در یکی از روزهای سرد زمستان میزبان بازیگر خوب کشورمان ساناز سماواتی شدیم که این روزها فعالیتهای سینماییاش را از سر گرفته و در زمینههای حمایتی نیز بسیار فعال است. این بازیگر خوشروی کشورمان همچنین بازرس انجمن بازیگران است و حرفهای زیادی در مورد اوضاع و اوحوال بازیگری در این روزها دارد. در ادامه گپ و گفت بنیتا را با این بازیگر فعال و پرانرژی میخوانید.
خانم سماواتی کار بازیگری را چطور و از کجا شروع کردید؟
من عاشق فضانوردی بوده و هستم (میخندد). در دوره نوجوانی دوست داشتم فضانورد یا باستانشناس شوم. زمانی که من وارد دانشگاه شدم رشتهای برای فضانورد شدن وجود نداشت و باستانشناسی هم فقط برای آقایان بود. تصمیم گرفتم بخاطر علاقهام به حیوانات، دامپزشکی بخوانم اما این رشته هم آن زمان برای خانمها با محدودیت همراه بود. در کنار همه اینها عاشق حرکات موزون بودم و فکر میکنم این موضوع هم مانند بازیگری بسیار غریزی است اما خب این هنر هم با محدودیت همراه بوده و هست. در دوره نوجوانی دو چیز را هم با علاقه دنبال میکردم، یکی تئاتر و دیگری یادگیری زبان. بالاخره زبان انگلیسی خواندم و همیشه در گروههای تئاتری مدرسه حضور داشتم و خلاصه قسمت این بود که در بزرگسالی هم وارد هنر و بازیگری شوم.
مطمئن باشید الان هم اگر شرایطش مهیا شوم خیلی دوست دارم فضانوردی یا باستانشناسی بخوانم. هنوز هم دوست دارم فضانورد شوم (میخندد).

از فعالیتهای هنری تان در این روزها برایمان بگویید.
من مدتها ایران نبودم و در سوئد زندگی میکردم. تا اینکه چند سال پیش برگشتم و ازدواج کردم و صاحب فرزند شدم و وقتم را صرف فعالیتهای خانوادگی کردم. الان مدتی است که فعالیت بازیگری را مجددا از سر گرفتهام. به زودی در دو تئاتر حضور خواهم داشت. یکی از این تئاترها که نویسنده نمایشنامهاش زندهیاد حسین پناهی است، خرداد ماه در سالن استاد انتظامی اجرا خواهد شد. تئاتر دیگر هم مهر سال آینده روی صحنه خواهد رفت. برای ایام نوروز امسال فیلم تلویزیونی «سین مثل سبزه» را برای پخش دارم و فیلم «سه کله پوک» هم به زودی در شبکه نمایش خانگی توزیع خواهد شد. دو فیلمنامه هم در ژانر دفاع مقدس برایم فرستادهاند و هر دو آثار سینمایی هستند. این دو فیلم در مرحله پیش تولید قرار دارند و بر فعالیتهای زنان در هشت سال جنگ تمرکز دارند که برایم بسیار جذاب است. اینها فعالیتهای سینمایی من هستند اما بخشی از وقتم هم صرف کارهای حمایتی و امور خیریه می شود.
به کارهای حمایتی و خیریه اشاره کردید. دقیقا در چه حیطهای فعالیت میکنید؟
من در خانوادهای متولد شدم که برای همه اعضای آن، محیط زیست و حیوانات خیلی مهم بود. درواقع این بخشی از زندگی ما بود. یعنی برایمان خیلی طبیعی بود که مادرمان همیشه ته مانده غذا را یا پشت پنجره برای پرندگان بریزد و یا کنار حیاط برای گربهها. حتی پدرم وقتی سبزی خرد میکرد مقداری را برای پرندگان خرد میکرد و به مادرم میداد تا برای پرندگان بریزد. مادر بزرگ من از سگ میترسیدند اما لزومی نمیدیدند به شهرداری زنگ بزنند و داد و قال راه بیندازند که بیایید این سگ را ببرید و حتی وقتی توی کوچه سگ میدید فقط به دور کردن حیوان با صدا و بدون آزار رساندن بسنده میکرد. من در چنین محیطی بزرگ شدم و این رویه را ادامه دادم. بهخاطر شرایط شغلی و لطفی که مردم به من دارند این حیطه ناخواسته گسترش پیدا کرد و حالا به شدت درگیر حمیات از حیوانات بلاصاحب شهری هستم.
دغدغه ام محیط زیست، آلودگی هوا و بحران آب است چون در مورد آب ما از بحران گذر کردهایم و دیگر آب نداریم. متاسفانه مردم آنقدر درگیر شرایط بد اقتصادی هستند که مسائل محیط زیست را فراموش میکنند و مدیران هم اعتنای چندانی به این قضیه ندارند. من در تمام جلساتی که با مدیران دارم از آنها تقاضا میکنم به مسایل محیط زیست بیشتر اهمیت بدهند. خوشبختانه ماده واحده حمایت از حیوانات به مجلس محترم ارائه شده و امیدواریم تصویب شود.

شما هم همسر هستید، هم مادر، هم بازیگر سینما و تلویزیون و هم فعال محیط زیست و حیوانات. چطور وقتتان را مدیریت میکنید که به اینهمه دغدغه و کار رسیدگی کنید؟
سوالتان من را به فکر فرو برد که واقعا چطور اینهمه کار را انجام میدهم؟ (میخندد) به نظرم همهاش بخاطر مدیریت وقت و برنامه ریزی است. من همه فعالیتهایم را یادداشت میکنم و واقعا گاهی حتی از وقت خواب و ستراحتم میگذرم. برایم خیلی مهم است جواب همه دوستانی که در اینستاگرام و تلگرام به من پیامی میدهند و یا درخواستی دارند را بدهم.
خوشبختانه هم همسرم و هم برادر و مادرم موقعیت من را درک میکنند.همسرم همراه و مشاور خوب من است و خانواده ام حمایتم میکنند. باور کنید سه هفته است که همسر نازنین برادرم من را به خانهشان دعوت کرده و هربار به خاطر کار و مشغله نتوانستهام بروم و ایشان هم این موضوع را درک میکنند و ناراحت نمیشوند. اگر همسری داشتم که از من توقع ناهار و شام داشت نمیتوانستم به کارهایم برسم و این همه فعالیت اجتماعی داشته باشم. حتی پسر چهار سالهام هم من را درک میکند و به من میگوید: «میدونم میخوای بری به مردم و پیشیها کمک کنی». وقتی از منزل خارج میشوم به من میگوید: «مامان دختر خوبی باشیها، زود بیا خونه»(میخندد)
در عین حال بسیار دوست دارم کنار خانوادهام باشم و تا حد امکان سعی میکنم خودم پسرم را به مهد کودک و کلاس زبان و کلاس ورزشیاش ببرم. مدام به خودم یادآوری میکنم که به عنوان یک مادر موظف هستم برای تربیت صحیح فرزندم وقت بگذارم. آینده کشورمان در دست این بچهها خواهد بود و تربیت مناسب آنها توسط مادران مستقیما در آینده کشور عزیزمان تاثیر خواهد داشت. با احترام به آقایان، من خانمها را ستون و رکن اصلی خانواده میدانم.

اغلب مشاغل در کشور ما برای آقایان راحتتر است. پیدا کردن کار، دستمزد خوب، ارتقای شغلی و... مواردی است که برای مردان قابل دسترستر از خانمهاست. آیا در دنیای هنر و بازیگری هم همینطور است؟
نه تنها در هنر و بازیگری که در اغلب مسایل دیگر به دلیل موارد قانونی با مردان برابر نیستیم. مثلا اگر یک زن به هر دلیل از همسرش جدا شود برای گرفتن حق حضانت فرزندش به مشکل برمیخورد. یک زن فرزندش را در نهاد خود و با دشواری و روبرو شدن با مشکلاتی جسمی از جمله ریزش مو و کمبود شدید ویتامینها و ... پرورش میدهد. ولی قانون در هنگام جدایی زن و شوهر هیچ حقی برای مادر قائل نیست که خیلی دردناک است.
در جامعه امروز، خانمها نه تنها همشانه آقایان که بعضا به عنوان نانآور خانه ایفای نقش میکنند. زنان همپای مردان در فعالیتهای اجتماعی حضو ردارند و باید حق برابر هم داشته باشند. ما کلی زنان خوداشتغال داریم و من این موارد را به خاطر کارهای حمایتیام فراوان دیدهام. در دنیای هنر و سینما هم ما خانمها در اولویت دوم قرار داریم. دستمزدمان مقداری کمتر از آقایان است که به نظرم ناعادلانه است.
چقدر برایتان پیش میآید که دختران و پسران جوان از شما بپرسند چطور میتوانند بازیگر شوند و جواب شما به این مشتاقان دنیای بازیگری چیست؟
خیلی زیاد پیش میآید. من به همه این عزیزان میگویم الان اصلا زمان مناسبی برای ورود به دنیای بازیگری نیست و بهتر است تمرکز و انرژیشان را روی یک کار و تخصص دیگر بگذارند و بازیگری را در کنارش دنبال کنند. در شغل بازیگری ثبات وجود ندارد و ممکن است از نظر مالی اصلا نتواند تامینکننده باشد. بنابراین بهتر است این کار را دلی دنبال کنند و شغل اصلیشان درآمدزا و با پشتوانه باشد.
فکر میکنید کمکاری برخی بازیگران پیشکسوت و حتی جوانترها به همین دلیل است؟
متاسفانه شرایط کاری ما خیلی بد شده است. دوستان مدام از دلایل کمکاری من میپرسند. باید بگویم دلایل زیادی وجود دارد. یکی از اینها کم شدن تولیدات نمایشی تلویزیون است. دلیل دیگر این است که یک عده خاص در همه تولیدات حضور دارند و از سریالی به سریالی دیگر میروند. وقتی ما وارد دنیای بازیگری شدیم فضا طوری بود که بازیگران بر اساس تواناییها و تناسبشان با نقش انتخاب میشدند. اما حالا بازیگران در مهمانیها و بر اساس روابط انتخاب میشوند. وقتی ما کار بازیگری را شروع کردیم این حرفه درآمد آنچنانی نداشت و به همین خاطر اغلب کسانی که وارد میشدند به خاطر عشق و علاقه به سمت بازیگری میآمدند. ولی حالا به خاطر ورود مافیای سرمایهگذار و نگاه اقتصادی به این حرفه قضیه فرق کرده است و طبعا افراد کمتری میتوانند فعال باشند.
من بازرس انجمن بازیگران به ریاست آقای جمشید مشایخی هستم و به خاطر جایگاه شغلیام با بازیگران بسیاری در ارتباط هستم و درددلهای آنها را میشنوم و میدانم اوضاع بازیگری به لحاظ حرفهای چندان مناسب نیست. ضمن اینکه دستمزدها با تاخیر فراوان پرداخت میشود. خودم کاری را آماده پخش دارم اما هنوز پولم را پرداخت نکردهاند. بنابراین خیلی از دوستان مانند من ترجیح میدهیم کمتر کار کنیم.

زندگی خصوصی یک بازیگر بخصوص در کشور ما مدام زیر ذربین است و با محدودیتهایی همراه است. این موضوع برایتان سخت نیست؟
باور کنید بازیگری عشق است و تنها با علاقه ممکن است. ما واقعا زندگی عادی نداریم و حتی شاید نتوانیم به عروسی برادرمان برویم چون ممکن است از ما فیلمبرداری شده و ممنوعالکار شویم. بنابراین مجبوریم مدام در پیله زندگی کنیم. دوست دارم به همه مخاطبان این گفتوگو و خوانندگان عزیز سایت بنیتا بگویم که این عشق مردم است که ما را در این کار نگه داشته است. هرجای دنیا برویم در خانههایشان برایمان باز است و لطف و محبتشان شامل حالمان می شود و من به شخصه این موضوع را تجربه کردهام.
کمی در مورد پسر کوچولویتان برایمان بگویید. دوست دارید پسرتان وارد چه حرفهای شود؟
واقعا آرزو دارم پسرم فضانورد شود البته مشروط بر اینکه خودش هم دوست داشته باشد. اصلا اسم پسرم را بَرسا گذاشتهام که به معنای برتر و بالاتر است و دوست دارم روزی به ناسا برود. اتفاقا برای آقای فیروز نادری پیام گذاشتم که آرزو دارم پسرم روزی شاگرد شما باشد و جای شما را در ناسا بگیرد. این آرزوی من برای پسرم است و اگر خودش هم دوست داشته باشد همه تلاشم را میکنم تا در این رشته موفق باشد.
خانم سماواتی شما سالهاست در عرصه بازیگری فعال هستید و حتما خاطرات بسیاری از این دوران دارید. بهترین و بدترین خاطره کاریتان را برایمان تعریف کنید.
خاطرات کاریام خیلی زیاد است و خاطرات تلخ و شیرین بسیاری دارم. به یاد دارم در سریالی به کارگردانی آقای مجید جوانمرد بازی میکردم و نقش زنی فقیر را داشتم که برای پیدا کردن شوهرش که به عشق بازیگری به تهران آمده، راهی این شهر شده است. در سکانسی باید با چادر مندرس و حالی آشفته در ترمینال میگشتم. دوربین در ساختمان روبرو قرار داشت و تصاویر به صورت لانگشات فیلمبرداری میشدند. در حین فیلمبرداری یک موتورسوار به سمت من آمد و با لهجهای غلیظ گفت: «سلام، خوبی؟ بیا بالا برسونمت. برات چادر نو هم میخرم» (میخندد) من هرچقدر سعی میکردم به این موتورسوار مزاحم بفهمانم که مشغول بازی هستم، چون دوربین و عوامل را نمیدید باور نمیکرد. در نهایت یکی از عوامل فیلم وارد ماجرا شد و من ناگهان دیدم مرد مزاحم با همکارم گلاویز شده و به او میگوید: «من اول با این خانم آشنا شدم تو چی میگی این وسط؟» (میخندد)
یک خاطره بامزه دیگرم مربوط میشود به بازیام دریک سریال تلویزیونی. یادم هست با خانم نغمه نظری که برنامهریز کار بودند روبروی یک عینکفروشی حوالی میدان شوش ایستاده بودیم تا گروه برای کار خبرمان کنند. لوکیشن بسیار نزدیک بود و ما همچنان که منتظر بودیم عینکهایمغازه را نگاه میکردیم. یادم هست در آن کار هم من نقش خانمی فقیر و جنوب شهری را داشتم و چادری کهنه سرکرده بودم و دمپایی پلاستیکی پایم بود. همچنان که به عینکفروشی نگاه میکردم به دوستم نغمه گفتم: «ببین چه عینکهای خوبی داره کاش پول داشتیم میتونستیم عینک بخریم» آقای مغازهدار من را شناخت و دلیل حضورمان را پرسید و ما هم برایش توضیح دادیم منتظر گروه فیلمبرداری هستیم. بنده خدا برایمان صندلی و شربت آورد و گویا حرفهای ما را شنیده بود و این برداشت را کرده بود که ما پولی برای خرید عینک نداریم درحالی که منظور من این بود که کاش پول همراهمان داشتیم و میتوانستیم عینک بخریم. خلاصه اینکه وقتی گروه به دنبالمان آمدند دیدم آقای فروشنده از زیر پیشخوان مغازه یک بسته درآورد که داخلش دو عینک بود. ایشان گفتند خیلی معذرت میخواهم که شرایط مغازه و شغلم آنقدر خوب نیست که هدیه بهتری به شما بدهم اما این هدایا را با همه عشقم به هنرمندان به شما هدیه میدهم چون خیلی متاثر شدم وقتی بخشی از حرفهایتان را شنیدم، من فکرمیکردم بازیگران خیلی پولدار هستند. این خاطره و خوبی آن فروشنده مهربان را هرگز فراموش نمیکنم.
بدترین و تلخترین خاطرهام هم مربوط میشود به فوت پدرم وقتی مشغول بازی در سریال «مهر و آذر» بودم. نزدیک سال تحویل بود و خبر رسید پدرم فوت کرده است. بعد از آن نوروز تا سالها دیگر دوست نداشتم سفره هفتسین بچینم و اصلا چیزی من را یاد سال تحویل بیندازد.

خانم سماواتی عزیز در پایان اگر حرف ناگفتهای مانده که دوست دارید به خوانندگان سایت بنیتا بگویید، بفرمایید.
از همه دوستان، خوانندگان سایت بنیتا و سایت فرهنگی بنیتا درخواست دارم به ما در راه احیای محیط زیست، حمایت از حیوانات و حیات وحش یاری کنند. فعالیتهای حمایتی من بسیار وسیع است که شامل کودکان کار، زنان بدسرپرست و...میشود اما مدام من را متهم میکنند که چرا دغدغه محیط زیست را دارم. جواب به این سوال ساده است. من معتقدم اگر کسی دلش برای شاخهای درخت، کمبود آب، خشک شدن تالابها و از بین رفتن محیط زیست بسوزد قطعا دلش برای همنوع خودش هم خواهد تپید. چنین آدمی نگرانی این را دارد که آیا همسایهاش سر سیر به بالین گذاشته یا نه؟ آیا وضع و اوضاع زندگی دوست یا خویشاوندی که مدتی است بیکار شده روبهراه است یا نه؟ آیا میتوان برای کودکان کار و دخترانی که نیاز به جهیزیه دارند و زنان سرپرست خانوار کاری کرد؟ و...
به نظر من کارهای حمایتی در جهت حفظ محیط زیست یک تمرین است برای اینکه یاد بگیریم در مقابل همه چیز و همه کس مسئول هستیم. ما از نظافت کوچه محل زندگیمان تا رسیدگی به همه موجودات زندهای که با آنها برخورد داریم مسئولیم و اصلا به این خاطر نام ما انسان است و اشرف مخلوقات محسوب میشویم.
ممنون از وقتی که برای ما گذاشتید.

اگر دوست داشته باشید میتوانید «مصاحبهی تینا آخوند تبار با بنیتا» را نیز بخوانید.