ماهان شبکه ایرانیان

امیر مؤمنان علی علیه السلام و ارسال پرده کعبه

در شماره (۲۵) فصلنامه میقات حج، [۱] صفحه ۸۴ در مقاله ای با عنوان «جامه کعبه معظّمه در طول تاریخ»، نوشته دکتر السید محمّد الدقن وترجمه آقای دکتر هادی انصاری، سابقه پوشش کعبه در زمان پیغمبر و خلفا (ابوبکر و عمر و عثمان) مطالبی آورده و نوشته است که آن را در کجا می بافتند و چگونه به مکّه می آوردند و کعبه را پوشش می دادند.

در شماره (25) فصلنامه میقات حج، [1] صفحه 84 در مقاله ای با عنوان «جامه کعبه معظّمه در طول تاریخ»، نوشته دکتر السید محمّد الدقن وترجمه آقای دکتر هادی انصاری، سابقه پوشش کعبه در زمان پیغمبر و خلفا (ابوبکر و عمر و عثمان) مطالبی آورده و نوشته است که آن را در کجا می بافتند و چگونه به مکّه می آوردند و کعبه را پوشش می دادند.

پس از آن چنین آورده است:

«امّا [حضرت] علی بن ابی طالب علیه السلام را هیچ یک از مورّخان یاد نکرده اند که جامه ای را بر کعبه قرار داده باشد. آنان علّت این مطلب را درگیری آن حضرت در جنگها و فتنه های داخلی، که دولت اسلامی را پس از قتل عثمان گرفتار نمود، دانسته اند.» [2]

مأخذ این نقل را در «پی نوشتها» به شماره 30 «اخبار مکّه» ازرقی، ج1، ص252 و 253» یادداشت کرده است. [3]

ازرقی مورّخ مکّه گفته است: «هیچ یک از مورّخان یادنکرده اند که حضرت امیر المؤمنین علیه السلام جامه ای بر کعبه پوشانده باشد»، در حالی که در روایات درباره اهل بیت علیهم السلام عکس آن است.

در کتاب نفیس و معتبر «قرب الاسناد» تألیف محدّث ثقه بزرگوار عبداللّه بن جعفر حمیری از دانشمندان بزرگ ما در اواخر سده سوّم هجری و زنده در سنه 300 هجری، به سند خود از امام جعفر صادق علیه السلام و آن حضرت از پدرش امام محمّد باقر علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

«علی علیه السلام پرده کعبه را همه ساله از عراق می فرستاد.» [4]

کتاب قرب الاسناد حمیری نخستین بار به امر آیت اللّه العظمی بروجردی رحمه الله مرجع مطلق عصر، چاپ و منتشر گردید.

می دانیم که علی علیه السلام در زمان خلافتش در عراق بوده است و «درگیری آن حضرت در جنگها و فتنه های داخلی، که دولت اسلامی را پس از قتل عثمان گرفتار نمود»، مانع از آن نبوده است که آن حضرت ارسال پرده خانه خدا را فراموش کند، بلکه با همه شورش ها و سرکشی های مخالفان و جنگهایی که بر ضد حضرت راه انداختند، آن امام عظیم الشأن هر سال پرده کعبه را از عراق می فرستاد تا کعبه را با آن پوشش دهند.

جای تأسّف است که نویسنده محترم چنین کتابی از «پوشش کعبه در طول تاریخ» سخن بگوید و اظهار کند که تمام خلفا و امرای اسلامی در این اندیشه بوده اند غیر از علی علیه السلام ! و از این خبر مهمّ و جالب بی خبر باشد!

در همین صفحه کتاب «قرب الاسناد»، حمیری باز به سند خود از امام صادق و آن حضرت از پدرش امام باقر علیهماالسلام روایت می کند که: «علی علیه السلام اجازه داد امان نامه برده مسلمان برای مردم قلعه ای (که در آن متحصّن بودند) نافذ باشد و فرمود: او هم از مسلمانان است.» [5]

این را داشته باشید و نگاه کنید به نوشته یاقوت حموی در «معجم البلدان» در لفظ «سُهریاج» که می نویسد: شهری در فارس بوده است. از فضیل بن زید رقّاثی روایت شده که گفت: در زمان حکومت عبداللّه بن عامر بن کریز، سُهریاج را محاصره کردیم. او به فارس رفت تا آن جا را فتح کند. روزی تصمیم گرفتیم آن را فتح کنیم، رفتیم و جنگیدیم و به لشکرگاه برگشتیم. برده ای از ما در محلّ ماند. او پس از بازگشتِ ما امان نامه ای نوشته و به تیری بسته و برای آنها به درون قلعه رها کرده بود. روز دیگر که به جنگ رفتیم دیدیم اهل قلعه بیرون آمدند و گفتند: «این امان نامه شماست که به ما داده اید، و دیگر نباید با ما جنگ کنید.»

ما موضوع را نوشتیم و برای عمر به مدینه فرستادیم. او هم جواب داد: «برده مسلمانان از مسلمانان است و امانی که داده است مثل امان نامه خود شماست، امان او را نافذ بدانید. ما هم آن را تنفید کردیم.» [6]

وقتی این را در «معجم البلدان» یاقوت دیدم، مانند موارد مشابه دیگر، حدس نزدیک به یقین زدم که خلیفه عمر، موضوع را در شورای صحابه مطرح کرده و جوابی که داده است، همان سخن باب مدینه علم پیغمبر، حضرت امیر مؤمنان علی علیه السلام است. [7] و سالها بعد که این حدیث را در قرب الإسناد دیدم، متوجه شدم مطلب همان است که حدس زده بودم، و اینک شما آن را به نقل از امام صادق و امام باقر علیهماالسلام نوادگان معصوم آن بزرگوار می بینید که آن را علی علیه السلام فرموده است. قطعا مورخان از آنها بی اطلاع نبوده اند، ولی چقدر حق کشی نموده اند که آن را به تبع عمل حکام بنی امیّه و بنی عبّاس که سعی در خاموش ساختن فضائل و مناقب آن حضرت داشته اند، نادیده گرفته و کتمان کرده اند!

به مناسبت «الکلام یجرّ الکلام» می گویم: در جایی دیدم که روزی منصور خلیفه عبّاسی نشسته بود و مگسی مرتب روی صورت او می نشست و مزاحم بود. منصور از مقاتل بن سلیمان مفسّر پرسید: می توانی بگویی خداوند این مگس را برای چه خلق کرده است؟ مقاتل گفت: «لیذلّ الظالمین»؛ «برای اینکه ستمگران را به ستوه آورد!»

من همان موقع خیلی بعید می دانستم که این سخن مقاتل بن سلیمان مفسّر در محضر خلیفه مهیبی چون منصور باشد و مقاتل چنین جرأتی از خود نشان دهد و چنین سخنی در جواب خلیفه بگوید. بعدها در شرح حال امام صادق علیه السلام دیدم که منصور این پرسش را از آن حضرت کرده و آن وجود مقدّس این پاسخ را داده است، آن هم بدین گونه: «لیذلّ به الجبابرة»؛ «برای این که جبّاران را ذلیل کند.» [8]

فقط ذوات مقدّس ائمّه معصومین بوده اند که چنین برخوردهای بی مهابایی با طواغیت داشته اند. ببینید تاریخ و مورّخان چه بی انصافی ها نموده اند و چه حق کشی ها کرده اند!


[2] . میقات حج، شماره 25، ص91

[3] . میقات حج شماره 25، ص97

[4] . قرب الاسناد، چاپ سنگی، ص65

[5] . إنّ علیّا علیه السلام اجازه امان عبد لأهل حصن وقال هو من المسلمین.

[6] . «انّ العبد المسلم من المسلمین ذمّته کذمّتهم فلینفذ امانه فانفذناه». معجم البلدان، چاپ دار صادر بیروت، ج3، ص260. یاقوت در آخر می گوید: بعضی گفته اند که عرب قعله یراف را «سُهریاج» می نامید.

 

[7] . این سخن از خلیفه عمر معروف است که بارها گفته است: «لا ابقانی اللّه فی معضلة لیس لها ابوالحسن»؛ «خدا نکند مشکلی برای من پیش بیاید که علی نباشد آن را حل کند.»

[8] . کشف الغمّه، ج2، ص158

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان