اگر می خواهید اتیوپی را بهتر بشناسید و بدانید که از حبشه به عنوان اولین پایگاه اسلام و مأمن برخی از صحابی بزرگ پیامبر(ص) هم اکنون چه چیزی مانده است مقاله حاضر را مورد مطالعه قرار دهید. مسلمانان اتیوپی روزگاران متفاوتی را تجربه کردند و تبعیض ها و رنج ها را در کنار برابریها و شادیها در حافظه داشتند. رفتار دوستانه و جانبدارانه ایتالیای فاشیست با مسلمانان اتیوپی که به منظور رسیدن به اهداف استراتژیک ایتالیا در منطقه بود با اعاده حکومت سلطنتی هایله ثلاثه به نوعی همیاری با بیگانگان تلقی گردید و مسلمانان در انزوا و تنگنای شدیدی قرار گرفتند. این روند با انقراض حکومت سلطنتی و روی کارآمدن نظامیان چپ گرا دوباره تغییر کرد و حکومت جدید آزادی ها و امکانات زیادی را به مسلمانان اتیوپی اختصاص داد. اما مسلمانان این کشور هنوز هم فاقد تشکیلات و زیرساخت های اساسی در سطح ملی هستند، هر چند که نقش قابل توجهی در اداره امور کشور و سیاستگزاری های داخلی و خارجی عهده دار شده و جایگاه تاریخی خود را بازیافته اند و در مسائل مختلف دارای موضع و حضور آشکاری هستند، مقاله زیر که توسط یکی از اساتید دانشگاه آدیس آبابا تألیف شده است، نگاهی گذرا بر گفتمان تاریخی مسلمانان اتیوپی است که امیدواریم مورد توجه شما قرار گیرد.
مقدمه
اسلام درجریان نخستین هجرت مسلمانان، قبل از آنکه به مدینه راه یابد، به حبشه وارد شد وحبشه به علت پذیرایی از مسلمانان مهاجر، از جهاد اسلامی مستثنی گردید. طبق نقل قول مورخان، نجاشی نخستین پادشاهی بود که به اسلام گروید و مزار وی اکنون زیارتگاه مسلمانان این کشور است.
هرچند مسلمانان در طی قرون 15 تا 17 میلادی دولت- شهرهایی مستقل در شرق فلات اتیوپی تاسیس کردند ولی به علت اختلافات قومی با یکدیگر اتحاد نداشته و مجبور بودند برای در امان ماندن از تهاجم حکومت مسیحی جزیه سنگینی را به حکومت حبشه بپردازند. سرانجام در دهه دوم قرن 16 .م امام احمد بن ابراهیم الغازی تمامی این سلطنت ها را با هم متحد کرد و طومار حکومت صلیبی را در نوردید. در سال 1529 .م درآخرین شکست در برابر ارتش اتیوپی، امام احمد به جزیره ای در دریاچه تانا گریخت و از حکومت پرتغال درخواست کمک کرد. در سال 1543 .م امام احمد در نبرد با قوای ارتش پرتغال که به سلاحی جدید مجهز بودند، شکست خورد و با شهادت وی بار دیگر وحدت مسلمانان از میان رفت.
ساختار بحث
در طی حدود بیست سال از هنگام سقوط نظام سلطنتی تا دومین سالگرد فروپاشی رژیم نظامی در اتیوپی، اسلام در تحول، تجدید حیات و تنش های داخلی خود روندی را پیمود که در تاریخ طولانی و پر نشیب و فرازش بی سابقه بوده است. این تحول در اتیوپی تا حدود زیادی در نتیجه تغییراتی بود که در داخل کشور در جریان بود، هرچند حوادث خارجی نیز در تعمیق بخشیدن به آن نقش داشت. بحث درباره برخی از ابعاد این روند تکاملی و تدوین دوباره آن یکی از اهداف این تحقیق می باشد. هدف دیگر توجه به بعضی مسایلی است که مسلمانان اتیوپی را در این دوران به خود معطوف کرده بود. از سوی دیگر قصد داریم آنچه در نوشته ها، اقدامات و مباحثات غیر رسمی در این دوران جریان داشته مورد بررسی قرار دهیم.
این تحقیق به سه بخش عمده تقسیم شده که هر بخش آن بر اساس یک واقعه مهم سیاسی و ملی، مانند تغییر رژیم از بخش دیگر آن متمایز می گردد. در مقدمه، دیدگاه و موضع ایتالیا پیرامون اسلام در دوران اشغال نظامی و دوران پس از آزادی اتیوپی تا سقوط نظام سلطنتی در سال 1974 میلادی را بررسی می کنیم.
بخش دوم، تحولات مهم مربوط به اسلام را بین سالهای1991-1974 مطالعه می کند و بخش پایانی حوادث بین سالهای 1991-1993 را به اختصار ارزیابی می نماید. در همین راستا تلاش می شود آن دسته از عناصر ثابت و متغیر در سیاست رسمی نسبت به اسلام و برداشت آنها از مسلمانان مطالعه و علاوه بر این، برداشت خود مسلمانان نیز از این تحولات در دوران یاد شده مشخص گردد. در این تحقیق از منابع دسته اول و دوم به ویژه روزنامه آدیس زمن Addis Zaman بین سالهای 1993-1974،تعدادی از تحقیقات پیرامون تاریخ سیاسی اتیوپی که از سال 1970 به بعد منتشر شده است و همچنین میزان محدودی از اطلاعات شفاهی و مجموعه ای از مجلات و روزنامه استفاده شده است.
در واقع، این تحقیق بخشی از یک تحقیق بزرگتر پیرامون اسلام در اتیوپی از زمان اشغال دولت فاشیستی ایتالیا تا پایان سالهای دهه 90 می باشد.
اسلام در اتیوپی (1936-1974)
سیاست ایتالیای فاشیست در اتیوپی، همانگونه که یک مورخ مهم ایتالیایی آن را به درستی منافع نظامی- سیاسی توصیف کرده است تنها جلب حمایت مسلمانان برای رسیدن به اهداف خود بود. ایتالیا از آگاهی مسلمانان، از قربانی شدنشان توسط نظام ستم پیشه حکومت امپراتوری اتیوپی استفاده کرد تا به اهداف خود دست یابد. سباچی( Sbacchi) منافع چند جانبه ای که ایتالیا برای مسلمانان فراهم کرد به شرح ذیل بیان کرده است: (( آزادی کامل مذهبی به مسلمانان اعطا گردید، قاضی (قاضی مسلمان) جانشین دادرس آمهارا شد، زبان عربی در مدارس مسلمانان بطور رسمی تدریس گردید. تمامی روزنامه ها در قلمروی امپراتوری ایتالیا دارای بخش عربی بود و رادیو ایتالیا نیز به زبان عربی برنامه پخش می کرد. روسای جدیدی برای مسلمانان انتخاب شده و در مراسم رسمی برای آنان جایگاه مخصوص در نظر گرفته شد. تقسیمات اداری و کشوری جدیدی به منظور ایجاد وحدت دینی و قومی در میان مردم مسلمان تشکیل گردید…. ایتالیاییها در هر جا که مسلمانان حضور داشتند، مساجدجدیدی را ساخته و مساجد قدیمی را تعمیر و احیا نمودند. شخص موسولینی عنایت خاصی به بنای مسجد جامع در آدیس آبابا به عنوان یک پاداش سیاسی برای همکاری مسلمانان در جنگ ایتالیا با اتیوپی داشت.))
بدین ترتیب ایتالیاییها بودجه ساختن پنجاه مسجد جدید سنگی و احیا شانزده مسجد قدیمی را تامین کرده و ثبت نام دانش آموزان مسلمان را در مدارس اسلامی، مانند مدرسه اسلامی هرار افزایش دادند. فقط در سال 1939 دولت ایتالیا یارانه 3585 زائر برای سفر حج تامین و امکانات لازم برای سفر رهبران مذهبی و سیاسی مسلمانان اتیوپی از قبیل سلطان اباجبیر و شیخ عیسی، به مصر و سایر کشورهای عربی را فراهم ساخت.
این نمونه های توجه و خیرخواهی ایتالیایی ها نسبت به اسلام، پاداشهای مالی و بالاتر از همه احترام آنها به اسلام و فرهنگ مسلمانان تاثیر مثبت و پایداری بر مسلمانان اتیوپی باقی گذارد. این امر نقطه مقابل بی توجهی و تحقیر مسلمین در دورانهای پیشین و حتی پس از آن بود. بنابراین، دوره حاکمیت ایتالیا بر اتیوپی در بین مسلمانان این کشور به عنوان دورانی از احساس آزادی و بدور از هرگونه تبعیض و ستم تلقی می گردید.
شاید این انتظار وجود داشت که با توجه به سابقه بی رحمی و شقاوت ایتالیاییها نسبت به مسلمانان لیبی،به این نیکخواهی با تردید و بلکه دشمنی نگریسته شود اما با وجود این، هیچگونه اقدامی بر ضد ایتالیا صورت نگرفت. مسلمانان اتیوپی از دیرباز از جهان اسلام منزوی مانده بودند و از سوی دیگر این سیاست ایتالیا را با وضعیت داخلی کشور در سالهای قبل مقایسه می کردند. در آن سالها مسلمانان به عنوان بیگانه تلقی شده و از تبعیض آشکار و پنهان و انواع مختلف ستم و سرکوب آزرده خاطر بودند.
با پایان یافتن دوران اشغال ایتالیا در سال 1941 و بازگشت رژیم سلطنتی به قدرت، بار دیگر دوره جدیدی از تعقیب رسمی مسلمانان آغاز گردید. مسلمانان با عنوان خائنان و همدستان دشمن خوانده می شدند تا جاییکه اقدامات کیفری علیه عده ای از رهبران و جوامع مسلمان به اجرا در آمد.
به منظور حفظ وحدت ملی، پادشاه جدید با اقدامات ریاکارانه خود می کوشید رضایت مسلمانان اتیوپی را جلب نماید به خصوص که مسلمانان قبلا نمونه حکومتداری ایتالیا را تجربه کرده بودند. پیش از این ایتالیاییها، دادگاههای شریعت را تاسیس کرده بودند که این دادگاهها صلاحیت داشتند به دعاوی حقوقی در زمینه ازدواج، طلاق، ارث و وقف رسیدگی نمایند.هر چند پادشاه هایله سلاسی اجازه داد که این دادگاهها عملا فعالیت نمایند اما دستور داد که مقررات مربوط به مسلمانان از قانون مدنی 1960 حذف گردد. هم چنین در زمان تشکیل کمیسیون تدوین قوانین در سال 1945 به مسلمانان اجازه مشارکت داده نشد و قانون مدنی سال 1960 در خصوص مقررات مربوط به مسلمانان هرگز تعدد زوجات را قانونی نشناخت و در تمام امور ازدواج و مسایل خانوادگی، رویه ها و سنت های دین مسیحیت در آن متبلور بود. در حالی که کمیسیون با مقامات دینی مسیحی و دانشوران سنتی آنان مشاوره داشت، از هیچ مسلمانی نخواست تا نظراتش را درباره پیش نویس قانون مزبور اظهار نماید. هرچند در پیش نویس قانون مدنی، فصلی تحت عنوان مقررات ویژه مسلمانان درج شده بود اما این فصل در زمان انتشار قانون مدنی حذف گردید.
در واقع، دادگاههای شریعت (اسلامی) در اعلامیه سال 1962 در بخش دادگاهها و قانون آیین دادرسی مدنی قانونی شناخته نشدند هر چند که فعالیت آنها عملا استمرار یافت. دولت امیدوار بود با تجویز وجود آنها، بدون اعطای وضعیت قانونی، این دادگاهها هم سرانجام مانند خود مسلمانان پژمرده و منقرض شوند.
با وجود اینکه پادشاه هایله سلاسی همواره در سخنرانیهای خود تاکید می کرد که دین یک امر شخصی است و کشور به همه تعلق دارد اما در عمل به حمایت از پارادایم سنتی که ملت اتیوپی را با مسیحیت برابر می دانست پرداخت. وی به دلیل اینکه اسلام، به عنوان آنتی تز ملی گرایی اتیوپی مطرح بود سعی داشت با کم شمردن تعداد جمعیت مسلمان کشور این اندیشه متعلق به قرون گذشته را که اتیوپی جزیره مسیحیت در دریای اسلام است را جاودانه گرداند.
در این بین برخی از ملی گرایان معتقدندکه هیچ گونه سیاست رسمی و علنی مبنی بر سرکوب مسلمانان یا تبعیض علیه آنان وجود نداشته (مانند اقداماتی که در سال 1880 علیه مسلمانان انجام شد) بلکه مسلمین تنها از گردونه حیات ملی منزوی شده و یا مورد بی مهری قرار گرفته اند!
مورتن(Morten) در تحقیق تازه ای در این خصوص معتقد است نظام سلطنتی در دوران هایله سلاسی کوشید تا با ترسیم اتیوپی به عنوان یک کشور مسیحی و ایجاد ممانعت در تماس مسلمانان با جهان اسلام، نفوذ مسلمانان را در کشور ریشه کن سازد. به همین دلیل برای سفر زیارتی مسلمانان به حج محدودیت جدی ایجاد نمود و از مسافرت برخی از رهبران با نفوذ مسلمانان مانند مفتی سراج، مفتی محمد امان و شیخ سعید محمد صادق به خارج از کشور جلوگیری کرد. مکانیسم دیگری که در این دوره توسط دولت به کار گرفته می شد استفاده از فرهنگ مسیحی به عنوان وسیله ای برای دستیابی به وحدت ملی بود. در دوران نظام سلطنتی، مسلمانان به عنوان اتباع حکومت مسیحی قلمداد می شدند نه شهروندی که مانند هموطن مسیحی اش از حقوقی برابر بهره مند باشد. آنان نمی توانستند اعمال دینی خود را آزادانه و به طور علنی انجام دهند، برای خود مسجد بسازند، امکان دستیابی به زمین برایشان دشوار و یا ناممکن می نمود و از خدمات دولتی و نظامی محروم بودند، حتی استخدام مسلمانان در درجات پایین نظامی منوط به این بود که به دین مسیحیت درآیند.
