پرچم و پرچمداری در عرب و اسلام

لواء یا رایت (علم، پرچم، بیرق) در واقع یک مفهوم دارد و شاید یکی از دیگری کوچکتر باشد ویا این که لواء همان رایت بوده منتهی در زمان جنگ رایت را لواء می خوانند که به اصطلاح امروزی پرچم و بیرق و نظایر آن می نامند.۱

لواء یا رایت (علم، پرچم، بیرق) در واقع یک مفهوم دارد و شاید یکی از دیگری کوچکتر باشد ویا این که لواء همان رایت بوده منتهی در زمان جنگ رایت را لواء می خوانند که به اصطلاح امروزی پرچم و بیرق و نظایر آن می نامند.1

چنانچه درم غازی و واقدی نوشته: در جنگ خبیر پیامبر(ص) فرمود: فردا رایت را کسی به کسی می دهم که پی در پی حمله کند و به عقب برنگردد و فردای آن روز لواء را به امیر مومنان(ع) داد.2 به هر حال پرچم از روزگار باستان معمول بوده و مصریان در جنگ و صلح پرچم داشته اند و دیگران از آنها گرفته اند. درفش کاویانی پرچم رسمی ایرانیان بوده و در جنگهای پیشاپیش برده می شد ونزد ایرانیان قدیم خیلی احترام داشت زیرا آن را علامت ایران می دانستند. بعدها به مرور زمان بر عرض و طول این بیرق افزودند چنانچه در اواخر دوره ساسانی طول آن 22 پا و عرض آن 15 پا و تماماً مزین به جواهرات قیمتی بود.3

عربهای پیش از اسلام نیز پرچمهایی داشته اند و هر قبیله ای پرچمی مخصوص داشته اند و هر قبیله ای پرچمی مخصوص به خود داشت. چنانچه در فتح مکه قبائل زیادی همراه پیامبر بودند که هر قبیله ای پرچمی مخصوص به خود داشت و در جنگ حنین وقتی که طفیل بن عمرو از منهدم کردن بت قبیله خود به نام ذی الکَفَّین بر می گشت و عده ای از افراد قبیله خود به همراه داشت پیامبر اکرم(ص) رو به او کرد و فرمود: ای گروه ازد چه کسی پرچم شما را حمل می کند؟

طفیل گفت: کسی که در جاهلیت آن را بر می داشت.

حضرت فرمود: خوب است. و آن کس که در جاهلیت پرچم آنها را بر می داشت نعمان زراقه بود.4

پرچم در جنگهای قدیم اهمیت به سزایی داشت و ارتباط و اعتماد در جبهه خودی را برقرار می کرد ویکی از کارهای آن، کار بی سیم امروزی بود. و در قلب لشگر در دست فرمانده یا کنار وی قرار می گرفت و وسیله ای بود برای این که فرمانده بتواند ارتباط خود را با افراد برقرار کند و برافراشتگی پرچم دلیل بر پا برجائی لشگر و علامت پیروزی بود. چنانچه نعمان بن مُقرن در جنگ با ایرانیان به لشگریانش گفت: "من سه بار پرچم را به حرکت در می آورم، مرتبه اول که آن را حرکت دادم هر یک شما افسار اسبش را بگیرد و آماده کند و دست به سلاحش ببرد و هنگامی که بار دوم حرکت دادم نیزه ها را به طرف جلو بگیرد و شمشیرها را به حرکت درآورید.

وقتی که بار سوم پرچم را به اهتزاز در آوردم تکبیر بگویید و حمله کنید که من هم حمله می کنم."5

در جنگهای اگر پرچم می افتاد لشگر شکست می خورد از این رو پرچم را به دست پهلوانان شجاع مید ادند. در جنگ احد ابوسفیان برای این که پرچم داران بنی عبدالدار را تحریک کند گفت: "ای بنی عبدالدار در جنگ بدر شما پرچم را رها کردید و به سرما آن بلا آمد و ما شکست خوردیم. چون سپاه به دنبال پرچم می رود اگر پرچم بیافتد، پراکنده می شود، یا پرچم را خوب نگهدارید و یا بدهید خود آن را نگهداری کنیم. ولی آنها گفتند: ما خود بهتر می توانیم آن را حفظ کنیم".6

هنگامی که در جنگ احد ابتدا مشرکین شکست خوردند، هند همسر ابوسفیان که با عده ای زنان قریش برای تحریک جنگجویان آمده بودند این اشعار را می خواند و می گفت:

"ویهاً بنی عبدالدار

ویهاً حُماة الادبار

ضَرباً بکل بَتّارٍ"7

امیر مومنان علی(ع) درباره پرچم می فرماید: "و پرچم خود را از جای حرکت نداده و دورش را خالی نکنید )که موجب شکست لشگر خواهد شد، چون همه متوجه پرچم می باشند( و آن را به دست هر کس ندهید مگر به دلاوران و کسانی که شما را از هر پیشامد آمد بدی مانع می شوند.

و از آنچه که حفظ و نگهداری آن لازم است دفاع می نمایند )و البته چنین کسانی پرچم را از دست نمی دهند مگر این که ظفر یافته یا کشته شوند( زیرا کسانیکه بر بلاها و سختی ها شکیبا هستند آنانند که به اطراف پرچم دور زده آن را از راست و چپ و عقب و جلو نگهداری می نمایند، و از آن عقب نمی افتند که )به دشمن( تسلیم کنند و بر آن پیشی نمی گیرند که آن را تنها گذارند.8

و در جنگ جمل آن حضرت پرچم را به فرزندش محمد حنفیه داد و فرمود:

"اگر کوهها از جا کند شوند تو از جای خود حرکت مکن. دندان روی دندان بنه، کاسه سرت را به خدا عاریه ده، پای خود را چون میخ در زمین بکوب، چشم بینداز تا انتهای لشگر را ببینی و چشم خود را بپوش و بدان فتح و پیروزی از جانب خداوند سبحان است".9

در جنگ احد پرچمداران قریش یکی پس از دیگری به دست امیر مومنان علی(ع) کشته شدند و پرچم به زمین افتاد و مشرکان شکست خورده و پا به فرار گذاشتند تا این که یکی از زنان قریش به نام عمره دختر علقمه حارثیه آن را برداشت و بلند کرد و قریشیان دور آن جمع شدند و سرنوشت جنگ عوض شد.10

در جنگ خیبر پیامبر اکرم(ص) فرمود: فردا پرچم را دست کسی می دهم که خدا و پیامبرش او را دوست دارند و او هم خدا و پیامبر را. حمله می برد و فرار نمی کند. و فردای آن روز پرچم را به دست علی(ع) داد.

راوی می گوید: در جنگ موته وقتی که فرماندهان شهید شدند و پرچم به زمین افتاد مسلمانان چنان رو به قرار گذاشتند که مانند آن را ندیده بودم تا این که مردی از انصار به نام ثابت بن ارقم پرچم را از زمین بلند کرد و مردم را به جانب خود خواند. مردم اگر چه کم بودند ولی از هر جانب به سوی او شتافتند و او می گفت به سوی من بیایید ای مردم، تا این که جمع شدند. ثابت به خالد بن ولید گفت: ای ابا سلیمان پرچم را بگیر! خالد گفت: نمی گیرم، تو به آن سزاروار تری و مردی هستی که سن سالی از تو گذشته است و در جنگ بدر حاضر بودی.

ثابت گفت: بگیر ای مرد! به خدا سوگند آن را برنداشتم مگر اینکه به تو بدهم. این وقت خالد پرچم را گرفت و مدتی آن را نگهداشت ومشرکان به او حمله می کردند تا بالاخره سست شدند خالد با تاکتیک خاصی جنگ را به پایان رساند.11

ملاک پرچمداری در سخن رسول خد(ص)

هنگام رفتن به سوی تبوک پیامبر اکرم(ص) به قبائل انصار و سایر عربها دستور داد که هر کدام پرچمهای خود را بردارند. و پرچم بنی مالک بن النجار را به عماره بن خرم داده بود. ناگهان زید بن ثابت خدمت پیامبر آمد و حضرت پرچم را به او داد.

عماره گفت: ای رسول خدا، آیا از من ناراضی و خشمگین هستید؟

حضرت فرمود: نه به خدا سوگند. ولی قرآن را مقدم دارید و او بیشتر از تو از قرآن بهره دارد و حافظه قرآن مقدم می شود اگر چه غلام سیاه بینی بریده باشد. و به اوس و خزرج هم دستور داد پرچمشان را کسی بردارد که بیشتر قرآن را از حفظ دارد.12

پرچمداری در جاهلیت

عربهای پیش از اسلام پرچمهائی داشتند و هر قبیله ای پرچمی مخصوص به خود داشت. در مکه هم پرچمی به نام عقاب بود که به هنگام جنگ به کار برده می شد و این پرچم در خانواده ای بود و موقع جنگ باید رئیس این خانواده پرچم را بیرون بیاورد و به پرچمدار بدهد.13 وقتی که قُصی بن کلاب جد پیامبر(ص) بر مکه استیلاء یافت تمام وظایف و ریاسات قریش از جمله رفاده و سقایت و حجابت و پرچمداری و اختیار دارالندوه به او رسید و او چند پسر به نامهای عبد مناف و عبد شمس و عبد قصی و عبدالدار داشت و سه فرزند عبد مناف و عبد شمس و عبد قصی در زمان حیات پدر به مقام هایی رسیده بودند و برای خود شرافت و بزرگی کسب کرده بودند. قصی خواست فرزند دیگرش عبدالدار را که عقب مانده بود به پای آنها برساند، گفت فرزندم تو را به آنها می رسانم از این به بعد هیچ یک از آنها وارد کعبه نمی شود مگر این که تو در آن را به روی آنها بازکنی و پرچمی نخواهد بود مگر این که تو آن را ببندی ... از این رو رئاسات قریش را به عبدالدار سپرد و همین طور بود و برادرانش هیچ اعتراضی نمی کردند تا همه برادران از دنیا رفتند و فرزندان آنها نزاع کردند. و فرزندان دیگر برادران گفتند: قصی این وظائف را به عبدالدار داده تا به پایه پدران ما برسد و ما به آن سزاوارتر بودیم چون پدران ما به آن سزاواربودند اکنون که شما هم پایه ما هستید پس آن وظائف را به ما بسپارید.

فرزندان عبدالدار گفتند: قصی آنها را به ما سپرده و ما به آنها سزاوارتر هستیم. اختلاف بالا گرفت و آماده جنگ شدند. ولی ریش سفیدان واسطه شدند نگذاشتند جنگ در بگیرد و صلح کردند بر این که سقایت و رفادت به فرزندان عبدمناف سپرده شود و حجاب و پرچم و اختیار دارالندوه هم برای فرزندان عبدالدار باشد. بدین ترتیب پرچمداری در فرزندان عبدالدار باقی ماند. از این رو همواره پرچم قریش در دست بنی عبدالدار بود و آنها آن را حمل می کردند 14. چنانچه ابوسفیان در جنگ احد آنها را مورد خطاب قرار داد و گفت: شما در روز بدر پرچم را نتوانستید نگهدارید و ما شکست خوردیم و اکنون اگر نمی توانید به ما بسپارید 15 .

و قریش پرچم خود را در دارالندوه که کناره کعبه بود می بستند 16.

عادت عرب براین بود که پرچم را بر سر نیزه می بستند و این شاید به خاطر این بود که در موقع لزوم بتوان از آن بر ای دفاع و جنگ استفاده کرد. در جنگ حنین مردی از هوازن بر شتر سرخ موئی سوار بود و در دست نیزه ای داشت که بر سر آن پرچمی بسته بود که به هر کس می زد می کشت و جلو می آمد و عده ای از مسلمانان به دست او کشته شدند . تا اینکه علی (ع) به سوی او شتافت و وی را از پای در آورد 17. رسول خدا (ص) هم غالباً پرچم را بر سر نیزه می بست، عربها در یک جنگ ممکن بود چند پرچم داشته باشند. این به تعداد قبیله هایی که در جنگ شرکت می کردند بستگی داشت و هر قبیله ای پرچم خود را حمل می کرد. همان طور که در جنگ احد مشرکان سه پرچم داشتند. پرچم بنی کنانه را سفیان بن عوف حمل می کرد و پرچم احابیش را یک نفر از آنها و پرچم قریش را طلحه بن ابی طلحه می برد18.

اولین پرچم در اسلام

در سیره ابن هشام از ابن اسحاق نقل می کند: آنچه که به ما رسیده این است که اولین پرچم را پیامبر اکرم برای عبیده بن حارث پسر عموی خود بست و او را به سوی دشمن روانه کرد و این را صحیح میداند. در مقابل عده ای گفتند که اولین پرچم را پیامبر (ص) برای عمویش حمزه بست. ابن هشام این را قبول نمی کند و می گوید: ممکن است اعزام حضرت حمزه و عبیده در یک زمان بوده و برای مردم متشبه شده است و اشعاری منسوب به حضرت حمزه است که ابن هشام می گوید این اشعار دلالت می کند که اولین پرچم مال اوست ولی اهل فن شعر انتساب این اشعار را به حمزه نمی پذیرند 19. واقدی اولین پرچم را از آن حضرت حمزه می داند و سریه او را در ماه هفتم هجرت و سریه عبیده در ماه هشتم می داند 20.

پرچم دارن پیامبر(ص)

1- امیرمومنان علی (ع)

آن حضرت پرچمدار پیامبر اکرم در تمام جنگها بود و پیوسته پرچم مهاجران به دست با کفایت وی بود.

شیخ مفید در ارشاد از ابوالبختری قرشی نقل می کند: رایت و لوا هر دو به دست قصی بن کلاب بود و بعد از او رایت در دست یکی از بنی هاشم و بنی عبدالمطب بود و هرگاه یکی از آنها در جنگ شرکت می جست او رایت را حمل می کرد. تا آن که رسول خد(ص) آن را به دست علی (ع) سپرد و غزوه ودان اولین جنگی بود که پیامبر (ص) برای علی »پرچم( بست و این)پرچم( بعد از آن در جنگها با امیرمومنان بود . و لوا مسلمانان را مصعب بن عمیر از بنی عبدالدار حمل می کرد تا اینکه در جنگ احد شهید شد و رسول خد(ص) آن را به علی (ع) داد. و لوا و رایت در دست آن حضرت جمع شد21.

باز ابن عباس در مورد علی (ع) می گوید:

"او چهار خصلت دارد که جز او کسی آنها را دارا نیست. اولین کسی است که با رسول خد(ص) نماز خوانده پرچمدار پیامبر در هر جنگی بوده و کسی است که در روز احد ایستاگی کرد و سایرمردم فرار نمودند و اوست که پیامبر (ص) را داخل قبر کرد22.

در جنگ بدر علی (ع) پرچم سیاهی به نام عقاب را پیشاپیش پیامبر حمل می کرد23.

در احد هم پرچمدارپیامبر اکرم(ص) در دست امیر مومنان بود و در بعضی نصوص پرچمداری مصعب بن عمیر هم در احد به عنوان پرچمدار پیامبر(ص) مطرح شد. و این سوال ایجاد کرده که در احد پیامبر و مهاجران دو پرچمدار داشتند یا یکی از این دو بوده است. قدر مسلم از نصوص این است که علی پرچمدار بود و آیا مصعب بن عمیر بوده یا نه. ممکن است گفته شود پرچمدار اصلی پیامبر اکرم، علی(ع) بوده که شجاع ترین فرد در اسلام بوده و پرچم را به شجاعترین می سپرند و پیامبر (ص) برای این که به رسم جد خود قصی بن کلاب احترام بگزارد که پرچمداری را در بنی عبدالدا قرار داده بود، پرسید پرچم قریش را چه کسی حمل می کند گفتند: شخصی از بنی عبدالدار.

فرمود: ما بهتر از آنها می توانیم به پیمان وفا بکنیم . معصب بن عمیر کجاست.

مصعب گفت: اینجا هستم .

حضرت فرمود: پرچم را بگیر. مصعب هم آن را گرفت24.

و این منافاتی با پرچمداری علی (ع) ندارد. شاهد این مطلب این است وقتی که کارزار احد شدت گرفت پیامبر (ص) زیر پرچم انصار نشست و به علی (ع) پیغام فرستد که پرچم را جلو بیاورد و علی (ع) هم جلو آمد و با پرچمدار قریش که نعره می کشید و هماورد می طلبید جنگید و او را به خاک افکند،25 ولی پرچمداری معصب بن عمیر در نصوص با اضطراب مطرح است واقدی در مغازی گفته"یقال الی مصعب بن عمیر". یعنی بعضی ها گفتند: پیامبر پرچم را به مصعب بن عمیر سپرد 26.

واقدی می گوید : وقتی که مصعب شهید شد پرچم را فرشته ای در صورت معصب برداشت27 و ابن هشام از ابن اسحاق نقل می کند: بعد از شهادت مصعب پیامبر پرچم را به علی (ع) داد 28. در محاصره بنی قریظه هم پرچم به دست علی (ع) بود29.

در خیبر نیز چنانچه گفته شد پیامبر (ص) پرچم را به دست آن حضرت داد و او قلعه های خیبر را گشود 30.

در فتح مکه هم پرچم مهاجران با آن حصرت بود31.

و در حنین هم همچنین .

2- در جنگ بدر غیر از علی (ع) مصعب بن عمیر و سعد بن معاذ هم پرچمی را حمل می کردند 32.

3- در جنگ احد پرچم اوس به دست اسید بن حضیر و پرچم خزرج به دست حباب بن منذر و پرچم مهاجرین به دست علی (ع) بود33.

4- در فتح مکه مهاجرین سه پرچم داشتند:

یکی به دست علی(ع) بود؛

و دیگری در دست زبیر بن عوام؛

و پرچمی هم سعد بن ابی وقاص داشت؛

و پرچمداران انصار از این قرار بودند.

پرچم تیره بنی عبدالاشهل از اوس به دست ابونائله؛

پرچم بنی ظفربه دست قتاده بن نعمانل؛

پرچم بنی حارثه به دست ابوبرده بن نیار؛

پرچم بنی معاویه به دست جبر بن عتیک ؛

پرچم بنی خطمه به دست ابولبابه ؛

پرچم بنی ساعده به دست ابواسید ساعدی ؛

پرچم بنی حارث بن خزرج به دست عبدالله بن زید؛

پرچم بنی سلمه به دست قطیه بن عامر ؛

پرچم بنی مالک بن نجار به دست عماره بن حزم؛

پرچم بنی مازون به دست سلیط بن قیس34.

5- در جنگ حنین در میان مهاجران پرچمی را علی (ع) حمل می کرد؛و پرچمی را سعد بن ابی وقاص و پرچمی را هم عمر.

و در میان انصار پرچم خزرج را حباب بن منذز و پرچم اوس را اسید بن حضیر حمل می کرد35.

6- هنگام رفتن به تبوک در ثنیه الودع پیامبر پرچمها را بست یک پرچم به ابوبکر و پرچمی دیگر به زبیر داد و پرچم اوس را به اسید بن حضیر و پرچم خزرج را به ابی دجانه سپرد. و علی (ع) دراین جنگ به دستور پیامبر در مدینه باقی مانده بود36.

7- در غزوه مریسیع پرچم مهاجرین با عماره و پرچم انصار با سعد بن عباده37.

رنگ پرچم

رنگ پرچم قریش در جاهلیت معلوم نیست که چگونه بوده است ولی پرچمها ی پیامبر گاه سیاه می شد و گاه سفید و آن گونه که از منابع استفاده می شود، آن پرچمی را که علی (ع) حمل می کرد غالباً سیاه بود که همان پرچم عقاب بود.

ابن اسحاق می گوید: آن پرچمی که پیامبر به مصعب بن عمیر داد سفید بود 38.

پرچمهای اوس و خزرج در جاهلیت سبز و سرخ بود و هنگامی که پیامبر (ص) به مدینه آمد آنها را همان گونه نگهداشت 39.

در زمان امویان پرچم به رنگ سرخ شد و در زمان عباسیان رنگ سیاه شعار آنان شده بود. از این رو پرچم هم به رنگ سیاه بود و آنها را سیاه جامگان می خواندند. و در زمان مامون که با امام رض(ع) به ولایت عهدی بیعت کرد به خاطر آن حضرت لباس سیاه به لباس سبز تبدیل شد و به تبع آن پرچم هم سبز گشت ولی بعد از شهادت امام رضا (ع) دوباره رنگ سیاه رسمی شد40.

پی نوشتها

1.جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، علی جواهر کلام ، ج 1، )تهران :موسسه انتشارات امیرکبیر، 1372)،ص 132.

2.مغازی ، تحقیق دکتر مارسدون جونز، ج 2، چاپ سوم )بیروت: بینا، 1404ه(، ص 653.

3.تاریخ ایران ، حسن پری نیا و عباس اقبال آشتیانی ، )تهران : انتشارات خیام، 1370)، ص 245 .

4.مغازی واقدی ، ج3، ص923.

5.الاخبارالطوال ، ابوحنیفه احمد ابن داوود الدین وری )قاهره :منشورات الشریف الرضی،1960م (، ص136؛ عقدالفرید، ج 1، )بیروت : 1409)،ص 95.

6.سیره ابن هاشم ، ج 3، )بیروت : دارالمعرفه(، ص 67.

7.همان ، ص 67.

8.نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه 124، ص 382.

9.همان ، خطبه 11، ص62.

10.سیره ابن هشام ، ج 3، ص 78.

11.مغازی واقدی ، ج 2، ص 723.

12.همان ، ج 3، ص 1003.

13.جرجی زیدان ، پیشین ، ص 139.

14.طبقات کبری ، ابن سعد ،ج 1، )بیروت : 1405ه(، ص 70؛ سیره نبویه ابن کثیر، تحقیق مصطفی عبدالواحد، ج1، )بیروت: 17،14)، ص 100.

15.سیره ابن هاشم ، ج 3، ص 67.

16.مغازی واقدی ، ج 2، ص433.

17.همان ، ج 3، ص902.

18.همان ،ج 1، ص203.

19.سیره ابن هشام، ج 2، ص 595.

20.مغازی واقدی، ج 1، ص 9.

21.ارشاد مفید، فصل 22، ترجمه شیخ محمد باقر ساعدی خراسانی )تهران: کتاب فروشی اسلامی 1364)؛تاریخ ابن عساکر، ترجمه امام علی ، طبقات ابن سعد ، ج 3، ص 23.

22. ارشاد مفید فصل22.

23. سیره ابن هشام، ج 2 ، ص612.

24. مغازی واقدی ، ج 1، ص 56.

25. سیره این هشام ،ج 3، ص 73.

26. مغازی واقدی ، ج 1، ص 215.

27. همان ، ص234.

28. سیره ابن هشام، ج 2، ص 73.

29. مغازی واقدی، ج 2، ص 497.

30. همان ، ص 653.

31. همان ، ص 800.

32. سیره ابن هشام ، ج 1، ص 612.

33. مغازی واقدی ، ج 1، ص 215.

34. همان ، ج 2، ص800.

35. همان ،ج 3، ص 895.

36. همان ، ص 1002.

37. همان،ج 1، ص 67.

38. سیره ابن هشام، ج 1، ص 612.

39. مغازی واقدی، ج 3، ص 612.

40.تاریخ تمدن اسلام، جرجی زیدان، ج 1، ص 140.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر