ابوطاهر، فقیه، متکلّم و محدّث شیعی، از اصحاب امام هادی علیه السلام و وکیل امام حسن عسکری علیه السلام ، تاریخ تولّد و زمان مرگ او دقیقا معلوم نیست. احتمالاً با توجه به تاریخ وفات بعضی از استادان او، که در سال 208 ه بوده است، تولد او می بایست در اواخر سده دوم (حدود 190 ه) اتفاق افتاده باشد. همچنین درباره تاریخ مرگ او همین اندازه می دانیم که وی دهه های نخستین عصر غیبت (260 329 ق) را درک کرده و از جمله کسانی است که امام دوازدهم شیعیان را دیده و بر معجزات آن امام علیه السلام آگاه گشته است. شواهد موجود نشان می دهند که وفات او تقریبا در اواسط نیمه دوم سده سوم (حدود 280 ه) اتفاق افتاده؛ زیرا برخی از شاگردان او تا تاریخ 308 ه. حیات داشته اند. از محل تولد او اطلاعی در دست نیست.
وی در یک خانواده علمی و مذهبی دیده به جهان گشود و مدت زیادی در بغداد، سامرّاء و شهرهای دیگر عراق، اقامت تحصیلی داشت. پدرش، علی بن بلال بن راشته، از محدّثان شیعه و از اصحاب امام جواد علیه السلام بود. برادران او ابوالمطبّب ابوطیّب بن بلال و ابوالحسن بلال نیز از عالمان زمان خود بودند. تحقیقات نشان می دهند که وی بیشتر تحصیلات و معارف خود را در بغداد و سامرّاء آموخته است.
رابطه نزدیک او با امام دهم و یازدهم و آموخته هایش از این دو امام و همچنین شاگردی او نزد استادان بزرگی همچون یونس بن عبدالرحمن (م 208 ق) و محمّد بن اسماعیل بن بزیع باعث شدند تا در علوم فقه، حدیث و کلام به مراتب بالایی رسیده، محل مراجعه استادان دیگر شود. مقام علمی او چندان بود که ابوالقاسم حسین بن روح (سفیر سوم امام عصر«عج» م 326 ق) در بعضی از مسائل کلامی به او رجوع می کرد و از شاگردان او به شمار می آمد؛ چنان که یک بار در مسئله «تفویض» به او رجوع نمود و معنای آن را از او خواستار شد. از شاگردان دیگر او علی بن ابراهیم قمی (م. بعد 308 ق)، محمّد بن احمد بن یحیی بن عمران، علی بن محمّد قتیبی و بسیاری دیگر هستند.
وی تا پیش از وفات امام حسن عسکری علیه السلام (م 260 ق) دارای اعتقادی سالم و از عالمان خوش نام و مورد اعتماد همه بود و امام حسن عسکری علیه السلام او را در توقیعات خود با عناوینی همچون «راستگو» و «آگاه به واجبات» ستوده است. وی خود می گوید: «دو سال پیش از وفات امام حسن عسکری علیه السلام با آن حضرت ملاقات داشتم که امام جانشین خود را به من معرفی کرد و سه روز قبل از وفاتش نیز همین کار را انجام داد». وی درباره اصل ولادت امام دوازدهم علیه السلام نیز هیچ شبهه ای نداشت و گزارش آن را از حکیمه دختر امام جواد علیه السلام شنیده بود و حتی در زمان نیابت عثمان بن سعید عمری (نایب اول م 267 ق) هیچ گونه مخالفتی از او دیده نشد. اما در عصر نایب دوم، ابوجعفر محمّد بن عثمان بن سعید (م 305 ق)، دچار وسوسه های شیطانی شد و در اواخر عمرش، هم صدا با برخی از معاصرانش مانند احمد بن هلال عبرتایی (م. حدود 267 ق)، سفارت نایب دوم را انکار نمود و خود مدعی نیابت شد. وی دلیل مخالفتش با نایب دوم را چنین عنوان می کند که روزی امام عصر علیه السلام را در خانه ابوجعفر دیده و همین امر باعث حسادت وی بر ابوجعفر شده است.
طوسی در گزارش خود به نقل از ابوغالب زراری (م 368 ق) آورده است: «ابوجعفر عمری برای اثبات نیابتش به خانه ابوطاهر آمد و مورد استقبال وی و جماعت حاضر قرار گرفت. ابوجعفر به او گفت: ای ابوطاهر، تو را به خدا قسم می دهم آیا امام زمان علیه السلام تو را امر نکرده اموالی را که نزد توست به آن حضرت برسانی؟ گفت: بله. در این لحظه، ابوجعفر بدون هیچ سخنی از مجلس برخاست.» حاضران جلسه، که حقیقت موضوع را دریافته بودند، از وی برائت جسته، مورد لعنتش قرار دادند. برخی از صاحب نظران درباره درستی احادیث او توقف کرده اند، اما بعضی دیگر به دلیل سوابق خوب او، روایات او را قابل استناد دانسته، فساد عقیده را مانع از قبول روایت نمی دانند. وی ظاهرا دارای اثر تألیفی نبوده؛ زیرا در هیچ یک از منابع به آثار او اشاره نشده است.