همچنین مسلمانان از سیستم آموزشی موجود ناراضی بودند زیرا اعتقاد داشتند که این سیستم از آرمانهای مسیحیت الهام گرفته است و به موازات آن از گسترش آموزشهای اسلامی و یا پیوند آن با سیستم آموزشی کشور ممانعت به عمل می آورد. به همین علت میزان ثبت نام دانش آموزان مسلمان در مدارس دولتی در برخی از مناطق مانند بالهBALE)) و یا در مراکز دانشگاهی بسیار پایین بود.
در سالهای حکومت سلطنتی به آموزشهای دینی مسلمانان که در مدارس قرآنی متمرکز بود هم از سوی دولت و هم از سوی کلیسا رسما با حقد و حقارت نگریسته می شد. دلیل این موضع گیری تدریس اسلام در این مدارس و استفاده از زبان عربی در آنان بود.
مارکاکیس MARKAKIS) )در خصوص اینکه چرا مسلمانان اتیوپی انگیزه ای برای شرکت در آموزشهای جدید نداشته و مشارکت آنها بسیار پایین بود، حقایق ذیل را ذکر می کند که با دلایل شفاهی تحقیق حاضر نیز سازگاری دارد: ممنوعیت استفاده از زبان عربی در مدارس دولتی، تبلیغ دین مسیحیت تحت پوشش تعالیم اخلاقی، استمرار فعالیت مدارس در روزهای جمعه و اعیاد و تعطیلات دینی مسلمانان، استفاده از آموزش برای تبلیغ و گسترش ملی گرایی مورد نظر دولت و بالاخره این حقیقت که آموزش و پرورش همواره وسیله ای برای استخدام در ادارات دولتی بوده است.
علت دیگر ناخرسندی مسلمانان از سیستم آموزشی این بود که تاسیس مراکز آموزشی اسلامی از حمایت مالی دولت بهره مند نبود. هرچند دولت ادعا می کرد آموزشهای مذهبی برعهده نهادهای دینی است و مدارس سنتی می بایست خودکفا و خودگردان باشند اما در حقیقت به طور غیر مستقیم از طریق اعطای زمین، معافیت اموال کلیسا از پرداخت مالیات و تخصیص بخشی از مالیاتهای آموزشی به کلیسا، مدارس دینی مسیحی را تحت حمایت خود قرار می داد.
بسیاری از دهقانانی که در مزارع متعلق به کلیسا کار می کردند به ویژه در مناطق جنوبی اتیوپی، مسلمان بودند و از طریق پرداخت مالیات به طور غیر مستقیم مدارس کلیسایی را تقویت می کردند. از این رو، مسلمانان اتیوپی در حالیکه سیستم آموزشی دولتی را از طریق پرداخت مالیات، حفظ و تقویت می کردند حق بهره مندی از آن را نداشتند.
به هر حال به ویژه در سالهای 1960تا 1970 بروز تحولات جدید درآفریقا، جهان اسلام و اتیوپی منجر به کاهش شدت کنترل در فرصتهای آموزشی، ثبت نام در خدمات دولتی و سفرهای خارجی گردید و اوضاع به تدریج به نفع مسلمانان اتیوپی تغییر یافت.
اسلام در اتیوپی سوسیالیست 1991-1975میلادی
به رغم توفانهای تحولی که در سالهای 1960 تا1970 در سراسر کشور جریان داشت، اسلام درآستانه بروز جنبش مردمی سال 1974 همچنان داغ قدیمی همکاری با تجاوز خارجی را بر پیشانی خود داشت و مسلمانان اتیوپی تنها به عنوان بیگانگانی که اقلیت ناچیزی از جمعیت کشور را تشکیل می دهند، محسوب می شدند. مسلمانان از حقوق مدنی خود محروم بوده و در مرداب رکود و تسلیم غوطه ور بودند. هر چند اهمیت حیاتی مسلمانان در اقتصاد کشور، به ویژه در تجارت داخلی از دیر باز توسط حکومت و مردم مسیحی شناخته شده بود اما این اهمیت نمی توانست استثمار سیاسی و تبعیض اجتماعی حکومت مسیحی را جبران نماید. مناسبات تاریخی مسیحیان اتیوپی با همسایه های مسلمانشان آمیزه ای از خصومت شدید و همکاری عملی بوده است. با این وجود واکنش به چندین دهه ستم و بی مهری نسبت به مسلمانان اتیوپی را می بایست در شورش انقلابی 1974 که در نهایت طومار نظام سلطنتی و اقتدار سیاسی و معنوی آن را در هم پیچید، ارزیابی کرد. تظاهرات مسلمانان اتیوپی ساکن آدیس آبابا در آوریل 1974 که از قبل برنامه ریزی و سازماندهی شده بود یکی از اولین و بزرگترین نشانه های ظهور اعتراضات مردمی و در خواست بهبود وضعیت و جبران مظالم گذشته بود. برنامه راهپیمایی، پیش از آن در جلسات و نشستهای متعدد با حضور طبقات مختلف جامعه مسلمان از جمله علما، دانشجویان دانشگاه و کسبه بازار برنامه ریزی شده بود. اندیشه برپایی تظاهرات در ابتدا توسط دانشجویانی مطرح شد که به تازگی از درس و بحث خود در کشورهای مسلمان همسایه مراجعت کرده و تحت عنوان انجمن جوانان مسلمان اعلان موجودیت کرده بودند. این در حالی بود که تمامی علما از پیشنهاد آنان جهت برگزاری تظاهرات، قاطعانه حمایت کردند.
هرچند درباره زمان دقیق و تعداد مردمی که در تظاهرات شرکت داشتند، اختلاف نظر وجود دارد اما اهمیت این راهپیمایی عظیم از سوی بیشتر ناظران مسایل سیاسی اتیوپی مورد تاکید و پذیرش قرار گرفته است. این تظاهرات به طور موثری افسانه مطرح شده توسط هایله سلاسی مبنی براینکه، اتیوپی یک کشور مسیحی است و مسلمانان در آن اقلیتی ناچیز هستند را در هم شکست.
له فورت (LEFORT) در این باره می نویسد:‹‹… مسلمانان با تظاهرات خود قدرت اسلام را که برای قرنها توسط دین حاکم خاموش شده بود، آشکار ساختند.››
از سوی دیگر، برخی از محققین، تظاهرات مسلمانان را به عنوان تهدیدی برای وحدت ملی برشمرده و می کوشند در نقاب نظریه پردازی های خود، این افسانه قدیمی که اسلام خطری دایمی برای موجودیت اتیوپی است را مطرح نمایند. به عنوان مثال در نظر هاربس (Harbes) این تظاهرات، سستی و فتور اساسی موجود در شالوده رژیم حاکم را آشکار ساخت، زیرا ادامه حیاتش وابسته به روابط نزدیک با کلیسای ارتدوکس برای توجیه مشروعیت بود، در حالیکه این کلیسا نمایندگی اکثریت جمعیت کشور را بر عهده نداشت. طبق نظرکلاپهام(Clapham) صحنه راهپیمایی مسیحیان و مسلمانان که همدوش یکدیگر و با شعارهای واحدی حرکت می کردند، بزرگترین ضربه سیاسی بر مسیحیت مرتجع بود.
تظاهرات20 آوریل 1974در واقع انفجار اوج احساس تحقیر و ابراز سازمان یافته خشم و نارضایتی مسلمانان بود که از سالیان دراز در اعماق قلبشان می جوشید. این اعتراض بیشتر علیه تبعیض و بی عدالتی های آشکاری بود که توسط رژیمهای گذشته علیه مسلمانان اتیوپی اجرا می گردید. علاوه بر این می توان گفت که این تظاهرات نقش مهمی در شدت بخشیدن به مخالفت عمومی و بسیج مردمی علیه نظام سلطنتی ایفا کرد. حکومت نیز از این موضوع آگاه شد که باید عنصر اسلام را در توسعه، سیاست ملی و تدوین و اجرای تصمیمات و سیاستهای اقتصادی- اجتماعی در نظر گیرد.
طبق گزارشات منتشر شده درروزنامه آدیس زمن،نخست وزیر وقت عندلکاچوماکنون(Endalkachaw Makonnen)
درتاریخ 9 آوریل 1974 با نمایندگان وبزرگان مسلمانان دیدار و گفتگو کرد. اعضای نمایندگان مذکور قبلا موضوعاتی را برای بحث و گفتگو ارائه کرده بودند که نخست وزیر اطمینان داد به این مسایل توجه خواهد شد.
نه روز بعد در تاریخ 19 آوریل عندلکاچو مجددا با نمایندگان جامعه مسلمان ملاقات نمود و پیرامون 13 موضوع که در عریضه 9 آوریل ارائه شده بود بحث و مذاکره صورت پذیرفت. متن و محتوای این عریضه به روشنی در روزنامه ها ذکر نشده بود و مطبوعات تنها به طور کلی مفاد تقاضاها را گزارش کرده بودند. در این عریضه درخواستهایی به شرح ذیل مطرح شده بود:
1- حمایت دولت از دین اسلام باید در قانون اساسی بیان و درعمل به اجرا در آید2- دولت به مسلمانان اجازه دهد که یک تشکیلات دینی تاسیس نمایند3- دادگاههای شریعت می بایست با بودجه معین موجودیت مستقل داشته باشند و این موضوع در قانون اساسی اصلاحی ذکر گردد4- تعطیلات و اعیاد اسلامی به طور رسمی مراعات گردند5- تشکیل انجمن جوانان مسلمان و انجمن زنان مسلمان رسمیت یابند6- مسلمانان اجازه داشته باشندکه زمین تملک نمایند7- مسلمانان اتیوپی از حق تملک زمین محروم می باشند و این مو ضوع غیر واقعی بودن این جمله پادشاه را ثابت می کندکه همواره تکرار می نماید،کشور به همگی تعلق دارد و دین یک امر شخصی تلقی می شود. بنابراین کابینه جدید می بایست به این مطلب جامه عمل بپوشاند8- مسلمانان اتیوپی باید اجازه داشته باشندکه در امور اداری، قضایی، خدمات سیاسی، ارتش و خدمات دولتی اشتغال داشته و فعالیت نمایند9- دولت باید از تبلیغ و ترویج اسلام حمایت و برای امور تبلیغی بودجه ای تخصیص دهد. همچنین مبلغان مسلمان مجاز باشندکه به کشور وارد شوند10- تعلیم و تبلیغ اسلام باید از طریق پخش برنامه هایی در رسانه های گروهی صورت پذیرد11- عبارت‹‹ مسلمانان اتیوپی›› می بایست جایگزین اصطلاح‹‹ مسلمانان مقیم اتیوپی›› گردد12- تعالیم اسلام باید در تمامی مدارس تدریس شود13- دولت به مسلمانان اجازه دهد که مسجد بسازند وکالاهای موردنیاز برای این منظور از معافیت گمرکی برخوردار گردد.
درباره ماهیت این تقاضاها دو نکته مهم وجود دارد که درخور توجه است. نخست به استثنای درخواستهای شماره چهار، شش و یازده که از طرف دولت پذیرفته شد، یعنی اعلان سه عید مهم مسلمانان به عنوان تعطیل رسمی، اصلاحات ارضی و به کاربردن رسمی عبارت مسلمانان اتیوپی و شماره های دوم و هشتم که به طور محدود پذیرفته شدند، سایر تقاضاها بایگانی یا مورد تجاهل واقع گردید. دیگر آنکه تمامی تقاضاها به جز درخواستهای پنجم و دهم نمایانگر تظلمات همیشگی بر مسلمانان بودند.
تظاهرکنندگان مسلمان از مسجد انور راهپیمایی خود را آغاز کرده و با عبور از میدان دوگل و رسیدن به میدان صلیب به سوی ایستگاه راه آهن ادامه مسیر داده و از طریق خیابان چرچیل به آدیس کاتاما رسیدند. همگی مسلمانان اعم از پیر و جوان و مرد و زن در این راهپیمایی شرکت داشتند و به رغم حضور انبوه جمعیت مسلمانان هیچ گونه مشکل امنیتی به وجود نیامد. بسیاری از مسیحیان اتیوپی حمایت خود را از هموطنان مسلمان خود اعلان کرده و دانش آموزان و دانشجویان با پیوستن به آنها از درخواستهای آنان پشتیبانی کردند. تقاضای اصلی تظاهر کنندگان اجرای مساوات مذهبی بود و این عده در پلاکاردهایی که حمل می کردند خواستار رفع تبعیض مبتنی بر وابستگی های قومی و دینی بودند. در پلاکارد دیگری نوشته شده بود که اتیوپی جزیره مردم اتیوپی است و مساوات واقعی تنها از طریق وحدت حاصل می شود. در مسیر راهپیمایی تظاهرکنندگان شعارهایی سر می دادند که منعکس کننده تقاضایشان جهت مساوات مذهبی بود.
در 22 آوریل نخست وزیر با نمایندگان کلیساهای آدیس آبابا دیدار کرد و در این دیدار آنان نظر خود را در خصوص تظاهرات مسلمانان اعلام کردند. نمایندگان کلیسا گفتند که شعارهای مسلمانان و پلاکاردهایی که حمل می کردند، موقعیت تاریخی کشور و وحدت ملی را تهدید می کند. همچنین اضافه کردند که هرچند این اقدامات عمیقا رهبران کلیساهای آدیس آبابا را نگران ساخته است اما آنان خوددار بوده و تا حد زیادی تحمل و بردباری از خود نشان داده اند.
عندلکاچو از مسیحیان ساکن آدیس آبابا به خاطر اینکه با توجه به راهنمایی وی از دست زدن به تظاهرات متقابل امتناع کرده اند، تشکر نمود. روزنامه آدیس زمن در همان روز گزارش کرد که نمایندگان 42 کلیسا اعتراض خود را نسبت به تظاهرات مسلمانان و مطالبی که راجع به مسیحیت اتیوپی بیان شده است، به ابونا تیلوفلوس (Tewoflos) رهبر کلیسای ارتدوکس اتیوپی ابراز داشتند.آنان اعلان نمودند که از روزگار باستان، اتیوپی جزیره مسیحیت بوده و عمیقا از اینکه مسلمانان می گویند اتیوپی جزیره مسیحیت نیست خشمگین هستند.
هرچند کمیسیون تدوین قانون اساسی 1975 از لحاظ تعداد اعضا بسیار گسترده بود از جامعه مسلمان اتیوپی فقط یک نماینده در آن منصوب گردید.کلیسای ارتدوکسی اتیوپی در مقام اعتراض به حضور یک عضو مسلمان در کمیسیون تدوین قانون اساسی و به دلیل مخالفت با خواسته های مسلمانان، اعلام کرد در حالیکه از ابقای زبان امهری به عنوان زبان رسمی کشور به نحوی که در ماده 4 پیش نویس قانون اساسی پیش بینی شده است استقبال می کند، این کلیسا اصرار دارد قانون اساسی باید به این مطلب تصریح نماید که مذهب ارتدوکس اتیوپی، مذهب رسمی کشور خواهد بود.
همزمان در یک جوابیه آشکار به ادعاهایی که از سوی برخی کشورهای عربی همسایه مطرح می شد، کلیسا این مطلب را که پیروان ادیان دیگر غیر از مذهب ارتدوکس از مسافرت آزادانه در داخل کشور محروم می باشند، تکذیب کرد.کلیسا همچنین اعلام کرد هرگز دستور نداده که بایستی قوانین جزایی و مدنی بر قوانین کلیسایی مبتنی گردند.کلیسا از ساختن مکانهای عبادت توسط غیر مسیحیان ممانعت نکرده و افرادی را که خواهان تابعیت اتیوپی هستند مجبور به پذیرش مسیحیت ارتدوکس ننموده است و بر خلاف حکومت اسرائیل، کلیسای ارتدوکس خواهان این نیست که در آن غیر مسیحیان اتباع درجه دوم تلقی گردند.
در 15 سپتامبر 1975 هیاتی به سرپرستی حاج محمد ثانی حبیب، امام مسجد انور به همراه نمایندگان مسلمانان استانهای مختلف کشور با سرهنگ امان میکائیل عاندوم رئیس شورای نظامیان (DERg) و وزیر دفاع ملاقات نمودند. در این دیدار امام مسجد انور از طرف مسلمانان اتیوپی حمایت خود را از تحولات جاری اعلام نمود. همچنین یکی از شخصیتهای معروف و مسلمان از منطقه ولو(Wollo) شیخ محمد سعید، متولی مسجد جامع نجاشی در آلبوکو (Albukko) از مردم منطقه درخواست کرد از دستورات حکومت جدید پیروی نمایند.
یکی از نخستین آثار و نتایج انقلاب مردمی، انحلال کمیته ای بود که دو مسجد بزرگ شهر آدیس آبابا یعنی مساجد انور و نور (بنی صفر) را اداره می کرد. در روز جمعه 2 اکتبر، اجتماعی با حضور پنجاه هزار نفر از مسلمانان به ریاست صالح کبیر رئیس‹‹کمیته موقت رمضان›› که یک هفته قبل تشکیل شده بود، برگزار گردید و در آن انحلال کمیته پیشین که مساجد انور و بنی صفر را اداره می کرد اعلام شد.
بر طبق تصمیم شورای دولت نظامی موقت، احمد سید علی به عنوان نماینده مسلمانان در مجلس ملی(Shngo) منصوب شد. احمد که اصالتا اهل مصوع (Musawwa) بود، در دانشگاه آدیس آبابا و ایالات متحده تحصیل کرده وقبلا به استخدام شرکت آبیسکو (A.Besse.Co) و وزارت اطلاعات و سازمان جلگه ‹‹آواش›› درآمده بود. همچنین حاج محمد ثانی در سخنرانی خود در خطبه عید فطر که پس از اولین ماه رمضان از هنگام تشکیل دولت نظامی برگزار شد، حمایت خود را از تحولاتی که در کشور صورت گرفته، ابراز داشت. وی همچنین به یک سنت قدیمی اشاره کرد که به موجب آن در چنین مناسبتی مسلمانان آدیس آبابا می بایست به کاخ سلطنتی رفته و درآنجا ساعتها در انتظار می ماندند تا به آنان اجازه داده شود به حضور پادشاه رسیده و او را به خاطر دستاوردهای درخشانش بستایند و برای وی آرزوی سلامتی و کامیابی نمایند!
وی افزود که از زمان ظهور انقلاب، مسلمانان می توانند اعیاد اسلامی را در محوطه مساجد جشن بگیرند و در این مراسم مقامات دولتی برای عرض تبریک به مسلمانان شرکت می نمایند. به علاوه امام گفت که درگذشته مسلمانان از مشارکت کامل در امورکشور، تعلیم و تربیت، خدمات دولتی و ارتش ممنوع بودند. وی از شورای شهر درخواست کرد که قطعه زمینی برای ساخت مسجد جدید در اختیار آنها قرار دهد، زیرا مکان فعلی مسجد گنجایش نمازگزاران را ندارد. متعاقب این تحولات برای نخستین بار در تاریخ کشور، دولت پیام تبریکی به مناسبت پایان ماه مبارک رمضان خطاب به مسلمانان چاپ کرد.
در 21 نوامبر کمیته تازه تاسیس حج با تحویل گرفتن اموال و تجهیزات کمیته حج سابق فعالیت خود را آغاز کرد. کمیته جدید دارای 16 عضو انتخابی بود و آقای صالح کبیر ریاست آن را برعهده داشت. وی اعلام کرد که کمیته جدید مسئول فراهم ساختن تشریفات سفر افرادی است که می خواهند برای زیارت به مکه و مدینه مسافرت نمایند.
در نوامبر 1974 گزارش مفصلی از دیدار نمایندگان زائران اتیوپی با سرتیپ تافری بانتی Bante) (Taferi رئیس شورای موقت نظامی قبل از عزیمت به مکه در روزنامه آدیس زمن به چاپ رسید. حاج محمد ثانی در سخنرانی خود که به همین مناسبت ایراد نمود به این سنت اشاره کرد که پیش از این برای عزیمت به مکه زائران می بایست از رئیس دولت اجازه می گرفتند ولی آنچه موقعیت جدید را با گذشته متفاوت می کند، این است که زایران با حضور متواضعانه مقامات به حج عزیمت می نمایند.
وی از وزارت کشور، امور خارجه، بهداشت و بانک به خاطر ارائه خدمات و کمکهای ارزشمندشان به هزاران زائری که در حال عزیمت به مکه بودند، تشکر نمود. رئیس شورای موقت نظامی نیز از زائران مسلمان اتیوپی درخواست کرد که در ملاقاتهای خود با حجاج سایر کشورها در مکه، آنها را از تحولاتی که در کشور جریان دارد مطلع نمایند و تاکید کرد که حکومت، اصل برابری ادیان را اجرا خواهد نمود.
در 22 سپتامبر 1975 حکومت جدید اعلام کردکه تعطیلات مذهبی و ملی را برای مسیحیان و مسلمانان رعایت خواهد کرد و بر همین اساس برای نخستین بار عید قربان (الاضحی) به عنوان تعطیل رسمی در نظر گرفته شد.
هرچند مسلمانان درخواست داشتند که عید مزبور را به مدت سه روز جشن بگیرند ولی دولت با لحاظ تاثیر جدی یک تعطیلی ممتد بر اقتصاد کشور، با رعایت یک روز برای عید مسلمانان موافقت کرد. به همین مناسبت مسلمانان مقیم آدیس آبابا به طرف کاخ راهپیمایی کردند تا تشکر و خشنودی خود را از تصمیم دولت مبنی بر اعلان عید الاضحی به عنوان تعطیل رسمی ابراز نمایند. ژنرال تافری نیز در پاسخ گفت:‹‹ما می باید برای عرض تبریک عید به خدمت شما می رسیدیم هر چند هدف از این دیدار این است که خشنودی خود را ابراز نمایید، ولی شایسته بود ما به دیدار شما می آمدیم چراکه زمان برابری و مساوات تمامی مردم اتیوپی فرا رسیده است.›› همچنین سالروز ولادت پیامبر اکرم(ص) برای نخستین بار در روز سه شنبه 24 مارس 1975 به عنوان تعطیل رسمی اعلام شد. اولین مقاله روزنامه آدیس زمن که پس از انقلاب توسط فردی مسلمان به نام عبدالله طیب به رشته تحریر درآمده بود، با عنوان اسلام و سوسیالیسم به چاپ رسید.
در مقاله وی آمده بود که برخی افراد از این حقیقت آگاهی ندارند، اسلام در واقع مقررات کاملی است که توسط پیامبر در عصر خود به اجرا درآمده است. وی سپس به شرح نظریات اسلام درباره زمین ومالکیت خصوصی پرداخته و نتیجه می گیرد؛ سوسیالیسم اسلامی درباره مالکیت خصوصی موضع خاصی داردکه از کمونیسم شرقی و سرمایه داری غربی متمایز می باشد.
بدیهی است وی در مقاله اش کوشیده بود بین اسلام و اصول سوسیالیسم آشتی برقرار سازد. با این وجود، واکنش جامعه مسلمانان در برابر سوسالیسم که در طول سالهای حکومت نظامیان(Derg) به دلیل فقدان آزادی های سیاسی خاموش مانده بود یک نوع سکوت رضایتمندانه نبود، بلکه سکوتی به معنای مخالفت ارزیابی می شود. همچنین بسیار مفید خواهد بودکه به طور مختصر دیدگاه حکومت درخصوص سازمانهای دینی وهمچنین دیدگاه جامعه بازاریان و تجار مسلمان را درباره گرایشات رو به افزایش سکولاریستی بررسی نماییم.
حکومت به ویژه پس از اتخاذ رویه مارکسیسم- لنینیسم، به دین به عنوان یک خطر آشکار می نگریست و با آن سلوکی همراه با تردید و احتیاط داشت، با این وجود در همان اولین روزهای پیروزی این جنبش مردمی به اسلام و مسیحیت وضعیتی برابر اعطا نمود.
معاون دوم رئیس شورای موقت نظامی، سرهنگ عاتنافو آباتا((Atenafu Abata افرادی را که این شایعه بی اساس را می پراکنند که فلسفه سوسیالیسم یک فسلفه ضد دینی است، محکوم کرد. وی به این مطلب نیز اشاره کرد که بزرگان مسلمان و مسیحی در یک نشست مشترک اعلان کرده اند که سوسیالیسم در قرآن و انجیل تجویز شده است!
اما به تدریج دیدگاه خصومت آمیز حکومت با دین آشکارگردید و دستگاه تبلیغاتی گسترده دولت فعالیت بدنام کردن و بهتان زدن به بازاریان را آغاز و خصومتش با بخشهایی از نخبگان مذهبی مسلمانان و جامعه بازاریان را علنی کرد.
برخی از محققین نظیر مارکاکوس (Markakus)و نگا(Nega) به درستی بر اقدامات احتیاط آمیز اقتصادی جامعه مسلمانان اتیوپی تاکید کرده و در همان روزهای نخستین انقلاب، دیدگاه اعضای این جامعه را نسبت به رژیم بیان کرده اند. تاجران مسلمان که فاقد سرمایه کافی بودند و در حاشیه تجارت کشور سود ناچیزی عایدشان می شد، می بایست با تاجران هندی، یونانی و ارمنی رقابت نمایند که تجارت مطمئن و پر سود خود را در اتیوپی استحکام بخشیده و از امتیازات و حمایتهای بهتری برخوردار بودند.
از سال 1976 قیمت کالاهای اساسی و اقلام مصرفی به ویژه مواد غذایی از قبیل ارزن (Teff)، فلفل و شکر به شدت افزایش یافت و حکومت، بازاریان را مورد سرزنش قرار داده و آنها را به احتکار، سودجویی و تخریب اقتصاد متهم کرد. روزنامه آدیس زمن نیز گزارشهایی را درباره رکود بازار به ویژه کمبود شکر منتشر می کرد. در یکی از این گزارشهای رسمی به صراحت اظهار شده بودکه یکی از علل کمبود شکر آز و طمع تاجران عمده فروش است.
در اوج مبارزات دانشجویی بجای اهداف واقعی،حملات کینه توزانه متوجه بازاریان و تاجران شد وآنها به عنوان استثمارگر و دشمن دهقانان معرفی گردیدند. بازداشتها و اعدامهای غالبا مخوف و بدون تشریفات قضایی بازاریان و اصناف و همچنین وجود بازرسی های متعدد و بی پایان در طول جاده های اصلی کشور، روند عادی توزیع کالا را مختل کرد. این بازداشتها و اعدامهای خودسرانه حتی آن دسته از افرادی که مشارکتهای مالی مهمی در بازارهای متمرکز دولتی داشتند و در پاسخ به درخواستهای حکومت برای کمک به منظور تامین هزینه های جنگ در شمال کشور مشارکت می کردند را استثنا نمی کرد. یکی از این افراد برجسته ‹‹قدیر عبا خان›› بودکه پیش از محبوس شدن، چندین سال رئیس کمیته بازاریان آدیس آبابا بود.
در ژوئیه 1976 دولت اعلام کرد که تعدادی از بازاریان مسلمان و مسیحی را به دلیل احتکار فلفل اعدام کرده است. قربانیان مسلمان این واقعه عبارت بودند از: منور خلیل حسین، شیخ جمیل ابراهیم، حاج آدم محمد و محمد سید برهی. به دنبال اعدام این افراد، روزنامه آدیس زمن مقالات متعددی در حمایت از اقدامات حکومت به چاپ رسانده و حتی درخواست نمود کنترل بیشتری بر اقتصاد صورت گیرد.
گزارشات خبری و مقاله های منتشر شده در روزنامه آدیس زمن که به طور طبیعی منعکس کننده نظرات دولتی است قبلا زمینه را برای انجام این گونه اعمال وحشیانه آماده کرده بود. مقالاتی از قبیل‹‹توطئه گران علیه اقتصاد›› و‹‹ بازاریان بی تفاوت›› به طور مرتب درروزنامه ها درج می شد. اعلامیه اصلاحات ارضی مارس 1975 در ابتدا به نظر می رسید که به سود دهقانان جنوب اتیوپی باشد چراکه دهقانان این ناحیه را که عموما مسلمان بودند از استثمار قبیله آمهارا (Amhara) به عنوان صاحبان زمین آزاد کرده بود. با وجود این، اقدامات بعدی دولت برای ایجاد مزارع اشتراکی موجب گردید که حمایت اولیه از اصلاحات ارضی از دست برود. اصلاحات ارضی در شمال، به ویژه برای دهقانان مسلمان نحس بود، زیرا قانوان اصلاحات ارضی استخدام نیروی کار را ممنوع می کرد و همین موجب شد که مالکان زمین، دهقانان را از زمین خود بیرون نمایند. طی دو ماه از زمان صدور اعلامیه، دولت مجبور شد اردوگاههایی برای دهقانان مسلمان گجام(Gojjam) بر پا کند و ناخواسته آنان را در جای دیگری مستقر نماید.
با ملی شدن زمینهای شهری و منازل مسکونی اضافی در ژوئیه 1975 بسیاری از افراد به ویژه بازرگانانی که در زمینه واحدهای مسکونی اجاره ای سرمایه گذاری کرده بودند، از مهمترین منبع درآمدشان محروم شدند. در لیست افرادی که مبالغ مهمی از طریق اجاره واحدهای مسکونی و خانه های ویلایی درآمد داشتند، نام تعدادی از تاجران مسلمان و نهادهای اسلامی نیز وجود داشت. با تمام این فشارها مسلمانان اتیوپی در اقتصاد کشور وکمک به هموطنان خود حضور فعال داشتند. یکی از نشانه های اولیه مشارکت فعال مسلمانان اتیوپی در کوشش های ملی، نقش جدی آنان در جهت کاهش آلام قحطی بود. در دسامبر 1974 کمیته ای تشکیل شد و از مسلمانان درخواست نمود که پوستهای گوسفندهای قربانی خود را در عید قربان به این کمیته تحویل دهند. همچنین در ژانویه 1975 مسلمانان اتیوپی مبلغ قابل توجهی به قربانیان قحطی کمک کردند. در فوریه 1979 نیز به مناسبت عید فطر، امام مسجد جامع انور رسما از مومنان درخواست نمود که در اقدامات کمیته کمک به قحطی زدگان مشارکت نمایند. همچنین رهبران مسلمان به منظور جمع آوری کمک، به برخی از کشورهای خارجی سفر نمودند. در ژوئیه 1978 هیاتی متشکل از حاج محمد ثانی، حاج عمر حسین رئیس دادگاههای شریعت، حاج عبدالرحمن ابوبکر رئیس اداره مساجد و محمد رجاء به مدت دو هفته به اتحاد جماهیر شوروی سفر نمودند و پس از دیدار از شهرهای مسکو، لنینگراد و برخی جمهوریهای آسیای مرکزی به کشور بازگشتند. در سال 1981 در یک کنفرانس مذهبی که در مسکو برگزار گردید، هیاتی از رهبران مسیحی و مسلمان اتیوپی نیز حضور داشتند. با این حال از آغاز سال 1979گزارشات رسمی پیرامون اعیاد اسلامی که در روزنامه دولتی آدیس زمن به چاپ می رسید، به تدریج کوتاهتر می شد. این امر نشانگر این مطلب بود که دولت به امور مذهبی بی توجهی می نماید. در سالهای بعد از ذکر گزارشهای تفصیلی در خصوص اعیاد اسلامی به طور کلی اجتناب شده و فقط برای آگاهی عموم اطلاعیه هایی به چاپ می رسید.
با این وجود انتصاب مسلمانان به مقامات بلند دولتی، هیاتهای دیپلماتیک و ارتش در مقایسه با دورانهای پیشین قابل توجه می نمود. طبق نظر کلاپهام(Clapham) در طی دوران سلطنتی حتی یک وزیر مسلمان در دولت وجود نداشت و از میان 138 مقام بلند پایه دولتی، تنها شش پست از آن مسلمانان بود. این حقیقت به روشنی نشان دهنده آن است که مسلمانان به میزان اندکی در کشور پستهای مهم دولتی را در اختیار داشتند. در اوایل روی کار آمدن رژیم نظامی، محمد عبدالرحمان به وزارت بازرگانی، صنعت و جهانگردی منصوب شد. همچنین ناخدا حسن سعید به مدیریت شرکت کشتیرانی اتیوپی، یوسف احمد به وزارت راه و ترابری و حسین اسماعیل، به ریاست وزارت آموزش و پرورش تعیین گردیدند. در میان اعضای دایمی کمیته مرکزی کمیسیون تشکیل دهنده حزب کارگران اتیوپی چهار مسلمان وجود داشتند که عبارت بودند از: عبدالحافظ یوسف مدیر سیاسی دانشکده فوریه 1976 ، علی موسی نماینده منطقه گاموگوفا(Gamo Gofa)،یوسف احمد وزیر راه و ترابری و حسین اسماعیل مسئول کمیسیون امور ایدئولوژی در منطقه کافا(Kafa). در اوایل سال 1980 علی موسی تنها عضو مسلمان(Derg) و حسین اسماعیل ازکمیته مرکزی حزب کارگران اتیوپی کنار گذاشته شدند.
ناظران امور سیاسی اتیوپی در دوران معاصر غالبا به این مطلب اشاره می نمایندکه مسلمانان اتیوپی به رغم داشتن تاریخ کهن در این کشور از تشکیلات و زیرساختهای اساسی در سطح ملی محروم بوده اند، چنانچه نتوانسته اند بر اختلافات قومی و منطقه ای خود فایق آیند. آنان استدلال می نمایند که به همین دلیل حکومت پادشاه هایله سلاسی توانست اصل وجود مسلمانان را نادیده بگیرد.
با این وجود برخی تلاشها در دورانهای مختلف برای ایجاد تشکیلات دینی صورت پذیرفت، ولی درخواستهای مربوط به شناسایی رسمی این تشکیلات توسط دولت همواره به دلیل فشارهای کلیسا با مخالفت مواجه می گردید. در سال تحصیلی 1976- 1975 میلادی انجمن اسلامی دانشجویان توسط دانشجویان مسلمان دانشگاه آدیس آبابا تاسیس شد اما توسط مقامات دانشگاه و با دستور مستقیم وزیر کشور فورا تعطیل گردید. اطلاعات ثبت نشده حکایت دارد که مهمترین شکایت مسلمانان اتیوپی از رژیم سلطنتی و جانشین آن (درگ)، امتناع دایمی آنها از دادن اجازه برای تشکیل هرگونه انجمن مستقل می باشد.
همچنین تلاشهای مستمر مسلمانان برای تامین شناسایی قانونی مجلس اعلای امور اسلامی اتیوپی در طول دوران حکومت نظامیان به نتیجه نرسید. هرچند این مجلس عملا موجودیت و فعالیت داشت ولی موجودیت و فعالیت آن از پایه های قانونی یا شناسایی رسمی ناشی نمی شد بلکه فعالیت مجلس مدیون تصمیم جدی، پیگیری و قدرت کسانی بود که آماده بودند به هر قیمتی موجودیت آن را حفظ نمایند.
در دوران جدید به نظر می رسید که تشکیل مجلس اعلای امور اسلامی، دستاورد مهم و نتیجه مبارزات مسلمانان اتیوپی بوده است. با وجود چالشهای مبارزات داخلی برای به دست گرفتن قدرت در میان رهبران مسلمانان و تقسیم شدن آنها به خاطر مجموعه ای از مسایل مانند درگیریهای شخصی و مشکلات مختلفی از قبیل نداشتن تجربه مدیریتی و تشکیلاتی، اختلاف بر سر موضوع تخصیص بودجه و میزان کنترل بر بخش های تشکیل دهنده، مجلس در مجموع توانسته رهبری موثری در امور مسلمانان به ویژه در زمینه مناسبات خود با حکومت و جهان اسلام از خود نشان دهد.
در سپتامبر 1991تجدید ساختار اساسی مجلس آغاز گردید. پیش از آن در انتخاباتی که برای ریاست مجلس در اکتبر 1990، حدود شش ماه بعد از فوت بناینگذار آن، عالم معروف و محبوب حاج حبیب ثانی صورت گرفته بود، عمر حسین عبدالواحد رئیس دادگاههای شریعت تا برگزاری انتخابات سراسری و قانونی به ریاست موقت مجلس برگزیده شد. این دومین باری بود که اعضای مجلس خودشان رئیس مجلس را انتخاب می کردند.
از میان مسایلی که تاکنون موجب بروز تنش در جامعه مسلمان شده است می توان به اعتراض عمومی از عملکرد کمیته حج و عمره اشاره کرد. دفتر کمیته حج و عمره متهم به رشیوه گیری است زیرا در میان زائران افرادی از مقامات رژیم سابق و ثروتمندان هستندکه با پرداخت مبالغ هنگفتی به طور غیر قانونی از کشور خارج شده اند . همچنین زنان و مردان جوان، در پوشش سفر حج کشور را ترک نموده و پس از ورود به عربستان سعودی به عنوان خدمه محلی استخدام می شوند.
شکایت دیگر ناشی از این مساله بود که از دوران هایله سلاسی تا سقوط رژیم نظامی، کمیته حج تحت کنترل مستقیم وزارت کشور و یا امنیت عمومی قرار داشته وکلیه اقدامات کمیته از قبیل ثبت نام متقاضیان و پیگیری تشریفات سفر تحت نظارت شدید وزارت بوده است، به همین دلیل به طور شایسته و صادقانه وظایف خود را نسبت به زایران انجام نداده است.
اما در پایان این گفتار پیرامون واکنش مسلمانان اتیوپی به تحولات خارجی می توان گفت؛ هرگز این امکان وجود نداشته است که مسلمانان اتیوپی به طور مستقل و یا برخلاف موضع رسمی دولت نظرات خود را ابراز نمایند. مسلمانان در سالهای اخیر درباره برخی مسایل از قبیل اختلاف اعراب و رژیم اسرائیل غاصب و یا جنگهای خیلج فارس کوشیدند که حداقل به طور خصوصی از موضع رسمی فاصله بگیرند. در اوائل اوت 1990 دولت اتیوپی به طور رسمی تهاجم عراق به کویت را محکوم کرد. روزنامه آدیس زمن در ماه سپتامبر همان سال گزارشی تحت عنوان مسلمان اتیوپی با اعمال تجاوزکارانه عراق مخالف هستند به چاپ رسانید. بر طبق این گزارش، مسلمانان اتیوپی از موضع آن دسته از علمای اسلام حمایت کردندکه تهاجم عراق به کویت وتهدید علیه عربستان سعودی را محکوم کرده بودند. این گزارش به نقل از رئیس مجلس اعلای امور اسلامی اتیوپی نوشته بود که اقدامات صدام حسین با قوانین قرآن کریم مغایرت دارد و مسلمانان اتیوپی این اقدامات را محکوم می نمایند. وزیر امور خارجه اتیوپی در زمان حضورش در سازمان ملل اعلام کرد که اتیوپی اقدام عراق علیه کویت را به عنوان اقدامی بر ضد اتیوپی تلقی می نماید.
با این وجود، مبارزه طلبی صدام در برابر غرب و آمریکا در کنار این واقعیت که زمان نسبتا زیادی سپری گردید تا آمریکا نیروهایش را از کویت خارج کند، از وی در نگاه برخی مسلمانان اتیوپی یک قهرمان ساخت، هر چند نه امکان ابراز نظر برایشان فراهم شد و نه شنونده ای که صدای آنان را بشنود.
پی نوشت
1- دکتر حسین احمد استاد یار دانشگاه آدیس آبابا در اتیوپی می باشد.