اما مسجد نبوی از بعد عبادی
باید گفت: همه ما می دانیم که هز نماز در این مسجد، معادل با هزار نماز است و در این جهت اکثر برآنند که نمازهای فریضه و نافله، فرقی با هم ندارند.
روضه و رابطه آن با مسجد نبوی:
روضه از جوانب مهم و با ارزش مسجد نبوی و از ویژگی های آن و یا از خصائص کل مدینه است. اما بایدد دید «روضه» چیست؟
در حدیث آمده است: «ما بَیْنَ بَیْتی وَ مَنْبَری رَوْضَةٌ مِنْ رِیاض الجَنّةِ» رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «ما بَیْنَ قَبری وَ مَنْبَری رَوْضَة مِنْ ریاضِ الجَنّة». اگر آن حضرت فرموده باشد «ما بین قبری ...»، در حالی که زنده بوده، از باب اشاره است که خانه او به صورت قبر او در می آید؛ چنانکه عملاً این امر روی داده است:
وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله رحلت فرمود ـ چنانکه ابی بکر می گفت ـ میان اصحاب اختلاف پدید آمد که آیا جسد آن حضرت را به مکه باز گردانند و یا به بیت المقدس در کنار ابراهیم خلیل جا به جا کنند و یا در گورستانهای عادی مسلمین به خاک بسپارند. در این کار چنانکه اهل سنت می گویند ـ دچار تحیّر شدند؛ همانگونه که از غسل دادن و برهنه ساختن بدن آن حضرت گرفتار تردید و تحیر بوده اند.
اهل سنت گویند: حالتی خواب آلود به آنها دست داد و از درون خانه این سخن به گوششان رسید که رسول خدا صلی الله علیه و آله را غسل دهید و پیکر مبارک او را برهنه نسازید. سرانجام به توافق رسیدند که بدن مبارکش را در خانه عایشه به خاک سپارند.
مفهوم و مدلول «روضة من ریاض الجنة» چیست؟
اگر کسی خواهان بحث گسترده تری باشد می تواند به کتاب «التمهید» عبدالبرّ مراجعه کند؛ چرا که اقوال و آراء متعددی را در این باره آورده است. چنانچه قائل باشیم واقعا «باغی از بوستانهای بهشت است» اگر کسی برآن در آید دچار تشنگی و گرسنگی نمی گردد، ولی اگر طی دو ساعت در حرارت آن باقی بماند به عطش و گرسنگی گرفتار آید. و می گویند: «کافر و منافق وارد بهشت نمی گردند».
در مدینه منافقانی به سر می بردند، و بر این روضه در می آمدند. و گفته اند: «اگر کسی در «روضه» به کاری توفیق یابد موجب نیل او به بهشت می گردد» و نیز گفته اند: «مجالس ذکر سراسر آنها از بوستانهای بهشتی است». یا آمده است: «إذا مررْتُم بِرِیاضِ الجنَّةِ فارتعوا» مردم پرسیدند «ریاض الجنه» چیست؟ فرمود: «حُلَق الذّکر»؛ «حلقه های مذاکره علمی است»
بنابراین نتیجه می گیریم عمل، ویژه چنین جایگاهی نیست، به نظر می رسد معنای «روضة من ریاض الجنة» چنان باشد که چنین جایگاه فرخنده ذاتا در روح برخوردار از ایمان تو ـ آنگاه که بدان درمی آیی ـ آرامش و آسایش را پدید می آورد، تو را که بار سنگین همّ و غم دنیا و اندیشه های گرفتار درگیری و پرتنش و دست به گریبان تردید و یا هر حالتی از حالات ناخوش آیند مادی یا روانی و یا خانوادگی، فرسوده و شکننده می ساخت، در چنین پایگاهی که همه مشکلات به دست فراموشی سپرده می شود و انسان کاملا احساس آرامش می نماید، گویا عملاً در بهشت به سر می بری.
محوطه این مسجد قبل از آن، گورستان یهودیان بود و زمینی عادی، از آن پس چنان فضیلتی نصیب آن گشت و مانعی وجود ندارد که خداوند ویژگی بخشی از بهشت را به این جایگاه ارمغان کرده باشد.
در اینجا این پرسش مطرح است که آیا نماز در صف اول شایسته است انجام گیرد یا در روضه؟ در پاسخ می توان گفت: اگر زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله را در نظر بگیریم روضه و صف اول در یک رده بوده و مشترک می نمود؛ زیرا در آن زمان، زیادات و اضافاتی در سوی قبله یا جنوب پدید نیامده بود؛ اما پس از اضافات و توسعه ای که عمر ونیز عثمان در مسجد نبوی به وجود آوردند میان صف اول و روضه، پنج صف فاصله پدید آمد؛ حال آیا باید انسان سعی کند نماز را در روضه برگزار کند (چرا که «روضة من ریاض الجنة» است) و یا تلاش کند تا در صف اول نماز بخواند؛ زیرا که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
«ألا تَصُفّون کما تَصفُّ المَلائکةُ عِنْد ربّها یتمون الصّفّ الأوّل فألأوّل. لَوْ تَعْلمون ما فی الصّفِّ الأوّل لاستَهَمْتُمْ علیهِ»
«آیا برای اقامه نماز در صف اول رده نمی شوید، همانگونه که فرشتگان در پیشگاه خداوندگارشان رده می شوند، و صف اول را کامل می کنند. اگر آن مزایایی را که در صف اول وجود دارد می شناختید، به قرعه کشی روی می آوردید، (و یا باهم با شمشیر درگیر شده و با هم ستیز می کردید).»
به هر صورت، نماز در صف اول ـ که به جماعت برگزار می شود ـ از صفهای بعدی سزاوارتر است؛ هرچند که در روضه انجام گیرد. فضیلت نماز دو قسم است:
الف: فضلیت ذاتی
ب: فضیلت نسبی.
فضیلت ذاتی نماز را باید در خشوع و توجه، طولانی ساختن قرائت آن و اقامه آن به جماعت جستجو کرد.
و فضیلت نسبی نماز را باید در برگزار کردن آن در مسجد نبوی (فی المثل) سراغ کرد که یک رکعت نماز در آن از نظر ثواب، معادل با هزار رکعت و در مسجدالحرام معادل صد هزار رکعت می باشد. و این ثواب و فضیلت به خاطر خود نماز نیست؛ بلکه به خاطر جایگاه و محلی است که از قداست ویژه ای برخوردار است. البته اهتمام و عنایت به فضیلت ذاتی بر فضیلت اضافی و نسبی از اولویت و اوّلیت برخوردار است؛ زیرا این فضیلت ریشه در خود نماز دارد.
اینک سزا است راجع به فضیلت نماز در مسجد نبوی ـ با توجه به توسعه ای که به مرور در آن پدید آمد ـ بحث و کاوشی به عمل آید:
ـ مالکیها ـ به ویژه ـ عنایت دارند نماز را در محوطه مسجدی که همزمان با رسول خدا صلی الله علیه و آله به وجود آمد برگزار نمایند. و مأخذ آنها در این امر، حدیث «صَلوةٌ فی مَسجدی هذا...» است. آنها می گویند: اسم اشاره: «هذا»، مسمای خود را مرزبندی و مشخص می کند؛ لذا سخت اصرار می ورزند که در محدوده مسجد بنا شده در زمان آن حضرت نماز بخوانند.
این بحث و گفتگو دارای پیشینه دیرینه ای تا زمان عمر است. وقتی که او به توسعه مسجد پرداخت، گروهی برای اقامه نماز در بخش توسعه یافته عمر احساس دشواری می کردند. عمر سوگند یاد کرد: اینجا مسجد رسول الله صلی الله علیه و آله است، هرچند تا «ذی الحلیفه» توسعه و امتداد یابد.
اگر منطوق حدیث «صلوة فی مسجدی هذا...» را در نظر گیریم، مالکیها با اسم اشاره ـ که اشاره حسی است استدلال می کنند و می گویند با چنین اشاره ای حدود مسجد، مرزبندی و مشخص شده است. همانگونه که وقتی مثلا می گوییم «هذا الکتاب» این تعبیر از مرز کتابی بدان اشاره شده فراتر نمی رود. لیکن در سبک و اسلوب زبان عربی می بینیم که اضافه برای تملیک و تخصیص است؛ وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «صلوة فی مسجدی هذا» تعبیر «مسجدی»، مضاف و مضاف الیه را تشکیل می دهد. اگر این سؤال را مطرح سازیم که: مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله ـ مسجد مدینه ـ پس از توسعه عمر و بعد از توسعه عثمان و بعد از هر توسعه هایی که از پس توسعه آن دو صورت گرفته، مسجد کیست؟ پاسخ ما قهرا چنین است که مسجد رسول اللّه صلی الله علیه و آله است و اضافه در «مسجدی» در جای خود باقی است. اضافه یا مشخص کننده تملیک و یا تخصیص می باشد. بنا بر این هرقدر که این مسجد توسعه یابد باید «مسجدالنبی» تلقّی شود.
اگر فرض کنیم شما دو نفر دوست یکدیگر، روز جمعه در موسم حج، یکی به مسجد «قبا» برود و در آنجا نماز بخواند و دیگری به سوی مسجدالنبی روی آورد و نماز خود را در آنجا برگزار سازد، آنهم در آخرین صف که در کنار «مسجد غمامه» است، و شما دو تن از مسجد باز گردید و از هریک از شما بپرسند کجا نماز خواندی؟ یکی از شما می گوید در «مسجد قبا» و دیگری اظهار می دارد در مسجدالنبی! آیا نماز در آخرین صف، نماز گزار را از اینکه در مسجد نبوی اقامه نماز کرده است بیرون می سازد؟ معلوم است که پاسخ این پرسش منفی است؛ زیرا اضافاتی که در مسجد پدید آمد نماز گزاردن در آن ها دارای همان فضیلت و ثواب است مبنی بر اینکه یک رکعت نماز در آن از نظر فضیلت معادل با هزار رکعت می باشد.
حادثه و رویداد دیگری که مسجد در آغاز اسلام با آن مواجه شد، ایجاد تحول در قبله است. به نظر می رسد «تحویل قبله» مبحث دراز دامنی را درخواست می کند؛ لیکن آنچه برای ما مهم می نماید مسأله آغاز خوش دعوت است و اسلوبی است که رسول اکرم صلی الله علیه و آله آن را در پیش گرفت. وقتی بر مدینه در آمد به سوی «بیت المقدس» رویاروی با صخره ـ حدود شانزده ماه نماز گزارد تا آنجا که یهودیان زبان به طعنه گشودند و می گفتند: محمد صلی الله علیه و آله بر دین ما خرده می گیرد؛ ولی در سوی قبله ما نماز می گزارد! مشرکین نیز در مقام طعن بر آن حضرت بدین مقال گویا بودند که: مردم را به ملت ابراهیم فرا می خواند؛ لیکن به قبله او نماز نمی گزارد.
مشرکان و یهودیان این امر را دستاویز خود قرار دادند؛ یهودیان رسول و فرستاده جدیدی را سراغ می گرفتند و پیامبری را یافتند که در جهت مخالف آنها راه نمی سپرد. نگران بودند که آیا پیامبری تازه از راه رسیده است و برخوردار از استقلال می باشد، یا تابع آنها و با آنها همگام است. بنا بر این دیدند پیامبری نیست که جدیدا و از نو، نبوت را فتح باب کرده باشد: «قل ما کنت بدعا من الرسل...».
وقتی رسول اکرم صلی الله علیه و آله دید که یهودیان روز عاشورا را روزه می گیرند، از آنها پرسید: چرا در چنین روزی در روزه به سر می برید؟ پاسخ دادند: در این روز خداوند موسی را از فرعون رهایی بخشید. حضرت فرمود: ما به موسی از شما سزاوارتریم.
ولی باید گفت: بر یهودیان قلوبی آکنده از عناد به اسلام حاکم بود. اگر آن حضرت در امر روزه عاشورا با آنان همگام می شد سودی برای جلب آنان به اسلام عاید نمی ساخت.
قریش نیز قبل از اسلام در روز عاشورا روزه می گرفتند.
