ماهان شبکه ایرانیان

وظائف امام که باید در نهایت جدیت آنها را انجام بدهد[۱]

نخست امیر المؤمنین علیه السلام اصلی را مطرح میفرماید که فوق العاده با اهمیت است.آن اصل عبارتست از الهی بودن وظایفی که برعهده امام (پیشوا) است

نخست امیر المؤمنین علیه السلام اصلی را مطرح میفرماید که فوق العاده با اهمیت است.آن اصل عبارتست از الهی بودن وظایفی که برعهده امام (پیشوا) است.یعنی همه آن وظائف که باید امام انجام بدهد باید مستند به خدا باشد یا از طریق قرآن یا از طریق سماع از رسولخدا که شایسته گیرندگی وحی خداوندی است،یا از راه تحدیث والهام و ارتباط با واقعیات که در نتیجه صفای درونی ناشی از تادب به آداب الله و تخلق به اخلاق الله بوجود میآید [2] .و بدیهی است که غیر از ائمه معصومین هیچیک از علماءباین درجه اعلا نمیرسد اگر چه بالاترین مقام علمی روزگار خود را دارا بوده باشد.بهمین جهت است که در عالم تشیع،همه احکام مستند میشود بر طرق الهی بدون دخالت نظر و اجتهاد از ائمه علیهم السلام این وظائف الهی متعدد و متنوع است وامیر المؤمنین علیه السلام در این خطبه پنج وظیفه را بیان فرموده است:

1-ابلاغ در موعظه.معنای ابلاغ در موعظه اینست که پند و اندرز با همه شرایطش تبلیغ شود و کمترین ابهامی نه برای گوینده داشته باشد و نه برای شنونده.موقعیت برای وعظ مناسب باشد.حال مغزی و روانی شنونده مساعد و آماده پذیرش بوده باشد.گوینده بگفته خود ایمان داشته باشد و آنرا از روی صدق و خلوص ابراز نماید.گوینده خود را اولین و آگاه ترین شنونده محسوب بدارد.واقعیت مطالب ابراز شده چنان صورت بگیرد که گوئی ساعتی بعد،بزرگترین متخصصان آن مطالب او رامحاکمه خواهند کرد.بطور کلی تر دقت در مطالبی که ابراز میشود باید با اهمیت تلقی شود،زیرا قطعی است هر حرفی که از دهان خارج شده است،بر مبنای نیت و کاری که روی آن انجام گرفته است مورد مؤاخذه و مسؤولیت قرار خواهد گرفت.

2-نهایت کوشش در خیرخواهی.با نظر به قاعده ثابت «آنچه را که به خودمیپسندی بدیگران بپسند و آنچه را که به خود نمیپسندی بدیگران نپسند»،این حقیقت روشن شده است که من های انسانها شبیه به دریائی است که قطره های آن وصل بیکدیگرند،و چنانکه کمترین حرکت در جزئی از دریا بشود در همه اجزاء آن مؤثراست،همچنین هر حادثه ای که بیک انسان وارد میشود،بهمه انسانها وارد گشته است.یا حد اقل ضربه دردناک یا نوازش مفیدی که بیک انسان در حال ارتباط با یک فرد یا با یک جامعه وارد میشود،همان انسان وارد کننده نیز از آن ضربه یا نوازش متاثر خواهدگشت.بنابر این حقیقت،خیرخواهی درباره دیگران،از یک جهت خیرخواهی وخیر اندیشی درباره خویشتن است،چنانکه بداندیشی و بدخواهی درباره دیگران در حقیقت بداندیشی و بدخواهی درباره خویشتن است.

3-احیای سنت.مقصود از سنت،سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است که محتوایش ارائه صلاح و فساد حیات انسانها در دو بعد مادی و معنوی آن میباشد.سنت همانگونه که میدانیم دومین منبع اصیل اسلام است که تبعیت از آن بر هر مسلمانی واجب است.سنت چنانکه در مجلدات گذشته توضیح داده شده است،بر سه قسم عمده تقسیم میگردد:قول معصوم،فعل معصوم،تقریر معصوم.و چون علوم ائمه معصومین علیهم السلام چنانکه در مبحث گذشته متذکر شدیم،مستند به قرآن و اتخاذاز پیامبر اکرم است،لذا سنت بمعنای عمومی آن شامل قول و فعل و تقریر ائمه معصومین علیهم السلام نیز میگردد.سنت بیک معنی مفسر و مبین کتاب آسمانی است که بدون آن نمیتوان از کتاب الله مجید بطور کامل استفاده نمود. کسانیکه گمان میکنندقرآن به تنهائی بازگو کننده همه عقائد و احکام و تکالیف بشری با وضوح کامل میباشدو نیازی به سنت وجود ندارد،قطعا یا از اسلام اطلاع صحیح ندارند و یا غرض ورزی مینمایند،زیرا همه میدانیم که خصوصیات عقائد و احکام و تکالیف در قرآن مجید نیامده است و یقینی است که عقول معمولی هم از بیان و یا فهم آنها ناتوان است.اگر سنت ازمنابع اسلامی حذف شود،فقط کلیات عقائد و احکام و تکالیف و کلیات اخلاق سازنده و داستانها برای عبرت گیری میماند که در قرآن مجید آمده است و مقداری قضایای کلی عقلی که وافی به بیان خصوصیات و توضیح و تفسیر همه عقائد و احکام و تکالیف اسلامی نمیباشند.گاهی از برخی ساده لوحان که در مسیر معرفت و اسلام شناسی قدمهای نخستین را بر میدارند،شنیده میشود که قرآن برای ما کافی است،لذا احتیاجی به اخبارو احادیث نداریم!همانطور که در بالا اشاره کردیم،این ساده لوحان نه از اسلام اطلاعی کامل دارند و نه از منابع آن که عبارتست از قرآن و سنت و اجماع و عقل.این ساده لوحان شنیده اند که باید قدم تازه ای برداشت و چیز جدیدی گفت و از قید تقلیدرها گشت، [3] ولی نمیدانند که در مقابل تغییرات و دگرگونی هائی که تحقیقات و نظرات و سخنانی جدیدتر را ایجاب میکند،صدها قضایای ثابت وجود دارد که بدون آنها نه علمی وجود دارد و نه نظمی برای زندگی در ابعاد مادی و روحی آن.اصلا چه کسی می تواند بدون شناخت و پذیرش قوانین کلی در هر دو جهان برونی (آفاقی) و درونی(انفسی) کمترین تغییر و حادثه در دو جهان مزبور را تفسیر نماید؟! بنابر این،معنای اینکه ما هر لحظه باید عقیده و سخن تازه ای داشته باشیم،در حقیقت جز این نیست که گوینده می گوید:ما هیچ چیز ثابت و کلی در عالم هستی نداریم!!بهرحال،با نظر دقیق بآنچه که هدف از نزول آیات مقدس قرآنی است و با توجه کافی در معنای سنت وراهنمائی های آن،ثابت میشود که سنت در حقیقت توضیح دهنده و تفسیر کننده قرآن مجید است.

از اینجا است که میتوان به اهمیت آن حدیث معتبر که هر دو گروه شیعه و سنی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل کرده اند،پی برد:

انی تارک فیکم الثقلین:کتاب الله و عترتی.

(من در میان شما دو امانت سنگین (بزرگ) گذاشتم:یکی کتاب آسمانی(قرآن) است و دیگری عترتم.)

این عترت است که تفسیر سنت و توجیه کتاب الله را بعهده دارد،و اگربا وجود قرآن،به چیز دیگری نیازی نبود،این حدیث بسیار پر معروف،بی معنی بود.چنانکه اگر کتاب الله (قرآن) کافی بود و همگان می توانستند در همه احوال وشرایط و در همه موارد از آن استفاده کنند، این همه اجتهاد و تفقه که تاریخ شیعه وسنی را پرکرده است،بوجود نمی آمد.و حتی کسانیکه حدیث ثقلین را نقل نکرده اند،با عباراتی مختلف ضرورت اجرای سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را نقل کرده و آنرا قاطعانه مورد عمل قرار داده اند.

4-اقامه حدود بر مستحقان آنها.اجرای حدود بر همه کسانیکه مشمول حدمی باشند بدون تفاوت میان افراد،مانند قرار دادن همه مردم بطور مساوی در برابر حقوق،از اساسی ترین تکالیف الهی بر عهده پیشوای جامعه مسلمین است.با کمال صراحت میتوان گفت:دو موضوع فوق از با اهمیتترین عوامل ضامن نظم زندگی مردم در حال جمعی است.اجرای حدود بر مستحقان آنها موجب تامین زندگی مردم و امنیت حیاتی آنان بوده و تساوی مردم در برابر حقوق،موجب احساس شرف و حیثیت ذاتی در همه افراد بدون تبعیض است.

5-اخراج سهمها و رساندن آنها به صاحبانش.این تکلیف الهی که بر عهده رهبر جامعه است، برطرف کننده اساسی ترین نیاز زندگی انسانی است که عبارتست از معیشت مادی او.مسائل مربوط باهمیت بعد اقتصادی انسانها در مجلدات گذشته مخصوصا در مجلد چهارم در انواعی گوناگون از مطالب مطرح شده است،مراجعه فرمایند.



[2] -روایاتی متعدد آمده است که ائمه علیهم السلام محدث بوده اند و محدث کسی است که صدای واسطه (فرشته) را میشنود ولی شخص او را نمیبیند.این روایات در کتاب الاصول من الکافی-محمد بن یعقوب کلینی جلد 1 صفحات 176 و 177 و 270 و 271چاپ تهران از راویان معتبر وارد شده است.در کتاب مزبور ابوابی از احادیث منعقدشده است که دلالت بر علم ائمه علیهم السلام به واقعیات از راه عنایات الهی دارد.از آنجمله باب ان الائمة قد اوتوا العلم و اثبت فی صدورهم صفحه 213 باب ان المتوسمین الذین ذکرهم الله تعالی فی کتابه هم الائمة علیهم السلام و السبیل فیه مقیم صفحه 218 و باب ان الائمة ورثوا علم النبی و جمیع الانبیاء و الاوصیاء الذین من قبلهم صفحه 223 و باب ان الائمة علیهم السلام عندهم جمیع الکتب التی نزلت من عند الله عز و جل...صفحه 127 و باب ان الائمة علیهم السلام یعلمون جمیع العلوم التی خرجت الی الملائکة و الانبیاء و الرسل علیهم السلام صفحه 255 و باب ان الائمة علیهم السلام یعلمون علم ما کان و ما یکون و انه لا یخفی علیهم شی ء.

ص 260 و ابواب دیگری که در این مجلد از کافی آمده است.

این روایت را علمای دو فرقه شیعه و سنی نقل کرده اند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:

من اراد ان ینظر الی آدم فی علمه و الی نوح فی تقواه و الی ابراهیم فی حلمه و الی موسی فی هیبته و الی عیسی فی عبادته و الی محمد صلی الله علیه و آله فی تمامه و کماله فلینظر الی علی بن ابیطالب علیه السلام.(اگر کسی بخواهد آدم را با علمش و ابراهیم را با حلمش و موسی را با هیبتش وعیسی را با عبادتش و محمد صلی الله علیه و آله و سلم را با تمام و کمالش ببیند،بنگرد به علی بن ابیطالب علیه السلام.) [شرح تجرید-ملا علی قوشچی،باب امامت]

 

[3] - در یک بیت عربی ساده این مضمون آمده است که:

قل للذی یدعی فی العلم فلسفة حفظت شیئا و غابت عنک اشیاء

(بگو بآن کسی که در علم فلسفه ای ادعا میکند-چیزی را حفظ کرده ای (و آموخته ای)ولی چیزهائی از تو غائب شده است.) یعنی علم بسیار اندک تو با جهل بسیار فراوانی که داری،درد بیدرمان تست.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان