دیدار از کتابخانه عبدالعزیز و مناظره در مسجد نبوی

طبق گزارش خبرگزاریها و گواهی شاهدان عینی زاینده رود به خشکی گراییده و باتلاقهای سیستان خشک شده و ماهیهای موجود در آنجا به خاطر بی آبی نابود، و برخی روانه سمت پاکستان شده اند.

پدیده خشکسالی سال 1379 که هم اکنون به پایان نرسیده، قطر عظیمی از منطقه آسیا را فرا گرفته و غالب کشورها بالاخص آسیای میانه از آن می نالند، کشور ما نیز که بخشی از آن در نیمه خشکی و بخشی دیگر در خشکی کامل قرار گرفته است، از این پدیده بدور نمانده و خسارتهای سنگینی بر آن وارد شده است، مثلا نوع دیم کاری ها در آغاز رشد خود، سوخته و آب کارها نیز بر اثر کمی آب محصول چشمگیری ندارند، ممکن است در این میان برخی از نقاط به خاطر خصوصیتهای محلی از آسیب مصون مانده، و یا خسارت کمتری بر آنها وارد شده باشد.

طبق گزارش خبرگزاریها و گواهی شاهدان عینی زاینده رود به خشکی گراییده و باتلاقهای سیستان خشک شده و ماهیهای موجود در آنجا به خاطر بی آبی نابود، و برخی روانه سمت پاکستان شده اند.

نماز باران کرارا در ایران و عربستان خوانده شده ولی اثر نبخشیده است و هرکسی از دید خاصی به این پدیده می نگرد و آن را با عامل ویژه ای تفسیر می نماید، ولی از نظر وحی الهی کردار زیبا و زشت انسان در فزونی و کاهش نعمت مؤثر است. و طبیعت در برابر کارهای انسان، عکس العمل نشان می دهد همین طوری که کوه و تاقهای بلندی در برابر ندای انسان، بی تفاوت نمی ماند و صدای منادی را خواه زیبا و خواه گوشخراش به خود او باز می گرداند، مولوی این حقیقت را در ضمن دو بیت آورده و می گوید:

گرچه دیوار افکند سایه دراز

باز گردد سوی او آن سایه، باز

این جهان کوه است، فعل ما ندا

سوی ما آید نداها را صدا (1)

قرآن مجید این حقیقت را از زبان یکی از پیامبران بزرگ یعنی «نوح » شیخ الانبیاء چنین نقل می کند:

«فقلت استغفروا ربکم انه کان غفارا یرسل السماء علیکم مدرارا و یمددکم باموال و بنین و یجعل لکم جنات و یجعل لکم انهارا» (2) .

«نوح به قوم خود چنین می گوید: گفتم، از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او همواره آمرزنده است تا بر شما از آسمان باران پی درپی فرستد، و شما را به اموال و پسران یاری کند، و برایتان باغها قرار دهد و نهرها برای شما پدید آورد» .

پاکی روح و روان که پاکی عمل و کردار را نیز همراه دارد، سبب بازگشایی درهای رحمت و نعمت می گردد، همچنان که ناپاکی جامعه از نظر فکری و عملی، مایه عبوسی طبیعت و گرفتگی او می شود، و این یک سنت الهی است که جهان آفرینش بر آن اصل، بنا شده است. واکنش طبیعت، مظهر اراده و مشیت قاطعانه خدا است.

بشر، عفریت جهل را با فرشته دانش به دام افکند، بلکه او را به دار آویخت و صحنه زندگی را با دانش های متنوع زیبا ساخت اما متاسفانه آن را مهار نکرد، و به تکنولوژی گسترش بخشید، بی آن که در پی آمدهای ناگوار آن بیندیشد، و سرانجام در عصر حاضر علم دچار بحران شده و روز به روز دایره آن وسیع تر می گردد تا آنجا که محیط زیست را کاملا تهدید می کند واز نابودی نسل بشر، گزارش می دهد.

بشر امروز سالیان درازی با صرف هزینه های سرسام آور، به ساخت سلاحهای کشتار جمعی اشتغال ورزید ولی اکنون از مهار آن عاجز شده هرچند بر محدود کردن و یا نابودی همه آنها، تصمیم گرفته است. این نوع اسراف کاریها در زمانی صورت می گیرد که هر روز هزاران نفر در نقاط مختلف جهان بر اثر گرسنگی جان می سپارند.

علم باید در محدوده اخلاق و ارزشهای انسانی گام بردارد، نه این که راه عصیان و گناه را آسان سازد و هر انسانی در هر لحظه ای بخواهد، قانون شکنی کند، مسلما چنین علمی جز بدبختی و متلاشی شدن خانواده ها نتیجه دیگری ندارد.

انگیزه از بستن بار سفر

یک سال کار علمی ممتد، همراه با تدریس آن هم در سن هفتاد و چهارسالگی، بی نیاز از استراحت نمی باشد، و به هر نقطه ای از نقاط ایران که امکان اقامت برای ما در آنجا وجود دارد، می رفتیم. گرما نیز پشت سر ما می آمد، سرانجام تصمیم گرفتیم که به زیارت کعبه بشتابیم و خانه خدا را طواف کنیم و خود و عموم مسلمانان را در کنار بیت و در نقطه «حطیم » که با فضیلت ترین نقطه زمین است، دعا نماییم.

این نوع مسافرت نه تنها برای زیارت و استراحت فکری صورت می گیرد، بلکه اهداف دیگری نیز به دنبال دارد و آن ملاقات با شخصیت ها و گفتگو بادانشمندان حرمین شریفین درباره مسایل کلی اسلام است.

از این جهت در 17 مرداد ماه سال 1379 با هواپیمای بوئینگ 747، ساعت یک بعد از نصف شب فرودگاه مهرآباد را به عزم جده ترک گفتیم و هواپیما پس از 3 ساعت پرواز در فرودگاه جده به زمین نشست، و همگی به سالن بازرسی اثاث هدایت شدیم. خوشبختانه اثاث کسی را تفتیش نکردند و من از این نظر بسیار خوشحال بودم که چند جلد کتاب که در ساک اینجانب بود، از گزند ماموران مصون ماند. کتابهایی که باید آنها را به شخصیت های علمی در عربستان اهدا کنم. ساک خود را تحویل و برای استراحت مختصر به اتاق یکی از دوستان ایرانی در فرودگاه جده هدایت شدیم، چیزی نگذشت که صدای مؤذن بلند شد و همگان به اقامه نماز صبح شتافتیم.

اوایل آفتاب همه کاروانها در قالب یک کاروان بزرگ به وسیله اتوبوسهای متعدد و بسیار مجهز رهسپار مدینه شدیم. در قرارداد سازمان حج و زیارت، با شرکت سعودی «دله » ، ماده ای گنجانیده شده که پشت سر هر کاروانی باید یک اتوبوس خالی به عنوان احتیاط، حرکت کند تا اگر در میان راه مشکلی پیش آمد، آن را یاری دهد، معمولا اتوبوس احتیاط، خالی است، و معمولا افراد استثنائی را با آن می فرستند. سرانجام ما با یک اتوبوس خالی، میان جده و مدینه را طی کردیم.

حوالی ساعت 5/10 صبح به وقت محلی دورنمای شهر مدینه نمایان گردید و پس از اندی با رؤیت گنبد سبز که بر روی مرقد شریف پیامبر قرار دارد، اشک شوق در دیده ها حلقه زد و از همان نقطه درود به روح مقدسش فرستادیم.

کاروانها به هتل هایی که قبلا برای آنان رزرو شده بود، هدایت شدند ما را نیز به هتل «مودت » که در شمال شرقی مسجد نبوی ساخته شده، هدایت نموده و سکنی گزیدیم.

شایسته بود که شهر مدینه شناسنامه شرقی خود را حفظ کند و هر زائری که از هر نقطه ای از نقاط جهان به آنجا وارد می شود، شیوه زندگی در عصر رسول خداصلی الله علیه وآله در این شهر در نظر او مجسم گردد، اما متاسفانه جز مسجد نبوی هیچ نقطه ای از نقاط شهر چنین خاطره ای راتجدید نمی کند، برج سازی در تمام نقاط از رواج کامل برخوردار است و ساختار شهر کاملا حالت غربی به خود گرفته است، و اگر مساجد و ماذنه ها نادیده گرفته شوند، با دیگر شهرهای غربی چندان تفاوتی نخواهد داشت جز نخلستان اطراف و یا داخل مدینه، که حاکی از زندگی دیرینه مردم مدینه است و متاسفانه باغات داخل شهر در آستانه نابودی است و همگی در آستانه تبدیل شدن به هتل و خانه است.

شهر مدینه و مکه مطاف ملائکه و مورد احترام همه مسلمانان است، انسانهایی از نقاط دور و نزدیک فقط برای بهره گیری معنوی به این دو شهر می آیند نه برای سیاحت و تفریح و گردش. از این جهت باید ساختار هر دو شهر حالت معنوی خود را حفظ کند و در عین نظافت و استحکام، رنگ شرقی و اسلامی داشته باشد.

دیداری از کتابخانه عبدالعزیز

سفارت ایران در ریاض به خاطر آشنایی با اینجانب یادداشتی به وزارت امور خارجه عربستان سعودی ارسال کرده بود و هدف این بود که این جانب از مراکز علمی دیدن کرده و با شخصیت های علمی کشور ملاقات کند، و در نتیجه در راه تقریب و زدودن بدبینیها گامی برداشته شود.

اینک متن یادداشت:

«الی وزارة خارجیة المملکة العربیة السعودیة - شعبة المراسم.

تبدی سفارة الجمهوریة الاسلامیة الایرانیة بالرضا اطیب تحیاتها الی وزارة خارجیة المملکة العربیة السعودیة الموقرة.

و یطیب لها الافادة بان سماحة آیة الله الشیخ جعفر سبحانی احد العلماء و الباحثین البارزین بالجمهوریة الاسلامیة الایرانیة و المتواجد حالیا فی مکة المکرمة لاداء مناسک العمرة یرغب بزیارة المرافق العلمیة و الثقافیة و من ضمنها مجمع الملک فهد لطباعة المصحف الشریف و مقابلة بعض کبار العلماء و المسؤولین بجامعة ام القری فی مکة المکرمة.

لذا تعدوا السفارة ممتنة لو تکرمت الوزارة الموقرة الایعاز باتخاذ ما یلزم لترتیب الزیارة و المقابلات المطلوبة اثناء تواجد سماحته فی المملکة و اعلام هذه السفارة بالنتیجة.

تنتهز السفارة الفرصة لتعرب عن فائق تقدیرها و احترامها» .

«به سفارت خارجه پادشاهی عربستان سعودی - اداره تشریفات.

سفارت جمهوری اسلامی ایران در ریاض با اظهار تعارفات خود به وزارت خارجه پادشاهی عربستان سعودی.

احتراما اشعار می دارد حضرت آیت الله جناب آقای جعفر سبحانی از علما و پژوهشگران برجسته جمهوری اسلامی ایران که اینک در مکه مکرمه حضور دارند مایلند از مراکز علمی فرهنگی و از جمله مجموعه چاپخانه قرآن کریم ملک فهد بازدید و با چند تن از علما و مسؤولین دانشگاه ام القری در مکه مکرمه دیدار نمایند.

موجب امتنان خواهد بود چنانچه نسبت به ترتیب بازدیدها و ملاقاتهای مذکور خلال حضور ایشان در عربستان، اقدام مقتضی معمول و نتیجه را به این سفارت اعلام نمایند.

فرصت را مغتنم شمرده احترام فائقه را تجدید می نماید» .

با این که این یادداشت در زمان اقامت من در مکه ارسال شده بود، ولی برخی از مسؤولان در مدینه، به خاطر آگاهی از اهداف سفر، و اطلاعی که از ایران دریافت کرده بودند، مقدمات دیدار از «کتابخانه عبدالعزیز» را فراهم ساختند.

از این جهت ساعت 11 صبح همراه حجة الاسلام جناب آقای رضوانی مسؤول بعثه رهبری رهسپار کتابخانه شده و با استقبال معاون و سپس مدیر کتابخانه روبرو شدیم.

مسلما خود کار، تعیین کننده موضوع سخن بود. مدیر از تاریخ ساختمان کتابخانه و تعداد کتابها و امور مربوط به آن سخن گفت که اجمال این بود:

«سابقا در مدینه در نزدیکی حرم شریف کتابخانه ای به نام مکتبة «حکمت باشا» بود که بزرگ ترین کتابخانه مدینه به شمار می رفت و از نسخ خطی بالایی برخوردار بود، به هنگام توسعه حرم، کتابخانه ویران و جزو حرم گردید. برای حفظ این آثار، کتابخانه معظمی روی اصول علمی و فنی کتابخانه عبدالعزیز ساخته شد و کتابخانه حکمت باشا» به این نقطه منتقل گردید، سپس افراد خیر و نیکوکار کتابخانه شخصی خود را نیز به این مکتبه اهدا نموده و می نمایند» .

طبقه ای از این مکتبه به گنجینه قرآن اختصاص دارد که در آنجا 1800 قرآن خطی و نفیس نگه داری می شود. قسمتی از آنها در ویترین هانهاده شده و تاریخ کتابت قدیمی ترین آنها به قرن سوم و یا چهارم باز می گردد. و شیوه صحافی و برگ و خط حاکی از آن است که قسمتی از آنها در مغرب اسلامی و بخشی در ایران و ترکیه کنونی به وسیله خطاطان معروف نوشته شده است.

پس از بازدید از گنجینه قرآن راهی طبقات دیگر که غالبا مخزن کتابهای چاپی است، هدایت شدیم و بخش کلام و فلسفه را با دقت ملاحظه کردم، ولی متاسفانه به عنوان نمونه یک کتاب شیعی ندیدم حتی از کتابهای «سید مرتضی » و «سید رضی » که در غالب کتابخانه های جهان از آنها استقبال می شود، اثری به چشمم نخورد.

این بخش از کتابخانه برای کشوری سودمند است که از نظر بحث های کلامی و فلسفی فضای بازی داشته باشد، ولی در کشوری که زیربنای عقاید آن را کتاب «عقاید طحاویه » و یا «عقاید نسفیه » تشکیل می دهد، و از آن دو کتاب، کوچک ترین تخطی نمی کنند، این نوع کتابخانه به صورت انباری در می آید که باید برای حفاظت آن، هزینه کرد.

در این مکتبه کتابهای حدیث و تاریخ مورد توجه است و بیشتر با آنها سرو کار هست.

سرانجام پس از بازدید از نقاط مهم مکتبه به غرفه رئیس باز گشته تامراتب سپاس خود را که چنین لطفی در حق ما انجام داده، ابراز نماییم. به دستور رئیس از ما با قهوه ای پذیرائی کرده، من رشته سخن را به دست گرفتم و چنین گفتم: گنجینه قرآن شما گنجینه بسیار نفیسی است و چون کار شما نوعی صیانت از کتاب آسمانی است، طبعا موجب قرب الهی می باشد.

سپاس خدا را که قرآن مسلمانان در همه نقاط جهان یکی است و در همه نقاط جهان یک قرآن بیش وجود ندارد و این همه نسخه های یکسان، حاکی از آن است که کوچکترین تحریفی به آن راه نیافته و دانشمندان اسلامی باتمام نیرو در حفظ لفظ و اعراب و قرائت آن کوشیده اند، اگر تحریفی به قرآن راه یافته باشد، باید نسخه ای از آن در پهنه زمین پیدا شود، ولی خوشبختانه چنین نسخه ای وجود ندارد. برخی از روایات تحریف در کتاب ها، ساخته و پرداخته غالیان و ساده دلان است که تحت تاثیر عوامل خاصی قرار گرفته اند، سپس افزودم ایران کشور دوم شما است از این کشور دیدن بفرمایید و گنجینه قرآن کتابخانه حضرت رضاعلیه السلام حاوی 6000 قرآن خطی است که برخی از آن ها به خط امام علی بن ابی طالب علیه السلام است این نوع حفاظت از قرآن حاکی از علاقه فزون از حد جامعه ایران به کتاب آسمانی می باشد.

او از شنیدن این رقم بالا در شگفت فرو رفت و با تبسم بر لب و تکان دادن سر ابراز علاقه کرد.

سپس یادآور شدم که در طول تاریخ در کیفیت تفسیر قرآن فقط تفسیر ترتیبی رواج بیشتری داشته و مفسران، قرآن را سوره به سوره تفسیر کرده و برخی تفسیر خود را به پایان قرآن رسانیده و برخی دیگر پس از تفسیر چند سوره از ادامه کار باز مانده اند، این نوع تفسیر برای توده مردم بسیار مفید و سودمند است اما نمی تواند انسان محقق را به نظر واقعی قرآن راهنما باشد، مثلا قرآن درباره هدایت و ضلالت آیات متفاوت دارد برخی از آنها بوی جبر می دهد و این که هدایت و ضلالت در دست خدا و انسان در آن نقشی ندارد. مانند «یضل من یشاء و یهدی من یشاء» (3) .

برخی دیگر نقش انسان و اختیار او را در هدایت و ضلالت مؤثر می دانند آنجا که می فرماید: «فمن شاء فلیومن و من شاء فلیکفر» (4) .

پیروان مکتب جبر به آیه اول استناد کرده و نقش انسان را در امر هدایت و ضلالت منکر شدند، قائلان به مکتب تفویض به آیه دوم اعتماد کرده و نقش خدا را نادیده گرفته اند، و از همین طریق مذاهب کلامی متعددی در جهان اسلام پی ریزی شده است. که ریشه از آنها «تک تفسیری » و اعتماد به یک آیه و چشم پوشی از آیات دیگر است، رفع این نوع اختلاف در گرو تفسیر موضوعی است یعنی آنگاه که آیات یک موضوع در نقطه ای گردآوری کردند آنگاه همگی به قرینه یکدیگر تفسیر شوند و موضع گیری قرآن در هر موضوع روشن گردد.

در گذشته این نوع تفسیر در دایره محدودی مانند ناسخ و منسوخ و یا آیات احکام صورت گرفت، اما به صورت وسیع تر چیزی انجام نگرفته است، برای نخستین بار در ایران اسلامی گامی نو در تفسیر موضوعی برداشته شده و اینجانب بانگارش یک دوره تفسیر موضوعی درباره برخی از موضوعات قرآن در ده جلد، موفق شدم گام نوی در این راه بردارم. و من مفتخرم در آینده که یک دوره از آن را به کتابخانه عبدالعزیز اهدا نمایم.

او از این پیشنهاد من استقبال کرد ولی افزودم مشکل گمرک را باید حل کنید زیرا چه بسا مانع از ورود این کتاب به این کشور شد.

مدیر مکتبه که از سیاست کشور کاملا آگاه بود و با رعایت احتیاط گفت: این مشکل را باید اداره خاصی حل کند و عنوان آن چنین است: الریاض وزارة الشؤون الاسلامیة. سپس یادآور شد که صندوق پستی کتابخانه ما 6434 می باشد اینجانب پس از تشکر از ابراز محبت های مدیر و معاون و دیگر کارکنان و امضای دفتر کتابخانه، مکتبه را همراه دوستان ترک گفتیم.

مناظره ای در مسجد نبوی

سرزمین حجاز و نجد که وسعت خاک آن، حدود یک و نیم برابر ایران است، به نام یک عائله «نجدی » آل سعود به ثبت داده شده و از سال 1350 هجری قمری برابر 1310 هجری شمسی به نام «کشور عربستان سعودی » یا «المملکة العربیة السعودیة » نام گذاری شده است.

سیاست گذاران کشور برای عمران و آبادی کشور، مهاجرپذیر شدند و - لذا - سالیان درازی است که سیل مهاجرت از افغانستان و پاکستان، و بنگلادش و مالزی و اندونزی آغاز شده و اکثریت کارگران و کارکنان و در مناطقی، فروشندگان را، همین گروه ها تشکیل می دهند، البته همه آنان، جواز اقامت دارند، و تبعه کشور محسوب نمی شوند و دست سیاست گذار، در اخراج آنان در تمام اوقات باز است، ولی به حق هرگاه این نیروها دست به اعتصاب بزنند، و یا راهی کشورشان شوند، وضع اقتصادی و کارگری، کاملا مختل می گردد.

شهر مدینه به خاطر وجود دانشگاه اسلامی به نام «جامعة المدینة المنورة » توانسته است که از متجاوز از صد و پنج کشور دانشجو بپذیرد، و بیشترین توجه آنان در این روزها به آسیای میانه است که با تربیت دانشجو، افکار وهابیت را در آنجا رواج دهند، و از نفوذ ایران و یا دیگر کشورها جلوگیری کنند.

شبی در «مسجد نبوی » پس از اقامه نماز عشا با یک افغانی که به زبانی عربی و فارسی سخن می گفت، درباره سجده بر سنگ و یا خاک، مذاکره ای صورت گرفت که از نظر شریف خوانندگان می گذرد:

توضیح این که:

در گذشته بخش قابل ملاحظه ای از مسجد نبوی با سنگ ریزه هایی مفروش بود حتی قسمته هایی از مسجدالحرام نیز همین حالت را داشت و به خاطر دارم که در سالهای جلوتر (1335) زائران غریب، برخی از لباسهای خود را در آب زمزم شسته و برای خشک شدن روی سنگ ریزه ها پهن می کردند.

ولی اخیرا سطح هر دو مسجد به وسیله سنگ های مرمر و یا شبیه آن مفروش شده و بخشی نیز از هر دو مسجد با فرشهای پاکستانی و غیره پوشیده گردیده است.

با این تفاوت که بخش قدیمی مسجد نبوی که در کنار ضریح پیامبرصلی الله علیه وآله قرار گرفته، کاملا مفروش است و نقطه بازی برای سجده بر سنگ وجود نداردو زائران شیعی ناچار باید بر فرشها سجده کنند، اما برخی از نقاط دیگر مسجد یا اصلا فرش ندارد و یا فرش ها با فاصله های کوتاهی پهن می کنند می توان بر سنگ سجده کرد.

فرد افغانی از تقید من بر سجده بر زمین باز آگاه شد و به من چنین گفت:

«حقیقت سجده این است که انسان اعضای هفت گانه را بر زمین بگذارد، هرگاه شما خصوص پیشانی را بر سنگ نهادی با دیگر اعضای شش گانه چه می کنی؟ ! زیرا آنها را بر روی فرش می گذاری و سجده بر فرش در فقه شما جایز نیست.

در مقام پاسخ او را به سه مطلب توجه دادم:

1- حقیقت سجده جز نهادن پیشانی بر زمین چیز دیگری نیست و تنها با گذاردن پیشانی بر زمین، سجده تحقق می پذیرد، و اگر انسانی بدون آن که دستها را بر زمین نهد، فقط پیشانی را بر زمین بگذارد، سجده را انجام داده است، گواه بر این مطلب گفتار فرهنگ نویسان زبان عربی است، آنها چنین می گویند:

«سجد: وضع جبهته بالارض متعبدا» (5) .

بنابراین مقوم سجده همان پیشانی بر زمین نهادن است، فقط و اما اعضای دیگر شرط صحت سجده است، یعنی اسلام از نمازگزار این نوع سجده خواسته که علاوه بر پیشانی که مقوم سجده است، شش عضو دیگر را بر زمین قرار دهد.

2- از آنجا که قوام سجده، با وضع پیشانی بر زمین است، هر نوع قید و شرط مربوط به موضع جبهه است نه اعضای دیگر، و اگر گفتگویی هست، در همین مورد است و روایات مروی از پیامبرصلی الله علیه وآله و گفتگوی فقها بر این گواهی می دهد.

1- «جعلت لی الارض مسجدا و طهورا» (6) .

«زمین برای من سجده گاه و مطهر قرار داده شده است » .

با این که پیامبر زمین طبیعی را، سجده و مطهر معرفی می کند، احدی از فقها از سنی و شیعه اعتماد بر زمین در اعضای ششگانه را شرط ندانسته است.

2- «لا تتم صلاة احدکم حتی یتوضا کما امر الله تعالی ... ثم یسجد ممکنا جبهته من الارض حتی یرجع مفاصله » (7) .

«نماز هیچ یک از شما صحیح نمی باشد مگر آن را به نحوی برگزار کند که خداوند فرموده است، وضو بگیرد به نحوی که خدا فرموده است سپس سجده کند در حالی که پیشانی خود را بر زمین مستقر سازد تا دیگر اعضا و مفاصل او باز گردد» .

پیامبر در این حدیث فرمان داده که فقط «جبهه » بر زمین قرار گیرد و درباره دیگر اعضا سخن نگفته است.

3- از گفتگوی فقهای اهل سنت استفاده می شود که اگر شرطی لازم است، فقط مربوط به جایگاه جبهه است (8) .

مثلا اگر کسی بر چیزی که حامل آن است، سجده کند مانند گوشه عمامه، یا گوشه عبا و یا آستین پیراهن، فقیهانی مانند شافعی و احمد به پیروی از امام علی علیه السلام آن را جایز ندانسته در حالی که ابوحنیفه آن را جایز می داند، این گفتگو فقط مربوط به موضع جبهه است و مواضع دیگر از این گفتگو بیرون می باشد.

نتیجه این که: اگر شیعه فقط درباره «جبهه » ملزم به شرایط خاصی است، نه در اعضای دیگر، به خاطر همین امور سه گانه است که یادآور شدیم.

طرح سؤال دیگر او با شنیدن این پاسخ محکم سکوت برگزید آنگاه، موضوع متعه را مطرح کرد و گفت: شما پیروان علی، چرا از گفتار او در مورد متعه پیروی نمی کنید، درحالی که «مسلم » در «صحیح » خود از او نقل می کند که او فرمود:

«ان رسول الله نهی عن متعة النساء یوم خیبر» (9) . «پیامبر خدا از متعه زن در نبرد خیبر نهی کرد» .

با این نقل صریح علی علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه وآله چگونه آن را تجویز می کنید؟

در پاسخ یادآور شدم:

اولا: اگر حدیث یاد شده از علی علیه السلام نقل شده، خلاف آن نیز نقل شده است، طبری در تفسیر خود می گوید: علی علیه السلام فرمود: «لولا ان عمر نهی عن المتعة ما زنی الا شقی » (10) .

چرا باید در مقام داوری حدیثی را گرفت و حدیث دیگر را رها کرد؟

ثانیا: مسلم که در صحیح خود احادیثی را نقل کرده که حاکی است که پیامبر اصلا از آن نهی نکرده است.

عطاء می گوید: جابر بن عبدالله انصاری، از مدینه به قصد عمره وارد مکه شد ما به خانه او رفتیم موضوعاتی را که یکی از آنها متعه بود سؤال کردیم، او گفت: ما در عصر پیامبر، و عصر ابی بکر و عمر، استمتاع کردیم، تا این که به خاطر جریان «عمروبن حریث » عمر از آن نهی کرد (11) .

او در وجود چنین حدیثی در صحیح مسلم اظهار تردید کرد، قرار شد فردای آن شب طرف صبح ساعت 6 وی صحیح مسلم را همراه خود بیاورد، تا مورد آن را نشان دهم ولی متاسفانه وی به قول خود عمل نکرد، و یا من او راندیدم.

از مجموع مذاکره با سلفی ها برمی آید که غالبا از منطق شیعه ناآگاه بوده و تبلیغات سهمگین 500 ساله عثمانیها و پس از آن سلفیهای وهابی زمینه بدبینی عجیبی پدید آورده، هرچند در برخورد با جوانان مدینه و مکه وضع تفاوت کرده به گونه ای که حاضر به استماع سخن و اندیشیدن درباره آن می باشند.

مذاکره با مسلمانان به ظاهر مغربی

قبرستان بقیع مدفن هزاران صحابی و مرقد چهار امام از پیشوایان معصوم شیعه است، پیش از ورود پیامبر صلی الله علیه وآله به سرزمین یثرب، بقیع زمین مواتی بود که در آن جز خار مغیلان و درخت بیابانی به نام «غرقد» چیزی نبود، پس از ورود پیامبر صلی الله علیه وآله به سرزمین مدینه منطقه بقیع با دفن نخستین مسلمانی به نام....... به عنوان نخستین قبرستان عمومی مسلمانان شناخته شد، و از عصر پیامبر و پس از او تا به امروز، مدفن هزاران نفر از ساکنان مدینه و یا زائران غریب است که در مدینه جان به جان آفرین می سپارند، از این جهت سرزمین بقیع از احترام خاصی برخوردار است.

متاسفانه بر اثر دیدگاه تنگ وهابیان کلیه آثار اسلامی در بقیع منهدم گردیده و می رود که نسل آینده از این آثار بی خبر شود. قبرستان بقیع پس از درهم کوبیدن قبه و بارگاه امامان و بزرگان مدفون در بقیع، به صورت مخروبه درآمده که دل هر مسلمان علاقمند را به درد می آورد، و انسان در پایه خرد و تفکر این گروه در شگفت فرو می رود، که چگونه با آثار اسلامی که نشانه اصالت ها و واقعیت انکارناپذیر است، بازی می کنند.

در هر حال قبوری که مورد توجه شیعیان و عموم مسلمانان است، عبارتند از:

1- قبور امامان چهارگانه یعنی «حسن بن علی; علی بن الحسین; محمد بن علی الباقر و جعفر بن محمد الصادق علیهم السلام » .

2- عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله.

3- فاطمه بنت اسد مادر علی بن ابی طالب علیه السلام او و عباس بن عبدالمطلب در کنار قبور ائمه چهارگانه قرار دارند. و برخی از اهل سنت فاطمه یاد شده را فاطمه دخت پیامبر صلی الله علیه وآله می دانند. درحالی که جریان چنین نیست.

4- دختران پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله.

5- همسران پیامبر صلی الله علیه وآله.

6- عقیل و عبدالله بن جعفر.

7- ابراهیم فرزند رسول خدا صلی الله علیه وآله.

8- شهدای واقعه حره و شهدای احد که در بقیع دفن شده اند.

9- حلیمه سعدیه دایه پیامبر صلی الله علیه وآله.

10- عمه های رسول خدا صلی الله علیه وآله.

11- ام البنین همسر علی علیه السلام و مادر حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام.

و قبور دیگری مانند قبر مالک بن انس، نافع، عثمان بن عفان و ابوسعید خدری.

در گذشته غالب این مراقد سایبان و یا گنبد و بارگاه داشته اند ولی پس از استیلای وهابیان همگی منهدم و جز سنگ کوچکی که حاکی از وجود قبر است، بر روی مرقد آنان، چیز دیگری وجود ندارد.

قبرستان بقیع در قسمت شرقی مسجد نبوی قرار دارد و پیش از ورود به قبرستان، زمین وسیعی که متصل به مصلای مسجد نبوی است، به وسیله سنگ های مرمر مفروش شده و کار زائران را آسان کرده است از آنجا که زنان از ورود به قبرستان ممنوعند، غالبا کاروانها در آن زمین وسیع بدون این که وارد قبرستان شوند، به زیارت می پردازند. آنگه مردها جدا از زنان، با بالا رفتن از چند پله وارد ایوان بقیع، سپس وارد خود بقیع می شوند. در ایوان بقیع که مشرف بر عزاداری ایرانیان است، سه نفر را مشاهده کردم که از این عمل انتقاد می کردند و چنین می گفتند:

«هذا والله عمل الیهود، هم یندبون و هؤلاء ایضا یندبون » «کار آنان شبیه کار یهود است، آنان نیز در کنار دیوار ندبه گریه می کنند و آنان نیز چنین می کنند» .

شایسته بود که من آرامش بیشتری به خرج می دادم تا سخنان آنان به پایان برسد اما تاثر روحی مرا به عجله بر اعتراض واداشت و به گوینده آن سخن چنین گفتم:

«اما تستحیی من رمی عمل المسلمین بفعل الیهود، و هل مجرد المساواة فی الصورة یبرر هذه النسبة و قد قال رسول الله صلی الله علیه وآله: انما الاعمال بالنیات. و قال سبحانه: مادحا المؤمنین:

«و یخرون للاذقان یبکون و یزیدهم خشوعا» (12) .

افهل یصح لک ان ترمی عامة المؤمنین الذین یبکون، بان عملهم کعمل الیهود و هؤلاء یبکون کما ان الیهود یبکون » ؟ .

«خجالت نمی کشی کار مسلمانان را به کار یهود تشبیه می کنی آیا یکسان بودن در صورت مجوز چنین نسبتی هست درحالی که پیامبرصلی الله علیه وآله می فرماید: ارزش عمل با نیت آن است. قرآن مجید درباره مؤمنان می فرماید: «به هنگام خواندن آیات قرآن به خاک می افتند گریه می کنند و سجده می نمایند» . آیا شایسته است شما مؤمنان گریه کن را چنین توصیف کنید؟» .

مسلما گریه انگیزه دارد، گاهی انگیزه خوف از عذاب الهی و یا امید به رحمت اوست و احیانا انگیزه گریه عشق و علاقه به محبوب است. هنگامی که زائر قبر پیامبر در برابر بزرگترین انسان روی زمین قرار می گیرد علاقه او به قائد و رهبر خود، باعث اشک و گریه او می گردد کسانی که از این معارف و عوالم دورند، نمی توانند این حقایق را لمس کنند.

وقتی سخنان من به پایان رسید، آنان اظهار ندامت کرده و پوزش طلبیدند و به گمانم تصور کردند که من یک فرد رسمی در کشور سعودی هستم که با آنان به تندی سخن می گویم، من در پایان از در ملاطفت وارد شدم و خداحافظی نمودم.

پی نوشت ها:

1) مثنوی: ج 1، ص 7، بیت 13.

2) نوح: 10- 12.

3) نحل: 93.

4) کهف: 29.

5) لسان العرب، ... المنجد...

6) صحیح بخاری.

7) سنن ابوداود: ج 1، ص 227، حدیث 858- سنن دارمی: ج 1، ص 305.

8) الام : ج 1، ص 114- مغنی ابن قدامه: ج 1، ص 117.

9) مسلم: ج 4، ص 132، نکاح المتعة.

10) تفسیر طبری در تفسیر آیه «فما استمتطعتم منهن فآتوهن اجورهن » (نساء: 231) .

11) صحیح مسلم: ج 4، ص 132، شرح صحیح مسلم به قلم نووی: ج 9، ص 191.

12) اسراء: 109. 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان