پولیتیکو در مطلبی به بررسی تحولات در منطقه بعد از حمله به پایگاه آمریکا در اردن و کشته شدن سه نظامی آمریکایی پرداخت و نوشت: «آیا ایران و آمریکا به عنوان دو کشوری که واقعا خواهان یک جنگ تمام عیار نیستند و در واقع معتقدند که این جنگ میتواند فاجعهبار باشد، میتوانند خود را از لغزش به سمت یک جنگ دور کنند؟ آیا این حوادث به طور اجتنابناپذیری فراتر از توانایی و پتانسیل آنها برای توقف تشدید تنش است؟ کاملا.»به گزارش پولیتیکو، این مشکلی است که حداقل به جنگ پلوپونز در 2500 سال پیش برمیگردد؛ زمانی که آتنیها به سرعت به سوی سرنوشت شوم خود در حال حرکت بودند. اکنون این موضوعی است که مقامات ارشد ایران و آمریکا آشکارا در خاورمیانه با آن دست و پنجه نرم میکنند.
روز جمعه، بایدن به تلافی حمله پهپادی در 28 ژانویه توسط یک گروه شبهنظامی وابسته به ایران که منجر به کشته شدن سه سرباز آمریکایی و زخمی شدن بیش از 40 نفر دیگر شد، یکسری حملات نظامی گسترده انجام داد. اما رئیسجمهور بایدن همچنین به صراحت گفت که تلاش میکند تهران را بدون ایجاد جنگی تمام عیار بازدارد و قابلتوجه بود که حملات تلافیجویانه به تاسیسات گروههای نیابتی خارج از ایران، در عراق و سوریه انجام شد. بایدن در پاسخ به این سوال خبرنگاران که ایران چگونه مستقیما در حمله 28 ژانویه دست داشته است، پاسخ داد: «ما در این مورد بحث خواهیم کرد» و توضیح داد: «من آنها را مسوول میدانم به این معنا که آنها سلاحها را در اختیار کسانی قرار میدهند که این اقدامات را انجام میدهند.» بایدن همچنین افزود: «فکر نمیکنم ما به جنگ گستردهتری در خاورمیانه نیاز داشته باشیم. این چیزی نیست که من به دنبالش هستم.»
بر اساس بسیاری از محاسبات، ایران نیز به دنبال جنگ گسترده نیست. بسیاری از کارشناسان ایران بر این باورند که ایران میخواهد از یک جنگ همهجانبه اجتناب کند و عمدتا بر حفظ کنترل سیاسی در داخل به جای حمله به ایالات متحده متمرکز است. ناصر کنعانی، سخنگوی وزارت خارجه ایران، در واکنش سریع پس از حمله روز یکشنبه تاکید کرد که تهران «در تصمیمگیری گروههای مقاومت دخالتی ندارد». پولیتیکو مدعی شد، تهران تاکید میکند که شبهنظامیان به طور کامل به تنهایی عمل میکنند، اما شواهدی وجود دارد که ایران شبهنظامیان را تامین نظامی میکند و آموزش میدهد و این گروهها در حال حاضر به اهداف آمریکایی، اسرائیلی و غربی از یمن تا سوریه تا لبنان حمله میکنند.با این حال ایران و ایالات متحده در حال حاضر درگیر جنگ سطح پایین هستند.
با این حال، هم ایالات متحده و هم ایران خود را در معرض یک درگیری گستردهتر قرار دادهاند که هیچیک از طرفین آن را نمیخواهند. برای آمریکا، حمله هواپیمای بدون سرنشین در 28 ژانویه به یک پایگاه نظامی در اردن-پایگاهی که تعداد کمی از آمریکاییها از وجود آن اطلاع داشتند- یک تصویر غم انگیز دیگر از خطرات باقی ماندن نیروهای مستقر پیشگام این کشور در سراسر جهان است که گاهی اوقات ماموریت روشن و مشخصی ندارند. در حال حاضر ایالات متحده حدود 2500 سرباز در عراق دارد که ارتش عراق را آموزش میدهند، 900 نفر دیگر در سوریه و چند صد نفر در اردن ظاهرا برای جلوگیری از بازگشت داعش مستقر هستند. هر یک از این پرسنل نظامی یک قربانی بالقوه است که میتواند در آینده منجر به درگیری شود.
برای ایران، اقدامات تلافیجویانه در حال انجام ایالات متحده، نمونهای از خطرات اداره شبهنظامیان نیابتی در جبهههای متعدد است که ممکن است دیگر نتواند به طور کامل آنها را هدایت کند. در حالی که به نظر میرسد ایران در حال حاضر از حمله در داخل مرزهای خود جلوگیری کرده است، بایدن میگوید که به حملات خود ادامه خواهد داد و تهران ممکن است متوجه شود که در صورت کشته شدن تعداد بیشتری از آمریکاییها، سرنوشت نهاییاش را یک رهبر شبهنظامیان عراقی یا سوری تعیین میکند. به عبارت دیگر، برای هر دو کشور، رویدادها روی یک ماشه قرار دارد که دائما با کوچکترین فشاری میتواند چکانده شود. وزیر امور خارجه بایدن، آنتونی بلینکن، این هفته ظاهرا این موضوع را تصدیق کرد و گفت: «ما حداقل از سال 1973 و احتمالا حتی قبل از آن، وضعیتی به خطرناکی وضعیتی که اکنون در سراسر منطقه با آن روبهرو هستیم، ندیدهایم.»
مشکل واشنگتن فراتر از ایران و خاورمیانه است.مشکل این است که ایالات متحده با تعهد به باقی ماندن در وضعیت «ملت لاینفک از جهان» - همانطور که بایدن در سخنرانی خود در دفتر بیضی در 19 اکتبر مطرح کرد -خود را در معرض خطر یک جنگ قریب الوقوع در چند جبهه در یک زمان واحد قرار میدهد و هیچ راهی برای خروج آشکار از این وضعیت ندارد.
به گفته استفان ورتهایم، نویسنده کتاب «دنیای فردا: تولد سلطه جهانی آمریکا» در سال 2020، ایالات متحده زمانی که پایگاه صنعتی دفاعی آن آمادگی چندانی ندارد و سیاست داخلی آن قطبی و اغلب فلج شده است، بدون هیچ راهبرد روشنی حضور بیوقفه خود را در خاورمیانه، اروپا، اقیانوسیه، هند و اقیانوس آرام گسترش داده است. این باعث ایجاد اختلاف در هر دو حزب سیاسی آمریکا یعنی دموکراتها و جمهوریخواهان شده است؛ هم جمهوریخواهان افراطی MAGA یعنی حامیان دونالد ترامپ و هم دموکراتهای ترقیخواه سوالاتی را در مورد تعهد بیش از حد ایالات متحده به کمکهای خارج از کشور مطرح کردهاند. (عبارت MAGA از حروف ابتدایی عبارت «بیایید آمریکا را با عظمت کنیم» در زبان انگلیسی تشکیل شده که شعار دونالد ترامپ و تیم او است.)
ورتهایم بر این باور است که از زمان پایان جنگ سرد، ایالات متحده در مورد ادامه نقش پلیس جهانی بیش از حد عادی عمل کرده و به طور کامل خطرات نیروهای آمریکایی و همچنین هزینههای آن را درک نکرده است که به موضعگیریهای پوپولیستی در این کشور کمک کرده است. او گفت: «ایالات متحده تصمیم گرفت زمانی که هزینهها و خطرات کم بود، نیروهای خود را در سراسر جهان پراکنده کند، ساده لوحانه فکر میکرد که این پایان تاریخ است و به تصویر کشیدن قدرت آمریکا قرار نیست واکنشهای خشونت آمیزی را برانگیزد.» اما به گفته او، پس از آنکه دولتهای متوالی ایالات متحده، اعم از جمهوریخواه و دموکرات، به تلاش برای گسترش ناتو به سوی مرزهای روسیه و بازسازی خاورمیانه با حمله به عراق در دو دهه پیش اقدام کردند؛ این واکنشها شروع شد. این دولتها نیز بیش از حد اعتماد به نفس پیدا کردند و در نتیجه آمریکا را به عنوان یک کشور حافظ صلح قابل اعتماد بدنام کردند. همچنین این رویکرد آمریکا به تحریک روسیه و چین کمک میکند تا راه خود را بدون مانع طی کنند.
هیچ چیز به اندازه حمله به پایگاه آمریکا در اردن به نام برج 22، این وضعیت سردرگمی استراتژیک را نشان نمیدهد. پایگاهی که حتی برخی از کارشناسان امنیت ملی میگویند که از وجود آن اطلاعی نداشتند. ورتهایم میگوید: «چندهزار سرباز مستقر در عراق، اردن و سوریه به عنوان بقایای عملیات شکست داعش در این کشورها رها شدهاند. اما حتی با وجود اینکه داعش سالها پیش شکست خورد، و با شکست آن تنها ماموریت کاملا قابل تاییدی که این استقرار نیرو میتوانست داشته باشد، به پایان رسید، سربازان مانند نیروهایی بیدفاع و آسیبپذیر در این نقاط ماندند.» ورتهایم همچنین در مورد خطرات حفظ نیروها در منطقهای که کانون توجه سیاست دولت نیست، هشدار داد. وی گفت: «دولت بایدن روی کار آمد تا خاورمیانه را از اولویت خارج کند؛ بدون اینکه ایالات متحده را از روابط گسترده امنیتی و مواضع نظامی خود در منطقه جدا کند.»
اینکه آمریکا در منطقه بیش از حد در کانون توجه قرار گرفته است، به بمباران فاجعهبار یک پادگان تفنگداران دریایی در لبنان در سال 1983 برمیگردد که منجر به کشته شدن 241 آمریکایی شد که اولین اقدام حزبالله علیه ایالات متحده تلقی شد. نیروهای آمریکایی در آن زمان به عنوان بخشی از نیروهای حافظ صلح برای پایان دادن به جنگ داخلی لبنان مستقر شده بودند. اما برخی از رهبران وقت ایالات متحده، از جمله یکی از اعضای تازه تحلیف شده کنگره به نام جان مککین، در آن زمان مباحثی از جمله اینکه سربازان ماموریت مشخصی ندارند و فقط خود را به عنوان هدف معرفی میکنند، مطرح کردند.
رایان کراکر، سفیر سابق ایالات متحده در عراق، سوریه و افغانستان که در آن زمان وابسته سیاسی در بیروت بود، میگوید که ایالات متحده اخیرا کار بسیار بهتری را در حصول اطمینان از اینکه نیروهای ایالات متحده به حداقل میرسد و تنها به دلایلی مشخص مستقر میشوند، انجام داده است. او میگوید در مورد برج 22، ماموریت این است که از تکرار آنچه پس از خروج ایالات متحده از عراق در سال 2011 رخ داد و منجر به ظهور داعش شد، جلوگیری شود.او میگوید: «از نظر موضع ایالات متحده در منطقه، اینجا بیروت 1983 نیست. من فکر میکنم ما واقعا از آن درس گرفتیم.»
چارلز کوپچان، یکی از مقامات سابق دولتهای کلینتون و اوباما که در دانشگاه جورجتاون تدریس میکند، همچنین استدلال میکند که رئیسجمهور در حال حاضر به هدف مورد نظر کاهش ردپای ایالات متحده در خاورمیانه بدون هزینه زیاد دست یافته است. وی گفت: «ایالات متحده دیگر در جنگهای زمینی در افغانستان، عراق و سوریه نمیجنگد و این چیز خوبی است. من کسی نیستم که فکر کنم باید وسایل خود را جمع کنیم و به خانه برویم و پایگاههای هوایی و دریایی خود را در منطقه ترک کنیم. اما درعین حال معتقدم که ما به این پایگاههای عملیاتی در سوریه و اردن نیاز نداریم. آنها نیروهای آمریکایی را در معرض این نوع حملات پراکنده قرار میدهند.»
البته فقط تعداد نیروها یا محل استقرار آنها نیست که بر تنشها افزوده است. پس از جنگ عراق، حضور آمریکا در منطقه به ابعاد استراتژیک عظیمی افزایش یافت. تهاجم سال 2003 آسیبپذیریهای ایالات متحده را در زمین در برابر بمبهای دستساز و اکنون پهپادها آشکار کرد و به دشمنان بالقوه آموزش میدهد که چگونه بر آنچه که زمانی ابرقدرت غیرقابل حمله تلقی میشد، غلبه کنند. حمله به عراق همچنین موجی از مخالفتها با آمریکا را از سوی گروههای نیابتی شبهنظامی تحت حمایت ایران- از جمله کتائب حزبالله- که مقامات آمریکایی آن را مظنون در حمله 28 ژانویه معرفی کردهاند، به همراه داشت. سالهاست که این گروهها به نیروهای آمریکایی در منطقه، بهویژه در عراق حمله میکنند. در سال 2016، مطالعه ارتش ایالات متحده نشان داد که «به نظر میرسد ایران تنها پیروز جنگ عراق باشد».
این تنشها از زمان حمله حماس به اسرائیل در 7 اکتبر 2023 بسیار بیشتر شده است. این امر باعث خصومتهای تقریبا روزانه بین گروههای نظامی تحت حمایت ایران و نیروهای غربی و اسرائیلی در سراسر منطقه شده است؛ از جمله حملات زیادی به نیروهای آمریکایی در سوریه، عراق و اردن البته بدون هیچ کشتهای تا 28 ژانویه رخ داده است. در همین حال، ارتش یمن، کشتیهای غربی را در دریای سرخ هدف قرار میدهد که منجر به اقدام تلافیجویانه ایالات متحده علیه پستهای فرماندهی حوثیها شده است.یک سوال بزرگ در مورد این درگیریها، این است که ایران تا چه حد بر این گروههای شبهنظامی کنترل دارد؟
برخی از جمله شاهینها (جنگطلبان) که فکر میکنند بایدن باید تهاجمیتر با تهران رفتار کند، معتقدند ایران رهبر فعال نیروهای نیابتی است. روئل مارک گرچت، یکی از مقامات سابق سیا و محقق بنیاد دفاع از دموکراسیها، پیش از آغاز انتقام روز جمعه گفت: «در حال حاضر و به احتمال زیاد در آینده، این مزیت تهران خواهد بود.» وی افزود: «آنها مایلند نمایندگان خود را تشویق و هدایت کنند تا ما را هدف قرار دهند. ما در پاسخ ایرانیان را نمیکشیم. به همین دلیل است که استراتژی جنگ نیابتی ایران بسیار موفق است: نیروهای نیابتی حمله میکنند اما ما هرگز مستقیما به ایران حمله نمیکنیم. درواقع ما دست خالی هستیم.»با این حال، دیگران، مانند کراکر، سفیر سابق ایالات متحده، میگویند که شاهینها در واشنگتن دائما در حال اغراق در مورد کنترل ایران بر گروههای شبهنظامی مختلفی هستند.
کراکر اضافه میکند: «فکر میکنم شما باید بین متحدان ایران تفاوت قائل شوید. کراکر میگوید که همه آنها نیروهای نیابتی نیستند. حوثیها از زمانی که یمن وجود داشته، وجود داشتهاند و حماس صرفا یک نماینده ایران است. آنها سنی هستند، در حالی که حکومت ایران، شیعه است. با این حال ایرانیها باید از ابتدا در نظر میگرفتند که دیر یا زود عدهای آمریکایی کشته میشوند.»
در واقع، همانطور که حمله 28 ژانویه نشان داد، خطر برای ایران این است که نیروهای نیابتیاش میتوانند از یک حدی فراتر رفته و انتقامجویی مستقیم علیه منافع ایران را تحریک کنند. فرماندهی مرکزی ایالات متحده اعلام کرد، عملیات تلافی جویانه در 2 فوریه آغاز شد؛ یعنی زمانی که ارتش ایالات متحده حملات هوایی بزرگی را به 85 هدف در هفت نقطه در عراق و سوریه انجام داد که متمرکز بر نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران و گروههای مورد حمایت ایران بود.انتظار میرود بایدن در حالی که تنها 9 ماه با چالش انتخاب مجدد در مقابل رقیب احتمالیاش، دونالد ترامپ قرار دارد که او را به «ضعف و تسلیم شدن» متهم میکند، پاسخی به این حمله بدهد که به گفته بلینکن احتمالا «در یک زمان مبهم، چندسطحی، مرحله به مرحله و پایدار خواهد بود».
کراکر میگوید: «مزیت استراتژی نیابتی [برای ایران] این است که ما را دچار تردید در تشدید تنش میکند.» سی. آنتونی فاف، محقق کالج جنگ ارتش ایالات متحده و نویسنده کتاب جدید«اخلاق جنگ نیابتی: هنجارهای مشارکت در رقابت قدرت بزرگ» میگوید: «اگر ایران مستقیما به نیروهای آمریکایی حمله کرده بود، ما تردید نمیکردیم. اما مشکل این است که اگر این شبهنظامیان به تنهایی وارد عمل شوند، ایرانیها با خطر درگیری در یک جنگ گستردهتر روبهرو هستند.»
در روزهای پس از حمله پهپادی 28 ژانویه، به نظر میرسد که هم تهران و هم کتائب حزبالله، تاحدودی از مواضع خود عقبنشینی کردند. کتائب حزبالله روز سهشنبه گذشته اعلام کرد که تمام حملات به نیروهای آمریکایی را متوقف میکند و این نشان میدهد که دولتهای عراق و ایران برای انجام این کار کتائب را تحت فشار قرار دادهاند. کتائب در بیانیهای میگوید: «برادران ما در محور - بهویژه در جمهوری اسلامی - نمیدانند ما چگونه جهاد میکنیم و اغلب به فشار و تشدید تنش علیه نیروهای اشغالگر آمریکایی در عراق و سوریه اعتراض دارند.»
منتقدان جمهوریخواه بایدن کار تلافی جویانه را تا حدودی ملایم خواندهاند و گفتهاند که رئیسجمهور باید از ترور ژنرال ارشد ایرانی قاسم سلیمانی توسط ترامپ در سال 2020 در فرودگاه بغداد تقلید کند. اما در واقع دولت ترامپ نیز در آن زمان نسبتا محتاطانه عمل کرد و پس از آن با تهران تماس گرفت تا نسبت به تشدید بیشتر تنش هشدار دهد و مشخص نیست که ترور ژنرال سلیمانی تا چه اندازه بازدارنده بوده است. کراکر میگوید: «من با دولت ترامپ در مورد مطلوبیت خروج موافقت کردم. اما ساختار [نیابتی ایران] از آن زمان مجددا خود را سازماندهی کرده است.» در واقع، ایران نیروهای نیابتی بیشتری دارد که منتظر حمله هستند، و ایالات متحده همچنان نیروهای زیادی در زمین برای هدف قرار دادن دارد. خطر یک جنگ گستردهتر حداقل به همان اندازه جدی به نظر میرسد که همیشه بوده است.