کتاب علم و عقل از دیدگاه مکتب تفکیک، نوشته ی آقای سیدعباس مرتضوی، از سوی انتشارات مرکز جهانی به چاپ رسیده است.
این اثر برای سطح کارشناسی نگاشته شده و در بردارنده ی زندگی نامه و اندیشه های سه تن از بزرگان مکتب تفکیک: سیدموسی زرآبادی، میرزا مهدی اصفهانی و شیخ مجتبی قزوینی است. اثر حاضر دارای دو بخش اصلی است. بخش اول، با عنوان «تبیین شناخت از دیدگاه مکتب تفکیک»، درباره ی ضرورت تفکیک، معنای تفکیک، موضوع له و معانی الفاظ و تفاوت آن با معانی الفاظ در علوم بشری ، عقل، عمل، سبب وجدان، علم حضوری، عالم، عاقل و ادله ی عدم تجرد است.نویسنده در بخش دوم، به نقد آرای معرفت شناختی مکتب تفکیک پرداخته و راه های شناخت و معرفت دینی، اجماع، جایگاه عقل در اسلا م، تعارض عقل و نقل، نقد دیدگاه های مکتب تفکیک در مورد عقل و چگونگی ارتباط آن با عالم و عاقل را بررسی نموده است. تفکیک، نظریه ای معرفت شناختی و روش شناختی در خصوص چگونگی فهم متون دینی است که در آن بر تمایز سه روش معرفت دینی: روش قرآن، فلسفه و عرفان از هم تأکید می شود.
از دیدگاه مکتب تفکیک، راه شناخت حقایق و معارف دینی، عقل و علم حقیقی است؛ نه آنچه در علوم بشری، عقل و عمل می نامند. عقل و عمل حقیقی به لحاظ هستی شناسی، موجود نوری مجرد، خارجی و قائم به ذات است نه قائم به نفس انسان و به لحاظ معرفت شناسی، نور بالذات، ظاهر بالذات و مظهر غیر و عین کشف و ظهور و مشاهده است.
انسان، که ذاتاً و با قطع نظر از نور عقل وعلم، مظلم بالذات، جاهل الذات و میت الذات است، به اذن پروردگار، با وجدان و بهره مندی از آن نور، ذات معلومات و معقولا ت و دیگر حقایق ظلمانی را مشاهده و کشف می کند و با فقدان و از دست دادن آن در برخی از حالا ت ، همچون خواب عمیق و نسیان، به حالت پیشین یعنی جهل ذاتی خود بازگشته، فاقد درک و شعور می گردد و دیگر توانایی درک ذات خود را نخواهد داشت؛ چه رسد به درک معلومات و مدرکات ذهنی وحقایق خارجی.
از نگاه مکتب تفکیک، ذات عالم، عاقل و علم حصولی بشری (معلومات، معقولا ت، تصورات و تصدیقات) ذاتاً اموری ظلمانی و بی نورند و هیچ اشراق و ظهوری از خود ندارند تا خود و امور دیگر را روشن و آشکار کنند، بلکه همانند دیگر اشیای ظلمانی نیازمند حقیقیی هستند که ظاهر بالذات ، مظهر غیر، عین کشف، نور، ظهور و مظهریت باشد تا در پرتو نور او آشکار و روشن گردد و آن، جز نور عقل و علم حقیقی و خارجی نیست.
از این رو، به نظر اصحاب تفکیک، فراگیری علوم بشری و آموختن مفاهیم و تصورات ذهنی، نه تنها بر علم ودرک انسان نمی افزاید، بلکه مانع معرفت و حجاب و کشف حقایق می گردد و آکنده نمودن ذهن از آنها به معنای افزایش و تراکم ظلمات و جهالت است.
به اعتقاد پیروان این مکتب، برای به دست آوردن فهم ذات و صحیح از دین، باید به قرآن و سنت مراجعه نمود و برای فهم کتاب و سنت باید به معنای عرفی و ظهورات نوعی الفاظ به کار رفته در متون دینی ملتزم بود و دخالت دادن علوم بشری همچون فلسفه و عرفان، فهم دین را از صحت خلوص تهی می کند و به وادی امتزاج و التقاط می کشاند و از حقایق دینی دور می نماید. از این رو نه تنها معرفت دینی بر فراگیری و دخالت دادن علوم بشری متوقف نیست، بلکه اصطلا حات خاص علوم بشری، مانع رسیدن انسان به درک صحیح دینی می گردد و برای رسیدن به فهم صحیح از معارف دینی، انسان باید «محو معلوم» و «محو موهوم» کند و ذهن خود را از قید و بند معارف بشری و اصطلا حات پیچیده ی آن رها نماید و به عقل فطری برسد.
نویسنده در این رساله، به تبیین و نقد آرای معرفت شناختی مکتب تفکیک پرداخته است.
تفکیک در لغت به معنای جداسازی است. مکتب تفکیک، مکتب جداسازی سه روش معرفت، نظام شناختی: روش قرآن، فلسفه و عرفان است. معرفت در لغت به معنای شناخت و شناختن است و در اصطلا ح علوم اسلا می به مجموعه ای از شناخت های اعتقادی اطلا ق می شود. از دیدگاه پیروان مکتب تفکیک، شناخت ها دو گونه اند:
1.خالص و ناب؛
٢. آمیخته و ممزوج.
شناخت ها دارای اقسامی مانند معارف خالص قرآنی؛ معارف خالص فلسفی؛ معارف خالص عرفانی؛ معارف ممتزج قرآنی، فلسفی و عرفانی است. از نگاه پیروان این مکتب، با ورود انسان های آسمانی در عرصه ی اندیشه و شناخت، در بستر تاریخ تفکر انسانی، سه جریان شناختی شکل گرفت:
1.جریان وحی (دین و قرآن)؛
٢. جریان عقل (فلسفه و برهان)؛
٣. جریان کشف (عرفان و ریاضیات).
این سه جریان از هم جداست، چون زمینه های تکون، عناصر ماهوی و مبدا‡ پیدایش آنها یکی نیست و داده های خالص هر یک بدون دخالت دادن عنصر تأویل در آن با یکدیگر وحدت ماهوی ندارند. با توجه به گسترش و شیوع تأویل گرایی در متون دینی و کلا م دیگران، علمی نبودن این روش و این که راه درست فهم کلا م گوینده تأویل آن نیست، وظیفه ی هر دانش پژوه و محقق دین شناس، (تفکیک) هر فکر، نحله و کلا م و پرهیز از تأویل و تطبیق است. نام مکتب تفکیک، تازه است، اما واقعیت آن قدیمی و کهن است، به گونه ای که به صدر اسلا م می رسد. حقایق راستین و معرفت صحیح، همان معارف وحیانی است که از هر نوع اندیشه و تفکر بشری بی نیاز است. برای رسیدن به حقایق باید به زبان فطری دست یافت که همان زبان وحی است. ظرف دریافت معارف وحیانی، تنها عقل فطری است و این زمانی است که بتوانیم حقایق وحیانی را از ظواهر دریابیم.
اصل دیگری که در این جا مورد توجه است، اصل تعقل و خردورزی است؛ یعنی شناخت دین با درک مستقل شخصی و نظر استدلا لی و استقلا لی که از آن به تحقیق، اجتهاد و اصول عقاید تعبیر می شود.
از نظر مکتب تفکیک، شالوده ی شناخت دین بر دو چیز استوار است: استناد و تعقل. استناد، دین شناسی براساس منابع اصلی، یعنی قرآن و سنت است. تنها منبع معرفت صحیح، راستین و ناب دینی، ظواهر دینی است. ظواهر، نه تنها در احکام، بلکه تعقل های اصطلا حی و رایج در علوم و فلسفه. تأکید قرآن بر تعقل، عقل فطری و استفاده ی خالص از آن یعنی تعمل بدون حرکت در چارچوب اصلا حات، نه تنها موجب نقض درعمل تعقل نمی شود، بلکه به خلوص و صراحت تعقل مدد می رساند. از این رو، عقل فطری، حجت و مطابق شرع است.
به گفته ی پیروان تفکیک، عقل در کتاب و سنت عبارت است از«نور مجرد بسیط، ظاهر بالذات ومظهر غیر و خارج از ذات (نفس) انسان و موجود مستقل خارجی» که خداوند به فضلش به هر که بخواهد افاضه می کند.
ویژگی های عقل عبارت است از:
1.نور بودن حقیقت عقل؛
٢. مجرد بودن نور عقل؛
٣. عقل نوری خارجی؛
٤. حجیت ذاتی عقل؛
٥. مغایرت عقل با معقول.
علم دوگونه است: حصولی و حضوری. منظور از علم در علوم الهی، نور مجرد، بسیط، ظاهربذاته و مظهر غیر، خارج از حقیقت انسان و موجود عینی مستقل خارجی است که خداوند به لطف خود و از باب سنت جاریه ای خود به ارواح بشری افاضه می کند و انسان با بهره مند شدن از این نور، عالم و دارای درک می شود. ویژگی های این علم عبارت است از:
1.نور بودن حقیقت نور؛
٢. نور مجرد بودن علم؛
٣. مصونیت علم حقیقی از خطا؛
٤. حجیت ذاتی علم حقیقی؛
٥. مستقل بودن علم؛
٦. خداوند، دهنده ی علم؛
٧. علمِ بدون معلوم؛
٨. علم واجب؛
٩. مغایریت علم با عالم؛
١٠. مغایرت علم با معلوم.
نویسنده در بخش دوم کتاب، به نقد آرای معرفت شناختی مکتب تفکیک می پردازد. این بخش، شامل دو قسمت است:
1.راه های شناخت معرفت دینی؛
٢. نقد دیدگاه های مکتب تفکیک در مورد علم و عقل.
در قسمت اول، قرآن برای درک معارف دینی سه راه در دست رس پیروان خود قرار داده است:
1.ظواهر دینی؛
٢. حجت عقلی؛
٣. درک معنوی.
از میان این سه راه، آنچه از اعتبار همگانی برخوردار است، همان ظواهر دینی و عقل می باشد. باتوجه به آیات و روایات قطعی، شیعه معتقد است که معارف اسلا می و حجت معتبر سه چیز است: کتاب، سنت قطعی و عقل صریح و روشن. در اعتقادات و معارف اسلا می، برخلا ف دیدگاه مکتب تفکیک، به هر یک از آنها می شود اعتماد نمود و غیر آنها، که مفید ظن و گمان است، فاقد ارزش و اعتبار می باشد. اسلا م، حجیت عقل را پذیرفته و بر همین اساس انسان را به وصف موجود عاقل مخاطب خویش قرار داده است. راه شناخت معارف دین، از راه فعال سازی عقل میسر می شود . برای رسیدن به تصدیق و باور ، باید فعالیت علمی و تعقل صورت گیرد. دین انسان را به تفکر و تعقل سفارش کرده است. معیار شناسایی حق از باطل، اصول عقلی عام است. شناسایی، تشخیص و داوری در مورد دعوت ها و ادعاها، از وظایف بشر است. اسلا م، عقل، برهان و منطق را معیار دعوت خود قرار داده و مردم را به تعقل و مقایسه ی تعالیم دینی با اصول عقلا نی عام و همگانی فراخوانده است.
قرآن بارها مردم را به تعقل و تفکر صحیح فراخوانده است، اما کیفیت آن را معین نکرده است، بلکه به عهده ی تشخیص عقل فطری نهاده است. این روش صحیح تفکر همان قواعد منطق است. در فلسفه نیز همین طور است. ماهیت بحث فلسفی عبارت است از تفکر عقلی و منطقی با ابزار برهان و مقدمات یقینی درباره ی هستی به شکل کلی. در فلسفه فقط از برهان و مقدمات یقینی پیروی می شود.
خطای فیلسوف را نباید خطای فلسفه شمرد و باطل بودن یک را‡ی را نباید مساوی با بطلا ن اصل فلسفه دانست.
اصحاب مکتب تفکیک بر این باورند که منشأ اختلا ف بشر در اندیشه ها، افراط و غلو در تعقل فلسفی، منطق یونانی و کشف عرفانی است. اگر اندیشمندان از همان آغاز از انسان هادی و پیام آوران آسمانی پیروی می کردند، به علم صحیح و شناخت حقیقی دست می یافتند و دچار این همه داده های متناقض و متضاد عقلی و کشفی نمی شدند. در این سخن نوعی مغالطه به کار رفته است، زیرا هدف این گفتار اثبات حجیت اخبار آحاد و ظواهر فلسفی کتاب است، در حالی که دلیل آنان تنها شامل آن دسته از اخباری می شود که صدور و دلا لت آنها قطعی باشد. از سوی دیگر اگر معیار مصونیت از خطا و اختلا ف، گفتار یقینی (معصوم) است، دیگر میان ماده ی یقینی که از ائمه(ع) گرفته شود با ماده ی یقینی که از مقدمات عقلی به دست آمده باشد چه فرقی وجود دارد؟ اگر روش تفکیک ضامن وحدت نظر در معارف است و تنها راه رسیدن به علم صحیح، اخذ آنها از ظواهر کتاب و سنت است، نباید در میان خود شما که اهل تفکیک هستید و نیز میان آرای یک نفر از شما اختلا ف نظری وجود داشته باشد، در حالی که اختلا ف وجود دارد. مثلا ً مؤسس مکتب تفکیک (اصفهانی) خداوند را برتر از وجود و عدم می داند، اما مرحوم آقاجواد تهرانی بر این نظر است که در دار تحقق، دو نسخ حقیقت است: وجود حق و ماهیات مظلم. اصحاب تفکیک در مسایل مختلف اختلا ف نظر دارند و تنها اخذ ظواهر، ضامن وحدت نظر و رسیدن به علم صحیح و نفی اختلا ف آرا و خطا نیست. تنها راه کم کردن اختلا ف و تشخیص حق از باطل، روش تفکر منطقی واستدلا ل و استنتاج است.