امام خمینی - سلام الله علیه - هر چند از شخصیتی همه جانبه با مراتب و کمال انسانی برخوردار بودند; بدون شک وجهه عرفانی ایشان بارزترین آنها بود. این نکته از مقایسه تعداد آثار عرفانی آن بزرگوار با آثاری که در دیگر زمینه ها به جای گذاشته اند و نیز از مجموعه کلامها و پیامهایشان; بویژه آنها که در مورد شهدا بیان شده اند; می توان دریافت; چه، همگی رنگ و بویی عرفانی دارند و نشان دهنده بینش عرفانی خاص آن بزرگوارند; عرفانی از نوع سیاسی - اجتماعی، عرفان مبارزه و جهاد، شهادت پرور و حماسه آفرین; نه عرفان انزوا دوست، عزلت طلب و خانقاهی پرور.
سعی ما در این مقاله بیان برداشتهای آن بزرگوار از موضوع شهادت، و دست یافتن بدان مبانی فکری و دیدگاههای عرفانی که به فرهنگ شهادت پروری منتهی می شود و نیز نشان دادن نقطه پیوند آن مبانی با نهضت عاشورا به عنوان سرچشمه اصلی آنهاست.
حضرت امام، جهاد و شهادت در راه خدا را مقامی اسرارآمیز می دانند و آنها را از مختصات انسان کامل به شمار می آورند; مقامی که حتی ملکوتیان با آن فاصله ها دارند و با دیدگاه امکانی نمی توان بدان پی برد و یافتن ارزش آن نیازمند دیدی ربوبی است. (1)
امام در توصیف مقام شهادت و بیان منزلت شهدا، حسرتی عارفانه و تواضعی خالصانه ابراز می دارند و این در حالی است که به لسان عرفان در باب شهادت از این زیباتر و رساتر نتوان گفت; آنجا که می فرمایند:
"افتخار و آفرین بر شهدای حوزه و روحانیت که در هنگامه نبرد رشته تعلقات درس و بحث مدرسه را بریدند و عقال تمنیات را از پای حقیقت علم برگرفتند و سبکبالان به میهمانی عرشیان رفتند و در مجمع ملکوتیان شعر حضور سروده اند. . . یکی چون من، عمری در ظلمات حصار و حجابها مانده است. . . و دیگری در اول شب یلدای زندگی، سینه سیاه هوسها را دریده و با سپیده سحر عشق عقد وصال و شهادت بسته است و حال، من غافل که هنوز از کتم عدمها به وجود نیامده ام، چگونه از وصف قافله سالاران وجود وصفی کنم. " (2)
جوهره اصلی شهادت از دیدگاه عرفانی امام، چیزی جز عشق به خدا و شوق به لقاء الله نیست; "عشق به محبوب حقیقی که همه چیز را محو می کند" (3) و از این منظر است که می فرمایند: "حل این معما جز به عشق میسر نگردد که بر ملت ما آسان شده است. " (4) و بسیجیان را که فداییان عاشق پیشه اسلامند، مصداق کاملی از ایثار و خلوص و عشق به ذات مقدس حق می شمارند، بسیج را مدرسه عشق می خوانند (5) و شهدا را جرعه نوشان وصل یار از شهد شهادت. (6)
اما پیوند میان عشق الهی و کشته شدن در راه معشوق به چه صورتی است؟ در روایات فقط سه بار تعبیر عشق به کار رفته: یکی "افضل الناس من عشق العبادة، فعانقها" (7) و دیگری بر زبان امیرالمومنین - علیه السلام - که چون از سرزمین نینوا می گذشت; چشمانش به اشک نشست و درباره آن زمین فرمود: "قتل فیها مائتا نبی و مائتا سبط کلهم شهداء و مناخ رکاب و مصارع عشاق شهداء" (8) و سوم و از همه مهمتر در این حدیث قدسی مشهور: " من طلبنی وجدنی من وجد نی عرفنی و من عرفنی احبنی و من احبنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فعلی دیته و من علی دیته فانا دیته" (9); در این حدیث، مراحل عشق الهی و سیر و سلوک عرفانی بیان شده که عبارتند از:
1. طلب; 2. یافتن (جدة) ; 3. معرفت; 4. محبت; 5. عشق; و 6. شهادت.
بدین سان خواست معشوق ازلی، چون جمال بی مثال خود را نمود و دل از کف عاشق ربود، بر قتل وی تعلق گرفت:
جلوه معشوق شورانگیز شد خنجر عاشق کشی خونریز شد (10)
این معنا به صورتهای مختلف در اشعار عرفانی جلوه گر شده:
ای که از کوچه معشوقه ما می گذری با خبر باش که سر می شکند دیوارش در زلف چون کمندش، ای دل مپیچ کانجا سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت آنچه جان عاشقان از دست زلفت می کشد کس ندیدست در جهان جز کشتگان کربلا (11)
ماهیت عشق چیست که به جان عاشق بسته و مگر عشق چه آتشی است که چون به جان عاشق افتد تا آن را نستاند فرو ننشیند؟ عشق چیزی نیست جز محبت که چون فزونی گیرد، عشق خوانده شود و نزد عارفان نهایت محبت، غلیان دل است در اشتیاق لقای محبوب (12) و " عشق آتشی است که در قلب واقع شود و جز محبوب را بسوزد و قیام قلب است با معشوق بلاواسطه. " (13)
در اشعار عرفانی، مفهوم عشق همیشه آمیخته با مفهوم می و مستی است; چه اینکه می آن چیزی است که آدمی را از خود بستاند و از خود به در کند و این همان عملکرد عشق است که عاشق را به مقام فنا یا مقام بیخودی می رساند، و مراد از می عشق حالت جذبه و شیفتگی در نتیجه تجلیات ربانی است و مراد از میخانه، باطن عارف کامل است که سرشار از عشق و مملو از معرفت الهی است و هر که عارفتر است عاشقتر، و هر که عاشقتر است میخوارتر و مخمورتر; و بر همین اساس است که شاهنشاه عشق، سرحلقه عاشقان و سرخیل مخموران حسین بن علی - علیه السلام - است که:
چون به موقع ساقیش درخواست کرد پیر میخواران ز جا قد راست کرد زینت افزای بساط نشا تین سرور و سرخیل مخموران حسین (14)
اما نشان از غلیان می عشق در قلب سرور شهیدان، شوق وافر او به نماز است، نماز که به تعبیر امام راحل (س) عشقبازی یا معاشقه با خداست، از آنجا که تنها خواسته اش در شب مصاف از دشمن، مهلت یک شب دیگر بود برای نماز و مناجات با خدا و تلاوت کتاب او، یا به تعبیر امام راحل نامه محبوب; زیرا: فهو یعلم انی احب الصلوة و تلاوة کتابه، عشق رابطه ای دو سویه است که همواره دو طرف دارد و هر عاشقی به نوبه خود معشوق است:
هر که عاشق دیدیش معشوق دان کو به نسبت هست هم این و هم آن این امر در عشق الهی نیز صادق است: "یحبهم و یحبونه" (15) و حب خدای - تعالی - که در سوره مبارک صف آمده: " ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله"، همان اجر عظیمی است که در انتظار مجاهدان در راه خداست. (16)
شهادت، وصال با محبوب و ملاقات با خداست. ملاقاتی که برای هر انسانی چون سرنوشتی مقدر، حتمی است: "یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه" (17) و هر که امید دیدار پروردگارش را برد باید عمل صالح انجام دهد و در عبادت او شریکی برنگیرد: "و من کان یرجو لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعبادة ربه احدا" (18) و آنان که عاشقانه خدا را دوست دارند بی صبرانه در انتظار لقایش می سوزند و به فرموده امام راحل (س) : "عشاق جمال حق، غایت افعالشان وصول به باب الله و رسیدن به لقاءالله است. " (19) و مرگ و شهادت لحظه سرآمد این انتظار و تحقق وصال است. سالار شهیدان در خطبه غرایی که در مکه ایراد فرمود به لزوم مرگ و چاره ناپذیری آن برای فرزندان آدم اشاره می کند و از آمادگی برای لقاء الله سخن می گوید (20) و در خطبه دیگری در کربلا که در آن، علت قیام و انگیزه شهادت جویی خود را - که همانا عمل نشدن به حق و باز نداشتن از باطل است - بیان می دارد، رغبت مومن به لقاءالله را یادآوری می کند. (21) در شب عاشورا در میان خیمه ها جنب و جوش عشق و شوق وصال بپا بود و فردای آن شب، روز شهادت، روز ترکتازی عشق روز لقاء الله بود و روز عید قربان عاشقان به تعبیر امام، با " آن برداشتی که اهل معرفت از عید می کنند. . . روز عید، روز لقای آنهاست". (22) و از همین روست که سیدالشهدا، روز عاشورا هر چه به ظهر و به لحظه شهادت نزدیکتر می شد رویش افروخته تر می شد: (23)
چون گلشن تن، هر چه گشتی ریشتر غنچه اش را بد تبسم بیشتر چشم بر دیدار و گوشش بر ندا تا کند جان را فدا جانش فدا سرخوش از اتمام و انجام عهود شاهد عیش و هماغوش شهود (24)
در تفکر عرفانی امام، جهاد و شهادت فی سبیل الله، منطبق بر سیرو سلوک الی الله است. ساده ترین تعریفی که امام از سیروسلوک عرفانی به دست می دهند، تهذیب نفس است و آن را نوعی سیرو سلوک معنوی و حقیقت جهاد اکبر - که همان مجاهده باطنی است - به شمار می آورند (25) و می فرمایند: ". . . میدان جهاد اکبر با نفس و جهاد اصغر با خصم، واقعیت پیروزی خون بر شمشیر و غلبه اراده انسان را بر شیطان مجسم کردند. " (26) اما عمده ترین تعریفی که امام از سیرو سلوک عرفانی ارائه می دهند، خروج از خانه نفس و هجرت الی الله است. (27) این هجرت به نحو درونی و بیرونی بیش از همه در میدانهای جنگ و سنگرهای جهاد که به تعبیر امام، مراکز عرفان و توحیدند; (28) به دست مجاهدانی تحقق می یابد که "از بیت مظلم طبیعت به سوی حق - تعالی - و رسول اعظمش هجرت نموده. " (29) و بدین سان است که به فرمایش امام، شهیدان آنچه را که فلاسفه و عرفا "با قدمهای علمی و استدلالی و عرفانی یافته اند، اینان با قدم عینی به آن رسیده اند. " (30) و همچون سالکان مجذوبی که به یک جذبه، ره صد ساله را یکشبه می پیمایند.
نزد امام، شهادت مصداق حقیقی "قیام لله" است که خود مساوی است با بیداری یا یقظه که اولین منزل و قدم اول در سیرو سلوک الی الله است (31) قیام لله مضمون موعظه واحده ای است که خدا به رسولش فرمود تا به مردم ابلاغ کند: "قل انما اعظکم بواحدة ان تقوموا لله مثنی و فرادی" (32) و این موعظه آنچنان در جان و دل امام مؤثر افتاد که مفاد آن; یعنی قیام لله به صورت یکی از ارکان تفکر و مفاهیم کلیدی در نظام تفکر آن بزرگوار درآمد، طوری که می توان حضورش را در تمامی حوزه های تفکر امام: سیاسی، اجتماعی، عرفانی و. . . مشاهده کرد. کاربرد دو جانبه و دو لبه سیاسی - عرفانی این موعظه - که خود نشان دهنده آمیزش عرفان و سیاست در ساختار تفکر امام است - بسیار جاذب و گیراست، ایشان درباره این آیه شریف می فرمایند: "خدای - تعالی - در این کلام شریف از سر منزل تاریک طبیعت تا منتهای سیر انسانیت را بیان کرده. . . ، این کلمه تنها راه اصلاح در جهان است: "قیام برای خداست که ابراهیم خلیل الرحمن را به منزل خلت رساند. . . ، قیام لله است که موسی کلیم را با یک عصا بر فرعونیان چیره کرد و تمام تخت و تاج آنها را به باد فنا داد و نیز او را به میقات محبوب رساند. . . ، قیام برای خداست که خاتم النبیین (ص) را یک تنه بر تمام عادات و عقاید جاهلیت غلبه داد و بتها را از خانه خدا برانداخت و به جای آن توحید و تقوا را گذاشت و نیز آن ذات مقدس را به مقام قاب قوسین او ادنی رساند. " (33)
در قیام لله آنچه اهمیت دارد، جز دوم عبارت است، یعنی "برای خدا" که نشان دهنده انگیزه قیام است و اهمیت عرفانی آن به گونه ای است که کشته شدن برای خدا را در نظر اولیای خدا زیبا می نمایاند. حضرت امام با استشهاد بدین سخن زیبای حضرت زینب - علیها السلام - که ما راینا الا جمیلا می فرمایند: "شهادت یک انسان کامل در نظر اولیاء خدا جمیل است، نه برای این که جنگ کرده و کشته شده، برای این که جنگ برای خدا بوده است، قیام برای خدا بوده است. (34) "
مهمترین ویژگی قیام لله از دیدگاه امام، شکست ناپذیری آن است و از این روست که شهادت هر چند در ظاهر شکست است، بر حسب واقع و در باطن پیروزی است; بلکه پیروزی حقیقی همان توفیق به قیام لله است (35) و امام بزرگوار درس قیام همگانی و الفبای نهضت اسلامی را از کنار هم گذاشتن آیه مذکور و قیام سیدالشهدا، این گونه فرا می گیرد: "وقتی که دیدید که دین خدا در معرض خطر است برای خدا قیام کنید . . . سیدالشهدا هم همین طور برای خدا قیام کرد. این یک مطلبی است که برای یک وقت نیست، موعظه خدا همیشگی است. " (36)
عمل به وظیفه بدون در نظر گرفتن نتیجه، یکی دیگر از مبانی فکری و عملی امام است که نقشی مهم در نحوه رهبری و سکانداری ایشان ایفا کرد و خود از اصل دیگری، یعنی شکست ناپذیر بودن قیام لله نشات می گیرد: آدمی مکلف است به قیام لله، حال نتیجه این قیام مثبت باشد یا منفی، پیروزی یا شکست، برای وی تفاوتی نمی کند و تاثیری بر اصل قیام نمی گذارد، در هر صورت به تکلیف عمل شده است. از این روست که قائم لله هیچ گاه بازنده نیست و برد، همواره با اوست; زیرا که در نظر آخرت بین امام، قضیه بدین دنیا ختم نمی شود; جای دیگری نیز هست که برد حقیقی در آنجاست; (37) و این دیدگاه و نحوه تفکر بود که امام را در عمل آنچنان قوی و بیباک ساخته بود که از هیچ قدرتی، جز خدا، نمی هراسید و ترس در قلب و در قاموسش، مصداق و مفهومی نداشت. آری، این اعتقاد قلبی آنچنان پشتگرمی و اعتمادی به وی بخشیده بود و او را در عمل قاطع و بی پروا نموده بود که هیچ مانعی وی را از چشم دوختن به هدف و رسیدن بدان باز نمی داشت. در مواقع خطیر انقلاب هرگاه خطری فرضی یا حتمی، یک تصمیم یا اقدام بدیشان خاطر نشان می شد، تنها پاسخی که شنیده می شد این بود: ما ماموریم به ادای تکلیف اگر بخواهیم ریشه این تفکر را بجوییم سرچشمه را در نهضت عاشورا، و در سخنان فرمانده آن باز می یابیم آنجا که سالار شهیدان در پاسخ به عبدالله بن جعفر - که می خواست امام - علیه السلام - را از رفتن به کربلا باز دارد - رفتن بدانجا و به شهادت رسیدن در آنجا را ماموریتی محول از سوی رسول خدا[ به منزله تکلیفی الهی ] می شمارد که نتیجه مثبت یا منفی اش نزد او یکسان است: "انی رایت رویا فیها رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و امرت فیها بامر انا ماض له علی کان اولی. " (38)
در ادامه بحث لازم است درباره برخی از مقامهای عرفانی که شهید از آنها برخوردار است، اندکی توضیح داده شود:
فنای شهید در خدا و تجلی خدا بر او بیان شد که جوهره شهادت عشق الهی است و شهید، عاشق خدا; اما از سوی دیگر شگرد عشق بدین است که تا آنجا پیش رود که دیگر از عشق و از عاشق اثری باقی نماند و تنها معشوق بماند و این همان نیل به مقام فناست که آخرین منزل سلوک الی الله است. در مباحث عرفانی، فنا ارتباط مستقیمی با تجلی الهی دارد. تجلی خدا بر قلب سالک، فنای بنده را به دنبال می آورد و انواع تجلی، انواع فنا را موجب می شود. تجلی ذاتی، فنای ذاتی را; تجلی صفاتی، فنای صفاتی را و تجلی افعالی، فنای افعالی را. ارتباط میان این دو (فنا و تجلی) در تفکر عرفانی امام بدین سان نموده شده: آنچه مانع از رویت تجلی الهی است، حجابهایی است که میان حق و بنده حائلند و برای دیدن جلوه خدا باید این حجابها را - که برخی ظلمانی و برخی نورانی اند - بردرید و سخت ترین و ضخیمترین این حجب، حجاب "خود" است. شهید، سالکی است که با تقدیم جان خود، این حجاب را برمی درد و به مقام کمال انسانی و فنای فی الله می رسد و بی هیچ حجاب به وجه الله نظر می کند و در این نظاره است که شهید با انبیا مقارنت می یابد، بنابر روایتی از اصول کافی که در آن هفت خصلت برای شهید شمرده شده، آخرین و مهمترین آنها عبارت از این است: "شهید نظر می کند به وجه الله و این نظر به وجه الله راحت است برای هر نبی و هر شهید" (39)
شهید در مقام رضا رضا نشانه فناست و تحققش به فنای اراده بنده در اراده حق - تعالی - است و ثمره محبت کامل به خداست و عبارت است از سکون قلب تحت حکم خدا و تقدیر او و حاصل اعتقاد به توحید افعالی و فنای مطلق افعالی است; چون دو مقدمه توحید و توکل به کمال حاصل آید، سالک به مقام رضا رسد. صبر در بلیات منشا رضا به قضای الهی است، اما صبر تلخ و رضا شیرین و سکینت آفرین است. سالار شهیدان در خطبه خود در مکه فرمود: "رضا نا اهل البیت رضا الله نصبر علی بلائه و یوفینا اجور الصابرین" (40)
و در پاسخ به فرزدق که بدیشان گفت: دلهای مردم با شما و شمشیرهایشان علیه شماست; فرمود"صدقت بیدالامر و کل یوم هو فی شان ان نزل القضاء بما نحب و نرضی بحمد علی نعمائه و ان حال القضاء دون الرجاء فلم یتعد من کان الحق و نیته" و عاشقانه در آخرین لحظه حیات در مناجات با معشوق فرمود: "الهی رضا بقضاءک و تسلیما لامرک لامعبود سواک. " (41)
امام راحل نیز حسین وار دعوت به رضا می کرد. وی در کلامی تعریض آمیز به شیرینی رضا اشاره می کند و احساس تلخی کردن در طول فراز و نشیبهای دوران انقلاب را ناشی از نقصان معرفت عرفانی می داند و متذکر می شود که اگر معرفت ما کامل بود و همه چیز را از نزد خدا می دانستیم (توحید افعالی) در نتیجه سختیها و تلخیها نزدمان تلخ نبود، بلکه شیرین و از آن بالاتر زیبا می نمود; همان سان که زینب - علیها السلام - در پاسخ به یزید [که گفت: دیدی خدا چه بر سر شما آورد] فرمود: ما راینا الا جمیلا. (42)
رضا نیز مانند عشق دو سو دارد: رضایت بنده از حق و رضایت حق از بنده: رضی الله عنهم و رضوا عنه. (43) و شهیدان این هر دو را با هم دارند راضیانند به قضای الهی و برخوردارانند از "نعمت رضایت حق که رضوان من الله اکبر. (44) "
جانبازی خالصانه شهید این جان عاریت که به حافظ سپرده دوست روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم این قول عارف شیراز است و نیز عارف خمین که به الهام از او می فرماید: " ما مصمم هستیم که روزی رخش ببینیم و این جان که از اوست، تسلیم وی کنیم"، (45) آنچه تقوم شهادت بدان است و تمام فضایل فوق را ازآن شهید می کند، جانبازی وی و تقدیم حیاتش در راه خداست و این جانبازی، که ارزشمندترین نوع فداکاری است، بیانگر اخلاص شهید است و بدین سان مفهوم اخلاص، که شدیدا دارای بار عرفانی است، با شهادت به منصه ظهور می رسد و اوج تحقق خود را در جانبازی شهیدانه می یابد.
تحقق اخلاص به خلوص نیت است نیت در لسان دینی - عرفانی همان است که امروزه بدان انگیزه، سائقه یا داعی گفته می شود. در بیانات حضرت امام نیز معیار و ملاک کارها به انگیزه های آنهاست و ارزش هر کار بسته به والایی انگیزه آن است. (46) نیت به مثابه روح عمل است و برتر و رساتر از آن است (47) و مراد از اخلاص، خالص ساختن نیت است برای خدا، و خلوص نیت به اخراج غیر حق است از منزلگاه خاص او; یعنی قلب. (48) از اینجاست که از دیدگاه عرفانی امام" جانبازی آنچنان لطیفه الهی دارد که آن خون را ثارالله [کرده] و از مرزهای حجب نور و ظلمت فراتر برده و از خودی ها و خود بینی ها پیراسته و به مرز العبودیة جوهرة کنهه الربوبیة رسانده و آراسته". (49)
عجز غرب از ادراک ابعاد عرفانی شهادت از نگاه تیزبین امام، دنیای غرب همان گونه که در جهان شناسی اش به عالم غیب و ماورای طبیعت معتقد نیست; در انسان شناسی اش از بعد معنوی و روحانی انسان، غافل است; از درک ابعاد عرفانی شهادت و ارزش آن عاجز است. این نقص معرفتی به غربزدگان و غربی اندیشان نیز سرایت کرده است و در نتیجه امام آگاهانه هشدار می دهند که "ممکن است افرادی آگاهانه یا از روی ناآگاهی در میان مردم این مساله را مطرح نمایند که ثمره خونها و شهادتها چه شد! اینها یقینا از عوالم غیب و از فلسفه شهادت بی خبرند. " (50)
باری همین مبانی معنوی و دیدگاههای عرفانی بود که منجر به پیدایش نهضتی سیاسی - عرفانی و معنوی در ایران زمین شد و انقلاب مقدس اسلامی را به ثمر رساند; همین تفکرات عرفانی بود که تحولات الهی و معجزه آسا در میان جوانان ایران پدید آورد و آنان را فوج فوج در آرزوی شهادت و نیل به لقاءالله روانه جبهه های جنگ و دفاع مقدس می نمود; آن تجلیلها و تحریضهای عرفانی امام بود که فرهنگ شهادت پروری و روحیه شهادت طلبی را در جامعه ایران رواج داد; آن پیامهای جانانه ای که آن شیر مرد عارف در آنها درس شجاعت و شهادت می آموخت و شوق و عشق عرفانی را هر روز تندتر و تیزتر می کرد: "امروز، روز صیقل انسانیت انسانهاست; روز جنگ است; روز احقاق حق است، . . . روز حضور در حجله جهاد و شهادت و میدان نبرد است، . . . روز نغمه سرایی فرشتگان در ستایش انسانهای مجاهد ماست. درنگ امروز ، فردای اسارت باری را به دنبال دارد. امروز باید لباس محبت دنیا را از تن بیرون نمود و زره جهاد و مقاومت پوشید و در افق طلیعه فجر تا ظهور شمس به پیش تاخت. " (51)
منابع:
1. امام خمینی; صحیفه نور; چاپ اول، تهران: مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، بهمن 1361.
2. امام خمینی; شرح چهل حدیث; چاپ اول، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) ، پاییز 1371.
3. امام خمینی; آداب الصلوة; چاپ اول، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) ، بهار 1370.
4. عمان سامانی; گنجینة الاسرار: برداشتی عرفانی از عاشورای حسینی; چاپ اول، تهران: انتشارات نور فاطمه، 1362.
5. سجادی، سید جعفر; فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی; تهران کتابخانه طهوری، 1370.
6. نجمی، محمد صادق; سخنان حسین بن علی - علیه السلام - از مدینه تا کربلا;چاپ پنجم، قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1364.
پی نوشت ها:
1. صحیفه نور; ج 18 ص 119 (31/6/62) .
2. صحیفه نور; ج 21، ص 88 (3/12/67) .
3. همان; ج 18، ص 230 (22/11/62) .
4. همان; ج 20، ص 59 (16/11/65) .
5. ر. ک. صحیفه نور; ج 21، ص 52 (2/9/67) .
6. همان; ج 21، ص 32 (1/7/67) .
7. کلینی; اصول کافی; ترجمه و شرح سید جواد مصطفوی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اهل بیت، ج 3، ص 131، کتاب ایمان و کفر، باب العبادة، حدیث 3.
8. بحارالانوار; ج 41، ص 295، باب 114، روایت 18.
9. این حدیث از جمله احادیث قدسی است که ملامحسن فیض کاشانی در کلمات مکنونه خود آورده است.
10. عمان سامانی; گنجینة الاسرار; ص 11و13 تهران: انتشارات نور فاطمه، چاپ اول، 1362.
11. ابیات فوق همه از حافظند و بیت اخیر آنها در حافظ به تصحیح قدسی موجود است.
12. سجادی، سید جعفر; فرهنگ اصطلاحات عرفانی; ص 700 (به نقل از کشف المحجوب هجویری، ص 487) .
13. همان; ص 580.
14. عمان سامانی; گنجینة الاسرار; ص 9.
15. سوره مائده; آیه 54.
16. ر. ک. صحیفه نور، ج 20، ص 151 (31/6/66) .
17. سوره انشقاق; آیه 6.
18. سوره کهف; آیه 110.
19. امام خمینی، شرح چهل حدیث; ص 505.
20. نجمی، محمد صادق; سخنان حسین بن علی (ع) از مدینه تا کربلا; ص 63 (به نقل از مشیر الاحزان;ص 21) .
21. همان; ص 180 (به نقل از تاریخ طبری; ج 7، ص 300) .
22. صحیفه نور; 18، ص 259 (30/12/62) .
23. ر. ک. صحیفه نور; ج 17، ص 239 (4/2/62) .
24. عمان سامانی; گنجینة الاسرار; ص 51.
25. امام خمینی; آداب الصلوة; ص 67.
26. صحیفه نور; ج 19، ص 296 (8/2/65) .
27. امام خمینی; آداب الصلوة;ص 12.
28. ر. ک. صحیفه نور; ج 19، ص 94 (14/11/63) .
29. صحیفه نور; ج 19، ص 40 (5/6/63) .
30. همان; ج 18، ص 119 (31/6/62) .
31. ر. ک. صحیفه نور; ج 9، ص 279 (18/7/58) .
32. سوره سبا ; آیه 46.
33. صحیفه نور; ج 1، ص 3، (جمادی الاول 1363ه . ق).
34. همان; ج 20، ص 64 (21/11/65) .
35. ر. ک. همان; ج 5، ص 61 (19/11/57) .
36. صحیفه نور; ج 7، ص 37 (10/3/58) .
37. ر. ک. صحیفه نور; ج 10، ص 112 (11/8/58) .
38. نجمی، محمد صادق; سخنان امام حسین (ع) . . . ، ص 93 (به نقل از ارشاد مؤیدی ص 219) .
39. صحیفه نور; ج 13، ص 272 (20/10/59) .
40. نجمی، محمد صادق; سخنان امام حسین (ع) . . . ; ص 63 (به نقل از مشیرالاحزان، ص 21) .
41. همان; ص 99 (به نقل از انساب الاشراف; ج 3، ص 164) .
42. ر. ک. صحیفه نور; ج 20، ص 64 (21/11/65) .
43. سوره مائده; آیه 119.
44. صحیفه نور; ج 19، ص 296 (8/2/65) .
45. همان; ج 15، ص 52 (9/4/60) .
46. ر. ک. همان; ج 13، ص 229 (6/10/59) .
47. همان، ج 20، ص 63 (21/11/65) .
48. امام خمینی; شرح چهل حدیث; ص 293.
49. صحیفه نور; ج 14، ص 265 (16/3/60) .
50. همان; ج 20، ص 239 (29/4/67) .
51. همان; ج 20، ص 195 (11/1/67) .