نقش نظام آموزشی در نظریه پردازی

پیام حوزه: نظر جناب عالی درباره ی نظام آموزشی و تاثیر آن در نظریه پردازی و کمبودهای آن برای تحقق این خواسته، چیست؟
اصولا نظریه پردازی و تولید اندیشه باید در چارچوب دانش صورت گیرد. بنابراین، نظریه پرداز قبل از هر چیز باید فرصت هایی را در جهت دانش اندوزی و آگاهی یابی از روش های تحقیقی و منابع مطالعاتی صرف کند. حال اگر یک دانش از گذر نظام نادرست آموزشی معرفی گردد، نتیجه کار این خواهد بود که بیش تر فرصت های قابل استفاده صرف آموزش گردد. در واقع در چنین دانش هایی مباحث اصلی و مهم به سختی به دست می آیند و در پس انبوهی از موضوعات نادرست یا غیر لازم مخفی می مانند.
در چنین شرایطی دانش پژوهان به جای آنکه فرصت ها و امکانات اصلی خویش را صرف نظریه پردازی نمایند، آن ها را در راه دستیابی به اطلاعات بنیادین و ضروری آن دانش، آن هم طی روندی زمان بر و طولانی مدت از کف می بازند.
کسانی که فقه و اصول را طی یک فرایند سی یا چهل ساله می آموزند دیگر نه نای آن را دارند که به نوآوری در این دو دانش همت گمارند و نه اگر علاقه ای هم چنان در وجودشان فروزنده مانده باشد از خلاقیت ها، مهارت ها و توانایی های سرزنده علمی برای انجام چنین کاری سود می برند.
در ارتباط با متون آموزشی فعلی حوزه باید دو نکته مورد توجه قرار گیرد:
اول. نوسازی و متناسب سازی متون آموزشی با نیازهای زمان. اما اشکال این است که تغییر متون آموزشی به کندی انجام گرفته است، روند تغییر و نوسازی و بهسازی و متناسب سازی متون آموزشی با لوازم آموزشی و قواعد آموزشی، کند و غیر پاسخگو است. البته معنای تغییر این نیست که یک متن سخیف و ضعیف را به جای آن بگذاریم، معنایش این است که هزینه و سرمایه گذاری شود و شخصیت هایی به صورت نهادینه شده وارد مطالعاتی برای این کار شوند. باید بیش ترین سرمایه و انرژی و امکانات و فرصت ها را صرف این جا کرد.
دوم. رفع تعقیدات. بعضی از کتاب های آموزشی انرژی ها را به خاطر تعقیداتی که دارند، صرف رمزگشایی متن می کنند و پژوهش منحرف می شود. پژوهش بسیاری از کسانی که با متون آموزشی سر و کار دارند، صرف حل عبارات غامض می شود. حالا این عبارت چه دردی از اسلام را دوا می کند و حل تعقیدات و پیچیدگی های آنچه تاثیری در علم دارد؟
علاوه بر این در نظام آموزشی تا وقتی که رابطه ی آموزش و پژوهش منطقی نشود، نظریه پردازی راه به جایی نمی برد.
هم چنین در نظام آموزشی باید امکانات در اختیار پژوهش باشد؛ امکانات ارائه ی محصولات پژوهش و امکانات انجام پژوهش.
نظام آموزشی ناکارآمد قبل از هر چیز میان جامعه و نیازهای آن از یک سوی و پژوهشگران و دانش پژوهان از سوی دیگر فاصله می اندازد. نظام های ناکارآمد به جای آن که جدیدترین نیازها، پرسش ها و برداشت های جامعه را به درون محیط علمی هدایت کنند، علاقه مندی های سر زنده دانش پژوهان را به دغدغه های بی حاصل و درونی معطوف می سازند.
چنین نظام هایی بیش از آن که میان جامعه و دانش ارتباط برقرار سازند، جامعه کوچک علمی را به مجموعه ای دور افتاده بدل می کنند که حتی دایره مخاطبانش نیز به تولید کنندگانش محدود می شود.
یکی دیگر از پیامدهای ناگوار نظام های آموزشی نادرست و ناکارآمد، فرصت سوزی می باشد. امروزه عامل زمان به ایجاد فشاری روزافزون بر دوش آفرینندگان دانش بدل شده است. اگر تا دیروز طرح پرسش هایی معماگونه به عالمان اجازه می داد تا به گسترش مهارت ها بدون توجه به نیازهای واقعی دست بزنند، امروزه هجوم بی امان پرسش هایی نوشونده عامل زمان را به نقطه آسیب پذیر برای ما بدل کرده است.
بر این اساس، نظام آموزشی که تاریخ مصرف آن به سر آمده، نمی تواند رابطه ی میان پرسشگر و پاسخ دهنده را برقرار سازد. حوزه به نظامی در آموزش احتیاج دارد که از یک سوی تراکم و ترافیک نفسگیر موضوعات علمی و پرسش های جدید قرار گرفته در پشت دروازه های فقه را سامان دهد و از سوی دیگر راه و رسم و ساز و کار پاسخگویی شتابان ولی مدقانه را به این پرسش ها بیاموزد.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان