ماهان شبکه ایرانیان

پرسشهای نوپیدا

پیش از آن که به شرح و جزء به جزء ، به بحث درباره مسائل مستحدثه و پرسشهای نوپیدا بپردازیم، دو مقدمه سودمند را یادآور می شویم: ۱

پیش از آن که به شرح و جزء به جزء ، به بحث درباره مسائل مستحدثه و پرسشهای نوپیدا بپردازیم، دو مقدمه سودمند را یادآور می شویم: 1. تعریف مسائل مستحدثه و تبیین نیاز به آن و همچنین ارائه نمونه هایی از آن در گونه هایی چند. 2. بیان مبانی عمومی مسائل مستحدثه. مقدمه نخست: این مقدمه، همان گونه که یادآور شدیم، سه بحث را در بردارد: الف. تعریف مسائل مستحدثه: پرسشهای نوپیدای هر موضوعی، آن گاه نوپیدایند که حکم شرعی بطلبند، خواه آن که پیش تر حکم شرعی برای آن پرسشها وجود نداشته و خواه که حکم شرعی برای آنها وجود داشته; اما پاره ای از قیدهای آنها دگرگون شده است، مانند پولهای اعتباری که پیش تر وجود نداشته اند و یا مانند اعتبار مالیت برای چیزهای نجس که پیش تر مالیت نداشته اند. ب. نیاز به این گونه مسائل: این حقیقت، با شرح دو نکته زیر، روشن می شود: 1. دگرگونی پیوسته و همیشگی، از ویژگیهای جهان ماده است و از دیدگاه بسیاری از فیلسوفان و حکیمان، دگرگونی پذیری و دگرگونی ناپذیری، از لوازم ذاتی ماده است که هیچ گاه از آن جدایی نپذیرد. از آن جا که انسان، در این جهان مادی، می زید، طبیعی است که این دگرگونی، همه جلوه های زندگی او را در برگیرد، از ساختار، تا وسائل زندگی و نیز روابط نوینی که امکان دارد بین افراد، یا جامعه ها و یا حکومتها، وجود داشته باشد. این امر، فقه را به رویارویی، با دو پدیدار نوین، ناگزیر ساخته است: الف. رخ نمودن گزاره هایی تازه برای احکام شرعی که پیش از این وجود نداشته اند. پولهای اعتباری، پدیداری نوخاسته و از این گونه گزارهایند; چه در گذشته، آنچه بین مردم رواج داشته، داد و ستد با دینار و درهم، به دیگر سخن، طلا و نقره مسکوک بوده است، اما بعدها، دگرگونی زندگی و پیشرفت آن و گستردگی نیازهای بشر، چنین ایجاب کرد که اسکناس و همانند آن نیز، مال به شمار آید. ب. موضوعها و گزاره هایی وجود دارند که در گذشته نیز بوده اند; اما شرایط و اوضاعی بر آنها عارض شده که قیدهای آنها را دگرگون کرده اند. چیزهای نجس، چنین حالی دارند. پیش از این، نجس، مالیت نداشته و بی ارزش بوده; اما پیشرفتی که در دانش پزشکی پیش آمده و نیز کشف منافع بسیار برای برخی از چیزهای نجس، بسان خون، سبب شده که چیز نجس هم، نزد خردمندان، مالیت داشته باشد، آن سان که امروز، در برابر برخی از چیزهای نجس، مال بسیار داده می شود. بر این پایه، فقیه می بایست حکم شرعی را به هر دو حالت [پیش و پس از دگرگون شدن موضوع و قیود آن] روشن کند و در بحث و فتوا، به مسائل متعارف نوشته شده در کتابهای فقیهان پیشین، بسنده نکند.

2. به باور ما، آیین اسلام، از ویژگیهای چند برخوردار است، از جمله: جهانی بودن، همیشگی بودن، فراگیر بودن نسبت به همه جنبه های زندگی. این آیین، نه در چهارچوب زمان، یا مکانی معین است و نه به گروه، یا طبقه ای از ملت، یا نژادی جدای از دیگران اختصاص دارد; چه رسول خدا(ص) برای همه مردم، عرب و غیر عرب، سیاه و سفید، شرقی و غربی و در هر جا که باشند و در هر زمان که بزیند، برانگیخته شده و دعوت او، از سویی دربرگیرنده همه مردم و از سویی دیگر، در برگیرنده همه جنبه های زندگی آدمی است و برای همه دشواریهای زندگی، راه حلهایی، فرا روی می نهد. افزون بر دلیل عقل و افزون بر طبیعت اسلام و قوانین آن، دلیلهای نقلی بسیاری بر این حقیقت دلالت می کنند; بویژه آیاتی که در قرآن مجید آمده و بر این مطلب، به روشنی دلالت دارند. این آیات را می توان در سه دسته جای داد:

دسته نخست:

 آیاتی که در آنها، به عموم مکانی و حتی عموم زمانی و آیین اسلام تصریح شده است:  *«ان هو الا ذکری للعالمین.» این کتاب، جز یادآوری برای جهانیان نیست.  *«یا ایها الناس انی رسول الله الیکم جمیعا.» ای مردم! من فرستاده خداوند به سوی همه شمایم.  *«و ما ارسلناک الا رحمة للعالمین.» تو را نفرستادیم، مگر آن که رحمتی برای جهانیان باشی.  *«کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور» کتابی است که بر تو فرستادیم، تا مردم را به فرمان پروردگارشان از تاریکیها به روشنایی بری.  *«تبارک الذی نزل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیرا.» بزرگ است آن که این فرقان را بر بنده خود فرو فرستاد، تا جهانیان را بیم دهنده باشد.  *«و ما ارسلناک الا کافة للناس بشیرا و نذیرا.» تو را به پیامبری نفرستادیم، مگر برای همه مردم، تا آنان را مژده دهی و بیم دهی.  *همه آیاتی که در آنها خطاب «یا ایها الناس » آمده که شمار آنها از ده افزون است. این آیه ها، فرد فرد آدمیان را تا روز رستاخیز در جای جای زمین، در بر می گیرد، بی آن که بین آنان، فرقی بگذارد. حتی می توان گفت: اگر در دیگر کرات آسمانی، ساکنانی بسان بشر وجود داشته باشد (که شاید بشود از آیات و روایات، چنین برداشتی کرد و البته این جا، جای پرداختن به آن نیست) این آیات، آنان را نیز در بر می گیرد.

دسته دوم:

 آنچه بر خاتم بودن رسالت و بر این که حضرت محمد(ص) آخرین پیامبر خداست، دلالت می کند. این دسته، در عموم زمانی خود، از دسته نخست، صراحت بیش تری دارد. از جمله این آیه هاست: «ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبیین.» محمد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست، بلکه رسول خدا و خاتم پیامبران است.

دسته سوم:

 آنچه بر کامل بودن دین و تمام بودن آیین و فراگیر بودن آن نسبت به همه احکامی دلالت دارد که می بایست تشریع شود، همانند آیه شریفه: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا.» امروز، دین شما را برایتان کامل کردم و نعمت خود را بر شما به غایت رساندم و اسلام را به عنوان دین، برایتان برگزیدم. نتیجه همه این آیات این است که مجموعه احکام شرع می تواند نیازهای قانونی بشر را پاسخ گوید و همه عرصه های زندگی را در هر برهه زمانی و در هر نقطه ای از زمین، پوشش دهد، خواه در مسائل عبادی و روحی، خواه در مسائل تربیتی و اخلاقی و یا در مسائل اقتصادی و حقوقی و خواه به فرد مربوط باشد، خواه به جامعه و خواه به حکومت. اگر جز این باشد و دین، حتی برای یک مساله از مسائل و مشکلات زندگی معاصر، پاسخی کامل به دست ندهد، این خود، خدای نخواسته، اعتراف ضمنی به کامل نبودن دین خواهد بود.

اگر بگویید: لازمه این که ما قدرت تشخیص برخی از احکام شرعی، بویژه در مسائل و گزاره های تازه را نداشته باشیم این نیست که نسبت نقص و کاستی به دین داده شود; چه دست نیافتن به احکام این موضوعها، از جمله بخششهای الهی است که ما به خاطر غیبت امام معصوم(عج) از آنها محروم مانده ایم و این محرومیتی است که از کوتاهی خود انسانها، پیش آمده است و بر این پایه، نه عیبی در اصل دین وجود دارد و نه کاستیی، بلکه کاستی از سوی خود انسان به وجود آمده و اوست که مانع به وجود آورده و راه رسیدن به حکم شرعی را بر خود بسته است. می گوییم: چنین تحلیل و تعلیلی، تنها نسبت به احکام واقعی و مهرورزیهای پنهان الهی و هدایتهای ویژه ربانی درست در می آید، نه نسبت به احکام شرعی ظاهری; چرا که امکان دارد ما از رسیدن به حکم واقعی، بازمانیم و نتوانیم به آن دست یابیم; اما هیچ بازدارنده ای در راه رسیدن به حکم ظاهری وجود ندارد. هیچ کس نیست که بگوید رخدادها حکم ظاهری ندارند و هیچ فقیهی هم، در هیچ عصری نمی یابیم که گفته باشد برای رخدادها، دست کم، ظاهری نیز وجود ندارد و مردم در این باره رهایند و کار به خواسته آنان وانهاده شده است و می توانند هر چه بخواهند انجام دهند و در این باره به هیچ فقیهی هم، مراجعه نکنند. به طور قطع، هیچ کس، چنین سخنی بر زبان نمی آورد و هیچ اثری از چنین پنداری در گفتار و آثار فقیهان، از پیشینیان، تاپسینیان، نتوان یافت، بلکه مساله درست بر عکس است و می بینیم که از سوی فقیهان، پیوسته در پاسخ استفتاءها و پرسشهایی که می شود، به فتوا دادن می پردازند و از دیگری سوی، ما امر شده ایم که در عصر غیبت به فقیهان و راویان حدیث مراجعه کنیم، همان گونه که در توقیع شریف آمده است: «و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها الی رواة احادیثنا، فانهم حجتی علیکم و انا حجة الله علیهم.» در حوادثی که رخ می دهد، به راویان حدیث ما رجوع کنید که آنان حجت من بر شمایند و من حجت خدابر آنان. این حدیث، به مطابقت، بر این دلالت دارد که بر مردم لازم است در هر رخدادی که رخ می دهد به فقیه مراجعه کنند و از دیگر سوی، بر فقیه نیز لازم است حکم را برای آنان بیان کند. این خود، بدان معناست که ناگزیر، می بایست برای این گونه موضوعها، حکمی وجود داشته باشد، تا مردم در این باره به فقیهان رجوع کنند و گر نه چنین دستوری در شرع لغو و بیهوده است.

پس از توجه به این مقدمه، می دانیم در عصر حاضر مسائل جدید بسیاری در بابهای گوناگون فقهی وجود دارد که نصی درباره هیچ یک از آنها در کتاب فقه نیامده است; چرا که این گونه مسائل، نه در آن زمانها مورد نیاز بوده، نه نصی در این باره در کتاب خدا رسیده و نه دلیل خاصی در این باره در روایات رسیده از معصومان(ع) در دست است. پس باید به جست و جو و پژوهشی دامنه دار در این مسائل دست زد و پاسخهایی درست و کامل فرا چنگ آورد. ج. نمونه هایی از مسائل جدید: مسائل جدید، بسیارند و گونه گون; از این روی بایسته است که در این جا چند گونه از آنها را در قالب چند دسته همگون، بیاوریم:

دسته نخست: مسائل پزشکی

1. تشریح: آیا برای دانشجویان پزشکی، تشریح جسد مسلمان، در صورتی که جسد غیرمسلمان در اختیار نباشد، جایز است؟ اساسا آیا تشریح جسد غیر مسلمان جایز است؟ خاستگاه این پرسش آن است که از سویی در حدیث آمده: «المثلة حرام و لو بالکلب العقور.» قطعه قطعه کردن بدن، حرام است، گرچه بدن سگ درنده باشد. از دیگر سوی، اگر دانشجویان پزشکی اجازه تشریح نداشته باشند، توانایی لازم را برای عملهای جراحی، حتی درمان بالینی بسیاری از بیماران را به دست نمی آورند. به دیگر سخن، انجام کارهای لازم در این حرفه، بدون تمرین تشریح، دشوار است. 2. پیوند: آیا پیوند اعضایی همانند قلب، کلیه، قرنیه چشم از مرده به زنده و یا از زنده به زنده، جایز است، در حالی که عضو جدا شده از زنده، بسان عضو جدا شده از مرده، نجس است و نماز با آن، فروش آن و جدا کردن آن صحیح نیست؟ 3. باروری مصنوعی: آیا از نظر حکم تکلیفی، باروری مصنوعی، به کمک گرفتن نطفه از مرد و قرار دادن آن در رحم همسر او، یا دررحم زنی بیگانه و یا قرار دادن اسپرم و اوول در لوله آزمایش و سپس کاشتن آن در رحم زن بیگانه و یا همسر مرد و یا به هر ط ریق دیگر، جایز است؟ بر فرض که فرزندی از این راه متولد شود، از نظر پیوستن به صاحب نطفه، یا صاحب رحم در ارث، چه حکمی دارد؟ حکم محارم در این فرض چیست و احکامی دیگر از این دست. 4. تزریق خون: آیا تزریق خون مسلمان به کافر و بر عکس، یا خون زن به مرد و برعکس، جایز است؟ آیا خریدن خون، برای چنین هدفی درست و رواست؟ البته ضرورت تزریق خون در روزگار ما، بر کسی پوشیده نیست; زیرا اگر این کار امکان نداشت، نجات زندگی بسیاری از بیماران و مجروحان، ناشدنی بود. 5. کنترل جمعیت: آیابا این حدیث معروف: «تزوجوا فانی مکاثر بکم الامم.» همسر بگیرید که من به افزونی شما بر دیگر امتها افتخار می کنم. و یا با سخن خداوند در مقام منت نهادن: «و امددناکم باموال و بنین.» و شما را به دارایی و فرزند کمک رساندیم.

جلوگیری از افزایش جمعیت جایز است؟ آیا به جمعیت بسیار، ولی فقیر و ضعیف افتخار می شود؟ از اینکه بگذریم، بر فرض جایز بودن اصل کنترل جمعیت، آیا عقیم کردن موقت یا دایم و یا گذاشتن وسائل ویژه در رحم زن، آیا جایز است؟ با آن که این کار، گاه به نظر و لمس بیگانه، حتی زن برای زن، می انجامد و بویژه آن که گفته می شود این کار از قبیل تباه کردن نطفه است; چرا که در این صورت، نطفه بسته می شود و پس از بسته شدن، به دلیل نرسیدن به محل خود، تباه می شود. آیا عقیم کردن مرد، یا زن با نقص عضو که لازمه آن است، رواست؟ آیا به جمعیت بسیار که افتخار می شود، نظر به چگونگی است، نه اندازه و شمار؟ و یا هدف از افتخار به فزونی جمعیت، تنها شمار آن نیست بلکه چگونگی آن مورد نظر است؟ 6. آیا با آن که برداشتن قلب انسانی که در آستانه مرگ قرار دارد، سبب تسریع مرگ او می شود، آیا برداشتن و پیوند زدن آن به دیگری، برای نجات او از مرگ، جایز است؟ آیادراین کار، رضایت خود شخص بسنده است، یا رضایت اولیای او نیز بایدباشد؟ 7. آیا سقط جنین، در صورتی که بقای آن، زندگی مادر، یا سلامت او را تهدید کند، جایز است؟ در فرض جایز بودن، جواز سقط آن، در چه مرحله ای است؟ در مرحله علقه؟ در مرحله مضغه؟ در مرحله کامل بودن و دمیده شدن روح در او؟ 8. آیا در صورتی که به کمک شیوه های نوین علمی، پی ببریم کودک ناقص به دنیا خواهد آمد و تا پایان عمر، موجودی مزاحم برای دیگران خواهد بود، سقط آن در مرحله پیش از تولد جایز است؟ 9. آیا همان گونه که در برخی از کشورها رایج است، جامد کردن بیماران درمان ناپذیر، به امید کشف راههای درمان آنان در آینده، جایز است؟ در چنین صورتی که شخص نه مرده به شمار می آید و نه زنده، دارایی و همسر او چه حکمی دارند؟ 10. گاه گفته می شود ازدواج با خویشاوندان نزدیک، از دیدگاه دانش پزشکی روز، منشا پاره ای از خطرها و بیماریها برای نوزادان است. بر این اساس، آیا می توان چنین ازدواجی را مکروه، یا حرام دانست، با آن که معروف، خلاف این است؟

دسته دوم: مسائل عبادی

11. در مناطق قطبی، که شش ماه شب و شش ماه روز است، یا طول روز، به اندازه یک ماه، یا یک هفته و یا کم تر از آن است، چگونه باید نمازگزارد؟ این مساله از آن روی از مسائل جدید به شمار می آید که پیش تر، دسترسی به آن مناطق و سکونت گزیدن در آنها امکان نداشته است. 12. چگونه مسلمان، در سفرهای فضایی، آن جا که تشخیص وقت نماز ناممکن است، نه صبحی است، نه ظهری، نه شامی، نه شبی و روزی، می تواند نماز بگزارد؟ و چگونه می تواند رو به قبله قرار بگیرد و به همین ترتیب، در دیگر احکام، چه تکلیفی دارد؟ 13. اگر انسان، با هواپیماهای پر سرعت در جهت حرکت زمین مسافرت کند و مثلا پس از آن که نماز ظهر را گزارد، دیگر بار به جایی برسد که هنوز در آن جا، ظهر فرا نرسیده، آیا هنگام ظهر، بار دگر، باید نماز ظهر را بگذارد؟ همچنین اگر کسی سی روز از ماه رمضان را در محلی مانند مکه روزه بگیرد و پس از آن به محلی که در آنجا هنوز یک روز از ماه رمضان باقی است، مسافرت کند، آیا باید یک روز دیگر روزه بگیرد؟ در این صورت روزه سی و یک روز بر او واجب می شود; و نیز اگر فردی نذر کند که روز عید غدیر را روزه بگیرد و به نذر خود وفا نماید و پس از آن به منطقه دیگر که در آنجا ماه یک روز از منطقه نخستین عقب تر است، مسافرت کند و در آنجا هم روز غدیر را دریابد، آیا واجب است دوباره روزه بگیرد؟ 14. آیا جایز است روزه دار مواد غذایی، یا داروهای تقویتی را از راه تزریق استفاده کند؟ 15. آیا سعی در طبقه بالای صفا و مروه، یا رمی جمرات از طبقه دوم که بعدها ساخته شده، جایز است؟ به همین ترتیب، آیا اگر به واجب نبودن طواف در دایره بیست و هفت ذراع (که همین نیز اقواست) نظر دهیم، طواف در طبقه های دوم و سوم و یا بام مسجد الحرام جایز است؟ 16. آیا برای زن مسلمان، جایز است از قرص و همانند آن، برای به تاخیر انداختن عادت ماهیانه استفاده کند، تا بتواند یک ماه کامل را روزه بدارد، یا طواف و نماز را در وقت خود انجام دهد؟ 17. آیا سیر عمودی و دور شدن از فضا، به مقدار سافت شرعی برای جاری شدن حکم مسافر کافی است، یا بایست سفر در روی زمین و سیر نیز، به گونه افقی باشد؟ 18. آیا دیدن هلال، با ابزارهای نوینی چون تلسکوپ برای حکم ثبوت ماه، کافی است؟

دسته سوم: مسائل اقتصادی

19. پول اعتباری (اسکناس و دیگر اوراق همانند) چه حکمی دارد و مالیت آن، از کجا سرچشمه گرفته است؟ و آیا احکام پول حقیقی (طلا و نقره) مانند زکاة، ربا و مضاربه با آنها، بر پول اعتباری نیز بار می شود؟ 20. داد و ستدهای بانکی، با ربایی که در بانکهاست، چه حکمی دارد؟ حکم و وضع بانک اسلامی بدون ربا چیست و آیا می توان حکم جایزه را به سودی که به سپرده های بانکی تعلق می گیرد سریان داد. 21. چک و سفته از جهت خرید و فروش و دیگر احکام چه وضعیتی دارد؟ 22. آیا بیمه در گونه های گوناگون آن: بیمه عمر، بیمه مسکن، بیمه خودرو ... جایز است و در فرض جواز، چه شرطهایی دارد و آیا جزو معاملات است؟ 23. انواع شرکتهایی که پیش از این وجود نداشته اند، چه حکمی دارند؟ 24. سرقفلی، چه حکمی دارد؟ آیا جایز است، یا خیر؟ در کجا جایز است و در کجا جایز نیست؟ چرا که گاه خریدار در برابر سرقفلی، عوضی هم در اختیار مالک (فروشنده) می گذارد و گاه خیر. 25. استخدام دولتی، چه حکمی دارد، با این که از جهتهایی، در این استخدام، فرد به زوایای قضیه آگاهی ندارد و ناآگاهی هم، باطل کننده اجاره است. ناآگاهی از چند و چون و زوایای استخدام، گاه بر می گردد به مقدار دستمزد; چرا که در زمانهای گوناگون، دستمزد تفاوت می یابد و گاه بر می گردد به مدت زمان استخدام; چرا که افراد از نظر دوران بازنشستگی یک سان نیستند. همین پرسش، درباره استخدام در مؤسسات خصوصی نیز جریان دارد. 26. حق بازنشستگی چه معنایی دارد؟ آیا این خود، نوعی معامله است، یا شرط ضمن عقد است؟ با آن که در این حق نیز، به گونه ای ناآگاهی از چند و چون قضیه وجود دارد; زیرا مقداری که از حقوق در طول دوران خدمت کسر می شود، گاه کم تر از آن چیزی است که در دوران بازنشستگی داده می شود و گاه بیش تر از آن و کم تر پیش می آید که این دو مبلغ برابر شوند. این تفاوت، چه حکمی دارد؟ 27. آیا خرید بلیتهای بخت آزمایی صحیح است، با آن که چنین خریدی در ذیل عنوان هیچ یک از عقود نمی گنجد، بلکه گاه از قبیل «ازلام » است که خداوند در کتاب خود از آن نهی فرموده است. بر این اساس، آیا راهی برای توجیه فقهی خرید این گونه بلیتها، وجود دارد؟ 28. با آن که معروف در نزد فقیهان، مشروط بودن مضاربه، به معامله روی طلا و نقره مسکوک است، در روزگار ما، این عقد چگونه می تواند صحیح باشد؟ آیا باید باب مضاربه را برای همیشه بست یا آن که اقسام دیگری هم در مضاربه قابل تصور است؟ آیا مضاربه در غیر تجارت (که مشهور صحت آن است) درست است. 29. با توجه به این که در روزگار ما، سپاهیان از سوی حکومت به جنگ گماشته می شوند و بر خلاف جنگهای گذشته که هزینه هر سرباز بر دوش خودش بود هیچ هزینه ای بر دوش نمی گیرند، غنایم جنگی چه حکمی دارد؟ از دیگر سوی، می دانیم بسیاری از غنایم جنگ، چون: تانک و سلاحهای سنگین، به طور عادی، نمی تواند مورد استفاده شخص قرار بگیرد. پس آیا باید این گونه غنایم را فروخت و بهای آنها را به سربازان داد، یا آن که ادله از چنین غنایمی انصراف دارد و آنها را در بر نمی گیرد. 30. آیا اجرای عقد از راه تلفن، رادیو، تلویزیون و... جایز است؟ در فرض جواز، خیار مجلس در این گونه عقدها چگونه خواهد بود. همچنین جاری کردن اقرار و طلاق، با فرض این که دو گواه عادل نیز گواهند، از این راه، چه حکمی دارد؟ 31. آیا حقوق معنوی، همانند حق تالیف، یا حق اختراع و یا حق اکتشاف از نظر شرع هم پذیرفته است؟ به دیگر سخن، آیا برای امور معنوی هم، ملکیت تصور می شود، یا آن که در ملکیت، ناگزیر باید عینی خارجی وجود داشته باشد. 32. آیا شخصیت حقوقی، بسان شخصیت حقیقی می تواند، مالک چیزی باشد، یا خیر؟ 33. آیا اجاره به شرط رهن که در زمان ما، رایج است و بر اساس آن، بر مستاجر شرط می کنند مبلغی به عنوان رهن، به موجر بدهد و آن را در هنگام پایان یافتن مدت اجاره، پس بگیرد و در طول مدت اجاره، مبلغ اجاره از حد معمول برای آن ملک کم تر باشد، درست است، یاخیر؟

دسته چهارم: مسائلی در دیگر عرصه های زندگی

34. گاه خسارت ناشی از جنایت، از مقدار دیه افزون تر است. بدین معنی که برای درمان بیماری، یا شکستگی به مبلغی بیش تر از آنچه در شرع به عنوان دیه مقرر شده، نیاز است. آیادر چنین مواردی، نسبت به آن مبلغ افزون از دیه ضمانتی هست، یا خیر؟ به عنوان نمونه: دیه دست از پانصد دینار نمی گذرد، با آن که گاه، هزینه های درمان دست، به هزار دینار نیز می رسد. 35. آیا ذبح با دستگاه، جایز است؟ بر فرض جواز، رو به قبله کردن و یاد نام خدا، در چنین ذبحی، چه حکمی دارد و چگونه تحقق می پذیرد؟ آیا مباشرت در ذبح، لازم است، یا تسبیب هم بسنده می کند. آیا در یاد نام خدا، صرف نزدیک بودن و همزمانی عرفی کافی است؟ 36. آیا جراحتها و صدمه های ناشی از تصادفات خودروها، از نوع عمد است، یا شبه عمد و یا خطای محض؟ یا آن که باید میان کسی که قوانین و مقررات راهنمایی و رانندگی را رعایت می کند، با کسی که این قوانین را رعایت نمی کند، فرق گذارد؟ 37. خراب کردن خانه های مردم، مساجد، مقبره ها و ... برای ساخت خیابان مورد نیاز مردم، از نظر ضمان چه حکمی دارد؟ آیا اگر مسجدی جزو خیابان شود، احکام مسجد، از قبیل جایز نبودن درنگ جنب در آن، یا جایز نبودن نجس کردن آن، همچنان در آن جا جاری است؟ 38. برخی از افراد، با آن که نشانه های مرد بودن، یا زن بودن در آنان آشکار است; اما آمادگی آن را دارند که از نشانه و ویژگیهای جنس مخالف برخوردار شوند و بدین سان، با عمل جراحی می توانند تغییر جنسیت دهند. آیا این تغییر جنسیت، جایز است؟ گذشته از جایز بودن و نبودن آن، اگر چنین کاری صورت پذیرد و کسی تغییر جنسیت دهد، زوجیت و احکام وابسته به آن، همانند مهر، نفقه و ارث (مشروط بر وقوع تغییر پیش از قسمت کردن آن) چه حکمی خواهدیافت؟ 39. رادیو و تلویزیون چه حکمی دارند؟ آیا گوش کردن به غنای حرام، از رادیو و تلویزیون نیز حرام است؟ آیا در صورت شنیدن آیه سجده از این طریق، سجده واجب می شود؟ 40. آیا می توان به صرف شنیدن اقرار، وقف، وصیت و همانند آن از نوار، احکام و آثار شرعی را بر آنها بار کرد؟ همچنین اگر تصویری در فیلم، یا عکس ضبط شود، خواه با آگاهی شخص از آن و خواه بدون آگاهی وی، آیا باید برابر آن حکم کرد، یا نمی توان چنین حکمی کرد، یا باید تفصیل داد. آنچه گذشت، چهل مساله از مسائل مهمی است که امروز با آنها سروکار داریم و فقهای بزرگ ما، پیشینیان و پسینیان، به سبب گرفتار نشدن، کم تر به آنها پرداخته اند. اما امروز، گروهی از بزرگان معاصر، در کتابهای فتوایی خویش، به پاسخ از آنها پرداخته اند، بی آن که دلیلی برای پاسخ خود بیاورند; چرا که اقتضای کتابهای فتوایی، بیش از این نیست. البته، پاره ای از این مسائل هم، هنوز بی پاسخ مانده اند. این نیز، روشن است که مسائل جدید، تنها در این، چهل مورد، خلاصه نمی شود، هر چند این موارد، مهم ترین آنهاست.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان