شناسه : ۲۸۳۲۸۹۹ - سه شنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۳ ساعت ۰۹:۳۳
آیا قران پاسخگوی تمامی سئوالات دینی و غیر دینی ما بطور واقعی است ؟
قرآن می تواند پاسخ گوی تمام سوالات دینی باشد ، البته برای فهم آیات و یافتن پاسخ ها باید علوم و دانش های خاصی را کسب کرد و به آگاهی های خاصی دست یافت و در آنجا که انسان از فهم عاجز است ، از آگاهان و علوم ائمه معصومین باید بهره گرفت ، اما این که قرآن کتابی باشد که همه علوم و دانش های بشری در آن وجود داشته باشد و تمام سوالات غیر دینی را نیز در آن یاف ...
قرآن می تواند پاسخ گوی تمام سوالات دینی باشد ، البته برای فهم آیات و یافتن پاسخ ها باید علوم و دانش های خاصی را کسب کرد و به آگاهی های خاصی دست یافت و در آنجا که انسان از فهم عاجز است ، از آگاهان و علوم ائمه معصومین باید بهره گرفت ، اما این که قرآن کتابی باشد که همه علوم و دانش های بشری در آن وجود داشته باشد و تمام سوالات غیر دینی را نیز در آن یافت ، عقیده صحیح به نظر نمی رسد ؛ زیرا قرآن کتاب هدایت و رستگاری انسان ها است و برای رسیدن انسان ها به کمال نازل شده است و طبعا باید از آیات آن همین انتظار را داشت و انتظار بودن تمام علوم و دانش های بشری که در جهت آن اهداف نیست ، انتظاری شایسته نیست ؛ اما چون این نظریه طرفدارانی دارد ، آن را به صورت تفصیلی مورد بررسی قرار داده ایم.برخى گمان می کنند که قرآن مشتمل بر تمامى اصول و مبانى علوم طبیعى و ریاضى و فلکى و حتى رشته هاى صنعتى و اکتشافات علمى و غیره مى باشد و چیزى از علوم و دانستنى ها را فرو گذار نکرده است.
خلاصه قرآن علاوه بر یک کتاب تشریعى ، کتاب علمى نیز به شمار مى رود.براى اثبات این ادعای خود ،خواسته اند دلایلى از خود قرآن ارائه دهند،از جمله آیه و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء ،قرآن را بر تو فرستادیم تا بیان گر همه چیز باشد». ما فرطنا فیالکتاب من شیء ،در کتاب-قرآن-چیزى فرو گذار نکردیم ». و لا رطب و لا یابس الافی کتاب مبین ،هیچ خشک و ترى نیست مگر آن که در کتابى آشکار[ثبت]است ».در حدیثى از عبد الله بن مسعود آمده:<من اراد="" علم="" الاولین="" و="" الآخرین="" فلیتدبرالقرآن ="" ،هر="" که="" علوم="" گذشتگان="" و="" آیندگان="" را="" خواهان="" باشد،همانا="" در="" قرآن="" تعمق="">من>
اولین سؤال که متوجه صاحبان این عقیده مى شود آن است که از کجا و چگونه این همه علوم و صنایع و اکتشافات روز افزون از قرآن استنباط شده،چرا پیشینیان به آن پى نبرده و متاخرین نیز به آن توجهى ندارند؟!دیگر آن که آیات مورد استناد با مطلب مورد ادعا بى گانه است.زیرا آیه سوره نحل در رابطه با بیان فراگیر احکام شریعت است.آیه در صدد اتمام حجت برکافران است که روز رستاخیز هر پیامبرى با عنوان شاهد بر رفتار امت هاى خودبر انگیخته مى شود و پیامبر اسلام نیز شاهد بر این امت مى باشد،زیرا کتاب وشریعتى که بر دست او فرستاده شده کامل بوده و همه چیز در آن بیان شده است وجئنا بک شهیدا على هؤلاء.و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء و هدى و رحمة و بشرى للمسلمین .یعنى جاى نقص و کاستى در بیان وظایف و تکالیف شرعى باقى نگذاردیم،تا هدایت و رحمت و بشارتى باشد براى مسلمانان.لذا با ملاحظه شان نزول و مخاطبین مورد نظر آیه و نیز صدر و ذیل آیه،به خوبى روشن است که مقصود از<تبیانا لکل="" شى="" ء»همان="" فراگیرى="" و="" جامعیت="" احکام="" شرع="" است.اصولا="" شعاع="" دائره="" مفهوم="" هر="" کلام،با="" ملاحظه="" جایگاهى="" که="" گوینده="" در="" آن="" قرارگرفته،مشخص="" مى="" گردد.مثلا="" محمد="" بن="" زکریا="" که="" کتاب="">تبیانا><من لا="" یحضره="" الطبیب="" »رانگاشت="" و="" یاد="" آور="" شد="" که="" تمامى="" آن="" چه="" مورد="" نیاز="" است="" در="" این="" کتاب="" فراهم="" ساخته="" است،از="" جاى="" گاه="" یک="" پزشک="" عالى="" مقام="" سخن="" گفته="" است،لذا="" مقصود="" وى="" از="" تمامى="" نیازها،در="" چار="" چوب="" نیازهاى="" پزشکى="">من>
بر همین شیوه مرحوم صدوق کتاب <من لا="" یحضره="" الفقیه="" »را="" تالیف="" نمود،تا="" مجموع="" نیازهاى="" در="" محدوده="" فقاهت="" راعرضه="">من>
هم چنین است آن گاه که خداوند بر کرسى تشریع نشسته،در رابطه باکتب و شرایع نازل شده بر پیامبران،چنین تعبیرى ایفا کند که صرفا به جامعیت جنبه هاى تشریعى نظر دارد!همین گونه است آیه ما فرطنا فی الکتاب من شیء اگر مقصود از<کتاب »قرآن="" باشد.در="" صورتى="" که="" ظاهر="" آیه="" چیز="" دیگر="" است="" و="" مقصود="" از="" کتاب،کتاب="" تکوین="" و="" دررابطه="" با="" علم="" ازلى="" الهى="">کتاب>
آیه چنین است: و ما من دابة فی الارض و لا طائر یطیربجناحیه الا امم امثالکم.ما فرطنا فی الکتاب من شیء ثم الى ربهم یحشرون .یعنى ماهمه موجودات و آفریده ها را زیر نظر داریم و هیچ چیز بیرون از علم ازلى ما نیست و سرانجام همه موجودات به سوى خدا است.
آیه و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها الا هو و یعلم ما فی البر و البحر و ما تسقط من ورقة الا یعلمها و لا حبة فی ظلمات الارض و لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین ،در این جهت روشن تر است،که همه موجودات و رفتار و کردارشان در علم ازلى الهى ثبت و ضبط است و حضور بالفعل دارد.و اما حدیث ابن مسعود،صرفا در رابطه با علومى است که وى با آن آشنایى داشته و آن،علوم و معارف دینى است و مقصود از اولین و آخرین،سابقین ولا حقین انبیا و شرایع آنان مى باشد،که تمام آن چه در آن ها آمده در قرآن فراهم است.
گذشته از آن که به کارگیرى ابزار علمى براى فهم معانى قرآنى،کارى بس دشوار و ظریف است،زیرا علم حالت ثبات ندارد و با پیش رفت زمان گسترش ودگرگونى پیدا مى کند و چه بسا یک نظریه علمى-چه رسد به فرضیه-که روزگارى حالت قطعیت به خود گرفته باشد،روز دیگر هم چون سرابى نقش بر آب،محو ونابود گردد.لذا اگر مفاهیم قرآنى را با ابزار ناپایدار علمى تفسیر و توجیه کنیم،به معانى قرآن که حالت ثبات و واقعیتى استوار دارند،تزلزل بخشیده و آن را نااستوارمى سازیم.خلاصه،گره زدن فرآورده هاى دانش با قرآن،کار صحیحى به نظرنمى رسد.
آرى اگر دانشمندی با ابزار علمى که در اختیار دارد و قطعیت آن برایش روشن است،توانست از برخى ابهامات قرآنى-که در همین اشاره ها نمودار است-پرده بردارد،کارى پسندیده است.مشروط بر آن که با کلمه <شاید»نظر خود="" را="" آغاز="" کند="" وبگوید:شاید-یا="" به="" احتمال="" قوى-مقصود="" آیه="" چنین="" باشد،تا="" اگر="" در="" آن="" نظریه="" علمى="" تحولى="" ایجاد="" گردد،به="" قرآن="" صدمه="" اى="" وارد="" نشود،صرفا="" گفته="" شود="" که="" تفسیر="" او="" اشتباه="" بوده="">شاید»نظر>
اما به این نکته باید توجه داشت که هرگز نباید میان دیدگاه هاى استوار دین وفراورده هاى ناپایدار علم،پیوند ناگسستنى ایجاد نمود.
در قرآن اشارات علمى بسیار است.برخى از این اشارات از دیرزمان و برخى در سالیان اخیر با ابزار علم روشن شده و شاید بسیارى دیگر را گذشت زمان آشکار سازد.دانشمندان -به ویژه در عصر حاضر-در این باره بسیارکوشیده اند،گرچه افرادى به خطا رفته ولى بسیارى نیز موفق گردیده اند. ،