عاشورا روز معروف و شناخته شده ای بود تا آنجا که می گویند:
کشتی نوح در چنین روزی بر کوه جودی لنگر انداخت.
روزی است که ابراهیم علیه السلام از آتش نمرود نجات یافت.
و تواریخ دیگری که در باره روز عاشورا یاد کرده اند؛ چنانکه می گویند: مشرکان در دوران جاهلیت، در چنین روزی روزه دار بوده اند. بنا بر این، پرسش رسول خدا صلی الله علیه و آله از یهودیان راجع به روزه در روز عاشورا به منظور تشریع روزه نبوده، بلکه می خواست از علّت آن جویا گردد و به این نتیجه رسید که علت و انگیزه آنها در روزه روز عاشورا متفاوت از علت و سببی بود که مشرکین را به روزه داری در این روز بر می انگیخت.
رسول خدا صلی الله علیه و آله طی شانزده ماه مأمور گشت به گاهِ اقامه نماز، به سوی بیت المقدس؛ یعنی قبله یهودیان روی آورد. استمرار استقبال قبله یهودیان و همگامی با آنها فایده ای را عاید نمی ساخت؛ بلکه چون ملاحظه فرمود یهودیان این همسویی را دستاویزی برای دشمنی با اسلام و طعنه زدن و بهانه ای بر ضد اسلام اتخاذ کردند، به درگاه الهی روی آورد:
قَدْ نَرَی تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا...؛ «ما تحقیقاً آنگاه که چهره در سوی آسمان گرفتی، می بینم و حتما روی تو را در سوی قبله ای که آن را می پسندی بر می گردانیم.»
اعتکاف در مسجد نبوی
یکی از عبادات در مسجد نبوی عبادت از اعتکاف است و رسول خدا صلی الله علیه و آله جز در این مسجد، حتی مسجدالحرام و هیچ مسجد دیگری به اعتکاف نپرداخت. آن حضرت در دهه میانه ماهها در آن معتکف می شد، و نیز می فرمود: به من گزارش رسید آنچه را که بدان چشم امید می دوزم در دهه اواخر است، چنانکه در حدیثی آمده است: آنانکه در معیت من معتکف می شوند باید باز گردند؛ به منظور این است که شب قدر را باید در دهه اواخر ماهها پی گیری کرد.
بعد علمی مسجد نبوی
جنبه علمی مسجد نبوی از اهمیت فزونتری نسبت به بعد عمرانی، برخوردار است. وجب به وجب این مسجد دارای اخبار و گزارشها و خاطره ها است. از نظر عمرانی و ساختمانی ممکن است مساجد دیگر با آن دارای وجه اشتراک باشند؛ لیکن بعد علمی در این مسجد با بعد روحی و معنوی درهم می آمیزد.
همه ما می دانیم مسجد نبوی اولین دانشگاه جهان در مدتی متجاوز از چهارده قرن پیش است، همانگاه که اروپا و آمریکا و سراسر گیتی در جاهلیتی کور و گره خورده به سر می برد.
ـ این نخستین دانشگاه دارای چه کیفیتی بوده است؟
ـ راه و رسم و شیوه آن چگونه برگزار می شد؟
ـ وحی آسمانی بر رسول خدا صلی الله علیه و آله از سوی مدرّس این دانشگاه چگونه نازل می گشت؟
پاسخ به این پرسشها مجال واسعی را درخواست می کند که در حیطه این مقال نمی گنجد.
اجمالاً رسول خدا صلی الله علیه و آله در چنین کانونی مقدس تدریس می فرمود، و پس از او اصحاب و احیانا پاره ای از ائمه علیهم السلام در آن به تدریس می پرداختند و به مرور زمان حلقات تدریس در همین مسجد رو به ازدیاد نهاد و بزرگانی از علم و دانش و دین را به جهان اسلام پیشکش کرد.
این دانشگاه، فرماندهان و شخصیت های برجسته ای را به جامعه اسلامی تقدیم کرد؛ فرماندهانی که سرزمینهای گسترده ای از جهان را گشودند، و عدالت را در بسیط گیتی گستردند، دانشمندانی که سراسر علوم زمان را فرا گرفته و مردم را به خدای یگانه فرا خواندند.
اگر بخواهیم طبقات دانشمندانی را که از این مسجد (یا نخستین دانشگاه در تاریخ) چهره نمودند شناسایی کنیم، می توانیم به مقالتی که در یکی از شماره های روزنامه «المدینه» در سال 1993 م. به وسیله محمد سعید دفتردار به چاپ رسیده است مراجعه کنیم. وی طبقاتی از دانشمندانی را که از مسجد نبوی ـ پس از صحابه و تابعین ـ بارور شدند یاد کرده است... که در میان صحابه از آنجمله (امیرالمؤمنین) علی بن ابی طالب علیه السلام را به یمن و ابن عباس (پایه گذار مکتب تفسیری مکه و شاگرد امیرالمؤمنین علیه السلام و معاذ را به شام، دیگران را به بلاد دیگر به عنوان معلم گسیل داشتند.
بنابراین شاگردان این دانشگاه، اساتید دانشگاههای گیتی به شماراند. هر فردی می تواند با توجه به مصادر مطمئن تاریخی بگوید:
هیچ مدرسه و کانونِ تدریسِ علم در جهان ـ جز به دست طلاب و دانشجویان این مسجد ـ افتتاح نشد.
هیچ مناره ای در هیچ مسجدی ـ که بر فراز آنها، آوای «حیّ علی الصّلوة» و «اللّه اکبر» به گوش می رسد ـ جز در رهگذر صدای مؤذنان مسجد نبوی ـ سامعه بشر را نوازش نداده و نمی دهد.
هیچ نمازی اقامه نشد و صفوف نماز گزارانی رده نگردید مگر اینکه باید آن را امتداد صفوف مسجد نبوی دانست.
بنابر این بذر نخستین و مبدأ همه این برکات را باید در مسجد نبوی جستجو کرد.
بعد علمی این مسجد را جولانگاهی گسترده است که حماسه نبوی ما را در این مجال بسنده است که از آن جمله فرمود:
«یوشک أن تضرب أکباد الإبل الی عالم المدینة»؛
«این اندیشه سزا است که به زودی سینه های شتران در برابر دانشمندِ مدینه زمین را بوسه زده و در پیشگاه او سینه و پهلوی خود را با زمین آشنا سازد.»
و همو فرمود:
«من راح الی مسجدی لِعلمٍ یُعَلِّمُهُ کان کمن غزا فی سبیل اللّه»؛
«هرکسی که برای تعلیم و یا تعلّم علم به مسجد من راه بَرَد، چنان است که در راه خدا به پیکار و نبرد دست یازد.»
و نیز در حدیث ابی سعید خُدری آمده است که آن حضرت فرمود:
«یا أهل المدینة! الناس لکن تبع، ستفتح اقطار الدنیا و یأتیکم طلاب العلم فأقروهم و علّموهم»،
«ای مردم مدینه! مردم پیرو شما هستند. به زودی سرزمینهای دنیا به دست شما گشوده خواهد شد، و دانش پژوهان و خواهندگانِ علم به سوی شما می آیند، پس موجب چشم روشنی آنها گشته و دانشها را به آنان بیاموزید.»
وجود امامانی چون امام حسن و امام حسین و امام سجاد و به ویژه «صادقین» علیهم السلام با شاگردانی که در این سرزمین پروراندند و از هزارها تن فراتر می روند گواهِ گویا و زنده ای است برای این گفتار رسول اکرم صلی الله علیه و آله .
مسجد نبوی از بُعد اجتماعی
مقر فتوا و قضا
این مسجد از عهد و زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و صحابه و تابعین تا دورانِ دور و درازی مقرِّ فتوا بوده و آن حضرت در همین مسجد به قضاوت و داوری در خصومات می پرداخت و شاکی و طرف دعوا در مسجد حضور به هم می رساندند و در همانجا قضیه فیصله می یافت. ماجرای بنت جمیل نمونه ای از همین قضایا است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از فراغ از نماز بامدادی، در کنار درِ مسجد، شبح سیاهی را مشاهده نمود و گفت: این کیست؟ پاسخ داد:
جمیله دختر فلانی. فرمود: چرا اینجا آمده ای و چه کار داری؟ عرض کرد: راجع به همسرم. فرمود: راجع به چه موضوعی درباره همسرت؟ عرض کرد: نه من و نه او؛ من از کفر بیمناکم. فرمود: آیا باغ او را به وی بر می گردانی؟ عرض کرد: آری و زیادتر از آن. فرمود: نه، زیاده از باغ لازم نیست. رسول خدا صلی الله علیه و آله همسر او را احضار کرد و فرمود: باغ را بگیر و این زن را مطلّقه و رها کن. و طلاق خُلع میان خانه آن حضرت تا محراب مسجد تا بامدادان جاری شد. این جریانی که روی داد کار تازه ای نبود؛ تاریخِ قضا و داوری در مسجدِ نبوی، سرشار از اینگونه قضایا است؛ و این ماجرا به عنوان نمونه یاد شده است.
نخستین دارالقضای اسلامی در خانه مروان و باب السلام بنیاد شد که خانه عمر بود و مروان آن را برای مقرّ حکومت خود خریداری کرد و خود در آن مقیم گشت. آنگاه دید مؤذن بر این خانه، از مناره اشراف دارد؛ لذا آن را رها کرد، و فقط به عنوان دارالقضا از آن استفاده می نمود و مدتها به عنوان «دارالقضا» بر سرِپا ماند. از آن پس دارالقضا به اماکن دیگر منتقل گشت.
مجلس شوری
ازمسجدنبوی به عنوان محل اجلاس مشورتی و تبادل افکار بهره برداری می شد ودرباره اموروشؤون مختلف زندگانی مسلمین در آن به شور و مشورت می نشستند.
محل پذیرایی از وفدها
مسجد نبوی محلی برای استقبال گروههایی بود که وارد مدینه می شدند، چنانکه مقرِّ ضیافت نیز بوده است. از مهمترین گروههایی که در مسجد از آنها استقبال و پذیرایی شد «وَفْدِ نجران» است که برای مباهله به مسجد در آمدند. و همچنین از وقد ثقیف نیز در مسجد استقبال شد.
یکی از ماجراهای جالب در سال نهم بعثت مربوط به «سنة الشدة = سال دشوار» و یا «سنة الحزن = سال غم و اندوه» بوده است. رسول خدا صلی الله علیه و آله برای عرضه دعوت خویش به طائف می رفت و بر قبیله «ثقیف» در می آمد. موضع آنها نسبت به آن حضرت سخت ناخوش آیند بود. این قبیله، اوباشان و نابخردان را به سوی آن حضرت گسیل می داشتند و او را وادار می کردند به باغ عتبه پناه آورد. نوجوانی نصرانی از «نینوا» نزد آن حضرت می آمد و خوشه انگوری پیشکش می کرد و می شنید که رسول خدا صلی الله علیه و آله می گوید: «باسم اللّه » و انگور را تناول می کرد. مردم این محل با چنین تعبیر؛ یعنی «باسم اللّه» مأنوس و آشنا نبودند. نبی اکرم صلی الله علیه و آله به این نوجوان نصرانی فرمود: از کجا بدینجا آمده ای؟ عرض کرد: از «نینوا». فرمود: از سرزمین پیامبری صالح، عرض کرد: تو که هستی؟ فرمود: من پیامبر می باشم. آن نوجوان بی درنگ اسلام آورد، و به سوی عتبه و برادرش بازگشت. این دو می گفتند بی تردید این غلام و نوجوانِ ما با چهره ای متفاوت از چهره ای که می رفت باز گشته است.
با وجود اینکه خداوند در مقام حمایت از آن حضرت، فرشته را مأمور می ساخت، از رضادادن به نزول عذاب بر گروههای متمرّد دریغ می ورزید و از سر مهر و رأفت عرض می کرد: «ألّلهمَ اهْدِقَومیفإنّهم لایعلمون».
خداوند به جای تمرّد قبیله ثقیف، عوالم جن را پذیرای نبوت آن حضرت و حقانیت قرآن کریم ساخت:
وَإِذْ صَرَفْنَا إِلَیْکَ نَفَرا مِنْ الْجِنِّ یَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوا أَنْصِتُوا فَلَمَّا قُضِیَ وَلَّوْا إِلَی قَوْمِهِمْ مُنْذِرِینَ قَالُوا یَا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا کِتَابا أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَی مُصَدِّقا لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ وَإِلَی طَرِیقٍ مُسْتَقِیمٍ.(1)
«و به یادآور روزی که گروهی از جن را به سوی تو برگرداندیم که به قرآن گوش فرا دهند، وقتی بر آن حاضر شدند، به هم گفتند: گوش فرا دهید، و چون به انجام رسید در حالیکه به صورت هشدار دهندگان در آمدند، به گروه خود بازگشتند. گفتند: ای قوم ما! ما کتابی را شنیدیم که پس ازموسی نازل شد، تصدیق کننده کتابهای پیشین است و به سوی حق و راهی راست رهنمون می باشد.»
و جنّیان برای اولین نشست، خود، از دعات و مبلّغان قرآن گشتند. اکنون باید اندیشید کدامیک از آنها ـ یعنی قبیله ثقیف وجنّیان ـ سزاوارتر و دارای مزّیت و برتری هستند. ثقیف که قبیله ای از بنی نوع انسان بودندبرتربه شماراندیا سراسر عوالم جنّیان؟!
باید گفت کوچش آن حضرت به سوی قبیله ثقیف با توجه به رویداد یاد شده، کوچشی موفق و توأم با کامیابی بود.
وفد ثقیف در سال نهم هجرت بر آن حضرت در می آیند؛ اما در طائف، جریان، مربوط به سال نهم بعثت است. وقد ثقیف سال نهم هجرت به سوی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می آیند. جای شگفتی است که وفدها و گروهها می آمدند و خوراک برای آنها می فرستاد و آنها آن را تناول می کردند. اما شیوه وفد ثقیف چنان بود که وقتی خوراکی را به آنها پیشکش می کردند، بدان دست نمی یازیدند مگر آنگاه آن کسی که آن را برای آنها می آورد چیزی از آن می خورد. آنها در دلشان حالتی را احساس می کردند که ترس و بیمی را موجب می گشت! لیکن رسول خدا صلی الله علیه و آله نزد آنها می رفت و با آنها گفتگوهای شبانه برگزار می کرد، حتی شبی این گفتگوها دیر پایید و فرمود: فلان وفد مرا به خود سرگرم ساخت و دوست نمی داشتم قبل از آنکه سخنم را به پایان برم نزد شما بیایم.
مسجد ـ یا ـ دارالضیافه و محلّ به بند کشیدن خلافکاران
از مسجد به عنوان سرایی برای ضیافت و میهمانی غربا استفاده می شد؛ چنانکه مأوی و پناهگاه اسیران نیز بوده است: ثمامة بن أثال به عنوان اسیر دستگیر شد و او را به ستون مسجد بستند. و چنانکه پیشتر گذشت، ابو لبابه نیز به به خاطر خلافی که از او سرزد، خود را بر ستون مسجد به بند کشید.
مسجد ـ یا ـ درمانگاه
مسجد احیانا جایگاهی برای درمان مجروحان جنگی بود. سعد بن ابی وقاص وقتی که در جنگ زخمی شد، خیمه ای در مسجد برای درمان او نصب کردند و به معالجه او می پرداختند.
و سرانجام باید گفت: در مسجد، مهاجرانی که بتدریج به مدینه می آمدند، اقامت می کردند و فردِ مهاجرِ غریب، به طور موقت در مسجد سکنی داشت تا وقتی که جایی برای سکنای خود فراهم آوَرَد و از مسجدبدانجا منتقل شود. و جز این خدمات اجتماعی، خدمات دیگری در مسجد نبوی صورت می گرفت که اگر بگوییم مسجد نبوی مهم ترین خانه و سرای امّت بود که هیچ کانون و بنیاد دیگری نمی توانست در ادای این خدمات بدانگونه موفق باشد سخن به گزاف نیاورده ایم.
این بود خلاصه ای از وظایف و رسالتهایی که مسجد نبوی در طول تاریخ به عهده داشت.