مسئله ایمان به خدا و به حقایقى که باید ایمان داشت مانند قیامت، فرشتگان، انبیا، کتابهاى آسمانى و آثار ایمان در زندگى دنیا و آخرت، در آیات گذشته به ویژه آیات اول سوره مبارکه بقره به اندازهاى که لازم بود توضیح داده شد، در این بخش به نکاتى که باید مورد توجه هر مؤمنى باشد اشاره میشود.
1- ایمانى که براساس مطالعه در آیات تکوین و انفس
بگو فقط خدا را در حالى که ایمان و عبادتم را براى او از هرگونه شرکى خالص میکنم میپرستم.
قرآن به پیامبر اسلام (ص) فرمان میدهد به همه امت اعلام کن:
أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ وَ أَقِیمُوا وُجُوهَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَ ادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ ... «1»
پروردگارم به میانه روى در همه امور و اجتناب از افراط و تفریط فرمان داده و امر فرموده در هر مسجدى به هنگام عبادت روى دل خود را آن گونه به سوى خدا کنید که از هر چیزى غیر او منقطع شود و او را در حالى که ایمان و عبادت را براى وى از هرگونه شرکى خالص میکنید بخوانید.
قرآن مجید دارندگان ایمان را به شرطى که داراى عمل صالح باشند و به مقتضاى ایمان زندگى کنند اهل نجات و پاداش ابدى میداند، ولى آنان که ایمان دارند ولى از عمل صالح بیبهرهاند، و آنان که داراى عمل صالحاند ولى از ایمان بینصیب هستند ابداً اهل نجات و مستحق پاداش نمیداند.
الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ: «2»
آنان که از ایمان برخوردارند، و کارهاى شایسته انجام دادند براى آنان زندگى خوش و با سعادت و بازگشتى نیک است.
مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ: «3»
از مرد و زن هر کس عمل شایسته انجام دهد در حالى که ایمان برخوردار باشد، مسلما او را به زندگى پاک و پاکیزهاى زنده میداریم، و پاداششان را براساس بهترین عملى که همواره انجام میدادهاند عنایت میکنیم.
إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ... «4»
بى تردید خداوند کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام دادهاند در بهشت هائى که از زیر درختانش نهرها جارى است وارد میکند.
این ایمان واقعى است و یقین حقیقى و باور حتمى است که راه هجرت و جهاد فى سبیل الله را به روى انسان باز میکند، و دور شدن از وطن را به خاطر حفظ دین و جهاد در راه حق را بر انسان آسان مینماید.
چنین ایمانى است که راه بازگشت به شرک و کفر و جاهلیت را به روى انسان میبندد، و از وجود آدمى در برابر هجوم حوادث کوهى استوار از صبر و استقامت میسازد.
هجرت
جائى که انسان از طرف دشمن به شدت دچار محدودیت دینى و اجراى احکام پروردگار است و علاجى جز هجرت و دور شدن از وطن و مسکن گزیدن در جائى که براى خواستههاى به حقش آزادى دارد وجود ندارد هجرت واجب است، اگر به چنین هجرتى اقدام نکند، و در دارالکفر بماند تا ارزشهاى دینى و عملى را از دست بدهد مسلماً در پیشگاه خدا مسئول و موجب کیفر است.
إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ قالُوا فِیمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِیها فَأُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصِیراً: «5»
قطعاً کسانى که [با ترک هجرت از دیار کفر و ماندن زیر سلطه کافران و مشرکان] بر خویش ستم ورزیدند هنگامى که فرشتگان در حال قبض روح آنان هستند به آنان میگویند از نظر دیندارى در زندگى در چه حالى بودید؟ میگویند: ما در زمین زبون و مستضعف بودیم و به این خاطر در وطن ماندیم، فرشتگان میگویند: آیا زمین خدا وسیع و پهناور نبود تا از محیط شرک به دیار ایمان مهاجرت کنید؟ پس جایگاهشان دوزخ است و آن بد بازگشت گاهى است.
از چنین هجرتى تعبیر به هجرت صغیر شده، اما هجرت بزرگ یا بزرگتر هجرت از گناهان است قرآن به چنین هجرتى فرمان واجب میدهد.
وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ: «6»
از بت و بت پرستى، و شرک و کفر، و پلیدى و گناه و معصیت و آلودگى هجرت کن و براى همیشه دور شو.
کتاب شریف محاسن روایتى را به این مضمون از رسول خدا روایت میکند که حضرت از روى منبر روى به مردم کرد و پرسید:
«اتدرون من المسلم؟»
مى دانید مسلمان کیست؟
عرضه داشتند خدا و پیامبر داناتر است، فرمود:
«المسلم من سلم المسلمون من یده و لسانه:»
مسلمان کسى است که مسلمانان از شرّ قدرت و زبانش در امان باشند.
سپس فرمود:
«اتدرون من المؤمن؟»
آیا میدانید مؤمن کیست؟
گفتند: خدا و پیامبر داناتر است، فرمود:
«المؤمن من أتمن المنون على انفسهم و اموالهم:»
مؤمن کسى است که مؤمنان او را نسبت به جان و مالشان امین بدانند.
سپس فرمود:
«اتدرون من المهاجر؟»
آیا میدانید مهاجر کیست؟
اصحاب باز گفتند: خدا و رسول داناتر است، حضرت فرمود:
«المهاجر من هجر السئیات:»
مهاجر کسى است که از گناهان دورى کند، و ازمعاصى اجتناب نماید.
جائى که انسان زمینه تعلّم علوم و یادگیرى دانش به ویژه دانش دینى را ندارد و در خود استعداد فراگیرى علوم را میبیند لازم است براى عالم شدن و فراگیرى دانش به حوزههاى علمى و درسى هجرت کند و در برابر استادان علم زانوى ادب بزند و به دانشهاى لازم آراسته شود تا پس از بازگشت به وطن جامعه خود را از چاه جهالت نجات دهد، و خیر دنیا و آخرت آنان را تأمین نماید، چنین هجرت هائى، هجرت براى حفظ دین، هجرت از گناهان، هجرت براى فراگیرى علوم لازم و با منفعت داراى منافع فراوان و پاداش بزرگ و سبب آمرزش گناهان است.
وَ مَنْ یُهاجِرْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یَجِدْ فِی الْأَرْضِ مُراغَماً کَثِیراً وَ سَعَةً وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً: «7»
و هر کس در راه خدا هجزت کند اقامت گاههاى فراوان و فراخى معیشت خواهد یافت، و کسى که از خانه خود به قصد مهاجرت به سوى خدا و پیامبرش بیرون رود، سپس مرگ او را دریابد مسلماً پاداشش بر خداست و خدا همواره بسیار آمرزنده و مهربان است.
هجرت ابراهیم از دارالکفر بابل و منطقه شرک آلود نمرودیان به سوى شام داراى منافع سرشارى براى جامعه انسانى و سبب برافراشته شدن پرچم توحید، و هجرت دادن هاجر و اسماعیل به سرزمین مکه سبب برکات فراوانى شد که شماره کنندگان از شمارش آن عاجز هستند.
هجرت موسى بن عمران از مصر و دور شدنش از فرعون و فرعونیان، و رفتنش به مدین و دیدار با شعیب پیامبر و رنگ گرفتن از آن حضرت سبب رسیدنش به مقام نبوت و جایگاه با عظمت کلیم اللهى و نزول تورات براى هدایت مردم شد.
هجرت اصحاب کهف از وطن و دورشدنشان از دقیانوس و فرهنگ شرک آلودش و قرار گرفتنشان در غار سبب ازدیاد ایمان آنان و نجات دنیا و آخرتشان و تبدیل شدنشان به آیهاى عظیم از آیات خدا شد.
هجرت مؤمنان صدر اول اسلام به رهبرى جعفر بن ابى طالب به سرزمین حبشه موجب نجات جان و دینشان از بت پرستان مکه و سبب تبلیغ اسلام در آن منطقه آفریقائى و عامل سرافکندگى فرستادگان دشمن براى بازگرداندن آنان شد.
هجرت پیامبر عظیم الشأن اسلام و سپس امیرمؤمنان از مکه به مدینه سرآغاز تحولى شگرف و گسترده شدن برکاتش در رودخانه زمان، و بیدارى بخش عظیمى از نسلها و نهایتاً منتهى به حکومت عدل جهانى خواهد شد.
هجرت حضرت حسین (ع) از مدینه به مکه و از مکه به کربلا سبب پدید آمدن حادثهاى عظیم و بینظیر و کلاسى آدم ساز، و عامل بقاء نبوت انبیاء و امامت امامان و قرآن مجید تا قیامت شد.
هجرت حضرت حسین و تحقق عاشوراى حسینى درسى براى همه مظلومان و مستضعفان جهان شد که بتوانند در سایه آن انقلاب دینى نموده و شاهان و ستمگران را جهاد اسلامى پاسخ اهل وسوسه و سفسطه نیز داده شد.
در این سطور فقط به چند نکته اشاره میکنم.
1- آمادگى براى جهاد فى سبیل الله و ورود به میدان جنگ به اذن الله داراى اهداف مثبت و قابل توجهى است:
1- به ترس و وحشت انداختن دشمنان دین و مسلمانان و بشریت:
وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ: «8»
هر چه در توان و قدرت دارید از نیرو و قواى محرکه و مرکبهاى لازم آماده کنید تا با این وسائل و تدارکات دشمن خدا و دشمن خودتان و دشمنان دیگرى جز ایشان را که نمیشناسید و خدا آنان را میشناسد بترسانید.
2- حفظ مساجد و مراکز عبادت و تربیت
وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ: «9»
و اگر خداوند بعضى از مردم را با برخى دیگر دفع نمیکرد صومعهها و کلیساها و کنیسهها و مساجدى که نام خدا در آنها برده میشود ویران میگردید.
3- از میان رفتن فساد در پهناى زمین:
وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لکِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعالَمِینَ: «10»
و اگر خدا تجاوز و ستم برخى از مردم را به وسیله برخى دیگر دفع نمیکرد قطعا زمین را فساد میگرفت، ولى خدا نسبت به جهانیان داراى فضل و احسان است.
4- به ذلت و خوارى نشستن دشمنان
قاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَیْدِیکُمْ وَ یُخْزِهِمْ وَ یَنْصُرْکُمْ عَلَیْهِمْ وَ یَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ: «11»
با آنان که دشمن خدا و دشمن شمایند بجنگید تا خدا آنان را به دست شما عذاب کند و خوار و رسوایشان نماید و شما را بر آنان پیروزى دهد و سینههاى پر سوز و غم مردم مؤمن را با شکست دشمنان و پیروزى شما شفا بخشد.
5- نابود شدن فرهنگ شرک و فتنه و حاکمیت فرهنگ حق
وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلَّهِ ...: «12»
و با آنان بجنگید تا هیچ نوع فساد و فتنه و فرهنگ مادى و شرک آلود بر جاى نماند و دین در سراسر گیتى ویژه خدا شود.
2- در کتابهاى دینى براساس معارف الهیه از سه نوع جهاد نام برده شده.
جهاد اصغر که رو در روئى با دشمنان و مقاتله با آنان است.
جهاد کبیر که به وسیله معارف قرآن و اهل بیت در برابر انحرافات و کژیها و وسوسهها و سفسطههاى دشمنان صورت میگیرد.
جهاد اکبر که ایستادن در برابر خواستههاى نامشروع و تمایلات غیرمنطقى نفسانى است.
امید
مردم در زمینه امید و دلگرمى به رحمت حق به دو دسته اند: دستهاى که به تعبیر قرآن داراى رجاءاند و گروهى که به تعبیر کتاب حق دچار امنیه اند.
رجا به حالتى گفته میشود که اسباب و وسائل رسیدن به آن فراهم باشد مانند تحقق ایمان، هجرت، جهاد فى سبیل الله که دارندگان این وسائل شایستهاند که به رحمت خدا امیدوار باشند، مانند کشاورزى که پیش از کشت، زمین را با کوشش و زحمت آماده میکند، و جوى بندى و کرت بندى مینماید، سپس در آن تخم میافشاند، و پس از سبز شدن دانه و حبه با وسائل لازم چون آب و کود و سم از آن مواظبت میکند، آنگاه به امید برداشت محصول انتظار میکشد که این امید یا به تعبیر قرآن رجاء امید مثبت و عاقلانه و در حقیقت از صفات الهى است که شعاعش در قلب عبد تابیده
«یا رجاء من لا رجاءله»
در برابر این رجا و امید مثبت امنیه است که بدون توجه به وسایل و اسباب در دنیاى خیال و گمان خودنمائى میکند، و آدمى را بدون ایمان و عمل سرگرم نموده و به خیال رسیدن به نتیجه و محصول دلگرم میدارد، مانند کسى که زمینى را آماده ننموده و بذرى نیفشانده آنگاه به انتظار محصول نشسته!
امنیه بنا به فرموده قرآن از القائات شیطانى است که انسان را از رحمت و مغفرت خداوند دور میکند و زمینه ورود به کردارهاى ناپسند را فراهم میآورد.
ابن خبیق میگوید: امیدواران سه گروه اند: یکى نیکوکردار که امید میدارد کردار و عمل نیکویش را بپذیرند، و در برابر آن او را پاداش دهند، گروه دیگر تائبان واقعى هستند که از کردار بد بریده و به حسنات روى آوردهاند و امید دارند که در معرض مغفرت و عفو و رحمت و احسان قرار گیرند، این دو گروه امیدشان مثبت و واقعى و معقول و منطقى است، گروه سوم مردمى هستند سر در گناه فرو برده و به ناپاکیها گرویده و هر ظلمى را از جانب خود روا داشته آنگاه میگویند به خداوند امید داریم که ما را بیامرزد و مورد عفو قرار دهد. چنین گروهى از نگاه قرآن صاحب امنیه و گرفتار القائات شیطانى هستند. «13»
اینان که دچار امنیهاند و در خیالات خام خود غوطه ورند و دلگرم به آرزوهاى باطلاند بیشک به اعمال امنیه انگیز هم چون شراب و قمار که مستى و پستى میآورد روى میکنند.
پی نوشتها:
______________________________
(1)- اعراف 29.
(2)- رعد 29.
(3)- نحل 97.
(4)- محمد 12.
(5)- نساء 97.
(6)- مدثر 5.
(7)- نساء 100.
(8)- انفال 60.
(9)- حج 40.
(10)- بقره 251.
(11)- توبه 14.
(12)- انفال 39.
(13)- کشف الاسرار میبدى، ج 1، ص 579 با تصرف در عبارات.
مطالب فوق برگرفته شده از
کتاب: تفسیر حکیم جلد ششم
نوشته: استاد حسین انصاریان