شهید سلیمان عبدی: «درود بر عاشقان زیارت کربلای تو یا حسین، که عاشقانه در راه تو جان میسپارند و به عشق اینکه بر خاک زیر پایت بوسه زنند، جان خود را برای زیارت تو و معبودشان هدیه میکنند».
سردار شهید حاج همت: «پدر و مادر! من زندگی را دوست دارم، ولی نه آن قدر که آلوده اش شوم و خویش را فراموش و گم کنم. علی وار زیستن و علی وار شهید شدن و حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست دارم».
شهید غلامرضا جاوید: «بدانید که هر کس از آفات و بلایای خانمان سوز گناه، رهایی یابد و در شطّ خون شنا کند، به ساحل نجات راه می یابد. شطّ خون در جبهه هاست و ساحل نجات؛ کربلا و در ورای خون رفتن».
شهید رضا حسن زاده: «اگر من شهید شدم و جنازه ام به دست شما نیامد، بدانید در خاک کربلا گم شده ام و در پیش حسین(علیه السلام) هستم»
شهید حسین گلولانی مهاجران: «اگر روزی چشم از جهان فرو بستم، چشمانم را باز بگذارید، تا همه بدانند چشم به راه بودم. چشم به راه ظهور مهدی موعود(عج) تا بیاید و از یاران او باشم... می خواستم ضریح امام حسین(علیه السلام) و سقای باوفایش را در آغوش بفشارم و خاک تربتش را توتیای چشم بنمایم».
شهید داود مدنی:«بله! اگر ما می توانستیم روزی چون علی(علیه السلام) بر نَفس خود فاتح گردیم و چون حسین(علیه السلام) تشنه لب در دشت کربلا، تیغ شهادت را با آغوش باز بپذیریم و شبی چون حضرت سجاد(علیه السلام) شب را با ناله های برخاسته از نهاد دل به درگاه خدا به صبح برسانیم و ...، آن وقت است که می توان گفت: مرگ چون خوابی شیرین است، و اگر غیر از این باشد، مطمئناً دروغ است».
شهید مسعود تفنگچی:«مگر می شود کسی عاشق خدا باشد، ولی در دفاع از دین خدا جان ندهد. مگر می شود کسی عاشق حسین (علیه السلام) باشد، اما برای آزادی و نجات کربلا جان ندهد؟!»
شهید رضا سید ارونقی: «از مصایب سالار شهیدان یاد کنید و برای امام حسین (علیه السلام) و خانواده اش گریه کنید؛ که امام صادق (علیه السلام) می فرماید: هر کس بر امام حسین و واقعه کربلا گریه کند، بهشت بر او واجب می شود، و اگر چه نبودیم در کربلا تا او را یاری کنیم، به یاد آن روز زیارت عاشورا می خوانیم و گریه و ناله می کنیم».
شهید عزّت الّله رحمانی: «امروز دو جبهه وجود دارد: یکی، حسینی و دیگری، یزیدی و من راه حسین (علیه السلام) را انتخاب کرده ام. شما هم از فرصت استفاده کنید و به جبهه حسین(علیه السلام) بپیوندید در هر کربلایی، امام حسین (علیه السلام) وجود دارد و حسین زمان ما امام خمینی است. ای حسین! ما هر اندازه ای که مصیبت ببینیم، مشکلات ببینیم، به اندازه مصیبت تو نمی شود. یا ابا عبدالله! به یادمان می آید وقتی که عزیزان رزمنده به عملیات می روند با یاحسین یاحسین به سوی دشمن حمله می برند و ]هنگامیکه[ در خون خود غوطه ور می شوند، حسین حسین می گویند. مصیبت تو را فراموش نمی کنیم».
شهید سید علی راشدی: «زمانی در میان مکتب های مختلف سرگردان بودم، اما قلبی در سینه داشتم سرشار از محبت به علی (علیه السلام) و خاندان او و عشقی داشتم به حسین (علیه السلام) و عاشورای او که سفینه نجاتی بود برای نجاتم از میان افکار به هم ریخته»
شهید حمید کریمی: «ای امام حسین! اگر چه در کربلا نبوده ام تا به ندای «هل من ناصر ینصرنی»ات، جواب بدهم، ولی ببین که به ندای حق طلبانه فرزندت خمینی، لبیک گفته و در کربلای خوزستان جان فشانی می کنم»
شهید محمد رستگاری:«اینک ما می گوییم حسین جان! اگر در فضای داغ و خونین، کسی به فریادت نرسید و ندای تو را لبیک نگفت، ما پیروانت در فضای گرم و خونین ایران زمین، دست مردانگی مشت کرده، به ندای غریبی و تنهایی ات لبیک می گوییم»
شهید زین العابدین عابدنیا :«ای حسین! اکنون شهیدان بر ما شاهدند و تو ای سید شهیدان! قافله سالار این کاروان هستی. راه عشق نما و به این کاروان متصل فرما! ای بزرگ آموزگار شهادت! و ای سوخته شعله های سرکش عشق! به تو اقتدا کردم. تو شاهد باش که هم چون یاران تو به یاری ات برخاستم و ندای با صلابت «هل من ناصر ینصرنی» تو را لبیک گفتم.»
شهید عبدالحسین رضایی: «ما وارثان خون حسین (علیه السلام) هستیم و ما را در مبارزه کردن با کفار، هیچ ترس و واهمه ای نیست».
شهید سیفاللّه روستازاده: «باید کلمه عشق را در صحنه عاشورا یافت. چگونگی پیوستن و برگشتن عاشق به حضور معشوق. عشقی که دل را روانه باری تعالی کرده و فکر دنیوی را سلب می کند. حسین (علیه السلام)، این عاشق بزرگ و مظهر عشق، چگونگی این امر را به ما رهروان حق آموخته است.»
شهید محمد دوست محمدی:«حسین جان! ای معنی انسانیت در زمین و زمان! ای که به ما درس دادی؛ درس خوب زیستن و خوب مردن. ای نور! ای روشنی! ای چراغ فروزان بر مناره تاریخ در همه عصرها و همه نسل ها! امت تو و شاگردان مکتب تو از نزدیک به تو لبیک می گویند. مگر نه این است که تو با حرکت کمالی خود، درس انسان بودن و انسان زیستن و انسان مُردن آموختی؟»
شهید محمد رضا پور قدیری: «برادران! بدانید که زندگی و شهادت پرافتخار امام حسین (علیه السلام) سر مشقی بود برای تمام جهانیان و نیک اندیشان و ما می کوشیم تا حیات و مرگ خویش را بر اساس ایده آن حضرت قرار دهیم».
شهید سلیمان عبدی:«درود بر عاشقان زیارت کربلای تو یا حسین، که عاشقانه در راه تو جان می سپارند و به عشق اینکه بر خاک زیر پایت بوسه زنند، جان خود را برای زیارت تو و معبودشان هدیه می کنند».
شهید علی رضا زارع: «من رفتم به آن راهی که برای رسیدن به آن، مشقّات زیادی کشیدم. من رفتم به آن راهی که آرزویش را داشتم. من می روم که دنباله رو خط سرخ ابا عبداللّه الحسین (علیه السلام) باشم»
شهید مجتبی طیرانی:«یا حسین! یا حسین! یا حسین! آن قدر فریاد «هل من ناصر ینصرنی»ات نافذ بود و آنچنان تنهایی ات در آن تفتیده دشت برهوت، دلمان را به آتش کشید که اکنون در لبیک به تو ای وارث سولان! همه سختی ها را با لذت ایثار بر دوش خواهیم کشید».
شهید سعید زینال زاده: «خدایا! در روز رستاخیز، هر کس در پشت سر امام خویش محشور می گردد؛ خدایا! مرا به دنبال امام خمینی کبیر و به دنبال جدش حسین (علیه السلام) محشور فرما و از شفاعت پیامبر(ص) و حسین (علیه السلام) و امام خمینی بی نصیب مگردان».
شهید مهدی آقا عباسی: «ما از امام حسین (علیه السلام) بالاتر نیستیم که هستی خود را در راه خدا و دین فدا کرد. ما باید پیروان حسین بن علی (علیه السلام) باشیم؛ او که با خون خود اسلام را زنده کرد».
شهید محمد رضا خانزادی:«ما در اسلام، روزی تاریخی تر از عاشورا نداریم، به خاطر اینکه عاشورا سرمنشأ پیروزی های اسلام بود. ما که در این زمان زندگی می کنیم، باید بدانیم که عاشورا را باید از یادهایمان نبریم. آیا چگونه می شود از یاد برد روزی که امام حسین(علیه السلام) و تمام یارانش به شهادت رسیدند.»
شهید مسعود رستگار: «هر زمان خواستی گریه کنی، بر امام حسین (علیه السلام) و فرزندان و اصحابش گریه کن، که این عزیزان خدا که بهتر و باوفاتر از آنان خلق نشده، چگونه غریبانه تحت عنوان خارجی کشته شدند و بدن های پاکشان سه روز و دو شب بر روی زمین گرم کربلا ماند.»
شهید علی اکبر آذری نظر: «اگر می خواهید در مقام و عظمت شما خللی وارد نشود، هیچ گاه زبان به شکایت نگشایید و آنچه را که از قدر و منزلت الهی شما می کاهد، بر زبان نیاورید. همیشه سعی کنید سخنان حسین بن علی (علیه السلام) را در نظر داشته و برای خود الگو قرار دهید.»
شهید حسین نافلهزاده: «باید این را دانست که من این راه حسینی، راه اللّه و شهید شدن را خودم آگاهانه و با بینش اسلامی انتخاب کرده ام و هیچ زور و اجباری در این راه نیست، بلکه یک انتخاب آگاهانه است که شخص، خود، انتخاب می کند و من این راه را که همان راه حسین (علیه السلام) و یارانش میباشد، خودم انتخاب کرده ام. می دانم سعادت دنیا و آخرت در همین راه است».
شهید بهروز ابوحمزه: «به میدان آزمایشی می روی که در یک طرف کفر است با تمام امکانات و در طرف دیگر، جوانان سلحشور و با ایمان که برای حق مبارزه می کنند، برای هدفشان و مکتبشان. وقتی این چنین می اندیشی خود را در کنار همه آنها و جزو یارانشان احساس می کنی، گویی در کنار اسلام فریاد «هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنصُرُنی»اش را پاسخ گفته ای و دیگر برایت مرگ مفهومی ندارد. چه زیبا و با شکوه است این گونه بودن، این گونه زیستن و این گونه مردن».
شهید مهدی آقا عباسی: «ما از امام حسین(علیه السلام) بالاتر نیستیم که هستی خود را در راه خدا و دین فدا کرد. ما باید پیروان حسین بن علی (علیه السلام)، باشیم؛ او که با خون، اسلام را زنده کرد».
شهید محمد مصطفی درخشان راد: «لحظه وصل، لحظه شورانگیزی است، لحظه نشاط آوری است. آری! لحظه وصل، لحظه ای است که دل و جان آدمی به نور حق، روشن و از دیدن جمال حق، جان می گیرد و چه لذتی بالاتر از اینکه انسان دل و جانش به جلوه های حق روشن شود. برای من کمال افتخار است که جان فدای اینچنین راهی کنم. راهی که حسین بن علی (علیه السلام)، امام عاشقان، فدای آن شده است».
شهید مجتبی زکریا پور: « [پدرم] اگر به زیارت رفتید، به امام حسین (علیه السلام) بگویید که من هم جوانی داشتم و آرزویش این بود که در زمان شما و در رکاب شما باشد، ولی امروز این سعادت را پیدا کرده و به یاری شما آمده».
شهید سید مرتضی آوینی: «عقل می گوید: بمان و عشق می گوید: برو، و این هر دو، عقل و عشق را خداوند آفریده است، تا وجود انسان در حیرت میان عقل و عشق معنا شود. اگر چه عقل نیز اگر پیوند خویش را با چشمه خورشید نَبُرد، عشق را در راهی که می رود تصدیق خواهد کرد. آنجا دیگر میان عشق و عقل هیچ فاصله ای نیست... یاران! این قافله عشق است و این راه که به سرزمین «طفّ» در کرانه «فرات» می رسد، راه تاریخ است و هر بامداد، این بانگ از آسمان می رسد که الرَّحیل! الرَّحیل! از رحمت خدا به دور است هر که این باب شیدایی را بر مشتاقان لقای خویش ببندد. این دعوت آسمانی، فیضانی است که علی الدوام، زمینیان را به سوی آسمان می کشد. بدان که سینه تو نیز آسمان لایتناهی است، با قلبی که در آن چشمه خورشید می جوشد و گوش کن که چه خوش ترنمی دارد: «حسین حسین حسین حسین!»... یاران! شتاب کنید که زمین نه جای ماندن است که گذرگاه است. گذر از نفس به سوی رضوان حق. هیچ شنیده ای که کسی در گذرگاه، رحل اقامت بیفکند و مرگ نیز در اینجا چنان با تو نزدیک است، که در کربلا ... اگر دهر بخواهد با کسی وفا کند و او را از مرگ معاف دارد، حسین (علیه السلام) که از من و تو شایسته تر است. الرَّحیل! الرَّحیل! یاران شتاب کنید.
بسیجی عاشق کربلاست و کربلا را تو مپندار که شهری است در میان شهرها و نامی است در میان نام ها. نه! کربلا، حرم حق است و هیچ کس را جز یاران امام حسین (علیه السلام) راهی به سوی حقیقت نیست... ما سرگردان های مدار نفس را چه می رسد که از ستارگان کهکشان حسین (علیه السلام) سخن بگوییم؟ ما را چه می رسد که از ساکنان حریم قدس و شاهدان محفل قدس سخن بگوییم.
حسین (علیه السلام)، سر سلسله شیداییان عشق است و شیدایی را که به هر کسی نمی بخشند. شیدایی حق، پاداش از خود گذشتگی است. شهدا، کلیدداران کعبه شیدایی هستند و کعبه شیدایی، کربلاست... آنکه با پای اختیار، قدم در طریق کربلا نهاده است، می داند که خون، حرم سیدالشهداست و این نه رازی است که بر اغیار فاش شود.
اکنون امام در برابر تاریخ ایستاده است و به صفوف لشکریان دشمن که هم چون سیل مواج شب تا افق گسترده است، می نگرد. به عمر سعد در حلقه «صنادید» کوفه چه باید گفت؟ وا اسفاه! که کلام را از حقیقت جز اندکی نصیب نیست و از آن برتر، سیمرغِ بلند پرواز دل را بگو که اسیر این قفس تنگ و بال های شکسته است».
منبع : ماهنامه دیدارآشنا