ماهان شبکه ایرانیان

بی تفاوتی سازمانی و سرمایه اجتماعی(داستان دیگ و کله سگ و .....)

کاهش سرمایه اجتماعی در ایران، بی تفاوتی سازمانی را افزایش داده و موجب شده است که افراد در سازمان ها به یکدیگر اعتماد نکنند و انگیزه لازم برای همکاری و مشارکت را نداشته باشند. این مساله، چالش های جدی برای مدیران منابع انسانی ایجاد کرده است.

عصر ایران / مدرسه کار و کسب ؛ دکتر مجید ایرانشاهی* - آماری منتشر می شود که  میزان سرمایه اجتماعی ایران 126 جهان و رتبه پایین تر از عربستان و امارات در میان کشورهای خاورمیانه را دارد. همچنین  طبق آخرین پیمایش ارزش ها و نگرش های ایرانیان که در آبان 1402 انجام شد، سرمایه اجتماعی در ایران با روند فزاینده ای کاهش یافته است. به نحوی که به کمترین میزان خود در چهاردهه اخیر رسیده است. اما سوال اینجاست که این مساله چه ارتباطی با کسب و کارها و سازمان ها دارد و چه تاثیری بر آن ها دارد؟ در این یادداشت به بررسی تاثیرات به صورت کوتاه و راهکارهای بهبود آن تا حدودی می پردازیم.

 پایه سرمایه اجتماعی اعتماد است و متاسفانه وقتی در سطح کلان اجتماع این موضوع دارای سطح پایینی دارد نشان می دهد که افراد در روابط میان یکدیگر چندان خوشبینانه عمل نمی کنند. در سطح کسب وکارهای ما با وجود قانون کار فعلی که به سطح این بی اعتمادی می افزاید مثال های رایجی میان منابع انسانی(پرسنل) و مدیران وجود دارد و شنیده می شود:" این صاحب کار و مدیرما حق مارو خورده " و از آن سو مدیران مدام می گویند : این نیروها کارکن نیستند" و جملات متعدد دیگر که در رفتار سازمانی به وضوح دیده می شود و نتیجه نهایی آن "بهره وری پایین" و عدم توسعه متناسب است.

به واقع ما سازمان هایی اعم از دولتی و خصوصی داریم که افراد با نه چندان خوشبینی در کنار یکدیگر قرار دارند و در نتیجه تیم نمی شوند و در کنار فرهنگ منفعت فرد محورانه  دیگر توسعه و عملکردهای متفاوتی بروز نمی کند. سازمان هایی که افراد در مواقع حساس یا سکوت می کنند و یا در بحران ها عملا رویشان را بر می گردانند یا همراهی حداقلی دارند.

در این وضعیت که با شرایط اقتصاد کلان سختی کار مدیران کسب و کار و مدیران منابع انسانی برای ایجاد سرمایه اجتماعی دوچندان می شود که باید بصورت ویژه درباره آن برنامه ریزی کنند تا سطح بی تفاوتی را در سازمان و کسب وکار کاهش دهند والا چرخه ای مداوم از بحران های منابع انسانی و عملکرد را تجربه خواهند کرد که شاید منجر به نابودی کسب وکار نیز شود.

بی تفاوتی سازمانی و سرمایه اجتماعی(داستان دیگ و کله سگ و .....)

 به همین دلیل برخی از این موارد که  می تواند به بهبود این مساله برای سازمان ها و کسب وکارها کمک نماید موارد ذیل می باشد:

1. شفافیت:

شفاف سازی و ایجاد شفافیت وظیفه اصلی کسب وکارها برای ایجاد اعتماد با افراد است و نمی توانند آن را به اعتماد سازی از سوی نیروها مشروط نمایند چرا که قدرت و نیاز در فضای کنونی در اختیار کسب وکارها است. این شفافیت می بایست در کلیه فرایندها و از لحظه مصاحبه اول، ورود، عملکرد تا لحظه خروج در سازمان ایجاد گردد. شفافیت به نوعی شاه کلید اعتماد سازی و ایجاد سرمایه اجتماعی و پیش نیاز جلوگیری از بی تفاوتی منابع انسانی در سازمان است.

2. صداقت

نکته بعدی در زمینه ایجاد سرمایه اجتماعی برخورد صادقانه با نفرات است. متاسفانه برخی سازمان های ما در زمینه های حقوق و دستمزد، قرارداد، مزایا و اجرای وعده ها صادقانه عمل نمی کنند و اینجا نقطه ای می شود که افراد کم کم رویشان را به تدریج برگردانند و بی تفاوتی و کاهش سرمایه اجتماعی شروع می شود.

3. مشارکت

چالش تصمیم سازی های ابلاغی در سازمان های خصوصی ایران به مانند بخش دولتی کشور وجود دارد و در عمل افراد چندان محلی از اعراب ندارند و نتیجه آن می شود که وقتی شما افراد را آدم حساب نکنید چه توقعی داریم که در مواقع مختلف آن ها ما را به حساب بیاورند و به ما اعتماد کنند؟! پس تا می توانید در سطح کسب وکار و سازمان مشارکت واقعی افراد را در موارد مختلف در نظر بگیرید تا فضای اعتماد هر چه بیشترایجاد گردد.

4. ارتباط مداوم

برای ایجاد اعتماد و جلوگیری از بی تفاوتی سازمانی و در تمامی موارد بالا ارتباطات مداوم میان مدیران و منابع انسانی یک ضرورت جدی است . فضای زیست آدم ها در شرایط کلان و پرچالش اقتصادی کشور، نیازمندی ارتباط مداوم و درست و عمیق با نیروی انسانی در کنار موارد دیگر یک ضرورت است . آدم ها این روزها خسته اند و نگران و بی اعتماد و آن نکته ای که می تواند اندکی این وضع را بهبود دهد ارتباط عمیق و مداوم است.

این اضلاع 4 گانه در کنار طراحی مدل حقوق و دستمزد و مزایای مناسب می تواند بهبود سرمایه اجتماعی و کاهش بی تفاوتی سازمانی را به همراه داشته باشد والا اگر مسیرتان را تغییر ندهید قطعا با چالش مواجه خواهید و آن کسی که زیان بیشتری از بی تفاوتی می بیند سازمان است.

القصه داستان دیگی که برا من نجوشد سر فلان در آن بجوشد، بخشی از روزمرگی عادی ارتباطی کسب وکارهای ما است که علت آن پایین بودن سرمایه اجتماعی و نتیجه آن بی تفاوتی سازمانی است. پس مراقب باشید

-----------------------------------

*دکتر مجید ایرانشاهی
نویسنده و مدرس مدرسه کار و کسب عصر ایران

دکتر مجید ایرانشاهی دکترای مدیریت منابع انسانی 
مشاور مدیریت منابع انسانی
مدرس و پژوهشگر مدیریت منابع انسانی
قائم مقام و عضو هیئت مدیره مرکز مشاوره و خدمات کارآفرینی بهینه 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان