بازدید از مؤسسه آل البیت ( علیهم السلام) و سخنرانی در دانشگاه اردن
برنامه ما در روز (دوشنبه 14/2/77) در دو بازدید از دو مرکز فرهنگی و علمی خلاصه می شود:
1 - بازدید از موسسه «آل البیت ( علیهم السلام)» .
2 - دیدار با رئیس دانشگاه اردن و سخنرانی در جمع اساتید و دانشجویان . دقائقی پیش از ساعت 9 صبح با جناب آقای عبدالحمید مکارم وابسته فرهنگی سفارت ایران در کشور اردن هاشمی به سوی موسسه حرکت کردیم، و در مدخل موسسه با استقبال گرم آقایان: «دکتر ابراهیم شیوخ » معاون موسسه، و «دکتر فاروق جرار» و «دکتر حسین رواشده » روبه رو شده و به دفتر معاون هدایت شدیم، پس از خیرمقدم گوئی از طرف جناب آقای دکتر شیوخ و ابراز تشکر از طرف ما، محور سخن فعالیت های مختلف موسسه در زمینه های موضوعات اسلامی به ویژه در تقریب بین مذاهب اسلامی بود، آقای دکتر شیوخ، اظهار داشتند که این موسسه که از سال 1982 تاکنون پنج کنفرانس در شهرهای امان، رباط و لندن در زمینه حقوق بشر در اسلام، وقف اسلامی، زکات و تقریب بین مذاهب برپا کرده است، و موضوع کنفرانس برای سال آینده، مساءله «جایگاه اجتهاد در اسلام » است .
وقتی سخن وی به موضوع کنفرانس در سال آینده رسید، که همان مساءله «جایگاه اجتهاد در اسلام » است، بنده فرصت را مغتنم شمرده رشته سخن را به دست گرفته، و در این مورد بیانی داشتم که به گونه ای از نظر خوانندگان می گذرد:
«اجتهاد یکی از پایه های «خاتمیت رسالت رسول خاتم » (ص) است و اگر این اصل را کنار بگذاریم، خاتمیت شریعت اسلام دچار مشکل «لاینحل » می گردد و شریعت اسلامی نخواهد توانست تکلیف رویدادهای جدید و نوظهوری که حکم آنها در قرآن و سنت منعکس نیست، روشن سازد، و لذا مسلمانان با درگذشت پیامبر (ص) با رویدادهائی روبه رو شدند که هرگز در کتاب و سنت مطرح نبوده، هرچند استخراج حکم آنها از قوانین کلی، امکان پذیر بود» .
از این نظر متفکران اسلام در تمام مراحل به اجتهاد پناه برده و مشکلات فقهی جامعه اسلامی را از این رهگذر می گشودند و در نتیجه، مذاهب فقهی متعددی پدید آمد، که برخی از آنها مانند مذهب «لیث » در مصر و «اوزاعی » در شام و غیره، منقرض شدند و تنها چهار مذهب باقی ماندند .
پیروان ائمه اهل البیت ( علیهم السلام) با داشتن چنین مرجعی مهم که در حدیث ثقلین عدل قرآن معرفی شده اند، از اجتهاد نیز بی نیاز نبودند، زیرا دسترسی به امام معصوم در هر زمان و مکانی امکان پذیر نبود، از این جهت مدارس فقهی شیعه در عراق و ایران حتی در حال حیات امامان و حضور پیشوایان معصوم، از اجتهاد بهره می گرفت و در عصر امام باقر و امام صادق ( علیهماالسلام) قهرمانانی مانند: «ابان تغلب » ( 141 ) و «زراره بن اءعین » (80 - 150) و «محمد بن مسلم طائفی ثقفی » (80 - 150) و دیگر شخصیتهای فقهی پا به میدان فقاهت و اجتهاد نهاده و با تلاش علمی خود به فقه شیعه غنا بخشیدند، من در کتاب «الفقه متابعه و ادواره » سیر اجتهاد را در شیعه به تفصیل نگاشته ام و این کتاب به ضمیمه «طبقات الفقهاء» در دست انتشار است . اجتهاد در شیعه، به صورت اجتهاد مطلق است، یعنی مجتهد شیعی می خواهد حکم خدا را از کتاب و سنت و اجماع و عقل به دست آورد و مقید به یک مذهب فقهی خاصی نیست درحالی که اجتهاد در میان اهل سنت در این چند قرن اخیر، اجتهاد در مذهب معین است، مثلا فقیه حنفی با توجه به اصول و فتاوای موروث از ابوحنیفه، می خواهد راءی او را در این رویداد جدید، به دست آورده و کار با حکم واقعی خدا ندارد، چه بسا ممکن است حکم مستنبط از قواعد و اصول معتبر نزد امام فقه خود را با دیگر دلائل مخالف بداند ولی چون مفتی مقلد است به خود اجازه نمی دهد که از دائره فتاوای امام خود خارج شود . گرفتاری اهل سنت از روزی آغاز شد که همه مذاهب فقهی را الغا کردند و فقط به چهار مذهب رسمیت بخشیدند و در حقیقت حق راءی و نظر، حریت و آزاد فکری را از دیگران سلب نمودند و همه را مجبور ساختند که فقط در دائره مذاهب چهارگانه تلاش نمایند از آن زمان مفتیان بلاد که هر یک مقلد امامی بودند کوشش نمودند که فقط راءی امام مذهب را به دست آورند و از دائره مذهب فقهی خود پا فراتر ننهد . بستن باب اجتهاد، برای خود سرگذشت غم انگیزی دارد، مقریزی مصری در کتاب «خطط » می نویسد: «از سال 665 هجری قمری باب اجتهاد مطلق بسته شد، و در تمام شهرها جز چهار مذهب فقهی، مکتب فقهی دیگری باقی نماند و هرکس که پیرو مذهب دیگری بود، تنبیه می شد و فردی را بر قضاوت نصب نمی کردند و گواهی شخص را نمی پذیرفتند مگر این که پیرو یکی از مذاهب چهارگانه باشد و فقهای مذاهب چهارگانه، به پیروی از یکی از این فرق، الزاما فتوا داده و رجوع به غیر آنها را حرام دانسته و این حکم تا به امروز باقی است » (1) .
در سفر گذشته، رئیس موسسه آل البیت ( علیهم السلام) جناب آقای «ناصرالدین الاسد» مقداری از آثار چاپ شده موسسه را به کتابخانه امام صادق (ع) اهدا کرده و ما را مرهون الطاف خود قرار داده بود، برای جبران، آن یک دوره کتاب «مفاهیم القرآن » در هفت جلد حضور عزیزان اهدا کردم ضمنا یادآور شدم که مساءله «اجتهاد» و سرگذشت آن در اعصار گذشته در جلد سوم این مجموعه مطرح شده است، احساس کردم که دوستان حاضر در مجلس علاقمندند که جای بحث را مشخص کنم فورا جلد سوم را باز کردم و عرض کردم که در صفحات (271 - 288) این موضوع مطرح شده است . از رئیس موسسه جناب آقای «ناصرالدین الاسد» ، سراغ گرفتم گفتند: ایشان در مسافرت هستند . وقت دیدار بسیار فشرده بود، بنا بود در دانشگاه اردن دیداری با رئیس و اساتید داشته باشم، و در سالن اجتماعات سخنرانی کنم، در عین حال نخواستم در مساءله تقریب مذاهب نظر خود را بیان نکنم لذا یادآور شدم تقریب یکی از آرزوهای دیرینه مصلحان است، ولی واقعیت تقریب (نه در حد شعار) در گرو شناخت مذاهب اسلامی است، و تقریب بدون شناخت امکان پذیر نیست . و به عبارت دیگر: جهل به عقائد دیگران باعث دوری از هم می باشد، به امید آن که موسسه آل البیت ( علیهم السلام) (والاسماء تنزل من السماء) چهره واقعی مذهب اهل البیت ( علیهم السلام) را بشناساند در این صورت ما خواهیم دید که مشترکات ما بیش از مفترقات ما است . و در حد تعبیر معلم بزرگ مرحوم «سید عبدالحسین شرف الدین » خطاب به علمای اهل سنت در لبنان و غیره «ما یقربنا اءکثر مما یفرقنا» . یادآور شدم جمهوری اسلامی در ایران برای تقریب، گامهای بلندی برداشته و برای همین موضوع موسسه ای به نام «دارالتقریب بین المذاهب » تاءسیس نموده است و پیوسته پیام خود را وسیله مجله ای به نام «رساله التقریب » به علاقمندان تقریب می رساند و این مجله هر دو ماه یکبار منتشر می شود . حاضران در مجلس درخواست نمودند که مجله مزبور برای آنان ارسال گردد، ما هم پس از بازگشت به ایران، به دفتر «تقریب » درخواست آقایان را رسانیدیم . دیدار ما با هیاءت علمی موسسه تحقیقی آل البیت ( علیهم السلام) به پایان رسید، برای اجرای برنامه دوم (سخنرانی در دانشگاه اردن) به سرعت رهسپار سفارت ایران شدیم، تا به اتفاق سفیر محترم جمهوری اسلامی ایران آقای «محمد علی سبحانی » (2) به دانشگاه مزبور برویم . کشور اردن نسبت به کشورهای مجاور، یک کشور دانشگاهی است، از خارج دانشجو می پذیرد، استاد نیز اعزام می کند، یعنی بیش از نیاز جمعیت خود، دانشگاه در رشته های مختلف علمی دارد . و دانشگاه بزرگ آن دانشگاه اردن است که در پایتخت کشور «عمان » است، از نظر وسعت زمین و درختکاری و چمن کاری و مهندسی زیبا، در نوع خود کم نظیر است و درخور کشوری است که می گویند نودوپنج درصد آن با سواد است و مطبوعات روزانه آن، گواه بر صدق نسبت یاد شده می باشد . سخنرانی اینجانب قبلا در جراید امان اعلام شده بود، در روزنامه صبحی «الراءی » مورخ 4/5/98 آگهی به شرح زیر چاپ شده بود: فقیه ایرانی بحاضر بالجامعه الاردنیه الیوم «امان - الدستور - تستضیف الجامعه الاردنیه صباح الیوم «الاثنین » سماحه الفقیه آیه الله جعفر السبحانی من الجمهوریه الاسلامیه الایرانیه لاتعاء محاضره بعنوان التقریب بین المذاهب الاسلامیه . و تقام المحاضره فی مدرح محمد علی مدیر فی معنی اداره الجامعه الاردنیه . ترجمه آگهی: طبق گزارش روزنامه «الدستور» دانشگاه اردن صبح روز دوشنبه، پذیرای مهمانی از جمهوری اسلامی ایران - حضرت آیه الله جعفر سبحانی - می باشد سخنرانی تحت عنوان: «تقریب میان مذاهب اسلامی » . محل سخنرانی، آمفی تآتر «محمد علی مدیر» واقع در ساختمان خود دانشگاه . درج آگهی در روزنامه سبب شد که اجتماع بس فشرده ای در سالن پدید آید به گونه ای که پس از ورود به دانشگاه یک سره به سوی سالن هدایت شدیم، دیگر مجال آن نبودکه در دفتر رئیس دانشگاه کمی استراحت کنیم و از خصوصیات دانشگاه اطلاعاتی به دست آوریم . محل الصاق عکس موضوع سخن: «تقریب بین مذاهب » اعلام شده بود، وقتی اینجانب در پشت تریبون قرار گرفتم، مجری برنامه، پس از خیرمقدم گوئی و اظهار تشکر از پذیرش دعوت و ایراد در این جامعه، به معرفی اینجانب پرداخت در ضمن معرفی، سفیر محترم ایران یادداشت کوچکی برای من فرستاد و یادآور شد که شخصیتهای ممتاز کشور مانند: «دکتر عبدالسلام العبادی » وزیر اوقاف و شوون و مقدسات اسلامی، «شیخ عزالدین الخطیب التمیمی » قاضی القضاه و جمع کثیری از تمام طبقات در سالن حضور دارند و این مطلب سبب شد که جدی تر و حساب شده تر سخن بگویم . مجری در معرفی اینجانب (که گویا محتوا را از سفارت ایران و یا از جای دیگر گرفته بود)، پس از ذکر تاریخ و محل ولادت (تبریز سال 1347 هجری قمری برابر با 1928 میلادی) ادامه داد که سخنران پس از طی مراحل در زادگاه، برای تحصیلات عالی به شهر قم، مهاجرت کرده و از اساتید و شخصیتهائی مانند: مرحوم «آیه الله بروجردی » و «آیه الله طباطبائی » و حضرت امام » (ره) بهره گرفته است سپس افزود که سخنران مجلس، قریب سیزده سال، در محضر حضرت امام خمینی به تحصیل فقه و اصول پرداخته و برای اولین بار دروس ایشان را در سه جلد به نام «تهذیب الاصول » نوشته و آثاری فزون از صد جلد در انواع علوم اسلامی منتشر نموده است . محاضر (گوینده) مسوول موسسه پژوهشی و آموزشی به نام «موسسه الامام الصادق » (ع) در قم هستند که در آنجا علاوه بر بخش پژوهش، علم کلام در قالب مسائل قدیم و جدید، تدریس می شود و هر ساله، پنجاه نفر فارغ التحصیل در درجه دکترا تحویل جامعه علمی می دهد . اینک درخواست می کنیم، سخنان خود را پیرامون «تقریب میان مذاهب اسلامی » آغاز کنند . اینجانب به رسم دیرینه خود پس از ذکر نام خدا و حمد و ثنای او، و درود به روان پاک پیامبر خاتم و فرزندان و یاران برگزیده او سخن خود را چنین آغاز کردم: قال الحکیم فی محکم کتابه الکریم: (واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا واذکروا نعمه الله علیکم اذ کنتم اءعداء فاءلف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخوانا) (آل عمران: 103) . با عرض تشکر از ریاست محترم دانشگاه اردن و دیگر همکاران صمیمی او که به اینجانب فرصت داده اند که در چنین فضای مملو از صمیمیت، درباره تقریب مذاهب سخن بگویم، عرض می کنم: خود این گردهمائی و سخن گفتن یک گوینده ایرانی در میان جمعی از برادران اردنی و غیره نشانه نزدیک شدن تحقق یابی یکی از بزرگترین آمال مصلحان دلسوز جامعه ما است، و آن نزدیک ساختن پیروان مذاهب اسلامی به یکدیگر، تا در پرتو تقریب، در برابر دشمن غاصب یک دست بوده و در قلمروهای سیاسی و فرهنگی و اقتصادی همکاری نزدیک داشته باشند . سخن در عوامل سازنده تقریب و موانع از تحقق آن ست یعنی سخنرانی ما دو محور دارد: یکی آشنائی با عوامل زیربنائی تقریب که در حقیقت پایه و ستونهای کاخ دلاویز تقریب به شمار می روند که اگر بر هر یک لطمه ای وارد شود، سقف آن فرو می ریزد . دیگری چیزهائی می تواند، سد راه تحقق تقریب گردد، و تا این موانع از سر راه تقریب برداشته نشود، تقریب امکان پذیر نیست . پیش از آن که در هر یک از دو محور سخن بگویم، نظر عزیزان را به نکته ای جلب می کنم، قرآن در هر مورد که از وحدت و همبستگی مسلمانان سخن می گوید آن را به نیکی می ستاید و هرجا که از تفرقه و دوگانگی سخن به میان می آورد آن را نکوهش می کند و آیات وارد در هر دو موضوع به اندازه ای است که نمی توان همه و یا بخش مهمی از آنها را آورد، از این جهت به کمی از آنها بسنده می کنیم . در آیه ای که در آغاز سخن تلاوت نمودم، خدا دستور می دهد که مسلمانان همگی به ریسمان خدا چنگ بزنند و از هم فاصله نگیرند . به یادآورید، نعمت خدا را درباره خود آنگاه که دشمن یکدیگر بودند، خدا دلهای آنان را بهم نزدیک ساخت تا در سایه نعمت خدا، برادر یکدیگر گردیدند . در این آیه قرآن از واژه «حبل » بهره گرفته است و نکته آن این است که جامعه متفرق بسان قرار گرفته در درون چاه است، و راه نجات او این است که به ریسمان الهی چنگ بزند، تا از قعر چاه نجات یابد . قرآن در سوره انعام پس از یادآوری فرمانهای دهگانه که اصول تشریع اسلام را تشکیل می دهد می فرماید: .(. . هذا صراطی مستقیما فاتبعوه و لاتتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله ذلکم وصاکم به لعلکم تتقون) (انعام: 153) . «یعنی این است راه مستقیم من از آن پیروی کنید (و جز یک راه، راه دیگری پیش پای شما نیست) و از پیروی راههای دیگر بپرهیزید، که شما را از راه خدا دور و جدا می سازد این چیزی است که خدا شما را به آن سفارش می کند تا تقوی پیشه باشید» . اگر در این آیات، از انسجام و بهم پیوستگی ستایش می کند، در آیات دیگر، تفرقه و دودستگی را نکوهش می نماید که برخی را متذکر می شویم: (قل هو القادر علی اءن یبعث علیکم عذابا من فوقکم او من تحت ارجلکم او یلبسکم شیعا و یذیق بعضکم باس بعض انظر کیف نصرف الایات لعلهم یفقهون) (انعام: 65) . «بگو او قادر است عذابی از بالا یا از زیر پای شما بر شما بفرستد، یا شماها را به صورت گروههای پراکنده درآورد، و طعم جنگ را به هر یک از شما وسیله دیگری بچشاند ببین چگونه آیات گوناگون را برای آنها بازگو می کنیم شاید بفهمند» . در این آیه، تفرقه و دودستگی از نظر خسارت و زیانباری در کنار عذابهای آسمانی و زمینی آمده است و در آیه دیگر ساحت پیامبر را از این که به تفرقه افکنان وابسته شود، پیراسته دانسته و می فرماید: (ان الذین فرقوا دینهم و کانوا شیعا لست منهم فی شی انما اءمرهم الی الله ثم ینبئهم بما کانوا یفعلون) (انعام: 159) . «کسانی که آئین خود را پراکنده ساختند و به دسته های گوناگون تقسیم شدند هیچ گونه ارتباطی با آنان نداری، کار آنها را به خدا واگذار کن سپس خدا آنان را از آنچه که انجام می داده اند، آگاه می سازد» . با توجه به این آیات که در ستایش وحدت و اخوت اسلامی، و نکوهش تفرقه و دودستگی وارد شده است، برای هیچ مسلمان آگاه، اهمیت «تقریب » و زیانباری «تبعید» پنهان نمی ماند . با توجه به این اصل، اکنون وقت آن رسیده است که در دو محور یاد شده سخن بگوئیم:
1 - عناصر سازنده تقریب، وحدت در عقیده و شریعت
عناصر سازنده تقریب در «وحدت در عقیده و شریعت » ، خلاصه می شود و هرگز وحدت در آب و خاک و یا رنگ و زبان، ملاک وحدت اسلامی نیست این نوع عوامل در اسلام، فقط مایه شناسائی است و نه مایه افتخار، و یگانگی . قرآن مجید در نقد این نوع عوامل وحدت ساز، چنین می فرماید: (یا اءیها الناس انا خلقناکم من ذکر و اءنثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اءکرمکم عند الله اءتقیکم ان الله علیم خبیر) (حجرات: 13) . «ای مردم ما شما را مرد و زن آفریدیم و تیره ها و قبائل قرار دادیم تا همدیگر را بشناسید، گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماهاست، خدا دانا و آگاه است » . بنابراین هرنوع وحدتی تحت لوای وحدت آب و خاک یا رنگ و زبان، و به تعبیر کشورهای عربی «وحدت قومی » و «عنصری » مردود بوده و نمی تواند جامعه اسلامی را که از قومیتهای مختلف ترکیب یافته اند، زیر پرچم واحدی درآورد . تنها چیزی که می تواند به تفرقه ها و دودستگی ها، وحدت و یکپارچگی بخشد، وحدت در عقیده و شریعت می باشد که مسلمانان از آن برخوردار می باشند . اینک ما به عناصر سازنده «وحدت » یکی پس از دیگری که همگی تحت عنوان «وحدت » در عقیده و یا شریعت است، اشاره می کنیم:
الف) وحدت در عقیده
مسلمانان جهان بدور از هرنوع اختلاف در مسائل دیگر، در سه اصل، موضع واحدی دارند سه اصلی که اسلام و ایمان افراد به آن بستگی کامل دارد، این سه اصل عبارتند از:
1 - اصل توحید .
«اعتقاد به خدای یگانه که برای آن نظیر و همتائی نیست، برای او نام های نیک و صفات برتر است، دانا و توانا، زنده است به گونه ای که مرگ برای او راه ندارد، و در صفحه هستی، آفریدگار و مدبر و معبودی جز او نیست » ، اصل مشترکی است که همه مسلمانان در آن وحدت نظر دارند و به تعبیر دیگر، یک میلیارد مسلمان، تحت پوشش وحدت های چهارگانه قرار دارند، این وحدتها عبارتند از: 1 - خدای واحد 2 - آفریدگار یکتا 3 - کردگارواحد 4 - معبود واحد و هرموقع اصل توحید مطرح شود، مقصود توحیدیامراتب چهارگانه آن می باشد .
2 - نبوت عامه و خاصه
از عناصر سازنده وحدت، عقیده همگان بر این که خداوند حکیم برای هدایت بشر و راهنمائی او، پیامبرانی برانگیخته تا آنان را به راه راست هدایت کنند، و اصل مشترک درمیان تمام پیامبران، مساءله توحید، بالاخص توحید در عبادت می باشد یعنی همگان، بشر را به پرستش خدا دعوت کرده و از پرستش غیر، باز داشته اند علتی که در میان سائر مراتب توحید بر این مرتبه اهمیت می بخشیدند این است که دیگر مراتب چندان مورد اختلاف نبود، تو گوئی بشر با نور خرد درک می کرد که برای خدا، نظیر و مانندی نیست او آفریدگار جهان و مدیر آن است، ولی در مساءله توحید در عبادت اکثر امتها دچار لغزش شده و به اصطلاح پای آنان می لنگید از این جهت محور دعوت تمام آنان، دعوت به یکتاپرستی بوده است چنان که می فرماید: (و لقد بعثنا فی کل اءمه رسولا اءن اعبدواالله و اجتنبوا الطاغوت . .). (نحل: 36) «در میان تمام امت ها پیامبرانی برانگیخیتم که به مردم فرمان دهند، که خدا را بپرستید و از عبادت طاغوت (بتها) پرهیز کنید» . برای تحقق بخشیدن به این هدف از نخستین روز خلقت بشر، برای هدایت او پیامبران زیادی برانگیخته شده اند که تعداد آنها طبق روایات، صد و بیست و چهار هزار پیامبر است، عقیده بر چنین راهنمایانی اصل مشترکی است که همه مسلمانان در آن وحدت نظر دارند . در این جا، نبوت خاصه نیز مطرح است و آن نیز اصل مشترکی میان مسلمین جهان نیز می باشد و مقصود این است که خدا برای تکمیل رسالت پیامبران، پیامبر خاتم یعنی حضرت محمد بن عبدالله (ص) را برانگیخت و به وسیله وی، باب نبوت مهر گردید و پس از او نبی و رسولی از جانب خدا نخواهد آمد . عقیده به نبوت پیامبر خاتم، از ارکان عقیده اسلامی و انکار نبوت یا خاتمیت وی، سبب و مایه ارتداد و خروج از جرگه مسلمانان است و قرآن در خاتمیت پیامبر اسلام (ص) می فرماید: (ما کان محمد اءبا اءحد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبیین و کان الله بکل شی علیما) (احزاب: 40) . «محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست، بلکه پیامبر خدا و خاتم پیامبران است و خدا به همه چیز دانا است » .
3 - ایمان به روز رستاخیز
ایمان به رستاخیز سومین اصل از اصول سه گانه مشترک میان مسلمانان است که در اصل آن هیچ گونه اختلاف نظر ندارند، اصولا دین به معنی حقیقی بدون اعتقاد به روز قیامت تحقق نمی پذیرد، بلکه حالت حزبی و مسلکی به خود می گیرد، از این جهت قرآن پیوسته، ایمان به معاد را بر ایمان به خدا عطف می کند و می فرماید: .(. . من آمن بالله والیوم الاخر و عمل صالحا فلهم اءجرهم عند ربهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون) (بقره: 62) «آنان که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و کار نیک انجام داده اند، پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است; برای آنها پاداش و ترس و اندوهی نیست » . این اصول سه گانه پایه های اساسی عقیده اسلامی را تشکیل می دهد، و محور ایمان و کفر به شمار می روند، و پیامبر خاتم و پیشوایان اسلام بر این سه اهتمام خاصی ورزیده اند و در حقیقت عناصر سازنده اخوت اسلامی، همین سه اصل است . و ما در این مورد به دو روایت که بازگو کننده اهمیت این سه اصل است، اکتفا می کنیم: بخاری در صحیح خود از «عمر بن خطاب » نقل می کند: روزی که پیامبر علی را برای نبرد با دشمنان اعزام کرد، علی از پیامبر پرسید تا چه پایه با آنان نبرد کنم؟ پیامبر فرمود: «قالتهم حتی یشهدوا ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله فاذا فعلوا ذلک فقد منعوا منی دماوهم و اءموالهم الا بحقها و حسابهم علی الله » (3) . «با آنان نیز نبرد کن تا به یکتائی خدا و رسالت محمد گواهی دهند، هرموقع این دو را بر زبان جاری ساختند، خون و مال آنان، از احترام برخوردار می شود مگر این که عامل دیگری مجوز ریختن خون و یا گرفتن مال آنها باشد» . امام هشتم که یکی از ائمه دوازده گانه شیعه اثنی عشری است، می فرماید: از امیرمومنان او نیز از پیامبر اسلام نقل می کند که آن حضرت فرمود: بامشرکان نبرد کنید تا بگویند: «لا اله الاالله » هر موقع در سنگر توحید وارد شد خون و مال آن محترم می باشد (4) .
عناصر مهم عقیده اسلامی همین سه اصل است که به آنها اشاره شد در این میان یک رشته مسائل عقیدتی و یا کلامی است که در قسمت اعظم آنها، در میان مسلمین اتفاق نظر است، هرچند در برخی از مسائل دیگر اختلاف نظر دارند، و از آنجا که مسائل مورد اختلاف محور، ایمان و کفر هست بلکه یک رشته مسائل کلامی است که متکلمان از قرآن و خرد استخراج کرده اند، از این جهت اختلاف در آنها به وحدت اسلامی مضر نیست هرچند ما معتقدیم اگر این نوع مسائل در یک محیط علمی دور از تعصب مطرح گردد، سیمای حقیقت از لابلای اختلاف، می درخشد .
ب) وحدت در شریعت
اگر مسلمانان در اصول سه گانه از عقیده واحدی پیروی می کنند، از افتخارات آنان نیز این است که شریعت و قوانین واحدی بر زندگی آنان حاکم است، وضع مسلمانان در مسائل مربوط به عبادات، عقود و ایقاعات و سیاسات همان کتاب و سنت و اتفاق مسلمین و حکم و داوری خرد است، علمای بزرگ اسلام در این اصول اختلاف نظر ندارند اگر اختلافی هست، در فهم آنهاست نه در خود آنها، از این جهت در فقه اسلامی مشترکات فراوانی در مورد نماز و روزه و زکات، حج و ابواب عقود و ایقاعات و حدود و دیات هست، که همه مسلمانان را می تواند تحت پوشش خود درآورد . اختلاف در فهم نصوص و تعیین دلالت آنها سبب پیدایش یک رشته مکتب های فقهی شده ولی اختلاف آنان، لطمه ای به جوهر دین و اساس آن نمی زند زیرا همان طور که یادآور شدیم، اختلاف در فهم قرآن و سنت و یا پایه دلالت عقل و خرد است نه در حجیت و عدم حجیت این مراجع و مدارک . ولی در برابر آن یک رشته اختلافات فقهی، صدها مسائل فقهی است که فقهای اسلامی در آنها وحدت نظر دارند به اصطلاح اگر در یک رشته از مسائل «اختلاف » هست، در بسیاری از مسائل «ائتلاف » وجود دارد (5) .
چماق تکفیر
هرگاه اعتقاد به اصول سه گانه محور ایمان و کفر است بر هیچ فرقه ای، روا نیست گروه دیگر را به خاطر اختلاف در مسائل کلامی و یا فروع فقهی، تکفیر کند خوبست در اینجا به پای سخنان بزرگان اهل سنت بنشینیم . «ابن حزم » از پیشوایان سه گانه اهل سنت مانند: «ابوحنیفه » و «شافعی » و «سفیان ثوری » نقل می کند که کسی حق ندارد مسلمانی را تکفیر و یا تفسیق کند . «سرخسی » می گوید: من در خانه شیخ «ابوالحسن اشعری » پیشوای عقیدتی اهل سنت بودم وقتی ایشان، احساس کرد که آخرین روزهای زندگی خود را می گذراند، به من دستور داد تمام شاگردان و علاقمندان ایشان را احضار کنم، وقتی همگی حاضر شدند، گفت: گواه باشید من هیچ گروه از اهل قبله را به خاطر صدور گناهی تکفیر نمی کنم، زیرا همگان را دیده ام که به معبود واحد اشاره کرده و همه آنان را اسلام دربر می گیرد (6) .
«ابوالحسن اشعری » کتابی درباره فرق اسلامی دارد که اساس تمام کتابهائی است که پس از ایشان درباره «ملل و نحل » نوشته شده است حتی کتاب «الفرق بین الفرق » «عبدالقاهر بغدادی » (436) تلخیص کتاب یاد شده است جز این که در تبیین مواضع فرق اسلامی از سب و لعن بهره گرفته است، پس از وی کتاب «ملل و نحل » شهرستانی (548) نیز برداشتی عالمانه از کتاب «اشعری » است، در هر حال شیخ اشعری با توجه به اصل یادشده معتقد است که همه مسلمانان جهان زیر لوای اسلام زندگی می کنند، حتی نام کتاب خود را «مقالات الاسلامیین واختلاف المصلین » نهاده و از این طریق اعلام نموده است که همه فرق که در این کتاب مطرح شده اند، فرق اسلامی بوده و اختلاف آنان اختلاف نمازگزاران به یک قبله است .
«قاضی ایجی » مولف کتاب: «المواقف » که کتاب درسی حوزه های اهل سنت در گذشته بوده می گوید: «بزرگان متکلمان و فقها بر این نظرند که نمی توان یک نفر از اهل قبله را تکفیر کرد آنگاه می افزاید: مسائل مورد اختلاف آنان مانند علم خدا، افزون بر ذات اوست، یا عین ذات او، یا این که خدا آفریننده فعل بنده است یانه، یا برای خدا جهتی هست یا نه، اختلاف در مسائلی است که پیامبر و صحابه و تابعان درباره آنها بحث و گفتگو ننموده اند و این گواه بر این است که خطا در این مسائل ضرر به اسلام نمی زند (7) .
پی نوشت:
1- مقریزی: ج 2، ص 332 - 334 .
2- سفیر محترم برادر دینی اینجانب است . و نسبتی فیمابین نداریم، ایشان قمی، و بنده تبریزی هستم هرچند مردم اردن تصور می کردند که ایشان فرزند اینجانب است .
3- صحیح بخاری: ج 1، ص 10 کتاب الایمان .
4- بحارالانوار: ج 68، ص 242 .
5- اشاره به نام کتابی است که شیخ طبرسی در این مورد نوشته و ما نام آن را «الموتلف من المختلف » نهاده و مواضع وحدت نظر فقه شیعه و سنی را روشن ساخته است، در مقابل کتاب «خلاف شیخ » که مواضع اختلاف فقهی مذاهب اسلامی را بازگو نموده است . و هر دو کتاب به نوعی وحدت اسلامی کمک می کنند زیرا با بررسی کتاب «خلاف » روشن می شود که فقه شیعه در غالب مسائل خلافی با یکی از مکاتب فقهی اهل سنت موافق می باشد .
6- شعرانی: یواقیت و جواهر، ص 52 .
7- ایجی: المواقف: ص 392 .