رساله ی کارشناسی ارشد رشته ی فلسفه
موضوع: وحدت شخصی وجود از دیدگاه ملا صدرا شیرازی
استاد راه نما: دکتر حمید پارسانیا
استادان مشاور: دکتر گرجیان و جناب آقای حسن معلمی
نویسنده: سعید خلیل اویچ
این رساله در گروه فلسفه ی مدرسه ی امام خمینی(ره) دفاع شده است.
قائلا ن به وحدت شخصی وجود و از جمله جناب صدرالمتألهین شیرازی، مقتضای برهان متقن و کشف صحیح را حمل بالحقیقه ی وجود بر واجب الوجود بالذات و حمل بالمجاز آن بر ماسوی می دانند؛ به این معنا که آنچه حقیقتاً وجود و تحقق دارد تنها یک موجود و وجود واحد واجبی است و مابقی همه، مظاهر و نمودهای او هستند. به تعبیر دیگر، کثرات در این منظومه ی توحیدی، به هیچ وجه، نفی نشده و هیچ یک از آنها نمی توانند از محضر وجود خارج شوند، همچنان که توان راه یابی به حاق وجود را هم ندارند. از سوی دیگر اعاظمی که تعداد و پراکندگی ظاهری شان در قالب سنن گوناگون معنوی قابل ملا حظه است، فراباشندگی مطلق مبدا‡ تعالی را حتی با اطلا ق وجود و موجود بر آن منافی تلقی نموده، خداوندگار را در(ورای وجودستان) قرار داده اند.
سؤال اصلی دقیقاً در همین جامعنای واقعی خودش را پیدا می کند:
کدام یک از دو روی کرد فوق، می تواند مأمنی مطمئن برای محققان جدی باشد؟
تمام تلا ش نویسنده، در این رساله، متوجه دو ویژگی مبتنی بر برهان متقن عقلی بودن و نظام مند بودن منظومه ی هستی شناختی جناب ملا صدرا است؛ به این معنا که برهان نهایی صدرالمتألهین، در اثبات وحدت شخصی وجود، هیچ کدام از زوایه ها و جنبه های حکمت متعالیه را زیر سؤال نمی برد و حتی مبحث تشکیک هم به قوت خود باقی و استوار است، الا این که این تشکیک، ترقیق گشته به تشکیک خاص الخاصی می رسد. به عبارت دیگر، مشکل تفصیل، در عقلیات و ناسازگاری براهین در مقاطع مختلف سیر فلسفی یک منظومه ای همچون منظومه ی الهیات تنزیهی محض، به هیچ وجه در حکمت صدرایی معنا ندارد. نویسنده از این برتری کلیدی هستی شناسی صدرالمتألهین به نظام مندسازی صدرا و سازمان یافتگی نهاد حکمی اش تعبیر می کند. روشی که نویسنده، در پی گیری مباحث مطرح شده، انتخاب کرده، ضرورتاً و مطلقاً برهانی است و اصلا ً پای بندی محض به براهین صحیح عقلی در مباحث هستی شناسانه، که روی کردی «مشاءپسند» می باشد، شعار این نوشته است. مسأله ی دیگری که در قالب انتخاب روش برای ایراد مباحث در این رساله مورد توجه قرار گرفته، روشن سازی فضای حاکم بر فعالیت های حکمی صدرالمتألهین است. همچنین در کنار هدف اصلی در باب نظر صدرالمتألهین، در مورد وحدت شخصی وجود، هدف دیگری به صورت ضمنی و بعضاً نهان دنبال شده و آن این که بر همراهی ضروری و جداناپذیری عرفان و برهان تأکید شود. این رساله شامل چهار فصل است که نویسنده در فصل اول آن، بر اهمیت بسیار نظام مند سازی مجموعه ی سنت عقلی و شهودی اسلا می از سوی ملا صدرا تأکید می کند؛ نظام مند سازی ای که بر مدار آموزه های عرفانی و مخصوصاً آموزه ی وحدت شخصی وجود شیخ اکبر و شاگردانشان دور می زند. خواننده های باختری ای که سنت فکری شان چند قرن است که اصالت جنبه ی استدلا لی عقل، ماجرای عرفی شدن و اصالت تاریخیت را ترویج می دهد، قادر نخواهند بود بدون استعانت از مطالب این فصل، به صورت صحیحی، در فضای سنتی حاکم بر آموزه های حکمت صدرایی قرار گیرند.
در فصل دوم (مبادی و مبانی وحدت شخصی وجود) مورد توجه گرفتند. پس از بررسی دقیق مبادی تصویری این بحث، در قسمت دوم، به مبادی تصدیقی مسأله پرداخته شده و در نهایت، پس از تبیین دقیق جایگاه کثرت در این
هستی شناسی، چند مورد از مبادی تصوری مربوط به کثرت و وحدت متناسب با آموزه های وحدت شخصی وجود تحقیق گردیده است. در قالب این بررسی ها، موضع گیری حکمای مشاء، اشراق و در نهایت موضوع حکمت متعالیه و بعد از آن، عرفان نظری مقایسه شده است. در این مقایسه، با براهین متقن، به متعالی ترین و همه جانبه نگرترین منظومه ی هستی شناختی هدایت می شویم. برای اثبات مدعای عرفای عظام در این فصل، از طریق حق (سبحانه) و یکی از خواص او، که همان عدم تناهی حق است، استفاده شده و همچنین توضیح این مطلب آمده که وجود برای واجب الوجود به ضرورت ازلیه ثابت است. ضرورت ازلیه هم به این معناست که موضوع در اتصافش به محمول مقید به هیچ قیدی و مشروط به هیچ شرطی نیست.
سرفصل های فصل دوم از قرار زیر هستند:
١. اهمیت شناخت هستی؛
٢. نفی سفسطه و اثبات واقعیت؛
٣. اصالت وجود؛
٤. تبیین وحدت و توجیه کثرت؛
با عنوان های:
١-٤. وحدت اعتباری و کثرت تباینی؛
٢ -٤. وحدت شخصی با ذوق تأله؛
٣-٤. وحدت شخصی وجود و کثرت تشکیکی موجودات؛
٤-٤.وحدت شخصی وجود و کثرت تشکیکی مظاهر؛
٥-٤. تبیین کثرت در مقابل وحدت اطلا قی با توجه به انواع مختلف حیثیت ها.
نویسنده، در فصل سوم این رساله، سه برهان را از صدرالمتألهین در باب اثبات وحدت شخصی وجود، نقل و بررسی نموده است که در قالب مباحث علیت، یک بار از طریق تحلیل عمیق معنای معلول و بار دیگر به واسطه ی تدقیق در حقیقت علت، و در نهایت براساس قاعده ی بسیط الحقیقه به مطلوب می رسد.
سرفصل های سوم عبارت اند از:
١. افق های عالی حکمت متعالیه ی صدرایی؛
٢. تشکیک در وجود در حکمت متعالیه؛
٣. اختیار وحدت شخصی عرفانی؛
٤. بحثی در باب مرحله ی ششم علم کلی اسفار؛
٥. برهان از طریق علیت؛
٦. برهان براساس قاعده ی بسیط الحقیقه.
نویسنده، در جمع بندی این دو برهان علیت و بسیط الحقیقه، می گوید:
١. ملا صدرا، در برهان نخست، از طریق علیت و با کمک معلول یک بار و علت بار دیگر، که در واقع این دو، دو برهان مجزا می باشند، به اثبات وحدت شخصی فراتر دست یافته، اما در برهان دوم از هیچ کدام از ماهیات یا مفاهیم فلسفی به جز وجود حقیقی خارجی به مطلوب نرسید.
٢. ملا صدرا در هر دو برهان بر حقیقت خارجی وجود تکیه نموده است و بنابراین به خوبی به مطلوب رسیده است. با این حال اگر بخواهیم از طریق مفهوم به اثبات وجوب وجود برای موجودی بپردازیم که جا برای غیر نمی گذارد و در این صورت به نتیجه نخواهیم رسید.
نویسنده، در فصل، چهارم این رساله، به بررسی دقیق نتایج الهیات مطلقاً تنزیهی در قالب تعالیم چند تن از حکمای سترگ مکتب فلسفی ملا رجبعلی تبریزی می پردازد و در آغاز فصل برگستردگی این آموزه، در ظواهر سخنان بسیاری از بزرگان تأکید می نماید؛ مسأله ای که دقیقاً به خاطر آن به الهیات تنزیهی صرف، در مغرب زمین، از اهمیت فوق العاده زیادی برخوردار است.
سرفصل های فصل چهارم شامل موارد زیر هستند:
١. تنوع آرای فلسفی در حوزه ی اصفهان در دوره ی صفویه؛
٢. بررسی جریان فلسفی حکیم ملا رجبعلی تبریزی.
نویسنده، در جمع بندی کلی، روشن می کند که چارچوب فلسفی و برهانی منظومه ی فکری ملا رجبعلی تبریزی و پیروان مکتب ایشان در این مبحث، متزلزل و بلکه با اشکالا ت اساسی در عرصه ی هستی شناسی مواجه می باشد، که از آن جمله مسأله تعطیل و ابطال است. بنیه ی برهانی حکمای فرهمند این جریان فلسفی حوزه ی اصفهان بدون تردید فرسنگ ها با بنای سترگ و نظام مند حکمت متعالیه ی ملا صدرا فاصله دارد. تفاوت منظومه ی صدرایی با آنچه که این حکما آموزش می دادند، در حقیقت تفاوت جوهری نیست، زیرا همه در پی اثبات تعالی آن یگانه حقیقت بودند، اما آنچه که حکمت صدرا را متمایز کرده این است که ایشان در هیچ کدام از مراحل پژوهش های فلسفی خود از برهان فاصله نگرفت و در نهایت با برهان متقن فلسفی، بدون آن که هیچ کدام از مسایل مسلم فلسفه را زیرپا بگذارد، توانست به اثبات وحدت شخصی عرفانی بار یابد؛ کاری که حکمایی همچون ملا رجبعلی نتوانستند انجام بدهند، زیرا فکر می کردند که فلسفه نمی تواند آنها را تا والا ترین درجه ی شناخت هستی راه نمایی کند. همین فاصله گرفتن از مسلمات فلسفی، همچون مسأله ی اشتراک معنوی وجود، بزرگ ترین مانع بر سر راه آنان بود. آنان هر چند طرحی عظیم در ذهن داشتند، اما بنای فلسفی خود را نتوانستند با موفقیت به اتمام برسانند.