مفهوم شناسی خمس

الف) در لغت
1. خمس، در فرهنگ لغت به معنای«یک پنجم» و جمع آن «اخماس» است. [1]
2. فئی، در لغت به معنای بازگشت است. به هر مالی که از کفار بدون جنگ به دست آید فئی گفته می شود.[2]
3. انفال: جمع نفل است، به معنای غنیمت و عطیه و هبه، یا جمع نفل است به معنای زیاده که منظور در شرع غنایم جنگی و یا هر نوع مالی است که مالک خاص ندارد.[3] از امام محمد باقر و امام صادق(علیهما السلام) روایت است: «انّ الانفال کل ما اخذ من دار الحرب بغیر قتال اذا انجلی اهلها عنها؛ انفال به هر مالی گفته می شود که از دار حرب بدون جنگ به دست آید که اهل آن از آن کوچ کرده باشند.»[4] چنان که از امام کاظم(ع) روایت است: «الانفال کل ارض خربة باد اهلها وکل ارض لم یوجف علیها بخیل ولارکاب ولکن صالحوا صلحاً واعطوا بایدیهم علی غیر قتال و له رؤس الجبال وبطون الاودیة والآجام وکل ارض میتة لاربّ لها وله صوافی الملوک ما کان فی ایدیهم من غیر وجه الغصب لان الغصب کله مردود وهو وارث من لاوارث له یعول من لاحیلة له.»[5]
4. غنیمت، به دست آمدن چیزی بدون زحمت است.[6] صاحب مفردات الفاظ قرآن گفته است: دستیابی به منفعت و سود است. سپس درباره هر سود به دست آمده ای که در سایه پیروزی بر دشمن و یا کسب کار فراهم گردیده، به کار رفته است.[7]
تفاوت غنیمت، فئی و انفال
غنیمت آن است که مسلمانان در حال جنگ از کفار به دست آورند. فئی آن است که مسلمانان بدون جنگ از کفار به دست آورند.[8] برخی گفته اند که غنیمت از مال منقولات است و فئی اموال غیر منقول مانند زمین را گویند. برخی دیگر گفته اند که غنیمت و فئی در یک معناست.[9]
مشهور بین فریقین معنای اول است که روایت رسول خدا(ص) نیز مؤید این معناست: «ایما قریة فتح الله ورسوله بغیرقتال فهی لله ولرسوله وایما قریة فتحها المسلمون عنوة فان لله خمسه وللرسول ولاقربائه وما بقی غنیمة لمن قاتل علیها اذا کان یصح نقله الی دارالسّلام فان لم یکن نقله فهو لبیت المال.»[10]
ب) خمس در اصطلاح فقها
شهید اول: «وهو حق یثبت فی الغنائم لبنی هاشم بالاصالة عوضاً عن الزکاة؛ خمس حقی در غنایم است که برای بنی هاشم بالاصاله به جای زکات ثابت است.»[11]
میرزای قمی: «وهوحق مالی یثبت لبنی هاشم بالاصالة عوض الزکاة؛ مالی برای بنی هاشم است که بالاصاله، به جای زکات ثابت است.»[12]
صاحب مدارک الاحکام: «الخمس حق مالی ثبت لبنی هاشم بالاصل عوض الزکاة وهو ثابت بالکتاب والسنة والاجماع؛ خمس حق مالی است که برای بنی هاشم عوض از زکات ثابت می باشد و وجوب خمس از کتاب و سنت و اجماع ثابت است.»[13]
صاحب عروة الوثقی: «وهو من الفرائض وقد جعلها الله تعالی لمحمد وذریته عوضاً عن الزکاة اکراماً لهم؛ خمس یکی از فرایضی است که خداوند متعال برای رسول خدا(ص) و ذریه اش به جای زکات و برای اکرام آنان واجب قرار داده است.»[14]
مرتضی حایری: «وهو من الفرائض وقدجعلها الله تعالی لمحمد وذریته وآله اذا کانوا منسوبین الی هاشم من طرف الاباء؛ خمس یکی از واجباتی است که خداوند متعال برای حضرت محمد(ص)، ذریه و اهل بیت(ع) آن حضرت که از طرف پدر منسوب به بنی هاشم باشند، قرار داده است.»[15]
صاحب جواهر الکلام: «وهو حق مالی فرضه الله مالک الملک بالاصالة علی عباده فی مال مخصوص له ولبنی هاشم عوض اکرامه ایاهم بمنع الصدقة والاوساخ منهم؛ خمس حق مالی است که خداوند مالک الملک بالاصاله در مال مخصوصی برای خود و برای احترام به بنی هاشم، در عوض زکاتی که اوساخ دستان مردم است، بر بندگان خود واجب قرار داده است.»[16]
امام خمینی(ره): «وهوالذی جعله الله لمحمد وذریته کثرالله نسلهم المبارک عوضاًعن الزکاة التی اوساخ ایدی الناس اکراماً لهم؛ خمس آن است که خداوند تعالی، برای حضرت محمد(ص) و ذریه آن حضرت، که خداوند نسل مبارکشان را زیاد کند، عوض از زکات که اوساخ دست مردم است، واجب قرار داده است.»[17]
از مجموعه تعریفهای فقها نکات زیر به دست می آید:
الف) خمس یکی از واجبات مسلّم و ضروریات دین، مانند نماز و روزه است.
ب) خمس برای بنی هاشم حق مالی است به احترام آنها به جای زکات داده می شود.
ج) خمس فقط به فرزندان بنی هاشم داده می شود.
د) خمس واجبی است که از قرآن، سنت و از اجماع ثابت است.
بنابراین، خمس عبارت است از ادای یک پنجم بعضی از اموالی که زاید بر مخارج زندگانی باشد، به مستحقان خاص آن.[18]
پی نوشت ها:
1. ابن منظور، محمدبن مکرم، لسان العرب، قم، ادب الحوزة، 1405، ج6، ص70.
2. همان، ج1، ص126.
3. لسان العرب، ج11، ص671؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات قرآن، ترجمه خسروی حسینی، تهران، انتشارات مرتضوی، ص502؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، بیروت، مؤسسه اعلمی، 1415ق، ج4، ص517.
4. راوندی، سعید بن هبةالله، فقه القرآن، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1356، ص249.
5. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، تهران، کتاب فروشی اسلامی، 1367، ج6، ص365.
6. لسان العرب، ذیل مادّه الغنم.
7. مفردات الفاظ قرآن، ذیل مادّه الغنم.
8. محمد ادریس شافعی، احکام القرآن، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1412، ج1، ص154؛ محمدعلی صابونی، تفسیرالایات الاحکام من القرآن، بیروت، دارالکتب العلمیة، ج1، ص429، 430؛ ابی منصور محمدبن محمود ماتریدی سمرقندی حنفی، تفسیر القرآن العظیم المسمی تأویلات اهل السنة، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1425، ج2، ص350.
9. ابن جریر طبری، جامع البیان، بیروت، دارالاعلام، 1422ق، ج6، ص510؛ السایس، محمدعلی و دیگران، تفسیر آیات الاحکام، بیروت، دارالقادری، 1417ق، ص9؛ راوندی، فقه القرآن، ص247.
10. راوندی، فقه القرآن، ص251.
11. شهید اول، محمدبن مکی، الدروس الشرعیة، قم، مؤسسه نشر اسلامی، 1412، ج1، ص258.
12. میرزاابوالقاسم قمی، غنایم الایام، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1417، ج4، ص279.
13. سیدمحمدعلی، مدارک الاحکام، قم، مؤسسه آل البیت، 1410، ج5، ص359.
14. محمدکاظم یزدی، عروة الوثقی، بیروت، مؤسسه اعلمی، چ دوم، 1409، ج2، ص366.
15. مرتضی حایری، الخمس، قم، مؤسسه اسلامی، 1418، ص11.
16. محمدحسین نجفی، جواهر الکلام، بیروت، دارالاحیا التراث العربی، 1981م، چ هفتم، ج16، ص2.
17. امام خمینی، تحریر الوسیلة، قم، دار الکتب العلمیة، 1409، ج1، ص351.
18. محمد خزائلی، احکام قرآن، سازمان انتشارات جاویدان، 1361ش، ص455.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر