ماهان شبکه ایرانیان

نگاهی دیگر به مباحث اجتهاد

بسط معارف و قوانین اسلامی بر جهان .

بسط معارف و قوانین اسلامی بر جهان .

اجتهاد دریافتن پاسخ برای پرسشهای نو و هدایت ابنای بشر بر سرچشمه معارف اسلامی و تکامل بخش قرآن ، با نگاه آل رسول[ ص] و جهاد در راستای حاکم کردن موازین الهی بر جوامع انسانی و برپایی جامعه ای براساس قسط وارزشهای اسلام ناب محمدی .

این تلاش علمی و عملی بر تارک تاریخ ، خط سرخی است که از خونرنگ شدن محراب کوفه آغاز شد و خون منادی حق و عدالت و باب مدینه علم رسول را با روح عبودیت و نظام عبادی دین آمیخت و در صحرای طف با تمام جلوه ها وابعاد خود به نمایش گذاشت و مکتب جهاد واجتهاد و طریقه شهود و شهادت را فرا راه بشر نهاد.

حاصل این حرکت توفنده والهی از طرفی به حفظاصالتها در جوامع بشری و پاسداری از روح حماسه و حق جوئی در مسلمانان ، بویژه شیعیان انجامید واز سویی دیگر، دست آورده های معرفتی گرانمایه ای را به انسان ارزانی داشت .

فتح باب اجتهاد، که همان عرضه آیین زندگی برای فرد و مجتمع در هر عصر و عرصه ای است ، عامل پیدایی ابواب و مسائلی نو در بستراجتهاد شد و دراین زمینه ذخایر گرانمایه و پربهایی از معارف در فقه واصول پدید آمد.

امروز، که جوامع بشری رشدی شتابنده خود گرفته و هر روز در گستره وسیعی در دو مقوله : نظری و عملی ، نیازها و نظرها عرضه می گردد، نگرشی دیگر بر[ اجتهاد] زاویه پاسخ گویی به مسائل نو و عرضه نظامی متناسب با فطرت بشر و جامعه ای براساس ارزشهای الهی ضرور می نماید. عرضه نشدن آیین زندگی دین ، همگون با مقتضیات زمان انزوای قطعی دین رااز صحنه جهانی علمی که درد دین دارند، دراین روزگار، به دوراز هر نوع گرایشی ، همه امکانات خود و حوزه های علوم دینی را بسیج کنند. نخست نظامنامه ای برای حل مشکلات اجتماعی و فکری بشرامروز عرضه نمایند، سپس به تبیین پاگیری و چگونگی استقرار سیستمهای اجتماعی براساس ارزشهای اسلامی بپردازند.

جوامع در حال حرکتند. نیازها راه حل می جویند.اگر حوزویان راه حل ندهند، به گونه مرئی و نامرئی ، خودآگاه و ناخودآگاه ، جمهوری اسلامی به جانب پاسخها و راه حلهای دیگر، روی خواهد آورد.ازاین هنگام ، دست آوردهایی که به قیمت هزاران فدایی و خون دل و نستوهیدن صدها عالم پاک ، به دست آمده است ، به فراموشی سپره خواهد شد و ارزشهای اسلامی وانقلابی ، در مسلخ حل مشکلات و باسازی جامعه ، ذبح خواهند شد. بی شک درانجام این مهم و رسیدن به آن فرجام راهی دراز باید پیمود و عرصه های بسیاری را شناخت وارزیابی کرد. نخست باید [سیستم اجتهاد] در حوزه های علوم دینی شناسایی و دقیقا کالبد شکافی شود. یک یک عناصر دخیل دراستنباط احکام ر، بایداز زاویه پاسخ گویی به مسائل و نو و کارآیی در حل مشکلات ارزیابی کرد. موانع راه ، چه در متون آموزشی ، یا سبک آموزشی ، یا مقدار علوم مورد آموزش شناساندن قوت و ضعف ، نقص و کمال و منطق استنباط واجتهاد را یافت و با بهره وری از سیره بزرگان خود، چونان : شیخین ، قدیمین ، شهیدین ، محققین ، علامه حلی ، مرحوم شیخ انصاری ،امام خمینی و دیگر بزرگان ، طرحی نو درافکند.

ما دراین راست، به قدر توان ، محورهای زیر را دراین باب پی می گیریم .امید آن که اساتید مسؤولیت شناس ، طلاب فاضل دردمند، دانشگاهیان اسلام آشن، با نقده، پیشنهادها وارشادهای خود یارمان نمایند.

این محورها جدید نیستند، بلکه همان مباحث معهودند که از نگاهی جدید، بررسی می گردند:

1. مبادی اجتهاد.

2. علوم مورد نیاز مجتهد.

3. منابع اجتهاد.

4. عوامل موثر دراجتهاد.

5. سبکهای استنباط

مبادی اجتهاد

پا نهادن به عرضه هر دانشی ، آگاهیها و بینشهای آغازینی می طلبد. این بینشها و شناختها طالب علم را با خاستگاه ، سیر تاریخی و تطور علم ، پایگاه و روابط آن با دیگر دانشهای بشری ، مکانت و نقش آن در حیات بشر، کاربرد و چگونگی بهره وری از آن آشنا می کند.

دراین راست، در بخش مبادی اجتهاد، مباحثی چون : سیرتاریخی واژه اجتهاد، مکانت و پایگاه اجتهاد، فلسفه و جودی و حقیقت اجتهاد، خاستگاه و تطور تاریخی و.. عرضه می گردد.

شناخت این مباحث ، ما را بر فهم کارآیی عناصراجتهاد، جداسازی ابعادانعطاف پذیرازاصول تغییر ناپذیر و تکمیل کاستیها توانا می سازد و زمینه را برای تکامل دستگاه استنباط در جهت برقراری جامعه و نظامی براساس قوانین اسلام وارزشهای الهی ، فراهم می کند.

سیرتاریخی واژه اجتهاد

دراین مقال ،از چگونگی شکل گیری اجتهاد و تکامل متد و پیچیدگی مباحث ، بحثی به میان نخواهد آمد (در بحث حقیقت واجتهاد به آن خواهیم پرداخت ) همچنین مبحث علل و عوامل بستر تطور مسائل وادوار آن ، به خاطر گستردگی دامنه بحث ، دراین جا مطرح نخواهد شد.

دراین مقال ، واژه اجتهاد را در متون و فرهنگ اسلامی و بار مفهومی آن را درادوار و مذاهب مختلف ، مورد کندوکاو قرار می دهیم .

محورهای بحث :

1. واژه اجتهاد در لغت .

2. واژه اجتهاد در قرآن و سنت .

3.اجتهاد به معنای خاص : مرادف با قیاس واستحسان ( اجتهاد منبع تشریع) .

4.اجتهاد به معنای راه و رسم استنباط احکام .

بی شک ، درستی و نادرستی این بار معانی در کاراین مقال نیست .

آنچه دراین مقال مطرح می شود: علل ترک یک تعریف وانتخاب تعریف دیگراست که به گونه ای گذرا به آن خواهیم پرداخت .

واژه اجتهاد در لغت

در فرایند معنای لغوی اجتهاد،از کهنترین کتاب لغت آغاز می کنیم و با نگاهی به تفسیراین واژه دیگر کتابهای لغت ، معنای آن ر، فرادید شما می نهیم .

خلیل بن احمد فراهیدی (متوفی 175) در کتاب[ العین] ، می نویسد:

الجهد بلوغک غایه الامرالذی لا تالوا عن الجهد فیه والجهد شیئی

جهد، به کار گرفتن تمام توان و تلاش برای دست یابی به هدف ، و جهد چیزاندکی است که کم خواه با آن به زحمت و رنج زندگی کند.

اسماعیل بن حماد جوهری جوهری (متوفی 393ه.ق) [الصحاح] می نویسد:

الجهد والجهد:الطاقه و قرء: والذین لایجدون الا جهدهم. و [جهدهم] قال الفراء : الجهد بالضم الطاقه والجهد بالفتح من قولک : [اجهد جهدک فی هذاالامر] الی ابلغ غایتک و لایقال : [اجهد جهدک] والجهد: المشقه . یقال : [جهد دابته و اجهدها] اذا حمل علیها فی السیر فوق طاقته، وجهدالرجل فی کذاای جد فیه و بالغ ... والاجتهاد والتجاهد بذل الوسع والمجهود 2 .

جهد و جهد به معنای[ توان] است . کلمه [جهدهم] در آیه لایجدون الا جهدهم] با فتح و ضمه قرائت شده است . فراء گفته است : جهد به معنای طاقت و توان است و جهد در گفته تو : [اجهد جهدک] گفته نمی شود. معنای دیگر[ جهد] رنج و مشقت است . وقتی مرکب را بیش از قدرت و نیرویش بار کند، عرب گوید: [جهد دابته واجهدها] نیز وقتی کسی در کاری جدی و نستوه باشد. عرب گوید [جهد الرجل فی کذا] ...اجتهاد و تجاهد به کارگیری همه تلاش و توان است.

براین اساس اجتهاد و تجاهد، با وجود کاربردهای گوناگون در موارد حسی و غیرحسی به معنای[ به کارگیری همه توان و تلاش است] .

احمد بن فارس بن زکریا متوفی 395 در معجم مقاییس اللغه ، معنای اصلی ماده[ جهد] را رنج و مشقت گرفته و معانی دیگر را پیدا شده از مناسبت بااین ریشه شمرده است . و دراین زمینه می نویسد:

[ الجیم والهاء والدال ،اصله المشقه ثم یحمل علیه ما یقاربه] . 3 .

ولی مولف کتاب[ المصباح المنیر] وسع وطاقه رااصل در معنای[ جهد] دانسته است واین که جهد (با ضمه ) به معنای طاقه و جهد (با فتحه ) به معنای مشقت باشد، به عنوان گفته ای ضعیف نقل کرده است .او در همان کتاب ،[ نهایه و غایه] رااز معانی اختصاصی[ جهد] (با فتحه ) دانسته و براین اساس اجتهاد را چنین معنی کرده است : واجتهد فی الامر: بذل وسعه و طاقته فی طلبه لیبلغ مجهوده و یصل الی نهایته . 4

راغب اصفهانی در مفردات ، [جهد] (با فتحه ) را به معنای مشقت و[ جهد] (با ضمه ) را به معنای وسع گرفته واجتهاد را به[ اخذالنفس ببذل الطاقه و تحمل المشقه] 5 معنا کرده است .

براین اساس گر چه دراصل معنای حقیقی[ جهد] و جهد اختلاف است ، ولی در معنای[ واژه اجتهاد]اختلاف نظر چشم گیری وجود ندارد زیرا می توان گفت : به کارگیری همه توان و تلاش در کاری که دست یابی به آن سهل و آسان نمی باشد و رنج مشقت را برای رسیدن به مطلوب به همراه دارد،از مشتقات کلمه[ اجتهاد]است .

سعدالدین تقتازانی دراین زمینه می نویسد:

[ الاجتهاد فی اللغه تحمل الجهد و هوالمشقه فی الامر. یقال :اجتهد فی حمل حجرالبزاره و لایقال اجتهد فی حمل النارنجه] . 6 .

کاری رااجتهاد گویند که تحمل رنج و مشقت را به همراه داشته باشد زیرا عرب در حمل سنگ آسیاب این واژه را به کار می برد، نه در حمل یک عدد نارنج .

شاید بتوان گفت : معنای اصلی واولی ماده جهد، به کارگیری همه توان و نیرو و برای رسیدن مطلوبی است که دست یابی به آن آسان نیست واین تلاش ، تحمل رنج را به همراه دارد، واین معنی که لازمه معنای اصلی اجتهاداست ، بعدها در کتابهای لغت ، به عنوان یکی از معانی اجتهاد، محسوب شده است 7 .

واژه اجتهاد در قرآن و سنت

گر چه حقیقت اجتهاد یعنی ، تلاش فکری و نظری دانایان به متون و منابع دینی برای فهم معارف ،احکام و مقررات اسلام ،از ویژگیهای جدانا پذیری اسلام است و با تعبیرهایی چون :[ شناخت حلال و حرام الهی] ، [تفقه در دین] ،[ استنباط احکام] و... به آن توصیه شده است . ولی کلمه [ اجتهاد] به معنای منطق استنباط احکام ، که امروزاز آن منظور می شود، سرگذشتی ویژه دارد.

این کلمه در قرآن و سنت معصومین با حفظ همان معنای نمودها و مصادیق متعددی به خود گرفت که به طور گذرا فرادیدتان می نهیم .

واژه اجتهاد در قرآن

در قرآن این ماده با صیغه های : جهد، جهد، جهاد و مشتقات باب مفاعله آمده است . با صیغه جهد، فقط دراین مورد، به کار رفته است :

الذین یلمزون المطوعین من المومنین فی الصدقات ، والذین لایجدون

آن منافقاتی که برانفاق مومنان مخلص ، خرده می گیرند و مومنان ناداری را که تمام توان مالی خود را در راه خدا می دهند با مسخره می گیرند، خد، آن منافقان رااستهزاء می کند و عذابی دردناک در انتظار آنهااست .

[جهد] در آیه یاد شده به معنای[ طاقت] و نهایت توان است زیرااین گروه مومنان همان اندک مال خود را که قوت زندگیشان بود برای رزمندگان ، بدون شرم و آز از کمی آن ، آوردند.

وجهد (با فتحه ) درقالب جمله:[ واقسموا بالله جهدایمانهم] در پنج جای قرآن : (مائده .53،انعام .109، نمل .38، نور.53 و فاطر 43) آمده است .

زمخشری در معنای جهد می نویسد:

[جهد یمینه مستعار من جهد نفسه ،اذا بلغ اقصی وسعها و ذلک اذا بالغ فی الیمین و بلغ غایه شدتها ورکادتها] 9 .

جهد یمین کنابه از به کار گیری نهایت توان و کوشش و تلاش با شگردهای مختلف باری باوراندن و راستی سوگنداست .

ولی با صیغه جهاد و مشتقات باب مفاعله در حدود سی مرتبه در قرآن آمده است .

در همه این موارد، منظور هر تلاشی و کوشش بی دریغی است که همه توان و طاقت در آن برای رسیدن به مقصد به کار رود.

واژه اجتهاد در سخنان پیامبر[ص]

در گفتار پیامبر نیز،این واژه ، با حفظ همان معنای لغوی ، در موضوعهای مهمی که در شریعت اسلامی برای فرد و جامعه حیاتی است و کوشش هر چه بیشتر در آنها شایسته و بایسته است ، به کار رفته است ،از جمله :

..صلوا علی و اجتهدوا فی الدعاء 10 .

ارتباط پیوسته و مدام با خد، جان مایه انسان مسلمان است . گسستن از معبود حقیقی و نداشتن ذکری مدام و نیایش روزانه ، غفلت را بر او حاکم می کند و از خود بیگانگی را در پی می آورد.ازاین روی ، پیامبر دراین حدیث و احادیث دیگر با واژه [اجتهد] صرف همه توان و تلاش را در دعا و نیاش ، به پیروانش توصیه می کند

... اذا حکم الحاکم فاجتهد فاصاب فله اجران واذا حکم فاجتهد

عرض و آبروی مسلمان ، در اندیشه اسلامی ، مقامی بلند دارد. شریعت اسلام برای حراست از آن ، مقرات حقوقی واخلاقی ویژه قرار داده است .

قاضی و حاکم ، چون از موضع قانون و دین با آبروی مسلمانان سروکار دارد و خطای از ممکن است زندگی انسانهایی را به مخاطره اندازد، پیامبراسلام ،افراد عالمی را که شرایط قضاوت را دارا هستند، به حل نزاع مسلمانان فرا می خواند و آنان را در صورت به کارگیری همه توان و تلاش خود در جهت تشخیص حق ، ماجور می داند.

اجتهدوا فکل میسر لما خلق له 12 .

تمام توان و نیروی خود را در عرصه حیات به کارگیرید زیرا هر کس بدانچه ساختار آفرینش اوست ، رسد.

دراینجا نیز، واژه اجتهاد، در به کارگیری همه توان درانجام وظایف دینی که فلسفه آفرینش انسان را تکشیل می دهد،استعمال شده است .

3. واژه اجتهاد در کلام امامان (ع)

کاربرداین واژه در کلام خدواند وحی چونان پیامبر در به کارگیری همه توان و قدرت در کارهای مهم و دشواراست . کارهایی که رسیدن به آنها رنج و نسوهی می طلبد، مثل : شب زنده داری ، ترک گناه و کسب پارسایی . واضح است که این گونه اعمال ، درگیری با گرایشهای حیوانی و نفسانی را به همراه دارد واز مصادیق جهاد اکبر در فرهنگ شیعه به شمار می رود. روایات رسیده ازامامان شیعه دراین زمینه بسیاراست که ما چند نمونه ذکر می کنیم :

امام صادق (ع) می فرماید:

اعلمواانه لیس بین الله و بین احد من خلقه ملک مقرب ولا نبی مرسل

بدانید جزاطاعت خد، هیچ آفریده ای : نه فرشته مقرب ، نه پیامبر مرسل و نه غیرازاینان از مخلوقاتش ، واسطه ای نمی باشد پس در فرمانبرداری او سختکوش باشید.

علی [ع] می فرماید:

انه لیس علی الامام الا ما حمل من امر ربه :الا بلاغ فی الموعظه

برامام نیست جز مسوولیتهایی که خدا بر عهده او نهاده است :

کوتاهی نکردن در موعظه ، نستوهیدنن و کوشش بی امان در نصحیت ، زنده کردن سنت ، جاری ساختن حدود بر مستحقان ، رساندن حقوق مالی مردم به آنان .

وجاهدوا فی طلب مالا عذر لکم فیس جهله فان لدین الله ارکانا لا

امام صادق (ع) فرمود:

تمام هم و کوشش خودتان را در دست یابی به آنچه ترک آن عذری ندارید به کار گیریدزیرا دین خدا را اصول کافی و ارکانی است که با جهل به آنها سختکوشی انجام ظاهر عبادات نفعی نخواهد بخشید.

همانگونه که امام (ع) دراین روایت ،اجتهاد درانجام عبادات ظاهری را با جهل به برخی ارکان اسلامی بی بها می خواند،اجتهاد بدون ورع و پارسایی نیز نزد خدا ارجی ندارد:

لا ینفع اجتهاد لاورع فیه 16 .

اجتهاد: منبع تشریع

واژه اجتهاد در مدرسه فقهی اهل سنت ، معنای جدیدی پیدا کرد.اصحاب رسول الله[ ص] و عالمان ، در دوران نخست خلافت اسلامی ، آن جا که نص یا ظاهری برای استنباط حکم الهی در دست نداشتند، به ارههای دیگری برای بد دست آوردن حکم شرعی پناه بردند. آنان دراین راست،استنباط حکم از راه اری شخصی حجت دانستند و با استناد به برخی از سخنان رسول خدا (ص) نام آن را [اجتهاد] نهادند.

اجتهاد در فقه اهل سنت ، گاهی به عنوان منبع مستقل برای دست یابی به حکم شرعی ، به شمار رفت و گاهی عنوان برای هر تلاش نظری برای دست یابی به حکم شرعی ، در صورت فقدان نص و ظاهر، قرار گرفت 17 .

اجتهاد بااین معنی ، سرگذشتی ویژه دارد که در بخش منابع اجتهاد به گونه ای گسترده آورده خواهد شد. دراین مقال به گونه ای گذرا و کوتاه به برخی از علل پیدایی این معنی و پی آمدهاا و مخالفتهایی را که با آن شده است ،اشاره می کنیم :

1. علل پیدایش :

پس از پیامبر[ص] گرایش سیاسی جدیدی در مقابل امامت خادنان وحی و فلسفهه مبتنی بر وصایت ، پدید آمد که بعدها به نام مکتب سنت و خلافت ، نامیده شد.

این گرایش سیاسی ، که زمام امور مسلمانان را پس از پیانبر به دست گرفت ، در روند حرکت خود، پی در تدوین فلسفه سیاسی برای مشروعیت بخشیدن به نظام خلافت و تاسیس شیوه فقهی ، برای استخراج احکام و مقررات اسلامی ، بر آمد.

تئوریسینهای نظام خلافت ، با بهره وری از مقبولات عامه استناد به سخنان مشایخ قوم از صحابه و غیرصحابه ،اصولی را دراین راست، پس ریختند. تعارض این اصول با سیره و سنت رسول[ ص] ، که مایه استناد اصحاب خالص پیامبر، علیه دستگاه خلافت بود، موجب آن شد که نقل ، تدوین واستناد به گفته های پیامبر[ص] جدااز کانال دستگاه خلافت ، ممنوع گردد و با شعار:[ حسبنا کتاب الله] استناد صحابه به سخنان پیامبر[ص] بی اعتبار گردد.

این خط مشی ، گر چه در سالهای نخست ، در بعد سیاسی ، باعث استقرار نظام خلافت گردید، ولی در عرصه استنباط احکام واستخراج مقررات و نظامات اسلامی ، مشکلات بسیار جدی را فرا روی سردمداران خلافت نهاد و موجب فقدان منابع و متونی درانجام این مهم شد.

طراحان نظام خلافت ، دراین زمینه مکتب فقهی جدیدی را تاسیس کردند.ارکان این مکتب قرآن و آراء شخصی خلفا و صحابه بود برداشتهای شخصی دراین مکتب فقهی اعتباری چنان کلام خدا را یافت و به عنوان منبع تشریع محسوب شد.این آراء، بعدها عنوان[ اجتهاد] را به خود گرفت .

عوامل گرایش به این شیوه ،افزون بر نبوداحادیث مدون از پیامبر و منزوی ساختن راسخون در علم و دانایان به تاویل قرآن ، پیدایی پرسشهای نو و نیازهای علمی و فرهنگی جدید براثر گسترش فتوحات اسلامی و تلاقی جامعه اسلامی با فرهنگه، سنتها و عادتهای جدیداز یکسو و عدم تسلط عالمان دربار خلافت به اشارات ،اسرار و رموز قرآن از سوی دیگر بود.

اجتهاد، بدین معنی در بستر تاریخ خلافت ، شکل کلاسیک یافت . در زمینه منبع استنباط، گفتار کلاسیک یافت . در زمینه منبع استنباط، گفتار صحابه متن و منبع برای تابعین شد و در عرسه شیوه استدلال ، قالب مدرسه ای پیدا کرد و قلمرو واجتهاد، قیاس ،استحسان و... را شامل شد.

2. مخالفتها و پیامدها

طلایه داران و پیروان مکتب وصایت که در بعد علمی و نظری عصر تشریع را با رحلت پیامبر[ص] سپری ندانسته ، گفتار و سیرت امامان شیعه ر، به نص پیامبراسلام در حدیث ثقلین و غیر آن ، هم وزن سنت و سیرت رسول دانستند و در قبال معنای نو پیدای اجتهاد موضع گرفتنداین اندیشه نو پیدا را که رای شخصی را منبع تشریع می دانست ،انحراف و بدعتی بزرگ در دین شمردند و با آن به مبارزه جدی برخاستند.

امام علی(ع) حامل لوای غدیر و نزدیکترین صحابی پیامبر، با لحنی توبیخ آمیز در پی آمدهای زیانباراین شیوه می فرماید:

ترد علی احدهم القضیه فی حکم من الاحکام فیحکم فیها برایه ثم

وقتی نزد یکی از قضات و عالمان ، موضوعی برای حکم نمودن برده می شود، براساس رای شخصی خود حکم می کند. همان موضوع بر غیر آن قاضی عرضه می شود، بر خلاف آن حکم می کند. قاضیان برای فهم صحت یکی از دو حکم نزد رهبری که منصوبشان کرده می روند،او، هر دو نظر متضاد را صواب می شمرد بااین که خدایشان یکی است پیامبرشان یکی است . کتابشان یکی است ! آیا خداوند به آنان فرمان داده است که نظریه های مخالف دهند و آنان به فرمان او چنین کنند! یااین که آنان راازاختلاف در حکم نهی کرده است ، ولی آنان سرپیچی کردند. یا خدا دینش را ناقص فرصتاد تا آنان به رای شخصی خود تکمیل کنند یااینکه (معاذالله ) آنان در تشریع با خد،انبازند و هرگونه حکم کنند باید خدا بدان راضی و خوشنود باشد. یااین است که خدای سبحان دینش را کامل فرستاده ولی پیامبراو[ ص] درابلاغ آن کوتاهی کرده است ؟

امام صادق[ ع] که در دوره شکوفایی واوج رواج روشن قیاس و رای گیری می زیست ، مبارزه بااین انحراف را در دو زمینه پی گرفت : در بعد اثباتی ، مکتب فقهی و شیوه استنباطی بر پایه قرآن و سنت ، بنا نهاد و راه و رسم استخراج فروع راازاصول و تطبیق کلیات را بر مصادیق به شاگردان خود آموخت .

در بعد دیگر، مفاسد، سستی و بی پایگی قیاس رو رای گرایی را بر ملا کرد و آن را تلبیسی ابلیسی به شمار آورد.امامان دیگر شیعه نیز در هر فرصتی پیامدهای زیانباراین شیوه را گوشزد کردند و مردم دوران خود رااز افتادن دراین مهلکه ، بر حذر داشتند.

مخالفت با رای گرایی ،اختصاص به شیعه نداشت . متعبدان به متون دینی از عالمان اهل سنت بویژه ظاهریون نیز بااین روشن درگیر شدند و اجتهاد را به عنوان منبع تشریع ، محکوم کردند و در رد آن سخنها گفته و کتابها نوشته اند.البته زاویه و مبانی حمله این گروه ازاهل سنت با مبانی مبارزه امامان و عالمان شیعه یکی نبود. آنان به بهره وری از رای واندیشه دراستنباط احکام حساسیت داشته و عقل را دراین میدان قاصر می دانستند، ولی شیعه با مبانی دیگر چون :استمرار عصر نص وجود قواعد واصول برخاسته از قرآن و سنت برای پاسخگویی به حوادث واقعه ، ناهنجاریهایی ماهوی این شیوه و ... به مخالفت با آن برخواستند دراندیشه امامان شیعه ، جمودگرایی ، تعطیل فکر واندیشه از همان انحرافی برخوردار بود که رای گرایی و قیاس .

آنان خود به شیوه بهروری ازاصول منابع برای پاسخگویی به پرسشهای نو پید، توصیه می کردند و راه و رسم استنباط را به پیروان خود می آموختند:

دستو دادند:

انما علینا القاء الاصول و علیکم ان تفرعوا . 19

مااصول شریعت را بیان می کنیم تا شما در چهار چوب آن آموزه ه، پرسشهای نو را در پاسخ گویید.

تعالیم و آموزه های بسیاری ازامامان شیعه در زمینه تطبیق کلیات بر حوادث واقعه ، رد فروغ به اصول و شیوه برداشت از آیات قرآن به یادگار مانده است که بخشی از آن گفته ها در[ الاصول الاصیله] مرحوم فیض کاشانی و سیدعبدالله شر، گرد آمده است .

پس از سپری شدن عصر نص ، با غیبت ولی عصر، عالمان شیعه که مسوولیت تبیین و پاسداری از دین را بر عهده داشتند،این روش را (رای شخصی را منبع تشریع دانستن ) محکوم کردند و با آن به مبارزه گرانقدر و کتابهای پرمایه ای دراین زمینه پدید آمداز جمله :

1.الاستفاده فی الطعون علی الاویل والرد علی اصحاب الاجتهاد والقیاس ، عبدالله بن عبدالرحمن الزبیری .

2.الرد علی اصحاب الاجتهاد فی الاحکام ،ابوالقاسم ، علی بن احمد کوفی .

3.الرد علی من رد آثارالرسول واعتمد علی نتایج العقول ، هل بن ابراهیم بن ابوالفتح مدنی .

پس از غیبت صغری ، شیخ طوسی ، رحمه الله علیهم ، و علمای دیگراین راه راادامه دادند. ابن ادریس در قرن ششم دراین زمینه ادعای اجماع علماء شیعه کرده است :

والقیاس و الاستحسان و الاجتهاد باطل عندنا 20 .

این کلمه تا قرن هفتم و آثار و کتابهای علمای شیعه مبغوض بوده است به گونه ای که دراجازات خوداز آن کلمه بهره نمی جستند و در شرایط قاضی به جای صفت اجتهاد کلماتی چون: [ عالم به کتاب وفقه] ،[ علم به حق ، عارف به کتاب ، سنت واجماع] ، [ عالم به احکام واهلیت فتوا] می آوردند پس از محقق حلی و وارد شدن واژه اجتهاد در فرهنگ شیعه ، شهید ثانی ، در کتاب قضاء مسالک ،اجتهاد را برای اولین بار به عنوان یکی از صفات قاضی بیان می کند و در ذیل عبارت شرایع چنین می نویسد:

[ المراد بالعالم هناالمجتهد فی الاحکام الشرعیه و علی اشتراطه ذلک فی القاضی اجماع علمائنا]. 21

به هر حال ، نتایج و پیامدهای این طرز تفکر در باب اجتهاد و درگیری و هرج و مرجی که لازمه این روش بود، نه تنها موجب بیگانگی احکام صادره بااصول و موازین شریعت گردید، بلکه باعث ناخوانی آرای عالمان مکتب قیاس و رای گرایی و آشفتگی دراحکام قاضیان این مکتب گردید

لذا عالمان دلسوز و رجال دین باور به چاره جویی برخاستند، ولی با کمال تاسف این چاره جویی به جای اصلاح این مکتب فقهی و تدوین مدرسه فقهی پرتحرک و به دورازافراط و تفریط به جمود وانسداد باب اجتهاد انجامید و مایه تسلط رخوت و رکود بر بخش عظیمی از فرهنگ مسلمانان گردید.

اجتهاد: راه و رسم استنباط احکام

مخالفت به حجیت رای شخصی دراستنباط احکام تنهااز سوی امامیه نبود، برخی از نحله ها و مکتبهای فقهی اهل سنت نیز با آن موافق نبودند. حمله های تندی از سوی پیروان احمد حنبل علیه این شیوه انجام گرفت و با پیدایی و قدرت یافتن[ ظاهریون] در مجامع فرهنگی اهل سنت ، مبارزه علیه این اندیشه ، شدت یافت . بسطاشکالهای بی پاسخ براین شیوه و برخی عوامل دیگر، زمینه تجدید نظر و پیدایی معنای عام[ اجتهاد] را پدید آورد واز سوی عالمانی مانند:ابواسحق شیرازی (متوفی 471 ه) اجتهاد عنوان مجموعه عناصر و قواعداستنباط احکام شد. 21

پس ازابواسحق ،ابوحامد محمد عزالی (متوفی 505ه)اندیشه ور با نفوذ جهان اسلام دراین زمینه نوشت :

[ الاجتهاد... بذل المجتهد وسعه فی طلب العلم باحکام الشریعه]... 22

اجتهادآن است که مجتهد همه توان تلاش خود را در دست یابی به احکام شرع به کار گیرد.

تحصیل علم که دراین تعریف آمده است ، با مبانی و ساختاراجتهاد اهل سنت ناسازگاراست زیرا بیشترین محصول اجتهاد در آن مکتب ، مظنونات است نه علوم . در مکتب فقهی اینان ، نصی که علم آور باشد محدود به روایات چندی است که از پیامبر رسیده است و منابع دیگر آنها چون : قیاس ،استحسان و... ماهیت و ساختار ظنی دارند.

اشکال دیگراین که : آوردن لفظ مجتهد پیش از روشن شدن معنای اجتهاد اشکال دور را به همراه دارد.

شاید برای پرهیزازاین اشکالها بود که سیف الذین آمدی (متوفی 631ه) از تعریف عزالی عدول کرد و در معنای اصطلاحی اجتهاد چنین نوشت :

[...استفراغ الوسع فی طلب الظن بشیی من الاحکام الشرعیه علی وجه یحس من النفس العجز عن المزید فیه]. 23 .

این تعریف نه اشکال دور را به همراه داد و مهم با مبانی عمومی مکتب فقهی اهل سنت سازگاری دارد.

براثر تلاقی اندیشه اهل سنت باافکار بدیع اصولی فقهای متاخر شیعه و رویارویی با مسائل و نیازهای نو، دیدگاههای جدیدی در زمینه منابع ، منطق اجتهادی ، فتح باب اجتهاد و تعریف آن در دوره های بعد پدید آمد که نقل آن مجال دیگری را می طلبد.

عالمان شیعه ، پس از غیبت صغری ، نخصت احادیث رسیده از پیامبران و امامان معصوم[ ع] را تدوین و باب بندی کردند و شیوه هایی در زمینه شناخت رجال اسناد حدیث ، برای جداسازی روایات صحیح از ضعیف پی ریختند، سپس اصولی رااز متون و نصوص این روایات استخراج کردند و در دوره های بعد، در پی تدوین دستگاه استنباط احکام ، به گونه ای کلاسیک ، برآمدند.

در همین راست، محمد بن نعمان ملقب به شیخ مفید، رساله ای کوچک در علم اصول نگاشت 24 و پس از آن سیدمرتضی[ الذریعه الی اصول الشریعه] و شیخ طوسی ،[ عده الاصول] را به جهان علم عرضه کردند.

دراین کتابه،اجتهاد، به عنوان منبع تشریع طرح و رد شد و منابع دیگری ، در صورت نبود حدیث ، چون :احکام عقلیه پیشنهاد گردید.

در قرن هفتم تحولی شگرف در واژه اجتهاد نزد شیعه پدید آمد. محقق حلی ، فقیه وارسته شیعه ، کلمه[ اجتهاد]، ر، عنوان راه و رسم استنباط احکام ، نهاد:

[ اجتهاد در عرف فقها به کارگیری تمام توان برای دست یابی به حکم شرعی است بنابراین استخراج احکام ازادله شرعیه اجتهاداست چون نیاز به یک سلسله اعتبارات ذهنی واعمال فکر دارد و به آسانی از ظواهر نصوص ، در بیشتر موارد، به دست نمی آید. تفاوتی ندارداین دلیل فیاس باشد یا غیر قیاس . بااین معنی ، قیاس یکی ازادله اجتهاد، خواهد بود نه مساوی و معادل با آن .اگر گفته شود بااین تفسیر، علمای امامیه نیزاهل اجتهاد خواهند بود. در پاسخ می گوییم : درست است .البته باید قیاس را (به معنای عام آن )استثنا کرد. ما نیز در به دست آوردن احکام شرعی ، راههای نظری را طی می کنیم]. 25

براین اساس ، واژه اجتهاد که عنوان یکی از منابع و مصدر تشریع احکام محسوب می شد و شیعه با آن ستیزی بی امان داشت ، توسط فقیه ژرف اندیش شیعه محقق حلی ، صاحب شرایع ، در فرهنگ فقهی شیعه عنوان [دستگاه استخراج احکام] شد و پس ازاو همین معنا شایع و رایج گردید.

پژوهش پیرامون اجتهاد و قواعداستنباط احکام ، پس از محقق حلی ، در مکتب شیعه ، رشدی چشم گیر پیدا کرد و دراین باب میراث پرمایه ای به جای ماند. در زمینه تعریف اجتهاد که مورد بحث ما دراین مقال است و نیز، موشکافیها و دقتهاانجام گرفت وانظاری نو و بدیع ، پدید آمد.

پی گیراین تعریفه، در کتابهای فقهی واصولی شیعه ، دلپذیر و شنیدنی است .

چند و چون دراین تعریفهاو آوردن نقدها وایراده، بحثی ذهنی و آکادمیک است و با هدف ما دراین سلسله گفتار ناسازگاراست . ما در این مقال به گونه ای گذرا سیر تاریخی برخی ازاین تعاریف را بااندکی توضیح می آوریم . حکیم ، کلامی و فقیه اندیشه ور، علامه حلی (متوفی 736) در کتاب :[ نهایه الوصول الی علم الاصول] نویسد:

[...الاجتهاد...استفراغ الوسع فی طلب الظن بشی ء من الاحکام الشرعیه بحیث ینتفی اللوم علیه بسب التقصیر] 26 ..

اجتهاد به کارگیری همه توان ، بدون هیچ کوتاهی ، در جهت دست یابی به ظن نسبت به احکام شرعی است .

قضاوته، دیدگاهها و تعریفها را باید در بستر علمی زمانی خود دید و با معیارها و مبانی آن زمان ، جایگاه و جهت کلام را فهمید.

تعریف اجتهاد در روزگار علامه را نمی توان با گسترده ای که امروز برای اجتهاد، مطرح است ، سنجید. در زمان علامه ،اجتهاد عنوان مجموعه روشها و قواعدی بود که فقیه با نبود نص و ظاهر، به سراغ آنها می رفت و حکم شرعی رااستنباط می کرد. بااین معنی دست یابی به حکم شرعی هم بذل تمام توان و کوششی بی دریغ می طلبد و هم محصول آن مظنونات خواهد بود،البته مظوناتی که با مقدمات مشروع و حجتهای یقنی به دست آمده است .

صاحب معالم 27 (متوفی 1011) و برخی دیگراز فقیهان شیعه ، همین تعریف را برای اجتهادانتخاب کرده اند.

با گسترش دایره علم اصول و پیدایش وافزایش[ قواعد فقهیه] معنای اصطلاحی نیز حوزه فراختری را شامل شد و عناصر دیگری چون : ملکه ، حجت ، وظایف علمیه و... در تعریف اصطلاحی وارد شد. براین اساس ، تغییر تعریف اصطلاحی اجتهاد برخاسته واز تحول ابزار دخیل دراستنباط بوده است و هر کدام از فقها به عناصر خاصی دراستخراج احکام نظر داشته اند و به گونه ای حقیقت اجتهاد را معرفی کرده اند.

فقیه ژرف اندیش آقاضیاء عراقی دراین زمینه می نویسد:

تعبیرهای فقیهان در شرح معنای اصطلاحی اجتهاد متفاوت است ، ولی این تعریفهای متفاوت برخاسته از حقیقت اجتهاد نیست زیرا حقیقت اجتهاد نزد همه علماء عبارت است از:

استفراغ الوسع فی اعمال القواعدالفقهیه لتحصیل المعرفه بالوظیفه الفعلیه من الواقعیه والظاهریه 28 .

صرف تمام نیرو و توان در بهره وری از قواعد فقهی (وابزار دیگر استنباط) برای دست یابی به وظایف و مقررات موردابتلاء در زندگی .

دراین راست، مرد دین شناس شیعه ، بهاءالدین عاملی ، معروف به شیخ بهایی واژه ملکه را در تعریف اجتهاد آورده و تعریفی چنین ازاجتهاد، در عرضه کرد:

[ الاجتهاد: ملکه یقتدریها علی استنباط الحکم الشرعی الفرعی من الاصل فعلااو قوه قریبه] 29 .

اجتهاد، ملکه و نیرویی است که دارنده آن براستنباط حکم فرعی شرعی ازاصول القاء شده از سوی شارع ، توانا می کند.

با آوردن ملکه به جای[ استفراغ وسع] هرگونه تلاشی در تحصیل احکام شریعت ،اجتهاداصطلاحی شمرده نمی شود بلکه کوشش و تلاش خبره این فن ، اجتهاد مشروع است . نیز با عبارت[ ...من الاصل] می رساند که این استنباط باید در چهارچوب اصول عرضه شده از جانب شارع باشد.

برخی فقیهان بزرگ شیعه ، بااین که اشکالاتی برآوردن[ ملکه] در تعریف اجتهاد شده بود،ازاین واژه در تعریف خود بهره برده و هرکدام برای رفع اشکالی که بر تعریف شیخ بهایی داشتند، عناصر دیگر تعریف را تغییر دادند.

آیت الله شیخ عبدالکریم حائری واژه[ ملکه] را در تعریف خود آورده است و برای این که این تعریف ،احکام برگرفته شده ازاصول عقلیه را شامل شود،[ تحصیل القطع بالوظیفه العملیه] را به جای دیگر عناصر آمده در تعریف شیخ بهایی ، آورده است . 30

نیز صاحب[ نایت الاصول] برای لزوم فعلیت در مجتهد، کلمه[ استفراغ] را برابتدای تعریف افزوده و دو کلمه : [ استفراغ] را برای ابتدای تعریف افزوده و دو کلمه :[ فعلااوقوه قریبه] را حذف کرده است .

فقیهان ژرف اندیشی چون علامه محقق ، شیخ محمدحسین اصفهانی ، معروف به [کمپانی] 31 و محقق متتبع ، علامه محمدتقی حکیم نیز، در تعریف اجتهاد از کلمه ملکه بهره برده واشکالهای وارده را مردود دانسته اند. علامه محمدتقی حکیم ، در کتاب سودمند، [الاصول العامه المقارن] می نویسد:

والانسب ، فیما نری ان یعرف : [ ملکه تحصیل الحجج علی الاحکام الشرعیه اوالوظایف العملیه ، شرعیه اوعقلیه] 32 .

گروهی دیگراز فقیهان شیعه باانتخاب کلمه[ استفراغ وسع] به جای ملکه و آوردن لفظ[ حجت] به جای ظن و علم به احکام شریعت ، تعریفهای متفاوتی را عرضه کردند.

فقیه پراس، سیدابوالحسن اصفهانی آوردن لفظ ملکه را در تعریف موردانتقاد قرار داده واجتهاد را چنین تعریف می کند:

[ الاجتهاد عندنا عباره عن استفراغ الوسع فی استنباط الاحکام الشرعیه عن ادلهاالتفصیلیه] 33 .

اجتهاد نزد ما آن است که : تمام توان و تلاش در جهت استنباط احکام از منابع وادله تفصیلی آن ، به کار گرفته شود.

محقق خراسانی بر آوردن کلمه[ حجت] در تعریف اجتهاد، پای می فشارد و پس از نقل تعریف علامه حلی و شیخ بهائی می نویسد:

[لازم است به جای ظن ، لفظ حجت را نهاد تا جایی برای اشکال باقی نماند]. 34

جامع ترین تعریفی که ازاین دسته از فقیهان عرضه شده است ،از آن [صاحب مصباح الاصول] است . وی دراین زمینه می نویسد:

[والصحیح ان یعرف الاجتهاد باستفراغ الوسع فی تحصیل الحجه علی الاحکام الشرعیه اوتعیین الوظیفه عند عدم الوصول الیها]. 35

تعریف درست اجتهاداین است : به کارگیری همه توان در جهت به دست آوردن حجت براحکام شرعی یا تعیین وظیفه در صورت دسترسی نداشتن به آن .

سپس در جامعیت این تعریف می نویسد:

[ اخباری را نیز گریزی از پذیرش این تعریف نیست . تنها می تواند با آنچه رااصولی حجت براحکام شرعی قرار داده است ، مخالفت کند].

در قرآن و سنت چون[ تفقه] ،[ علم به احکام] ،[ معرفت به حلال و حرام] ،[ استنباط] و... در حقیقت اجتهاداستعمال شده است که به چند و چون آن در بحث :[ حقیقت اجتهاد]، به یاری خد، خواهیم پرداخت .

ادامه دارد

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان