صدها بار گفتم که مساله شورا از اساسی ترین مسائل اسلامی است.خداوند حتی به پیغمبرش با آن عظمت می گوید با این مردم مشورت کن، به اینها شخصیت بده، بدانند که مسؤولیت دارند، متکی به شخص رهبرنباشند. این اصل اسلامی است. یعنی همه مردم از خانه و زندگی و واحدهاباید در کارشان با هم مشورت کنند. علی «ع » می فرمود: «من استبد برایه هلک » «هر کس استبداد کند در کارهای خودش هلاک می شود». «من شاور الرجال شارکهم فی عقولهم » وقتی من یک دید دارم، با یک نفر شما،با دو نفر، با ده نفر، وقتی مشورت می کنم ده دید پیدا می کنم، ده عقل به عقل خودم ضمیمه می کنم. چرا نمی شود؟ نمی دانم. امام دستور می دهد،ما هم فریاد می کشیم، دولت هم تصویب می کند ولی عملی نمی شود.گروه هایی، افرادی دست اندرکار شاید اینطور تشخیص بدهند اگر شورا باشددیگر ما چکاره هستیم؟ شما هیچ، بروید دنبال کارتان. بگذارید این مردم مسؤولیت پیدا کنند،این مردمند که کشته دادند، اینها از همین توده های جنوب شهر بودند،منطق اینها بوده است.«و امرهم شوری بینهم » در اجرائیات، پیغمبر با آن عظمتش می نشست بامسلمان ها، در جنگ بدر، جنگ احد، جنگ خندق، که شما نظرتان چیست؟ ازشهر خارج بشویم یا در شهر بمانیم؟ شما نظرتان در جنگ خندق چیست؟خرماها را به یک عده ای از قبایل عرب بدهیم اینها بروند کنار تا بین اینها اختلاف ایجاد بشود یا ندهیم؟ در جنگ بدر که آماده جنگ نبودیم،جنگ کنیم یا نکنیم؟ وقتی آنها می گویند که یا رسول الله! ما آن وقتی که در پرتو اسلام نبودیم مقابل دشمن می رفتیم، حالا چرا در خانه، در میان شهر باشیم؟ می فرماید: بفرمایید بروید. یا رسول الله! آن وقتی که مامسلمان نبودیم و موحد نبودیم، به عرب ها باج نمی دادیم، حالا باج خرمابدهیم به اینها؟ می فرماید: نه، می جنگیم، شما نظرتان این است می جنگیم. این کاری است که باید همه مردم بکنند.می فرماید: ما برای جنگ نیامدیم در بدر، این همه قشونی که حرکت کردندبا تجهیزات از مکه، ما شاید تاب و توان آنها را نداشته باشیم،بجنگیم یا نجنگیم؟ مقداد عرض می کند یا رسول الله! ما با شما بیعت کردیم، دست ما را بگیر به دریا بینداز، به هر جا می خواهی پرت کن وبه هر موجی می خواهی بسپار، ما دنبال تو هستیم، می جنگیم به اذن خدا،و فتح هم می کردند چون همه مسؤولیت قبول می کردند. ولی وقتی مردم ازمسؤولیت خارج شدند شما برادر، شما کاسب، شما کارگر، شما بازاری، شماکشاورز می گویی خوب به ما چه، خودشان دارند کارشان را می کنند. نه،وظیفه یک یک از شماست و اگر می کردیم و اگر می کردیم و اگر می کردیم که خیلی زمینه برای کارها داشتیم و هنوز هم داریم، بیشتر این تشنج ها،این فرصت طلبی های عوامل ضدانقلاب و خارجی را، زبانشان را می بستیم وسلاح از دست اینها می گرفتیم، ولی متاسفانه دیر شد، ولی هنوز هم دیرنشده. همانطوری که جلوی توپ و تانک رفتید، این مسؤولیت ها را داریدشما، این به عهده شماست. ما موظفیم و مسؤولیت نسبت به مردم داریم.باید دردها، اندیشه ها، بدبختی ها، ناراحتی ها، عقب ماندگی های این مردم را جبران کنیم با قوانین نجاتبخش و حیاتبخش اسلامی. امیدواریم که همه ما هشیار بشویم، فرد فرد مسؤولیت قبول بکنیم و این مسائل عظیم اسلامی را پیاده بکنیم. خودرایی و خودخواهی را کنار بگذاریم، گروه خواهی و فرصت طلبی و تحمیل عقیده یا خدای نخواسته استبداد زیر پرده دین راکنار بگذاریم و بیاییم با مردم، با دردمندها، با رنج کشیده ها، بامحروم ها هم صدا باشیم. فبما رحمة من الله لنت لهم، و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک، فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی الله، ان الله یحب المتوکلین. پس از آن جوش و خروش که مسلمانها از مدینه بیرون آمدند، آن عقب نشینی گروهی از میان راه، آن سرپیچی از فرمان برای غنیمت و بازگذاردن سنگرکوه، آن فرار و پشت کردن به دشمن و روی به کوه آوردن، آن پراکنده شدن از پیرامون پیمبر غرقه در خون و او را در میان دشمن بی دفاع گذاردن،آن فریاد پیمبر از پشت سر آنها و روی نگرداندنشان، باید پیمبر راخشمگین کند و به خشونت و نفرین و یا طرد بعضی وادارد; همین رحمت خاص بود که پر و بال گشود و آنها را با همه گوناگونی دربرگرفت. آن جاذبه رحمت بود که همه را جذب کرد و از توحش و دفعشان جلوگرفت، از آنهاچشم پوشید و از گناهانشان استغفار کرد. با آن عواقب سخت و ناگواری که شورای احد پیش آورد و آن ضربه ای که بر مسلمانان وارد شد و آن بزرگانی که از دست داد و آن شکاف و تفرقه فکری و جنگی که در اجتماع آنان پدید آمد و نزدیک بود یکسر متلاشی شوند، همه از آثار شورا بود،که مدینه را بی پناه گذاردند و بر خلاف نظر شخص آن حضرت به سوی دشمن پیش راندند، با همه اینها باز اصل شورا را تحکیم می کند. چون پایه اجتماع اسلامی است و برای همیشه، تا اندیشه ها و استعدادها بروز کنندو هر صاحب رایی خود را شریک در سرنوشت بداند و مسلمانان برای آینده و همیشه تربیت شوند و بتوانند در هر زمان و هر جا از غروب نبوت، خودرا رهبری کنند، اگر در این راه و برای تحکیم شورا هر چه زیان دهندارزش دارد تا با هر شکستی آراء محکمتر و قدمها ثابت تر شود و مانندبچه که همی به زمین افتد و صدمه ببیند و برخیزد تا به اندیشه و پای خود مستقیم و محکم گردد. شکستها می گذرد، امت اسلامی باید به عالیترین صورت اجتماعی باقی بماند.همیشه رهبری پیمبر و اوصیاء و تربیت شدگان در میان نیست. پس باید خودرا به دست سرنوشت رها کنند تا سرنوشتشان را دیگران تعیین کنند و یاگرفتار استبدادها و خودسریها باشند، و یا با شورای اهل نظر و آشنا ومؤمن به معنای اسلامی، امت را اداره کنند و پیش برند، هر چه پیش آید.گرچه در میان مسلمانان مانند احد اختلاف افتد و هر فرمانی دهند، ارزش روحی و آزادی و پیوستگی آن بیش از اینهاست، با آنکه رسول خدا درمیانشان بود، چه رسد به پس از او. این بزرگترین درس احد است. آیه شاید اشاره به سوابق بی سرپرستی و زندگی و خوی گذشت و آن سرپرستیهااز بینوایان و درماندگان است که پس از آنها تو مظهر رحمت خاصی ازجانب خدا که بیش از رحمت دیگران است، شدی;رحمتی که دوست ودشمن و دور و نزدیک را فرامی گیرد و نرمش می آورد. پس با این مردم بداندیش وبدخوی پراکنده خو و مجذوب کشش های جاهلی، به سبب بینشی که به تو عنایت شده و مسئولیتی که داری و به صورت رحمت خاصی در قلب تو تجلی کرده برای این مردم نرم گشته ای. چون خشونتهای نابجا و سختگیری نسبت به خلق از ناتوانی بینش و بی تشخیصی و نبودن شجاعت فکری است و در مقابل هر چه بینش نیرومندتر و نافذتر باشد و بتواند اندیشه ها و حواذب خلق را چنانکه هستند بنگرد، نرمی بیشتر می شود. همچون پزشکی که با بصیرت و روشنی که نسبت به بیماری جسمی و روانی بیماران دارد. از ناراحتی وبدخوئی و بدگوئی بیمار ناراحت نمی شود، بلکه هرچه بصیرت و تشخیص اوبیشتر باشد، حس ترحم در وی بیدارتر و فعالتر می گردد تا بتواند او رادر برابر علاج و پرهیز رام گرداند این نیروی غیبی بی نام و نشان همانند نیروی درونی اجسام است که از آن به جاذبه تعبیر می شود، همه عناصر مستعد انسانی را به خود و پیرامون خود جمع می کند و به حرکت درمی آورد و بدون آن پراکندگی است. اگر آن نیرو به تو عنایت نمی شد واگر تندخو و پرخاشگر و سخت دل بودی که چنین نیستی و نباید باشی چون پیمبر رحمت و موعود و مبعوث بسط رحمتی این مردم سرکش و نابسامان وخشن خود به خود از جذب به تو و پیرامونت جدا و پراکنده می شدند. پس با چنین پرتو خاص رحمت الهی که منشا نرمخوئی و روش آسان جویی تست،از آنان گذشت کن و آنان را مشمول عفوت گردان.چنانکه خدای مبدا رحمت، آنان را مشمول عفو خود گردانده است و دو باردر آیات گذشته اعلام عفو کرده است: «و لقد عفا عنکم ... و لقد عفا الله عنکم...» این اعلام و فرمان عفو،پس از آن سستی و درگیری میان خود و سرپیچی از فرمان و روتافتن ازمیدان احد بود و پیامدش کشته شدن گزیدگان و شکست نظامی و روحی مسلمانان و اندوه و خشم آن حضرت پیش از عفو، برای آنان از خداوندطلب مغفرت کن: و استغفر لهم. که از تو عفو و طلب مغفرت باید و ازخداوند عفو و مغفرت شاید و از این هم بالاتر، فرمان شور با آنان درامور اجرائی نه احکام و فرامین الهی است تا شخصیت بدانان دهی وشخصیتشان را بالا بری و با خود همراز و همنشین گردانی و برای آنان احترام گذاری و در مسئولیت ها و در جنگ و صلح شرکتشان دهی: و شاورهم فی الامر عفو و استغفار، لغزشها و گناهان را محو می کند و از خاطره هامی زداید و مشورت، آنان را از بند تقلید و ترس فکری برون می آورد وشجاعت نظر و فکر و ابتکار و شخصیت روحی می دهد، تا هر یک در حداستعداد ذاتی، دارای جاذبه و تحرک و تحریک می گردند. این با ارزشترین اثر مشورت است هر چند که طرف شور در نظر ناچیز و بی فکر آید. این سه امر، که نمودار همان جاذبه رحمت است، باید ارشادی باشد چنانکه پیش از این اوامر هم روش آن حضرت چنین بوده است و همچنین پیش از خروج به سوی احد. فاذا عزمت فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین. تفریع بر«شاورهم فی الامر» است که چون در مشاوره رای بر انجام کاری قرارگرفت باید عزم کنی و تصمیم قاطع بگیری، دیگر تردید و شک و دودلی به خودراه ندهی و توکل به خدا کنی، چون پس از مشورت و عزم، امر و انجام آن به هر صورت از اختیار و اراده انسان بیرون می رود و در مجرای مشیت الهی واقع می شود. و چون اینگونه توکل پس از مراحل مشورت و رسیدن به عزم همان مطلوب و محبوب خداوند یعنی هر چه خیر است پیش می آورد;رسیدن به مقصود و پیروزی باشد و یا نرسیدن و شکست، مانند احد، چه خدا متوکلان را دوست می دارد و آنان را مدد می کند.
این انقلاب از توده همه مردم است و هیچکس و هیچ حزبی حق درخواست سهم بزرگتری را ندارد.
در کشورهای انقلابی کمونیست یا ناسیونالیست ما می بینیم که یک گروه انقلاب می کنند و بعد هم حکومت را خود آن گروه به دست می گیرند و قهراوقتی گروه یا حزب خاصی بود، چه نظامی، چه غیرنظامی دنبالش دیکتاتوری و استبداد بود. ولی خصوصیت انقلاب اسلامی ما آنیست که ما رهبری های مذهبی داعیه حکومت برای خودمان نداریم و نمی خواهیم حاکم باشیم.انقلابی است که از توده همه مردم، همه قشرها آغاز شده و برای همه قشرهاست نه یک حزب و جمعیت خاص. این یکی از ویژگیهای انقلاب ماست. ازنزدیک هم مشاهده می کنید که این انقلابی است که از زارع، کارگر،کارمند، تاجر، دانشگاهی و ... همه مردم در آن شرکت دارند. از همه مردم برای همه مردم شروع شده و هیچ حزب و جمعیتی هم حق ندارد برای خودش سهم بزرگتری در نظر بگیرد و از این جهت حکومت را در انحصار خودش درآورد. این خصوصیت اصلی است و باقی مسائل فروع این مساله می باشد. وقتی که ما نظام جمهوریت اسلامی را بر اساس حق همه مردم می دانیم، وباید همه مردم در سرنوشتشان دخالت داشته باشند. البته به اندازه درک و همتشان، چون می دانیم که آدمها متفاوتند وقتی اساس جمهوریت اسلامی بر این پایه است، گروهها، جمعیتها حالا چه اقتصادی و چه اداری، چه کشاورزی، چه کارخانجاتی، همه اینها حق دارند که سرپرستهایشان راانتخاب کنند. ما آن نظام را بر اساس حقوق عمومی قرار می دهیم خواه ناخواه این حق برایشان است. من پیام خاصی در مورد شوراها ندارم.پیام من، پیام انقلاب است، پیام انقلاب اسلامی و پیام قرآن است. یعنی اولین مسئله برای یک ملتی که در مقابل طغیان و ظلم قیام کرده همین است که مردم احساس کنند که در سرنوشت خودشان دخالت دارند. چرا طغیان می کنند؟چون همه چیز از آنها سلب شده است. چرا در مقابل ظلم قیام می کنند؟برای اینکه می بینند در امور اقتصادی، زندگی، اداری، کار و کسب و درهمه چیز، مسلوب الاختیار هستند. اولین درخواستشان این است که آن چیزی که از ایشان سلب شده به آنها برگردد. یعنی مردمی که هیچ اختیاری درسرنوشت زندگی اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و حتی اخلاقی خودشان نداشتند.زندگیشان را به دست بگیرند. این مسئله باید به مردم ارائه بشود مردم شروع کنند سرنوشتشان را به دست بگیرند. راهش چیست؟ راهش همین شوراهاست. مردم بتوانند در یک دهی، در یک شهری، در یک کارخانه ای، دریک مؤسسه ای دور هم جمع بشوند و در تعیین مقدرات خودشان صاحب رای باشند. وجود شورا مهم تر از اصل آرائی که از شورا بیرون می آید، است.چون به انسانها، انسانهای محروم، انسانهای مستضعف و انسانهایی که ازمسیر و سرنوشت خودشان رانده شده اند. این حق را به آنها می دهیم و این شخصیت به آنها برمی گردد. این مسئله اول. باز مسئله مهم دیگر این است که شورا یک اصل مترقی است، به خصوص در دنیای امروز. یا باید مردم رسرنوشت خودشان دخالت داشته باشند یا نه. یا طغیان و استبداد واستکبار و در مقابل استضعاف، یا شورا. یعنی اگر این نشد، آن است.اگر مردم در سرنوشت و در مسیر زندگیشان و دخالت در کارهایشان ممنوع شدند، معنی اش این است که یک عده ای مثل قیم بالای سر اینها باشند. مثل قیم برای صغار، اما نه قیم دلسوز، قیمی که همه مال صغیر را ببرد وهم عرض و استعدادهایش را از بین ببرد. این مسئله است که می بینیم دراسلام و قرآن چقدر به مسئله شورا اهمیت داده شده است. در قرآن یک سوره به اسم «شوری » است. این شورا فقط به یک عده ای که در کارهای عمومی مملکت و سطوح بالا بایددور هم جمع بشوند و با هم در مورد صلح و اقتصاد و وضع کشاورزی واقتصادی و نظام سیاسی، نظر و رای بدهند، اختصاص ندارد، بلکه این مسئله اعم است. از نظر قرآن و از نظر اسلام هر خانه ای باید یک مرکزشورایی باشد. هر دهکده و هر گروهی باید در کارشان یک شورایی داشته باشند. شما ملاحظه می کنید در قرآن، درباره زندگی خانوادگی یعنی شیردادن بچه که هیچ به چشم هم نمی آید و از نظر مردم مسئله مهمی هم نیست. می گوید با مشورت باید باشد. توجه می کنید در آیه ای که در سوره بقره است. که از این جمله شروع می شود. و الوالدات یرضعن اولادهن حولین کاملین، مادرها بر حسب وضع طبیعی دو سال بچه شان را شیر بدهند. این دستور را می دهد، بعد در ضمن می فرماید اگر خواستند از شیر بگیرند«فان ارادا فصالا عن تراض منهما و تشاور فلا جناح علیهما» اگر بخواهندبچه را از شیر بگیرند باید پدر و مادر راضی بشوند، مشورت کنند، صلاح بچه هست؟ صلاح مادر هست؟ یا از پزشک مخصوصشان استفاده کنند. وقتی قرآن در امر خانوادگی و شیردادن بچه می گوید باید همراه با مشورت باشد، چه رسد به اداره یک دهکده، چه رسد به اداره یک شهری یا یک کشوری. همه باید واحدهای شورایی باشد. آیا خود پیغمبر اکرم احتیاج به شورا داشت؟ ما از جهت وحی و همه دنیا از جهت قدرت تعقل و برتری فکری رسول خدا، همگی معترفیم که رایش صائب بود و دارای صائب ترین رای هابود. مع ذلک به خود پیغمبر خطاب می کند «و شاورهم فی الامر» یک عرب بیابانی را نادیده نگیر، بگذار او احساس شخصیت بکند که در کارسرنوشت خودش دخالت دارد. هر فردی یک دیدی برای خودش دارد که در شورادیدش را به تو منتقل می کند. 5 نفر یعنی 5 عقل. 5 نور که با هم جمع بشود مسلما شعاع و پرتوش بیشتر از یک نور است. اصلا کلمه «شورا» در ماده لغوی اش از «شار العسل » است. عسل را وقتی می خواهند از کندو استخراج کنند.باید خیلی آهسته و با لطائف الحیل عمل کنند که زنبورها تحریک ومتواری نشوند، تا کم کم عسل را بیرون بیاورند.یعنی افرادی که می خواهند دور هم مشورت کنند باید احساساتشان تحریک نشود. علیه یک جهتی نباشد. واقعا با صمیمیت دور هم بنشینند. در موردیک مسئله ای، مجموع 5 نفر. 5 قدرت فکری می توانند یک رای قاطعی که درسرنوشت یک خانواده، یک محل و یک کشور مؤثر است، بگیرند. در وضع امروزی می بینیم که دنیا دارد به همین طریق پیش می رود. هنوز هم درهمه جای دنیا قضیه شوراها پایه صحیحی نگرفته است. این مسئله ای است که قرآن رویش تاکید کرده است و یک سوره به نام «شوری » نازل شده است. از این جهت من هم بعد از پیروزی انقلاب همیشه و همه جا گفته ام،برای اینکه این مردمی که عقب رانده شده اند. این مردمی که باورنمی کنند که بتوانند در زندگی معمولی و زندگی عمومی خودشان صاحب نظرباشند، برای اینکه بفهمند سرنوشتشان دست خودشان است، اینها را بایدبه آنها بگوییم، (دستور بدهیم و باور کنند که شورا تشکیل بشود، حالاغیر از قبل است، آن وقت سرنوشت شما دست یک ژاندارم بود، دست یک بخشدار بود، دست یک مامور دولت بود، الان سرنوشت تان دست خودتان است.) تا به این ترتیب به انقلاب واقعا علاقمند بشوند. و بعد هم این انقلاب و همین شورا پایه بگیرد. اگر از 3 ماه قبل تشکیل شوراها شروع می شد، مسئله قانون اساسی و مجلس مؤسسان (به هر صورتی که باشد) می توانست از همین شوراها برگزیده شود.افراد و توده مردم که ناشناخته مانده اند. استعدادهایشان را نشان بدهند. چه بسا مردمی که عقلشان، فکرشان، تدبیرشان و صداقتشان رانشان بدهند. چه بسا مردمی که عقلشان، فکرشان، تدبیرشان و صداقتشان از اینهایی که در راس بعضی کارها هستند خیلی بیشتر است ولی شناخته نشده اند. به چه وسیله باید شناخته بشوند؟ در این شورای ده می بینیدیک انسانی قدرت فکری عینی صداقتش را نشان می دهد، می آید توی شورای شهر قرار می گیرد، بعد می آید جزء شورای استان و بعد جزء شورای کشورقرار می گیرد. ما می توانستیم تا به حال خیلی از مسائل را بوسیله شوراهاحل کنیم. به نظر من تاخیر افتاده است. با اینکه من در قم با حضرت آیت الله امام خمینی مطرح کردم، ایشان هم دستور دادند، خود ایشان فرمان دادند که باید این مسئله مطرح بشود و من اعلام کردم. (مسئله شوراها که الان جای بحثش نیست، اهمیت آن در ابعاد مختلف برای پاگرفتن انقلاب، برای جلوگیری از دسیسه ها و تحریکات، برای باورکردن مردم که در سرنوشتشان دخالت دارند) با همه اینها من متاسفانه نمی دانم چه عللی باعث شد که تا به حال تاخیر افتاده است. البته شاید بعضی ازعلت هایش را می دانم ولی جای گفتنش نیست، مگر یک وقتی که وقتش برسد. از همه خواهران و برادران در همه کشور تقاضا می کنم که به این امرمسئله شوراها اهمیت بدهند و بدانند سرنوشتشان دست خودشان است. ودولت هم باید در این کار فقط نظارت داشته باشد. برای تیمن و تبرک باز این آیات شوری را از روی خود قرآن می خوانیم. یک سوره به اسم شوری است. مسلمانها! هر کس که صدای مرا در داخل و خارج کشور می شنود.راه اصلاح و حرکت و تکامل انقلابی یک کشوری منحصر به همین است. قرآن بعد از اینکه در سوره شوری. آیات خلقت، آیات طبیعت و مسائل مختلفی را مطرح می کند. بعد از این، آیه 36 شروع می شود: «فما اوتیتم من شی ء فمتاع الحیوة الدنیا» آنهایی که در دسترشان است،اینها زندگی پست است، زندگی نزدیک است. باید چشم اندازتان وسیع ترباشد، آینده نگر باشید «و ما عند الله خیر و ابقی للذین ءامنوا و علی ربهم یتوکلون » این شرائط اعضای شورا، برای یک جامعه شورایی و یک شهرشورایی می باشد. آنهایی که ایمان دارند به حقیقت بالاتری و می دانندمسئولیت های بزرگتری دارند و توکل به خدا دارند، ترس و رعب ندارند.مرعوب و مجذوب نیستند. و کسانی که «یجتنبون کبائر الاثم و الفواحش » این شرائط اعضای شورا در کیان انقلاب اسلامی است. باید همه اینها رعایت بشود. آنهایی که متجاهر به فسق هستند، فسق های بزرگ، آنها را نبایددر شورا راه داد. آنهایی که با رژیم سابق ساخت و پاخت داشتند. نبایددر شوراها راه یابند. کلاهبردارها، رباخوارها، نباید در شوراهاباشند، چون شرط مردمی که اهل شورا هستند، می فرماید: «الذین یجتنبون کبائر الاثم و الفواحش » از گناهان بزرگ و رسوا اجتناب می کنند. «و اذاما غضبوا هم یغفرون » مردمی مسلط بر نفس هستند، اگر تحریکشان کردندزود از جاکنده نمی شوند. خودشان را نگه می دارند. گذشت می کنند. سعه صدر دارند «و الذین استجابوا لربهم » این مردمی که هر وقت بانگ ربوبیت و دعوت الهی به آنها می رسد، آماده برای استجابت هستند.«و اقاموا الصلوة » خود نماز را به پا می دارند نه اینکه نمازمی خوانند. «و امرهم شوری بینهم » اینها هستند که کارشان باید با شوراپیش برود. اینها همان هایی هستند که «فالمدبرات امرا» تدبیر به دست همین هایی است که از همه وابستگی ها و گناه ها صافی شدند، بارز شدند.«و مما رزقناهم ینفقون » دستشان در انفاق باز است. «و الذین اذااصابهم البغی هم ینتصرون » مردمی هم نیستند که اگر توی سرشان زدند،باز سرشان را کج کنند تا یکی دیگر هم بزنند. وقتی کسی بخواهد به حریم اینها، به حریم مملکتشان، به حریم دینشان، به حریم شرفشان تجاوز بکند، دادشان بلند می شود. از همه دنیا یاری می جویند. این شرائط جامعه و مردمی که می توانند شورای صحیح داشته باشند. امیدواریم همه قوانین ما و شرائط شورا، بر طبق همین موازین و رهبریهای قرآن تنظیم بشود. پیش از آنکه بخواهد از غرب و شرق یک چیزهایی انتخاب شود.
پی نوشت
(×) مرحوم آیت الله طالقانی از پیشگامان طرح راه اندازی شوراهای شهر وروستا و مدیریت مردمی در امور کشور بود و بدین مناسبت در مقاطع گوناگون سخنرانی هائی می نمود. آنچه می بینید گزیده ای از آن افاضات به نقل از کتابچه «طالقانی و شوری » است.