صحیفه سخن
از خدا جوییم توفیق ادب
بی ادب محروم ماند از لطف ربّ
بی ادب تنها نه خود را داشت بد
بلکه آتش بر همه آفاق زد
در میان قوم موسی چند کس
بی ادب گفتند کو سیر و عدس
منقطع شد خوان و نان از آسمان
ماند رنج زرع و بیل و داسشان
هر که بی باکی کند در راه دوست
رهزن مردان شد و نامرد اوست(1)
ادب، زینت زندگی، نشان شرافت انسان و نماد کمال عقل افراد(2) است؛ برترین صفت آسمانی که هر یک از ما را از اشتباه در گفتار و رفتار حفظ می کند و موجب نگاه داشتن حد و اندازه هر چیز(3) می شود. آثار بسیار ادب زمینه ساز نگرش اندیشمندانی است که قرآن را «مأدَبَة اللّه »؛ کتاب ادب ساز الهی دانسته اند، «دبستان» را خلاصه «ادبستان» تفسیر کرده اند و «آفرینش» را مدرسه ای گسترده و بی کران برای ادب آفرینی و تربیت آموزی لقب داده اند.(4)
برترین معیار عقل گرایی و بهترین همراه و همنشین خردورزی در زندگی، ادب آمیزی و ادب آموزی افراد دانسته شده است.(5) کیمیایی که تیرگیها و تاریکی های قلب را می زداید و نور و روشنایی در رواق وجود انسان می افزاید به گونه ای که بهای بی نظیر آدمی با سنجش مقدار دانش و ادب هر فردی قابل تشخیص خواهد بود.(6)
پروردگار حکیم تأثیر آسمانی ادب را در پیشروی رسالت رسولان بدانجا می رساند که موسی و هارون ـ علیهماالسلام ـ را در دعوت فرعون به صراط هدایت به نرمش گفتار و سنجش رفتار فرا می خواند و می فرماید:
«فقولا له قولاً لیّنا لعلّه یتذکّر او یخشی(7)؛
با او سخن نرم ـ و مؤدبانه ـ بگویید، شاید بپذیرد یا بهراسد.»
و رسول گرامی اسلام، حضرت محمد(ص) را با محبت خویش ادب کرد، پس از آن به پیامبر خود فرمود:
«و اِنَّک لعلی خلقٍ عظیم؛(8)
همانا تو دارای ادب و اخلاق عظیمی هستی.»
از این رو آن حضرت در باره چنین لطف والایی فرمود:
«ادّبنی ربی فاحسن تأدیبی ...(9)؛
پروردگارم مرا ادب نمود و چه زیبا ادب کرد.»
و: «اَنَا ادیبُ اللّه و علیٌ ادیبی؛(10)
من ادب شده خداوندم و علی ادب یافته من.»
فاطمه زهرا(ع) و جلوه های ادب
فردی و اجتماعی در زندگی
زهرای مرضیه ـ سلام اللّه علیها ـ شخصیت شایسته ای بود که با آیات آسمانزاد وحی آشنایی دیرینه ای داشت، سیره و سخن رسول خدا(ص) را از اعماق وجود خود پذیرفته، در گفتار و رفتار صمیمی، مهربان، صادق و مؤدب بود به گونه ای که افراد بسیاری در نخستین برخورد، شیفته شیوه و مجذوب اخلاق روح پرور او می شدند.
عظمت و عزت پدر در نگاه همگان، زمینه ساز شخصیت رؤیایی در نگرش آن بانوی بصیر، نشده بود تا خود را برتر و بهتر از دیگر زنان تصور کند و یا با سخنان خویش، اظهار افتخار و تفاخر نماید، بلکه از آن سو هر چه مقام و موقعیت خود را والا و بالا می یافت، بر حفظ احترام دیگران، همدلی و همراهی با آنان و ادب در گفتار و رفتار خویش می افزود، تا هرگز غبار غرور و خودپسندی از شیوه زندگی وی بر دلها و دیده های اطرافیان ننشیند و رسالت انسانی او در جلوه های مختلف زندگی فراموش نشود.
آنچه تعجب فراوان دوستان و آشنایان با خُلق و خوی آن اسوه همیشه سعادت افروز را بیش از پیش می نمود، وجود ادب و آراستگی اخلاقی از اوان طفولیت تا آخرین لحظات حیات آن حضرت بود، به گونه ای که چون با رحلت فاطمه بنت اسد، رسول خدا(ص) سرپرستی دخت دلبند خود را به عهده ام سلمه گذارد، روزی آن بانوی فروتن و علاقه مند زبان به سخن گشود و گفت:
«کنتُ أودّب فامطة و هی أدأب منّی(11)؛
من فاطمه را تربیت می کردم، در حالی که او از من باادب تر بود».
دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن
خواهم شدن به بستان چون غنچه با دل تنگ
وانجا به نیک نامی پیراهنی دریدن
فرصت شمار صحبت کز این دو راهه منزل
چون بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن(12)
اکنون که زمان زرینی از گفت و گو نسبت به جلوه های ماندگار ادب فردی و اجتماعی دخت آفتاب، فاطمه زهرا(ع) پدید آمده است، با هم شیرینی و دلنشینی هر یک از این ابعاد را نصیب خود می سازیم:
سلام، سنّت نیکوی اسلامی
سلام، سنّت پسندیده و تأثیرگذاری است که ابتکار آن از سوی رسول خدا(ص) و خاندان آن حضرت انجام شد و پس از سالهای بسیار روانشناسان، این شیوه برخورد
را از اصول سلامت بخش و آرامش آفرین زندگی تفسیر می کنند.
سلام به معنای صلح و صفا و سلامت، پیوندی پایدار با آیین اسلام به معنای تسلیم در برابر حق و صلح و دوستی، دارد تا محفل خانواده و جامعه همیشه و هر حال لبریز از ایمنی و آسودگی خاطر نسبت به آسیبها و گزندهای گوناگون باشد و این، ویژگی والا و اختصاصی آیین اسلام است.
پیشوایان پاک سرشت این آیین، همانند رسول اکرم(ص) با تأکید بسیار در گفتار و رفتار خویش بر این شیوه شایسته، در صدد فرهنگ سازی این سنّت حسنه بوده اند تا خداجویان و دین باوران به جای اخم و خشم و خشونت، هماره از رویی گشاده، برخوردی مهرپرور و لبانی لبریز از صفا و سلامت و صلح یعنی «سلام» بهره مند باشند.
گویی پیش از دیگران، خداوند خود چنین مشعل دلنشینی را روشن نمود، نام خود را «سلام» نهاد(13)، شیوه بهشتیان را تهنیت و «سلام» به یکدیگر(14) معرفی کرد و پاکان و صالحان را که در سرای فردوس به سر می برند صاحب چنین صفت برجسته ای دانست که هرگز سخن لغو و بیهوده بر زبان جاری نمی کنند، بلکه همه گفتارشان «سلام» است.(15) رسول اکرم(ص) نیز با اقتدا به چنین سیره قدسی می فرمود:
«تا زنده هستم سلام بر کودکان و خردسالان را ترک نخواهم کرد تا پس از من رسم و عادت شود(16)؛ دیدار خویشاوند نزدیک و سلام کردن بر او، دست کم صله رحم است(17)، افشای سلام و بلند گفتن آن تأمین کننده سلامت، امنیت و آسایش اجتماعی است(18)، در بهشت قصرها و غرفه هایی است که درون آنها از بیرون پیدا و نمای خارجی و ظاهری آنها از درون آشکار است و از امت من کسانی در آنها سکونت دارند که پاکیزه سخن باشند، افشای سلام کنند و هرگز از بیان سلام به مسلمانان بخل نورزند.(19) مسلمانان باید به همدیگر سلام کنند و با هم دست بدهند و وقتی جدا می شوند برای همدیگر طلب مغفرت و آمرزش کنند.»(20)
روزم خجسته بود که دیدم ز بامداد
آن ماه سروقامت بر من سلام داد
ماهی فکند سایه اقبال بر سرم
کز نور روی خویش به خورشید وام داد
جایی که دام و دانه شود خال و زلف او
آن مرغ زیرک است که خود را به دام داد(21)
زهرای اطهر ـ علیهاالسلام ـ با تبعیت از خدا و رسول خدا(ص) همواره در زندگی خویش این سنت آسمانی را پاس می داشت و خود را از برکات و حسنات آن محروم نمی کرد.
در یکی از شبهای جمعه، هنگام سحر، حضرت جبرئیل، و اسرافیل و میکائیل بر آن بانوی پاک و پرهیزکار نازل شدند و دخت رسول خدا را مشغول نماز دیدند. همه ایستادند تا نماز تمام شد. آن گاه به حضرت فاطمه علیهاالسلام سلام کردند و گفتند: «خداوند بزرگ به شما سلام می رساند.»
سپس صحیفه را در حجره آن بانو گذاشتند.
زهرای عزیز علیهاالسلام پاسخ داد: «للّه السّلام و منه السّلام و الیه السّلام و علیکم یا رسل اللّه السّلام(22)؛
سلام از آن خداست و اوست سلام و به سوی اوست سلام و بر شما ای فرستادگان خدا درود باد و سلام.»
روزی پیامبر اسلام(ص) همچون همیشه و همسو با سنّت احمدی خویش چون در خانه فاطمه را کوبید، فرمود: «السّلام علیکم أدخل؟؛ سلام بر شما آیا داخل شوم؟
دخت عزیز آن حضرت نیز طبق سنّت اسلامی که پاسخ سلام لازم است، بی درنگ، گفت: «علیک السّلام یا رسول اللّه اُدخل یا رسولَ اللّه (23)؛
سلام بر تو ای فرستاده خدا، داخل شوید ای رسول خدا».
افزون بر سلام فاطمه بر خدا و رسول خدا(ص)، آن بانوی بصیر و بیدار، در آخرین لحظات حیات، پس از آنکه همسر بزرگوار خود را به خداوند بزرگ می سپرد، می فرمود:
«و اقرأ علی ولدی السّلام الی یوم القیامة(24)؛
بر فرزندانم تا روز قیامت درود و سلام می فرستم.»
حضرت علی(ع) می فرمود:
در لحظه های وفات زهرا(ع)، نگاهی به اطراف خود کرد و گفت: سلام بر شما ای ملائکةُ اللّه و جبرئیل امین!
ای پسرعمو! جبرئیل در حالی که بر من سلام می کرد نازل شد و فرمود:
«خداوند بر تو سلام می کند ای دوست دوست خدا و میوه قلب رسول اللّه ، امروز شما به ملکوت الهی ملحق خواهی شد و در بهشت موعود جای می گیری.»
سپس فاطمه از ما روی گرداند و باز به گروهی دیگر از ملائکه سلام داد و فرمود:
ای پسرعمو! سوگند به خدا که این حضرت میکائیل است و همانند جبرئیل بر من سلام کرد و بشارتهای او را داد.
بار دیگر به گروه دیگر سلام کرد و گفت:
«ای پسرعمو! سوگند به خدا که این حق است این حضرت عزرائیل است، گویا بال و پر او مشرق و مغرب عالم را فرا گرفته است. پدرم چنین اوصافی را به من اطلاع داده بود. سلام بر تو ای گیرنده روح آدمی، در قبض روح من عجله کن و مرا آزار نده.»(25)
خوش رویی و مهربانی با مردم
همان بهتر که دایم شاد باشیم
ز هر درد و غمی آزاد باشیم
به خوش رویی و خوش خویی در ایام
همی رو تا شوی خوشدل در انجام
اگر خوشدل شوی در شادمانی
بماند شادمانی جاودانی(26)
لقمان حکیم رو به فرزندش کرد و گفت:
«فرزندم! با یکصد تن رفیق و دوست باش و حتی با یک تن هم دشمن مباش. تو در دنیا دو چیز بیشتر نداری: نصیب خدایی و خلق و خوی خودت. نصیب تو همان دین توست و خلق وخوی تو، شیوه برخورد و نشست و برخاست تو با مردم. پس با اطرافیان کینه توزانه برخورد مکن و به اخلاق خوب و پسندیده عادت نما.»(27)
در یک نگاه، خوش رویی و مهرورزی با دیگران ثروتی است بی پایان که برتر از معیار و مقدار دارایی مادی و ذخایر دنیوی است، بلکه گنجی است گرانقدر و بی کران که دست هیچ طمعکاری بدان نمی رسد و حسودان و سیه دلان اندکی برای آن یافت می شود. این نعمت پیدا و ناپیدای الهی چونان نسیم سراسر لطف و رحمتی است که کدورت کینه ها را محو می سازد و زشتی و پلشتی شیوه های شیطان را برطرف می کند. باعث سهل گیری در امور زندگی و رهایی از چنگال غمها و غصه های بی ارزش می شود، به گونه ای که صحن و سرای زندگی با این ویژگی هماره پرنور و پرشور می گردد و همگان بر بال عطوفت و مهربانی ما آرام و قرار می یابند.
حساسیت و ظرافت این حالت روحی به گونه ای است که خداوند حکیم با نظاره بر کوچکترین اخم و در هم کشیدن چهره آیه ای نازل کرد و آیین مهرورزی خود را به تمامی مسلمانان ابلاغ نمود که:
«عبس و تولّی ان جاءه الاعمی و ما یدریک لعله یزّکی او یذکر فتنفعه الذکری(28)؛
قیافه اش را در هم کشید و روی گردانید از اینکه نابینایی نزد او آمد، تو چه می دانی شاید او مرد پاک و وارسته ای شود یا پند پذیرد و اندرز به او سود دهد [بهتر از این شخص شود].
به یقین آراستگی به این صفت والا یعنی خوش رویی و مهربانی نسبت به مردم با پی بردن این حقیقت میسر می شود که بدانیم ظاهر زیبنده و زرق و برق زندگی هرگز معیار سنجش عیار خوبی و بدی شخصیت انسانها محسوب نمی شود بلکه توجه به این حقیقت قرآنی که «لعله یزکی او یذّکر»؛ شاید او بهتر از ما شود و آینده ای روشن و روشنگر یابد، موجب نگاه احترام آمیز هر یک از ما به یکایک افراد خواهد شد.
بدون تردید با یافتن این بینش و بصیرت چونان رسول خدا(ص) می شویم که خداوند پرمهر خطاب به او فرمود: «و اخفض جناحک للمؤمنین(29)؛
بال مهربانی و عطوفت خویش را برای دین باوران خداجو بگستران.»
دخت دلبند پیامبر اسلام(ص) که دل و دیده او با آیات قرآن آشنا و خرد و اندیشه وی با سیره و سخن پدر پر بها شده بود، به خوبی چنین شیوه ای را آموخته بود. مهربانی نسبت به خوبان و بدان امت رسول خدا(ص) در سرلوحه افکار او به چشم می خورد و هماره با توده های مختلف جامعه نشست و برخاست داشت و برای آنان غمخوار و دلسوز بود.
پس از آگاهی نسبت به مقدار درهم و دینار مهریه خود، رو به پدر کرد و گفت:
«یا رسول اللّه اِنّ بنات النّاس یتزوجّنَ بالدّراهم فما الفرق بینی و بینهنَّ اسألک ان ترُدّها و تدعوا اللّه ان یجعل مهری الشّفاعة فی عصاة اُمَّتک(30)؛
ای فرستاده خداوند! همانا دختران مردم در ازدواج خود درهم و دینار را مهریه خود قرار می دهند پس فرق من با آنها چیست؟
از تو می خواهم درهم و دینار مهریه من قرار ندهی، بلکه از خداوند بخواهی تا مهریه مرا، شفاعت گناهکاران از امت شما قرار دهد.»
در سخنی سراسر شور و عشق نسبت به ارزشهای اخلاقی و احترام به مردم، ارزش خوش رویی و گشادگی چهره را به هنگام برخورد با دیگران، این چنین زیبا و دلربا ترسیم کرد و فرمود:
«بشرٌ فی وجه المؤمن یوجب لصاحبه الجنّة و بشرٌ فی وجه المعاند المعادی یقی صاحبه عذاب النّار؛(31)
خوش رویی در برابر مؤمن، انسان را به بهشت می برد و گشاده رویی در مقابل انسانهای ستیزه جو و کینه توز، موجب دوری از آتش دوزخ می گردد.»
ادب اجتماعی نسبت به همسایگان
تا ندانی که کیست همسایه
به عمارت تلف مکن مایه
مردمی آزموده باید و راد
که به نزدیکشان نهی بنیاد
خانه در کوی بختیاران کن
دوستی با لطیف کاران کن
حق همسایگان بزرگ شمار
باطلی گر کنند یاد میار
خیر باید ز مرد زاینده
تا بود نام و خانه پاینده(32)
همسایه را «هم سایه» می نامند زیرا بیش از دوستان و خویشان در نزدیکی ما قرار دارد و از بسیاری از حوادث زندگی انسان آگاهی می یابد. در هنگامه های مختلف زندگی پاسخگوی نیازهای ضروری ماست و در پاره ای از صحنه ها، محرمی مهربان، رازداری امین و دلسوزی علاقه مند به خانواده خواهد بود.
در یک نگاه ارزشهای والا و پسندیده همسایه ـ به عنوان کسی که بیش از اقوام در طول شبانه روز با هر یک از ما نزدیک است ـ قابل سنجش و ارج گذاری نیست، همان گونه که نسبت به صفات ناپسند نیز چنین معادله ای به چشم می خورد.
قرآن کریم با توجه به این حقیقت روح پرور می فرماید:
«در باره همسایه نزدیک و همسایه دور و آن کس که در کنار توست، احسان و نیکی کن.»(33)
و رسول پرمهر اسلام، حضرت محمد(ص) سخنی بس جامع در باره همسایه ناصالح بیان کرد و فرمود: «به خدا پناه می برم از همسایه بد که همیشه چشم او به زندگی تو دوخته شده است و دمی تو را به حال خود وا نمی گذارد: اگر تو را در خوشی دید، اندوهگین می شود و اگر در حال سختی و غصه مشاهده کرد، خوشحال و خرسند می شود!!»(34)
مسؤولیت همسایه نسبت به همسایه، کلام گهرباری از آن حضرت است که چون شخصی پرسید: آیا غیر از زکات، حق مالی دیگری در دارایی و ثروت انسان وجود دارد؟ در پاسخ فرمود: «آری، صله و احسان نسبت به همسایه مسلمان! هر کس با شکم سیر بخوابد و همسایه او گرسنه باشد، ایمان کامل و درستی ندارد. همیشه جبرئیل سفارش همسایه را به من می کرد که می پنداشتم همسایه از انسان ارث می برد.»(35)
هر کس همسایه اش را بیازارد بوی بهشت بر او حرام می شود و جایگاهش در دوزخ خواهد بود که چه جایگاه بدی است.»(36)
امیر مؤمنان علی(ع) با نگاه علوی خود شیرینی دین باوری و خدامحوری در زندگی را
با بینش ناب خویش نسبت به حقوق همسایگان چنان ترسیم کرد که تعجب بسیاری را برانگیخت. آن حضرت «حریم مسجد را چهل زراع اما حریم همسایه را چهل خانه از چهار سوی منزل»(37) معرفی کرد تا هر یک از ما در اثر رفت و آمدهای روزمره و نشست و برخاستهای گوناگون زندگی بی توجهی، یک سونگری و یا رسیدن به خود و خانواده خویشتن را سرلوحه کارهای اجتماعی یا خانوادگی خویش قرار ندهیم و از سختیها و تلخیهای دیگران آگاهی یابیم تا انسانی شایسته و تمام عیار نسبت به جامعه خویش محسوب شویم. شیوه ای که دخت گرامی خاتم انبیا(ص) در لحظه های مختلف هستی و حیات خود پیش رو داشت و با جامع نگری فاطمی، جلوه های مادی و معنوی فراوانی را برای همگان فراهم می کرد.
وسعت نظر، سعه صدر، بینش بسیار و حوصله الهی او زمینه ساز توفیقاتی چشمگیر در دستگیری بینوایان و تهیدستان بود، به گونه ای که شیوه همیشه آن بانو شاد ساختن سائل و نیازمند بود و سیره حسنه وی تشویق و ترغیب همسایگان و مراجعه کنندگان نسبت به ابراز نیازهای گوناگون بود.
گاه که برخی از تکرار خواسته خود، شرمنده و خجل می شدند، زهرای عزیز با توصیف حسنات بسیار در گنجینه ارزشهای الهی نسبت به احترام و دلجویی افراد و توجه به خواسته های انسانها، غبار غم و اندوه از چهره آنان می زدود تا هرگز احساس غربت و مزاحمت، مانع رفت و آمد آنان نشود. تشریح حکمتهای بسیار احکام و آداب اجتماعی اسلام، روش روشنگر آن حضرت بود تا آگاهی و هوشیاری هر یک از افراد باعث فرهنگ سازی چنین ارزشهایی در جامعه مسلمانان شود. از سخنان سعادت آفرین آن حضرت است که:
«صله رحم و رسیدگی به خویشان باعث افزایش عمر انسان و فزونی برکات بسیار زندگی است.»(38) و یا:
«حفظ زبان ـ در گفت و گوهای مختلف خانوادگی و اجتماعی ـ از تهمت، موجب ایمنی از لعنت خداوند است، چنان که حفظ اموال و دارایی دیگران زمینه ساز عفت و پاکدامنی ـ در جامعه ـ است و بخشش اموال به عنوان زکات به مستمندان و نیازمندان سبب پاکی نفس، طهارت وجود و رشد و رویش رزق انسان خواهد بود.»(39)
بی شک این بصیرت آسمانی آن گاه برای یکایک افراد فراهم می شود که نخست رسالت انسانی خویش را نسبت به خود، خدا و خلق خدا به یاد داشته باشند خود را موجودی برتر در آفرینش بدانند که هرگز نباید زنجیر ذلت لذات مادی و یا دل سپردن به هیاهوهای روزمره اما زودگذر زندگی آنان را از آرمانهای آسمانی یعنی کمال و تکامل خود و دیگران باز دارد تا هر روز بیش از گذشته صاحب صفات پسندیده شوند، بندگان خدا را دوست بدارند و به آنان احترام گذارند. هرگز کسی را برای خود و خواسته های خود نخواهند، بلکه از خداوند درخواست نمایند که: «واجعلنی مبارکا اینما کنت؛ پروردگارا مرا محل برکات بسیار و خدمات فراوان، در هر جایی که هستم قرار ده.»
و چون نعمتی پیدا و ناپیدا به دست آنان رسید چونان سلیمان نبی «فضل الهی» قلمداد کنند تا هرگز قارون وار «از خود و برای خود»! نشمرند.
به یقین این بینش روشنی بخش موجب می شود که هر یک از ما چونان دخت آفتاب، حضرت زهرا(ع) شویم که چون فرزند دلبند آن بانو، امام حسن(ع)، مادر را دید که به هنگام مناجات با خدا، همواره برای همسایگان و دیگران دعا می کند، پرسید:
مادرجان! چرا برای خود دعا نمی کنی؟
آن حضرت پاسخ داد: «الجار ثمّ الدّار؛(40)
پسرم! اول همسایه، سپس خانه خود.»
ادامه دارد.