در میان فیلمهای اخیر سینمای ایران «تیک آف» را میتوان فیلم مهم و قابلاعتنایی دانست. چراکه سعی میکند خیلی واقعی و بهدوراز حشو و زواید و همچنین بهدوراز پیرایههای کهنه فرهنگی که همیشه حق را به بصیرت و تجربه و البته لجاجت بزرگترها میدهد و جوانان را مرعوب و سرخورده میکند، داستان ساده و طبیعی چند جوان بوشهری را تعریف میکند.
اما بگذارید پیش از پرداختن به «تیک آف» به سازنده آن یعنی احسان عبدی پور بپردازیم. فیلمساز جوان و خوش آتیهای که «تیک آف» درواقع سومین فیلمش محسوب میشود.
هرچند که فیلم اول او «تنهای تنهای تنها» با استقبال ویژهای از سوی جشنواره فیلم فجر و همچنین مخاطبان روبهرو شد، اما ساخته دومش «پاپ» چنگی به دل نمیزد و نتوانست موفقت تجاری همکسب کند و در سکوتی خبری اکران شد. پسازآن فیلم سوم یعنی «آه ای عبدالحلیم» به تهیهکنندگی مهتاب کرامتی حتی به بخش فیلمهای مهمان جشنواره هم راه نیافت و توانست با تغییراتی اساسی در شکل تدوینش دو سال بعدتر بانام جدید «تیک آف» به پرده سینماها بیاید.
مراسم رونمایی از فیلم تیکآف
«تیک آف» درباره زندگی چند جوان بدحال است که در زندگی شخصی و محیطی خود انگار به آخر خط رسیدهاند و حالشان از اینی که هست بدتر نمیشود. مصطفی زمانی و پگاه آهنگرانی خواهر و برادری یتیم که زوج اصلی داستان هم هستند بهواسطه مسائل شخصی و همچنین شکستی عشقی به این حال دچار شدهاند. داستان با این خواهر و برادر آغاز میشود. بهجرئت میتوان گفت که سی دقیقه اول «تیک آف» کسلکنندهترین و ضعیفترین بخش فیلم است. شخصیتها مدام وراجی میکنند و دیالوگها یکی از دیگری طولانیتر هستند تا مخاطب محیط و شخصیتها را بشناسد. همین امر سبب میشود تا «تیک آف» خیلی دیر وارد قصه اصلی خود بشود. داستان با ورود رضا یزدانی یعنی دوست مصطفی زمانی به شهر عملاً شروع میشود. او که سالها پیش در کار کشتی بوده است و آنجا را ترک کرده، حالا برگشته تا جمع دوستانه آنان بار دیگر شکل بگیرد. همین جمع دوستانه در همین حوالی، یکشب درگیر بازی جرئت و حقیقت میشوند و هرچه بازی و فیلم پیشتر میرود، ماهیت بازی و تفریحی آن بیشتر به خواستهها و دستوراتی جسورانه و جدیت محض رنگ میبازد تا آزمون شجاعتی برای رفقا باشد. بازی آنها شوخی شوخی جدی شده است و داستان «تیک آف» آغاز؛ که درنهایت منجر به تراژدی و بحرانی بزرگ میشود.
نکته مهم در پرداخت «تیک آف» شکل شخصیتپردازی آن است که باعث میشود تماشاگر خیلی زود به کاراکترها خو بگیرد، به آنها نزدیک شود و رابطه صمیمانهای میانشان برقرار شود تا مشکلاتشان هم برای مخاطب ملموستر به نظر بیاید. یک حزن اصیل و اندوهی عمیق در پسزمینه «تیک آف» حضور دارد و احساس میشود که اساساً فیلم را از دیگر آثار هم سنگ خودش تمیز میدهد.
امتیاز دیگر «تیک آف» به شرایط تولید آن برمیگردد. انتخاب بوشهر و اتمسفر جنوب برای ساخت فیلم و تمرکز و تسلط کارگردان بر محیط باعث شده تا فیلم از داستانهای اغراقآمیز شهری که همگی در تهران و فضایی قابل پیشبینی میگذرند برتری یابد ضمن اینکه بافت تصویری و نماهای فیلم را از سویی و بافت موسیقایی فیلم را هم از سوی دیگر تحت تأثیر خود قرار داده و غنیتر ساخته است.
مهمترین نقطهضعف فیلم بازیگر زن آن یعنی
پگاه آهنگرانی است که هرچند بازی متوسط و قابل قبولی دارد اما برای ارائه کاراکتر بیباک و متهوری چون او میتوانست بیشتر بدرخشد و تأثیر بیشتری را بر تماشاگر بگذارد.
درمجموع
«تیک آف» ازجمله فیلمهایی ست که باید مانندش در سینمای ایران بیشتر ساختهوپرداخته شود. تمرکززدایی از پایتخت در بطن هنر سینمای معاصر کشور و نمایش حال و هوا و اقلیمهایی کیلومترها دورتر از تهران کمبودی ست که این روزها سایه عظیمالجثهای بر سینمای ایران انداخته و
«تیک آف» همه تلاش خود را کرده تا باریکه راهی از میان جهان تاریک سایهها به روشنایی و نور بیابد.
Post Views:
7