ماهان شبکه ایرانیان

یازده تاثیرگذار دنیای مد (بخش پنجم)

در قسمت پنجم تاریخ مد به السا شاپارلی میپزدازیم. رقیب سرسخت شانل که سوررئالیسم را به طنازی با مد ترکیب کرد و عناصر شوک دهنده را به تن مد آویخت. این زن با قرار گرفتن در حلقه درست جامعه پاریسی سرانجام راه خود را به هالیوود باز و به تن کسانی مانند گرتا گاربو و مای وست لباس پوشاند.

در قسمت پنجم تاریخ مد به السا شاپارلی میپزدازیم. رقیب سرسخت شانل که سوررئالیسم را به طنازی با مد ترکیب کرد و عناصر شوک دهنده را به تن مد آویخت. این زن با قرار گرفتن در حلقه درست جامعه پاریسی سرانجام راه خود را به هالیوود باز و به تن کسانی مانند گرتا گاربو و مای وست لباس پوشاند.

ملیت: ایتالیایی

ابتدای کار: 

اولین آتلیه اش را در سال 1927 گشود و به عرضه ژاکت های بافت دست پرداخت. مجموعه اش کم کم به طیفی از همه نوع لباس گسترش یافت و اوج موفقیتش در سال های بین 1930 و 1940 بود.

آثار به نام :

پیراهن با طرح خرچنگ, پیراهن اشک  و کلاهی شبیه به کفش با همکاری سالوادور دالی؛ پیراهن طرح اسکلت؛ لباس های اِپُل دار, عطر Shocking و دستکش های عصرانه

نوآوری ها:

زیپ را آزادانه در طرح ها نشان داد و رنگ مختص خودش به نام صورتی شوک دهنده را ایجاد کرد.

آیا میدانستید: او بزرگترین دشمن شانل بود. شانل او را اینگونه خطاب میکرد: " اون هنرمند ایتالیایی که لباس درست میکنه"

در دهه بیست و سی که روزهای طلایی مد بود این باور بین همه آگاهان این صنعت مشترک بود که داشتن حساسیت به مد و کارآمدی درکسب و کار تنها عواملی نیستند که یک استعداد را بالا بکشند؛ به غیر از اینها مکر, دسیسه, بی رحمی, فرصت طلبی و پرافاده بودن نیز بسیار مورد نیاز بود. چهار گزینه که همه آنها  توسط السا تیک خورد. وقتی که شانل او را در بین عموم به عنوان " اون هنرمند ایتالیایی که لباس درست میکنه" مورد خطاب قرار داد در حقیقت او را به زمین نزد چرا که او تا آن زمان مانند ملکه ای در دنیای مد بود و نظر شانل بیشتر یک تایید ناخودآگاهانه برتاثیر پرشتاب ایتالیایی ها بر مد روز بود. طعنه شانل نه تنها او را نابود نکرد بلکه نشاندهنده به قله رسیدن غیرقابل اجتناب و پرسرعت السا بود. 

السا از خانواده متوسط رو به بالا با پیشینه علمی بود که در رم و در سال 1890 متولد شد و به عنوان یک دختر بچه توسط طبقه تحصیلکرده و روشنفکری که به محل رشد او در Palazzo Corsini رفت و آمد داشتتد تحت تاثیر قرار گرفت.

او با زیبایی , پیچیدگی و ظرافت احاطه شده بود اما تشنه شکوه, فریبندگی و لطافت طبع بود و آنچه را میخواست زمانی پیدا کرد که در همان کودکی نجیب زاده عجیب و غریب؛  Marchessa Casati را ملاقات کرد , کسی که با ببری که با یک قلاده الماس نشان بسته شده بود این طرف و آن طرف میرفت. خیره سری و سبک او هیچ گاه از ذهن السا پاک نشد و در حقیقت تمام زندگی اش را صرف ساختن همان جادو شد, نه تنها در لباس بلکه در زندگی خویش.

در ادامه زندگی اش بالا و پایین زیادی داشت. زنی جوان که بیشتر غریزی بود تا روشنفکرانه بر لبه نوآوری اش میلغزید. عاشق باله در فرانسه شد و وحشتناک تر از آن نامزدی اش با  یک کنت لهستانی در عرض 24 ساعت بود. زمانی که جنگ در آلمان اعلام شد این زوج به جنوب فرانسه و سپس به نیویورک رفتند و آنجا بود که السا با هنرمندانی چون Picabia , Duchamp, Man Ray و Edward Steichen ( کسی که به عنوان پدر عکاسی مد معرفی شد) دوست شد.

در دهه 30 در پاریس السا چابک, گستاخ و رنگارنگ به عنوان موضوعی سرگرم کننده در بازار مد پاریس مطرح شد, اولین طراحی که با ترکیب طنز مد را سرگرم کننده ساخت. رویکرد او با عدم تایید از جانب دیگر فعالان مد برایش بدنامی خرید. اما جانبداری متعصبانه هنرمندان معاصر و روشنفکران آن زمان را به ارمغان آورد. Jean Cocteau به شو لباسش رفت. سالوادور دالی چند آیتم برایش پدید آورد. و همچنین ستایش کنندگان بی شماری به دست آورد. عجیب نیست که دشمنان زیادی داشت به ویژه شانل که روز به روز حسادت و حس عدم امنیتش بیشتر میشد تلاش میکرد که او را از پا در بیاورد اما Schiap (لقب السا) قدرتمند تر از آن بود که با این حرفها تحت تاثیر قرار بگیرد. در عوض مانند یک طوطی با مزه زندگی شادی را میگذراند و سر و صدای زیادی هم راه می انداخت.

او که زندگی اجتماعی شلوغی داشت هرجا که میرفت سر و صدا به پا میکرد و همیشه سعی میکرد که در راس اخبار باشد. مجله تایمز زمانی درباره او نوشت : " السا شاپارلی تنها طراح بین طراحان پاریس است که میتوان او را نابغه خواند." . اما او نابغه مد و یا حتی نوآوری نبود, استعداد او در فهم کامل و درست مقتضیات زمان و ظهور دادن خلاقانه آن در سوررئالیسم یا فراواقعیت گرایی بود.

به سبک یک رمان رمانتیک, شوهرش او را با یک دختر و کلی قرض رها کرد. درحقیقت هفته آخر او در نیویورک در بی نوایی کامل گذشت تا آنجا که توسط دوستی نجات یافت که هر دوی آنها را به پاریس فرستاد. زندگی سخت بود ولی او بالاخره حس کرد در خانه است. و خیلی زود یک ملاقات اتفاقی با پاول پوارو که در آن زمان امپراطور مد سطح بالای پاریس بود زندگی اش را عوض کرد. در حالی که در حال امتحان یک کت در سالن پوارو بود خود طراح به سمتش آمد و کت را به او داد. او که اصلا بر اساس معیارهای آن زمان زیبا تلقی نمیشد دارای اصالت و روح بود و قوانین جامعه را خوب میدانست و مانند زنان اصیل دیگری که اعتماد به نفس و استایل واقعی داشتند در آن زمان که تظاهر کارساز نبود بر کنترل و قدرتش تکیه داشت, زنانی مانند Elsie de Wolfe ,  Daisy Fellowes و دوشس Windsor . در آن زمان زیبایی سرشار هم حتی در رده دوم بعد از سلیقه و قدرت شخصیت می ایستاد.

السا در چنین دنیایی بالید و با فروختن طراحی هایش به خانه مد Maggy Rouff شروع کرد؛ بر خلاف نظر مدیر مدرسه اش که او را تنها برای فروش سیب زمینی مناسب میدید او طرح های زیادی به خانه های مد درجه دو فروخت و در سال 1925 یک دوست پولدار برایش یک خانه مد خرید. سال بعد اولین مجموعه کوچکش را تولید کرد که توسط عکاس مشهوری برای نسخه ماه فوریه مجله Vogue در سال 1927 تصویربرداری شد که با نام Schiaparelli و ژاکت هایی متاثر از خطوط خشن کوبیسم  بودند. گرچه او طرفدار فراواقعیت گرایی بود ولی این سبک هنری جدید به نظرش جذاب بود. این خبر بزرگی بود, Schiap کسب و کارش را با درکنار کسانی مثل پیکاسو,  Cocteau و دیگر سردمدران سوررئالیسم در کافه ها و کلوب های برتر پاریس به همه نشان داد. همچنین او شروع به همنشینی با نجبا و اشراف زادگان کرد تا توانست درها را بر روی خود بگشاید؛ نه تنها به خاطر پیشینه اجتماعی و اصالتش (چیزهایی که شانل از آن بی بهره بود) بلکه به خاطر استعدادش و همکاری اش با Bettina Bergery مدل معروف آمریکایی که به مدیرروابط عمومی گمارده شد, او از اولین ها در پاریس و با نفوذترین آنها بود. 

آیا او شانل را به عنوان طلایه دار مد در پاریس تحت الشعاع قرار داد؟ مطمئناَ و سایه به سایه؛ اسم السا هر روز بیشتر و بیشتر در مجلات رخ مینمود و به عنوان سمبلی از شجاعت, شوخ طبعی و برازندگی با وقار؛ شاید به خاطر ایتالیایی بودنش, مطرح میشد. او چکیده شیک بودن پاریسی بود؛ به خاطر طرز لباس پوشیدن خودش و بیشتر از آن نمایش های مد عجیب و غریبش و صد البته ثروتش.

و در حقیقت عطر او به نام Shocking که به هالیوود راه یافت و توسط معروفترین همرپیشه آمریکایی استفاده شد او را به زنی بسیار ثروتمند بدل کرد. او نسبت به رقبایش و عطرهای بسیار موفقشان نگران بود, محصولاتی که ثروت عظیمی برای تولید کنندگانشان هدیه آوردند؛ شانل با No 5 , لانوین با Arpege , Patou با Joy. همه اینها او را که زنی زیرک بود را به تقلا واداشت که سری در میان سرها دربیاورد؛ او به طور واضح میدانست که از قافله عقب مانده است.

او طراحی لباس فیلم هایی را در هالیوود انجام داد و هنرپیشه های زن بزرگی را لباس پوشاند کسانی مانند Marlene Dietrich که عاشق طرح اپل دار السا بود. طرحی که گرته برداریی پیچیده و زنانه از لباس های سنتی مردانه بود.

در این زمان سالوادور دالی که به عنوان نماد فراواقعیت گرایی شناخته شده است همکاری نزدیکی با شانل داشت. اما شخصا تحت تاثیر ظاهر Mae West قرار گرفت تا جایی که مبلی با الهام از لبان این هنرپیشه ساخت و بعد از چانه زنی های فراوان آن را به السا پیشنهاد داد اما السا که دنبال رنگ صورتی بود از پذیرش آن به خاطر قرمز رنگ بودنش سر باز زد. اما پیکره این هنرپیشه را از یاد نبرد چرا که بر خلاف بسیاری از هنرپیشه های هالیوود بسیار زنانه بود. او از فرصت گرانبهای طراحی لباس او برای فیم "هر روز تعطیلات است" استفاده کرد که تا نقطه عطف قرن باشد؛ لباس هایی که اندام خیره کننده او را بزرگ نمایی کنند.

او نام عطرش را Shocking نهاد و حسی را در دنیا ایجاد کرد که باعث شد این عطر پرفروشترین بازار شود, همانطور که لباسی به همین نام که دارای کیسه های هوایی در بالاتنه بود که صاحب لباس میتوانست با باد کردن آنها اندام فوقانی شبیه West پیدا کند. Shocking را میتوان با New Look از آثار دیور مقایسه کرد. او در حقیقت سلطنتش را به عنوان مهمترین و پرطرفدارترین طراح پاریسی شروع کرده بود, یک شخصیت بین المللی, یک زن بسیار ثروتمند و یک تاثیر گذار. در هالیوود طراحان لباسی مثل Adrian از او برای جذاب تر شدن صحنه ها استفاده میکردند ولی چیزی که از کنترل او خارج بود سیاست بود و در اواخر دهه سی طبل جنگ در اروپا نواخته شد و آمریکا جایی بود که باید به دنبالش میرفت.

السا شاپارلی هنر جمع کردن دوستان به درد بخور را در پاریس و نیویورک خوب بلد بود و با وجودی که ثروتمند بود با محدودیت های تنگدستی آشنا بود. او صدای موش ها در اتاق ها را خوب میشناخت به همین دلیل یاد گرفت که آدم هایی دور و بر خودش گرد آورد که دوباره در چنین شرایطی را تجربه نکند. او هم مانند شانل زندگی مبهمی داشت داشت و حتی حاضر بود از آلمانی ها برای رسیدن به خواسته هایش استفاده کند. رابطان بلند پایه اش زندگی تجملاتی را برایش فراهم آوردند که برای دیگران به راحتی قابل دستیابی نبود. زمانی که تنها 7 ماشین پلاک شده در پاریس وجود داشت اوا صاحب 3 تای آنها بود. توضیح او این بود که دارای مصونیت دیپلماتیک ویژه است اما هیچ وقت مشخص نکرد که این مصونیت را آمریکاییان به وی داده اند یا آلمانی ها. 

در ماه ژوئن 1940, والتر وینچل, معروفترین روزنامه نگار آمریکایی نامه ای نوشت و السا را به جاسوسی متهم کرد. این اتهام گرچه هیچ وقت ثابت نشد اما توسط اکثریت حتی رییس FBI نیز مورد تایید بود. در این میان پاسپورت ایتالیاییش هم کمک خوبی برایش نبود. گرچه قبل از ترک فرانسه و اقامت در آمریکا برای دوران جنگ برای موسسات خیریه حامی آمریکاییان و فرانسویان کمک مالی جمع میکرد.

زمانی که به فرانسه بازگشت اوضاع مانند قبل نبود. او جای پای محکمش را از دست داده بود و دیگر آن Schiap معروف نبود که اسمش بر سر زبان ها بود, حالا این Dior بود که محبوب مطبوعات بین المللی بود و با اینکه مجلات معتبر هنوز به او صفحاتی را اختصاص میدادند اما تعداد صفحات به طرز چشمگیری کم شده بود. آیا این انتقام کشوری زخم خوره از کسانی بود که با دشمن همکاری کرده بودند؟ آیا اقامتش در آمریکا طولانی شده بود؟ دلیلش هر چه بود السا دیگر موفق نشد آن اوجی را که در دهه 30 از آن لذت میبرد به دست بیاورد.

با وجود این چیزی از وجهه او در بین بهترین طراحان فرانسه کم نشد. تاثیر او بر اشخاصی مانند Yves Saint Laurent که او را " زیر پا گذارندۀ چیزهای عرف و معمولی و دارای تصوری بدون مرز" دانست و Jean Paul Gaultier که روحیه منحصر به فرد او را زنده نگه داشت غیرقابل انکار است و او را به عنوان شخصیت پایه گذار مد مدرن دهه پنجاه معرفی میکند؛ صفتی که به دیگران نمیتوان نسبت داد, دیگرانی مانند دیور.

واضح است که زنی مانند او خانه مدش را با شماری استراتژی بازاریابی سرپا نگه داشت و پول خوبی از قراردادهایش برای استفاده از برند ثبت شده اش به هم زد؛ از لباس زیر گرفته تا لاک ناخن و حتی لباس ورزشی مردانه و کراوات. او حتی برای قرار دادن نامش بر روی پتو و پرده حمام هم پول در آورد. این زن تاجر توانایی بود, یک تحلیلگر زیرک اجتماعی به طوری که در مصاحبه ای با نیویورک تایمزگفت " زمانه عوض شده و مردم, حتی ثروتمندان مانند گذشته پول خرج نمیکنند". حقیقت این بود که او هنوز هم بر پول های گذشته اش تکیه داشت و معتقد بود بعد از بازگشتش به فرانسه در سال 1945 مشتریان مد عوض شده و در حقیقت " تازه به دوران رسیده هایی مانند زنان بقال ها و قصاب ها و کاسب ها" هستند و او از این مساله انزجار داشت.

او خانه مد خود را در سال 1954 بست, خانه مدی که با 3 ژاکت بافته شده توسط یک مهاجر ارمنی شروع به کار کرد و از آن زمان به بعد لباس های روز شگفت آور و پیراهن های شب خیره کننده به اضافه شال و روسری و کیف عرضه کرد. او شصت ساله, مادربزرگ و خسته بود پس خانه ای در Hammamet خرید و دوران شکوه و مهمانی های آنچنانی با لباس های اعلای زیبا به پایان رسید. او درنوامبر ساب 1973 و درسن 83 سالگی در خواب درگذشت.

میتوان خاطرنشان کرد که این هنرمند در زمان نامناسبی زندگی کرد. تنها او بود که فهمید چگونه از قدرت عظیم فراواقعیت گرایی بهره برد, تنها او بود که با هنرمندانی چون مارسل ورتز و سالوادور دالی دوستی نزدیک داشت و تنها او بود که به کمک آنها دست به خلاقیت در مد زد و بازار پاریس را در دهه 20 و 30 قبضه کرد. اما فهمید که چیزی که برای نسلی جذاب است به ندرت به نظر نسل بعدی با مزه میاید. کلاهی شبیه کفش و بست هایی شبیه چرخ و فلک, گیره کاغذ و نقوش ویژه آن دوران یا پیراهن کشو دار برای همیشه جذاب نخواهند بود بلکه به عنوان ابزاری برای بازاریابی و جلب توجه استفاده خواهند شد. گویی السا پایه گذار پیچیدگی هایی شد که ما امروزه بر روی صحنه های مد میبینیم, طرح هایی که هیچ وقت به تن عوام نخواهند رفت بلکه نگاه ها را به سمت برند یا طراح میگردانند.


قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان