ماهان شبکه ایرانیان

شیعیان و شیوه های عرضه آموزه های شیعی در غرب ؛ گفت وگو با دکتر ادریس السماوی

دکتر ادریس السماوی، دانشمند آمریکایی و استاد فلسفه دانشگاه «کلارودی» آمریکا و مدیر مسئول مجله بین المللی مطالعات شیعی(۱) در زمینه مفهوم شیعه و تشیّع، تفکّر شیعه در غرب و جاذبه های مکتب تشیّع در جامعه آمریکا می باشد

اشاره

دکتر ادریس السماوی، دانشمند آمریکایی و استاد فلسفه دانشگاه «کلارودی» آمریکا و مدیر مسئول مجله بین المللی مطالعات شیعی(1) در زمینه مفهوم شیعه و تشیّع، تفکّر شیعه در غرب و جاذبه های مکتب تشیّع در جامعه آمریکا می باشد. نوشتار حاضر حاصل گفت وگوی مجله شیعه شناسی با ایشان به منظور آشنایی مخاطبان محترم با وضعیت شیعیان و شیوه های عرضه آموزه های شیعی در جهان غرب می باشد.

شیعه شناسی: لطفا خودتان را به طور مختصر معرفی کنید.

دکتر سماوی: من در واشنگتن دی سی متولّد شدم. پدرم یوسف مظفّرالدین یک مجاهد و از شاگردان سیّد قطب شهید مصری و نیز سیّد اعلم الدوری پاکستانی بود. او مؤسسه ای در آمریکا داشت که تلاش می کرد شرایطی برای یک جامعه اسلامی در غرب فراهم نماید. او بسیار روشن بین بود. بنابراین، بسیاری از مطالبی را که من در کودکی در مورد تشیّع آموخته ام از کتاب های اوست. من مدتی را در پاکستان، عربستان و نیز سایر نقاط جهان زندگی کرده ام. مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد خود را در رشته فیزیک و رساله دکتری خود را در رشته فلسفه اخذ نمودم و در بُعد شیخ احمد الساعی تخصّص گرفتم.

اکنون نیز مدیرمسئول مجله بین المللی مطالعات شیعی هستم. این اولین مجله علمی در عرصه دانشگاهی است که به تفکر شیعه و مطالعه تفکرات آن اختصاص دارد.

شیعه شناسی: اگر ممکن است چگونگی شیعه شدنتان را توضیح دهید.

دکتر سماوی: اعتقاد شخص من مبتنی بر مطالعه حکمت اهل بیت علیهم السلام است که بیان می دارد تشیّع امری فطری است و در عالم «ذرّ» تعیین شده و در زندگی جلوه می یابد. در طول زندگی، شیعه شدن خودم یک فرایند تدریجی بوده است. در کودکی درباره اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله مطالعه می کردم و امیرالمؤمنین علیه السلام همواره شخص محبوب من بوده است. وقتی بزرگ شدم مجذوبیت من بیشتر شد و در نهایت، هنگامی که صحیفه سجّادیه را خواندم با خود گفتم: اگر مؤلّف این کتاب می گوید حجت خداست، نمی تواند دروغگو باشد. اما این فرایند تدریجی بود. ولی اگر شما به دنبال یک رویداد هستید، می گویم که آن، خواندن صحیفه سجّادیه بوده است. اما حتی از آن موقع تاکنون باز هم در حال تحوّل بوده ام؛ زیرا پس از آن شروع به خواندن زیارت «جامعه کبیره» نمودم و کار زیادی بر روی شرح این زیارت انجام داده ام. بنابراین، در واقع، مطالعه ولایت اهل بیت علیهم السلام دارای سطوح و درجات زیادی است و فرایندی از رشد می باشد.

شیعه شناسی: تجربه های خودتان را در مورد تفکر شیعه در غرب برای ما بازگو کنید.

دکتر سماوی: برخی از شما ممکن است در غرب بوده باشید و برخی از شما نبوده باشید، اما آنچه را می خواهم بگویم این است که در آنجا یک تشنگی شدید معنوی وجود دارد. در مورد تفکر شیعه در غرب، ابتدا مقدّمه ای را بازگو می کنم:

تجربه اخیر من با تجربه پدر مرحومم، مجاهد یوسف مظفّرالدین، که شاگردِ خانواده سیّدسعید قطب بود، شروع می شود. او تمام عمر خود را در امر تبلیغ در سازمان های اسلامی گذراند و در نتیجه تلاش های ایشان و تلاش های همراهان او، صدها نفر به اسلام گرویدند. بنابراین، من در یک فضای تبلیغ انقلابی بزرگ شدم؛ فضایی که پدر من آن را تحسین می کرد و تحت تأثیر افکار امام خمینی رحمه الله بود. پس از اتمام تحصیل در دوره عمومی، وارد دانشگاه شدم. رشته اصلی من فیزیک بود و در عین حال، به بحث مطالعات اسلامی هم می پرداختم؛ بحث از جنبه های انقلاب اسلامی.

چون از من خواستید در مورد تجربیات خود صحبت کنم، مایلم بگویم که من دوران حیاتم را، هم در محیطی علمی آکادمیک گذراندم و هم در محیطی اسلامی انقلابی. بر اساس مطالعاتی که داشتم و نیز بر پایه برخی تجربیات، به یک سلسله نتایج رسیدم: اینکه چه چیزی لازم است تا ما بتوانیم مأموریت تبلیغی گسترده و محکمی را در مورد تشیّع در سراسر جهان ایفا کنیم.

در نظام سنّتی آموزشی حوزه، ما باید بین دو چیز تمایز قایل شویم: صورت و محتوا. در خصوص محتوا و جوهره هیچ نگرانی نیست. اما در خصوص شکل و صورت، به نظر من یک رویکرد انقلابی نیاز داریم که آن محتوا و جوهره اسلام را در غرب ارائه بدهیم. من بین کیهان شناسی و عمل در یک سو، و طریقت از سوی دیگر، تفاوت قایل هستم. وقتی صحبت از دین در غرب می کنیم بحث عقیده، معنویت و این نظام و سازمان آن است، اما تعریف از مذهب یا دین در غرب محدود است؛ از این نظر که مسیحیت و یهودیت به عنوان مذهب تلقّی می شوند، اما کاپیتالیسم به عنوان مذهب تلقّی نمی شود.

آنچه من به آن رسیده ام این است که علمای اسلام در ایران و سایر جاها به دین در غرب به گونه ای نگاه می کنند که مسیحیت و یهودیت طرح می کنند. دین سنّتی در غرب، در حال زوال و فروپاشی است. در بُعد محلی و منطقه ای، ممکن است توسعه و گسترش پیدا کند، اما در بُعد جهانی، رو به اضمحلال است. اگر بخواهم این را به تعبیر دیگری بگویم، به این صورت است که با توجه به آنکه مسیحیت و یهودیت با نگاه سنّتی رو به اضمحلال اند، پس اسلام نیز اگر بخواهد به شیوه آن ها مطرح شود، جای طرحی ندارد. برای مثال، در محیط های دانشگاهی و به ویژه دانشجویانی که من با آن ها سر و کار دارم، بسیاری از این مذهب سنّتی سرخورده و زده شده اند. اما ما این را هم می دانیم که بسیاری از جوانان روشن فکر و دانشگاهی جذب مکتب هایی مثل بودیسم و سایر مکاتب عرفانی می شوند که جدای از این مذاهب و دین های سنّتی هستند.

همان گونه که گفتم، «دین سنّتی»، یا مذهب سنّتی مجموعه ای از عقاید، معنویات و یک نظام و سازمان است. اگر ما به گذشته برگردیم، موضوع روشن تر می شود؛ مثلاً، در اسلام، بر «تفکّر» حتی در عقاید تأکید می شود، اما در مسیحیت، عقیده ای را به شما می دهند و می گویند که شما باید به آن معتقد باشید. اما آیا مسلمان ها هم همین کار را انجام می دهند؟ یک مشت عقایدی را به شما می دهند و به شما می گویند اگر می خواهید مسلمان باشید، باید به این ها معتقد باشید؟! اما نکته ای که باید به آن توجه نماییم و با رویکرد دیگری آن را نگاه کنیم، این است که درباره معنای «تفکّر» صحبت کنیم، معنای «اعتقاد» چیست؟ این باب جدیدی برای ارائه اسلام به شیوه جدید باز می کند، نه به شیوه سنّتی. بنابراین، اسلام ما عقایدی را مطرح می کند که درِ آن ها به روی همه باز است؛ آن ها را به گروه خاصی محدود نمی کند.

رویکرد جدیدی که مورد توجه من بوده و من به آن رسیده ام، این است که ببینیم تشیّع چه دارد و چه باید عرضه کند؟ اگر ما چیزی برای عرضه داریم که سایر مذاهب ندارند، همان مفهوم «وَلایه» است، نه وِلایه تفاوت است بین «وِلایه» و «وَلایه». در ارائه اسلام، به دانشجویانم در غرب، با تبیین مفهوم «ولایت» شروع می کنم. این یکی از مفاهیمی است که ما شیعیان نیز به آن توجه نمی کنیم. وقتی بحث ولایت مطرح می شود، ما تصور می کنیم بحث وِلایت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام است.

شیعه شناسی: جناب استاد، در مورد مفهوم «وَلایت»، و «وَلایت اهل بیت علیهم السلام » و «وَلایت مطلق» توضیح بیشتری بدهید؟

دکتر سماوی: در ابتدا، باید بگویم: وَلایت اهل بیت علیهم السلام بدون ولایت خداوند معنا ندارد. برای مثال، در حدیثی آمده که اسلام بر پنج چیز مبتنی است و یکی از مواردش هم «وَلایت» است.(2) این «وَلایه» چیست؟ وقتی امام صادق علیه السلام در این حدیث، وَلایت را مطرح می کند، این وَلایت دربرگیرنده تمام جنبه های اسلام است. بین هر دو چیز در عالم هستی، یک رابطه ولایی وجود دارد. برای مثال، زمین بر خورشید ولایت دارد و خورشید هم بر زمین ولایت دارد. وقتی که از «ولایت مطلق» صحبت می کنیم در اصل، این ولایت متعلّق به خداوند تبارک و تعالی است. وقتی از ولایت حق بر خلق صحبت می کنیم، منظور ولایت خداوندی است. وقتی از ولایت خلق بر حق صحبت می کنیم، منظور ولایت بندگی است.

توجه کنید وقتی به این مسئله می پردازیم چیزی درباره عقاید مطرح نمی کنیم. وقتی دانشجویان به این مباحث توجه می کنند، می بینم که نوری در چهره شان ظاهر می شود؛ چیزی برایشان روشن می شود. بنابراین، آن ها دنبال این مفاهیم هستند. اگر به دنبال مکاتب بودیسم و هندوئیسم و سایر این ها می روند به همین دلیل است، اما اسلام از این بُعد، در این مفهوم قوی تر و عمیق تر از سایر ادیان و مذاهب است. بسیار زیباست وقتی می بینم که دانشجویان درباره این مسائل بحث می کنند. من به آن ها نمی گویم که شما باید بر این باور یا بر باور دیگری باشید، بلکه آنچه مهم است طرح مسئله از منظر «کیهان شناسی» است که در این زمینه، بحث «تفکّر» و «تدبّر» مطرح می شود.

پس وقتی شما فرایندهای عرفانی را عرضه می کنید نه یک سلسله عقاید را با اقبال بیشتری مواجه می شوید. اما اگر بحث عرضه عقیده باشد دانشجویان می گویند: چه تفاوتی است که یکی معتقد به حضرت عیسی یا یک سلسله عقاید مسیحیت باشد و دیگری هم معتقد به حضرت محمّد صلی الله علیه و آله . این سلسله عقاید هیچ تفاوت و جاذبه ای برای دانشجویان ندارد. ولی اگر بحث جنبه معنوی پیدا کند برایشان جاذبه زیادی دارد. اگر ما با این مسئله شروع کنیم، می توانیم در قلب ها نفوذ کنیم و جاذبه فراوانی برای اسلام و شیعه به وجود بیاوریم. جلد اول اصول کافی هم با همین موضوع شروع می کند؛ بحثِ عقیده نیست. اینکه ما با «تفکّر و تعقّل» شروع کنیم، به آن چیزی که می خواهیم، می رسیم. من معتقدم عرضه اسلام سنّتی با نگاه به این مسئله نیاز به تعدیل دارد.

تفاوت دیگری که بین اسلام و دین سنّتی وجود دارد این است که اسلام یک روش کامل زندگی را عرضه می کند. در اینجا با این نگاه، بین کاپیتالیسم (سرمایه داری) و اسلام تمییز و تفاوت قایل می شویم. یکی از نکات مهم در عرضه اسلام در غرب، این است که اسلام به شیوه ای ارائه شود که راهی برای آزادی و رهایی تلقّی گردد. وقتی ما اسلام را عرضه می کنیم اسلام را به عنوان یک دین عرضه نمی کنیم، بلکه آن را به عنوان یک هستی شناسی و کیهان شناسی قوی و یک روش عملی قوی برای رهایی انسان عرضه می کنیم.

گفتنی است که بعضی مواقع که اسلام را عرضه می کنیم، می بینیم اسلام مشابه مسیحیت است. برای مثال، زنا حرام است. اما مهم تر از این، آن گونه که اسلام می گوید: ربا بسیار شدیدتر و بدتر از زناست. زنا از فواحش است، اما ربا از گناهان کبیره. در حدیث آمده است که «ربا هفتاد مرتبه از زنا بدتر است.»(3) به جای عرضه این ها، بیاییم به جوانان و مردم بگوییم که چرا ربا بدتر از زناست. همه می دانند که ربا منجر به فقر می شود. فقر نیز منجر به مشکلات اجتماعی می گردد. مشکلات اجتماعی هم مشکلات اخلاقی ایجاد می کنند. این گونه طرح مسئله در بسیاری از جنبه ها، و ترکیب اسلام عرفانی با نظرات پیشرو اسلامی، ایده هایی را ایجاد می کند که تاکنون عرضه نشده اند.

بنابراین، به جای عرضه کردن برخی عقاید، اگر تصویری این گونه از اسلام ارائه بدهیم، جاذبه ایجاد می کند و موجب می شود که خود افراد سراغ این افکار و عقاید بیایند. با این نگاه، اسلام خیلی بیش از یک دین سنّتی است و اسلام خودش را به عنوان یک دین زنده عرضه می کند.

شیعه شناسی: به نظر می رسد حضرت عالی به دین تجربه محور عقیده دارید، نه به دین عقیده محور. اما در اینجا، خطراتی وجود دارند؛ از جمله اینکه به هر حال، هر نوع حرکت و نهضت دینی و هر نوع دین تجربی پایه هایی اعتقادی لازم دارد و تا آن پایه ها نباشند، نمی توان حرکت را شروع کرد و در هر مرحله ای از تبلیغ دین که بخواهید این پایه ها و مبانی اعتقادی را مطرح کنید، باز مشکلاتی که بیان کردید به وجود می آیند. پیشنهاد شما برای حلّ این مشکل چیست؟

دکتر سماوی: حدیثی از امام صادق علیه السلام وجود دارد که می فرماید: ما به مردم در سطوح متفاوت نگاه می کنیم. حضرت عنایت دارد به اینکه هر فردی قابلیت خاصی دارد که با توجه به آن، باید با او برخورد کرد. وقتی دکتری از هند آمد با امام صادق علیه السلام بحث کند، حضرت صادق علیه السلام آنچه را که آن مرد نیاز داشت به او فرمود و هیچ چیز بیش از آن به او نگفت.(4) بنابراین، وقتی امام صادق علیه السلام با دانشجویانش مواجه می شد این موضوع مطرح نبود که این فرد متعلّق به این گروه است، یا آن گروه، بلکه به هر کسی مطابق توان و قابلیتش مطالب را عرضه می کرد و به همین دلیل، توانسته بود آن همه دانشجو را از مذاهب مختلف تربیت کند. بنابراین، علت آنکه امام صادق علیه السلام مورد پذیرش اهل سنّت، شیعه و حتی مسیحیان است، برخورد و رفتار این گونه ایشان بود.

شیعه شناسی: با توجه به رویکردی که شما مطرح کردید، مشکل هرج و مرج معنوی اعتقادی پیش می آید. اکنون در دنیا، نهضت هایی به نام «نهضت های جدید دینی» مطرحند که نوعی معنویت های ابداعی در آن ها وجود دارند که در چارچوب هیچ دینی نیستند. این مشکل حتی به شکلی، در روزگار امام صادق علیه السلام هم پیش آمد و کسانی مثل مغیرة بن سعید و ابوالخطّاب حرف های غلوّ و بی ربط می زدند. در مقابل چنین مشکلی ما چه می توانیم بکنیم؟

دکتر سماوی: ابتدا باید این نکته را تذکّر بدهم که از دیدگاه قرآنی، ما وکیل و وصیّ مردم نیستیم، ما وظیفه مان فقط بیان مطلب است. ما نمی توانیم مردم را تسخیر کنیم و در اختیار خود بگیریم. هر کس این بیان را هر جور می خواهد تلقّی کند و به هر جا می خواهد برسد، آن برعهده ما نیست.

تفاوتی که بین روزگار ما و روزگار امام صادق علیه السلام وجود دارد این است که در آن زمان، گرایش عقیده محور و شریعت محور بر مسلمانان غالب بود و امام صادق علیه السلام لازم می دید تا روح معنویت را در جامعه بسط و نشر دهد تا با آن گرایش غلیظی که از متکلّمان و فقها در جامعه وجود داشت، تعادل به هم نخورد، ولی در روزگار ما، عقیده و شریعت بهایی ندارد و این گرایش های معنوی، حتی معنویت های ساختگی و مجازی، رواج پیدا کرده اند که ممکن است باعث سوء فهم و انحراف دینی شوند. بله، ممکن است این طور که شما می فرمایید بشود، ولی به هر حال، چاره دیگری نداریم و ما حجت خدا نیستیم. امام صادق علیه السلام یا پیامبر صلی الله علیه و آله حجت بالغه الهی بودند. به همین دلیل، وقتی حرفشان را می زدند دیگر حجت تمام بود و می گفتند: هر کس این را نپذیرد به لعنت خدا گرفتار خواهد شد، ولی ما نمی توانیم این جور بگوییم. من می گویم: این مقدار می گویم که می فهمم و در توانم هست. کسانی که قابلیت و استعداد دارند، می فهمند؛ اگر نتیجه داد، چه بهتر! و اگر هم نتیجه نداد امری بین آن ها و خداست. آنچه مسلّم است این است که اسلام با «تفکر» و پیشنهاد تفکر شروع می شود. من هم این پیشنهاد را می دهم. اگر به عقیده صحیح منطبق با مذهب اهل بیت علیهم السلام هم ختم شد چه بهتر! اگر هم نشد بین آن ها و خداست. چون ائمّه اطهار علیهم السلام اولیای همه مردم هستند، نه فقط اولیای شیعه. ان شاءالله، در این نهضت های جدید هم نوری و رایحه ای از حقیقت شیعه یافت می شود و ان شاءاللّه همان موجب نجاتشان خواهد شد.

شیعه شناسی: جناب آقای دکتر، شما از «شیعه» و مفهوم «تشیّع» چه تعریفی ارائه می دهید؟

دکتر سماوی: در درجه اول، باید بگویم که من ترجیح می دهم در زبان انگلیسی از واژه «شیعیسم» (Shiism) استفاده نشود؛ زیرا پسوند «ایسم» (ism) دلالت بر یک نام انتزاعی دارد، در حالی که نام خاص «تشیّع» بیانگر یک فرایند و نوعی تحوّل است؛ همان گونه که امام صادق علیه السلام فرمود: «انّما سمّوا شیعةً لانّهم خُلِقوا مِن شُعاعِ نورنا.»(5) این یک فرایند تحوّلی و رشدی در قلب و ذهن انسان است و حتی در مورد اسلام، ما نمی گوییم: «اسلامیسم» (Islamism) یا «محمّدنیسم» (Muhammadanism)، بلکه فقط می گوییم اسلام (Islam). بنابراین، من معتقدم که ما باید مردم غرب را ترغیب کنیم که لغت خاص «تشیّع» را به کار ببرند؛ زیرا در واقع، نام مذهب ما این است، نه «شیعیسم». هنگامی که گفته می شود: «شیعیسم»، این لغت دلالتی ضمنی بر چیزی شبیه یک ایده انتزاعی دارد، نه یک فرایند و یک مکتب زنده. بنابراین، ما از اولین شماره نشریه خود، در هیچ مقاله ای اجازه استفاده از لغت «شیعیسم» نداده ایم و همواره به جای آن، از لغت «تشیّع» استفاده می نماییم. از محققان هم می خواهم که وقتی به مقالات انگلیسی درباره «تشیع» می نگرید، دنبال موارد خاصی باشند و آن ها را اصلاح کنند و به شکل مطلوبی آن ها را مورد انتقاد قرار دهند. پس این یک زمینه بحث است که باید با قوّت بیان کنیم نام مذهب ما «تشیّع» است.

مشکل دیگری که در زبان انگلیسی در همین زمینه وجود دارد، این است که گاهی می گوییم: «Shiite» این نوعی بسیار قدیمی از کاربرد واژه مزبور است که شاید دویست سال قدمت دارد؛ مثلاً، امروزه دیگر هیچ عالمی نمی گوید: sunnite(سنّی)؛ یکصد سال پیش این طور گفته می شد. پس این کاربرد قدیمی است؛ زیرا صفت مربوطه «shii» است، نه «shiite» و حتی در انگلیسی که البته توضیح این نکته مشکل است این لغت بار معنایی منفی دارد که مربوط به ساختار آن است. به هر حال، بهتر است از واژه «shii» استفاده شود.

پاسخ اصلی من به سؤال شما در تعریف «تشیّع» چنین است: «تشیّع در واقع، فرایند دریافت ولایتِ اللّه (سبحانه و تعالی) از طریق اهل بیت علیهم السلام است.»

شیعه شناسی: چه ویژگی هایی از تشیّع مورد توجه اندیشمندان غرب است؟

دکتر سماوی: به طور کلی، بیشتر مستشرقان، تشیّع را همانند دیدگاه سنّی ها به عنوان مذهبی می نگرند که راست آیین نیست؛ یعنی چیزی است که عناصری از ایده های ایرانی یا سایر ایده هایی که وارد اسلام گردیده به اسلام افزوده شده، و به طور عموم، تسنّن را به عنوان مذهبی که به اسلام اصیل نزدیک تر است، تلقّی می کنند. البته موارد استثنایی هم وجود دارند؛ مثلاً، ویلفرد مدِلانگ (Wilfred Medelung) از دانشگاه «آکسفورد» به عنوان یک مورّخ، استدلال نموده که برداشت های شیعی مربوط به صدر اسلام هستند که نسبت به دیدگاه سنّتی اهل تسنّن، به واقعیت تاریخی نزدیک ترند. در کتاب دائرة المعارف مختصر اسلام، که تمام مسائل و موارد اصلی را دربردارد، نویسنده در مقاله های آن دیدگاهی سنّی یا صوفی را برمی گزیند و هر گاه مبحثی شیعی مطرح می نماید، به گونه ای القا می کند که این مسئله ای اسلامی نیست. وی در بخشی از کتاب، مقاله ای در مورد شیعه گری (shiism) به تعبیر وی می آورد، و مقاله ای دیگر در مورد ملاّصدرا و مقالاتی در زمینه های گوناگون مربوط به تشیّع که در همه آن ها، لحنی منفی دارد. این کتاب گرچه اثر خوبی است، اما اگر کسی بدون اطلاع این کتاب را مطالعه کند، برداشتی منفی از تشیّع پیدا خواهد کرد. این به طور کلی، دیدگاه غرب است که بسیار قابل توجه می باشد. اما این دیدگاه در حال تغییر است.

در واقع، دو رویکرد نسبت به اسلام وجود دارند: اسلام اصیل، یا تصوّف است و یا چیزی شبیه وهّابیت. این رویکرد عام است. اگر به دنبال اسلام واقعی باشید یا در چیزی شبیه تصوّف یافت می شود، یا چیزی شبیه وهّابیت. من معتقدم که این مسئله دارای نوعی «هدف سیاسی» است؛ زیرا اگر اسلام «وهّابیت» باشد، چه کسی اسلام را دوست خواهد داشت؟ بنابراین، تلاش می شود که وهّابیت به عنوان اسلام واقعی و اصیل معرفی شود. اگر اسلام را به صورت تصوّف نیز معرفی می کنند، منظورشان این است که اسلام ارتباطی با حیات واقعی، یعنی حیات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ندارد. بنابراین، به طور کلی یک مشکل دیگر همین است. برای نمونه، هنگامی که در مورد نهضت های اسلامی و مانند آن سخن می گوییم، به طور معمول، آن ها را به عنوان مواردی تلقّی می کنند که به گفته بسیاری از این افراد، اسلامی نیستند. البته جزئیات بیشتری وجود دارند، اما برداشت عمومی همین است.

متأسفانه به طور کلی، تشیّع به طور کامل شناخته نشده و مورد احترام واقع نگردیده است. شما کتاب اسلام و شیعه، از دانشگاه «تل آویو» را نگاه کنید. در سال 1980 یهودیان افراد زیادی را تعلیم دادند که تشیّع را بشناسند البته به خاطر آنچه در ایران اتفاق افتاد و کتابی به نام ابن طاووس و کتابخانه اش، توسط اتان کهلبرگ (Etan Kohlberg) نوشته شد که در مورد یکی از دانشمندان قرون وسطا می باشد و کتابی عالی است. بنابراین، افرادی هستند که مجدّانه بر روی «تشیّع» مطالعه می کنند. اتان کهلبرگ یکی از بهترین محققان تشیّع است، گرچه باید به یاد داشت که وی اهداف خاصی در بررسی تشیّع داشته است که شاید جنبه های منفی دارند. بنابراین، تحقیقاتی انجام می دهند، اما نه برای علاقه به تشیّع، بلکه برای برای کنترل و مهارکردن اشخاصی که باید درک درستی از آن ها داشت، و غربی ها این کارها را خوب انجام داده اند. من هنگامی که این کتاب را دیدم، شرمنده شدم که چرا ما مسلمانان کاری به این خوبی انجام نمی دهیم. منظور این است که این اثر یک کتاب شناسی عالی از ابن طاووس است.

شیعه شناسی: اتان کهلبرگ مدخل ها و مقالات زیادی در دائرة المعارف اسلام نگاشته است.

دکتر سماوی: بله، درست است. اما باید به خاطر داشت که به طور کلی، در مطالعات اسلامی، حتی در آمریکا، بیشتر متخصصان مطالعات اسلامی و نیز شیعی، یهودیان یا صهیونیست ها هستند و دانستن این مسئله بسیار مهم است. منظورم این است که یکی از جنبه های خوب مجله بین المللی مطالعات شیعی این است که اولین و تنها نشریه ای است که در غرب به تشیّع اختصاص یافته و اداره آن به عهده افرادی که به طور معمول، مطالعات اسلامی را کنترل می کنند یعنی یهودیان و مانند آن ها قرار ندارد؛ زیرا غالبا مطالعات اسلامی تحت کنترل و نظارت یهودیان و بهائیان قرار دارند.

شیعه شناسی: اگر بخواهید مکتب تشیّع را از دیدگاه یک محقّق که شاید شیعه هم نباشد آسیب شناسی کنید، به چه نکاتی اشاره می نمایید؟

دکتر سماوی: این سؤال خیلی کلی است؛ یعنی می توان آن را از منظر علمی، تحقیقی، اجتماعی و مانند آن بررسی نمود و پاسخ های متفاوتی برای هر یک از این جنبه ها ارائه داد. می توانم بگویم که شاید بخصوص در مورد تشیّع، اگر به یک کتاب فروشی در آمریکا بروید، می بینید که به طور معمول، فروشگاه های بزرگ کتاب، قسمتی را به اسلام اختصاص داده اند، اما شما هیچ کتابی مگر بسیار به ندرت در مورد خردورزی اهل بیت علیهم السلام نخواهید یافت. به طور تقریبی، همه کتاب ها دارای دیدگاهی سنّی یا ضدشیعی هستند. بنابراین، یکی از مشکلات بزرگ این است که گرچه در تاریخ اسلام، تشیّع همواره در خط مقدّم توسعه فکری و تحقیقی و تبلیغ دانش اسلامی بوده، اما در غرب، ما کار خوبی انجام نداده ایم. کتاب های زیادی را ترجمه کرده ایم، اما به طور معمول، این ترجمه ها در سطح متوسطی بوده اند و عرضه کتاب ها با کیفیت متوسط یا پایین بوده است و مخاطبان آن ها شیعیانی هستند که در جوامع گوناگون زندگی می کنند. برای نمونه، انتشارات «انصاریان» کتاب های خوبی منتشر می کند، اما غالب این کتاب ها برای کسانی است که از پیش مسلمانند. تذکر این نکته ضروری است که برای دست یابی به جامعه ای گسترده تر، از لحاظ ارائه دیدگاه های اهل بیت علیهم السلام ، رویکرد جدیدی لازم است. هنگامی که کسی به کتاب فروشی می رود باید کتابی را مبتنی بر احادیث یک امام ببیند که به شیوه ای زیبا و نوین عرضه شده است، هرچند فرموده اند: «لا یَسقطُ المیسورُ بالمعسورِ» ولی ما باید حداکثر تلاش خود را بکنیم.

نکته دیگر این است که برای دست یابی به مخاطبان بیشتر، باید راهی بیابیم که برخی از ایده های تشیّع را به مخاطبان بیشتری عرضه کنیم، به ویژه ایده «مفهوم ولایت» را. پس کار زیادی می توان بر روی مفهوم و عملکرد «ولایت» انجام داد تا به مخاطبان بیشتری دست یابیم. می توان کتابی با جلد زیبا، ظاهری جذّاب و زبانی بسیار زیبا ارائه داد؛ یعنی چاپ خیلی مهم است.

متأسفانه باید بگویم که معمولاً وقتی کیفیت خوب است، نویسنده اهل ولایت نیست؛ اما وقتی محتوا خوب است، ظرف و صورت چندان مطلوب نیست، و این مشکلی دیگر است. بنابراین، باید محتوا و شکل را به شیوه ای بسیار خوب در هم آمیزیم. هنگامی که من در یک کتاب فروشی به بخش «دعوه» یا «بودائی» می روم کتاب های بسیار زیبایی وجود دارند که در توضیح «خردورزی بودا» و «لادزلو» و «کنفوسیوس» نوشته شده و بسیار جذّابند.

شما می توانید تنها احادیث امیرالمؤمنین علیه السلام را انتخاب کنید، آن ها را به شیوه ای بسیار خلاّقانه ترجمه نمایید که مردم را جذب کنند و یا حتی ممکن است از هنرمندی استفاده شود که نقاشی هایی مرتبط با هر حدیث ترسیم نماید و آن گاه این کتاب را به مردم عرضه کنید و سپس با ناشر خوبی روابطی ایجاد نمایید که بتواند آن را توزیع نماید. همچنین می توانید کتاب را به صورت یک مجموعه ارائه دهید.

کتاب خوب دیگری که ارائه شده مصباح الشریعه منسوب به امام صادق علیه السلام می باشد که به طور قابل قبولی ترجمه شده است، اما اکنون مدتی است تجدید چاپ نشده. این نمونه خوب دیگری است. به چنین کتاب هایی بیشتر نیاز داریم تا آن ها را به طرزی جذّاب در دسترس عموم بگذاریم و دیدگاه ولایت را برای آنان تبیین نماییم.

شیعه شناسی: نظر شما در مورد عرضه کتاب های مذهبی به زبان انگلیسی توسط انتشارات «انصاریان» چیست؟

دکتر سماوی: انتشارات «انصاریان» کارش عالی است، اما مشکل این است که زبان انگلیسی اش خوب نیست و عرضه کتاب هایش هم چندان مطلوب نیست. شما باید کتاب را به گونه ای عرضه کنید که کیفیت آن بسیار بالا باشد. من فکر می کنم این مسئله خیلی مهم است. ما کارها را خیلی سریع انجام می دهیم. به عبارت دیگر، من می گویم می خواهم این کتاب را ترجمه کنم و می خواهم ظرف مدت چهل روز آماده شود. بنابراین، در چهل روز آن را ترجمه می کنم. این تعجیل موجب می شود اشتباهات زیادی در آن مشاهده گردند و در نتیجه، ساختار جملات دارای مشکل خواهد شد. علاوه بر این، آن را روی کاغذ ارزان چاپ و منتشر می کنید و به آمریکا می فرستید. بله، اگر خریدار کتاب یک شیعه مذهب باشد از آن بهره زیادی می برد. برای نمونه، کتاب زندگی نامه امام باقر علیه السلام منتشر گردید. اگر من بخواهم کتابی برای کودکانم بخرم، این کتاب خوبی است و آن ها می توانند آن را بخوانند، اما برای مخاطبان عام، باید قدری بهتر باشد؛ یعنی چنین کتابی را نمی توانید در یک کتاب فروشی عمده عرضه کنید؛ به قدری تلاش بیشتر نیاز دارید.

شیعه شناسی: شما چه موضوعات و قلمروهایی را دارای اهمیت تحقیقی می دانید؟

دکتر سماوی: همان گونه که اشاره کردم، من مطمئنم که هیچ راهی برای نفوذ به دل های مردم غرب بهتر از تبیین واقعی مفهوم «ولایت» نیست. اکنون من در حال نوشتن کتابی در مورد اسلام هستم که در آن تلاش می کنم تمام جنبه های اسلام را در چارچوب ولایت تعریف نمایم، بخصوص آیه «هُنَالِکَ الْوَلَایَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ»(کهف: 44)؛ می توان عبودیّت را در چارچوب ولایت تعریف نمود، می توان ربوبیّت را در چارچوب ولایت تعریف کرد، می توان تمام جنبه های اسلام را تعریف نمود. یکی از نکات قابل ذکر این است که وقتی از جنبه های جهان شناسی، معنوی و عملیِ ولایت سخن می گوییم، می توان توجه دانشجویان را جلب نمود. این امر فقط به معنای اظهار این مطلب نیست که من به فلان مطلب در اسلام معتقدم و به فلان مورد عمل می کنم، بلکه روحی که در ورای این ها نهفته است، جاذبه دارد.

صرف گفتن این مطلب که «مسلمان بودن یعنی اعتقاد به این و آن و انجام فلان اعمال»، موجب جذب کسی نخواهد شد، یا تنها تعداد اندکی جذب می گردند؛ بیشتر دانشجویانِ جوان و اندیشمند با این رویکرد جذب نمی گردند. این یکی از دلایلی است که موجب علاقه مندی آنان به خردورزی مشرق زمین، عرفان و مانند این ها می شود؛ چرا که در این مکاتب، چیزی بیش از اعتقاد صِرف به این و عمل به آن، به آن ها عرضه می شود. در واقع، اسلام نیز همین را دارد؛ چرا که اسلام با تفکر آغاز می شود. من فکر می کنم یکی از عرصه هایی که نیازمند پژوهش نوین است، تبیین مفاهیم قرآنی است: معنای «تفکر» چیست؟ تفاوت بین «تفکر» و «تدبّر» کدام است؟ «اولوالالباب» یعنی چه؟ ...

من به تازگی، حدیث زیبایی از امام صادق علیه السلام درباره معنای «اولوالالباب» دیدم. این نوع احادیث را می توانید به انگلیسی ترجمه کنید؛ کتابچه کوچکی درباره آن بنویسید و آن را منتشر نمایید، و این کار بسیار زیبا و جذّاب خواهد بود. بنابراین، به نظر من، این عرصه و نیز طریقه اهل بیت علیهم السلام نیازمند پژوهش نوین است. برای مثال، کتاب بسیار خوبی که با عنوان الطریق الی اللّه توسط شیخ بحرانی نوشته شده است، تبیین زیبایی از طریقه اهل بیت علیهم السلام ارائه می دهد و یکی از استادانم از من خواست که امکان ارائه ایده های این کتاب را به زبان انگلیسی به خوانندگان عامّه بررسی نمایم؛ زیرا این همان نوع مطالبی است که مردم نیازمند آنند و این عرصه ای است که ما نیازمند پژوهش بیشتر در آن هستیم.

به نظر من، مردم خیلی علاقه مند بحث های صرف کلامی یا احکام فقهی نیستند. این ها مهم هستند، اما دل ها را جذب نمی کنند، بخصوص در غرب که بیشتر مردم به خاطر فساد و بسیاری مسائل دیگر، قابلیت دریافت فقه ما را ندارند. بنابراین، نمی توان فقط با گفتن اینکه چه باید بکنید و چه نباید بکنید، دل ها را به دست آورد، بلکه با تبیین طریق اهل بیت علیهم السلام می توان دل ها را به دست آورد؛ مانند «حسن ظنّ باللّه» و «توکّل»؛ یعنی معنای حقیقی این ها را باید تبیین نمود. برای مثال، وقتی حدیثی را در نظر می گیرید که می گوید پس از عاشورا، روزی امام زین العابدین علیه السلام در حال سفر بود و به کاروانی رسید که یکی از قاتلان امام حسین علیه السلام در آن بود. این مرد از آنجا که در بیابان، هر کس سهمی از آب دارد رفت تا از کاروان امام سجّاد علیه السلام درخواست آب نماید؛ زیرا ذخیره آبش تمام شده بود. قاصد آمد و گفت که این کاروان زین العابدین علیه السلام است، اما تو به خاطر آنچه با پدرش انجام دادی، از او آبی نخواهی گرفت. به همین دلیل، مأیوس گردید. اما دید مردی پیاده به راه افتاده است و به طرف اسبش می آید و از سهم آب خود به او داد. هنگامی که شخص قاتل متوجه شد، دید او امام زین العابدین علیه السلام است. به ایشان گفت: شاید مرا نشناخته ای؛ زیرا اگر مرا می شناختی، به من آب نمی دادی. امام فرمود: «آن روز، روز تو بود و امروز، روز من است.» وقتی شما این داستان را به مردم عرضه می کنید، مردم را جذب می کند و خواهند گفت: باید واقعیتی در این امور نهفته باشد که این نوع اخلاق را در افراد ایجاد می کند. ما برای جذب مردم، محتاج این نوع رویکرد هستیم.

متأسفانه بیشتر کتاب های ما درباره تشیع یا دیدگاهی کلامی دارند و یا فقهی و این مسئله جذابیتی را که مورد نیاز است، ایجاد نمی کند، و یا این کتب در مواردی، تشیع را با تصوّف در هم می آمیزند و باعث سردرگمی می شوند. اگر ما به طور دقیق، تاریخ اهل بیت علیهم السلام را در نظر بگیریم، تصور می کنم که موفقیت آمیزتر خواهد بود.

شیعه شناسی: شما بر فرایند ولایت تأکید نمودید. نظر شما در مورد ایده هانری کربن از ولایت چیست و آیا این ایده برای متفکران و عامّه غربی ها جذّاب است؟

دکتر سماوی: ایده هانری کربن تنها برای افراد بسیار اندیشمند و فرهیخته جذّابیت دارد؛ زیرا سبک نگارش او بسیار مشکل است، حتی برای انگلیسی زبان ها یا فرانسوی زبان ها. نوشتار او ساده نیست. گرچه او درک زیادی از ولایت دارد، اما چون تحت تأثیر تصوّف است، بخشی از مفهوم «ولایت» را درک نکرده و آن را با تصوّف درهم آمیخته است. او «ولایت» را نوعی مقام قدّیسی می داند. این مفهوم واقعی «ولایت» نیست. او ایده های خوبی دارد، اما فکر می کنم یک رویکرد تازه و نوین لازم است و نمی توانیم تنها به هانری کربن متّکی باشیم. «ولایت» یک عملکرد پویاست، در حالی که او این مطلب را نفهمیده است. او ولایت را به صورت مفهومی مجرّد و انتزاعی درمی آورد. تصور می کنم برداشت از ولایت به عنوان کنشی پویا بین دو چیز، مهم است و این همان معنای اصلی ولایت است؛ یعنی رابطه ای پویا بین دو چیز که بسیار به هم نزدیکند، به گونه ای که نمی توان آن ها را از هم جدا کرد.

شیعه شناسی: آیا منظور شما از دو چیز، «انسان ها» و «امام» است؟

دکتر سماوی: به خاطر داشته باشید هنگامی که می گوییم: «هُنَالِکَ الْوَلَایَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ» زمینه ولایت مربوط به خداوند سبحانه و تعالی است؛ یعنی ربوبیت و عبودیت، و البته «مولی» به معنای محل ولایت است؛ یعنی امام. بنابراین، این جهان شناسی ماست. به عقیده ما، ولایت یک فعلیت است، نه فقط یک احساس یا امری انتزاعی. ولایت عملکردی پویا در کل هستی است. برای نمونه، بین خورشید و زمین، ولایت وجود دارد. پس آیه «هُنَالِکَ الْوَلَایَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ» را می توان به دو شیوه تفسیر نمود. برای مثال، «ولایت» می تواند به معنای «ولایة مِن الخلقِ الی الحق» باشد، یا می تواند به معنای «ولایة مِن الحقِ الی الخلقِ» باشد. «ولایة مِن الحقِ الی الخلق» همان ربوبیت است و «ولایة مِن الخلقِ الی الحقِ»، همان عبودیت. بنابراین، باز هم این دو مطلب را بر حسب ولایت تعریف می کنیم.

پس ربوبیت چیست؟ «ربوبیت» نوعی ولایت است. عبودیت چیست؟ عبودیت نیز نوعی ولایت است. ولایت شامل چیست؟ ولایت همواره دربردارنده نوعی محبت است. بنابراین، برای دانشجویان توضیح می دهم که مشکل وهّابیت چیست. مشکل این است که آن ها ایمان دارند و به خدا معتقدند، اما این نکته را درک نمی کنند که ولایت دربردارنده نوعی محبت بین تمام مخلوقات است. به همین دلیل، آن ها جزو مارقین هستند. هنگامی که امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید این ها «یمرقون مِن الدینِ کما یَمرقُ السّهمُ مِن الرمیة»(6) می باشند، بدین معناست که آن ها معنای «ولایت» را درنمی یابند. آن ها به خدا و سنّت معتقدند، اما عشق و محبت را فراموش کرده اند، و وقتی محبت فراموش شود، ولایت نقض می گردد. هنگامی که ولایت نقض شود، دین به پایان می رسد، حتی اگر شما پایبند فقه و عقیده باشید. بنابراین، «ولایت» محور اسلام است و همین مردم را جذب خواهد کرد.

شیعه شناسی: به نظر شما، جایگاه تشیّع در آینده، در عرصه جهانی سازی چه خواهد بود؟

دکتر سماوی: با در نظر گرفتن اسلام به طور کلی، به خاطر رویدادهایی که همه از آن آگاهند، اسلام از زوایای گوناگون مورد تهاجم سنگینی قرار دارد. یکی از مشکلات جهانی سازی این است که مشوّق نوعی تکثّرگرایی است که در اساس ادعا می کند که هیچ کس حق مطالبه هیچ حقی را ندارد. همه ما دارای عقایدی هستیم و همه عقاید با هم برابرند. این یکی از چالش های جهانی سازی در خصوص اسلام به عنوان یک شیوه زندگی پویا، جهان شناختی، معنوی، عملی و ایدئولوژیکی است. بله، اسلام در اصل، برنامه جهانی سازیِ مختص خود را دارد و این تا حدی با نیروهای ورایِ جهانی سازی کنونی در تضاد است. امروزه جهانی سازی تحت نفوذ لیبرال کاپیتالیسم و نیروهای دیگر به پیش می رود. بنابراین، سازمان «تجارت جهانی» و نهادهای مشابه تلاش می کنند برای آرمان لیبرال کاپیتالیسمی در جهان تبلیغ نمایند که در نهایت، اکثریت مردم به سوی فقر کشانده می شوند و اقلّیتی به ثروت می رسند. بنابراین، یکی از چالش های پیش روی اسلام ارائه نوعی نقد منسجم و دقیق از جهانی سازی است، نه فقط نقدی واکنش گرایانه، بلکه یک نقد مترقّیانه. همچنین باید دید رویکرد اسلام نسبت به اتحاد جهانی چگونه است؛ اینکه اسلام چه جایگزین هایی برای لیبرال کاپیتالیسم یا ایده های سکولار اُمانیستی پیشنهاد می دهد. من گاهی احساس می کنم شاید هم اشتباه می کنم علمای قم بیش از حد بر مطالعات تطبیقی با مسیحیت و یهودیت تأکید می کنند؛ زیرا مسیحیت و یهودیت به عنوان دین، نیروهای رو به انحطاط در جهان هستند. چالش واقعی در رابطه با سکولار امانیسم و کاپیتالیسم می باشد. اینجاست که باید توجه بیشتری به این مسئله معطوف شود که چگونه اسلام چالش لیبرال کاپیتالیسم و سکولار امانیسم را به گونه ای مترقّیانه پاسخ می دهد. این یک چالش بزرگ است.

سیدمحمّدباقر صدر و سایر علما، چه شیعه و چه سنّی، در زمان خود به گونه ای موفقیت آمیز به مسئله کمونیسم پرداختند و کتاب های زیادی حاوی نقدهای قوی بر کمونیسم نگاشتند. اما ندیده ام که توجه مشابهی به برنامه کار لیبرال کاپیتالیسم نوین بشود؛ یعنی آنچه در عراق و افغانستان و نقاط دیگر جهان روی می دهد، بخشی از یک برنامه گسترده است و متأسفانه حتی بسیاری از علما و اندیشمندان به نوعی متحیّرند که چگونه به این مسئله بپردازند.

شیعه شناسی: به نظر شما، چالش های پیش روی شیعیان چیست و خود را برای مقابله با چه خطراتی باید آماده کنند؟

دکتر سماوی: این سؤالی بسیار گسترده است. تصور می کنم در مورد تشیّع، باید گفت: ما در جهانی زندگی می کنیم که بسیار در حال تغییر است. من معتقدم بزرگ ترین مشکل، جذب قلوب جوانان است و شاید این یکی از بزرگ ترین چالش ها باشد که چگونه قلوب درصد عظیمی از جوانان را جذب نماییم؛ زیرا از یک جنبه، فکر می کنم لیبرالیسم و الگوی لیبرال کاپیتالیستی یک مضحکه و بهترین ساخته شیطان است. شیطان سال های متمادی راه های گوناگونی را آزمود و در نهایت، بهترین راه را یافت. در واقع، بزرگ ترین چالش این است که چگونه اسلام را به صورتی جذّاب عرضه کنیم. باز هم به سؤال پیشین بازمی گردیم که صرف عرضه عقیده در قالب احکام، سلاح مناسبی برای استفاده در این نبرد خاص نیست. بنابراین، مجبوریم ابزارهای بهتری بیابیم تا اذهان جوانان را، چه در غرب و چه در شرق، جذب کنیم.

شیعه شناسی: در پایان، اگر پیامی برای جوانان و ملت ایران دارید، بیان کنید؟

دکتر سماوی: پیام من به جوانان این است که در ایران مشکلات زیادی از قبیل فساد و مسائل دیگر وجود دارند و انتقاد خود من این است که متأسفانه برخی از علما و برخی از فرزندانشان از فرصت استفاده کرده و ثروتمند شده اند، در حالی که بسیاری از مردم فقیرند. ما وقتی نهج البلاغه را می خوانیم، این امر با هدف امیرالمؤمنین علیه السلام در تضاد است. این واقعیت است، اما در عین حال، ایران از استقلال برخوردار است که امروزه تعداد اندکی از کشورهای جهان از آن بهره مندند؛ یعنی می توان گفت: کشورهای اندکی در جهان مستقل هستند و راه خود را می روند. در مقایسه با سایر کشورهای خاورمیانه، شما ایرانی ها از آزادی فراوانی برای ابراز نظرات خود برخوردارید. پس درگیر بحث و گفت وگو و ارائه پیشنهادها شوید تا کشور خود را اصلاح کنید و اجازه ندهید که شیطان شما را به کفران نعمت وادارد؛ چرا که ممکن است خداوند این نعمت ها را از شما بگیرد، آن گاه شما دچار پس روی و عقبگرد خواهید شد.

شیعه شناسی: با تشکر فراوان از شما که وقت خود را در اختیار این مجله قرار دادید.


1. International Journal of Shici Studies.

2. الصادق علیه السلام «بُنی الاسلامُ علی خمسٍ: علی الصلاةِ والزکاةِ والصومِ والحجِّ والولایةِ و لم یُنادَ بشی ءٍ لما نُودِیَ بالولایةِ.» (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 2، ص 18، روایت 1.)

3. الصادق علیه السلام : «درهم ربا اشدُّ مِن سبعینَ زنیةٍ کلّها بذاتِ محرمٍ.» (محمّد بن حسن طوسی، التهذیب، ج 7، ص 14، روایت 61، باب 22.)

4. ر. ک. محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 3، ص 153، روایت 1، باب 5.

5. محمّدباقر مجلسی، پیشین، ج 25، ص 23، روایت 39، باب 1.

6. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 1، باب 3، ص 201.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان