از روزی که مسائل کلامی در محیط اسلامی به صورت ساده مطرح گردید، در میان مسلمانان دو گروه پدید آمد.
1 - گروه اهل حدیث که آنان را«حشویه »و«سلفیه »و«حنابله »می نامند. این گروه کلیه عقاید خود را از ظواهر آیات، و قسمت اعظم آن را از حدیث می گیرند، و برای عقل و خرد ارزشی قائل نمی باشند، و اگر در میان این گروه عقایدی مانند تشبیه و تجسیم و جبر و حکومت قضا و قدر بر افعال اختیاری انسان پدید آمد، و یا بر رؤیت خدا در روز رستاخیز اصرار می ورزند، در اثر احادیثی است که در میان آنان منتشر شد، و غالبا اثر انگشت احبار یهود و راهبان نصاری در آنها دیده می شود، تا آنجا که به قدیم بودن کلام خدا (قرآن) قائل شدند، بسان یهودیان که تورات را قدیم و یا مسیحیان که مسیح را ازلی می دانند، و آنان نیز قرآن را قدیم و ازلی دانستند.
2 - گروه معتزله که به عقل و خرد بها و ارزش داده، حدیث و روایتی را که با حکم خرد مخالف باشد، طرد می نمایند و عقاید خود را از نصوص قطعی کتاب و سنت و حکم خرد می گیرند.
چیزی که بر آنها خرده می گیرند این است که به عقل بیش از حد، بها بخشیده اند و چه بسا نصوص فراوانی که در شریعت مقدس آمده، به خاطر اندیشه مخالفت آن با عقل، به کنار می گذارند.
سالها جنگ و نبرد فکری میان این دو گروه پیوسته برقرار و پیروزی هر گروه بر گروه دیگر، در گرو کمکهای فرمانروایان وقت بود که جانب یکی را می گرفتند و در تضعیف دیگری می کوشیدند، و این نزاع، تا آغاز سال 300 هجری به صورتی چشمگیر ادامه داشت، ولی در آغاز قرن چهارم، دو شخصیت در دو قطر و منطقه، سربلند کردند و مکتبی را که در حقیقت مکتب معتدلی میان اهل حدیث و مکتب معتزله بود، پدید آوردند.
یکی از این دو نفر ابو الحسن اشعری (260 - 324) است که در عراق از مذهب اعتزال توبه کرد، و خود را یار و یاور احمد بن حنبل معرفی نمود، و در عین حال، در مذهب ابن حنبل تصرفاتی پدید آورد، و به تدریج مذهب رسمی اهل سنت شد. همان طور که مذاهب چهارگانه فقهی به تدریج مذهب اهل سنت گردیدند.
دیگری ابو منصور ماتریدی سمرقندی (250 - 333) که در مشرق جهان اسلام، به جانبداری از اهل حدیث برخاست، و درست همان کاری را انجام داد که همتای او«اشعری »انجام داد، و عجیب این که این دو بنیانگذار، در حالی که در یک عصر می زیستند و در یک مسیر گام برمی داشتند، از کار یکدیگر آگاه نبودند.
منطقه شرق اسلامی در آن روز، مرکز بحثهای کلامی بود، همان طور که بصره زادگاه اشعری نقطه برخورد آرای عقاید مختلف به شمار می رفت و افکار بیگانگان به هنگام فتوحات اسلامی، از کشورهای مختلف به صورت افکار وارداتی به جهان اسلام منتقل شده بود.
از نظر فقهی مذهب حنفی در خراسان رواج کامل داشت، در حالی که مردم بصره بیشتر شافعی بودند از این جهت، حنفیها گرایش فراوانی به ماتریدی پیدا کردند، در حالی که شافعیها بیش از همه به اشعری گرویدند، ماتریدی قسمتی از اندیشه های کلامی خود را از ابو حنیفه گرفته و از کتاب «فقه اکبر»او که مربوط به عقاید است متاثر می باشد، از این جهت پیروان بیشتر ماتریدی در خراسان می زیستند و در فقه، حنفی بودند مانند:
1 - فخر الاسلام محمد بن عبد الکریم بزودی (493) .
2 - ابو حفص عمر بن محمد نسفی (573) .
3 - سعد الدین تفتازانی (791) .
4 - کمال الدین احمد بیاضی (قرن 11) .
5 - کمال الدین محمد بن همام الدین (861) .
با دقت در تاریخ مکتب ماتریدی، به روشنی ثابت می شود که او اندیشه های کلامی خود را از ابو حنیفه گرفته، زیرا ابو حنیفه پیش از آنکه به فقه بپردازد، دارای حلقه کلامی بوده. آنگاه که با«حماد بن ابی سلیمان »رابطه برقرار کرد، بحث کلامی را ترک کرد و به فقه پرداخت.
این تنها ماتریدی نیست که عقاید کلامی خود را از ابو حنیفه گرفته، بلکه معاصر او ابو جعفر طحاوی (321) مؤلف عقاید طحاویة، اندیشه های کلامی خود را از ابو حنیفه گرفته، حتی در آغاز رساله خود می گوید:این رساله عقیده فقهای امت اسلامی است، آنگاه از ابو حنیفه و دو نفر دیگر از تلامیذ معروف او به نامهای:ابو یوسف و محمد بن حسن شیبانی نام می برد. (1)
عبد القاهر بغدادی مؤلف کتاب «الفرق بین الفرق »در کتاب دیگر خود به نام «اصول دین »یادآور می شود که ابو حنیفه کتابی به نام «الفقه الاکبر»دارد که در آنجا ردی بر قدریه نگاشته است و در رساله دیگر، قول اهل سنت در مساله ای (2) را تایید کرده است البته رسائل موروث از ابی حنیفه بیش از این دو رساله است که او یادآور شده است.
از آنجا که مسائل کلامی در رساله های ابو حنیفه فاقد نظم و انسجام بود، کمال الدین بیاضی، در قرن یازدهم اسلامی به تنظیم این مسائل پرداخت، و کتابی به نام «اشارات المرام من عبارات الامام »نوشت، و در آن کتاب می گوید:من این مسائل را از کتابهای:1 - الفقه الاکبر2 - الرسالة 3 - الفقه الابسط 4 - کتاب العالم و المتعلم 5 - الوصیة که همگی از ابو حنیفه به وسیله مشایخ نقل شده است تنظیم نمودم. (3)
از مجموع آنچه که یادآور شدیم، روشن می شود که ریشه های «مکتب ماتریدی »با سند خاصی به ماتریدی و به گونه ای به ابو حنیفه می رسد و همان طور که خواهیم دید این مکتب، یک منهج معتدل میان اهل حدیث و اعتزال می باشد. حتی خواهیم دید که این مکتب، به شیوه تعقل و اعتزال نزدیکتر است تا به مکتب اهل حدیث.
زندگانی ماتریدی
بررسی کتابهای تراجم، این مطلب را قطعی می سازد که بنیانگذار این مکتب، در عصر خود معروفیت کامل پیدا نکرد و بعدها نیز ترجمه نگاران به ضبط زندگی او کمتر پرداختند، در حالی که همه تذکره نگاران به بیان زندگی اشعری پرداخته و از او به گونه ای یاد کرده اند و شاید نکته آن این باشد که «ماتریدی »دور از عاصمه آن روز اسلام یعنی «عراق »زندگی می کرد، در حالی که «اشعری »در عاصمه اسلام به دنیا آمد و در همان جا درگذشت و دوستان و دشمنان او هر یک به گونه ای از او یاد کرده اند.
ابن ندیم (م 388) در فهرست خود، از«ماتریدی »یاد ننموده در حالی که ترجمه مختصری از اشعری انجام داده است، کتاب شیخ طحاوی پیشوای حنفیها، در مصر مورد عنایت قرار گرفته و شروح زیادی بر آن نوشته شده است، در حالی که این کار درباره کتابهای «ماتریدی »صورت نپذیرفته است از این جهت می بینیم ترجمه نگاران مانند:
1 - ابن خلکان (681) مؤلف «وفیات الاعیان »
2 - صلاح الدین صفدی (764) مؤلف «الوافی بالوفیات »
3 - ابن شاکر کتبی، (764) مؤلف «فوات الوفیات »
4 - تقی الدین اسلامی (774) ، مؤلف «الوفیات ».
5 - ابن خلدون (808) مؤلف «مقدمه و تاریخ »
6 - جلال الدین سیوطی (911) مؤلف «طبقات المفسرین »و همچنین دیگر نویسندگان از«ماتریدی »نامی نبرده اند، در حالی که از افرادی که از نظر علمی کمتر بوده اند، نام برده اند، حتی کسانی که به ترجمه او پرداخته اند، چیز مفصلی یاد نکرده اند، و آنچه نگارنده توانسته از لابلای کتابها درباره زندگانی او به دست آورد، همین است که اینجا می نگارد.
تاریخ تولد
مترجمان زندگانی «ماتریدی »می گویند وی در سال 333 چشم از جهان بست، در حالی که از سال تولد او چیزی گزارش نمی کنند، ولی به گونه ای می توان گفت که او در حدود 248 یا 250 متولد شده است، زیرا وی از«نصیر بن یحیی بلخی »اخذ حدیث نموده و او در سال 268 در گذشته است. اگر او در آن روز 20 سال داشت، طبعا تولد او همان خواهد بود که یادآور شدیم.
زادگاه او
او در منطقه ای به نام «ماترید»که یکی از بخشهای سمرقند در«ماوراء النهر»است دیده به جهان گشود و سپس به نامهای «ماتریدی »سمرقندی و یا علم الهدی معروف شده است و گویا از نظر نسب به «ابو ایوب انصاری »می رسد که میزبان پیامبر گرامی بود. (4)
تحصیلات او
او در عقاید و کلام و فقه از امام مذهب خود، ابو حنیفه پیروی نموده، و از این افراد نیز درس آموخته است:
1 - ابو بکر احمد بن اسحاق جوزجانی 2 - ابو نصر احمد بن العیاض 3 - نصیر بن یحیی تلمیذ حفص بن سالم پدر مقاتل 4 - محمد بن مقاتل. (5)
کلام اهل سنت ساخته و پرداخته دو نفر است که یکی حنفی و دیگری شافعی است، حنفی ابو منصور ماتریدی و شافعی ابو الحسن اشعری است. (6)
مصلح الدین قسطلانی می گوید:معروفترین فرد در علم کلام در سرزمین خراسان و عراق و شام و بیشتر مناطق، ابو الحسن اشعری است، و در ماوراء النهر ابو منصور ماتریدی است. (7)
زبیدی می گوید:هر گاه اهل سنت گفته شود، مقصود اشاعره و ماتریدیه است. (8)
شاگردان او
گروهی از شخصیتهای کلامی از او بهره گرفته اند که اسامی برخی را می آوریم:
1 - ابو القاسم:اسحاق بن محمد معروف به حکیم سمرقندی (340) .
2 - امام ابو اللیث بخاری.
3 - ابو محمد عبد الکریم بن موسی بزدوی.
وی جد پدر محمد بن محمد بن الحسین بن عبد الکریم بزدوی مؤلف کتاب «اصول الدین »وی در این کتاب می گوید:من کتاب توحید ابو منصور ماتریدی سمرقندی را دیدم که مطابق مذهب اهل سنت بود. پدرم از جدش عبد الکریم بن موسی کراماتی از ابو منصور ماتریدی نقل می کرد، و جد ما مقاصد کتابهای مشایخ و کتاب توحید و تاویلات (9) را از ابو منصور ماتریدی فرا گرفت. چیزی که هست کتاب «توحید»ماتریدی خالی از اغلاق نیست و اگر دور از اغلاق بود، ما به همان کتاب اکتفا می کردیم.
1 - آثار ماتریدی
ابو منصور آثار فراوانی از خود به یادگار نهاده و آنچه الان موجود است، سه کتاب بیش نیست. دو تای از آنها چاپ و منتشر شده و دیگری به حالت مخطوط باقی مانده است.
1 - کتاب التوحید، این کتاب بزرگترین منبع برای عقاید فرقه ماتریدی است. او در این کتاب در اثبات آرای خود، از کتاب و سنت و خرد بهره می گیرد و گاهی به عقل، برتری بیشتری می بخشد. این کتاب در سال 1390 در بیروت در 412 صفحه منتشر شده و دکتر فتح الله خلیف به تحقیق نص آن پرداخته است. و همان طوری که بزدوی مؤلف اصول الدین یادآور شده، در تعبیر خالی از اغلاق نیست.
2 - تاویلات اهل السنة، این کتاب در تفسیر قرآن کریم نگاشته شده و در آن، عقاید اهل سنت و آرای فقهی امام خود ابو حنیفه را مطرح می کند، و در حقیقت کتاب عقیدتی و فقهی است. و یک دوره تفسیر قرآن است و جزء اخیر آن، از سوره منافقین، تا آخر قرآن را در بر می گیرد. و آن را دکتر«ابراهیم عوضین »به کمک شخصی دیگر در قاهره منتشر نموده است، به هنگام مقایسه، روشن می شود که این دو کتاب در مسائل عقیدتی، از نظر مطلب و لفظ کاملا به هم نزدیکند.
3 - المقالات، محقق کتاب التوحید می گوید:نسخه ای از آن در کتابخانه های اروپا موجود است و اما دیگر آثار او که نام آنها در کتابهای ترجمه آمده، عبارتند از:
4 - اخذ الشرایع 5 - الجدل فی اصول الفقه 6 - بیان و هم المعتزلة 7 - رد کتاب الاصول الخمسة للباهلی 8 - رد الامامة لبعض الروافض 9 - الرد علی اصول القرامطة 10 - رد تهذیب الجدل للکعبی 11 - رد وعید الفساق للکعبی 12 - رد اوائل الادلة للکعبی.
از این کتابها تا کنون اثری به دست نیامده است.
پی نوشت ها:
1 - رح العقیدة الطحاویة، ص 25، نگارش شیخ عبد الغنی میدانی دمشقی، متوفای 1298.
2 - مقصود«تقارن قدرت با فعل یا تقدم آن بر فعل »است و ابو حنیفه بسان دیگر اهل سنت گفته است که مقارن با فعل می باشد.
3 - اشارات المرام، ص 21 - 22، این کتاب از مصادر مکتب کلامی ماتریدی است، و قبل از اینها کتابهای خود ماتریدی است به نامهای التوحید و التفسیر و پس از این دو، اصول الدین بزدوی است.
4 - بیاضی:اشارات المرام، ص 23.
5 - اشارات المرام، ص 23.
6 - مفتاح السعادة و مصباح السیادة، ج 2، ص 22 - 23.
7 - حاشیه کستلی بر شرح العقائد النسفیة که همراه با شرح چاپ شده است، ص 17.
8 - اتحاف السادة المتقین بشرح اسرار احیاء علوم الدین:2/8 طبع قاهره.
9 - کتاب «توحید»و«تاویلات اهل السنة »از آثار ابو منصور است که جد پدر بزدوی، آن دو را نزد او خوانده است. به کتاب اصول الدین بزدوی:مراجعه شود.