اشاره
با توجه به این که در شماره قبل قسمتهای از این مقاله افتادگی داشت، جهت استفاده خوانندگان گرامی، قسمت اول این گفتار به طور کامل همراه با بخش دوم آن در این شماره از مجله درج گردید .
امید آن که مورد توجه و رضایت خاطر خوانندگان عزیز قرار گیرد .
× × ×
«تبلیغ » ، «ارشاد» ، «وعظ » ، «هدایت » ، «دعوت » ، «بشارت » ، «منبر» ، «اندرز» ، «پند» ، «نصیحت » و . . . گل واژه های نورانی گلستان دین شمرده می شود .
تبلیغ وظیفه ی اصلی پیامبران و اولیای خداوند است و با هدف آگاهی بخشی و هدایت تحقق می یابد .
سیره ی عملی و علمی عارفان و دانشمندان ربانی، همواره بر پایه ی الهی ارشاد و آگاه ساختن جامعه استوار بوده است .
اهمیت تبلیغ در گفتار و کردار عارفان
عارف نامور مرحوم بهاری همدانی رحمه الله درباره ی اهمیت تبلیغ می نویسد:
در حدیث آمده است که دانشمندان وارثان پیامبرانند . شکی نیست و بی گمان مراد از این ارث، درهم ها و دینارها نیست، بلکه ارث بردن از حیث رسالت و تبلیغ احکام و بازگرداندن مردمان از راه های کج به سوی جاده ی مستقیم و تا آن جا که امکان دارد حفظ و نگه داری آنان در راه مستقیم است » (1) .
عارف کامل، مرحوم میرزا جواد ملکی تبریزی نیز می گوید:
«از کارهای مهم . . . برای اهل علم، وعظ و امامت جماعت است .
گفتنی است که اگر عالم، قوی و مجاهد بوده و از کسانی باشد که مدتی با نفس خود جهاد کرده و در طول جهاد، راه های پنهان نفوذ شیطان و پوشش های هوای نفس را پیدا کرده است، نباید از وعظ و امامت جمعه دوری کند; زیرا این دو، مورد اهتمام شرع است، به خصوص وعظ [و تبلیغ] ; زیرا هیچ کدام از کارهای خوب، فایده ی وعظ را نداشته و تمامی اعمال خیر نتیجه ی وعظ [و تبلیغ] است » (2) .
صاحب «ارشاد القلوب » نیز، ضمن بیان سخنان رسول اکرم صلی الله علیه وآله، همگان را به قبول وعظ سفارش کرده، می نویسد:
«پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: هدیه یی نداده است مسلمانی به برادر مسلمانش که بهتر و بالاتر از موعظه و کلمه ی حکمتی باشد که در شنونده هدایت را زیاد کند و او را از معصیت و هلاکت دور نماید .
همچنین آن حضرت فرمود: نیکو بخششی است و نیکو هدیه یی است موعظه و پند و اندرز; چنان که خداوند سبحان به موسی علیه السلام وحی فرمود که، ای موسی، یاد بگیر خیر و موعظه را و یاد بده کسی را که نمی داند; همانا من روشن می کنم قبر یاد دهنده و یاد گیرنده را و برطرف می نمایم از آنان وحشت را .
. نزد خدا هیچ صدقه و احسانی، مانند موعظه و پند و اندرز نیکو و محبوب نیست . خداوند مردمان گمراه و پراکنده را به وسیله ی موعظه نفع می بخشد و این کار بهتر از عبادت یک سال است .
پس ای عاشق هشیار، گوش فرادار برای شنیدن موعظه و روی مگردان از ذکر خدا . . .» (3) .
آری، داعیه داران تقوا و ایمان و سالکان الی الله وظیفه دارند، در کنار تهذیب نفس خود، به ارشاد و راهنمایی دیگران نیز بپردازند و دریچه های علوم و معارف الهی را به روی مردم بگشایند .
اسلام، چنان که با بی بند و باری و کارهای زشت مخالف است، گوشه گیری را نیز نمی پسندد و همگان را به نزدیکی به خدا و حضور فعال در جامعه ی ایمانی فرا می خواند .
امام خمینی - قدس الله نفسه الزکیه - می فرماید:
«خیال می شود، کسی که اهل سلوک است . . . باید به مردم دیگر کار نداشته باشد . در شهر هر چه می خواهد بگذرد؟ ! من اهل سلوکم، بروم یک گوشه یی بنشینم، ورد بگویم و سلوک پیدا کنم . این سلوک در انبیا زیادتر از دیگران بوده است، لیکن نرفتند توی خانه شان بنشینند و بگویند ما اهل سلوکیم و چکار داریم به ملت چه می گذرد و هر کس هر کاری می خواهد بکند . پس اگر بنا باشد که اهل سلوک باید بروند کنار بنشینند، پس باید انبیا هم همین کار را بکنند و نکردند . موسی بن عمران اهل سلوک بود، ولی مع ذلک رفت سراغ فرعون و آن کارها را کرد; و ابراهیم هم همین طور . رسول خداصلی الله علیه وآله هم که همه می دانیم .» (4)
استاد حسن زاده آملی نیز درباره ی اهمیت تبلیغ می فرماید:
«وقتی یکی از استادان بزرگوارم به این بنده می فرمود که به آمل نرو ضایع می شوی، مرحوم الهی [قمشه یی] فرمودند: برو که اگر امثال شما حمایت دین را به عهده نگیرند، مبادا . . . .» (5)
نویسنده ی کتاب فضیلت های فراموش شده در شرح حال پدر ارجمندش، حاج آخوند ملا عباس تربتی، می نویسد:
«مرحوم حاج شیخ علی اکبر [تربتی یکی از شاگردان مبرز آخوند خراسانی رحمه الله و از مجتهدان جامع الشرایط در خراسان] پس از آن که به احوال پدرم آشنا می شود، عقیده ی مفرطی درباره ی او پیدا می کند و به او اصرار می ورزد که زندگی خود را یکباره از ده به شهر تربت منتقل کند . اما پدرم برای رعایت حال پدرش عذر می آورد . پس از آن که پدرش فوت می کند، مرحوم حاج شیخ بر اصرار خود می افزاید تا آن که بالاخره می گوید: من به عنوان حاکم شرع حکم می کنم که بر شما واجب است که به تربت منتقل شوید و اگر این کار را نکنید، آدم با شتر می فرستم که اثاث شما را بار کنند و به تربت بیاورند . . . . ترویج دین بر شما واجب است و این کار در شهر بیش تر میسر است . (6)
تبلیغ سبب زنده نگه داشتن یاد خدا و فضائل و حقانیت اهل بیت علیهم السلام است .
امام صادق علیه السلام از فضیل پرسید: با یکدیگر می نشینید و حدیث می گویید؟»
پاسخ داد: آری، قربانت گردم .
حضرت فرمود:
ان تلک المجالس احبها، فاحیوا امرنا یا فضیل .
رحم الله من احیا امرنا یا فضیل من ذکرنا عنده فخرج من عینه مثل جناح الذباب غفر الله له ذنوبه . (7)
این مجالس را دوست دارم، روش و معارف ما را زنده سازید . فضیل، خدا بیامرزد کسی که امر ما را زنده سازد . فضیل، کسی که ما را نزد او یاد کنند و [در مصیبت ما] به اندازه ی بال مگسی از دیدگانش سرشک روان شود، خدا گناهانش را می آمرزد .
آداب و شرایط عرفانی تبلیغ و موعظه
1 - اخلاص
پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله می فرماید:
ان اخوف ما اخاف علیکم الشرک الاصغر، قالوا وما الشرک الاصغر یا رسول الله صلی الله علیه وآله! قال: الریا . قال صلی الله علیه وآله: یقول الله عز وجل یوم القیامة اذا جاز العباد باعمالهم: اذهبوا الی الذین کنتم تراؤون فی الدنیا، فا نظروا هل تجدون عندهم الجزاء (8) .
بیش از هر چیز از شرک کوچک بر شما بیمناکم . گفته شد: پیامبر خدا، شرک کوچک چیست؟ فرمود: ریا . سپس فرمود: خدا در روز قیامت - که پاداش بندگان را عطا می کند - به ریاکاران می فرماید: بروید نزد آنانی که برایشان ریا کردید و بنگرید آیا پاداش کارهایتان را نزد آنان می یابید؟ .
دانشمند وارسته شیخ عباس قمی می نویسد: «بایسته است واعظ در کار خویش وجه خدای تعالی و امتثال فرمان او را در نظر بگیرد و اصلاح نفس خود و ارشاد بندگان خدا به معالم و معارف دین را بخواهد . کرسی وعظ و ارشاد را نردبان رسیدن به متاع و موقعیت دنیایی قرار ندهد . . . سزاوار است واعظ آنچه را می گوید خود به کار بندد تا چونان چراغی نباشد که خود را تباه سازد و بسوزد و دیگران را نور و فروغ بخشد .» (9)
استاد بزرگ اخلاق و عرفان میرزا جواد آقا ملکی تبریزی نیز می فرماید:
«بر [مبلغ و واعظ] در راس همه ی کارها، نیت پاک و اخلاص راستین لازم است تا از آفت های آن در امان ماند . باید خود را بیازماید که انگیزه ی او در ارشاد و موعظه چیست؟ اگر دین است، به کار موعظه بپردازد و اگر - خدای نخواسته - انگیزه ی او آلوده به خواهش های نفسانی است یا اخلاص کارش بر او روشن نیست، موعظه ی خلق را ترک کرده، به سازندگی خویش بپردازد و در پی کسب گوهر گران سنگ «صدق و اخلاص » برآید .
اگر در به دست آوردن صدق در اخلاص راستگو باشد، خداوند به حکم این آیه که «و کسانی که در راه ما تلاش و کوشش کردند، آنان را حتما به راه خویش هدایت می کنیم » (10) ، او را هدایت خواهد کرد . . .» (11) .
سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوش
چو قرب او طلبی در صفای نیت کوش
اخلاص، سر سپردن به درگاه دوست و دل برکندن از هوای غیر او است . اخلاص، نور کلام عارفان و گوهر پیام واعظان است .
اخلاص به معنای پاک سازی کردار از ناخالصی هایی چون ریا و عجب است . یکی از عارفان می گوید: «اخلاص آن است که چون عمل کنی، دوست نداری تو را بدان یاد کنند و . . . بزرگ دارند . . . و طلب نکنی ثواب عمل خویش از هیچ کس، مگر از حق تعالی .» (12)
در تفسیر کشاف می خوانیم:
«اخلاص بر چهار قسم است: یکی اخلاص در گفتار، دوم اخلاص در افعال، سوم اخلاص در عبادات و چهارم اخلاص در احوال » .
بی تردید اگر تبلیغ و وعظ تنها برای احیای معارف دینی تحقق یابد، آثار مثبت بسیار در پی دارد .
بانو امین اصفهانی در وصیت نامه اش می نویسد:
«اعمال و رفتارت را برای خدا خالص کن و در قبال آن کارها مزدی مطلب; بلکه کارهای خالصت را نردبان لقا و دیدار خدای تعالی کن . . . . در همه ی کارهایت به او توکل کن; زیرا هر کس امورش را به خدا بسپارد، خداوند او را بس است »(13) .
آیت الله مرعشی نجفی رحمه الله از عارف بزرگ حاج شیخ عباس تهرانی چنین یاد می کند:
«من و آقای خمینی رحمه الله و حاج شیخ عباس به درس اخلاق میرزا جواد آقا ملکی تبریزی می رفتیم . . . . یک روز بعد از اقامه ی نماز ظهر و عصر در حرم حضرت معصومه علیها السلام، برای کاری از فیضیه عبور کردم، چون وارد شدم، از دور دیدم آقایی روی منبر نشسته و عده یی از طلاب جوان پای منبر ایشان نشسته بودند و به شدت گریه می کردند: با خود گفتم: این واعظ کیست؟ چون نزدیک رفتم، دیدم آقا شیخ عباس تهرانی هستند . ایشان همان مطالبی را که ما می گوییم، می گفت; آیات و روایاتی را می خواند که ما هم در منبرهایمان می خواندیم; اما این تاثیر را نداشت . ایشان حال و هوایی داشت که انسان را منقلب می کرد و معلوم بود یک واقعیتی در کارش هست (اخلاص) و به سخنان خویش رسیده و ایمان دارد .» (14)