ماهان شبکه ایرانیان

مخاطب با «نفس» معلق نیست، معطل است!

جوان: سریال تلویزیونی نفس با اینکه شروع خوبی داشت اما این روزها با افت محسوسی در کشش داستانی خود مواجه است.

مخاطب با «نفس» معلق نیست، معطل است!

جلیل سامان، کارگردان سریال تلویزیونی نفس از ابتدای آغاز به پخش این سریال همواره از مخاطبانش درخواست کرده تا صبور باشند و منتظر اتفاق‌های خوب این سریال بمانند، او اخیراً در یادداشتی این درخواست را باز هم مطرح کرده است.

سریال تلویزیونی نفس این شب‌ها از شبکه 3 سیما در حال پخش است، کاری که از جنبه‌های معمایی، پلیسی و چریکی برخوردار است و به لحاظ جدی بودن موضوع (سازمان منافقین) و در مقایسه با آثار طنزی که طی یکی دو دهه اخیر در ایام ماه مبارک رمضان پخش می‌شد دارای مزیت نسبی مطلوبی است و اثری متفاوت محسوب می‌شود اما نفس مانند اغلب سریال‌ها و فیلم‌های ایرانی از ضعف مفرط فیلمنامه رنج می‌برد و مخاطب را هم با این رنج شریک می‌کند. ضعفی که کارگردان اثر را مجبور کرده مدام و از طرق مختلف از مخاطبان بخواهد صبوری و قصه را تا انتها دنبال کنند.

  
وعده‌های سامان
جلیل سامان در تازه‌ترین این موارد روز گذشته در یادداشتی که در کانال تلگرامی‌اش منتشر کرده نوشته: «نقطه عزیمت نفس مثل دو کار قبلی‌ام عشق و وابستگی عاطفی است اما عشق سطوح مختلفی دارد و با هرکدام از شخصیت‌ها کاری می‌کند، هرچه داستان جلوتر می‌رود وجه تمایز نفس با کارهای قبلی بارزتر می‌شود و شخصیت‌ها رفتارهای پیچیده‌تری از خودشان بروز می‌دهند.»
کارگردان نفس در ادامه این نوید را به مخاطبان می‌دهد که با دنبال کردن سریال بارها و بارها غافلگیر شوند و تصوراتشان درباره شخصیت‌ها به هم بریزد، او می‌نویسد: «توصیه می‌کنم قبل از تمام شدن آخرین قسمت سریال قضاوت نکنید تا لذت تماشای آن را از دست ندهید. تمام پلان‌ها، دیالوگ‌ها و رفتارهای شخصیت‌ها به منظور خاصی طراحی شده‌اند و منطق خاص خودشان را دارند. مقایسه نفس با ارمغان و پروانه اشتباه است. به جای مقایسه بهتر است اطلاعات نفس را تجزیه و تحلیل کنید و نکات مشترکشان را با کارهای قبلی پیدا کنید چون آنها سرنخ رفتارهای شخصیت‌ها هستند. فصل اول نفس در ٣٠ قسمت تهیه شده است، داستان و مضمون در اینجا به اوج می‌رسد اما داستان ادامه دارد. فصل دوم نفس به احتمال زیاد اگر خدا بخواهد در سال جاری فیلمبرداری خواهد شد که در آن سرنوشت شخصیت‌ها دنبال می‌شود.»

ظاهرا کارگردان نفس از اینکه مخاطب سرد شده و ادامه تماشای اثرش را رها کند نگران است، او می‌داند که نفس سریال اتمسفر است، سامان در خیلی قسمت‌ها تقریباً از هیچ اتمسفر ساخته، استفاده او از عشق به عنوان نقطه ثقل مرکزی اثرش به ورطه تکرار افتاده است، برای همین در برخی از قسمت‌ها دقیقاً هیچ اتفاقی نمی‌افتد، داستان به پیش نمی‌رود و وزن اصلی به جای اینکه روی داستان باشد روی وقایع حاشیه‌ای و پیرامونی سنگینی می‌کند.
این مشکل از زمانی که روزبه از داستان بیرون رفته شکل مضاعفی به خود گرفته، از زمانی که او را نمی‌بینیم درام افت محسوسی کرده است، ما مدام پلان‌ها و صحنه‌هایی می‌بینیم که ناهید تنها در اتاق خانه نشسته و نوار فرهاد را در ضبط می‌گذارد و به فکر فرو می‌رود.

  
مخاطب چرا باید ادامه بدهد؟

یکی از عناصری که فیلمساز برای پر کردن حفره‌های دراماتیک اثر از آن استفاده کرده صدای فرهاد است، این حربه با زیاد شدن به جایی می‌رسد که مخاطب را دلزده و خسته می‌کند و ناخواسته به خود می‌گوید من دارم وقتم را صرف چی می‌کنم؟ تصاویر ناهید که افسرده به ترانه‌های فرهاد گوش می‌دهد تا کجا باید ادامه داشته باشد؟ من تا کی باید با او همذات پنداری کنم؟

اساساً چقدر می‌توانم خودم را درگیر با این قصه جدایی نگه دارم، ظاهراً فیلمساز قرار است جایی، احتمالا در قسمت‌های پایانی من را غافلگیر کند ولی چرا باید برای غافلگیر شدن این همه شب را پای تلویزیون منتظر بمانم.
جلیل سامان ایده‌ای داشته که مثل کش آن‌را کشیده است، قرار است اتفاقی بیفتد و مخاطب حدود 20 قسمت یا بیشتر معطل آن رویداد است، در واقع نفس به جای اینکه مخاطب را معلق نگه دارد او را معطل کرده است. سامان در بسیاری از قسمت‌ها دچارهمان ایرادی شده که خودش ماجرای نیمروز را متهم به آن کرده بود و آن‌را بیشتر وقایع‌نگاری دانسته بود، فارغ از درست یا غلط بودن آن سریال نفس در بخش عمده‌ای از قسمت‌هایش به ورطه وقایع نگاری فرو غلتیده است، پدر به تظاهرات می‌رود، به خانه بازمی گردد با همسرش مشاجره می‌کند و دوباره بیرون می‌رود و این‌بار دختر می‌آید و با مادر درد دل می‌کنند و به بیمارستان می‌رود و مخاطب واقعاً میان این رفت و آمدهای ملال‌آور معطل مانده است.

سامان چون به لحاظ درام دستش خالی بوده تا می‌توانسته به سریال اتمسفر داده است، او چون می‌تواند فضا بسازد و در این مورد توانمندی دارد متأسفانه در ورطه افراط افتاده است، صدای فرهاد اگر در خدمت اثر باشد جواب می‌دهد که این اتفاق در بعضی صحنه‌ها افتاده اما خیلی جاها مخاطب را خسته و دلزده می‌کند.

  
پاشنه آشیلی به نام فیلمنامه
ای کاش تمرکز و دقتی که جلیل سامان روی کارگردانی سریال نفس انجام داده پیش از کلید زدن کار روی فیلمنامه هم انجام می‌شد، فیلمنامه همچنان پاشنه آشیل فیلمسازی و سریال‌سازی در ایران است. یعنی به موازات پیشرفت کارگردانی در ایران ما شاهد پیشرفت همزمان فیلمنامه نویسی نیستیم، سریال نفس هم دقیقا از همین جا ضربه اصلی را می‌خورد، جلیل سامان به حق به توانمندی کارگردانی خود اطمینان دارد اما متأسفانه به این درک و آگاهی نرسیده که نباید بار اصلی نوشتن فیلمنامه را در چنین پروژه‌هایی خود به تنهایی به دوش بگیرد، او هر قدر هم که در فضا دادن به کار چیره دست باشد باز هم شایسته نیست وزن اصلی کار را روی مزیت نسبی کارگردانی خود بگذارد.
مخاطب امروز آگاه‌تر و حرفه‌ای‌تر از آن است که به طور غریزی متوجه نشود چه اتفاقی در حال رخ دادن است، حالا هر قدر هم که کارگردان یادداشت بنویسد و مصاحبه کند و مخاطب را به صبوری فرابخواند فایده‌ای نخواهد داشت، مخاطب اساساً چرا باید به توصیه صبوری ورزیدن جلیل سامان عمل کند. کجای دنیا مخاطب را معطل نگه می‌دارند و از او می‌خواهند صبور باشد؟ این درام است که باید مخاطب را پای کار نگه دارد.

ای کاش جلیل سامان در فصل دوم این سریال که احتمال ساختش را در سال‌جاری داده به فیلمنامه نگاه جدی‌تر و حرفه‌ای‌تر داشته باشد و آن را همپای کارگردانی اثرش ارتقا دهد. ایده‌اش را این‌بار به یک تیم نویسندگی سفارش دهد و مدیریت سازمان هم به این سطح از رشد برسد که برای فیلمنامه خیلی بیشتر از اینها باید بودجه اختصاص داد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان