آیین بودا شاخه ای از آیین هندو است که در مخالفت با تعصّب های برهمنان به وجود آمده است. این آیین که آیینی انسان گرایانه است، اصلی ترین مسأله اش، رهایی آدمی از رنج است. به عبارت دیگر، یگانه وظیفه دینی انسان نجات از درد و رنج دنیوی است، به این ترتیب که به چهار حقیقت شریف معرفت بیابد که عبارتند از: الف) در هر جای دنیا رنج وجود دارد؛ ب) رنج، معلول علت هایی خاصّ است؛ ج) از بین بردن رنج امکان پذیر است؛ د) راه های مشخّصی برای از بین بردن رنج وجود دارد، همچنین به قواعد هشتگانه که راهی میانه بین ریاضت شاقّ و افراط در لذّاتند عمل کند. راه های هشتگانه یا هشت قانون بزرگ زندگی عبارتند از: دیدگاه درست؛ اندیشه درست؛ سخن درست؛ رفتار درست؛ معاش درست؛ کوشش درست؛ توجّه درست و تأمّل درست.
آخرت شناسی این آیین، شبیه آخرت شناسی آیین هندو است. براساس تعالیم بودا، زندگی آدمی با مرگ جسمانی پایان نمی پذیرد، بلکه بر حسب اعمال گذشته خود در زندگی، در قالب بدن دیگری در همین دنیا به حیات خود ادامه می دهد،[4] با این توضیح که اگر کسی عملی را از روی دلبستگی انجام دهد، سبب به وجود آمدن نیروهایی در زندگی خواهد شد که آن نیز موجب تولّد دوباره (تناسخ) می شود. این گردونه تناسخ تا تصفیه کامل و رسیدن آدمی به مقام «نیروانا» ادامه پیدا می کند؛ اما، در اثر اعمالی که بدون وابستگی انجام گیرد، از تولّد دوباره جلوگیری می شود و مانند دانه های سرخ شده، گیاهی از آن نمی روید وآدمی بلافاصله به مقام نیروانا نایل می شود.
گفتنی است که گرچه این آیین اهمیّت فوق العاده ای برای مقام نیروانا قایل است، ماهیّت و حقیقت آن در هاله ای از ابهام فرورفته است. فقط گاهی از آن به پایان وجود، جزیره منفرد و اقلیم آسایش یاد می کنند. به تعبیر دیگر، می گویند که نیروانا، مقام یا مرتبه ای از وجود است که کاملاً روحانی و آزاد از انواع رنج های زندگانی جسمانی است.[5]
گرچه تناسخ به معنایی که در آیین هندو و بودا آمده باطل می باشد و فیلسوفان و متکلمان مسلمان ادله متعددی در رد آن آورده اند.[6] ولی اصل این اعتقاد نشان از باور به حیات پس از مرگ دارد.
منابع:
1.
تیواری، کدارنات؛ دین شناسی تطبیقی؛ ترجمه مرضیّه (لوئیز) شنکایی، تهران: سمت، چاپ اول، 1381، صص35-41 2.
برای نمونه می توانید به الاشارات و التنبیهات، ابن سینا، ج 3، ص 356 و المبدأ و المعاد، صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی با مقدمه و تصحیح جلال الدین آشتیانی، ص 324 مراجعه نمایید.