، 1383، ص246). عاشورا تجلی کاربرد همه توان و نیرو در راه تحقق اهداف متعالی است. آنجا که هدفْ الهی است بذل جان و مال و عزیزان در راه تحقق آن قابل توجیه است. امام حسین(ع) در راه هدف متعالی خود که همان امر به معروف و اصلاح امت جدش رسول خداست قیام می کند: «أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَی عَنِ الْمُنْکرِ وَ أَسِیرَ بسِیرَۀِ جَدِّی وَ أَبِی» (مقرم، 1394ق، ص156؛ ابن شهرآشوب، 1405، ج4، ص89) و تلاش برای تحقق این اهداف متعالی چنان عزت نفسی در او ایجاد می کند که در آخرین لحظات زندگی، آن هنگام که همۀ یاران، برادران و فرزندانش در برابر دیدگانش در اوج قساوت به شهادت رسیده اند، در اوج مصائب، آنچنان اقتدار و صلابتی از خود نشان می دهد که دشمنش را به اعتراف وامی دارد:
فَقَالَ حُمَیدُ بْنُ مُسْلِم فَوَ اللهَ مَا رَأَیتُ مَکثُوراً قَطُّ قدْ قتِلَ وُلْدُه وَ أَهْلُ بَیتِهِ وَ أَصْحَابُهُ أَرْبَطَ جَأْشاً وَ لَا أَمْضَی جَنَاناً مِنْهُ(ع) إِنْ کانَتِ الرَّجَّالَۀُ لَتَشُدُّ علَیهِ فیشُدُّ علَیهَا بِسَیفِهِ فَتَنْکشِفُ عَنْ یمِینِهِ وَ شِمَالِهِ انْکشَافَ الْمِعْزَی إِذَا شَدَّ فِیهَا الذِّئْبُ؛ حمید بن مسلم گوید: به خدا مرد گرفتار و مغلوبی را هرگز ندیدم که فرزندان و خاندان و یارانش کشته شده باشند و دلدارتر و پابرجاتر از آن بزرگوار باشد. چون پیاده گان بر او حمله می افکندند، او با شمشیر بدانان حمله می کرد و آنان از راست و چپش می گریختند، چنان که گله گوسفند از بابن منظور، محمدرابر گرگی فرار کنند (طبری، 1979، ج5، ص452؛ شیخ مفید، 1377، ص226).
4. مرگ اندیشی سازنده
اسلام آرزو گرایی بی حد و حصر و محصور شدن در چارچوب طرح ها و نقشه های بی پایان را سرچشمه خطاهای انسان می داند: «حُبُّ الدُّنْیا رَأْس کلِّ خطِیئَۀ» (مجلسی، 1408، ج70، ص239). تأکید اسلام بر فناپذیری انسان در دنیا و پایان زندگی دنیوی و انتقال از موقعیتی به موقعیت دیگر، رکن اساسی تعلیمات اسلامی در راستای نهادینه سازی عزت مداری در تفکر متربیان است. براساس تعالیم اسلامی، مرگ پایان زندگی و آرزو های آدمی نیست، بلکه برای انسان های سعادتمندی که زندگی خود را بر مبنای تعالیم الهی بنیان نهاده اند، پلی است برای انتقال به جایگاه واقعی تحقق آرزوها. چنین تفکری در شرایط دشوار زندگی و زمانی که مصائب و سختی ها زندگی را بر هر انسان بااراده ای دشوار می کند و عزت و کرامت انسان در معرض تهدید قرار می گیرد، چنان آرامش و سکونی برای انسان به ارمغان می آورد که در اوج مصائب، با صلابت و عزت، اوضاع پیرامون خود را مدیریت می کند. نمونۀ بارز چنین مرگ اندیشی عزت آفرین در روز عاشورا و در کلام و عملکرد سید الشهداء به خوبی مشهود است. شیخ صدوق به اسناد خود از امام سجاد(ع) روایت کرده است که در روز عاشورا چون جنگ شدت گرفت و کار بر امام حسین(ع) سخت شد، برخی از یاران آن حضرت متوجه شدند که تعدادی از پیروان امام به سبب شدت جنگ و با مشاهده بدن های قطعه قطعه شده دوستانشان و رسیدن نوبت شهادتشان، رنگشان دگرگون شده و لرزه بر اندامشان مستولی گردیده است؛ ولی امام حسین(ع) و تعدادی از خواص یارانش هرچه فشار بیشتر می شد و سختی ها و مصائب فزونی می گرفت، از آرامش و سکون خاطر بیشتری برخوردار می شدند. پس یکی از یاران امام حسین(ع) به دیگری گفت: «او را بنگرید که از مرگ هیچ هراسی ندارد!» در این هنگام حسین(ع) یارانش را مخاطب قرار داد و ضمن بیان رمز استقامت، عزت و پایداری خود، روح صلابت و عزت را در آنها دمید:
فَقَالَ لَهمُ الْحسَینُ(ع) صَبْراً بَنِی الْکرَامِ ‐ فَمَا الْموْتُ إِلَّا قنْطَرَۀٌ تَعْبُرُ بِکمْ عَنِ الْبُؤْسِ وَالضَّرَّاءِ إِلَی الْجِنَانِ الْوَاسِعَۀِ وَالنَّعِیمِ الدَّائِمَۀِ فَأَیکمْ یکرَهُ أَنْ ینْتَقِلَ منْ سجْنٍ إِلَی قَصْر؟؛ ای بزرگ زادگان، شکیبایی و پایداری بورزید که مرگ جز پلی نیست که شما را از رنج و سختی می گذراند و به بهشت پهناور و نعمت های همیشگی آن می رساند. چه کسی است که نخواهد از زندانی به قصر انتقال یابد؟ (شیخ صدوق، 1379ق، ص288 و 289).
اندیشۀ متعالی امام حسین (ع) نشأت گرفته از تعالیم الهی است؛ زیرا به نص صریح قرآن، مرگ در راه خدا احدی الحسنین است (توبه، 52). بر این اساس، اگر انسان مجال پیروزی بر دشمن و با عزت زندگی نمودن را نیافت، شهادت در راه تحقق عزت و کرامت بر او دری به سوی عزت و کرامت می گشاید و او را به سعادت واقعی رهنمون می سازد. مبنای نهضت تربیتی امام حسین(ع) چنین تفکر پویا و سازنده ای دربارۀ شهادت (مرگ) در راه خدا است. از این رو، هنگامی که حر بن یزید ریاحی راه او را به سوی کوفه سد می کند و او را از کشته شدن بیم می دهد، نوع نگاه خود به مرگ را چنین تبیین می نماید: «لَیسَ شأَن مَن یخافُ الْمَوْتَ، مَا أَهْوَنَ الْمَوْتَ عَلَی سَبیلِ نَیلِ العِزِّ و اِحیاءِ الحَقِ؛ شأن من شأن کسی نیست که از مرگ بهراسد. چقدر مرگ در راه رسیدن به عزت و احیای حق سبک و راحت است (شوشتری، بی تا، ج11، ص601).
بحث و نتیجه گیری
در راستای تبیین الگوهای رفتاری عزت مدار، سیرۀ معصومان بیانگر مناسب ترین الگو است. سیرۀ امام حسین(ع) به عنوان سومین پیشوای شیعیان مبین الگویی جامع و کامل در راستای پرورش و تقویت عزت و کرامت انسانی محسوب می شود.
منشأ عزت نفس انسان کرامت ذاتی است که براساس آموزه های اسلامی در بدو خلقت در وجود انسان به ودیعه نهاده شده است. بر این اساس، انسان با کسب فضایل اخلاقی، عزت و کرامت خود را فزونی می بخشد و در صورت قدم نهادن در راه ضلالت و گمراهی این گوهر ارزشمند را ضایع خواهد ساخت.
ارتباط با خالق اساسی ترین مبحث در تربیت عزت مدار است؛ زیرا دیگر ارتباط ها براساس نوع این ارتباط شکل می گیرد. بر این اساس، عزت و کرامت انسان تابع مرتبه وجودی او است. زیرا رفعت وجودی انسان چنان بینش وسیعی در انسان ایجاد می کند که تنها در برابر خداوند عزیز سر تعظیم فرود می آورد و همه قدرت های غیر الهی در برابر او پست و حقیر می شوند. الگوی مجسم چنین رویکرد و تفکری وجود مقدس سید الشهداء است که در اوج خضوع و خشوع در برابر خداوند متعال، در برابر مظهر قدرت های غیر الهی زمان خود می ایستد و هرگز سر تسلیم فرود نمی آورد.
عزت مداری در تعاملات فردی در سیرۀ امام حسین(ع) نیز از جایگاه ویژه ای برخوردار است. بر این اساس، انسان مؤمن در کمال خضوع در برابر خداوند متعال، حافظ عزت و کرامت خویش است. به گونه ای که در سخت ترین شرایط در انتخاب نوع پوشش خود اصل عزت و کرامت را فراموش نمی کند.
عزت مداری جزء لاینفک الگوی رفتاری امام حسین(ع) با دیگر انسان ها محسوب می شود. بر این اساس، ایشان صیانت از عزت و کرامت دیگران به منزلۀ پاسداشت عزت و کرامت نوع بشر را ارج می نهادند. حفظ کرامت سائلان، نفی تبعیض نژادی و تکریم غلامان و بردگانی که وجود خود را به گوهر تقوا و فضایل اخلاقی آراسته بودند، مبین اهمیت صیانت از کرامت و عزت انسان ها در سیرۀ عملی امام حسین(ع) است.
عزت مداری در تعاملات اجتماعی در سیرۀ سیدالشهداء مبین دو اصل اساسی است: اصل قربانی نکردن عزت و کرامت انسانی در تعاملات سیاسی و اصل پاسداشت عزت و کرامت انسان ها در جریان روابط اجتماعی.
انسان با کرامت ذاتی پا به عرصۀ زندگی می گذارد و عزت نفس به منزلۀ ثمرۀ این کرامت، نیازمند بستر تربیتی مناسب است. خانواده نخستین و مهم ترین کانون پرورش و تقویت عزت و کرامت به شمار می رود، به گونه ای که فقدان عزت نفس در والدین و به تبع آن تضعیف عزت و کرامت در کانون خانواده، فقدان عزت نفس فرزندان را به همراه خواهد داشت؛ از این رو امام حسین(ع) یکی از عوامل عزت و تسلیم ناپذیری خود را خانوادۀ عزت مدار معرفی می نماید.
توکل به خدا به منزلۀ اتصال و اتکا به سرچشمۀ عزت، یکی از عوامل عزت آفرین در سیرۀ عملی امام حسین(ع) است؛ زیرا توکل به خدا حقارت هر آنچه غیر او است را در برابر دیدگان انسان به تصویر می کشد.
سیرۀ عملی سیدالشهداء نشان دهندۀ آن است که ترسیم اهداف متعالی در زندگی و تلاش در راستای تحقق آنها باعث افزایش عزت نفس انسان می گردد. از سوی دیگر، مرگ اندیشی سازندۀ منبعث از آموزه های اسلامی، انسان را از جمود فکری ناشی از مرگ هراسی رها می سازد و ضمن گشودن افق های متعالی، مانع مرگ هراسی و حقارت های ناشی از آن می شود. همچنان که سیدالشهداء مرگ را به پلی تشبیه می کنند که انسان را از زندان دنیا به بهشت عقبی می رساند. چنین اندیشه ای یقیناً عزت و کرامت را برای انسان به ارمغان خواهد آورد.
منابع
قرآن کریم، ترجمه مکارم شیرازی.
نهج البلاغه، ترجمه جعفر شهیدی.
آرگایل، مایکل (1383)، روان شناسی شادی، ترجمه مسعود گوهرکی انارکی و دیگران، اصفهان: جهاد دانشگاهی.
ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبه الله (1378)، شرح نهج البلاغه، به تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، الطبعهٔ الاولی، مصر: دار احیاء کتب العربیه.
ابن شهرآشوب، محمد بن علی (1405)، مناقب آل ابی طالب، بیروت: مکتبهٔ دارالاضواء.
ابن طاووس، علی بن موسی (1414 ق)، الملهوف علی قتلی الطفوف، [بی جا]: دارالاسوه للطباعهٔ والنشر.
ابن منظور، محمد بن مکرم (1363)، لسان العرب، قم: ادب الحوزه.
اندلسی، احمد بن محمد (1408)، العقد الفرید، الطبعهٔ الاولی، بیروت: دارالاندلس.
باقری، خسرو (1386)، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، ج1، چ17، تهران: مدرسه.
براندن، ناتانیل (1375)، قدرت عزت نفس، ترجمه مینا اعظمی، تهران: پوینده.
بیابانگرد، اسماعیل (1384)، روش های افزایش عزت نفس در کودکان و نوجوانان، تهران: انجمن اولیا و مربیان.
جوادی آملی، عبدالله (1366)، کرامت در قرآن، تهران: رجاء.
حرانی، الحسن بن علی (1394)، تحف العقول عن آل رسول، قم: مکتبهٔ بصیرتی.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد (1363)، المفردات، تهران: دفتر نشر کتاب.
شریعتی، علی (1367)، مجموعه آثار (ج30): اسلام چیست، تهران: چاپخش.
شوشتری، القاضی نورالله (بی تا)، احقاق الحق و ازهاق الباطل، مع تعلیقات السید شهاب الدین لمرعشی النجفی، قم: مکتبهٔ المرعشی نجفی.
شیخ مفید، محمد بن النعمان (1377ق)، الارشاد فی معرفهٔ حجج الله علی العباد، طهران: دارالکتب الاسلامیه.
طبرانی، سلیمان بن احمد (1404)، المعجم الکبیر، الطبعهٔ الثانیه، قاهره: مکتبهٔ تیمیه.
طبری، محمد (1979)، تاریخ الرسل والملوک، ج5، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره: مکتبهٔ دارالمعارف.
ابن بابویه، محمد بن علی (الصدوق) (1379)، معانی الاخبار، طهران: مکتبهٔ الصدوق.
قمی، عباس (1385)، نفس المهموم، ترجمه محمدباقر کمره ای، قم: مسجد جمکران.
‐‐‐‐‐‐‐‐‐‐‐‐‐‐‐ (1389)، مفاتیح الجنان، قم: نشر اسلامی.
کلینی، محمد بن یعقوب (بی تا)، اصول کافی، ج3، ترجمه سیدجواد مصطفوی، تهران: گلگشت.
مجلسی ، محمدباقر (1408)، بحارالأنوار الجامعهٔ لدرر أخبار الأئمهٔ الأطهار، 110ج، قاهره: دار احیاء.
مسعودی، علی بن الحسین (بی تا)، مروج الذهب و معادن الجواهر، بیروت: دار الاندلس.
مشکینی، علی (1376)، درس های اخلاق، ترجمه علیرضا فیض، قم: ناشر مترجم.
المقرم، عبدالرزاق الموسوی (1394)، مقتل الحسین، قم: مکتبهٔ بصیرتی.