ماهان شبکه ایرانیان

ستاره فروغ گستر

شهید زین الدین (1) .
دیده ها همیشه در پی «نور» است..
در آسمان پرستاره «شهادت »، گاهی اخترانی درخشانتر از دیگرستاره ها، چشمها را به سوی خویش خیره می سازند. این اختران نورانی،آرایش آسمان شهادت و جلوه رواق جهادند.
سردار شهید اسلام، «زین الدین » عزیز، از اینگونه ستاره های فروغ گستر و چشمگیر و دلنواز و گیتی افروز است.
آنچه او را در صحنه جنگ و دفاع مقدس، قداست و کرامت بخشید،روح بلند و شیدای او بود، که دور از وسوسه های پشت جبهه و جاذبه های «زندگی »، به آرمانی بزرگتر و زندگی برتری می اندیشید، به «حیات طیبه »در سایه ایمان و عمل صالح که در دوران حیاتش، خدمت در مسیر اسلام وانقلاب اسلامی و دفاع از کیان این نظام مقدس بود و در یک کلمه، «عمل به وظیفه »، هر جا که باشد، به هر صورت که تکلیف، ایجاب کند.
آری... تابع تکلیف بودن! و به «وظیفه » اندیشیدن!..
در این تاریخ، که همه را از یاد می برد و هر چیز را مشمول «مرور زمان »می سازد، آنانکه همواره زنده و جاویدند و نام و یادشان الهام بخش وخاطره انگیز است، تنها در سایه همین رسالت «عمل به تکلیف » است که ماندگار شده اند و «خلوص » خویش را خرج هدایت نسلها و اندیشه هاکرده اند، همچون حسین علیه السلام سالار شهیدان عاشورایی، و همچون امام امت قدس سره گشاینده راه جهاد و شهادت برای نسل معاصر.
«زین الدین » نیز از این سلسله و تبار بود. شناسنامه اش را از«جهادآباد» خالصان گرفته بود و با مهر خلوص و امضای تعهد، آراسته بود.
بزرگداشت اینگونه سرداران اسوه، نه تنها گرامیداشت خاطره خود آنان،بلکه احیاء و تکریم راهی مقدس و صراطی نورانی است که امثال مهدی عزیز، در این «راه »، درخشش یافتند و فرزندان شایسته این صراط بودند.
راه، با روندگانش گشوده و آباد می ماند. «جهاد و شهادت » نیز، راهی گشوده به حقیقت و پیوسته به بهشت است که شهیدان مخلص ما،هموارکننده این راه، پیش پای بشریتند، آنانکه در پی پاسخ این سؤالندکه: «چگونه؟»، «مانند چه کس؟» و «مثل کدام الگو؟»..
چه کسی را می شناسید که مدتی با شهید زین الدین مانوس و دمخور ومعاشر بوده و او را به ایمان و وارستگی و تعهد و جدیت و نستوهی نستوده است؟!
دریادل بود و سلحشور و مدبر،
صمیمی بود و مصمم و مقاوم،
خاکی بود و متواضع و دور از غرور،
در دلها جا داشت و نیکیهایش بر زبانها جاری بود و جاری است.
بیایید چراغ یاد اینگونه فرزانگان را همیشه مشتعل نگه داریم و هرچند وقت یک بار، پای این علمهای افراشته و شامخ صبوری و جهاد ومقاومت، سینه بزنیم و شور بگیریم.
حسینیه دلها، چندی است خاموش است.
کجایند سینه زنان شورانگیز جبهه ها و نورافکنان سنگرهای بیداری وخاکریزهای صلابت و یلان میدانهای «مبارزه با نفس »؟..
آنکه جز بهر حق فدا نشود.
خونبهایش بجز خدا نشود.
هر چه گفتند و هر چه می گوییم.
باز حق شهید، ادا نشود. کسی که کشته نشد، از قبیله ما نیست.
شهید مهدی زین الدین.
«مهدی زین الدین » هم رفت.
برادر مهدی، نامی آشنا برای همه برادران رزمنده ای که در دو سه سال اخیر، تحت فرماندهی او در لشکر علی بن ابی طالب علیه السلام جنگیدند.
او رفت... تا در بهشت، با اولیاء دین و شهیدان راه خدا، همپایه وهمسایه گردد. رفت و با خود، یک دنیا خلوص و تواضع برد.
هنوز زمزمه شهادت طلبی او در گوش بچه های لشکر و گردانهای رزمنده لشکر علی بن ابی طالب علیه السلام طنین افکن است.
ساده و بی ادعا، صادق و بی توقع، چند سال بود که «جهاد» را برگزیده بود. با همه سختیهایی که جنگ دارد، با همه مشکلاتی که برای یک فرمانده لشکر وجود دارد، با همه گذشتها و تلاشها و تجربه اندوزیها ودویدنها، که فرماندهی می طلبد، با همه تعهدها، مسؤولیتها، دین باوریها،تقواها، دقت و مراقبتها، که برای یک فرمانده لازم است،... وظیفه خود رادر «جنگ » به حق تشخیص داده بود و هستی خود را در این راه نهاده بود.
شهید زین الدین مسلح به «ایمان » بود.
همواره در تمام صحبتها و سخنرانیها و راهنماییهایش، می کوشید که برادران رزمنده را به این «سلاح » تجهیز کند.
می دانست که مجاهد دودل و ناباور، همچون سلاح بی فشنگ و گلوله بی خرج است. نه یاری ماندن در جبهه را دارد و نه روحیه جنگیدن بادشمن را.
او همواره ندای «هل من ناصر» حسین علیه السلام را به گوش بچه ها زمزمه می کرد،
از مظلومیت جبهه «حق » می گفت، از ضرورت ادامه جنگ تا پیروزی،از نیاز جبهه ها به نیروهای رزمنده و با تجربه و امیدوار و مؤمن و ثابت، ازاستفاده بجا و بموقع از استعدادها و نیروهای کیفی و بالا، از لزوم روحیه معنوی و حالت دعا و توسل، برای یک سرباز اسلام، از ضربه هایی که از بی تقواییها خورده ایم، از آفتهایی که از طریق غرور، در عملکرد رزمندگان رسوخ می کند.
بارهاو بارها گفته بود که:
پیروزی با ماست، چه با «ماندن » چه با «رفتن ».
مکرر در مکرر اظهار کرده بود که:
شهادت، «احدی الحسنیین » است.
اینک خود به قله دست یافته و به این اوج رسیده است.
مهدی زین الدین، فاتح قله شهادت است.
سالک راه سیدالشهداو مهمان سفره شهادت است. وارد بر اباعبدالله الحسین علیه السلام است. در محضر علی بن ابی طالب علیه السلام است.
شهادت، برای برادر زین الدین، مزد خدمت و صداقت است. مگر نه اینکه: «مزد جهاد، شهادت است »؟!
خوشا به حالش که مزد خویش راگرفت و به «حیات جاویدان » رسید.
برادر مهدی، دلسوز و سوخته جان بود.
نسبت به جنگ و جبهه، سوزی داشت همیشگی.
قهرمان رشیدی بود که دیدن آن همه شهادتها، روحیه اش را متزلزل نمی کرد. حتی شهادت عزیزترن یارانش، بهترین فرماندهان گردانهایش،صدیق ترین همرزمان و همسنگرانش، برای یک لحظه هم او را از«هدف » باز نمی داشت. علمداری بود که خود، شاهد شهادت عملدارها بود.
ولی... وقتی جنگ در راه خدا و بخاطر ادای تکلیف باشد، این فقدانها وقلم شدن دستها و بازوها، نه تنها یاس آور نیست که پای اراده را استوارترمی کند.
شهید مهدی زین الدین، فرمانده لشگری بود با این خصوصیات:وارسته و پاک... از جان گذشته و به ایمان و یقین رسیده، خاکی و فروتن،بی ادعا و متواضع، صمیمی و مهربان.
این را، وجدانهای پاک و کسانی که چهره معصوم و نگاه مؤمن و قلب امیدوار او را دیده و شناخته بودند، تایید می کنند.
قم - آذر 63. آینه داری
شهید زین الدین.
آینه بردارید،
که به دیدار جمال و کمال می رویم و زیبایی روح را تماشا می کنیم.
آشنایی با فرمانده فداکار و مخلص لشکر 17 علی بن ابی طالب علیه السلام،شهید بزرگوار «مهدی زین الدین ».
و... برادرش مجید،
که این دو، خود، آینه دار خلوص و تقوا و ایثار بودند و زلالی عشق ومعرفت را، و لطافت روح را، با نستوهی اراده و صلابت تصمیم و شکوه شجاعت، به هم آمیخته بودند.
و... معجون اشک و آهن بودند، و آمیزه «سلاح » و «عرفان »!
یارشان خدا بود و رهبرشان «خمینی »،
کتابشان قرآن بود و عشقشان «کربلا»،
امیدشان فتح بود و آرزویشان «شهادت ».
هر دو زینت دین بودند و فخر اسلام و پرورده قرآن و اسوه شهیدان.
روزگار ما، تاریخی شگفت را می گذارند. در عصری زندگی می کنیم که سلاح پر توان «خون »، که یادگار «عاشورا» ست و میراث ارزشمند سالارشهیدان، حسین بن علی علیه السلام که از نهضت «کربلا» بر جای مانده، بار دیگرنقش خود را بازیافته و به میدان آمده است.
شهیدان ما «سلاح خون » را بر کف گرفته اند. سلاحی که بر شمشیر هم پیروز است و برندگی و صلابتش بیش از تیغ تیز، آری، «شهادت ».شهادت، معجزه بزرگ قرن ماست که رسالت دعوتگران «شهادت طلب »را تثبیت می کند و اعجاز خون، که آیه جان شهیدان است، رسواگر همه افسونها و افسانه های ساخته و پرداخته استکبار جهانی است.
گرچه واژه ها گنجایش عظمت روح را ندارند، گرچه معنویت باطنی درکلمه نمی گنجد، و وارستگی و آزادگی را با نوشته نمی توان نشان داد، گرچه عشق، در دفتر و کتاب نیست و رمز و رازش، بیرون از حد و مرز کلام وسخن است،
لیکن... چه باید کرد؟ در برابر عظمت شهیدان راه خدا، تنظیم صفحاتی چند، به نام یادنامه یازندگینامه، کمترین و حداقل کاری است که می توان و باید کرد.
راه، همچنان ادامه دارد. رهبر، همچنان بر قله بلند هدایت، در جماران نشسته و امام گونه و پیامبروار، کشتی اسلام را در اقیانوس متلاطم دنیا به ساحل پیش می برد. و... رزمندگان، - که خدا یارشان باد - گوش به فرمان امام امت و پیر جمارانند. لذت دنیا و شکوه زندگی، در داشتن ایمانی قوی،همتی والا، و عقیده ای خدایی و جهادی در راه این هدف متعالی و مقدس است.
و راه خدا شهید می طلبد، چرا که دین خدا برتر و ارزشمندتر از جانهای ماست.
«کربلا» و «قدس » در پیش است و حمایت و حضور یک امت، پشتوانه این جهاد عزیز. خوشا آنانکه با گذر از «پل شهادت »، به بهشت موعودرسیدند، نامشان جاوید و یادشان گرامی باد..
قم - 10/10/1363.
 
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان