نویسنده: علی امینی نژاد


دقت در سیر تاریخی عرفان اسلامی، روشن می سازد که عرفان عملی یا بُعد عملی در عرفان اسلامی، دارای چهار دوره و مرحله است: مراحل ریشه ها، شکل گیری، پختگی و کمال و در نهایت مرحله ی تکمیل.

1. مرحله ی ریشه ها

همچنان که عرفان نظری یا بُعد معرفتی عرفان اسلامی از دل عرفان عملی و بُعد عملی عرفان اسلامی بیرون آمده، عرفان عملی نیز در شریعت ریشه داشته و از درون دین زاییده شده است. بنابراین مایه های اولیه ی عرفان عملی و یا مرحله ی ریشه ها را در دین بایست جست و جو کرد.
در معارف دینی، به طور تقریبی همه ی مؤلفه هایی که بعداً در عرفان عملی می یابیم، دیده می شود، اعم از زهدورزی اسلامی که در شکل گیری کلیت عرفان میان مسلمانان سهم بسزایی داشته است و یا عبادت، ریاضت، تهذیب، تزکیه ی نفس و مبارزه با خواهش ها و تمایلات نفسانی که در روایات با عنوان «جهاد اکبر» مطرح شده است و یا محبت الهی، شوق به کمال، وصال حق، لقاء الله و تقرب به خدای متعال و حتی حالت سیری و ترتیب بین مقامات که از بنیادی ترین ویژگی های عرفان عملی و سیروسلوک عرفانی است، همگی در دین به روشنی وجود دارد.
درجات سه گانه ی اسلام، ایمان، احسان و یا درجات ده گانه ی ایمان یا مراتب سه گانه ی یقین از علم الیقین، عین الیقین، حق الیقین و مانند این گونه مراتب و درجات و تنظیم و ترتیب کمال های روحی انسان که در آیات و روایات وجود دارند، دارای اهمیتی بسیارند.
بنابراین می توان گفت: در شریعت اسلامی، هم مسائل عرفان عملی، هم ترتیب مقامات و حالت سیری و هم بیان هدف و مقصد نهایی ارائه شده است. این همه به ضمیمه ی روحیه ی خردورزی و تولید علمی که شریعت خود بدان تشویق نموده و با بیان آنکه، علینا القاء الاصول و علیکم ان تفرّعوا (1) آن را در میان مسلمین ترویج نموده است، به تدریج منشأ پیدایش علم عرفان عملی شده است.
به بیان دیگر، وقتی علم نحو و ادبیات عرب با القای چند اصل کلی از سوی امیرمؤمنان، علی (علیه السّلام) به «ابی الاسود دُئلی» (2) و تشویق او به تحقیق و پژوهش در این زمینه شکل می گیرد و امروزه ما با مجموعه های عظیمی از علوم ادبی روبه رو هستیم، به طور کامل طبیعی و معقول است که با وجود گستره ی عظیمی از آیات و روایات در زمینه های عرفان نظری و عملی و مقوله های دیگر، این علوم در حوزه ی مسلمین شکل گرفته، رشد و تکامل یابند، همچنان که فقه، کلام و تفسیر این چنین هستند.
در مورد چگونگی تأثیرگذاری دین در شکل گیری عرفان عملی، ما با دو نوع پشتیبانی و تأیید روبه رو هستیم:

الف) پشتیبانی و تأیید محتوایی (تأیید عام)

همچنان که گفته شد، اگر مسائل عرفان عملی را در اصول و پایه ها با دین مورد مقایسه قرار دهیم، هم ریشه داشتن عرفان عملی در مؤلفه های دینی روشن می شود و هم موضوعات و مباحث عرفان عملی مورد تأیید قرار گرفته، از نظر شریعت، مهر قبولی خواهد خورد.

ب) تأیید و پذیرش روش سالکانه و منش عارفانه (تأیید خاص)

علاوه بر آنکه اصول و مبانی اساسی عرفانی عملی از نظر محتوایی مورد تأیید، پذیرش و پشتیبانی دین اسلام قرار دارد، روش های ویژه ی سلوک، همانند: ذکرهای خاص با تعداد معیّن، ضرورت کم خوابی، کم خوری با برنامه ی معیّن، ضرورت انجام مستحب ها مانند نماز شب که در میان عرفا معمول است و ضرورت آن در شریعت نیامده است نیز با برخی روش ها و دیدگاه ها که در پی خواهد آمد، مورد تأیید ویژه و خاص شریعت واقع شده و دین بر آن صحه گذاشته است.
خداوند متعال در سوره ی حدید می فرماید: پیروان حضرت مسیح روش خاصی از زندگی را با نام «رَهبانیت» از پیش خود و بدون آنکه ما تشریع نموده و بر آنها تکلیف کرده باشیم، برای تحصیل رضایت خداوند متعال از خود پدید آوردند، اما در این، خود در عمل به آن نوع از برنامه دو دسته شدند؛ عده ای بدان ملتزم مانده و عده ای دیگر از آن سرپیچی کردند و به درستی آن را رعایت نکردند.
خدای متعال می فرماید:
" ثُمَّ قَفَّیْنَا عَلَى آثَارِهِم بِرُسُلِنَا وَقَفَّیْنَا بِعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ وَآتَیْنَاهُ الْإِنجِیلَ وَجَعَلْنَا فِی قُلُوبِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِیَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا کَتَبْنَاهَا عَلَیْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاء رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَایَتِهَا فَآتَیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَکَثِیرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ؛ (3) و از پی نوح و ابراهیم (علیه السّلام) باز رسولان دیگر و سپس عیسی بن مریم (علیه السّلام) را فرستادیم و به او انجیل را عطا کردیم و در دل های پیروان مهربانی، رحمت و رهبانیتی قرار دادیم که ما بر ایشان ننوشته و واجب نکرده بودیم، اما خود برای تحصیل رضایت و خشنودی خداوند، از پیش خود ابداع کردند، اما به طور شایسته آن را رعایت نکردند و ما نیز آنان را که ایمان آورده [و رهبانیت و برنامه ی ابداعی میان خود را عمل کردند] پاداش عنایت کردیم و حال آنکه بسیاری از ایشان [به آن عمل نکرده و] فاسق شدند. "
قیصری در تبیین معنای رهبانیت می گوید:
" ... ای ما یفعله الراهب و هو العالم فی الدین المسیحی من الریاضة و الانقطاع من الخلق و التوجّه الی الحقّ تعالی ابتدعوها أی اخترعوها لانفسهم؛ (4) «رهبانیت یعنی آنچه را راهب- که همان عالم در دین مسیحی است- از ریاضت و انقطاع از مردم و توجه به خداوند متعال انجام می دهد که ایشان از پیش خود آنها را اختراع و ابداع کردند».
علامه طباطبایی (رحمه الله) در تفسیر این آیه می فرماید:
" الرهبانیة من الرهبة و هی الخشیة و یطلق عرفاً علی انقطاع الانسان من الناس لعبادة الله خشیة منه. و الابتداع اتیان ما لم یُسبَق الیه فی دین او سنة او صنعة ... و المعنی انهم ابتدعوا من عند انفسهم رهبانیةً من غیر ان نشرّعه نحن لهم؛ (5) رهبانیت از رهبت که به معنای خشیت است، اشتقاق یافته است، اما در عرف بر بریدن انسان از مردم برای عبادت خدا که از ترس و خوف او ناشی می شود، اطلاق می گردد. «ابتداع» آوردن چیزی است که در دینی یا سنتی و یا صنعتی سابقه نداشته است ... بنابراین، معنای آیه آن خواهد بود که پیروان حضرت مسیح (علیه السّلام) از پیش خود و بدون آنکه ما برای ایشان تشریع کرده باشیم [و در دین سابقه داشته باشد] رهبانیت [و روش خاص زندگی که همراه ریاضت، عبادت و دوری از مردم بود] را پدید آوردند. "
پس از این بیان، علامه طباطبایی، به تأیید رهبانیت از سوی خدای متعال اشاره فرموده و می گویند:
" و فیه اشارة الی انّها کانت مرضیّةً عنده تعالی و ان لم یشرعها؛ «در این سخن خداوند به آن اشاره است که رهبانیت در پیشگاه الهی مورد پسند و رضایت است، هر چند خود آن را تشریع نکرده و از راه انبیا ابلاغ ننموده باشد».
این تأیید و رضایت از جهات مختلفی در آیه ی شریفه آشکار است؛ زیرا اول اینکه رهبانیت را در کنار رأفت و رحمت، از جمله اموری می داند که خداوند آنها را در دل پیروان حضرت مسیح (علیه السّلام) افکنده است و دوم آنکه اندیشه و انگیزه ی پدید آوردن رهبانیت را فقط رضایت خداوند می شمارد و سوم و از همه مهم تر آنکه، از عدم رعایت کامل رهبانیت اظهار عدم نارضایتی و ناخشنودی کرده و به واسطه ی آن، ایشان را به دو دسته ی مؤمن و فاسق تقسیم کرده است و به کسانی که رهبانیت را به درستی عمل نمایند، مؤمن اطلاق می کند و در برابر عملشان ثواب الهی در نظر می گیرد و آنها که رهبانیت را عمل نکردند، فاسق و گناهکار می شمارد.
عارفان مسلمان معتقدند تصوف در اسلام همانند رهبانیت در مسیحیت می باشد. محقق کاشانی در شرح منازل السائرین می گوید: الرهبانیة المتبدعة فی دین المسیح کالتصوّف فی دین الاسلام؛ (6) «رهبانیتی که در دین حضرت مسیح (علیه السّلام) پدید آورده شد، همانند تصوف در دین اسلام است».
محیی الدین بن عربی، در «فصّ یعقوبی» از فصوص الحکم، که به طور عمده پیرامون دین سخن می گوید و درباره ی آن تحلیل های زیبایی ارائه می کند، دین را به دو قسم «دین عندالله» و «دین عندالخلق» تقسیم می ند. دین الهی همان است که از سوی انبیا تشریع می شود، اما دین مردمی، برنامه ای سلوکی است که افراد انسانی بدون آنکه در شریعت دستور ویژه ای آمده باشد، ابداع می کنند و هرچند دین الهی از دین «عندالخلق» برتر بوده و بر آن سلطه دارد، اما دین مردمی نیز مورد تأیید خداوند است، البته مشروط بر آنکه اول دارای حکمت و مصلحت بوده و دوم و از همه مهم تر می بایست این حکمت و مصلحت با دین الهی و شریعت موافق باشد.
بنابراین هرگاه برنامه ی سلوکی عارفان از پیش خود بدان التزام می یابند و برای تکمیل نفس خود بدان دست می یازند، به آزمون شریعت درنیاید و مورد قبول دین آسمانی نباشد، ارزش و اعتباری نخواهد داشت و همان بدعت ناپسند است که به شدت مورد نهی انبیا می باشد.
از این رو قیصری در شرح گفتار ابن عربی، نمونه هایی را از «دین عندالخلق» که به اعتبار آیه ی مورد بحث از سوره ی حدید، به تأیید دین الهی رسیده است، ذکر کرده و می گوید:
" ... کتقلیل الطعام و المنع من الزیادة فی الکلام و الخلطة بالناس و الخلوة و العزلة عنهم و کثرة الصیام و قلّة المنام و الذکر علی الدوام لا الاتیان بما ینافیها کشرب الحرام و عبادة الاصنام؛ [دین عندالخلق، اموری بیش از چیزهایی است که پیامبر آن را واجب کرده است] همچون کم کردن غذا، منع از پرگویی و مخالطت با مردم، خلوت و عزلت از ایشان، کثرت روزه داری، کم خوابی و ذکر مداوم، نه انجام دادن اموری که با دین خدا منافات دارد، همانند شراب خواری و پرستش بت ها و ... . "
با اندکی دقت در کلام ابن عربی و قیصری معلوم می شود که مراد از روش خاص عارفانه یا دین عند الخلق، ضروری شمردن آن چیزهایی است که از نظر دین الهی نیز مطلوب و مستحب بوده، اما انجام آنها را ضروری و لازم نشمرده اند و اگر بخواهیم از دیدگاه فقهی مبنای کار عرفای مسلمان را پیگیری کنیم، باید گفت: سه باب فقهی نذر، عهد و قسم که با هر یک از آنها هر امر مرجحی که رجحان آن را عقل و شرع تأیید می کند، ضروری و واجب می شود، بنیاد کار عارفان مسلمان است، همچنان که رهبانیت مسیحی نیز مطابق روایات ما این گونه بوده است، پس خداوند سبحان رعایت آن را طالب بوده و عدم التزام به آن را فسق اعلام می کند.
روایت ها و حدیث های معصومین (علیهم السّلام) که ذیل آیه ی بیست و هفت سوره ی حدید آمده است نیز به طور عموم بر تأیید رهبانیت و روش خاص عرفانی دلالت دارد و هر چند ملاحظاتی نیز اعمال می شود که در پی خواهد آمد، اما در مجموع با دید مثبت بدان پرداخته اند.
ما در میان این روایت ها، تنها یک روایت را که طبرسی در مجمع البیان روایت کرده است، نقل می کنیم. روایت از این قرار است که عبدالله بن مسعود می گوید: من پشت سر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) با آن حضرت بر الاغی سوار بودیم. حضرت به من فرمودند: فلانی! آیا می دانی بنی اسراییل چگونه و از کجا رهبانیت را پدید آوردند؟ به حضرت عرضه داشتم: خدا و رسولش داناترند، پس فرمود: پس از عیسی (علیه السّلام) حاکمان ستمگری در بنی اسراییل ظهور کرده و حاکم شدند که معصیت خدا می کردند، از این جهت اهل ایمان به غضب درآمده و خشمگین شدند و با آنها به جنگ پرداختند، اما تا سه مرتبه شکست خوردند و از ایشان جز اندکی باقی نماندند. پس از آن با خود گفتند: اگر دوباره به جنگ برخیزیم، همه ی ما را از بین برده و دیگر برای دین خدا کسی باقی نمی ماند که مردم را بدان دعوت کند. پس بیایید در زمین متفرق شویم تا آن زمان که خداوند پیامبری را که عیسی (علیه السّلام) ما را بدو وعده داد [و مرادشان حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بود] برانگیزاند. پس از این تصمیم گیری پراکنده شده و به غارهایی که میان کوه ها بود، پناه بردند و رهبانیت را پدید آوردند [که عبارت بود از دوری از مردم، خلوت، عزلت، دست کشیدن از مبارزه به خاطر شرایط حاکم، عبادت، ریاضت، پرورش روح و اتصال به عالم بالا].
در ادامه ی سخن، پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به ابن مسعود می فرماید: فمنهم من تمسک بدینه و منهم من کفر؛ «اما [همه ی آنها به عهد و پیمان خود ملتزم نماندند، بلکه] عده ای از ایشان به دین خود تمسک جسته و عده ای از آنها کافر شدند».
ابن مسعود می گوید: پس از این سخن، حضرت آیه ی بیست و هفت سوره ی حدید را تا آخر تلاوت فرمودند. نکته ای که در این قسمت باید بدان توجه کرد، آن است که مراد حضرت از دین در کلام اخیرشان، دین الهی؛ یعنی آیین عیسوی نبوده است که همگان بدان ایمان داشته و کسی کفر نورزیده بود، بلکه مراد همان برنامه ای بود که خود احداث کرده بودند و بر آن عهد و پیمان بسته بودند. به بیان دیگر، مراد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) از دین در این سخن، همان رهبانیت که برخی بدان ملتزم مانده و به تعبیر قرآن مؤمن بودند، اما برخی از آن سر پیچیده و فسق ورزیدند و به تعبیر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کافر شدند.
ابن مسعود می گوید: در ادامه حضرت از من پرسید: اتدری ما رهبانیة امّتی؟ «آیا می دانی رهبانیت امت من و مسلمان ها چیست؟» عرض کردم: خدا و رسولش آگاه ترند. پس فرمود: الهجرة و الجهاد و الصلوة و الصوم و الحجّ و العمرة.
این بخش از سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بسیار مهم و کلیدی است. در این سخن، رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) رهبانیت اسلامی را که همان تصوف و عرفان است، معرفی می کند و جهت درست عرفانی را تبیین کرده و می فرمایند در رهبانیت و عرفان اسلامی، نماز، روزه، حج، عمره، عبادات و ریاضات در کنار هجرت و جهاد قرار دارد. با این سخن، حضرت در تشخیص عرفان صحیح اسلامی که مورد نظر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است، ملاکی اساسی و محکمی بنیادین را ارائه کرده اند که خودسازی و سلوک باید در متن اجتماع و همراه آن باشد و اگر عزلت، خلوت و مانند آن هم در برنامه ی سلوکی در نظر گرفته شود- که باید هم باشد و تهذیب و سلوک در غالب اوقات بر آن متوقف است- موقتی بوده و اصالت ندارد. و حتی پیروان حضرت مسیح نیز این گونه نبودند؛ زیرا همه ی آنها اهل مبارزه و جهاد بودند و ترک مبارزه را برای مدتی و به صورت یک تاکتیک برگزیدند، هرچند ممکن است پس از گذشت زمان، اصل ماجرا به فراموشی سپرده شده و خودِ ریاضت و گوشه گیری، مطلوبِ راهبان مسیحی شده باشد، پس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با این سخن آن را مورد نقد قرار داده و روش درست رهبانیت را پیش روی مسلمین قرار می دهند.
بنابر آنچه گفته شد، باید پذیرفت که عرفان عملی و بُعد عملی عرفان اسلامی در شریعت اسلامی ریشه داشته و مایه های اساسی خود را همانند عرفان نظری از دین اخذ نموده است.

2. مرحله ی شکل گیری

پس از قرن اول که مرحله ی ریشه های علم عرفان عملی را باید در آن جست و جو کرد، وارد مرحله ی دیگری در تکامل علم عرفان عملی خواهیم شد که از آن با عنوان مرحله ی شکل گیری یاد می کنیم. این مرحله از قرن دوم آغاز و تا نیمه ی اول قرن چهارم ادامه می یابد.
در این مرحله همه ی مقدمه های لازم برای بروز و ظهور کامل عرفان عملی در مرحله ی پسین فراهم شده است. بسیاری از مقام ها همچون: سکر، صحو، اخلاص، محو و ... به طور کامل شناخته شده و مورد تحلیل و بررسی قرار گرفتند و هر یک از مشایخ، خود در یک مقام از مقامات سلوکی جلوه ای ویژه یافتند و در هر مقام یا در چند مقام رساله هایی نوشته شد و از همه مهم تر، ترتیب بین مقامات مورد توجه قرار گرفت. مطابق تحقیقاتی که از سوی محققان صورت گرفته است، اولین نفری که به مقامات حالت سیری داده است، شقیق بلخی (م 194 ق) است و پس از وی دارانی (م 215 ق)، ذوالنون (م 245 ق)، بایزید (م 261 ق)، جنید (م 297 ق)، خرّاز (م 279 ق) و نِفَّری (م حدود 340 ق) که هر یک در این زمینه گام هایی برداشتند.

3. مرحله ی پختگی و کمال

این مرحله از نیمه ی دوم قرن چهارم شروع و تا نیمه ی اول قرن هفتم و به طور دقیق تا قبل از ظهور ابن عربی و مکتب وی ادامه می یابد. در این برهه، عرفان اسلامی در بعد عملی و سلوکی به اوج خود رسیده و پختگی و کمال لازم برای یک علم مستقل را فراهم می یابد، به صورتی که نه تنها همه ی منازل و مقامات مورد شناسایی قرار گرفتند و دقایق و ظرایف آنها کشف و تبیین شدند، بلکه ترتیب بین آنها و نظم لازم در شکل گیری حالت سیری نیز مشخص شد و اکثر تألیفات مهم در زمینه ی علم عرفان عملی نیز در همین مرحله عرضه شد.

پی‌نوشت‌ها:

1. جعفر سبحانی، تهذیب الاصول، تقریرات درس امام خمینی (رحمه الله)، ج3، ص 167.
2. جعفر کاشف الغطاء، کشف الغطاء، ج1، ص 14.
3. حدید (57)، 27.
4. قیصری، شرح فصوص الحکم، ص 217.
5. محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج19، ص 173.
6. ملاعبدالرزاق کاشانی، شرح منازل السائرین، ص 284.

منبع مقاله :
امینی نژاد، علی؛ (1390)، آشنایی با مجموعه عرفان اسلامی (کلیات، تاریخ عرفان، عرفان نظری، عرفان عملی و...)، قم: انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمه الله)، چاپ دوم