اخلاق موفقیت

بی تردید دین اسلام برای تامین سعادت و خوشبختی انسان آمده و تعالیم آن به منظور تامین همین هدف، به صورت جامع تنظیم شده است. سعادت جامع و کامل سعادتی است که زندگی دنیا و آخرت آدمی را بیاراید و سرچشمه گوارای خوشبختی و موفقیت را در همه عرصه های زندگی (دنیا و آخرت) جاری سازد.

مقدمه:

بی تردید دین اسلام برای تامین سعادت و خوشبختی انسان آمده و تعالیم آن به منظور تامین همین هدف، به صورت جامع تنظیم شده است. سعادت جامع و کامل سعادتی است که زندگی دنیا و آخرت آدمی را بیاراید و سرچشمه گوارای خوشبختی و موفقیت را در همه عرصه های زندگی (دنیا و آخرت) جاری سازد.

متاسفانه برداشت تک بعدی از آیات و روایات و آموزه های دینی، به ویژه آموزه های اخلاقی، و حصر اهداف دین در اهداف اخروی موجب شده که پای پوینده اخلاق اسلامی در جامعه سازی ، اصلاح دنیا، بهبود معاش و ساختن تمدن اسلامی که تحقق اسلام در متن آن امکان پذیر است، ناتوان و وامانده شود و بدینسان، نه ابعاد معنوی اخلاق اسلامی به درستی درک شده و به شکوفایی نشسته، و نه کارآمدی و ثمر بخشی مادی و دنیایی آن پرده از روی انداخت.

در اصول اخلاقی اسلام، موارد ایمان، امید ، توکل ، صبر و اخلاص، جایگاه ویژه ای در کامیابی این جهانی دارند که آیات و به خصوص احادیث اهل بیت، اشارات و تصریحاتی به آن داشته اند. در این پژوهش ابعاد فراموش شده این اصول اخلاقی را بررسی می کنیم.

 

ایمان در فرهنگ عمومی

در فرهنگ عمومی ما، ایمان ضرورتی اعتقادی است که رابطه شناختی و معرفتی ما را با خدا تنظیم می کند. ایمان از ریشه «امن»، ضد «خوف» بوده، اسم فاعل آن «آمن» و اسم مکانش «مامن» است.(1) ایمان، یعنی قرار دادن خود یا دیگری در امنیت و آرامش، و ایمان به او، یعنی حصول آرامش به واسطه او.(2)

اساتید اخلاق و مفسران قرآن کریم، بر این امر تاکید دارند که در ایمان، متعلق باید معلوم باشد که خدای تعالی، است و الا دهریون هم به طبیعت و نیروی آن ایمان دارند و مشرکان هم به الاهه های خود مومن اند.(3)

در فرهنگ قرآن کریم از ایمان به خدا ، روز قیامت، فرشتگان، کتاب آسمانی و پیامبران سخن به میان آمده؛(4) اما روح همه آنها به ایمان به خدا باز می گردد.(5)

دانشمندان مسلمان، برخی ابعاد ایمان را با استفاده از آیات و روایات، بسیار درخشان و زیبا تبیین و تفسیر کرده اند(6)؛ اما بسیاری حقایق آشکار آیات و روایات رها شده است و به نوعی تحریف، با کاهش معنا مبتلا گشته است. در مورد ایمان، آنچه بیشتر مورد توجه علما بوده و در نظر مردم هم ابعاد دیگر آن جایگاهی ندارد، ابعاد آخرت گروانه ایمان است و متاسفانه جنبه های دنیایی و البته معنوی و تمدن ساز آن مورد بی مهری قرار گرفته است؛ برای نمونه در تبیین رابطه ایمان و عمل به صدقه ، نماز و کمک به دیگران و نظایر آن بسنده شده7 و در طرف مقابل، برای بی ایمانی، صرفا نتیجه «گناه و غرور و ریا و عجب و تکبر و ...» معرفی شده است.(8)

 

ایمان راستین

بی تردید متعلق ایمان، خداست و مومن همه چیز را در رابطه با خدا می بیند؛ اما چشم بر دنیا نبسته و دست از آن نشسته و همواره در کنج محراب ننشسته است.

«دنیا میدان مسابقه مومن بوده و همت او عمل است».(9) در فرهنگ ما معانی اولیه ای که برای این قبیل احادیث به ذهن متبادر می شود، مسابقه برای آخرت و عمل به معنای عبادت های مرسوم و مشخص است؛ اما به راستی این روایت و نظایر آن از چنین تخصص هایی ابا دارد.

این مسئله را باید در فرهنگی فهمید که علی ابن ابی طالب (علیه السلام) اسوه و برگزیده آن است؛ او که دهها چاه حفر کرد؛ هکتارها بیابان را به سرسبزی آراست؛ سالها در راس حکومت ایستاد و به تمام معنا عدالت را آبرو بخشید و البته شب هنگام بستر را در حسرت به آغوش گرفتن پیکر خویش گذاشت و با جاری چشمان از خوف و عشق به خداوند وضو می ساخت، همو می گوید: مومن کسی است که دینش را با دنیا حفظ می کند.(10)

بی تردید با دنیایی ضعیف و زبون، نمی توان از دین پاسداری کرد. این دنیای قدرتمند است که می تواند برای دین هزینه شود وفدای آن گردد. دین و دنیا، دست در دست هم دارند و خوشبختی و موفقیت هر یک بی نیاز از دیگری نیست.

ایمان، کلید دستیابی به نیروی درون است؛ نیرویی که در اثر شناخت و گرایش(11) نسبت به یک مقصد و هدف برانگیخته شده و می جوشد، و هر چه این مقصود و مطلوب بزرگ تر و با عظمت تر باشد، نیرویی که درون انسان پدید می آید، بزرگ تر خواهد بود تا جایی که مراتب بالای ایمان که یقین است و بر معرفت عمیق و گرایش شدید استوار است، می تواند معجزه بیافریند.

امام صادق علیه السلام فرمودند: «یقین بنده را به هر حال خوش و جایگاه شگفت انگیز می رساند. همچنین از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله آمده است که در حضورشان گفته شده: حضرت عیسی(ع) روی آب راه می رفت. رسول اعظم(ص) فرمودند: «اگر یقین او بیشتر بود روی هوا راه می رفت».(12)

قطعا این نیرو، مخصوص پیامبران نیست، بلکه این نیروی ایمان و یقین است و هر که از ایمان و یقینی مستحکم برخوردار شود، به قدرت آن دست خواهد یافت. هم از این رو پیامبر خطاب به پیروان خویش فرمود: " اگر خدا را چنان که شایسته است، می شناختید، بی تردید روی دریاها راه رفته و به خواست شما کوه ها فرو می ریخت.(13)

با ایمان و باور محکم به خداوند، انسان خود را یافته و درک می کند که دانش و قدرت خلاق هستی بسیار نزدیک است و در دل و جان او حضور دارد. از اینجاست که نیروی بیکران الهی با ایمان، آزاد و آشکار می شود و زندگی انسان را متحول می سازد.

ایمان نگرش انسان را به خود و جهان تغییر می دهد و هدف ومعنای روشن همه چیز رانمایان می سازد. در اثر این تغییر نگرش، تمام جهان پر نور و با معنی شناخته می شود و بیش از همه خود شخص معنی یافته و هستی خود را لبالب از روشنایی و توانمندی تجربه می کند و هر چیز را برای شادمانی و نشاط و تقویت نیروی ایمان خویش مناسب می بیند؛ چون نور و رحمت پروردگار، همه جا را پر کرده و سراسر عالم نشانه های او را به جلوه در آورده و منشا زایش و پرورش هوشیاری و شناخت و عظمت و عشق و اراده است. گویا مومن از روشنایی و مهربانی سرشته شده است. پیامبر فرمود: «المومن . ..ابوه النور و امه الرحمه»(14)؛ پدر مومن روشنایی و مادرش مهربانی است. شاخص های ایمان راستین را بدین ترتیب می توان برشمرد.

 

عملکرد پیروزمندانه

انسان مومن، با بیهودگی بیگانه است و همواره با جدیت و تلاش می کوشد(15) و جدیت و تلاش و عملش، تنها به عبادت، نماز، روزه، حج و صدقه محدود نمی شود، بلکه در دنیا برای آبادی آن می کوشد و هدف نهایی او سعادت اخروی و خشنودی الهی است.

یقین مومن در عملش است و شک منافق در عملش آشکار مشاهده می شود.(16) ظهور یقین و شک در عمل چگونه است؟ کسی که شک دارد، یک قدم پیش می نهد و گامی وا پس می کشد . او که دلش لرزان ازتردیدها و لبریز از ترس هاست، با تحیر عمل می کند و به کارهای فروپایه و اهداف حقیر دست می آویزد، زیرا اطمینانی به طلب امور والا نداشته و همتی بلند او را به حرکت و عمل وا نمی دارد؛ اما کسی که جانی لبریز از ایمان و قلبی سرشار از یقین دارد، امور والا را اراده کرده و با قدرت و جدیت وارد عمل می شود، زیرا خدایی حکیم، مهربان و توانا را همواره حاضر، ناظر و دست اندرکار می داند؛ از این رو امیرمؤمنان علیه السلام فرمودند: «لاوسیله انجح من الایمان»(17)؛ وسیله ای پیروزمندتر از ایمان نیست. اهل ایمان می دانند که بهترین نتیجه را خواهند دید، زیرا خداوند حاصل عمل کسی را تباه نکرده، به آفریده خود ستم نمی کند.(18)

کاری که با توجه به سرچشمه بی کران رحمت انجام می شود و یقین به نتیجه ای که در دست یاور همیشگی موءمنان است،(19) قدرتی به مومنان می دهد که آنها را بر هر کاری توانا و به هر نتیجه مطلوبی نزدیک می سازد؛ هم از این رو، یقین اهل ایمان در عملشان به صورت اطمینان ، نیرومندی و نتیجه عالی آشکار است. با این وصف، امام علی(علیه السلام) فرمودند:«کن موقنا تکن قویا»(20)؛ اهل یقین باش تا توانا شوی.

کسانی که با ایمان زندگی می کنند و برای دنیا و آخرت با جدیت تلاش می کنند ، به راحتی بر دیگران که از این موهبت برخوردار نیستند، غالب می شوند و غیر اهل ایمان، یارای ایستادگی در برابر استحکام آنها را ندارند، زیرا «جان مومن از سنگ سخت مستحکم تر است».(21) اگر چه مومن در اندیشه و اراده اش این گونه نستوه و استوار است؛ اما در رابطه با مردم نرم دل و خوش خو است.(22) اندیشه و اراده ای که از جان اهل یقین و مومنان بر می خیزد، مخالفان و دشمنان را متزلزل کرده، درهم می شکند.

پیروزی اهل ایمان حتمی است؛ اگر چه کمی دیر به دست می آید و صد البته فراتر از پیروزی ظاهری ، مطلوب حقیقی و غایی همواره برای آنها حاصل است تا وقتی که برای خداوند حرکت می کنند و می کوشند، در حقیقت او را یافته و هیچ غصه ای ندارند؛ «مطلوب و خواسته مومن نزدیک است و اندوه او دور...».(23)

چنان که امام حسین (علیه السلام) در دعای عرفه فرمود: آنکه تو را یافت، دیگر چه از دست داده و انکه به تو دست نیافت، چه دارد.

 

هوشمند و خردورزی

وقتی ایمان وجود انسان را فراگیرد، اندیشه اش شکوفا گشته و خردمندی و خلاقیت از آن سر بر می کشد و به راستی که مومن زیرک و هوشمند است.(24) در بسیاری مواقع، شک ها و تردیدها مانع از تفکر و خلاقیت می شود. عدم اعتماد به موضوع عمل یا اندیشه، تردید در دستیابی به نتیجه و وابستگی هایی که هیجانات کور و ناهوشمند، ترس اضطراب، اشتیاق، یاس و... را بر انسان مسلط می کند، جریان اندیشه را متوقف کرده، به جای آنکه با این سرچشمه جوشان، دشت هستی و حیات شخص را سر سبز و زنده سازد، سرچشمه اندیشه را به مرداب و گسترده وجود او را به بیابانی تفتیده مبدل می کند.

ایمان هیجانات کور را به عواطف هوشمندانه مبدل گردانده، اعتماد به اندیشه، عمل و نتیجه را قوت بخشیده و انسان را از تنهایی و بی پناهی می رهاند. وقتی انسان خود را در ربط و پیوند با معدن قدرت و دانایی و خلاقیت و رحمت می بیند، به آن دست یافته و از دانایی و خلاقیت سرشار می گردد؛ از این رو قرآن کریم می فرماید: «ایمان قلب مومن را می آراید».(25)

 

آرامش و شادمانی

کسی که با تردید تصمیم می گیرد، وارد عمل می شود و زندگی می کند، همراه ضعیف و شکننده بوده، زیر بار اضطراب و نگرانی ها به سر می برد، زیرا به عمل خود اعتماد ندارد و از حصول نتیجه دل خواه مطمئن نیست .

نگرانی از به دست نیامدن آنچه در طلب آن بر آمده و زحماتی را تحمل کرد، فشار عصبی و ناآرامی روانی را بر شخص بی ایمان تحمیل می کند؛ در حالی که ایمان کمک می کند تا با اعتماد و آرامش خاطر عمل انجام شود و دیر و زود شدن حاصل کار، هیچ هراس و نگرانی پدید نمی آورد.

«السکینه الایمان»(26)؛ آرامش ایمان است.

آرامش موجب شکوفایی اندیشه و پر ثمر شدن عمل می شود و به دلیل آرامشی که در زندگی سرازیر می کند، شادمانی، کامیابی و موفقیت را به ارمغان می آورد؛ ولی اضطراب خردمندی را تباه کرده و آفت عجله، سستی و گاهی عدم اقدام را در تاروپود عمل می اندازد.

علامه طباطبایی درباره دوستان خدا که از ایمان برخوردارند و هیچ نگرانی و اندوهی ندارند، (27) می فرماید: «خوف همیشه از آنجا سرچشمه می گیرد که نفس احتمال ضرری بدهد و اندوه از این راه به دل وارد می شود که آدمی چیزی را که دوست دارد، از دست بدهد یا چیزی را که نمی پسندیده، گرفتارش شود. خلاصه خوف و اندوه، به خاطر از دست دادن نفع یا برخورد با ضرر است، ترس و غم وقتی قابل تصور است که آدمی نسبت به چیزی که از فوت آن ترس و غصه دارد،برای خود ملک یا حقی قائل باشد؛ اما از چیزی که می داند، به هیچ وجه رابطه ای با آن ندارد، نه ترسی پیدا می کند و نه اندوهی. بر این اساس اگر کسی را فرض کنیم که معتقد است، تمامی عالم و تک تک موجودات آن و حتی وجود خودش، ملک مطلق خدای سبحان است و احدی در این ملکیت شریک او نیست، خود را مالک چیزی نمی داند و هیچ چیز را متعلق به خود نمی شمارد تا درباره آن دچار خوف و اندوه گردد».(28)

بنابراین، با ورود یقین به سرای دل، جایی برای نگرانی ها و غصه ها باقی نمی ماند؛ بدین جهت در روایات آمده است که «الیقین حبور»(29)؛ یقین شادمانی است و درباره ایمان نیز فرمودند:"با ایمان قله خوشبختی فتح شده ، نهایت شادکامی به دست می آید».(30)

این آرامش و شادمانی، نیروهای روانی را برای عمل و دستیابی به موفقیت آزاد می کند و فرد و جامعه مومن را به سرعت پیش می برد.

با این اوصاف برای ایمان بر شمردیم و آثار آن در زندگی فردی و اجتماعی مومنان، سزاوار است که وضعیت موجود مسلمین را با وضعیت مطلوب بسنجیم و فاصله میان آنها را مورد پرسش و پژوهش قرار دهیم و از خود بپرسیم که کجای ایمان ما با ایمان اسلامی ناسازگار است که آثار آن در زندگی امروز مشاهده نمی شود؟

 

امید

امیدواری از پایه ای ترین موازین اخلاقی است که خواسته ها و مطلوب های دنیوی و اخروی را فرامی گیرد. اگر چه متعلق امید خداوند است و به هیچ چیز و هیچ کس جز او نباید امید داشت؛ اما نه دست خداوند از دنیا کوتاه است که فقط در امور اخروی به او امید داشته باشیم و نه انسان از زندگی دنیایی محروم که از امید در امور این جهانی بی نیاز باشد. اصل اخلاقی این است که «در تمام زندگی به خداوند امیدوار باش» و زندگی حیات دنیوی و اخروی هر دو را در بر می گیرد.

در فرهنگ عمومی مسلمانان تا سخن از امید به خدا و رحمت او به میان می آید، اندیشه ها به آمرزش گناهان و قبولی طاعات معطوف می شود؛ در حالی که حق تعالی فرمود: «رحمتی وسعت کل شئ»؛ رحمت من همه چیز را فراگرفته است. (اعراف/156) مفهوم شی ء همه آنچه در دنیا و آخرت است، فرا می گیرد و توفیقات دنیایی، نعمتها، آرزوها و اهداف این جهان، همه در قبضه رحمت الهی است؛ از این رو سزاوار است که امید به خدا به صورتی همه جانبه فهمیده شود.

اگر خدا را از دنیا کنار نهیم، به تبع آن امیدواران به او هم در حاشیه قرار می گیرند، در نتیجه دنیا از دست خدا خواهان ساده لوح خارج شده اسیر دیگران می شود و سرانجام هر ستم و فسادی پدید آمده، زمین را ظلم فرا می گیرد و حضرت ولی الله اعظم چهره در حجاب غیبت فرو می کشد.

اگر امید به خدا به تمام معنا در جان مسلمین ریشه می دواند و فضل او در دنیا و آخرت طلب می شد، وضعیت جوامع اسلامی صورت دیگری می یافت. امیدی که برخی شاخص های آن از این قرار است:

 

نشاط و نیروی عمل

امید هم مثل ایمان، در شمار شاخص های خود، نشاط و عملگرایی را در مرتبه نخست دارد. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «... من رجا شیئا عمل له...»(31)؛ کسی که به چیزی امید دارد، برای آن می کوشد.

امید واقعی با گشوده دیدن قدرت و غلبه خداوند بر سراسر عالم ، به توفیقات و تفضلات او در دنیا وابسته شده و در نتیجه شخص امیدوار، با تمام وجود و توان، برای کامیابی و سربلندی در دنیا و برخورداری نعمت های پروردگار می کوشد و صد البته این امید و عمل که از ایمان و معرفت درست نسبت به خدا بر آمده، راهزن بندگی و عبادت نیست؛ از این رو امام علی (علیه السلام) فرمودند: «اعمل لدنیاک کانک تعیش ابدا و اعمل لآخرتک کانک تموت غدا».(32) برای دنیایت چنان عمل کن که گویا تا ابد زندگی خواهی کرد و برای آخرت آن گونه بکوش که گویی فردا می میری.

راه جمع این دو، هنگامی همواره می شود که خیر دنیا و آخرت را از خدای یکتا امید داشته، به هر یک که می رسی، یک امید و اشتیاق انگیزه ساز ومحرک باشد و هر دوانگیزه با هم رشد یابد.(33) هر چه تلاش برای دنیا بیشتر شود، تلاش برای آخرت هم افزون می گردد، زیرا هر دو از یک ایمان و امید سرچشمه می گیرد و شوق و هیجان واحدی برانگیزنده هر دو است.

 

بزرگی اهداف

امیدواری، معیارها واهداف زندگی را بالا می برد ونیت های بلند پایه و عظیم را برای انسان رقم می زند. «بهره هر کس در زندگی همان است که خواسته ونیت کرده است».(34)

شخص امیدوار در اثر امید، در صدد برمی آید که آرمان ها و مطلوب های والا را بر گزیند. بااین کار ارزش انسان افزوده شده وکیفیت زندگی اش هم در بعد مادی وهم از جنبه معنوی ارتقا می یابد. «قدر انسان به قدر همت او و قدر عمل به اندازه نیت اوست».(35)

امید واری روح و اندیشه انسان را به اهتراز درآورده، اعتلای می بخشد و انگیزه و نیت از امور ناچیز و کوچک فراتر آمده و به اهداف بزرگ معطوف می گردد. موانعی که چشم اراده را از دیدن امور والا فرو انداخته و نابینا می سازد، با امید درهم شکسته می شود و قصد انسان بسان تیری از کمان امیدواری به سوی اهداف بزرگ نشانه می رود و بی تردید موفقیت و کامیابی در این وضعیت بیشتر تامین خواهد شد.

 

برخورداری از عطاهای خداوند

برخورداری از عنایات و عطایای خداوند، راه هایی دارد که از مهم ترین آنها امید به اوست. روزی پیامبر اکرم(ص) بر فراز منبر فرمودند: " سوگند به کسی که خدایی جز او نیست، به هیچ مومنی خیر دنیا و آخرت داده نمی شود، مگر با گمان نیک و امیدواری به خداوند ... قسم به آنکه خدایی غیر او نیست، بنده ای گمان نیک و امید وارانه به خداوند ندارد، مگر اینکه خدا همانند پندار بنده مومنش اراده می کند، زیرا او کریم است و خوبی ها به دست اوست. از اینکه کسی اندیشه امیدوارانه به او داشته باشد و او برخلاف امید واندیشه اش اراده کند، حیا دارد».(36)

خوش بینی و دل گرمی، در گرو پیوند دادن وجود و زندگی با منبع بی کران مهربانی و توانایی است. احسان الهی نتیجه حسن نظر بوده و از راه امید می توان به امدادهای آسمانی رسید. خداوند سراسر هستی را از رحمت و کرم و قدرت و بخشندگی پر کرده است تا همه جا او را بینند و به او امید ببندند، پس کسی که با این همه نشانه ها و دلایل، هنوز بدبین است و غم، ترس، اضطراب و بی تابی را به جان و روان خود راه می دهد، شایستگی برخورداری از هدایا و عطایای آسمانی را ندارد. امید پیش قراول عطایا و هدایای الهی است که به هر دل وارد شود، تفضلات وعطیه های دلخواه را به دنبال می آورد.

هر کس برای موفقیت ناگریز است که از عنایات و کمک های پروردگار بخشنده بهره مند شود که از هر پدر دلسوزی مهربان تر و قدرتمندتر است. او در صورت امیدواری به انسان ها کمک می کند و به کسانی که چشم از رحمت او بسته اند، نمی نگرد و دست از حمایت افرادی که دست امید به سوی او دراز نمی کنند، باز می دارد. اگر امید در امور دنیایی از خدا برگرفته شود، از بزرگ ترین حامی و هدایتگر برای اصلاح امور این جهان و کامیابی در زندگی دنیایی دور می شویم و بی تردید روزگاری سیاه و فلاکت بار در انتظار خواهد بود.

 

توکل

مفهوم توکل، از آغاز تاریخ اسلام، کژفهمی هایی را در فرهنگی عمومی مسلمین پیش روی خود دیده است. علی ابن عبدالعزیز می گوید: امام صادق (ع) از من پرسیدند: عمربن مسلم چه کرد؟ گفتم : فدایت شوم ! به عبادت روی آورده و از کسب و کار دست کشیده است. فرمودند: وای بر او! آیا نمی داند، آن کس که طلب روزی را ترک کند، دعاهایش مستجاب نخواهدشد؟

سپس ادامه دادند: گروهی از یاران پیامبر(ص)، هنگامی که این آیه نازل شد: «... من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب ...»؛ هر کس از معصیت خدا پرهیز کند، خداوند راه خروجی از تنگدستی و گرفتاری برای او قرار می دهد و از جایی که حساب نمی کند، روزی او را می رساند (طلاق /2و3)، دکان ها را بستند و به عبادت مشغول شدند و گفتند: روزی ما تضمین شده است. وقتی خبر به پیامبر(ص) رسید، آنان را نزد خود خواند و فرمود: چه چیز شما را به این کار برانگیخت؟ گفتند: یا رسول الله ! خداوند متکفل روزی ما شد و ما به عبادت روی آوردیم. پیامبر نیز در پاسخ شان فرمود: هر کس چنین کند، دعایش مستجاب نخواهد شد؛ بروید دنبال کسب و کار.(37)

توکل به معنای ترک عمل است؛ اما عملکردی که انسان را اسیر هوس ها و گرفتار رنج دنیا سازد؛ نه ترک عمل به گونه ای که نیروها و استعدادهای انسان به هدر رود و امکانات و نعمت های خداوند در دنیا بی استفاده بماند. چنین توکلی در حقیقت مجموعه ای از مصادیق اسراف است؛ نه توکل.

توکل، یعنی به اندازه توان عمل کردن و نتیجه را از خدا خواستن. در مقام عمل نیز نیرو و توان را از خدا دانستن. از این رو در روایات می خوانیم: «التوکل التبری من الحول و القوه و انتظار ما یاتی به القدر»(38)؛ توکل رها کردن هر دگرگونی و نیرو و منتظر آمدن قدر الهی بودن است.

وقتی انسان در هر عملی و برای هر هدفی، تحول وضع و نیروی حرکت را از خداوند بداند، با این بینش به نیروی خداوند پیوسته و قدرت بی کران او را در هستی و زندگی خویش جاری می یابد. بنابراین توکل بینشی است که انسان را به نیروی خلاق و بی نهایت هستی متصل کرده، آدمی را از قدرتی معجزه آسا برخوردار می سازد. بدین روی، در روایات می خوانیم: «کسی که می خواهد، نیرومندترین مردم باشد ، پس به خداوند توکل کند».(39)

 

شاخص های توکل راستین

1. حمایت خداوند و پیروزمندی

وقتی نیروی بی کران الهی پذیرفته شود و امکان اتصال به آن و برخورداری از آثارش در قلب جای گیرد، آمادگی و شایستگی بارش حیات بخش آسمانی پدید آمده، موانع دریافت فیض بر طرف می شود. بنابراین «کسی که متوکل بر خداست، کمک و حمایت را از دست نمی دهد».(40) و همواره در حوزه امن پشتیبانی شکست ناپذیر حضور دارد.

اگر قدرت خود را جلوه و پرتوی از قدرت نامتناهی بدانیم، در حقیقت به آن پیوسته و نیروی او در ما جاری می شود؛ ولی فراموش کردن این ارتباط موجب می شود که ظرفیت محدودی از نیروی نامتناهی الهی را در خود فعال سازیم و به امور ناچیز و افراد ناتوان دیگر تکیه کنیم.

مراتب بالای توکل به تفویض تبدیل می شود. در توکل فرد کار خود را به خداوند می سپارد؛ اما در تفویض، اساسا شخص کاری را برای خود نمی داند، بلکه همه امور را در دست او می بیند و تمام تکیه اش به خدا است، زیرا کار کار او، نیرو نیروی او و نتیجه نهایی هم از اوست و انسان متوکل بر سر سفره توفیق و فیض پروردگار نشسته است؛ از این رو کارها در نهایت اتقان و استحکام پیش می رود: «کسی که کارش را به خداوند تفویض کرد، آنها را محکم کرده است».(41)

این استحکام و حمایت به معنای رها کردن امورو به گوشه ای خزیدن و منتظر عنایت آسمانی بودن نیست، بلکه تلاشی نیرومند، عملکردی متقن ومستحکم و حمایتی را که موجب جدیت ودلگرمی و پشتکار است، به دنبال می آورد. توکل اعمال ضعیف و کم نتیجه را پرقدرت و ثمربخش می کند و انسان ناتوان رااز نیروی معجزه گونه ای برخوردار می سازد.

نیروی نامحدود الهی بر همه چیز غالب است و هنگامی که انسان با ارتباط و اتصال به این سرچشمه قدرت از آن برخوردار شود، بی تردید پیروزی و کامیابی راخواهد یافت. اگر چه اهداف بسیار بزرگ و خواسته های گرانسنگی داشته باشد، توکل مطمئن ترین راه نزدیک شدن به آنهاست. «اعتماد به خدای والا مرتبه، بهای هر خواستة گرانبها و نردبان به سوی خواسته های بلند است».(42)

توکل در درجه نخست، ابهاماتی را که در تصمیم گیری و راه یابی به سوی اهداف مانع ایجاد می کند، بر طرف می سازد. کسی که بر خداوند سبحان توکل کند، تاریکی های شبهه برایش روشن می شود(43) و پس از اینکه راه مناسب را به سوی مقاصد و خواسته های خویش شناخت و تصمیم گیری و اقدام را پشت سر گذاشت، در کشاکش تلاش و کوشش، با توکل موانع درهم شکسته شده و راه های روشن و هموار گشوده می شود. کسی که به خداوند توکل ورزد. دشواری ها در برابرش فروشکسته و ذلیل شده و اسباب سادگی برایش فراهم می شود.(44)

بنابراین توکل، تضمینی برای موفقیت وپیروزی کسانی است که می اندیشند و عمل می کنند. و برای رسیدن به کامیابی و خوشبختی «توکل کافی است».(45)

البته توکل و پیوند با قدرت الهی برای کامیابی و موفقیت در دنیا اموری را به همراهی می طلبد؛ مثل صبر که «الذین صبروا و علی ربهم یتوکلون»؛ کسانی که بردباری پیشه کرده و توکل ورزیدند. (نحل/42 و عنکبوت/59.)

صبر و رضا که همراهان توکل اند، در آمادگی یافتن برای دست یابی به نتیجه دلخواه نقش موثری دارند. همین طور قناعت که در مقابل حرص است. شخص متوکل، با اینکه اهداف بسیار بزرگی دارد؛ اما خودداری نفس را از دست نمی دهد و دچار حرص و ولع نمی شود، بلکه کاملا آرام و مطمئن به پیش می رود و منتظر دریافت نیرو و سرانجام نتیجه الهی زحمات و تلاش های خویش است.

حرص و ولع انسان را به شتاب و بی صبری و ناسپاسی و ناخشنودی در برابر خداوند دچار می سازد و بینش متوکلانه را از بین می برد و توکل را به بی اعتمادی نسبت به پروردگار مبدل می سازد. «کسی که توکل داشته باشد وقناعت کند و خشنود باشد، در دستیابی به خواسته اش کفایت شده است».(46)

 

2. بی نیازی و سرافرازی

متصل شدن نیروی تلاش و کوشش به نیروی خداوند و واگذاری نتیجه به او، انسان را از همه چیز و همه کس بی نیاز کرده، او را از سرافکندگی و حاجت طلبی و خاری در برابر دیگران باز می دارد. البته این معنای آن نیست که اگر شخصی توکل کند، به تنهایی همه کارها را پیش می برد و می تواند روابط اجتماعی اش را قطع کند، بلکه توکل انسان را به این بینش می رساند که نیاز اصلی به خداوند است و او می تواند، با قدرت خود کارها را به سامان آورد و بهترین نتیجه ممکن را در پایان قرار دهد. هر چیز و هر کس دیگر اسباب و وسیله ای است که در صورت لزوم، نیروی الهی آنها را به کارخواهد گرفت.

شخص توکل کننده، نه دست نیاز به سوی کسی دراز می کند و نه سر ذلت فرو می افکند، بلکه بی نیاز و سرافراز آماده پذیرش کمک های دیگران است و همه را از سوی پروردگار مهربان و توانا می بیند و البته همان طور که نیکوکاری خلق را نسبت به خود، از خداوند می داند، سپاسگزاری از آنها را نیز شکر او به شمار آورده، از بهترین قدردانی ها فرو گذار نمی کند و چون می داند که خداوند احسان و امداد به آفریدگانش را دوست دارد، همواره دستی گشاده برای پیش برد امور دیگران داشته، در این حال، نه خود، بلکه خداوند راحمایت کننده و کمک رسان آنها می داند. دقیقاً همان طور که دیگران را گشاینده اصلی گره کارهای خود به شمار نمی آورد. بنابراین، «بی نیازی و سرفرازی همانند پرندگانی در سپهر زندگی پر گشوده اند و انگاه که به جایگاه توکل برسند، فرود می آیند».(47)

 

3. آرامش و شادمانی

اطمینان از اینکه اگر من تمام توان خود را به کار گیرم و آنچه می توانم انجام دهم، کارها به خوبی پیش رفته و توفیق نهایی، حتی برتر از اندیشه و خواسته من تحقیق خواهد یافت. این بینش و باور، آسودگی را در روان تثبیت کرده و خرسندی و سرور و را به جای هراس و دلواپسی می نشاند: «اتکال به خداوند آرامش بخش ترین است»(48) و احساس کاستی و شکست را ازایجاد نگرانی واندوه جدا می کند.

ممکن است فرد گمان کند که توان و تلاش برای هدف مورد نظر ودرکاری که پشت سر گذاشته یا پیش رو دارد، کافی نیست و حتی در مراحلی از کار شکست را کاملاً تجربه کند؛ اما در اثر توکل، با خیال راحت و خاطر آسوده، می داند که این کمبود و ناکامی های جبران خواهد شد و نیروی بی کران هستی او رابه مطلوب خود خواهد رساند: «کسی که به خدا اعتماد کند، شادمانی به او نمایانده می شود و هر کس بر او توکل ورزد، کارهایش بسنده است».(49)

اگر چه انسان ها باید تمام توان واستعداد خود را به کار گیرند؛ اما باید توجه داشت که کاستی ها و شکست هاست که به توکل معنا می دهد. اگر ما بپنداریم که به درستی عمل کرده ایم و خودمان راه را یافته و رفته ایم، دیگر توکل کم رنگ می شود و در بینش و باور متوکلانه تردید می افتد.

سزاوار نیست که انسان آنچه اندیشیده و عمل کرده، برای خود برگزیند و از سایر امکانات چشم بپوشد. جوهر توکل آنجا آشکار می شود که تلاش گر متوکل، از طریقی که پیش بینی نمی کرد، به پیروزی برسد. این گونه است که آرامش، هیچ گاه اهل توکل را تنها نمی گذارد، زیرا آنها می دانند که راه های خدا بیشتر از آن است که آنها می دانند، هر چقدر هم کار دشوار و غیره ممکن باشد، وقتی خداوند بینید، فردی با تلاش و بینش درست، خود رابرای برخورداری از نیروی الهی آماده می کند، قدرت خود را به او می بخشد و می بارد. از این جهت توکل آرامش را به همراه قدرت هدیه می دهد.

از سوی دیگر، اگر انسان از راه های پیش بینی شده ودر زمان مشخص، به نتایج دلخواه برسد. پیروزی برایش عادی و بی مزه می شود؛ اما هنگامی که از راه های غیر منتظره و درزمانی که دیگر انتظار پیروزی نمی رود ، موفقیت پدیدار گردد، بسیار شادمانی بخش وسرور انگیز خواهد بود. از این رو امام علی (ع) توصیه می کنند: «مبادا برای خود چیزی برگزینی، پس به راستی که بسیار کامیابی و پیروزی در چیزی است که گمان نمی شود».(50) بنابراین باید بردباری به خرج داد و در نهایت سختی چشم به راه گشایش و توفیق بود.

 

صبر

مفهوم صبر، بردباری و تحمل طاعت و بندگی در دشواری های و رنج هایی است که در زندگی پیش می آید؛ اما معمولاً آن را چنین می انگارند که سختی و بدبختی، اگر در تقدیر شخص یاملتی نوشته شده باشد، دیگر چنین خواهد بود و تغییر اوضاع امکان ندارد و باید به ثواب اخروی آن اندیشید. صبر مایه پاداش های نیکو در آخرت است و بس و گویا و هیچ محصولی در دنیا صابر وجود ندارد؛ در حالی که صبر دوران کمین کردن و آرام گرفتن زندگی برای آغاز تغییر و کوشش برای کامیابی است.

«مطمئنا سیه روزی ها پایانی ندارد که ناگریز به آن می رسند، پس وقتی که بر یکی از شما دشواری و گرفتاری حکم شود، باید آن را بپذیرید و بردباری کنید تا بگذرد. به راستی که چاره اندیشی در آن هنگام که روی اورده موجب افزایش ناخوشایندی و رنج می شود».(51)

صبر مقدمه تحول و دگرگون کردن اوضاع است؛ نه تسلیم همیشگی برابر سختی ها و رنج ها و پذیرفتن شرایط ناگوار، به معنای عدم اقدام و کنار آمدن دائمی با وضعیت نا خوشایند که به بی تحرکی و افسردگی و عادت به آن می انجامد.

صبر آرامش پیش از طوفان است. صابر در انتظار فرصت برای اقدام و تمرکز نیرو برای ایجاد تغییر است.

پیامبر اکرم(ص) فرموده اند: نشانه فرد بردبار سه چیز است: نخست اینکه کسل و سست از عمل نمی شود. دوم اینکه افسرده نیست. سوم آنکه از پروردگارش شکایت نمی کند.(52) هر یک از این سه، شاخصی برای صبر است که به بررسی هر یک می پردازیم.

 

الف. نشاط و نیرومندی

صبر بر خلاف سه مورد پیش گفته، شاخص عمل گرایی ندارد، زیرا صبور کسی است که در گرداب بلا و فاجعه افتاده و در مرحله آزموده شدن است؛ از این رو بسیار عادی عمل می کند؛ اما منتظر است ونیروی خود را متمرکز می کند تا در موقع رو به افول نهادن مشکلات، بر آنها بتازد.

آنچه برای صبر اهمیت دارد، دوراندیشی است که به حفظ نیرو و سرزندگی و آمادگی عمل می انجامد، زیرا «همراه با بردباری، دوراندیشی تقویت می شود».(53) و براساس آن نشاط و نیروی عملی حفظ و تقویت می گردد و کسالت و بی رمقی از شخص صبور دور می افتد، پس بردباری راه نیرومندی و جمع کردن قدرت است و در پایان، همین نشاط و نیروی حفظ شده، نتایج خوشایندی را به بار می آورد.

کم است کسی که صبر کند، مگر اینکه قدرت یابد،(54) زیرا صبر مثل سدی است که جلوی جریان قدرت را می گیرد تا پس از ذخیره لازم آن را به کار گیرد. درست است که هم هنگام خشکسالی و هم وقتی که سدی بنا می شود، در هر دو صورت رودخانه تهی می گردد؛ اما خشکسالی مثل بی تابی کردن، نیرو و نشاط را تحلیل برده و به باد می دهد؛ اما هنگامی که سدی بنا می شود، تمرکز واندوختن منابع انجام می گیرد. ما در مواردی که برای رسیدن مطلوب ها و آرزوها و اهداف زندگی به تمرکز و انباشتن نیرو نیاز داریم، خداوند با مشکلات و دشواری ها سدی بنا می کند و انسان باید پیام حکیمانه خداوند را بفهمد و تا وقتی که به اندازه کافی انرژی و نشاط اندوخته نشده، بردباری پیشه سازد.

 

ب. پرهیز از افسردگی

شخص بردبار امیدوار و با نشاط است، آنچه در سختی ها امید را از بین برده و توان را می کاهد، جزع و بی تابی است که در نهایت، افسردگی را بر روان و زندگی مسلط می سازد.

«بی تابی در پیشامدهای ناگوار ناخوشایندی آن را می افزاید و بردباری آن را می کاهد».(55) در حقیقت «بی تابی رنج آورتر و دشوارتر از صبر کردن است(56) و به فرموده: امام کاظم(ع) «المصیبه للصابر واحده و للجازع اثنتان»(57)؛ مصیبت برای شخص بردبار یکی است وبرای بی تابی کننده دو تاست، زیرا غیر از رنج وضعیت سخت پیش آمده، خود را دچار عذاب می کند.(58)

از این رو ناگواری و تلخی شرایط دشوار افزون تر شده و آنچه خداوند به اندازه تحمل انسان مقدر کرده، از حد توان فرد فراتر می رود و پیش از آنکه به اندازه لازم نیرو برای کامیابی اندوخته شود ، سد درهم می شکند و نتیجه موردنظر به دست نیامده، رنجی بی حاصل به شخص بی تابی کننده تحمیل می شود؛ از این رو امام علی (ع) می فرماید: " از جزع خودداری کن، زیرا رشته امیدواری را می گسلد و توان عمل را می کاهد و اندوه بر جای می گذارد. بدان که رهایی و نجات از سختی ها دو راه دارد: یا چاره ای در آن است که باید آن را به کار گرفت یا چاره ای نیست که باید بردباری ورزید».(59)

در دشواری ها باید کاملا بر نظام روانی و رفتاری خود مسلط بود تا مبادا سد شکسته شود و در اثر رنج مضاعفی که به بار می آورد، نتایج مطلوب را بر باد دهد؛ از این رو در تعالیم اخلاقی اسلام، برای رفتارها و گفتارها در گیرودار سختی ها و گرفتاری ها، هنجارهایی مشخص شده است. درباره کنترل کلامی آمده است: «دو سد است که خداوند از آنها بیزار است: یکی شیون و فریاد در پیشامدهای ناخوشایندی و دیگری آواز و آهنگ به هنگام خوشی و نعمت».(60)

درباره مهار رفتارها فرموده اند: «از ما نیست کسی که به صورت بزند و گریبان بدرد».(61) حضرت علی(ع) نیز فرمودند: «کسی که در مشکلات دست روی ران های خود بکوبد، اجرش را از دست داده است».(62)

عدم کنترل رفتارها و کلام ، روان انسان را در وضعیت ناپایدارتر و شکننده تر قرار می دهد و مشکلات را چند برابر بزرگ تر و سنگین تر می کند و آنگاه سد فرو می شکند و افسردگی و شکست روانی به دنبال می آید.

 

ج. موفقیت و کامیابی

سومین علامت صبر، در روایت پیامبر این بود که انسان بردبار از خدا شکایت نمی کند. البته این به معنای آن نیست که او وضعیت خود را خارج از قدرت و اراده او می پندارد، بلکه برای آن است که این رنج و صبر را مقدمه پیروزمندی و دستیابی به مطلوب خود می داند، زیرا نظام آگاه است که «پیروزی و موفقیت با بردباری، و گشایش با گرفتاری همراه است».(63)

بنابراین هر کس باید بهای آنچه می خواهد بپردازد و بهای خوشبختی و کامیابی ، تحمل سختی و بردباری است. از این رو «با صبر به خواسته ها دست یافته می شود».(64) حضرت عیسی (علیه السلام) فرمود: «انکم لاتدرکون ما تحبون الابصبرکم علی ما تکرهون»(65)؛ مطمئنا به آنچه دوست دارید، نمی رسید مگر با صبر برچیزی که نمی پسندید.

هر چه صبر کامل تر باشد، به حظ و بهره بیشتری ازاهداف و آرزوها می توان رسید و کسی که بسیار بردبار است، به هدف نهایی و تمام آرزوهایش می رسد.(66)

آنچه موجب می شود، شخص بردبار به آمال خود راه یابد، اندوختن نیرو، تمرکز قوا و آمادگی در شکار فرصت هاست. حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: «الصبر علی مضض یودی الی اصابه الفرصه»(67)؛ بردباری در رنج ها، به شکار فرصت ها می رسد.

در حقیقت، بی تابی کردن، نقشه و برنامه خداوند رابرای کامیابی و موفقیت انسان خراب می کند. کسی که جزع کند...ن کار خدای سبحان راخراب کرده و پاداش خود را فروخته است.(68)

بنابراین شخص بردبار، با توجه با اینکه: «با صبر به امور والا دسترسی می یابد»،(69) در رنج ها نه تنها از خداوند ناراضی نشده و شکایت نمی کند، بلکه به روشنی می بیند که خداوند نقشه خود رابرای پیروزی او به اجرا گذاشته و راه رسیدن به خواسته هایش را فرا روی نهاده است. از این رو همواره به خود می گوید: شیرینی پیروزی، تلخی صبر را از بین می برد(70)، پس بردباری بورز تا کامیاب شوی(71) و این فرمایش امام علی(ع) را همواره در نظر دارد که «موفقیت از بردباری کننده گرفته نمی شود، اگر چه زمانی به طول انجامد».(72)

 

اخلاص

از ارزش های اخلاقی سامان بخش امور دنیا که برای زندگی شخصی و اجتماعی بسیار سازنده است، اخلاص و بی رنگی در پیشگاه خدای تعالی است. ابعاد سازنده و بالنده اخلاص در روایات اهل بیت بیان شده است؛ اما بخشی مهمی از آن تعالیم به طور کلی از اندیشه اخلاقی محققان و نویسندگان بزرگ اخلاق بیرون مانده و فرهنگ عمومی مسلمین، صرفا شناختی تک بعدی و آخرت نگر از آموزه اخلاص دریافته است.

مفهوم اخلاق «پیراستن قصد و نیت از تمام آمیزه هاست»(73) و در مقابل ریا، به معنای «منزلت جویی در دل مردم، با ویژگی نیک یا آثاری که آن رانشان می دهد»،(74) قرار دارد. اما این مفهوم و مصادیق آن را در عبادات خلاصه و آثار آن را به قبولی اعمال و رسیدن به حکمت و افزایش جزای اخروی بسنده کرده اند. اینها آثار بسیار ارزنده و گران بهایی است؛ اما اخلاص ثمرات ارزشمند دیگری نیز دارد که اگر چه به اندازه رستگاری ابدی و حکمت معنوی نیست؛ اما نباید نادیده گرفته شود.

اخلاص در حقیقت ناب کردن عمل است تا آثار الهی در آن ظاهر شود. انسانی که فقط برای خدا عمل می کند و از هر قید و بند دیگری وارسته و آزاد است، می تواند خود را به خوبی بشناسد و مطابق استعداد خویش انتخاب کند و خود را تحقق بخشد وتوانمندی های منحصر به فرد خویش رامشتاقانه و بی چشم داشت، به همه ارزانی دارد و از نزدیک ترین راه به رضایت شخص و کامیابی دست بیابد. اگر در جامعه همه افراد خالصانه و مشتاقانه و رها از قید و بند های پوچ عمل کنند، در زمانی کوتاه جامعه ای آباد، مستقل، قدرتمند و پر از شادی و نشاط می یابد. حقیقت اخلاص را درقالب چند شاخص می توان تبیین ساخت.

 

1. روشنایی درونی و قدرت تشخیص

اخلاص انسان را از عقده های درونی و قید و بندها خود ساخته یا ساخته و پرداخته جامعه رها می کند، به گونه ای که دیگر در صدد این نیست که دیگران او را تحسین کنند(75) یا اینکه مبادا مورد سرزنش آنها قرار گیرد. بنابراین در بند پسند یا ناپسند و خواسته های مردم نبوده، به راحتی خود را مشاهده می کند و می شناسد. کسی که از همه بندگی ها و وابستگی های رنج آور و بازدارنده رها شده(76) و تنها متوجه نور خداوند است ، درون خود را پر از شور و روشنایی دیده و به راحتی و روشنی راه زندگی خود را می فهمد و می خواند و پرده های سیاه و ضخیم وابستگی های غیره مخلصانه را که مانع دریافت رحمت و هدایت خداوند است، کنار می زند و با زبان شور و شوقی که از قلبش سر بر می کشد، پیام هدایت پروردگار و طرح موفقیت خود رادرک می کند.

اخلاص نور خداوند را به انسان نشان می دهد و با پاک سازی درون، علاقه های خالصانه را آشکار ساخته، استعدادهای نهفته را می نمایاند. به این ترتیب، انسان مخلص به سوی بهترین و دوست داشتنی ترین عمل ها وپاک ترین و دلخواه ترین زندگی راهنمایی می شود. «هنگام تحقق اخلاص بصیرت ها پرنور و تابناک می گردد».(77) و هر کس در این روشنایی معنوی خود را شناخته وبه سوی رسالت آسمانی که برای آن آفریده شده، جذب و بر انگیخته می شود. و معنای زندگی خود را می فهمد.

 

2. عملکرد آسان نیرومند و اثر بخش

با روشنایی اخلاص و رهایی از وابستگی ها و فشارهای بیرونی و تسلیم اراده و علاقه دیگران شدن، استعدادها و توانمندی های شخصی به صورت علاقمندی و کشش های انگیزشی روی صحنه دل می آید، زیرا وقتی استعداد فعالیت و حرفه وهنر خاصی در انسان باشد، ناخود آگاه برانگیختگی و شوق به کارهای متناسب با آن استعداد پدید می آید و با راهنمایی این جاذبه ها و علایق شخص در مسیری قرار می گرد و که نقشه خداوند برای کامیابی او تعیین کرده و نوشته شده است.

البته گرایش های انسان ممکن است منحرف و دروغین باشد. در اینجا پایداری علایق یک شناسه دقیق است و همچنین عدم مخالفت با اراده خداوند که به صورت شریعت درآمده، شرط درستی خواسته ها و علایق ونیز نشانگر صحیح خواندن طرح کامیابی است که خداوند بر صفحه دل هر کس نگاشته است. وقتی شخص اهل اخلاص که با راهنمایی علایق و هیجانات پایدار و نامعارض با شریعت، به کشف استعداد خویش رسیده و در طرح موفقیت و نقشه کامیابی خداوند برای خود قرار گرفته، با احساس آرامش و رضایت شخصی به رضایت خداوند پی برده و از او سپاسگزاری می کند.

در این صورت، عملکرد فرد، چون متناسب استعداد اوست، بدون تکلف و با شوق و هیجان انجام می شود؛ از این رو آسان و نیرومند است. هر چند ممکن است برای دیگران که از چنین استعدادی برخوردار نیستند، بسیار دشوار و حتی غیر قابل تحمل باشد؛ اما او با شور و اشتیاق و به آسانی عمل می کند و نتایج رضایت بخش و تحسین بر انگیزی به بار می آورد. ومی تواند خلاقیت از خود نشان دهد. شاید یکی از معانی فرمایش امیرمومنان(ع) که فرمودند: با اخلاص اعمال بالا برده می شود،(78) همین باشد که عملکرد آسان نیرومند و اثر بخش در حقیقت عملکرد در اوج و بالاترین وضعیت انجام کار است. به این علت پیامبر اکرم (ص) فرمودند: نشانه های مخلص چهار چیز است: قلب او پذیرا، اعضای بدنش تسلیم ، خیر او پراکنده و بدی او بازداشته شده است.(79)

قلب پذیرنده، یعنی شوق و هیجانی که موافق با اراده و عمل فرد مخلص است و هنگامی که اعضای بدن تسلیم اند، عمل به راحتی وآسانی انجام می گیرد. چنین شخصی از رضایت شخصی و خود پذیری برخوردار است ، مشتاقانه خیر خود را به دیگران تقدیم می کند و چون حرص و حسد و عقده ها وکینه ها در دل او ریشه ندارند، شری به مردم نمی رساند. خود پذیری و رضایت شخصی، فرد را با همه پذیرا و مهربان کرده، از آن جهت که جان و وجودش پر از شوق و پویایی و شادمانی است، نمی تواند به آفریدگان خداوند مهربان بدی کند.

 

3. کامیابی و پیروزمندی

اخلاص انسان را به راهی می برد که برای او کشیده شده و پای رفتن در آن راه به او داده شده است. در حقیقت داشتن اخلاص به هر کس، این امکان را می دهد که با تقدیر خود هماهنگ شود و راه زندگی خویش را پیدا کند و در نتیجه به موفقیت و خوشبختی برسد. از این جهت، امام علی(علیه السلام) فرمود: «من اخلص بلغ الآمال»؛(80) کسی که اخلاص ورزد، به آرزوها می رسد.

خالصانه عمل کردن، یعنی تقدیم توانایی و نتیجه کارها و بلکه کل زندگی به خداوند. پاسخ چنین هدیه ای به بخشنده ترین و مهربان ترین و نیرومندترین حقیقت هستی، برترین نتیجه و گواراترین کامیابی خواهد بود. با این تبیین، به روشنی معلوم می شود که «در اخلاص نیت ها موفقیت کارهاست».(81) و با رابطه صمیمانه و خالصانه با خداوند، درهای پیروزی و خوشبختی گشوده می شود.

هدف از آفرینش و زندگی انسان، رسیدن به خداوند و پیوستن به حقیقت نامتناهی دانایی و توانایی و نور و سرور است؛ اما هر کس راه خود را به سوی خداوند دارد، بلکه خود را ه ویژه ای به سوی اوست(82) که در وجودش نوشته شده است. شخصی که با اخلاص استعدادهای خود را کشف می کند، راه خود را به سوی خداوند یافته ومی تواند در قدرت و علم ونور او محو شده، در رضایت وشادمانی و آرامش کامل قرار گیرد.(83) و خیر و برکت را در عالم پیدا کند و به هم نوعان خود تقدیم و در لحظه لحظه زندگی و ذره ذره وجودش شکرگزاری کند. به راستی که هیچ کامیابی برتر از زندگی در نور و رحمت خداوند با هوشیاری و قدرت و رضایت کامل نیست.

 

جمع بندی و نتیجه گیری:

تمدن سلطه طلب غرب، با جسارت هر چه تمام تر، طرح وابستگی همه جانبه ملت ها را دنبال می کند و در این پروژه وابستگی فرهنگی را نه تنها در حد مد لباس و فیلم و موسیقی، بلکه تا عمق اندیشه ها و گرایش های معنوی تعقیب کرده است تا از خلال آن منافع سیاسی و اقتصادی خود را تامین کند.(84) در حالی که آموزه های اخلاقی اسلام از ناب ترین گنجینه های دست نخورده و ناشناخته معنوی برخوردار است؛ معنویتی که نه فقط استقلال وسرفرازی فرهنگی را حفظ و تقویت می کند، بلکه در جهت استقلال سیاسی و اقتصادی توانمندی طرح تمدنی نوین بر پایه تعالیم متعالی اسلام را ایجاد کرده، تراژدی استکبار و استضعاف را در حیات طبیعی معاصر خاتمه می دهد.

پنج اصل اخلاقی ایمان، امید، توکل، صبر و اخلاص که در فرهنگ عمومی مسلمین، تنها بعد آخرت گروانه پیدا کرده است، ظرفیت آن را دارد که اخلاق موفقیت را به گونه ای پی ریزی کند تا بر اساس آن تمدن اسلامی با زیباترین و کامل ترین صورت تحقق یابد و موفقیت و خوشبختی را برای فردفرد مسلمین به ارمغان آورد.

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان