چکیده:
نوشته حاضر به معرفی نسخه خطی منحصر بفردی در علوم قرآنی، کتاب الایضاح فی القراءات از عالم کمتر شناخته شده کرّامی احمد بن ابی عمر اندرابی (متوفی 470ق) می پردازد. این کتاب از ذخائر مکتب تفسیری کرامیه خراسان است و اطلاعات ارزشمندی درباره برخی متون قرآنی تالیف شده در حوزه خراسان بزرگ در بر دارد که از آنها جز نام، اثری باقی نمانده است. همچنین از طریق اطلاعاتی که در این نسخه خطی آمده، می توانیم نام مؤلف تفسیر مهم مجهول المؤلف المبانی لنظم المعانی1 که بخشی از آن را سالها قبل آرتور جفری (قاهره، 1954) به چاپ رسانده و کتاب تازه منتشر شده زین الفتی فی تفسیر سورة هل أتی را شناسایی کنیم. همچنین این نسخه می تواند مبنایی برای تصحیح تفسیر تک نسخه المبانی قرار گیرد.
کلید واژه: الایضاح، تفسیر، قراءات، اندرابی، علوم قرآنی، کرّامیان.
شمس الدین محمد بن محمد مشهور به ابن جَزَری (متوفی 833 ق) در ضمن معرفی قاریان قرآن، از شخصی به نام احمد بن ابی عمر، مشهور به ابوعبدالله خراسانی و مؤلف کتاب الایضاح فی القراءات العشر نام برده که در کتاب الایضاح خود، قراءات را بر اساس اختیار ابوعبید و ابوحاتم نقل کرده و در این کتاب خود مطالب سودمندی آورده است («أتی بفوائد کثیرة»). مؤلف، در ادامه معرفی ابوعبدالله خراسانی افزوده است که خراسانی قراءات را از ابی الحسن علی بن محمد بن عبید الله فارسی (متوفی 431 ق)2 از اصحاب ابن مهران (متوفی شوال 381 ق) و از ابوعبدالله محمد بن ابی الحسن علی بن محمد خبازی (متوفی 449 ق)3 از پدرش (علی بن محمد خبازی) و از ابوبکر احمد بن حسین کرمانی از اصحاب کارزینی اخذ کرده و از حافظ ابوبکر محمد بن عبدالعزیز از ابوعبدالله محمد بن عبدالله حاکم (متوفی 405 ق) و دیگران نقل حدیث کرده است. ابن جزری گفته که خراسانی بعد از سال 500 ق درگذشته است و از بی اطلاعی خود نسبت به اینکه چه کسانی شاگرد او بوده اند، سخن گفته است.4 آن گونه که از فحوای این مطالب می توان دریافت آن است که ابن جزری معلومات خود را از نسخه ای از کتاب الایضاح که در اختیار داشته، نقل کرده است، اما این ابوعبدالله خراسانی کیست؟
ابن جزری در جای دیگری از کتاب خود اطلاعاتی آورده که می تواند سرنخ هایی برای شناخت این ابوعبدالله خراسانی در اختیار ما قرار دهد. ابن جزری در معرفی ابوعبدالله محمد بن هیصم مقری، نوشته است: «وی از جمله کسانی است که احمد بن ابی عمر مؤلف الایضاح سخن او را پذیرفته و بر آراء وی اعتماد کرده است (إعتمد علیه). فردی به نام حامد بن احمد نیز از ابن هیصم روایت کرده است و احمد بن ابی عمر نیز در کتاب الایضاح خود منقولاتی از حامد بن احمد آورده است».5 ابن جزری، همچنین در معرفی حامد بن احمد نوشته است: «حامد بن احمد (نسخه در اصل سفید است)...ابومحمد، قراأت را از امام ابوعبدالله محمد بن هیصم روایت کرده است. از وی نیز...(نسخه در اصل سفید است) مؤلف الایضاح روایت کرده است».6
آنچه که از این نقل قولها می توان دریافت آن است که مؤلف کتاب الایضاح فردی به نام احمد بن ابی عمر است که از شیوخ وی محمد بن هیصم و حامد بن احمد قابل ذکرند. خوشبختانه شرح حال منحصر بفردی از احمد بن ابی عمر در تکمله تاریخ نیشابور، یعنی کتاب السیاق باقی مانده است.7 ابوالحسن عبدالغافر بن اسماعیل فارسی (متوفی 529 ق) در اشاره به احمد بن ابی عمر اندرابی نکات مهمی را ذکر کرده است. بنا بر نوشته وی، احمد بن ابی عمر مقری که به زاهد اندرابی مشهور بوده، از اصحاب ابوعبدالله محمد بن کرام بوده است.8 وی به وثاقت، زهد و عبادت مشهور و در علم قراءات نیز زبانزد بوده و در این حیطه تألیفاتی نیز داشته است. اندرابی سالیانی در نیشابور اقامت داشته است. عبدالغافر وی را به هنگام سماع صحیح مسلم و دیگر کتب دیده است. اندرابی در روز پنج شنبه 21 ربیع الاول سال 470ق در گذشته است. ابوبکر بن حامد که احتمالاً فرزند همان حامد بن احمد مذکور در ابن جزری است بر پیکر او نماز گزارد و اندرابی در مقبره معمر9 (در نیشابور) دفن شد.10
مقایسه این عبارت ها با یکدیگر آشکار کننده این مطلب است که احمد بن ابی عمر خراسانی که ابن جزری نام برده، همان احمد بن ابی عمر اندرابی است.11 اطلاعات بیشتر درباره اندرابی را از نسخه خطی اثر مفصل وی یعنی الایضاح می توان به دست آورد.
نسخه خطی الایضاح
از کتاب الایضاح تنها یک نسخه موجود است که در کتابخانه بخش تحقیقات شرقی وابسته به دانشگاه استانبول، شماره 1350/ A . Y.نگه داری می شود. نسخه 205 برگ دارد و در هر صفحه 25 سطر کتابت شده است. تاریخ کتابت نسخه 566 ق و کاتب محمد بن عمر بن حمزه حموی است. نسخه تصحیح شده و علامت تصحیح در حاشیه برخی از صفحات نسخه موجود است.12 تا آنجا که نگارنده جستجو کرده، غیر از ابن جزری تنها عالم و مفسر امامی فضل بن حسن طبرسی (متوفی 548 ق) در بحث از شأن نزول سوره انسان (هل أتی)، به کتاب الایضاح اندرابی اشاره کرده و مطلبی نیز از آن در ترتیب سور، که دالّ بر نزول سوره هل أتی در مدینه است، نقل کرده است.13 بر اساس عباراتی که در ظَهر و انتهای نسخه آمده، به یقین می توان گفت که نسخه موجود همان نسخه ای است که در اختیار ابن جزری بوده است. در صفحه عنوان نسخه کسی که گویا زمانی مالک نسخه بوده، عبارتی را نقل کرده و گفته: «و هذا مذهب الامام ابی عبدالله الأنداربی نَصَّ علیه فی کتابه الایضاح...و حرره... فقیر عفو الله تعالی...اهل القرآن احمد بن محمد بن مسبح علی، الشهیر بابن الملاح الدیلمی نزیل مدینة دمشق المحروسة..». عبارات دیگری نیز بر صفحه عنوان نسخه آمده که خوانا نیست و باید به اصل نسخه مراجعه کرد. ظاهرا نسخه برگ های الحاقی نیز داشته که به هنگام تهیه میکروفیلم از آن، به گمان بی ارتباط بودن با نسخه، تصویری از آنها تهیه نشده است. عبارتی در پایان نسخه دال بر این است که این نسخه زمانی نزد ابن جزری بوده و همو عبارتی به خط خود نگاشته است: «قاعدةٌ قال الدیوانی الواسطی: [متوفی 743 ق]14 أخبَرنی شیخی عفیف الدین ابوالحسن علی رحمه الله تعالی أنَّ أباجعفر بن المبارک و عمر بن عبدالواحد إختلفا عن الأمام ابی بکر عبدالله بن الباقلانی رحمهم الله تعالی أجمعین فی کیفیة اللفظ فی ادغام «نارا تلظی» فی الوصل فی مذهب البزی عن ابن کثیر فکان عمر یقول اقرانی بسکون التنوین و فیه جمع بین الساکنین و کان ابوجعفر یقول أقرانی بفتح التنوین فی الوصل کل ذلک مع تشدید...بعده و زادنی شیخی الامام برهان الدین الجعبری رحمه الله تعالی وجها ثالثا و هو تحریک التنوین بالکسر علی قیاس المشهور فی التقاء الساکنین و کل جایز حسن...». (برگ 206 a)15 پرسشی که مطرح می شود این است که آیا ابن جزری به این نسخه در سفرهای خود به ایران دست یافته یا فردی این نسخه را به دمشق برده است؟ پاسخ به این سؤال در گرو شناخت هویت فردی است که نام او در ظهر نسخه آمده است. در هر حال نسخه موجود الایضاح علاوه بر قدمت و کتابت آن به دست احتمالاً عالمی کرامی، در اختیار ابن جزری و زمانی در دمشق بوده است.
آغاز نسخه بعد از بسم الله چنین است:
الحمدلله الذی فطرنا علی أحسن الفطر و هدانا لأرشد الملل و کرمنا بالقرآن العربی و شرفنا بالنبیّ الأمی نحمده علی النعم الجلیلة و المواهب الجزیلة حمدا یزید و لایبید و یتصل فلا ینفصل و نشهد أن لا اله الا الله وحده لاشریک له، له الملک و له الحمد، یحیی و یمیت و هو حی لایموت، بیده الخیر و هو علی کل شی ء قدیر و نشهد أنَّ محمدا عبده و رسوله، جاء بالحق و صدق المرسلین صلوات الله علیه و علی آله الطیبین و علی أزواجه أمّهات المومنین و علی جمیع الملائکة و الأَنبیاء و المرسلین و علی عباد الله الصالحین و سلم تسلیما، اما بعد فقد طال عَلَیَّ إلحاحُکُم یا معشر أصحابی أسعد کم الله مرضاته استدعاء کتاب فی القراأت یشتمل علی عظیم ما یحتاج إلیه القاری و المقری، موضحا مشروحا، فأجبتکم الی ذلک توخیا لنصحکم و التماسا لسمارکم و رغبةً الی الله عز و علا فی صوالح أدعیتکم علی أن اقدم فیه قبل ذکر القراأت أبوابا کثیرة، کل باب فی صنف من العلم الذی لا یستغنی عنه طالب علم القراة و أذکر فی آخر کل باب ما فیه من القائدة للقاری من غیر أن أقول فیه برأی شیئا و سمیّتُ الکتاب بالایضاح فی القراأت لیوافق اسمه معنا و...»
(الایضاح، برگ b1).
شیوه اندرابی در تنظیم و ارایه مطالب به این صورت است که وی نخست بحثی را تحت عنوان باب آورده و در ضمن هر باب، مطالب مجزای مرتبط را با عنوان فصل مشخص کرده است. ابواب کتاب چنین است: (فهرست این ابواب در الایضاح، برگهای b1 a3)
الباب الاول: فی ذکر بعض ماجاء فی فضایل القرآن و أهله و أخلاقهم و نعوتهم و صفاتهم و ما یکره لهم.(a3 b5)
الباب الثانی: فی ذکر نزول القرآن علی سبعة أحرف و إختلاف العلماء فی تفسیر ذلک.(b5 b17).
اندرابی در این فصل تقریبا تمام مطالب کتاب المبانی لنظم المعانی ابومحمد حامد بن احمد بن جعفر بن بسطام را در فصل هفتم که به بحث از نزول قرآن بر هفت وجه و تفسیر این حدیث اختصاص داده، نقل کرده است.16 بخشی از بحث مطرح در باب توجیه حدیث نزول قرآن بر هفت وجه گفته های ابن قتیبه در تأویل مشکل القرآن است که تقریبا تمام کسانی که در باب این حدیث سخن گفته اند، گفته های ابن قتیبه را به طور کامل نقل کرده اند.17
الباب الثالث: فی ذکر کیفیة أخذ القراءة و الاختلاف بین القرّاء علی عهد رسول الله صلی الله علیه وسلم.(b17 a20)
الباب الرابع: فی ذکر تألیف القرآن و جمعه فی الصحف و من جمعه و کیف جمع و ما السبب الداعی الی جمعه.(a20 b24)
انداربی ضمن روایت اخبار فراوانی مبنی بر اینکه ابوبکر نخستین گردآورنده قرآن بوده است، (20 ب 23 الف) این نظر را ابراز می کند که قرآن در عهد پیامبر گردآوری شده است: «و اعلموا اسعدکم الله ان القرآن قد کان مجموعا علی عهد رسول الله صلی الله علیه، فانه ما نزلت آیة الاو قد امر رسول الله صلی الله علیه من کان یکتب له ان یضعها فی موضع کذا من سورة کذا و ما نزلت سورة الاوقد امر الکاتب ان یضعها بجنب سورة کذا، یدل علی ذلک ما اخبرنا به ابوبکر محمدبن عبدالعزیز... (الایضاح، برگ 23 الف).18
الباب الخامس: فی ذکر اختلاف هجاء المصاحف و اتفاقه و توجیهها الی الأمصار و سبب اختلافها بالزیادة و النقصان.(b24 b29)
الباب السادس: فی ذکر الحروف التی کتب بعضها علی خلاف بعض فی المصحف و هی فی الأصل واحدة.(b29 b33)
الباب السابع: فی ذکر قراءة القرآن من المصحف او عن ظهر قلب.(b33 b34)
الباب الثامن: فی ذکر معنی المصحف و الکتاب و القرآن و السورة و الآیة و الکلمة و الحرف.(b34 b37)
الباب التاسع: فی ذکر السبع الطول و المثانی و المئین و الطواسیم و الحوامیم و المفصل و المسبحات، و غیر ذلک.(b37 a41)
الباب العاشر: فی ذکر تنزیل الکتاب و ترتیب نزول السور المکیة و المدنیة، و کَمْ نزلت بمکة و کم نزلت بالمدینة.(a41 a44).
اندرابی در این باب نخست بحثی درباره زمان نزول برخی کتب آسمانی آورده و در ادامه فصل به تفصیل به ذکر ترتیب نزول سوره های قرآن اشاره کرده است. مأخذ اصلی اندرابی در ذکر ترتیب نزول سوره های قرآن، کتاب فیه ما فیه ابوسهل انماری است که مورد استفاده ابوجعفر حامد بن احمد بن جعفر بن بسطام طحیری، استاد اندرابی در کتاب المبانی لنظم المعانی نیز بوده است.19 مباحثی که اندرابی در برگ های a42 تا b43 مطرح کرده در کتاب المبانی لنظم المعانی (ص 8 16) آمده است.20
الباب الحادی عشر: فی ذکر عدد سور القرآن و الاختلاف فی ذلک.(a44 b44)
الباب الثانی عشر: فی ذکر تنزیل سور القرآن کلها علی التفصیل و مواضع نزولها مع ذکر الآیات المکیات فی [السور[ المدنیة و المدنیات فی [السور [المکیة، باختلاف الروایات فی ذلک.(b44 b48)
الباب الثالث عشر: فی ذکر ما نزل بمکة و حکمه مدنی و ما نزل بالمدینة و حکمه مکی. (b48 a49)
الباب الرابع عشر: فی ذکر تسمیة السور و معرفة السور المختلف فی أسمائها. (a49 b51)
اندرابی در این فصل به اختصار به بحث در باب وجه تسمیه سوره های قرآن پرداخته است، و در آغاز این فصل به عنوان یک قاعده عام، سبب وجه تسمیه سوره های قرآن را چنین ذکر کرده است:
أضفت کل سورة الی ما فیها من قصة معروفة لیس فی / a49 / القرآن مثلها لتعرف بها من غیرها، کسورة البقرة اضفت الیها لما فیها من قصتها و أخذ ذلک من رسول الله صلی الله علیه و هو عن جبریل علیهما السلام و فی تسمیتها وجهان: یقال سورة البقرة و یقال السورة التی یُذْکَرُ فیها البقرة. أخبرنا بذلک الحسن بن الحسین المقری رحمه الله، قال أخبرنا عبدالرحمن بن محمد، قال حدثنا ابن سلم، قال حدثنا احمد بن محمد الوراق، قال حدثنا قاسم، قال حدثنا عبدالله بن نمیر، قال حدثنا عبدالله بن عمر، قال حدثنا نافع عن ابن عمر أَنَّه کان اذا سمع الرجل یقول: سورة البقرة، یقول لیس البقرة سورة ولکن السورة التی یُذْکَرُ فیها البقرة. و قد رخص فی ذلک قوم فقالوا لیس بمکروه إنما یرجع فی ذلک الی النیة. أخبرنا الحسن قال أخبرنا عبدالرحمن قال حدثنا ابن مسلم قال حدثنا وکیع قال حدثنا علی بن سهل قال حدثنا ابونعیم قال حدثنا المسعودی عن جامع بن شداد قال: کنا فی غزاة فیها عبدالرحمن بن یزید ففشا فی الناس أنَّ اُناسا تکرهون أن یقولوا سورة البقرة حتی یقولوا السورةُ التی ذکر فیها البقرة، فقال عبدالرحمن کنت أنا مع عبدالله بن مسعود اذا استبطن الوادی فجعل الحمرة علی جانبه الأَیمن فاستقبل الکعبة فرمی سبع حصات تکبر مع کل حصاة، فلمّا فرغ قال: فأمّا هنا والذی لا اله غیره رمی الذی أُنزِلَتْ عَلَیه سورة البقرة. قال فما تکره بعد ذلک أنْ نقول سورة البقرة. (b49).
اندرابی بعد از این دو روایت، در ادامه باب، که وی در تمام موارد تقسیمات هر بابی را با فصل یاد می کند، به بحث از سوره هایی که نام های مختلفی دارند، پرداخته است:
فصل فی السور التی اختلف فی اسمائهن. ذلک فاتحة الکتاب و لها عشرة أسماء فاتحة الکتاب و أمّ الکتاب و أمّ القرآن و سورة الحمد و سورة الوافیة بالفا روی ذلک عن الحکم بن عتیبه و الکافیة روی ذلک عن یحیی بن اکثم و اساس القرآن روی ذلک عن الشعبی و الشفاء و الصلوة و السبع المثانی، أما فاتحة الکتاب فأنما سُمیّت بذلک لأن القراأة و الکتابة تفتتحان بها و فاتحة کل شی ما یفتتح به و قال الشیخ ابوسهل الأنماری21 سمیت بذلک لأنَّ الکتاب فتح بها أی ابتداء النزول بهذه السورة و أمّا أمّ الکتاب فقد روی ابوهریرة عن النبی صلی الله علیه أَنّه قال الحمد لله أَمّ القرآن و أمّ الکتاب و السبع المثانی و إنّما سمّیت أمّ الکتاب لأَنها مجموع فواید الکتاب لأَنَّ اصلها هو علم التوحیدِ و علم السّرّ و اصلاح الضمیر و قد جمعا فی هذه السورة و قیل سمّیت بذلک لأنها تؤمّ الکتاب اَیْ تتقدمه فی القراءَة و الکتابة و الفضل کما یؤمّ الامام / b49/ القوم اذا تقدمهم»
الباب الخامس عشر: فی ذکر عدد آی القرآن و کلمه و حروفه جملة. (b51 b53)
الباب السادس عشر: فی ذکر إختلاف القرّاء فی عدد آی کل سورة من القرآن. (b53 b56)
الباب السابع عشر: فی ذکر الترغیب فی عقد الآی بالأَصابع.(b56 a57)
الباب الثامن عشر: فی ذکر معرفة الفواصل.(a57 a58)
الباب التاسع عشر: فی ذکر ما یُعدّ من الآی، و رُبَّما یَلْتَبِسُ علی القاری و یشکل.(a58 b58)
الباب العشرون: فی ذکر ما لا یعدُ و ربما یلتبس و یشکل علی القاری ء.(b58 b59)
الباب الحادی و العشرون: فی ذکر أَجزاء الثلاثین.(b59 a60)
الباب الثانی و العشرون: فی ذکر أجزاء السّتین.(a60 b60)
الباب الثالث و العشرون: فی ذکر تفضیل إعراب القرآن و الحثُّ علی تعلّمه و ذمُّ اللّحن و کراهته.(a61 b62)
الباب الرابع و العشرون: فی ذکر صفة قراءة رسول الله صلی الله علیه وسلم و أصحابه و تابعیهم.(b62 a64)
الباب الخامس و العشرون: فی ذکر ما یُسْتَحَبُّ للقاری من تحسین اللّفظ و تزیین الصوت بقراءة القرآن.(a64 b65)
الباب السادس و العشرون: فی ذکر الحدر و التّرتیل و غیر ذلک مما یحتاج الیه القاری ء.(b65 b68)
الباب السابع و العشرون: فی ذکر اللحن الخفی، و مقالات أربابِ الصّناعة فی ذلک.(b68 a72)
الباب الثامن و العشرون: فی ذکر مخارج الحروف.(a72 a73)
الباب التاسع و العشرون: فی ذکر أجناس الحروف و أصنافها و صفاتها و ألقابها.(a73 a75)
الباب الثلاثون: فی ذکر ما ینبغی للقاری ء و المقری ء.(a75 a76)
الباب الحادی و الثلاثون: فی ذکر سبب إجتماع الناس علی قراءات القرّاء المعروفین و اقتدائهم بهم فی أمصار المسلمین دون غیرهم.(a76 b77)
الباب الثانی و الثلاثون: فی ذکر الأَسانید التی نقلت الینا قراءات القرّاء المعروفین، بروایات الرواة المشهورین. (b77 a94). این باب در کتابهای معمول قراءات در حقیقت در آغاز کتاب قرار دارد.22 این بخش را احمد نصیف جنابی با عنوان قراءات القرّاء المعروفین بروایات الرواة المشهورین به چاپ رسانده است.
الباب الثالث و الثلاثون: فی ذکر ترجمة ذوی الأخبار علی سبیل الاختصار.(a94)
الباب الرابع و الثلاثون: فی ذکر کیفیة الاستعاذة و معرفة معانیها.(a94 b96)
الباب الخامس و الثلاثون: فی ذکر التسمیة(b96 b98)
الباب السادس و الثلاثون: فی ذکر تغلیظ اللاّم من أسماء الله عَزَّ و علا، و الترقیق.(b98 a99)
الباب السابع و الثلاثون: فی ذکر التأمین (قول آمین).(a99 a101)
الباب الثامن و الثلاثون: فی ذکر التکبیر.(a101 a102)
الباب التاسع و الثلاثون: فی ذکر سجدات التلاوة.(a102 b104)
الباب الاربعون: فی ذکر الحاق «هاء» الاستراحة عند الوقف علی المبنیات.(b104 b105)
الباب الحادی و الاربعون: فی ذکر أوزان فواتح السور التی هی علی حروف المعجم.(b105 b106)
الباب الثانی و الاربعون: فی ذکر الادغام و التبیین.(b106 a 115)
الباب الثالث و الاربعون: فی ذکر اشمام الحرف المدغم إعرابه.(a 115 b 115)
الباب الرابع و الاربعون: فی ذکر تحقیق الهمزة و التلیین.(b115 b120)
الباب الخامس و الاربعون: فی ذکر إلتقاء الهمزتین من کلمة کانتا أَو من کلمتین متفقتی الاعراب کانتا او مختلفتین.(b120 a122)
الباب السادس و الاربعون: فی ذکر الأِمالة و التفخیم.(a122 a128)
الباب السابع و الاربعون: فی ذکر السکت و التمکین.(a 128 b128)
الباب الثامن و الاربعون: فی ذکر المدات و أوزانها و مقادیرها.(b128 a130)
الباب التاسع و الاربعون: فی ذکر فتح یاءات الاضافة و اسکانها.(a130 b132)
الباب الخمسون: فی ذکر الیاءات التی حذفت من الخطّ فی المصحف و اختلف القرّاء فی إثباتها و إسقاطها.(b132 b134)
الباب الحادی و الخمسون: فی ذکر الوقف والابتداء مجملاً علی ما ذکره العلماء بالقرآن.(b134 b141)
الباب الثانی و الخمسون: فی ذکر کیفیة الوقف علی الحروف التی تختلف بالضّمّ و الکسر والفتح.(b141 a143)
الباب الثالث و الخمسون، فی ذکر کیفیة الوقف علی هاء التانیث التی تلحق الاسماء المفردة.(a143 b205).23
اندرابی در این فصل نخست از موضوع وقف بر هاء تانیث در اسامی مفرده بحث کرده، اما بخش اصلی این فصل (برگ b144 به بعد) که موضوع اصلی نگارش کتاب الایضاح نیز بوده، ذکر اختلاف قراءات در هر سوره از سوره های قرآن است.24 اندرابی بعد از بحث کوتاهی درباب چگونگی وقف می نویسد:
و الفائدة فی ذکر هذا الفصل هی أنَّ القاری اذا أراد الوقف علی کلمة فها هاء التانیث و قصد متابعة المصحف فی حال الوقف عرف هی مکتوبة فیقف علی موجب کتابة المصحف» (برگ b144).
سپس به ترتیب سوره های قرآن، اختلاف قرائات هر سوره را ذکر کرده (برگ های b144 b204) و در برگ b204 بعد از ذکر اختلاف قرائات سوره ناس بخشی با عنوان «فصل فی ختم القرآن و ما جاء فیه من الفضائل» آورده و در آن احادیثی در فضیلت ختم قرآن نقل کرده است. این بخش در آخرین برگ نسخه (b205) خاتمه یافته است. احادیثی که اندرابی در این بخش از کتاب خود نقل کرده، برگرفته از کتاب فضائل القرآن ابوسعد احمد بن ابراهیم و ابوعبید قاسم بن سلاّم25 و چند کتاب دیگر است.
انجامه کاتب است : «آخر کتاب الایضاح فی القراءات بحمد الله و منّه و حسن عاقبته (؟) و صلی الله علی سیدنا محمد و آله، کَتَبَهُ محمد بن عمر بن حمزة الحمّویی و فرغ من تحریره لیلة الأحد العاشر الثانی من شهر ذی الحجة من شهور سنة تسعة و خمسین و خمس مائة».26
استادان اندرابی بر اساس الایضاح27
یکی از نکات با اهمیت نسخه الإیضاح، کمک به شناخت استادان اندرابی است. اندرابی نزد برخی از این افراد آثار تألیفی خود آنها در علوم قرآنی و تفسیری و یا آثار دیگران را به اجازه و روایت از آنها سماع کرده است. فهرست اسامی استادان اندرابی بدین ترتیب است:
1. ابوجعفر احمدبن ابی احمد بن محمد بن متویه مروروذی (زنده در 464 ق)28 (الایضاح، برگ 135). اندرابی رائیه ابومزاحم موسی بن عبیدالله بن خاقان مقری بغدادی (متوفی 325ق) را از وی روایت کرده است. قصیده رائیه درباره قرّاء هفت گانه است. خطیب بغدادی از موسی بن خاقان نام برده و او را ثقه یاد کرده است.29
2. ابوبکر احمدبن حسن بن حسین کرمانی که از وی به احمدبن حسین نیز یاد کرده است. اندرابی از وی قرائت ابوجعفر یزیدبن قعقاع مدنی (الایضاح، برگ 78) به روایت اسماعیل بن جعفر مدنی و قرائت نافع به روایت قالون (الایضاح، برگ 80) و قرائت عبدالله بن عامر به روایت ولیدبن مسلم (الایضاح، برگ 83) و قرائت ابوعمرو بن علاء به روایت عبدالوراث (الایضاح، برگ 85) و قرائت عاصم به روایت مُفَضّل ضَبّی (الایضاح، برگ 88) را اخذ کرده است.
3. ابوعلی حسن بن حسین بن حسن مُقْری بخاری. ابن جزری30 از بخاری به عنوان مقری و فردی فقیه نام برده است. وی قراءات را نزد ابوعبدالله محمدبن حسین بن محمد کارزینی حرمی (متوفی 491 ق)31 فرا گرفته است. بخاری در سال 493 ق زنده بوده و اندرابی قرائت نافع به روایت مُسیّبی را از وی اخذ کرده است (الایضاح، برگ 80). نکته جالب توجه این است که اندرابی از وی به اجازه روایت کرده است. اندرابی قرائت ابوعمرو بن علاء به روایت منقری (الایضاح، برگ 85)، قرائت عاصم به روایت ابوبکر شعبة بن عیاش (همان، برگ 86) و قرائت کسائی به روایت نصیر (برگ 89) نقل کرده است. در باب دوم و سوم به اجازه از وی به استادش از ابوعبید قاسم بن سلاّم و کتاب فضایل القرآن وی، روایاتی نقل کرده است (همان، برگ 8 الف، 19 الف).
4. ابوعثمان سعیدبن محمد (بن احمد بن محمد) بحیری مقاباذی (متوفی 451ق)32 اندرابی از وی قرائت نافع به روایت قالون (الایضاح، برگ 80)، قرائت ابن کثیر به روایت قواس (الایضاح، برگ 81) و قرائت عاصم به روایت ابوبکر بن عیاش (الایضاح، برگ 85) را اخذ کرده است.
5. ابوالقاسم عبدالرحمن بن احمد العطّار الکحّال (متوفی سلخ ربیع الثانی 450 ق).33 اندرابی از وی به عنوان شیخ مقری نحوی یاد کرده است. عطار قراءات را از ابوالحسین خبازی اخذ کرده است (الایضاح، برگ 91). حاکم نیشابوری (متوفی 405 ق) خبازی را چنین توصیف کرده است: «کان من أقرإ الناس و أحسنهم اداء و أکثرهم إجتهادا فی التلقین و بلغنی أنه تخرج به أکثر من غشرة آلاف رجل و کان من اکثر العلماء إجتهادا فی العبادة، سمع بالعراق و جرجان بعد الخمسین و ثلاثمائة وتوفی بنیسابور سنة 398».34
اندرابی از عطار قرائت یعقوب حضرمی را به سه روایت اخذ کرده است (الایضاح، برگ 91): روایت روح به طریق ابن وهب، روایت رویس از نخاس و روایت ولیدبن حسان از سمسری.
6. ابوالحسن علی بن محمدبن عبیدالله فارسی. ابن جزری35 وی را فردی حاذق در قرائت و امام در این فن معرفی کرده است. اندرابی بارها از وی نقل قول کرده است (الایضاح، برگ 77 ب، 79 الف، 79 ب، 81 الف، 83 الف و غیره). اندرابی از وی قراءات مختلف را اخذ کرده و مرادش از عبارت «قرأت علیه»، قرائت نزد ابوالحسن فارسی (متوفی ذی القعده 431 ق) است. فارسی قراءات را از ابوبکر احمدبن حسین بن مهران (متوفی شوال 381 ق) اخذ کرده که راوی آثار پدربزرگش، ابن مهران (متوفی 381 ق) بوده است. ابن مهران یکی از بزرگان قرائت در روزگار خود بوده و بیش از شش کتاب در این فن نگاشته است.36 اندرابی قرآن را به چند روایت نزد فارسی قرائت کرده است: «قرأت القرآن من أوله الی آخره علی شیخنا الأَمام أبی الحسن علی ابن محمد الفارسی تغمده الله برحمته».37
7. ابوبکر محمد بن عبدالعزیز حیری (متوفی رجب 451 ق)38. اندرابی از او به عنوان الشیخ الحافظ یاد کرده است. می دانیم که وی از جمله روات از حاکم نیشابوری بوده است. اندرابی از وی احادیثی در فضائل قرآن به نقل از کتاب فضائل القرآن ابوعبید القاسم بن سلاّم هروی به روایت حیری در باب اول نقل کرده است: «اخبرنا ابوبکر محمدبن عبدالعزیز بأسناده عن ابی عبیدالقاسم بن سلام» (الایضاح، برگ 6 ب، 7 الف). به همین شکل در باب دوم (همان، 8 ب، 9 الف) و باب بیست و سوم (برگ 61 الف). مؤلف از وی قرائت ابوجعفر یزید بن قعقاع مدنی (الایضاح، برگ 78 الف) را نیز اخذ نموده است.
8. ابوعبدالله محمد بن علی بن محمد بن حسن خبازی (متوفی 449 ق).39 وی مقری نیشابور بعد از پدرش بوده است (غایة النهایة، ج 2، ص 207) اندرابی نزد وی قرائت ابوجعفر به روایت عیسی بن وردان از عمری (الایضاح، 77 ب) و قرائت نافع به روایت مسیبی (الایضاح، 80 الف) را اخذ کرده است.
9. ابومنصور نصر بن بکر بن احمد بن حسین بن مهران، نواده ابن مهران مشهور است. عبدالغافر فارسی شرح حال وی را آورده و گفته وی کتاب الغایة نوشته ابن مهران را روایت کرده است. ابومنصور، یکشنبه 22 محرم 447 ق درگذشته است.40 اندرابی از وی قرائت حمزه به روایت دوری از ابن فرح (برگ 89 الف) و قرائت کسایی به روایت دوری از احمد بن موسی (الایضاح، برگ 89 ب) را اخذ کرده است. استادان دیگر اندرابی که ظاهرا وی نزد آنها قراءت نکرده بوده است:
1. ابومحمد حامد بن احمد بن جعفر بن بسطام (متوفی 429 ق).41 وی مؤلف کتاب المبانی لنظم المعانی است و اندرابی از طریق وی روایات چندی از کتاب المبانی نقل کرده است.42 اندرابی در فصل دوم (ذکر نزول القرآن علی سبعة أحرف و اختلاف العلماء فی تفسیر ذلک. الایضاح، برگ 9 الف)، در باب چهارم (فی ذکر جمع القرآن فی الصحف الایضاح، 24 الف)، باب نهم (فی ذکر السبع الطوال و المثانی و المئین و الطواسیم و الحوانیم و المفضل...، الایضاح، برگ 42 الف) روایاتی از وی نقل کرده است. اندرابی روایاتی از کتاب المصنف عبدالرزاق بن همام صنعانی از وی به طریق استادش روایت کرده است. (الایضاح، برگ 42 الف؛ مقایسه شود با: المصنف، ج 11، ص 218).
2. ابوالقاسم عمر بن احمد بستی. در باره او چیزی در منابع نیافتم. اندرابی در باب اول (فصل تلاوت قرآن، فهم و حفظ آن) احادیثی به نقل از وی آورده است. مثلاً: «أخبرنا عمر بن احمد البستی قال أخبرنا ابوالحسن [ظاهرا ابوالحسن محمد بن حسن بن عنسبة البوزجانی المُذَکِرّ (متوفی اواخر 407 ق]43 قال حدثنا ابوعمرو محمد بن جعفر بن مطرقال حدثنا الخلیل بن محمد بن الخلیل الواسطی بواسط قال حدثنا تمیم بن المنتصر قال حدثنا اسحاق بن الأرزق عن شریک عن یزید بن أبان عن أنس بن مالک رضی الله عنه قال: قال رسول الله صلی الله علیه وسلم القرآن غنی لافقر بعده».
در باب بیست و چهارم نیز حدیثی به سند دیگر از پیامبر از وی نقل کرده است: «لن یفقر من قرأ القرآن فی أقل من ثلاث: أی ثلاث لیال».
3. ابوعمرو محمد بن یحیی بن حسن خوری (متوفی 427 ق).44 اندرابی احادیثی از وی در باب اوّل، دوم، نهم، بیست و پنجم و پنجاه و سوم آورده است. ابوعمرو محمد بن یحیی مؤلف کتاب فی قوارع القرآن است که اندرابی برخی از روایات خود را از این کتاب وی اخذ کرده است. می دانیم که اندرابی کتاب فی قوارع القرآن خوری را در روز یکشنبه رمضان 429 ق در محضر جمعی از عالمان قرائت کرده و این کتاب بر اساس تنها نسخه موجود از آن به کتابت انداربی باقی مانده و به چاپ نیز رسیده است.(فی قوارع القرآن، ص 28).45 اندرابی حدیثی درباره فضیلت سبع الطوال در برگ 38 الف آورده که اولین حدیث در کتاب فی قوارع القرآن است (ص 29 30). اصل این حدیث از کتاب فضایل القرآن ابوسعید احمد بن محمد بن ابراهیم از اصحاب ابوحاتم مکی بن عبدان نیشابوری (متوفی 325 ق) روایت شده است. عبدالغافر فارسی (المنتخب من السیاق، ص 38) شرح حال ابوعمرو خوری را آورده و اشاره کرده که وی «محٌّب للحدیث و أهله... عارفٌ برسومِ الحدیث و سننه، صحیح النسخ، کثیرالأصول، قلیل الخلاف مع المخالف و الموافق، مفید اصحاب ابی حنیفة» بوده است.46
4. الشیخ ابوسعید محمد بن علی الخشاب (متوفی 456 ق).47 از وی در باب بیست و سوم و بیست و پنجم حدیث نقل کرده است. خشاب از خواص و راوی کتاب های ابوعبدالرحمن سلمی (متوفی 412 ق) بوده است.
منابع اندرابی در تألیف الایضاح
کتاب الایضاح از حیث محتوا، همان گونه که احمد نصیف جنابی نیز اشاره کرده به دو بخش کلی قابل تقسیم است.48 بخشی از کتاب، بحث از اصول و فروع علم قراأت است که مشتمل بر بیست و نه باب کتاب است. بخش دیگر کتاب به شرح مقدمات لازم برای آشنایی با قراءات و علوم قرآنی است و از مباحثی چون نزول قرآن و جمع آن، تعداد سوره ها و آیات قرآن، سوره های مکی و مدنی و مباحث دیگر است و در حقیقت بیست و چهار فصل دیگر کتاب به بحث از چنین مباحثی می پردازد. با توجه به این گستردگی موضوعات، طبیعی است که انداربی از منابع فراوانی بهره برده باشد. در نگاه گذرایی که بر نسخه داشتم، توانستم برخی از منابع مهم اندرابی را شناسایی کنم. شناخت کامل منابع اندرابی در گرو تحقیق کامل متن است.
الف: سماع. عبارت هایی که اندرابی در این باره به کار برده، چنین است: اخبرنا (به عنوان مثال برگ های 4 ب، 5 الف، 5 ب، 6 ب، 7 الف، 7 ب و غیره)، در مواردی أخبرنی (برگ های 22 الف، 40 الف، 41 الف). این روش در ابواب 1، 2، 3، 4، 5 ، 9 و 10 فراوان است.
ب: عرض (قرائت بر استاد). در باب 32 آمده است: قرأت القرآن من أوّله الی آخره علی شیخنا الامام ابی الحسین علی بن محمد ]الخبازی [(الایضاح، برگ 77 ب). در مواردی اندرابی تصریح می کند که بر وی خواندم (قرأت علیه) (الایضاح، 84 الف، 87 الف، 90 الف) و یا «قرأت القرآن کلّه من أوله الی آخره علی الاستاذ الامام أبی عبدالله الخبازی» (برگ 92 الف). مشخص است که اندرابی آنچه در باب 32 آورده، به طریق عرض از استادان خود نقل کرده است، زیرا در آخر باب می گوید: «فهذه أسانید القراءات التی قرأت بها تلاوة و أخذتها لفظا و سماعا». (برگ 93 ب).
ج. اجازه. اجازه در اصطلاح علم الحدیث آن است که شیخ به شاگرد خود بگوید: «أجزت لک أن تروی عنی ما ارویه و ما صحَّ عندک من مسموعاتی و مصنفاتی».49 اندرابی به طریق اجازه از استاد خود ابوعلی حسن بن حسین بن حسن بخاری (باب سوم 18 الف، 21 ب) و نهم (138 الف) و باب شانزدهم (54 الف) و باب سی و دوم (77 ب) روایت کرده است.
اندرابی از کتاب های فراوانی در تألیف الایضاح بهره برده، ولی به اسم آنها تصریح نکرده و تنها سلسله سند نقل خود به کتاب ها را آورده است. تنها مقایسه مطالب منقول وی با کتاب های مختلف، به ما امکان می دهد تا این مصادر را شناسایی کنیم. اسامی کتاب های مورد استفاده اندرابی چنین است:
1. ایضاح الوقف و الابتداء فی کتاب الله عزّوجل، نوشته ابوبکر محمد بن قاسم انباری.
اندرابی در باب 23 می گوید: «ابن الانباری قال: حدثنا ادریس قال حدثنا خلف قال حدثنا محبوب عن أبی هرون الغنوی عن مسلم بن شداد اللّیثی عن عبید بن عمیر اللیثی عن أبیّ بن کعب قال: تعلموا اللّحن فی القرآن کما تتعلّمونه». متن این عبارت در ایضاح الوقف و الابتداء ج 1، ص 24 آمده است.
در همان باب اندرابی می نویسد: «ابن الانباری قال: حدثنی أبی قال حدثنا ابومنصور الصاغانی قال حدثنا یحیی بن هاشم الغسانی قال حدثنا اسماعیل بن ابی خالد عن مصعب بن سعد قال مرّ عمر بن الخطاب بقوم یرمون نبلاً فعاب علیهم، فقالوا: یا امیرالمؤمنین، إناّ قوم [متعلمین [فقال: لحنکم أشَدّ عَلَیّ من سوء رمیکم، سمعت رسول الله صلی الله علیه یقول: رحم الله امرأً أصلح من لسانه». این عبارت در ایضاح الوقف ج 1، ص 23 آمده است.
2. کتاب الأضداد ابن انباری
اندرابی می نویسد: «قال ابن الانباری و أنشدنا أبوالعباس أحمد بن یحیی الشیبانی أَیْ ثلب: و تلحن أحیانا و خیرالحدیث ما کان لحنا. معناه تعیب أحنانا. لأن أول البیت: «منطق صائب و تلحن أحیانا...». یقال: قدلحن الرجل نهو لحن، اذا أصاب. و لحن یلحن فهو لاحن اذا أفسد (أی أخطأ). این عبارت در کتاب الأَضداد، ص 241 با تفاوت اندکی آمده است.
3. تأویل مشکل القرآن ابن قتیبه (ص 29).
عبارتی در توجیه نزول قرآن بر هفت حرف آمده است. تنها تفاوت در ترتیب ذکر موارد تأویل ذکر شده برای این حدیث است.
4. تفسیر طبری. در باب نهم درباره السبع الطول و المثانی، مؤلف گوید: «قال الأندرابی: محمد بن جریر الطبری قال: حدثنی یعقوب بن ابراهیم قال حدثنا ابن عُلَیَّه عن خالد الحَذّاء عن أبی قلابة قال: قال رسول الله صلی الله علیه: أُعطیتُ مکانَ التوراة السبع الطول و أعطیت المثانی مکان الزبور و أُعطیت المئین مکان الانجیل و فُضِّلْتُ بالمُفَضَّل». همین روایت در جامع البیان (ج 1، ص 34) آمده است.
5. کتاب السبعة فی القراءات ابن مجاهد (متوفی 324 ق)
اندرابی کتاب السبعة را از طریق استادش ابوعثمان بحیری به قرائت از ابن عامر به روایت ابن ذکوان دمشقی (عبدالله بن احمدبن ذکوان متوفی 242 ق، نک: غایة النهایة، ج 1، ص 404) تلقی کرده است. روایت مهم دیگر اندرابی روایت از استادش ابوعثمان سعید بن محمد بحیری از شیخش زاهر بن احمد از ابن مجاهد است. به همین طریق اندرابی قرائت ابن کثیر (الایضاح، برگ 11 الف و کتاب السبعة، ص 699) و قرائت نافع به روایت قالون (الایضاح، 79) را روایت کرده است.
6. کتاب فضائل القرآن نوشته ابوعبید القاسم بن سلاّم هروی.
ابوعبید قاسم بن سلاّم هروی (متوفی 224ق) یکی از مشهورترین محدّثان و قاریان و ادیبان قرن سوم هجری است که آثار فراوانی از او در حوزه هایی چون حدیث، غریب الحدیث باقی مانده و اکثر آنها نیز به چاپ رسیده است.50 کتاب مهم هروی در حوزه علوم قرآنی، کتاب فضائل القرآن است که از دیرباز مورد توجه قاریان بوده است. اندرابی از این کتاب در باب اوّل بیشترین نقل را آورده است که با موضوع این فصل نیز سازگاری دارد. طریق اندرابی در نقل از این کتاب به واسطه استادش ابوبکر محمدبن عبدالعزیز حیری است.51 در مواردی اندرابی سلسله سند خود را در نقل حدیث از کتاب فضائل القرآن به طور کامل آورده،52 اما در اکثر موارد سلسله سند خود را حذف کرده است. اندرابی خود در بیان سبب حذف اسناد روایت کتاب ابوعبید می نویسد:« و إنّما حَذفْتُ أسانید هذه الأحادیث خِشْیةَ التطّویل ...»53. فهرست کامل مواردی که اندرابی از کتاب ابوعبید نقل حدیث کرده، چنین است: الایضاح، برگ های b3، b6 b7، b8، a9، a18، a20 b20، b21 a22، b22، a38،a40 ،a61 ، b61، a62، b62 ، a63 a64، b64 a65 ، a205 b205.
7. کتاب المصاحف ابوعبدالله بن أبی داود سجستانی. (متوفی 316 ق)
اندرابی در باب ششم می نویسد: «کتب أَنْ لاموصولاً فی کل القرآن الاّ عشرة مواضع: فی الأعراف «ان لا اقول علی الله الا الحق» و فیها «ان لاتقولوا علی الله الا الحق» و فی التوبة: «ان لا ملجاء من الله الاالیه» و فی هود «ان لاتعبدوا الا الله» و فیها «و ان لا اله الاهو» و فی الحج «ان لاتشرک بی شیئا» و فی یس ان لاتعبدوا الشیطان» و فی الدخان و ان لاتعلوا علی الله» و فی المودة ای: «الممتحنة ان لایشرکن بالله شیئا و فی القلم»،«ان لایدخلنها الیوم [علیکم مسکین]. این نقل در صفحه 115 کتاب المصاحف آمده است.
8. کتاب فیه ما فیه ابوسهل محمد بن علی بن اشعث أنماری.
اندرابی از این کتاب بارها با این سلسله سند نقل کرده است:«أخبرنا ابومحمد حامد بن احمد [ بن جعفر بن بسطام الطحیری ] قال أخبرنا ابوعبدالله محمد بن الهیصم قال حدثنا ابو النضر محمد بن علی الطالقانی قال حدثنا ابوسهل محمد بن علی بن الاشعث الأَنماری».54 درباره ابوسهل انماری جز اینکه نام وی در ضمن برخی از سلسه راویان احادیث آمده، اطلاعی در دست نداریم. به عنوان مثال حسین بن ابراهیم جورقانی (متوفی 543 ق) حدیثی با این سلسله سند نقل کرده که نام انماری نیز جزء رجال آن آمده است: «أخبرنا حمد بن نصر قال حدثنا نصر بن علی بن محمد بن عبدالعزیز الفقیه قال حدثنا عبدالرحمن بن احمد بن محمد بن ابراهیم الصفار الهمدانی قال حدثنا ابوحامد احمد بن ابراهیم بن محمد الفقیه قال حدثنا ابوسهل محمد بن محمد بن علی بن الاشعث الأنماری قال...».55
9. کتاب فضائل القرآن / الدعوات تألیف ابوسعید احمد بن محمد بن ابراهیم مُزَکّی جوری (متوفی 383ق)56
اندرابی از این کتاب به واسطه راوی آن، یعنی ابوعمرو محمد بن یحیی بن حسن خوری (متوفی 427ق) نقل حدیث کرده است.57 درباره ابوسعید مطلب چندانی دانسته نیست، تنها می دانیم که کتاب فضائل القرآن / الدعوات وی یکی از منابع خوری در تألیف کتاب فی قوارع القرآن و باب فضائل القرآن و أهله و أخلاقهم58 اندرابی بوده است. ابوسعید از ابوحاتم مکی بن عبدان نیشابوری (متوفی 325ق)،59 ابوبکر محمد بن اسحاق بن خزیمه (متوفی 311ق)،60 ابوبکر محمد بن حمدون بن خالد نیشابوری (متوفی 320 ق)61، احمد بن العباس بن حمزه62، ابوعمرو احمد بن محمد،63 ابوالعباس محمد بن اسحاق سراج (الایضاح، برگ b39)،64 ابوعبدالله احمد بن عباس65 (الایضاح، برگ b40) نقل حدیث کرده است.
10. کتابی از ابوالفضل محمد بن جعفر بن عبدالکریم خزاعی (متوفی 408ق)
خطیب بغدادی در شرح حال ابوالفضل محمد بن جعفر خزاعی از حضور وی در بغداد به سال 384 ق سخن گفته و به نام برخی افراد که در این سال از او سماع حدیث کرده اند، اشاره کرده است. وی در ادامه روایتی در باب قراأت از او نقل کرده، سپس در توضیحی می نویسد:«ابوالفضل خزاعی توجه بسیاری به علم قراءات داشته و تألیفی از او دیدم که در آن اسانید قراءاتی را که در کتابش آورده، ذکر کرده است. در کتاب وی مطالبی دیدم که به نظرم نادرست آمد. از فردی که در دانش قراأت تبحر داشت نیز درباب خزاعی شنیدم که خزاعی در روایت قراأت مرتکب خطاهای فاحشی می شده =«کان یخلط تخلیطا قبیحا» و در آنچه که روایت کرده فردی کاملاً امین نبوده است».66 سزگین (GAS,I 16 -17) از آثار باقی مانده خزاعی به کتاب الابانة فی الوقف و الابتداء (قرویین فاس 1054 به تاریخ کتابت 542 ق) و المنتهی فی القراأت العشر (دار الکتب تیموریه قاهره 1 / 291، به تاریخ کتابت 584 ق) اشاره کرده است. اندرابی یا از این دو کتاب یا از یکی از این آثار بهره برده که تنها مقایسه با متن این آثار می تواند روشنگر موضوع باشد.67
11. کتابی از ابوالفضل عبدالرحمن بن احمد رازی (متوفی 454 ق)68
ابوالفضل عبدالرحمن بن احمد رازی مقری یکی از عالمان مشهور در حوزه قراءات است. فارسی در شرح حال او از کثرت سفرهایش در طلب حدیث یاد کرده = «الجوّال فی طلب الحدیث» و او را یکی از بزرگان علم قراءات در زمان خود «امامٌ فی القراءات» یاد کرده است. وی به نیشابور رفته و در آنجا بزرگان این شهر از او سماع کرده اند. اندرابی از رازی چند نقل قول آورده که ظاهرا برگرفته از کتابی از رازی در علم قراءات باشد. (الایضاح، برگ های a67 ، b68 ، a135 b135).
12. کتاب الغایة فی القراأت العشر یا کتاب المبسوط فی القراأت العشر ابن مهران. (متوفی 381)
بی شک مهمترین عالم خراسانی قرن چهارم که در زمینه قراءات آثاری تألیف کرده، ابوبکر احمد بن حسین بن مهران نیشابوری است. حاکم نیشابوری از ابن مهران به عنوان امام زمان خود در قراءات یاد کرده و او را به دلیل زهد فراوانش ستوده است. ابن مهران آثار متعددی در حوزه قراءات تالیف کرده که از این آثار نام کتاب هایی چون الشامل، الغایة فی القراءات العشر و المبسوط فی القراءات العشر را می شناسیم. حاکم نیشابوری (متوفی 405ق) خود کتاب الشامل را در بخارا نزد ابن مهران قرائت کرده است.69 ابن مهران در آغاز کتاب المبسوط اشاره کرده که این کتاب وی شرحی بر کتاب الشامل است. اندرابی در بخش اختلاف قراّء در قرائت برخی کلمات بارها از آثار ابن مهران نقل قول کرده70 چنانکه نام ابن مهران در طریق های مختلف قرائات قرآن که اندرابی در بخش قراءات القراء المعروفین آورده نیز بارها آمده است.71
نکته هایی از کتاب الایضاح72
1. اقوال بلندی درباره السبع الطوال، المثانی و المفصل (الایضاح، 38 ب، 39 الف) آمده که از حیث تفصیل بر آنچه که طبری آورده، برتری دارد. (جامع البیان، ج 1، ص 34 35).
2. حدیثی نبوی درباره نزول قرآن بر هفت حرف آمده که ظاهرا در آنچه از کتاب های چاپی علوم قرآنی آمده موجود نیست (الایضاح، 13 ب 14 ب).
3. عبارتی از کتاب السبعة ابن مجاهد نقل شده که در متن چاپی موجود نیست (برگ 68 الف).
4. عبارت های مهم درباره ادغام با توضیحات دقیقی آورده شده است (الایضاح، 109 الف، 114 الف).
اندرابی قراءات را به صورتی متفاوت، خاصه از کتاب السبعة ابن مجاهد مرتب کرده است. ترتیب قراءات براساس ترتیب اندرابی چنین است:
1 قرائت ابوجعفر یزید بن قعقاع مدنی (متوفی 130 ق)
2 قرائت نافع بن عبدالرحمن مدنی (متوفی 169 ق)
3 قرائت عبدالله بن کثیر مکی (متوفی 120 ق)
4 قرائت محمد بن عبدالرحمن ابن محیض (متوفی 123 ق)
5 قرائت عبدالله بن عامر یحصبی (متوفی 118 ق)
6 قرائت ابوعمرو بن علاء (متوفی 154 ق)
7 قرائت عاصم بن ابی نجود (متوفی 127 ق)
8 قرائت حمزة بن حبیب کوفی (متوفی 156ق)
9 قرائت علی بن حمزه کسایی (متوفی 189 ق)
10 قرائت یعقوب حضرمی (متوفی 205 ق)
چنین ترتیبی را ابوالعزّ قلانسی واسطی (متوفی 521 ق) در کتاب الأرشاد فی القراءات العشر) نیز آورده است، تنها تفاوت بین وی و اندرابی در این است که اندرابی قرائت ابن محیض را جزء قرائت های غیرشاذ آورده، ولی واسطی آن را قرائت شاذ دانسته است. دلیل این نظر را باید، سیطره اندیشه ابن مجاهد دانست.73
5 ابواب فراوانی که در کتاب اندرابی آمده، در البرهان فی علوم القرآن زرکشی و الاتقان فی علوم القرآن سیوطی نیز موجود است. مثلاً باب دهم (فی ذکر تنزیل الکتاب و ترتیب نزول السور المکیة و المدنیة) (الایضاح، برگ 4 ب قس البرهان، ج 1، ص 187 والاتقان، ج 1، ص 47، 72 73) و باب دوازدهم (ذکر تنزیل سور القرآن علی التفصیل و مواضع نزولها مع ذکر الآیات المکیات فی السور المدنیة و المدنیات فی السور المکیة) (الایضاح، برگ 45 الف قس البرهان، ج 1، ص 199؛ الاتقان، ج 1، ص 38) و باب سیزدهم (ذکر مانزل بمکة و حکمه مدنی و ما نزل بالمدینة و حکمه مکی) (الایضاح، برگ 49 الف قس البرهان، ج 1، ص 95) و باب چهاردهم (فی ذکر تسمیة السور و معرفة السور المختلف فی أسمائها) (الایضاح، برگ 49 ب و البرهان، ج 1، ص 269 و الاتقان، ج 1، ص 143) و باب پانزدهم (ذکر عدد آی القرآن و کلمه و حروفه جملة) (الایضاح، برگ 52 الف؛ البرهان، ج 1، ص 249؛ الاتقان، ج 1، ص 84) و باب نوزدهم (ذکر معرفة الفواصل برگ 57 ب، قس البرهان، ج 1، ص 53 و الاتقان ج 1، ص 17) را مثال زد.
می دانیم که عالمان کرامی در تألیف و نگارش آثار در موضوع تفسیر و علوم قرآن فعالیت چشمگیری داشته اند.74 یکی از این عالمان کرامی که شرح حالی از وی یافت نشد، ابوسهل محمد بن محمد بن علی طالقانی انماری، مؤلف کتاب فیه ما فیه است. این اثر یکی از منابع اندرابی در تألیف کتاب خود بوده است. سوای این منبع، اندرابی همچون طحیری از تألیفات یا تألیفی نگاشته محمد بن هیصم نیز استفاده کرده است. اهیمت و برتری اندرابی بر طحیری در این منقولات در مفصل تر و مشخص بودن آغاز و انجام عبارت های منقول است. بر این اساس می توانیم اظهارات طحیری را از ابن هیصم تمیز دهیم. اندرابی از عالم کرامی ابوالحسین عبدالرحمن بن محمد (بن محبور تمیمی) نیز مطالبی آورده که با توجه به سیاق عبارت به نظر می رسد، مطالب منقول قبل از این تصریح نیز از وی نقل شده باشد.75 اندرابی در توضیح تفسیر نزول قرآن به هفت حرف (سبعة أحرف) می نویسد:
فقد تواترت الأخبار بنزول القرآن علی سبعة أحرف و تفسیر السبعة الأحرف الّتی نَزَلَ بها القرآن عند أکثر العلماء أنّها سبع لغات من لغات قریش یختلف و لا یتضادّ بل هی متفقة المعنی و غیر جائز عندهم أَنْ یکون فی القرآن لغة لا تعرفها قریش لقوله عّز و علا «و ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ اِلاّ بِلِسانِ قومِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ» و قوله عزّوجل: «بِلِسانِ عَرَبیٍ مبینٍ» و إنّما کانَ کذلِکَ لاِءَنَّ قریشا تُجَاور البیتَ و کانت أحیاءَ العرب یأتی البیتَ لِلحَجّ فیسمعَوُن َ لغاتِهم و یختارُونَ مِنْ کُلّ لغة أحسنها فصفا کلامهم و اجْتمع لهم مع ذلک العلم بلغة غیرهم لذلک (برگ b9).
سپس بعد از نقل چند روایت دالّ بر نزول قرآن به هفت حرف، توجیهات علماء را در معنی هفت حرف چنین آورده است:
«و قال بعض العلماء: معنی السّبعة الأَحرف إنها لغة سبع قبایل من العرب: قریش و قیس و تمیم و هذیل و أسد و خزاعة و کنانة لمجاورتهم قریشا و قال آخرون: معناها سبع لغات من لغات العرب مِنْ أی لغةٍ کان متفرقة فی القرآن مختلفة الالفاظ متفقة المعانی یدلّ علی ذلک ما رَوَی الکلبی عن ابی صالح عن ابن عباس [قال:] أنّ النبی صلی الله علیه [قال: [أنّه قَدْ وَسَّع لی أن أقرئ کل قوم بلغتهم و قال آخرون: معناها أَنْ یقول فی صفات الربّ تبارک و تعالی مکانَ قول «غفورا رحیما»، عزیزا حکیما، سمیعا بصیرا و نحو هذا یدلّ علی ذلک ما روی جوبیر عن الضحاک أنّ النبی صلی الله علیه قال: أَقروأ القرآن علی سبعة أحرف ما لم تختموا مغفرة بعذاب أو عذابا بمغفرة أو جنة بنار أو نارا بجنة و قال آخرون: أن لفظ السبعة فی هذا جاء علی جهة التمثیل لأَنه لو جاء فی کلمة أکثر من سبع قراأت جاز أن یقرأ بها کما جاء لمثل ذلک لفظ السبعین فی قوله «ان تَسْتَغْفِر لهم سبعین مرة فلن یغفر الله لهم» الا تری أنّه لَمّا قال النبی صلی الله علیه لأزیدنّ علی السبعین أنزل الله تعالی: «سواء علیهم ءاستغفرتَ لهم اَم لم تستغفر لهم لن یغفر الله لهم» روی هذا عن الحسن و وجه ذلک أنّ السبعة و السبعین عند العرب أصل للمبالغة فی العدد قال علی بن عیسی لأنّ التعدیل فی نصف العدل و زیادة واحد لادءنی المبالغة و زیادة اثنین لأقصی المبالغة، فالسبعة وسط من العلة و الکثرة قال و لهذا قیل للأَسد سبع لأنّه قد ضوعف سبع مرات هو وسط بین الصغر و الاکبر و قال بعضهم هی سبع لغات فی الکلمة و هذا القول لا تصح لأنّه لا توجد فی کتاب الله عز و علا حرف قرئ علی سبعة أوجه (برگ a10).
بعد از ذکر وجهی دیگر عبارتی را از عالم کرامی عبدالرحمن بن محمد بن محبور تمیمی نقل می کند:
قال الشیخ الامام ابوالحسین عبدالرحمن بن محمد رحمه الله: المختار من هذه الأقاویل هو القول الأَوّل لاِءَنّ کلَّ ما ذکر بعده راجعٌ إلیه و دالٌّ الیه و العرب تَسَمّی الحرف المقطوع من حروف المعجم حرفا و الکلمة المنصوصة حرفا و لهذا قیل للقراءة حرف و للغة حرف یدلّ علی ذلک ما روی عن زائدة قال قلت لسلیمان یعنی الأَعمش: أکانوا تکرهون أن تقولوا علی قرأءة فلان و حرف فلان؟ فقال سلیمان: ما زلت أسمع الناس یقولون علی حرف عبدالله (برگ b10)».
محمد بن هیصم و نقش محوری وی در تبیین کلامی آراء کرامیه نکته ای است که در مآخذ مختلف مورد تأکید است. بنابراین عجیب نیست که اندرابی بارها منقولاتی از وی نقل کند.75 در نقل ذیل که بخش اعظمی از آن را طحیری نیز آورده است، دو ویژگی نهفته است: نخست صراحت نقل اندرابی در تعلق این عبارت ها به ابن هیصم و دوم کامل تر بودن این نقل با توجه به عبارت نقل شده و نقلی که طحیری در آغاز بحث از قراءات سبع آورده است، عبارت اندرابی در متن اصلی کتاب ابن هیصم بعد از نقلی بوده که طحیری آورده است.76
یکی دیگر از نکات جالب توجه در تألیف اندرابی برخی آراء قرآنی وی است. به عنوان مثال وی بعد از نقل اخبار فراوانی مبنی بر اینکه ابوبکر نخستین گردآورنده قرآن بوده است (نسخه خطی الایضاح، برگ 20ب 23الف) می نویسد:« و اعلموا اسعدکم الله ان القرآن قد کان مجموعا علی عهد رسول الله صلی الله علیه، فانه ما نزلت آیة الا و قد امر رسول الله صلی الله علیه من کان یکتب له ان یضعها فی موضع کذا من سورة کذا و ما نزلت سورة الا و قد امر الکاتب ان یضعها بجنب سورة کذا، یدل علی ذلک ما اخبرنا به ابوبکر محمد بن عبدالعزیز... . (نسخه خطی الایضاح، 23 الف).
توجه به درک معانی قرآن نیز از نکاتی است که اندرابی به آن تنبه داده است. وی بعد از ذکر احادیثی در فضیلت قرآن می نویسد:« قیل و الفائدة للقاری فی ذکر ما فی هذا الفصل بعد ذکر الفضایل أن یعلم انه یحتاج الی العمل بالقرآن مع قرأته و أن لا ترضی لنفسه باقامة حروفه و اقامة حدوده و أن لا تتکبر علی غیره بقرائته و معرفة علومه بل یتواضع لوجه ربه کی ینال ثوابه».( الایضاح، برگ 8 الف).
اهمیت خاص کتاب الایضاح
یکی از مهم ترین ویژگی های کتاب الایضاح، نقل قول های متعدد آن از کتاب بسیار مشهور در علوم قرآنی، یعنی کتاب المبانی لنظم المعانی است. کتاب المبانی که بر اساس تنها نسخه موجود آن نخست به کوشش آرتور جفری (قاهره 1954) به چاپ رسیده، فاقد نام مؤلف است. نقل قول هایی که اندرابی از کتاب المبانی در الایضاح نقل کرده، این امکان را به ما می دهد تا به یقین مؤلف المبانی را ابومحمد حامد بن احمد بن جعفر بن بسطام طحیری بدانیم. مهم ترین دلیل برای معرفی طحیری به عنوان مؤلف کتاب المبانی، نقل قولهای مفصّلی از اوست که به همان صورت در کتاب الایضاح نیز آمده است. از این همانندی ها می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1. طحیری در آغاز تفسیر المبانی (ص 8) در بحث از ترتیب نزول قرآن به نقل از کتاب فیه ما فیه ابوسهل انماری می نویسد:«أخبرنا الامام ابوعبدالله محمد بن علی رضی الله عنه و أرضاه و جعل الجنة متقلبه و مأواه قال: أخبرنا ابوالنضر محمد بن علی الطالقانی قال حدثنا الشیخ ابوسهل محمد بن محمد بن علی الطالقانی الأنماری رحمه الله و ذَکَرهُ فی کتاب فیه ما فیه و أخبرنی الشیخ ابوالقاسم عبدالله بن محمشاذ رضی الله عنه بهراة، قال أجازَ لی الشیخ ابوسهل محمد بن محمد بن علی الأنماری بکتاب فیه ما فیه قال: حدثنا عبدالله بن محمد بن سلیم قال حدثنا صالح بن محمد التزمذی قال حدثنا محمد بن مروان [عن] الکلبی عن أبی صالح عن ابن عباس: قال إنَّ أوّلَ شیًء نَزَل بمکة...»(ص 8 10). همین خبر را اندرابی در باب دهم کتاب خود با این سلسله سند نقل کرده است (الایضاح، برگ های a42 b42): «أخبرنا أبومحمد حامد بن احمد [بن جعفر بن بسطام الطحیری [قال أخبرنا ابوعبدالله محمدبن الهیصم قال حدثنا ابوالنضر محمد بن علی الطالقانی قال حدثنا ابوسهل محمد بن علی بن الاشعث الانماری قال حدثنا عبدالله بن محمد بن سلیم قال صالح بن محمد التزمذی قال حدثنا محمد بن مروان عن الکلبی محمد بن السائب عن أبی صالح عن عبدالله بن عباس قال أوّلٌ شیًء نزل بمکة...». اندرابی همانند طحیری در ادامه این خبر، روایت دیگری را از انماری نقل کرده است.
2. طحیری (ص 17 19) درباره تدوین و جمع مصاحف در فصل دوم کتاب خود روایتی با این سلسله سند آورده است:«ذکر الشیخ أبوسهل الأنماری رحمه الله فی کتابه ]فیه ما فیه ] و أخبرنا الشیخ الأَمام ابوعبدالله محمد بن علی رضی الله عنه قال حدثنا ابوالحسن علی بن عبدالرحمن ابن أبی السری البکائی بالکوفة قال حدثنی الحسن بن الطیب بن حمزة الشجاعی...». اندرابی نیز همین خبر را با این سلسله سند نقل کرده است:«أخبرنی ابومحمد [ حامد بن احمد بن جعفر بن بسطام [رحمه الله قال اخبرنا الأَمام ابوعبدالله محمد بن الهیصم قال حدثنا ابوالحسن علی بن عبدالرحمن ابن ابی السری البکائی بالکوفة قال حدثنی الحسن بن الطیب بن حمزة الشجاعی...(a20).
اهمیت دیگر نسخه کتاب الایضاح، در چاپ انتقادی کتاب المبانی لنظم المعانی است. به دو طریق از کتاب الایضاح در چاپ انتقادی کتاب المبانی می توان بهره گرفت. نخست در مواردی است که مؤلف کتاب المبانی (و شاید کاتب آن) سلسله سند برخی احادیث را نیاورده (یا حذف کرده است) که برخی از این موارد چنین است: المبانی ،ص 208 = الایضاح، برگ b8 (أخبرنی ابومحمد حامد بن احمد رحمه الله قال اخبرنا ابوعبدالله محمد بن الهیصم قال اخبرنا ابومنصور الحسن بن احمد الفقیه البستی قال حدثنا محمد بن احمد بن حماد قال حدثنا ابوعیسی التزمذی قال حدثنا احمد بن منیع قال حدثنا الحسن بن موسی قال حدثنا عن عاصم عن زرّبن حبیش...)؛ المبانی ،ص 225 = الایضاح b 14 (حدثنا الغطریفی قال أخبرنا ابوبکر بن مجاهد قال حدثنا موسی بن اسحاق قال حدثنا هرون قال حدثنا عبدالرحمن عن عمر بن شمر عن جابر عن ابی أراکة)؛ المبانی ،ص 229 = الایضاح، برگ a16 (حدثنا به الغطریفی قال حدثنا احمد بن محمد بن الفرات الخوارزمی قال حدثنا ابواحمد موسی بن الأسود الخوارزمی قال حدثنا ابوتقی هشام بن عبدالملک قال حدثنا عبدالسلیم بن عبدالقدوس قال حدثنی أبی عن الحسن قال قرأ أنس بن مالک)؛ المبانی ،ص 229 = الایضاح، برگ a16( و لقد حدثنا أبواحمد الغطریفی قال حدثنا ابوخلیفة الفضل بن جناب الجمحی قال حدثنا محمد بن کثیر قال اخبرنا الثوری عن الأعمش عن ابراهیم عن همام بن الحارث)؛ المبانی، ص 229 = الایضاح، برگ a16 (ابوعبیدالله قال اخبرنا ابوالعباس محمد بن محمد الانماری قال اخبرنا ابوسهل محمد بن محمد بن علی قال حدثنا محمد بن المصفی قال حدثنا بقیة ابن الولید قال حدثنا عبدالله مولی عثمان بن عفان قال حدثنا إبن أخی حنین عن ابیه عن جده عن أبّی بن کعب أنّه کان یقرئ...)؛ المبانی، ص 230 = الایضاح، برگ b16 (قال و اخبرنا ابوالعباس و غیره عن ابی سهل قال حدثنا محمد بن حاتم قال حدثنا سلیم بن بالق الواشجردی قال حدثنا أبوحنیفة إمام الدین...)؛ المبانی، ص 231 = الایضاح، برگ b16 (و قد أخبرنا عبدالرحمن بن محمد بن محبور قال حدثنا احمد بن محمد بن معاویة السلمی قال حدثنا ابوعبدالله محمد بن کرام رضی الله عنه قال حدثنا محمد بن هلال قال حدثنا مالک بن سلیمان قال أخبرنی یزید بن زریع عن سعید بن ابی عروبة عن قتادة...).
اهمیت دیگر نسخه خطی الایضاح فی القراأت در تصحیح انتقادی کتاب تک نسخه المبانی و شناخت نقل قولهایی موجود در کتاب المبانی از ابن هیصم است که گاه در کتاب المبانی به نحو دقیق نمی توان آغاز و انجام نقل قولها را مشخص کرد؛ در حالی که در کتاب الایضاح آغاز و انجام نقل قولها کاملاً مشخص است. به عنوان مثال چند مورد زیر را اشاره می کنم: المبانی، ص 210 پایان نقل قول محمد بن هیصم در آخرین خط عبارت «...حتی أنه إنْ کانَ لسانه لا یطوع للقلة استبدال بها غیرها مما ینوب منابها فی المعنی» است. (الایضاح، برگ b11) و دنباله عبارت از صفحه 210 المبانی تا صفحه 215 یک خط به آخر از آن طحیری است. دنباله عبارت از صفحه 215 خط آخر کتاب المبانی، آغاز مجدد سخن محمد بن هیصم است تا پایان صفحه 234. در حقیقت فصل هفتم کتاب المبانی، تلخیصی از کتاب محمد بن هیصم است (بنگرید به الایضاح، برگ های b5 a6، b8 ، a11 b17).
پیوست
از نکات بسیار با اهمیت کتاب الایضاح اندرابی، نقل قول های مفصل اندرابی از محمد بن هیصم، متکلم و عالم نامور کرامی است. ذهبی در تاریخ الاسلام (ج 9، ص 171 172) اشارات اندکی به شرح حال ابن هیصم آورده و نام وی را در ضمن کسانی که بعد از سال 400 هجری درگذشته اند، یاد کرده و تنها به مناظره مشهور بین ابن هیصم و ابن فورک اشاره کرده است.77 ذهبی همچنین افزوده که در میان کرامیه، عالمی همچون او در کلام و نظر نبرده است.78 انداربی از ابن هیصم به طریق شیخ خود، ابومحمد حامد بن احمد بن جعفر بن بسطام طحیری، مطالبی در علوم قرآنی نقل کرده است79 همچنین نام ابن هیصم در طریق روایی آثار حدیثی کهن تر مورد استفاده اندرابی در تالیف الایضاح آمده است. به عنوان مثال اندرابی روایاتی از کتاب المصنف عبدالرزاق صنعانی به طریق طحیری از ابن هیصم به صنعانی از راوی کتاب وی، احمد بن منصور رمَّادی (متوفی 265 ق)80 نقل کرده است.81
مفصل ترین نقل قول های مؤلف کتاب الایضاح از ابن هیصم در توجیه حدیث نزول قرآن بر هفت وجه است که عمدتا برگرفته از کتابی از ابن هیصم به اجازه طحیری است. طحیری خود نیز در کتاب المبانی در توجیه حدیث سبعة احرف، از ابن هیصم به تفصیل مطالبی نقل کرده است که عمدةً با نقل قول های آمده در کتاب الایضاح مشابهت دارد.82 طحیری در بیان توجیه حدیث سبعة أحرف، عبارتی از قول محمد بن کرام (متوفی 255ق) نقل کرده (المبانی، ص 209) و در ادامه عبارتی از ابن هیصم آورده است. تعلق این عبارت به ابن هیصم را تنها از نقل مشابه در کتاب الایضاح می توان دریافت. مؤلف الایضاح در توجیه حدیث سبعة احرف به نقل از ابن هیصم می نویسد:
قال الشیخ الأمام الهادی ابوعبدالله محمد بن الهیصم رضی الله عنه: غیر أنی أستبعد ان یکون المراد من السبعة الاحرف ما ذهبوا الیه من اعتبار المعانی من حلال و حرام و وعد و وعید و نحو ذلک من قبل ان الاخبار الواردة فیه من مخاصمة عمر هشام بن حکیم بن حزام و اختلاف أبی و الانصاری فی القرأة تدل علی ان اختلافهم کان فی الالفاظ دون المعانی و کذلک قال رسول الله صلی الله علیه: فأقروا ما تیسر منه و قال کلها شاف کاف و قال لابی فاذا کانت عزیز حکیم. فقلت: سمعی علیم فان الله / a11 / سمیع علیم. فدَّل ذلک علی ان الرخصة فی تغییر اللفظ علی وفاق من المعنی. قال: و یزید ذلک وضوحا ما رواه زر عن أبی عن رسول الله صلی الله علیه انه قال یا جیریل لقد بعثت الی قوم أمیین الی آخر الخبر و ذلک ان الامر لایتسع علی الأمی باختلاف المعانی و انما یتسع علیه باختلاف الالفاظ و ابدال بعضها ببعض حتی انه ان کان لسانه لا یطوع للفظه استبدل بها غیرها مما ینوب منابها فی المعنی. (b11).
شیوه نقل قول این عبارت در کتاب المبانی طحیری به نحوی نیست که بتوان دریافت عبارت نقل شده بعد از سخن ابن کرام از کیست، بلکه به نحو منطقی نیز این عبارت باید از ابن کرام باشد. تنها تصریح اندرابی در تعلق این عبارت به ابن هیصم روشنگر قائل این عبارت است.
اندرابی بحث مفصلی در الایضاح (برگ های a12 b17) در توجیه حدیث سبعة احرف آورده که طحیری نیز در المبانی (ص 217 239) آنها را با تفاوت جزئی (گاه حذف اسناد حدیث) نقل کرده است. آغاز نقل اندرابی از برگ a12 این چنین است: «قال الشیخ الامام الهادی محمد بن الهیصم تَغَمَّدهُ اللّه برحمته أنَّ القُتَیْبی...». بعد از اتمام این خبر اندرابی در عبارتی توضیحی می نویسد:«قلت و أحسن ما قیل فی تفسیر هذا الحدیث و أوضحه ما قاله شیخنا الامام الهادی ابوعبدالله محمد بن الهیصم رحمه الله و رضوانه علیه و ذلک أنّه قال: والّذی عندی». تا برگ b13 که در المبانی، ص 218 221 نیز این عبارت ها آمده است. ادامه مطلب بار دیگر بلافاصله با این عبارت آغاز شده است:«قال الشیخ الأمام ابوعبدالله محمد بن الهیصم رضی الله عنه ثُمَّ إنّی تدبّرتُ وجوه التی تخالف بها لغات العرب فوجدتها علی سبعة أنحاء لا یزید و لاینقص و بجمیع ذلک نَزَل القرآن. فالوجه الاول منها إبدال لفظ بلفظ و یعبرون عن ذلک المعنی بلفظ آخَر بمنزلة إن منهم مَنْ لا یکاد و یعرف الاّ الحوت و منهم من یقول سمک...»b13 که این عبارت در نقل کتاب المبانی (ص 221) اندکی افتادگی دارد. اندرابی عبارت بلند دیگری نیز در توجیه گفته عثمان در نقل عبدالأعلی بن عبدالله قرشی از ابن هیصم آورده است: «ما روی عن عبدالأعلی بن عبدالله القرشی قال: لما جمعت المصاحف و عرضت نظر فیها / b28 / عثمان فقال: قد أحسنتم و أجملتم غیر أنا نری فیها لحنا و سنقیمه بألسنتنا فأن ّ وجه ذلک عند شیخنا الامام الهادی أبی عبدالله محمد بن الهیصم تغمده الله برحمته...«ba29). اندرابی در بحث از اولین سوره نازل شده بر پیامبر، استدلالی از قول ابن هیصم دالّ بر نزول سوره فاتحه به عنوان اولین سوره نازل شده نقل کرده است. مؤلف نخست، از کتاب فیه ما فیه ابوسهل انماری، که وی از آن به واسطه طحیری از ابن هیصم از ابوسهل نقل مطلب می کند، روایاتی در باب ترتیب نزول سوره های قرآن نقل کرده (الایضاح، برگ های a42 b43 که در المبانی، ص 8 16 نیز آمده است) و در پایان این بخش، استدلال ابن هیصم را در باب سوره فاتحه به عنوان اولین سوره نازل شده بر پیامبر چنین نقل کرده است:«قال شیخنا الأمام الهادی محمد بن الهیصم رضی الله عنه أنَّ فاتحةَ الکتاب تشبه أن یکون فی النزول کاسمِها و أنْ یَکون أوّل ما نزل من القرآن و أن کان کثیر من العلماء قالوا انها نزلت بالمدینة و کذلک اکثر الروایات قد تظاهرت ان اقرأ باسم ربک اول ما نزل من القرآن الا أن من روی ان فاتحة الکتاب أول القرآن نزولاً یوافق ما یقتضیه اسمها الذی شهرت به و کذلک المصاحف فتحت بها ثم اتبعت السبع الطوال لطولها و أخرت السور القصار فی المفصل لسهولتها علی المتعلم و لم نزاع فی ذلک النزول ما خلا ال حم السبع فانها کتب علی الولا و کذلک ال طاسین و سورة یونس و هود و یوسف فیما اتفقت علیه الروایات کلها. قال رحمه الله: و أستبعد أن یکون النجم آخر القرآن / b43 / نزولاً لکثرة ما روی انها أول سورة أظهرها رسول الله صلی الله علیه بمکة و لان خطاباتها توافق ابتداء الحال و الله أعلم. و أختلفوا فی آخر ما نزل بمکة فقال ابن عباس: العنکبوت و قال الضحاک و عطاء: المؤمنون و قال مجاهد: ویل للمطففین و اختلفوا فی ویل للمطففین فقال ابن عباس: هی مدنیة و قال عطاء هی آخرما نزل بمکة و قال قتادة سورة المزمل مدنیة و قال الباقون هی مکیة و الله أعلم بجمیع ذلک./ a44/.
اندرابی در بحث از اسامی مختلف سور، پس از اشاره به اینکه سوره اخلاص به نام نسبة الله نیز مشهور است، می نویسد: « و من اسمائها أیضا سورة نسبة الله ورد فی الأخبار لکل شی النسبة و نسبة الله سورة الاخلاص، قال شیخنا الامام الهادی ابوعبدالله محمد بن الهیصم قدس الله روحه: و تحاشی بعض الناس عن وصف الله بالنسبة ظنا بأن النسبة هی اتصال فی القرابة و لیس کذلک بل النسبة فی اللغة یفید معنی الوصف و الاضافة کقولک هذا الرجل منسوب الی الصلاح أی موصوف به مضاف الیه و لا تنسب فلانا الی کذا و نسب فلان الی کذا، لکل ذلک یراد به الوصف و الاضافة ثم الاتصال فی باب القرابة من جملة وصف واضافة فسمی بها الا انها تقص علیه فلا مانع عن وصفه تعالی بالنسبة فأما الحسب فمحال اذ هو فی باب القرابة و فی الحدیث کان «یقال لسورتی قل یا ایها الکافرون» و «قل هو الله احد» المقشقشتان سمیتا بذلک لانهما یبرئان من الشرک و النفاق و قد تقدم ذکره و من ذلک سورة الفیل و سورة الناس و سمیتا معا بالمعوذتین» (الایضاح، برگ b51).
این عبارت ها با توجه به در دسترس نبودن کتاب یا کتاب های ابن هیصم برای بازشناسی آراء و افکار این عالم کرامی و شناخت افکار کرامیه خراسان اهمیت بسیار دارد.
پی نوشت ها
1. کتاب المبانی، تفسیری بر قرآن است که مؤلف آن نخست در ده فصل مقدمات اصول تفسیری را بیان کرده است. متن کامل این تفسیر موجود نیست و تنها تفسیر قرآن تا سوره احزاب این کتاب باقی مانده است، اما به نظر می رسد که متن این تفسیر کامل بوده است. مؤلف کتاب المبانی در کتاب دیگر خود زین الفتی، در برگ a41 معنی آیه ای از سوره هَل اَتی را به کتاب المبانی ارجاع می دهد و می گوید که وجوه نحوی این آیه را در آنجا بازگفته است. در برگ b48 نیز در بیان معنی کلمه ای دیگر از سوره هَل اَتی، خواننده را به آنچه که در کتاب المبانی گفته ارجاع می دهد. ارجاع طحیری در برگ a52 کتاب زین الفتی به کتاب المبانی به وضوح دلالت بر فراغت طحیری از تألیف آن دارد. متن ده مقدمه این تفسیر را آرتور جفری در کتاب مقدمتان فی علوم القرآن (قاهره، 1954) منتشر کرده است. چاپ مجدد این کتاب با تصحیح مجدد عبدالله اسماعیل صاوی (قاهره، 1392 / 1972) با حفظ همان صفحه شمار جفری منتشر شده است. تمام ارجاعات ما در این مقاله به کتاب المبانی لنظم المعانی به تحقیق صاوی است.
2. عبدالغافر بن اسمعیل الفارسی، المنتخب من السیاق، تلخیص ابواسحق ابراهیم بن محمد الصّریفینی، تحقیق محمد کاظم المحمودی، (قم: 1403ق)، ص 575. درباب کتاب السیاق عبدالغافر بن اسماعیل بن عبدالغافر فارسی (متوفی 529 ق) باید به این نکته اشاره کنم که فارسی این کتاب را در پی خواهش ابوالقاسم زاهر بن طاهر شحامی (متوفی 533 ق) که او را به نگارش تکلمه ای بر تاریخ النیسابور حاکم نیشابوری (متوفی 405ق) تشویق نمود، کتاب السیاق لتاریخ نیسابور را تألیف کرده است. از این کتاب تلخیصی به قلم ابراهیم بن محمد صریفینی و منتخبی از عالمی ناشناس باقی مانده است. بخش مختصر در سلسله انتشارات میرات مکتوب به تحقیق آقای محمد کاظم محمودی در دست چاپ است. کتاب السیاق یکی از منابع اصلی نویسندگان طبقات پس از او، چون قرشی در الجواهر المضیئة، سبکی در طبقات الشافعیة الکبری و ذهبی در سیر اعلام النبلاء و دیگر آثارش بوده است. ظاهرا آخرین مؤلفی که از این کتاب به صورت مستقیم نقل قول کرده، محمد بن علی داوودی (متوفی 945 ق) باشد که به کراّت در شرح حال عالمان خراسانی از این کتاب در طبقات المفسرین خود نقل قول کرده است.
3. درباره خبازی بنگرید به: المنتخب من السیاق، ص 40؛ ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج 9، ص 741 742 به نقل از عبدالغافر فارسی و تاریخ جرجان تالیف علی بن محمد زبحی؛ همو، سیر اعلام النبلاء، ج 18، ص 44 45 با اختصار. خبازی کتاب مهمی در قراأت به نام الابصار فی أصول الروایات و غرائبها داشته است. ر.ک: المنتخب من السیاق، ص 40، 627. فضل بن حسن طبرسی (متوفی 548 ق) نقلی از این کتاب آورده است. همو، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 88: «ذکر الشیخ ابوالحسین الخبازی المقری فی کتابه فی القراءة».
4. شمس الدین محمد بن محمد ابن الجزری، غایة النهایة، تحقیق گوتهلف برگشستراسر (قاهره، 1351ق / 1932م) ج 1، ص 93. درباره شرح حال ابن جزری بنگرید به همین عنوان در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 3، ص 231 - 234 نوشته آقای احمد پاکتچی.
5. ابن جزری، همان، ج 2، ص 274. «و أبدی عنه فوائد فی کتابه». این عبارت به صراحت دلالت دارد که ابن جزری نسخه موجود الایضاح را در اختیار داشته است.
6. همان، ج 1، ص 202. همچنین حسکانی، رساله در فضائل و اعمال ماه رجب که به خواهش حامد بن جعفر تألیف کرد رساله بر اساس تنها نسخه خطی موجود آن به چاپ رسیده است. ر.ک: عبیدالله بن احمد الحسکانی، فضائل شهر رجب، تحقیق محمد باقر المحمودی، (تهران، 1411) در الحسکانی، شواهد التنزیل، ج 2، ص 491 511.
7. درباره کتاب السیاق بنگرید به: محمد کاظم رحمتی، زین الفتی و مؤلف آن، آینه پژوهش، شماره 88 (مهر آبان 1383)،ص 46 47، پی نوشت 22.
7. در متن تنها گفته شده که وی از اصحاب ابوعبدالله بوده است، اما همان گونه که مادلونگ نیز تصریح کرده مقصود از ابوعبدالله، ابوعبدالله محمد بن کرام است. ر.ک: ویلفرد مادلونگ، ترکها و اشاعه ماتریدیه، در همو، مکتبها و فرقه های اسلامی در سده های میانه، ترجمه جواد قاسمی (مشهد، 1375)، و 42، پی نوشت 1؛ محمد رضا شفیعی کدکنی، روابط شیخ احمد جام با کرامیان عصر خویش، ص 38 39، ص 49، پاورقی های 53 ، 57 ، 58 ؛ همو، «سفینه ای از شعرهای عرفانی قرن چهارم و پنجم»، ص 359 360، پاورقی های 47 و 48؛ Zysow,op.cit,p.580, n.20. درباره تداوم حضور کرامیه بعد از حمله مغول، نوشته عالم حنفی قرن هفتم، مسعود بن شیبة بن حسین سندی (درباره وی بنگرید به: الجواهر المضیئة فی طبقات الحنفیة، ج 3، ص 469) گزارش جالب توجهی دارد. بر طبق نوشته ابن شیبه، محمد بن کرام، کلام تشبیهی (أصول المشبّهة) را با اغلب فروع فقهی (أکثر فروع) ابوحنیفه در آمیخته است. در روزگار ابن شیبه، کرامیه گروه کوچکی بوده اند(= شَرْ ذُمَة) که در مناطق کوهستانی غور و نواحی روستایی (= سواد) غزنه زندگی می کردند و حنیفیان از آنها ابراز نفرت می کرده و گاهی حتی آنها را لعن می کردند (= یأنف منهم الحنفیة و ربما یلعنهم بعضهم). مسعود بن شیبة بن الحسین السندی، مقدمة کتاب التعلیم، تحقیق محمد عبدالرشید النعمانی (حیدرآباد 1384ق / 1965م)، ص 205. به این منبع دسترسی نداشته ام و آنچه که نقل شد، برگرفته از مقاله زیزو (ص 584، پی نوشت 53) است. درباره آراء فقهی کرامیه، گفته های مقدسی، کهن ترین و دقیق ترین گزارش درباره فقه کرامیه است. مقدسی در کتاب أحسن التّقاسیم فی معرفة الأقالیم که در حدود 375 ق / 985 م آن را تکمیل کرده، در اشاره به کرامیه می نویسد: «أهل زهد و تعبّد و مرجعهم إلی أبی حنیفة و کل من رجع الی ابی حنیفة...فلیس بمبتدع». همو، احسن التقاسیم، تحقیق دخویه (لیدن 1906)، ص 365. مقدسی (ص 40) نمونه هایی از فقه کرامیه را ذکر کرده است. عدی یوسف مخلص در کتاب المقدسی البشّاری حیاته، منهجه: دراسة کتابه أحسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم من الناحیة التاریخیة (نجف، 1393 / 1973)، ص 226، 232 تنها به نحو بسیار گذرا به اهمیت گزارش های مقدسی درباب کرامیه اشاره کرده است. خوشبختانه یک دوره آراء فقهی کرامیه در کتابی به نام النتف فی الفتاوی تألیف عالمی کرامی، احتمالاً از قرن پنجم باقی مانده که با انتساب نادرست به فقیه حنفی ابوالحسن علی بن حسین سغدی (متوفی 461ق) توسط صلاح الدین ناهی (بغداد 1975 1976) در دو جلد به چاپ رسیده است. در سراسر این کتاب آراء محمد بن کرام با عنوان ابوعبدالله نقل شده است. از کتاب النتف فی الفتاوی نسخه ای در کتابخانه احمد ثالث به شماره 1157 (در 228 برگ، کتابت حسن بسنوی ازهری 1078) در کتابخانه طوپ قاپی سرا شهر استانبول و نسخه ای دیگر در کتابخانه قوغوشلر (در ضمن کتابخانه طوپ قاپی سرا) به شماره 782 (در 451 برگ به تاریخ کتابت 1073) موجود است: رمضان ششن، مختارات من المخطوطات العربیة النادرة فی مکتبات ترکیا (استانبول 1997)، ص 479، با انتساب نادرست این کتاب به ابوالحسن سغدی. ناهی همچنین اشاره کرده که کتاب النتف الحسان تألیف قاسم بن محمد دامرجی (متوفی 801) که در چندین نسخه موجود است، در واقع تلخیصی از کتاب النتف است. (نک :صلاح الدین الناهی، التعریف بکتاب النتف فی الفتاوی، ص 194 195). در کنار نقل اقوال فقهی محمد بن کرام، در کتاب النتف به کرات آراء فقهی محمد بن صاحب، دیگر فقیه کرامیه نیز نقل شده است. درباره محمد بن صاحب در منابع رجالی اطلاع خاصی به دست نیامد (نک: سمعانی، الأنساب، ج 1، ص 359). عمده آگاهی ما درباره او، آراء فقهی متعدد اوست که در کتاب النتف فی الفتاوی نقل شده و وجود نام وی در ضمن چند سلسله سند در کتاب زین الفتی است. مؤلف کتاب زین الفتی از محمد بن صاحب به واسطه احمد بن اسحاق بن جمع (a10، a13، a203)، ابراهیم بن محمد بن ایوب طرماحی (متوفی 385ق، a129، b183) نقل روایت کرده است. در طریق اول محمد بن صاحب سه روایت از مکحول بن فضل نسفی (متوفی 318) مؤلف کتاب بسیار مشهور اللؤلؤیات نقل کرده است. در طریق دوم محمد بن صاحب، دو روایت از شاگرد ابن کرام، یعنی مأمون بن احمد سلمی نقل کرده است. بر این اساس، محمد بن صاحب از عالمان کرامی قرن چهارم است. برای بحثی درباره این کتاب، هویت ابوعبدالله و نادرستی انتساب آن به سغدی ر.ک:
Aron Zysow, "Two unrecognized Karrami texts", Journal of the American Oriental Society, 108 (1988), pp.579ff.
ناهی قبل از چاپ متن کامل کتاب، در مقاله ای گزارشی از این کتاب، همراه با منتخبی از آن نیز منتشر کرده است. (نک: صلاح الدین الناهی، «التعریف بکتاب النتف فی الفتاوی لشیخ الاسلام سغدی» (ابوالحسن علی بن الحسین بن محمد المتوفّی فی بخاری سنة 461ه 1068م)، مجلة المجمع العلمی العراقی، المجلد التاسع عشر، 1390 / 1970، ص 190 220. فهرست مهمترین تحقیقات انجام شده درباره کرامیه چنین است:
Clifford Edmund Bosworth, The Ghaznavids, their Empire in Afghanistan and Eastern Iran, 1040 (Edinbourgh 1963), pp.185ff; idem, Karramiyya, EI2, iv, pp.667- 669; idem,"The Rise of the Karamiyyah in Khurasan, Muslim World,50 (1960), pp.5-14; Jean-claude vadet, "Le Karramisme de la haute-asie ou carrefour de trois sectes rivals", Revue des Etudes Islamiques, vol: ×LVIII, Fascicule 1(1980), pp.25-50; Aron zysow, "Two unrecognized karrami Texts", Journal of the American Oriental Society, 108. 4(1988), pp.577-587; Margarat Malamod, "The Politics of Heresy in Medieval kurasn: The karramiyya in Nishapur", Iranian Studies, vol: 27 (1994)1-4, pp.37-51; Afaf Abdel-Baki Hatoum, An Eleventh Century Karrami Text: Abu Hafs an-Nisaburyi's Raunaq al-Majalis, UMI Dissertation Services, Ann Arbor, MI 1991; Wilferd Madelung, "Sufism and the Karramiyya," in Religions Trends in Early Islam, Albany 1988, pp.39-54; Jacqueline Chabbi,"Remarques sur le develooement historique des mouvements ascetiques et mystiques au Khurasan," Studia Islamica 46 (1977), pp.5-72. esp.48-54;Claude Gilliot, "Les Sciences Coraniques chez les Karramites du Khorasan: Le Livre des Fondations," Journal Asiatique 288i (2000), pp.15- 81; idem, "Die Koranwissenschaften unter den Karramiten: der Autor des Kitab al-Mabani," Acten des 27. deutschen Orientalistentages (Bonn, 28. September bis 2. Oktober 1998) Norm und Abweichung, eds., by Stefan Wild and Hartmut Schild, Würzburg:Ergon Verlag 2001), pp.309-315;
(مقاله اخیر ژیلیو تلخیصی از مقاله مفصل فرانسوی اوست) سهیر محمد مختار، التجسیم عند المسلمین: مذهب الکرامیة (قاهره، 1971)؛ یوزف فان اس، «متونی درباره کرامیه: مجموعه ای از مواد و منابع درباره کرامیه که از آنها استفاده نشده است»، معارف، دوره نهم، شماره 1 (فروردین تیر 1371)، ترجمه احمد شفیعیها، ص 34 118؛ محمد رضا شفیعی کدکنی، چهره دیگری از محمد بن کرام در پرتوی سخنان نویافته»، ارج نامه ایرج، به کوشش محسن باقر زاده (تهران، 1377)، ج 2، ص 61 113؛ همو، «روابط شیخ احمد جام با کرامیان عصر خویش»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تربیت معلم، شماره های 6، 7، 8 (1373 1374)، ص 29 50؛ همو، «نخستین تجربه های شعر عرفانی در زبان پارسی»، درخت معرفت، به کوشش علی اصغر محمد خانی (تهران، 1376)، ص 431 462؛ همو، «سفینه ای از شعرهای عرفانی قرن چهارم و پنجم»، جشن نامه استاد ذبیح الله صفا، به کوشش سید محمد ترابی (تهران، 1377)، ص 340 360؛ محمد کاظم رحمتی، «پژوهشی درباره کرامیه»، کتاب ماه دین، شماره 43 (اردیبهشت، 1380)، ص 58 77؛ همو، «نکاتی درباره دو نسخه کرامی»، فصلنامه کتابهای اسلامی، سال دوم، شماره 6 (پاییز 1380)، ص 57 72؛ حسن انصاری قمی، «دو کتاب از یک مؤلف کرامی»، کتاب ماه دین، شماره 25 (آبان 1378)، ص 8 9؛ همو، «کرامیه در مجالس بیهق و چند منبع دیگر»، کتاب ماه دین، شماره 43 (اردیبهشت 1380)، ص 78 81 ؛ همو، «ملاحظاتی چند درباره میراث برجامانده کرامیه»، کتاب ماه دین، شماره 56 57 (خرداد تیر 1381)، ص 69 80 ؛ همو، «تحقیقی درباره تفسیری روایی از مؤلفی کرامی»، نشر دانش، سال نوزدهم، شماره دوم (تابستان 1381)، ص 25 27؛ نصر الله پورجوادی، «رونق المجالس قدیم ترین مجموعه حکایتهای اخلاقی دینی به فارسی»، نشر دانش، سال نوزدهم، شماره اول (بهار 1381)، ص 5 17. مقالات باسورث با این مشخصات به فارسی ترجمه شده است: کلیفورد ادموند باسورث، «ظهور کرامیه در خراسان»، ترجمه اسماعیل سعادت، معارف، دوره پنجم شماره 3، آذر اسفند 1367؛ محمد رضا چیت ساز، «مراکز و مدارس و خانقاههای کرامیان»، مجله باستان شناسی و تاریخ، سال ششم، شماره 1 2 (آبان 1371)؛ همو، «فرقه های کرامیه»، معارف، شماره 2 3 (مرداد اسفند 1372)، ص 82 106. همچنین بنگرید به: حسین بن ابراهیم جورقانی همدانی (متوفی 543ق)، الأباطیل و المناکیر و الصحاح و المشاهیر، تحقیق عبدالرحمن عبدالجبار الفریوائی (بنارس 1403ق)، ج 1، ص 290 295. این را نیز بیفزایم که در متون فارسی از عالمان کرامی به لقب دانشمند یا دانشمند امام یاد شده است. برای نمونه بنگرید به: سدید الدین محمود غزنوی، مقامات ژنده پیل، تحقیق حشمت الله مؤید سنندجی (تهران، 1345 / 1967)، ص 61 62، 64، 66، 104، 108، 122، 123، 127، 130، 140، 151، 155 157، 171 172، 177، 182، 184، 189، 192، 212، 214، 216، 222، 224 226، 228، 229، 231، 233، 234، 236، 239، 241 242، 246 («امیری که آنجا بود او را و کسان او را چیزی در دل پیدا آمد و زیادت میشد تا به انکار کشید، و بعضی از دانشمندان نیز با وی یار شدند»)، 248 249، 259، 266، 268، 269 («...خواجه امام شمس الدین روایت کرد از صدرالدین علی هیصم...گفت: دانشمندان مرا می گفتند که جام از دست بدادی که در حق او غلو بسیار کردی»)، 270، 272. بخش قابل توجهی از حکایات در اثبات کرامات شیخ احمد جام به نقل از مشایخ کرامی و یا نقل واقعات شیخ احمد جام با کرامیان است. سبب این امر در ضمن یکی از حکایت ها چنین آمده است: «کرامیان و شیعه انکار بیشتر می کردند»، ص 64. درباره اصطلاح «دانشمند» بر مشایخ کرامیه، شفیعی کدکنی نیز در «روابط شیخ احمد جام با کرامیان عصر خویش»، ص 32 توضیحاتی آورده است.
8. محله باب معمر ظاهرا یکی از محله های کرامی نشین نیشابور بوده است. این را از دفن فقهای کرامیه در مقبره باب معمر می توان دریافت (همچنین نک: ابن عسکره تاریخ مدینة دمشق، ج 14، ص 273). عبدالغافر فارسی به دفن برخی از فقهای کرامیه در این مقبره اشاره کرده است: المنتخب من السیاق، ص 86 ، 138، 561 . مقبره احمد بن حرب و یحیی بن معاذ نیز در باب معمر قرار داشته است (نک: فارسی، همان، ص 582 ؛ ابوعبدالله حاکم نیشابوری، تاریخ نیشابور، ترجمه محمد بن حسین خلیفه نیشابوری، تحقیق محمد رضا شفیعی کدکنی(تهران، 1375)، ص 226). درباره دیگر مدفونان در باب معمر نک: تاریخ مدینة دمشق، ج 14، ص 280؛ سمعانی، الانساب، ج 1، ص 108، ج 2، ص 158، 314، 423، ج 3، ص 29، 248، 434، ج 4، ص 60 ، 562 ، ج 5 ، ص 110، 182، 228، 437، 494؛ یاقوت، معجم البلدان، ج 5 ، ص 333. درباره محله باب معمر همچنین بنگرید به: عبدالحمید مولوی، «نیشابور مرکز خراسان: قدیم ترین پایگاه علوم اسلامی در ایران»، نشریه دانشکده علوم معقول و منقول مشهد (دانشکده الهیات مشهد)، اسفند 1347، ص 188، 196؛ عزت الله مافی، «جغرافیای تاریخی نیشابور، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، شماره دوم، سال 26 (تابستان 1372)، ص 366، 368.
10. المنتخب من السیاق، ص 138. بخشی از کتاب الایضاح را نصیف الجنابی بی توجه به ماهیت کرامی مؤلف منتشر کرده است. نک: احمد بن ابی عمر الانداربی، قراأت القراء المعروفین، تحقیق احمد نصیف الجنابی (بیروت، 1407ق / 1986م، چاپ سوم). برای شرح حال انداربی همچنین بنگرید به: احمد نصیف جنابی، «الایضاح فی القراأت»، مجلة المجمع العلمی العراقی، الجزء الثالث، المجلد 36 (1406ق / 1985م)، ص 205 216؛ همو، «فضائل القرآن و اهله و اخلاقهم»، مجلة المجمع العلمی العراقی، الجزء الرابع، المجلد 38 (1408ق/ 1987م)، ص 194 199؛ محمد کاظم رحمتی، تکمله ای بر ملاحظاتی چند درباره میراث برجامانده کرامیه، ص 105 106؛ همو، نکاتی درباره دو نسخه کرامی، ص 65 66 ؛ محمد علی لسانی فشارکی، مدخل «اندرابی»، احمد بن ابی عمر در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 10، ص 322 323؛ 60 57- C.Gilliot,op.cit, pp.. نسخه کهنی از کتاب استاد اندرابی، ابوعمرو خوری یعنی کتاب فی قوارع القرآن به خط اندرابی باقی مانده است. کتاب فی قوارع القرآن بر اساس تنها نسخه موجود آن به چاپ رسیده است. برای گزارشی از این نسخه و اهمیت آن بنگرید به: محمد کاظم رحمتی، «زین الفتی و مؤلف آن»، ص 47، پی نوشت 25.
11. زیزو در بحث از علائق محمد بن هیصم به علوم قرآنی نوشته است: «این مطلب می باید مورد توجه قرار گیرد که علاقه ابن هیصم به علوم قرانی تنها از طریق نقل قولهایی از آثار وی که در کتاب المبانی و کتاب قصص الأنبیاء نواده وی، هیصم بن محمد که فان اس به آن اشاره کرده، آشکار نمی گردد، زیرا وی در حوزه قراأت نیز صاحب نظر بوده است. همان گونه که ابن جزری، غایة النهایة فی طبقات القراء، ج 2، ص 274 گزارش کرده، آموخته های ابن هیصم در حوزه قراأت را ابومحمد حامد بن احمد (درباره وی ر.ک: ابن جزری، ج 1 ص 202) روایت کرده و مبنای ابوعبدالله احمد بن ابی عمر خراسانی (درباره وی ر.ک:ابن جزری، ج 1، ص 93) در کتاب الایضاح فی القراأت العشر بوده است. ظاهرا بر اساس گفته ابن جزری که خراسانی بعد از سال 500 هجری درگذشته، نتوان او را عالم کرامی متبحر در قراأت یعنی احمد بن ابی عمر مصری مشهور به زاهد اندرانی (متوفی 470ق / 1077م) دانست». (ر.ک: عبدالغافر بن اسماعیل الفارسی، المنتخب من کتاب السیاق لتاریخ نیسابور به تلخیص ابراهیم بن محمد الصریفینی در The Historeis of Nishapur ,f33a)».
Aron Zysow,"Tow Unrecogenized Karrami Texets", Journal of the American Oriental Society , 108. 4 (1988), p.578, no. 8
زیزو براساس طبع حبیب جاویش (اعداد) از سیاق تاریخ نیسابور: فهرس أسماء الأشخاص و الأماکن (ویسبادن، 1984، ص 7) در خواندن وصف و لقب اندرابی دچار خطا شده و مقری را مصری و اندرابی را اندرانی خوانده است. ژیلیو به این خطای زیزو اشاره کرده است.ر.ک:
Gilliot, "Les Sciences Coraniques Chez Les Karramites Du Khorasan: Claude Le Livre Des Fondations", Journal Asiatique 288i (2000), p. 57.
درباره آراء قرآنی محمد بن هیصم و نقل قول های موجود از وی در تفسیر کرامی ابوبکر عتیق بن محمد سوریانی (متوفی 494ق) بنگرید به: محمد کاظم رحمتی، «زین الفتی و مؤلف آن»، ص 50 ، پی نوشت 49.
12. برای نمونه الأیضاح، برگ های a24، b40.
13. طبرسی بحثی طولانی درباب شأن نزول سوره انسان آورده و متذکر شده که علت این تطویل طعن فردی از متعصّبان در غیر مدنی بودن این سوره است. با توجه به مطالبی که در کتاب شواهد التنزیل حاکم حسکانی و کتاب زین الفتی فی تفسیر سورة هل اتی آمده، می دانیم که طبرسی، به عالمی کرامی اشاره دارد، که با ادعای مکی بودن سوره هل اتی، نزول آن را در حقّ اهل بیت انکار کرده بود. ر.ک: الطبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی و سید فضل الله یزدی طباطبائی (بیروت، 1408ق / 1988م)، ج 9، ص 613 614 : قد أتسع نطاق الکلام فی هذا الباب حتی کاد یخرج عن أسلوب الکتاب و ربما نسبنا به الی الأَطناب ولکن الغرض فیه أن بعض أهل العصبیة قد طعن فی هذه القصة بأن قال هذه السورة مکیة فکیف یتعلق بها ما کان بالمدینة و استدل بذلک علی أنها مخترعة، جرأة علی الله سبحانه و عداوة لاهل بیت رسوله...». برای تفصیل ماجرای نزاع بر سر شان نزول سوره هل اتی میان کرامیان و شیعیان بنگرید به: حسن انصاری قمی، «دو کتاب از یک مؤلف کرامی»، کتاب ماه دین، شماره 25 (آبان 1378 / 1420)، ص 8 ؛ محمد کاظم رحمتی، «زین الفتی و مؤلف آن»، ص 41 42.
14. ابوالحسن علی بن محمد دیوانی مؤلف کتاب جمع الأصول فی مشهور المنقول است. درباره وی ر.ک: الذهبی، طبقات القراء، تحقیق احمد خان (ریاض، 1418ق)، ج 3، ص 1283 1284؛ ابن جزری، النشر فی القراءات العشر، ج 1، ص 95.
15. ابن جزری بحث مشابهی از قرائت مختلف «نارا تلظی» در النشر فی القراءات العشر، ج 2، ص 233 آورده که با بحث مطرح در عبارت منقول از او در پایان نسخه الایضاح مشابه است. با توجه به اینکه ابن جزری از الایضاح در النشر نام نبرده و در الغایة به آن اشاره کرده، به نظر می رسد که ابن جزری به این نسخه بعد از اتمام النشر دست یافته است.
16. المبانی لنظم المعانی، ص 207 234. اندرابی بر خلاف طحیری، سلسله سند اغلب احادیث را به طور کامل نقل کرده است. بحثی از این موارد در ادامه آمده است.
17. برای مثال بنگرید به: مکی بن ابی طالب القیسی، الابانة عن معانی القراءات، تحقیق محیی الدین رمضان (بیروت دمشق 1399 / 1979)، ص 53 58 .
18. بحث چگونگی تدوین قرآن یکی از مسائل بحث انگیز است. یکی از نظرات مطرح در میان قدماء، وجود متن تدوین شده در زمان پیامبر است. از جمله قائلان این نظر به حاکم جشمی ابوسعد محسن بن کرامه (متوفی 494ق) و کسانی چون سید مرتضی در الذخیرة می توان اشاره کرد. در مورد نظر حاکم جشمی به نقل از التهذیب فی تفسیر القرآن وی ر.ک: عدنان زرزور، الحاکم الجشمی و منهجه فی تفسیر القرآن، بیروت، 1972، ص 415 416. برای بحث های تفصیلی از تدوین قرآن همچنین بنگرید به:
J. Burton, The collection of the Qur'an, (Cambridge University Press, 1977); Harald Motzki,"The Collection of the Quran A Reconsideration of Western Views in Light of Recent Methodological Developments," Der Islam, 78 (2001), pp.1-34.
19. طریق اندرابی در نقل از کتاب فیه ما فیه چنین است: «أخبرنا أبومحمد حامد بن احمد قال أخبرنا أبوعبدالله محمدبن الهیصم قال حدثنا ابوالنضر محمد بن علی الطالقانی قال حدثنا ابوسهل محمدبن علی بن الاشعث الانماری...». برگ a42.
20. طحیری در انتهای نقل قول های خود از ابو سهل انماری نوشته است:«و هذه الأحادیث کلها مکتوبة علی وجهها فی کتاب فیه ما فیه لشیخ أبی سهل رحمة الله علیه، الا أنه لم یکن عندی اسنادها، و وجدت أسنادها فیما أجاز لی الشیخان أبوعبدالله محمد بن علی و الشیخ أبوالقاسم عبدالله بن محمشاذ، رویتها عنمها لأکون قد جمعت بین ذکر المشایخ...». المبانی لنظم المعانی، ص 16. این عبارت به نحوی متضمن زنده بودن انماری در زمان تألیف کتاب المبانی یعنی سال 425 است که البته کمی بعید می نماید. ابوعبدالله محمد بن علی مذکور در این خبر نیز ابوعبدالله محمد بن هیصم است که در جایی دیگر به تفصیل ادلّه آن را بازگفته ام: محمد کاظم رحمتی، زین الفتی و مؤلف آن، ص 40. کلود ژیلیو در مقاله خود درباره کتاب المبانی نتوانسته است هویت درست ابوعبدالله محمد بن علی را بشناسد و این فرد را ابوعبدالله محمد بن علی بن حسن خبازی (متوفی محرم 449) معرفی کرده است. ر.ک: C. Gilliot, op.cit, pp.20-22. نکته بارزی که می توانست مانع چنین خطایی شود، گفته های مؤلف کتاب المبانی در آغاز کتاب خود است، مبنی بر اینکه تألیف کتاب المبانی را در اول شعبان 425 آغاز کرده است. با این حال در چند مورد از ابوعبدالله محمد بن علی با عبارت ترضیه یاد کرده است: «أخبرنا الشیخ الأمام أبوعبدالله محمدبن علی رضی الله عنه»، المبانی، ص 17 ؛ «أخبرنا الشیخ ابوعبدالله محمد بن علی رحمه الله»، المبانی، ص 53 احتمال آنکه عبارت های ترضیه افزوده کاتب نسخه باشد نیز منتفی است. در اولین مورد از این موارد، مؤلف کتاب المبانی (ص 8) عبارت بلند «رضی الله عنه و أرضاه و جعل الجنة متقلبه و مأواه» در ترضیه استادش آورده که نشانگر آن است این استاد وی در هنگام تالیف کتاب وفات کرده است. بنابراین این فرد نمی تواند ابوعبدالله محمدبن علی بن حسن خبازی (متوفی 449 ق) باشد که سالها بعد از تألیف کتاب مبانی درگذشته است. همچنین مؤلف کتاب المبانی کتاب خود را در دوران کمال و اواخر عمر تالیف کرده، زیرا در آغاز کتاب به تفصیل از آثار خود که در علوم قرآنی و تفسیر تالیف کرده، چنین یاد کرده است: «و لعمری قد کنت شرعت فی باب الظاهر بکتب ألفّتها فی فنونه، و أوردت فی کل واحد منها ما هو الألیق فیه من غزیره و عیونه و کنت أشرت فی بعضها الی احتیاج طالب هذا الباب الی کتاب أستخرجه فیه، و وعدته استخراج ذلک بمصادره و مبانیه، و أحببت بعد ذلک أن أشرع فی إنجاز ما وعدت. و الوفاء بما عهدت، فقد قیل: أنجز حر ما وعد. بکتاب أؤلفه فی معانیه، و الابانة عن أسانیده و مبانیه، و أخدم کتاب الله تعالی خدمة قَلَّ فیها المشارکون، و کثر لها التارکون، و ابتدأت بالأخذ فی تألیفه، و استخراجه یوم الأحد غرة شعبان سنة 425...و لکل فصل من هذه الفصول کتب و مقالات اختصرناها فی کتابنا هذا. و من أراد الابلاغ فیها فعلیه بکتبنا المؤلفة فی کل باب منها فان الائمة الماضین رحمة الله علهیم قد بالغوا فیها...». المبانی، ص 6 7. همچنین درباره دیگر کتاب های طحیری بنگرید به: المبانی، ص 116، 172.
21. این ارجاع به ابوسهل انماری می تواند نشانی از این باشد که ابوسهل انماری شیوه ای مشابه در کتاب فیه ما فیه داشته، خاصه با تصریحی که اندرابی در آغاز کتاب خود (برگ b1) بر عدم ذکر نظر خود و تاکید بر نقل قول از آثار مورد اعتماد در کتاب الایضاح دارد.
22. برای نمونه بنگرید به: احمد بن الحسین بن مهران، المبسوط فی القراأت العشر، تحقیق سبیع حمزة حاکمی (دمشق، 1401 / 1980)، ص 8 85 .
23. اندرابی در برگ a3 بعد از ذکر باب 53 ، می نویسد:« فذلک ثلاثة و خمسون بابا منها ما یشتمل علی فصل و منها ما یشتمل علی فصلین و منها ما یشتمل علی ثلاثة فصول أو اربعة أو خمسة أو أکثر و سیأتی شرح جمیع ذلک مع ما للقاری من الفایدة فی محل باب ثم یأتی من بعد ذلک ذکر اختلاف القراء فی الحرف التی اختلفوا فیها من حروف القرآن مع شرح مذاهبهم فیها و اختلاف الروایات عنهم فی کل حرف سورة بعد سورة من فاتحة الکتاب الی خاتمه ان شاء الله، أسال الله تعالی التوفیق للصواب و العصمة من الزلل فی القول و العمل و علیه تکلانی و الیه انیب».
24. این شیوه را نخستین بار ابوبکر احمد بن موسی مشهور به ابن مجاهد (متوفی 324ق) در تألیف کتاب السبعة فی القراءات، به کار برده و پس از او ابوبکر احمد بن حسین بن مهران (متوفی 381ق) در دو کتاب الغایة فی القراءات العشر و المبسوط فی القراءات العشر در این موضوع به همان شیوه، تألیف کرده است. تفاوت این کتابها در افزودن یا کاستن قراءات برخی از قراء است. برای گزارشی از آثار تالیف شده در این باب بنگرید به: محمد بن محمد مشهور به ابن جزری، النشر فی القراءات العشر، ج 1، ص 34 35، 58 98؛ نبیل بن محمد ابراهیم آل اسماعیل، علم القراءات: نشأته، أطواره، أثره فی العلوم الشرعیة (ریاض، 1419ق)، ص 107 157.
25. اندرابی، الایضاح، برگ-b a205. احادیث در فضل ختم قرآن را از «باب فی فضل ختم القرآن» کتاب فضائل القرآن ابوعبید (تحقیق مروان العطیة، محسن خرابة و وفاء تقی الدین، دمشق بیروت 1415 / 1995)، ص 107 110 نقل کرده است. متن احادیثی که از کتاب فضائل القرآن ابوسعد نقل شده، چنین است: «أخبرنا الأستاذ الزاهد ابوعمرو محمد بن یحیی بن الحسن رحمه الله قال حدثنا ابوسعد احمد بن ابراهیم حدثنا ابوعبدالله احمد بن العباس بن حمزة قال حدثنا احمد بن یحیی الصوفی الکوفی قال حدثنا زید بن حباب قال حدثنا صالح المزی عن قتاده عن زرارة بن أوفی عن ابن عباس أن رجلاً قال یا رسول الله أیّ الأعمال أفضل؟ قال علیک بالحال المرتحل. قیل یا رسول الله و ما الحال المرتحل؟ قال صاحل القرآن / b204/ نصرت فی أوله حتی بلغ آخره و نصرت فی آخره حتی یبلغ أوله کما أجل ارتحل و أخبرنا ابوعمرو قال حدثنا ابوسعد قال حدثنا مؤمل بن الحسن بن عیسی قال حدثنا عثمان بن سعید الدارمی قال حدثنا ابراهیم بن ابی سوید النصری قال صالح المزی قال حدثنا قتادة عن زرارة بن ابی أوفی عن ابن عباس أنّ رجلاً قام الی النبی صلی الله علیه فقال یا رسول الله أی الأعمال أحبّ الی الله؟ قال: الحال المرتحل. قال: و ما الحال المرتحل؟ قال: فتح القرآن و ختمه صاحب القرآن، نصرت من اوله الی آخره و من آخره الی اوله کما حل ارتحل». برگ a 205. «أخبرنا ابوعمرو محمد بن یحیی رحمه الله قال أخبرنا ابوسعید احمد بن محمد بن ابراهیم قال حدثنا ابواحمد محمد بن یاسین بن النصر قال اخبرنا محمد بن یحیی الزیادی قال حدثنا ابونعیم قال حدثنا سفیان عن منصور عن مجاهد قال بلغنی أنَّ الرحمة تنزل عند ختم القرآن. أخبرنا ابوعمرو قال أخبرنا ابوسعید قال حدثنا ابواحمد قال حدثنا احمد...حدثنا محمد بن یوسف قال حدثنا سفیان عن الاعمش عن ابراهیم قال من ختم القرآن لیلة صلت علیه الملائکة حتی یصبح و من ختمه نهارا صلت علیه الملائکة حتی تمسی». برگ b205.
26. برای وصفی از میکروفیلم نسخه در کتابخانه مرحوم سید عبدالعزیز طباطبائی (قم) بنگرید به: محمود طیار مراغه ای، فهرست نسخه های عکسی و میکروفیلم های کتابخانه محقق طباطبائی قدس سره، المحقق الطباطبائی فی ذکراه السنویة الاولی (قم، 1417)، ج 3، ص 1448 1449. عنوان کتاب الایضاح فی القراءات، الایضاح فی القرآن آمده که به احتمال قوی، خطای چاپی باشد. در صفحه 1467 نیز نام اندرابی که کاتب نسخه کهن کتاب فی قوارع القرآن است به خطا، ابوعبدالله احمدبن عمرو الاندرانی آمده است.
27. بخشی از گزارش حاضر درباره اندرابی و کتاب الایضاح را از مقاله پربار احمد نصیف جنابی که نخست به صورت مقاله ای جداگانه و سپس به عنوان مقدمه بخشی از کتاب الایضاح که جنابی تصحیح کرده برگرفته ام.ر.ک: احمد نصیف جنابی، «الایضاح فی القراءات»، معهد المخطوطات العربیه (المجلد 29) الجزء الاول 1405 ق / 1985، ص 219 252؛ المجمع العلمی العراقی، الجزء الثالث (المجلد، 36) (1406 ق / 1985) ص 201 235؛ احمدبن ابی عمر اندرابی، قرائات القراء المعروفین بروایات الرواة المشهورین، بیروت، چاپ اوّل 1405 و چاپ دوم 1407 ق / 1986 م، ص 13 34.
28. در مورد وی ر. ک: سمعانی، الانساب، ج 5، ص 194؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج 5 ، ص 450 - 451.
29. احمد بن علی خطیب بغدادی، تاریخ مدینة السلام، تحقیق بشار عواد معروف (بیروت، 1422ق / 2001م)، ج 15، ص 62 ؛ ابومزاحم کتابی به نام مذاهب اهل العلم فی أخذهم بالسماع نیز داشته که ابویعلی حنبلی (متوفی 526 ق) در طبقات الحنابله، تحقیق محمد حامد الفقی (قاهره، 1371 / 1952)، ج 1، ص 176 نقلی از آن آورده است.
30. غایة النهایة، ج 1، ص 210.
31. درباره حرمی ر. ک: الذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج 10، ص 711؛ همو، سیراعلام النبلاء، ج 19، ص 202.
32. درباره وی ر. ک: الفارسی، المنتخب من السیاق، ص 364؛ سمعانی، الانساب، «ذیل بحیری» ؛ الذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج 18، ص 103 - 104.
33. درباره وی بنگرید به الفارسی، المنتخب من السیاق، ص 481؛ محمد بن عبدالغنی بغدادی مشهور به ابن نقطه (متوفی 629ق)، تکملة الاکمال، تحقیق عبدالقیوم عبدرب النبی (مکه، 1408)، ج 1، ص 370 371. درباره خاندان بحیری مراجعه شود به:
Richard W. Bulliet, The Patricians of Nishapur: A Study in Medieval Islamic Social History (Harvard University Press, Cambridge 1972), pp.192-200;
تکملة الاکمال، ج 1، ص 371 374.
34. غایة النهایة، ج 1، ص 578 .
35. غایة النهایة، ج 1، ص 575 . برای شرح حال فارسی همچنین ر. ک: المنتخب من السیاق، ص 575 .
36. درباره ابن مهران بنگرید به: الذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج 8، ص 515 516 به نقل از حاکم نیشابوری و کتاب تاریخ النیسابور او؛ مدخل «ابن مهران» در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، نوشته آقای احمد پاکتچی، ج 4، ص 711 713. مهمترین تألیفات ابن مهران در قراءات دو کتاب به نام های المبسوط فی القراءات العشر، تصحیح سبیع حمزة حکیمی (دمشق 1401ق / 1980) و الغایة فی القراءات العشر به کوشش الجانباز (ریاض 1985م) است.
37. اندرابی، قراءات القراء المعروفین، ص 41. اندرابی در موارد متعددی به قرائت های مختلف قرآن که نزد فارسی خوانده اشاره کرده است. همو، همان، ص 52 ، 54، 56 ، 57 ، 66 ، 67 ، 69 ، 70، 78، 79، 84 ، 85 88 ، 89 90، 96 99، 102 104، 110 114، 121 126، 135، 138، 148، 151.
38. در باره این فقیه ر.ک: الفارسی، المنتخب من السیاق، ص 42 43. اگر قید رحمة الله علیه در نسخه افزوده کاتب نباشد، زمان نگارش کتاب الایضاح بعد از فوت حیری است. حیری منسوب به محله حیره نیشابور است، ر. ک: یاقوت، معجم البلدان، ج 2، ص 331. در الاربعون حدیثا منتجب الدین رازی (ص 79) از وی با عنوان الحیری الکرامی یاد شده است. درباره فرزند وی بنگرید به: اکمال الکمال، ج 5 ، ص 278.
39. درباره وی بنگرید به: الفارسی، المنتخب من السیاق، ص 40.
40. المنتخب من السیاق، ص 708.
41. تاریخ وفات طحیری بر اساس نسخه کهن فی قوارع القرآن تألیف ابوعمرو خوری است که اندرابی کتابت کرده است. اندرابی در چند جا از طحیری با قید خداوند وی را رحمت کند، یاد کرده که دلالت بر وفات طحیری دارد. ر.ک: محمد کاظم رحمتی، «زین الفتی و مؤلف آن»، آینه پژوهش، ص 49 50 ، پی نوشت 48. در هر حال از حیات طحیری تا اول شعبان 425 (زمان تألیف کتاب المبانی لنظم المعانی) یقین داریم. ر.ک: المبانی لنظم المعانی، چاپ شده در مقدمتان فی علوم القرآن، تحقیق آرتور جفری (قاهره، 1392ق / 1972م)، ص 6. نکته دیگری که می تواند اساسی برای تعیین حدود تاریخ وفات طحیری قرار گیرد، تاریخ درگذشت استادان شناخته شده اوست. طحیری در کتاب زین الفتی از ابوبکر محمد بن اسحق بن محمشاذ (متوفی 421ق ؛ ج 1، ص 155، 269، 318)، ابوعمرو محمد بن یحیی خوری (متوفی 426ق)، عبدالله بن احمد بن نصر بن شهاب بری (متوفی 425 ق؛ ج 2، ص 401) نقل حدیث کرده است. آخرین فرد شناخته شده که طحیری از او نقل حدیث کرده، ابوالحسن علی بن محمد بن عبید الله فارسی (متوفی 431؛ ج 2، ص 212، 367) است. در هر حال تاریخ 429 ق کاملاً پذیرفتنی است. گفتنی است که ارجات ما به کتاب زین الفتی، به چاپ تلخیص شده از آن به نام العسل المصفی فی تهذیب زین الفتی به تحقیق آقای محمد باقر محمودی (قم، 1418ق) و در مواردی به نسخه خطی این کتاب است.
42. برای بحثی از محتوای بخش چاپ شده کتاب المبانی و اهمیت آن بنگرید به:
Vincent Cornell,"Ilm al-Quran in al-Andulus: the Tafsir al-muharrar in the Works of three authors," Jusur (Los Angeles, Univ. of California), 2(1986), pp.63-81.
تنها اشکال مقاله فوق، اندلسی دانستن مؤلف کتاب المبانی است. متأثر از گفته آرتور جفری در مقدمه کتاب المبانی (ص 3 4) در معرفی سبک محلی اندلسی عربی کتاب المبانی، کورنل (ص 66) نوشته است: «بررسی سبک ادبی استفاده شده در متن (کتاب المبانی) آشکار کننده ظرافت نسبی واژگان پخته ای است که متأثر از عناصر گویشی اندلسی یا مغربی است». زیزو به درستی اشاره کرده که منشاء این گمان، خط کتابت شده تنها نسخه باقی مانده از کتاب المبانی است که به خط مغربی باقی مانده است.
Zysow,op.cit, p.578, n.6.
43. سمعانی، الانساب، ج 1، ص 411 412؛ الذهبی، تاریخ الاسلام، ج 9، ص 124.
44. درباره شرح حال خوری بنگرید به: المنتخب من السیاق، ص 38 ؛ عبدالقادر بن محمد القرشی، الجواهر المضیئة فی طبقات الحنفیه، تحقیق عبدالفتاح محمد الحلو (ریاض، 1413ق)، ج 3، ص 392 393؛ الذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج 9، ص 521 . در تصحیح کتاب قرشی لقب خوری به جوزی تصحیف شده است. فارسی در اشاره به علائق حدیثی خوری نوشته است: «محب للحدیث و أهله،...عارف برسوم الحدیث و سننه، صحیح النسخ، کثیر الأصول، قلیل الخلاف مع المخالف و الموافق، مفید أصحاب أبی حنیفة». نکته جالب توجه در زندگی خوری ارتباط وی با کرامیان نیشابور است. فارسی در شرح حال ابوبکر محمد بن اسحاق بن محمشاذ (متوفی 421ق)، فقیه و عالم نامور کرامی اشاره کرده که خوری مدتی مستملی او در مجلس املاء وی بوده که در شط الوادی به سال 405 منعقد شده بود. المنتخب من السیاق، ص 13 14.
45. کتاب فی قوارع القرآن با وجود کمی حجم، اهمیت فراوانی به واسطه نقل قول هایی متعدد از آثار کهن تر دارد. آثاری که خوری در کتاب خود به نام آنها تصریح کرده، چنین است: مسند حسن بن سفیان به روایت ابوعمرو محمد بن احمد بن حمدان فقیه که خوری در ذی حجه 370 ق نزد ابوعمرو، مسند حسن بن سفیان را سماع کرده است (ص 83 84). [درباره ابوعمرو نیشابوری بنگرید به: الخلیلی، الارشاد فی معرفة علماء الحدیث، ج 3، 850 ؛ الذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج 8 ، ص 431 432 به نقل از تاریخ نیشابور حاکم نیشابوری. حاکم به سال سماع مسند حسن بن سفیان توسط ابوعمرو اشاره کرده که البته سال یاد شده تصحیف است ] ؛ عبادة یوم و لیلة از عالم کرامی احمد بن محمد بن یحیی سلمی دهان. خوری این کتاب را به روایت دیگر عالم کرامی ابومحمد عبدالرحمان بن محمد بن محبور (در متن به خطا محبوب) به اجازه روایت کرده است (فیما أجاز لنا)(ص 58 59 ، 63 64)؛ فضائل القرآن و معالمه از ابوالحسین محمد بن محمد بن یعقوب حجاجی (متوفی 368)(ص 99 100)؛ فضائل الفاطمة از ابوالقاسم عبدالله بن محمد بن عبدالعزیز المنیعی (متوفی 317)(ص 61)؛ کتاب المذهب ابوعبدالله محمد بن کرام (متوفی 255)(ص 55 56 [درباره کتاب المذهب ابن کرام همچنین بنگرید به: محمد رضا شفیعی کدکنی، «چهره دیگر محمد بن کرام سجستانی»، ص 88 89])؛ تفسیر جعفر بن درستویه فارسی به روایت ابومحمد حامد بن احمد بن جعفر بن بسطام طحیری (ص 54)؛ تفسیر عبدالله بن جراح قهستانی (ص 53 54)؛ تفسیر هشام بن عبید الله رازی (ص 75 76)؛ جامع ابو یحیی عیسی بن احمد عسقلانی (متوفی 268) (ص 75)؛ تفسیر ابوداود خفاف (ص 61 63 ، 77 78)؛ مسند ابوالحسن احمد بن عبید صفار (متوفی 352) از بخش مسند معاذ بن جبل (ص 55). خوری به اجازه مسند صفار را به روایت ابوالحسن علی بن احمد بن عبدان اهوازی (متوفی 425) روایت کرده است (فیما أجاز لنا)؛ مستدرک علی الصحیحین حاکم نیشابوری (متوفی 405) به اجازه از خود او (و فیما أجاز لنا ابوعبدالله الحافظ) (ص 30، 39، 42 44، 46، 51 ، 67 68، 81 82 (أخبرنا ابوعبدالله محمد بن عبدالله الحافظ قراءة علیه)، ص 85 (حدثنا ابوعبدالله الحافظ املاءً)، ص 88؛ نزول القرآن محمد بن اسحاق بن خزیمه (ص 38 39، 59 60)؛ معرفة الصحابه از ابوبکر محمد بن عبدالله جوزقی (؟) (ص 43)؛ المتفق (ص 37، 81) از ابوبکر جوزقی (متوفی 388)[ برای شرح حال جوزقی بنگرید به: الذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج 8 ، ص 640 641 ؛ همو، سیر اعلام النبلاء، ج 16، ص 493 495 به نقل از تاریخ نیشابور حاکم]. در موارد دیگر نیز خوری گرچه به نام منبع خود اشاره نکرده، اما می توانیم مآخذ وی در نقل احادیث را شناسایی کنیم. از این موارد مسند ابوعوانه یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم (متوفی 316) را می توان ذکر کرد(ص 54 55) که خوری مسند ابوعوانه را به کتابت از ابوبکر محمد بن ابراهیم بن عبدالله اسفراینی و ابوالقاسم عبدالحمید بن احمد بن محمد واعظ (و هو متحمل الاجازة) از ابوعوانه در ثبت خود داشته است. مسند ابوعوانه از متون حدیثی رایج در خراسان بزرگ بوده و در غالب متون تالیف شده در آن منطقه از آن نقل روایت شده است. برای نمونه بنگرید به: المنتخب من السیاق، ص 64 ، 203، 356، 454، 500 501 ، 513، 526 ، 543 ، (و سمع مسند أبی عوانة [عن [البحیری)، 677 (بالغ فی سماع الحدیث و طاف علی مشایخنا العصریین مثل عبدالحمید البحیری فسمع منه مسند ابی عوانة)، 698؛ مدخل «ابوعوانه اسفراینی» در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 6، ص 78 به قلم آقای محمد رضا ناجی. درباره عبدالحمید بن عبدالرحمن بن محمد بحیری (متوفی 469 ق) راوی مهم مسند ابوعوانة بنگرید به: المنتخب من السیاق، ص 526 ؛ الذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج 10، 280 (روی مسند أبی عوانة عن أبی نعیم الاسفراینی...قرأ علیه ابوالمظفر السمعانی جمیع مسند ابی عوانة). یکی از مشایخ ابوعمرو خوری، ابوعبدالرحمن محمد بن محمد بن عبدالرحمن بن محمد بن محبور دهان (زنده در 403 ق) است. پدر وی ابوالفرج عبدالرحمن بن محمد بن محبور (متوفی 388 ق) از مشایخ حاکم نیشابوری است (الذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج 8 ، ص 257) فارسی (المنتخب من السیاق، ص 16 17) شرح حال فرزند او (ابوعبدالرحمن محمد بن محمد) آورده و گفته که پدر وی از آخرین باقی ماندگان اصحاب محمد بن کرام بوده است (و أبوه کان [من ] بقیة أصحاب أبی عبدالله). نام نیای او یعنی محبور در اغلب موارد به محبوب تصحیف شده است. برای نمونه بنگرید به: فی قوارع القرآن، ص 45، 58 ؛ المنتخب من السیاق، ص 304، 326، 451.
46. فارسی از فرزند وی ابوعبدالله محمدبن یحیی (متوفی 453 ق) نیز نام برده است. المنتخب من السیاق، ص 39.
47. در مورد وی ر. ک: المنتخب من السیاق، ص 54 55 .
48. احمد نصیف جنابی، الایضاح فی القراءآت، ص 217.
49. بنگرید به : الباعث الحثیث شرح اختصار علوم الحدیث، ص 133.
50. برای گزارشی از زندگی و آثار ابوعبید بنگرید به: مدخل ابوعبید «قاسم بن سلام»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 5 ، ص 703 711، خاصه ص 706 به قلم آقای احمد پاکتچی. از کتاب فضائل القرآن ابوعبید چندین چاپ در دست است.
51. درباره شرح حال حیری بنگرید به: المنتخب من السیاق، ص 42 43؛ الذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج 10، ص 22 23. ذهبی، همانگونه که بشار عواد معروف متذکر شده، شرح حال حیری را از کتاب السیاق اخذ کرده است.
52. طریق اندرابی چنین است:« أخبرنا ابوبکر محمد بن عبدالعزیز الحیری (متوفی 451 ق) قراة علیه رحمه الله قال أخبرنا ابونصر عبدالله بن احمد بن عبدان قال حدثنا ابوعبدالله احمد بن ابان بن محمد بن ابان الشاردینی قال حدثنا ابومنصور نصر بن داود بن لهوق قال حدثنا ابوعبید القاسم بن سلام...». الایضاح فی القراأت، برگ های b3، a20 b20. این سلسله سند افتادگی دارد. در کتاب دیگر اندرابی، فضائل القرآن و اهله و اخلاقهم، طریق کامل انداربی در روایت از کتاب فضائل القرآن ابوعبید چنین آمده است:«أخبرنا أبوبکر محمد بن عبدالعزیز الحیری، قرأة علیه رحمه الله قال أخبرنا ابونصر عبید الله بن احمد قال حدثنی أبی أبوبکر أحمد بن عبدان بن محمد بن أبان بن عبدون قال حدثنی أبوبکر أحمد الشاردینی قال حدثنا أبومنصور نصر بن داود بن لهوق قال حدثنا أبوعبید القاسم بن سلام...». ص 207 208.
53. الایضاح، برگ a64 . اندرابی در اثر دیگر خود، فضائل القرآن و اهله و اخلاقهم نیز در اکثر موارد سلسله سند خود در روایت از کتاب ابوعبید را حذف کرده و تنها در یک مورد سلسله روایت را به طور کامل آورده است. ر.ک: اندرابی، «فضائل القرآن و اهله و اخلاقهم»، تحقیق احمد نصیف الجنابی، مجلة المجمع العلمی العراقی، الجزء الرابع، مجلد 38 (ربیع الثانی 1408 / کانون الاول 1997)، ص 190 231.
54. کتاب فیه ما فیه همچنین مورد استفاده طحیری در المبانی لنظم المعانی و زین الفتی فی تفسیر سورة هل اتی نیز بوده است. نقل قول هایی که از کتاب فیه ما فیه در کتاب زین الفتی آمده که به جز یک مورد به همان شکل در کتاب المبانی نیز نقل شده است. این نقل قول ها در بحث از ترتیب نزول سوره های قرآن است. فهرست این موارد چنین است: 1 «و قد ذکره الشیخ ابوسهل محمد بن محمد بن علی الطالقانی الانماری رحمه الله فی کتاب فیه ما فیه أخبرنا عنه الشیخ ابوالقاسم عبدالله بن محمشاذ بهراة رحمه الله قال أخبرنی الشیخ ابوسهل الانماری اجازة قال أخبرنا الفضل بن عبدالله بن مسعود الیشکری ثم الهروی قال حدثنا عبدالله بن مالک بن سلیمان عن أبیه فی نزول القرآن قال وجدته مکتوبا عند سعید بن سالم فسألته فقال لی لم اسمعه ولکنه وجدته مکتوبا عند بعض اهل المدینة فکتبته (زین الفتی، برگ های a15 a16. این خبر از بخش غیر موجود کتاب فیه ما فیه) است. 2 «و الذی یدل علی انّها مدنیة النزول (اَیْ سورة هل اتی) حدیث ذکره الشیخ ابوسهل الانماری رحمه الله فی کتاب فیه ما فیه أخبرنا الشیخ عبدالله بن محمشاذ رحمه الله بهراة قال أجازلی الشیخ ابوسهل محمد بن محمد بن علی الأنماری رحمه الله علی یدی أخی أبی عبدالله احمد بن محمشاذ بکتاب فیه ما فیه قال...»(همان، برگ های b16 a17). این خبر در المبانی، ص 8 10 نقل شده است. 3 «أخبرنا الشیخ ابوعبدالله محمد بن الهیصم رحمه الله قال أخبرنا ابوالنصر محمد بن علی الطالقانی قال حدثنا ابوسهل الانماری قال حدثنا محمد بن حاتم الجوزجانی...»(زین الفتی، برگ های a18 b19). طحیری (المبانی، ص 13 16) نیز این خبر را نقل کرده است. 4 یک توضیح لغوی در زین الفتی، برگ b48 نیز از ابوسهل نقل شده است. اندرابی نیز در کتاب الایضاح فی القراأت (برگ هایa27 b28، a42 a44، b49، b100) از این کتاب ابوسهل نقل قول کرده است. همچنین ثعلبی به یک واسطه تفسیر ابوبکر عبدالرحمن بن کیسان اصم بصری (متوفی 200ق) و غریب القرآن سعید بن مسعدة مجاشعی مشهور به اخفش (متوفی 215ق) به روایت انماری نقل کرده است. ر.ک: احمد بن محمد بن ابراهیم الثعلبی، الکشف و البیان، ج 1 ص 82 ، 84 85 . در تفسیری فارسی که سال ها پیش آقای محمد روشن نیز به چاپ رسانده اند، چند نقل قول فارسی از ابو سهل انماری نقل شده است. ر.ک: بخشی از تفسیری کهن (تهران، 1351ش)، ص 11، 57 ، 61 ، 68 ، 88 ، 93، 94. برای بحثی از ابوسهل انماری و کتاب فیه ما فیه همچنین بنگرید به: C.Gilliot,"Les Sciences," pp.23-30. حسکانی نیز در بحث از شأن نزول سوره انسان (شواهد التنزیل، ج 2 ص 393 415) درباره نزول سوره انسان در مکه به نقل از تفسیر فقیه و مفسر کرامی ابوالقاسم عبدالله بن محمشاذ بن اسحاق از کتاب فیه ما فیه انماری مطلبی درباره شأن نزول سوره های قرآن نقل کرده است که در کتاب المبانی و زین الفتی تفصیل این روایت آمده است. (شواهد التنزیل، ج 2، ص 411 412) ابن طاووس در کتاب المجتنی من دعاء المجتبی، تحقیق صفاء الدین بصری (مشهد، 1413ق / 1993م) ص 89 92 روایت بلندی از کتاب العملیات الموصلة الی رب الأرضین و السماوات تالیف ابوالفضل یوسف بن محمد بن احمد خوارزمی نقل کرده که به نظر می رسد خوارزمی این روایت را از کتاب فیه ما فیه اخذ کرده باشد. نام ابوسهل انماری در نقل ابن طاووس به ابوسهل محمدبن محمد بن الاشعث انصاری تصحیف شده است. همچنین درباره کتاب العملیات الموصلة ر.ک: اتان کلبرگ، کتابخانه ابن طاووس، ص 187. فان اس از یکی از مشایخ ابوحنیفة محمد بن عبدالوهاب حنفی مؤلف تفسیر الفصول را ابوسهل محمدبن اشعث نام برده که ظاهرا وی همان ابوسهل انماری مؤلف کتاب فیه ما فیه است. فان اس، «متونی درباره کرامیه»، ص 69 .
55. ر.ک: الاباطیل و المناکیر و الصحاح و المشاهیر (بنارس 1404ق / 1983م) تحقیق عبدالرحمن بن عبدالجبار الفریوائی، ج 2، ص 238.
56. درباره شرح حال جوری ر.ک: الذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، تحقیق بشار عواد معروف، (بیروت، 1424)، ج 8 ، ص 541 542 ؛ همو، سیر اعلام النبلاء، ج 16 ص 430. ذهبی شرح حال جوری را از تاریخ نیشابور حاکم نیشابوری اخذ کرده است. کتاب تاریخ النیسابور یکی از منابع مهم ذهبی در تاریخ الاسلام و سیر اعلام النبلاء بوده است.
57. الایضاح فی القراأت، برگ های a3 b3، a-b9، b37 a38، b39، b40، b62، a64، b64، b204 a205، b205. سلسله سندی که اندرابی در برگ a3 آورده به خوبی دلالت بر بهره گرفتن وی از کتاب جوری دلالت دارد (أخبرنا ابوعمرو محمد بن یحیی بن الحسن رحمه الله قال أخبرنا ابوسعید احمد بن محمد بن ابراهیم قراة علیه). همچنین بنگرید به محمد کاظم رحمتی، «زین الفتی و مؤلف آن»، آینه پژوهش، شماره 88 (مهر آبان 1383)، ص 47 48، پی نوشت 27.
59. احمد بن ابی عمر الاندرابی، «فضائل القرآن و اهله و اخلاقهم»، تحقیق احمد نصیف جنابی، مجلة المجمع العلمی العراقی، الجزء الرابع، مجلد 38 (ربیع الثانی 1408ق / کانون الاول 1987م)، ص 206، 207.
60. ابوعمرو محمد بن یحیی بن الحسن الخوری، فی قوارع القرآن، تحقیق قاسم النوری (مشهد، 1410ق)، ص 29، 32، 37، 40، 41، 43، 44، 69 ، 86 ، 89 ، 93. درباره شرح حال ابوحاتم بنگرید به: خلیل بن عبدالله القزوینی، الارشاد فی معرفة علماء الحدیث، تحقیق محمد سعید بن عمر ادریس (ریاض، 1409ق / 1989م)، ج 3، ص 836 837 .
61. فی قوارع القرآن، ص 30، 87 ، 93. درباره وی بنگرید به: الخلیلی، همان، ج 3، ص 831 833 .
62. فی قوارع القرآن، ص 79. درباره وی بنگرید به: الخلیلی، ج 3، ص 834 835 .
63. فی قوارع القرآن، ص 64، 80 .
64. فی قوراع القرآن، ص 65 ، 82 .
65. درباره وی بنگرید به: الخلیلی، الارشاد فی معرفة علماء الحدیث، ج 3، ص 828 830.
66. فی قوراع القرآن، ص 64 .
67. خطیب البغدادی، تاریخ مدینة السلام، ج 2، ص 541 - 542 . همچنین بنگرید به توضیحات بشار عواد در صفحه 542، پاورقی 1. نسفی در شرح حال یکی از شاگردان وی در کتاب القند فی ذکر علماء سمرقند به دیگر آثارش اشاره کرده است. درباره کتاب القند فی ذکر علماء سمرقند که بر اساس دو نسخه موجود از آن به چاپ رسیده، این مطلب را باید متذکر شد که نسخه کتابخانه ملی پاریس (6284) منتخبی از کتاب القند فی معرفة علماء سمرقند به قلم شاگرد نسفی به نام محمد بن عبد الجلیل سمرقندی است. نسخه دیگر کتاب که در کتابخانه سلیمانیه استانبول (طرخان ولیدی سلطان 70) موجود است نیز احتمالاً نسخه ای دیگر از همان متن منتخب باشد. در هر حال متن کتاب از آغاز افتادگی دارد و اگر آن را با ساختار کلی کتابهایی که در تاریخ شهرهای اسلامی نوشته شده است، مقایسه کنیم به سهولت درمی یابیم که در تحریر اصلی و اوّلیه کتاب، اطلاعاتی درباره فضائل سمرقند و فتح آن وجود داشته که مصحح محترم به این مطلب هیچ اشاره ای نکرده اند. شگفت آنکه در یک جای کتاب به بودن این بخش در نسخه تصریح شده است. ر.ک: نجم الدین عمر بن محمد، القند فی ذکر علماء سمرقند، تحقیق یوسف الهادی (تهران، 1420ق/ 1999م)، ص 109 که در شرح حال بُرد مولی انس بن مالک گفته است: «حدیثه مر فی أول الکتاب فی فضل سمرقند». برای بحثی از دونسخه کتاب القند بنگرید به :
J. Weinberger," The Authorship of Two Twelfth Century Transoxanian Biographical Dictionaries," Arabica ×××III(1986), pp.369-381.
68. «قال الشیخ ابوالفضل محمدبن جعفر الخزاعی رحمه الله». الایضاح، نسخه خطی برگ های b66 a67، a69 b69، a70، b70، a99، a.122. در یک مورد اندرابی به هنگام نقل از خزاعی می گوید« و قرأت فیما ذکر الشیخ الامام ابوالفضل محمد بن جعفر بن محمد الخزاعی رحمه الله». الایضاح، برگ های a75 b75. نجم الدین عمر بن محمد نسفی (متوفی 537 ق) در کتاب القند فی ذکر علماء سمرقند، ص 75 شرح حال یکی از شاگردان خزاعی را آورده و گفته وی از خزاعی جمله آثارش از جمله الواضح، المنتهی، الابانة و المقلد را سماع کرده است.
69. درباره رازی بنگرید به: المنتخب من السیاق، ص 478 479؛ القند فی ذکر علماء سمرقند، ص 362؛ الذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج 10، ص 48 50 .
70. حاکم نیشابوری، تاریخ نیشابور، نقل شده در الذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج 8 ، ص 516 و همو، طبقات القراء، تحقیق احمد خان (ریاض 1418)، ج 1، ص 439. ذهبی نیز در ادامه سخن حاکم به سماع کتاب الغایة ابن مهران از مشایخ خود اشاره کرده است. برای نکات دیگر درباره ابن مهران همچنین بنگرید به: ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج 6 ، ص 96، ج 25، ص 229 230، ج 56 ، ص 120، ج 65 ، ص 356 که سلسله اسناد برخی از طرق قرائت ابن مهران را نقل کرده است. ابن عساکر (ج 64، ص 43 44) در شرح حال عالم نیشابوری ابوعمرو یحیی بن احمد بن محمد نیشابوری (متوفی 383 ق) اشاره کرده که وی در تمام مسافرت های ابن مهران همراه او بوده است.
70. همچنین بنگرید به: مدخل ابن مهران در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 4، ص 711 713 نوشته آقای احمد پاکتچی، سمعانی، الانساب ج 5، «مهرانی)، ص 412 413.
71. احمد بن ابی عمر الاندرابی، قراءات القراء المعروفین بروایات الرواة المشهورین، تحقیق احمد نصیف الجنابی (بیروت، 1407 / 1986)، ص 41، 70، 78، 79، 84 87 و موارد دیگر.
72. برای مناقشه در این باره ر.ک: احمد نصیف الجنابی، الدراسات اللغویة و النحویة فی مصر منذ نشأتها حتی نهایة القرن الرابع الهجری، ص 658 به بعد.
73. آثار قرآنی تاکنون شناخته شده از کرامیه قابل توجه است. تفسیر کهنی از اوایل قرن پنجم و تألیف ابوحنیفه عبدالوهاب بن محمد حنفی / حنیفی به نام الفصول از حیث آگاهی های خاص درباب عرفان کرامیه و اقوال محمد بن کرام، اهمیت ویژه دارد. خوشبختانه از این تفسیر بخش قابل ملاحظه ای باقی مانده است. آقای محمد رضا شفیعی کدکنی گزارش جالب و مفصلی از نسخه های این تفسیر ارایه کرده اند. ر.ک: همو، «چهره دیگر محمد بن کرام سجستانی در پرتو سخنان نویافته»، ارج نامه ایرج، به کوشش محسن باقر زاده (تهران، 1377)، ج 2، ص 61 113. یکی از آثار مهم کرامیه در قصص الانبیاء، کتابی است با عنوان قصص القرآن العظیم تألیف ابوالحسن الهیصم بن محمد که ظاهرا تنها یک نسخه خطی از آن در کتابخانه پرینستون موجود است.
Rudolf Mach, Catalogue of Arabic Manuscripts (Yahuda Section) in The Garrett Collection Princeton University Library (Princeton University Press, New Jeresy 1977), p.377.
ردولف ماخ در معرفی این نسخه، تاریخ تقریبی تألیف آن را 400ق/ 1009م دانسته و مستند او گفته مؤلف در برگ b213 است : «ما حدثنا به الشیخ الأمام جدی رضی الله عنه فی الجامع بنیسابور إملاء سنة أربعمایة قال...». آغاز نسخه چنین است: «الحمد لله الذی خلق الخلق اظهارا لقدرته...قال الاستاذ الامام ابوالحسن الهیصم بن محمد...أما بعد فقد کنت لقنت بعض الأصحاب موجزا فی ذکر قصص القرآن...». تعداد برگ های نسخه 313 برگ و به قلم کاتبی یمنی در تاریخ رجب 1116 ق است. همان گونه که اتان کلبرگ اشاره کرده، این نسخه ناقص است (کتابخانه ابن طاووس، ص 487 488). ترجمه فارسی از این اثر در دو نسخه از دوره ایلخانی موجود است. ر.ک: GAL S I 592f. برای معرفی نسخه فارسی این اثر نیز بنگرید به: سید عباس محمد زاده، «معرفی نسخه خطی قصص الأنبیای پوشنجی / نابی»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، شماره 128 129 (بهار تابستان 1379)، ص 128 149 ایشان از وجود نسخه اصل عربی این کتاب اطلاعی نداشته اند. متن عربی کتاب را خانم کرونلیا شوئک (Cornelia Schoeck) در دست تحقیق دارند. در هر حال نکته شگفتی است که عالمان کرامی، توجه و علاقه خاصی به دانش تفسیر نشان داده اند. از این رو به نظر می رسد باید جایگاه ویژه ای برای عالمان کرامی در تکوین دانش تفسیر در خراسان قائل شد. فارسی در معرفی عمر بن محمد حامدی (متوفی 516 ق) اشاره می کند: « من وجوه أصحاب ابی عبدالله، الامام فی علم القراآت و وجوهها و عللها و ما تعلّق بها». المنتخب من السیاق، ص 561 . درباره آثار تفسیری تألیف عالمان کرامی بنگرید به: محمد کاظم رحمتی، «نکاتی درباره دو نسخه کرامی»، فصلنامه کتاب های اسلامی، سال دوم، شماره 6 (پائیز 1380)، ص 58 61 ؛ همو، «زین الفتی و مؤلف آن»، ص 44 45، پی نوشت 9.
74. این شخص از اصحاب ابوعبدالله محمد بن کرام است. عبدالغافر فارسی در شرح حال فرزندش، محمد بن عبدالرحمن به این نکته تصریح کرده است: الفارسی، المنتخب من السیاق، ص 16.
75. اغلب این نقل قولها از محمد بن هیصم، مطالبی است که در کتاب المبانی نیز از او نقل شده است.
76. المبانی لنظم المعانی، ص 215. عبارت آخرین سطر سخن ابن هیصم است تا ص 217، در حالی که تنها در ص 217 به نقل عبارت از ابن هیصم تصریح شده است. ر.ک: اندرابی، الایضاح، نسخه خطی، ص 2223. عدم امکان تعیین پایان نقل قولهای محمد بن هیصم در کتاب المبانی مورد توجه زیزو نیز قرار گرفته است. در هر حال نسخه الایضاح از این جهت می تواند اساسی برای شناخت پایان سخنان ابن هیصم در کتاب المبانی قرار گیرد. ر.ک:Zysow,op.cit,p.578, n.8.
77. از این مناظره دو تحریر ناقص توسط ابن هیصم و ابن فورک باقی مانده است. تحریر ماجرای مناظره به دست ابن فورک (متوفی 406ق) را که به صورت نامه ای به دیگر عالم شافعی نیشابور یعنی ابواسحاق ابراهیم بن محمد اسفراینی (متوفی 418ق) بوده، ابوالعباس ابن تیمیه در تفسیر شیخ الاسلام ابن تیمیه، تحقیق عبدالصمد شرف الدین (بمبئی 1374ق/ 1954م)، ص 1 3 نقل کرده است. در این تحریر تنها به مسئله رویت باری اشاره شده است. ابن تیمیه همچنین در کتاب دیگر خود، بیان تلبیس الجهمیة فی تأسیس بدعهم الکلامیة، تحقیق محمد بن عبدالرحمن بن قاسم، ج 2، ص 319، 321، 327، 331، 332، 337، 338، 339 نکات جالب توجهی درباره درگیری بین این دو فقیه آورده است. ابن هیصم نیز تحریری از این مناظره داشته که در اختیار فخر رازی (متوفی 606ق) بوده و در اساس التقدیس، تحقیق احمد حجازی السقا (قاهره، 1406ق/ 1986م)، ص 79، 81، 82 بخش هایی از آن را نقل کرده است. مسئله دیگر در مناظره بین ابن هیصم و ابن فورک، نظر اشاعره در عرض بودن روح بوده که بر اساس آن کرامیه، اشاعره را متهم به انکار حیات انبیاء در قبر و در نتیجه پیامبر ندانستن آن پس از مرگ دانسته اند. قشیری (متوفی 465ق) در کتاب رسالة شکایة أهل السنة بحکایة ما نالهم من المحنة، به این مسئله اشاره کرده است. متن این رساله را سبکی در طبقات الشافعیة الکبری، تحقیق محمود محمد الطناحی و عبدالفتاح محمد الحلو (قاهره، 1384 / 1965)، ج 3، ص 399 423 آورده است. عبارت مورد اشاره قشیری چنین است: «و أصل هذه التهمة أن بعض الکرامیة ألزم بعض أصحاب الأشعری». قشیری، رسالة شکایة أهل السنة منقول در سبکی، ج 3، ص 412. همچنین ر.ک: عبدالکریم زهور عدی، أبوالقاسم القشیری، مجلة مجمع اللغة العربیة بدمشق، شماره 4، مجلد 56 (ذی حجه 1401ق / اکتبر 1981)، ص 760. همچنین بنگرید به: «ابن فورک» در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 4، ص 417 422 به قلم شادروان عباس زریاب خویی؛ محمد کاظم رحمتی، «رساله کلامی از ابن فورک در رؤیت خداوند»، کتاب ماه دین، شماره 80، (خرداد، 1383)، ص 34 35. درباره خاندان فورکی ر.ک:؛
Richard W.Bulliet, The Patrician of Nishapur: A Study in Medival Islamic Social History (Harvard University Press 1972), pp.159 - 162.
این مطلب را بیفزایم که ابن تیمیه، آثاری از محمد بن هیصم در اختیار داشته و به تفاریق نقل قول هایی از آنها در آثار خود آورده است. ابن تیمیه از کتاب جمل الکلام ابن هیصم به کرات در آثار خود نقل قول کرده است. ر.ک: العقیدة الاصفهانیة، ج 1، ص 59 60؛ بیان تلبیس الجهمیة، ج 1، ص 201: «و قد أجاب... من الکرامیة و غیرهم کأبن الهیصم فی کتابه المسمی بجمل الکلام»، ج 2، ص 92 «و قد ذکر محمد بن الهیصم فی کتاب جمل الکلام»؛ مجموع الفتاوی، ج 6، ص 183 «فهرست کتاب جمل الکلام»). همچنین ابن تیمیه رساله ای در باب مفهوم ایمان تالیف ابن هیصم در دست داشته است (و قد رأیت لابن الهیصم فیه مصنفا فی أنه [یعنی ایمان] قول اللسان فقط). مجموع الفتاوی، ج 13، ص 58.
78. درباره ابن هیصم که سرسلسله دودمان یکی از خاندان های کرامی نیشابور و هرات بوده است بنگرید به: یوزف فان اس، «متونی درباره کرامیه: مجموعه ای از مواد و منابع درباره کرامیه که از آنها استفاده نشده است»، ترجمه احمد شفیعیها، معارف، دوره نهم، شماره 1 (فروردین تیر 1371)، ص 74 83؛
Claude Gilliot, op.cit, pp.18-19; Aron Zysow, op.cit, p.578, n.8.
ملا حسین واعظ کاشفی (متوفی 910ق) از آثار تفسیری محمد بن هیصم به لطایف و فصول اشاره کرده و نقلی از آنها آورده است. کاشفی، جواهر التفسیر، تحقیق جواد عباسی (تهران، 1379)، ص 197، 445، 497، 525. هر چند بعید نیست که لطایف نام بخشی از تفسیر فصول باشد. این گفته منسوب به امام جعفر صادق علیه السلام در میان مفسران نیشابوری مشهور بوده است: «کتاب الله علی أربعة اشیاء: العبارة و الاشارة و اللطائف و الحقائق، فالعبارة للعوام و الاشارة للخواص و اللطائف للأولیاء و الحقائق للانبیاء». مجموعه آثار سلمی، ج 1، ص 29. یکی از رجال متأخر این خاندان ابورشید مجد الدین ابوالحسن علی بن عثمان بن محمد بن هیصم هیصمی (460 544 ق)، یکی از شیوخ ابن عساکر (متوفی 571 ق) و که نام وی در تاریخ مدینة دمشق، ج 5، 167، ج 8 ، ص 113، ج 22، ص 358، ج 31، ص 339، ج 39، ص 340، ج 45، ص 286، ج 52 ، ص 104 105 آمده است. عمادالدین اصفهانی (متوفی 597 ق) نیز از وی و برادرش ابوالفتح سعید بن عثمان بن محمد بن هیصم نام برده و نمونه هایی از اشعار آنها را نقل کرده است. اصفهانی ابورشید را چنین توصیف کرده است: «کان من أعیان الفقهاء الفضلاء و ما زال اسلافهم زعماء الکرامیة بخراسان». عمادالدین اصفهانی، خریدة القصر و جریدة العصر فی ذکر فضلاء اهل خراسان و هراة، تحقیق عدنان محمد آل طعمة (تهران 1420ق)، ج 2، ص 32 34. ذهبی (تاریخ الاسلام، ج 11، ص 859 860) شرح حال او را آورده و گفته است: «علی بن عثمان بن محمد بن الهیصم بن احمد بن الهیصم بن طاهر، ابورشید الهروی الواعظ الضَّریر، شیخ الکرامیه و مُقدمهم...کان متوسعا فی العلم، بارع الأدب، سمع من محمد بن ابی مسعود الفارسی و عنه السمعانی». علی بن زید بیهقی (متوفی 565 ق) نیز در معارج نهج البلاغة، تحقیق أسعد طیب (قم، 1422ق، ص 157 از جمله متکلمان بنامی که خود دیده از علی بن هیصم نیشابوری یاد کرده و او را چنین معرفی کرده است: «و هو امامٌ لسانه فصیح، بیانه صریح، و برهانه صحیح ؛ لفظه لؤلؤ منثور، و رسائله و أشعاره و محاوراته روض ممطور ؛ امتطی غوارب کل أدب، وفاق سحبان وائل و یزید بن جندب). نکته شگفت درباره این فقیه و عالم کرامی، شیعی دانستن او در مدخل ابن هیصم دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 5 ، ص 138 139 به قلم آقای محمد جواد شمس نی ریزی است. ابورشید همان فخرالدین علی بن هیصم هروی است که شعری در ستایش سنایی سرود و سنایی نیز شعری در مدح او سرود و او را به عنوان سلطان سنت ثنا گفته است. ر.ک: دیوان حکیم ابوالمجد مجدود بن آدم سنائی غزنوی، چاپ مدرس رضوی (تهران، 1380)، ص 77 80 ، نیز مقدمه، ص 125 126. درباره ابورشید همچنین بنگرید به: عبدالکریم بن محمد السمعانی، التحبیر فی المعجم الکبیر، تحقیق منیرة ناجی سالم (بغداد، 1395 ق / 1975 م)، ج 1، ص 572 574. آقای محمد رضا شفیعی کدکنی در مقاله «روابط شیخ احمد جام با کرامیان عصر خویش»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تربیت معلم، شماره های 8 (1373 1374)، ص 29 50 به گوشه هایی از روابط برخی از افراد خاندان هیاصمه به احمد جام اشاره کرده اند، همان گونه که آقای شفیعی کدکنی اشاره کرده اند، این جنبه از زندگی احمد جام چندان مورد توجه محققانی که تا به حال درباره این عارف خراسانی قلم زده اند، قرار نگرفته است. به عنوان مثال بنگرید به: مدخل احمد جام در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 7، ص 30 33 نوشته آقای محمد جواد شمس؛ حشمت مؤید، مدخل احمد جام در EIr ، ج 1، ص 648 649. یورگن پل در مقاله «آغاز پیدایش نوع ادبی تذکرة الاولیاء» (در خراسان)، ترجمه مهتاب بلوکی، معارف، دوره هجدهم، شماره 2 (مرداد آبان 1380)، ص 138، پانویس 22 به نحوی گذرا به تأثیر کرامیه بر شیخ احمد جام اشاره کرده است.
79. اغلب این مطالب در کتاب المبانی نیز وجود دارد. با این حال تفاوت هایی میان این نقل قول ها با آنچه که در کتاب المبانی آمده وجود دارد که نشانگر آن است که اندرابی کتابی از ابن هیصم را به اجازه طحیری از وی در دست داشته و از آن نقل قول کرده است. این متن تألیفی ابن هیصم، مورد استفاده طحیری نیز بوده است با این تفاوت که طحیری در مواردی سلسله سند روایت برخی از احادیث را حذف کرده ولی اندرابی این احادیث را با سلسله سند کامل نقل کرده است.
80. برای شرح حال وی بنگرید به: الذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج 6 ، ص 281. ذهبی در شرح حال وی، در فهرست کسانی که رمادی از آنها سماع حدیث داشته اند، نام عبدالرزاق را آورده و به سفر رمادی به یمن نزد صنعانی نیز اشاره کرده است: «سمع..و عبدالرزاق، رحل الیه رمادی خود نیز کتاب مسندی تألیف کرده که شاید همین کتاب منبع طحیری و اندرابی بوده باشد.
81. طحیری در المبانی (ص 207) به روایت کتاب المصنف صنعانی به اجازه از ابن هیصم تصریح کرده است: «أخبرنا الشیخ أبوعبدالله محمد بن الهیصم رضی الله عنه إجازة قال أخبرنا أبوعلی أحمد بن محمد قال حدثنا أبوسعید الأصطخری القاضی قال حدثنا أحمد بن منصور الرمادی قال حدثنا عبدالرزاق بن همام...». حدیث نقل شده در المصنف، ج 11، ص 218 آمده است. البته این امکان نیز هست که اندرابی این روایات را از طریق کتاب المبانی نقل کرده باشد، چرا که روایات نقل شده با همان سلسله سند کتاب المبانی نقل شده است. ر.ک: الایضاح، برگ های b5 a6 = المبانی، ص 207 208. در آغاز صفحه 208 کتاب المبانی، سلسله سند باید این گونه تکمیل شود: [ قال ابومحمد حامد بن احمد بن جعفر بن بسطام الطحیری قال أخبرنا محمدبن الهیصم [قال و أخبرنا ابوعلی....
82. برای بحثی مفصل از حدیث «أنزل القرآن علی سبعة أحرف» بنگرید به: ابومحمد مکی بن ابی طالب القیسی (المتوفی 437ق)، الابانة عن معانی القراءات، تحقیق محیی الدین رمضان (بیروت - دمشق 1399ق / 1979م)؛ شهاب الدین عبدالرحمن بن اسماعیل المقدسی، المرشد الوجیز الی علوم تتعلق بالکتاب العزیز، حقّقه طیار آلتی قولاج (بیروت: 1395ق / 1975م)، ص 77 - 145.
1. پژوهشگر در متون تاریخی و کلامی.