ماهان شبکه ایرانیان

ما و خرافات

(صفحه 152)
زندگی انسان دارای دو بعد فردی و اجتماعی است و انسان در هر دو بعد، نیازمند مجموعه ای از دستورات است تا در سایه آن بتواند افکار، اعمال و گفتار خویش را تصحیح نماید و به بهترین نحو در مسیر زندگی خود حرکت کند و در نهایت، رضایت حضرت حق را دنبال نماید.
یکی از مسائلی که پیوسته دامنگیر بشر بوده و تأثیرات منفی در ابعاد فردی و اجتماعی زندگی او گذاشته، اعتقاد به خرافات است. بشر پیوسته به خرافات مختلفی معتقد بوده و بیشتر خرافات با زندگی او، مناسبتی نزدیک داشته است.
به طور کلی، یک اصل مسلّمی وجود دارد و آن این است که انسان از قدیم ترین زمان، همواره برای رفاه و آسایش خود و خویشاوندانش می کوشید و طالب مصون ماندن خود و آنان بود. او با استفاده از قوای خود و باور داشتن یک سری از خرافات می کوشید تا، از حوادث غیر طبیعی و طبیعی و نیروهای مافوق طبیعت، مصون بماند و چون دانش او اندک بود، به طلسم و مهره و ورد و امثال اینها پناه می برد.
خرافات قبل از آنکه اثری مثبت
 (صفحه 153)
در زندگی انسان داشته باشد، مانعی برای پیشرفت و انگیزه ای برای بی ارادگی و تعلل در انجام کارها و امور زندگی است.
در این نوشتار بر آنیم تا ضمن تبیین مسئله خرافات، نظر واقعی دین و سیره معصومین علیهم السلام را در برخورد با این گونه عقاید و کردار بیان کنیم.
معنی و تعریف خرافات
خُرافه، واژه ای عربی است و ریشه آن «خرف» به معنای «چیدن میوه» یا «پیری و فرتوتی» است. «خُرافه» مصدر این فعل است و در تداول فارسی بر سخنان بیهوده و پریشان که ناخوشایند باشند، اطلاق می شود. عادت مألوفه و شیوه های متبعه ای که بر مبنای عقل و خرد و یا شرع و شریعت نیست، بلکه به استناد خوابی که کسی دیده باشد یا عملی که از گذشتگان به یادگار مانده و مانند آن باشد، از این قبیل است.[1]
پس به طور کلّی، می توانیم خرافات را عبارت از باورهای باطل و بی اساس که فاقد مبنای عقلی و علمی باشند، بدانیم. و ذکر این نکته ضروری است که خرافه نسبت به درجه فهم و بصیرت بشر، معنا می یابد و می تواند وجود داشته باشد. چه بسیاری از مسائل که به نظر ما خرافه می رسند، اما در دوره های قبل به دلیل محدود بودن علم بشر، معقول و مقبول بودهاند؛ مثلاً این عقیده که شکستن آیینه شگون ندارد، به نظر ما عقیده ای بی اساس، بچه گانه و خرافاتی به نظر می آید؛ اما باید اشاره کرد که در روزگار قدیم، مردم، تصور می کردند شکل و سایه و عکس انسان، قرین یا جزء روح انسان است و با شکسته شدن آیینه، نقش انسان باطل می شود و در واقع، روح او صدمه می بیند. اما در این عصر که نور علم، چنین تاریکیهایی را زدوده است، اگر هنوز هم کسانی پیدا شوند که در شکستن آیینه همان باور بدشگونی را داشته باشند، می توان آنان را خرافاتی نامید.
خرافات در جوامع مدرن
نباید تصور کرد که خرافات و
(صفحه 154)
ساده لوحی تنها منحصر به کشورهای جهان سوم و مردمی عامی و بی سواد است، بلکه در کشورهایی که خود را صاحب بلامنازع تکنولوژی و قدرت می دانند نیز خرافات بیداد می کند. به عنوان نمونه، گوشه هایی از اعتقادات عجیب برخی کشورها را می خوانیم:
طبق آخرین آمار، نیمی از مردم آمریکا، افرادی خرافاتی هستند.[2] آمریکاییها معتقدند اگر شما روی پلی با دوستانتان خداحافظی کنید، دیگر هیچ وقت آنها را نخواهید دید. وقتی شهاب سنگی دیدید، سریع آرزو کنید؛ همه آرزوهای شما برآورده خواهد شد. هنگام عطسه دستانتان را جلوی دهانتان بگیرید، ممکن است روحتان از فرصت استفاده کرده، فرار کند.
فرانسویها به شدت به طالع بینی معتقدند و اگر روزی از طریق اینترنت از پیش بینی آن روز با خبر نشوند، از جایشان تکان نمی خورند. فرقی هم نمی کند کارگر ساده یک کارخانه باشند یا یک دولتمرد بلندپایه. آنها اولین صفحه روزنامه ای که سر میز صبحانه می خوانند، صفحه مربوط به طالع بینی و پیشگوییهای روزانه است.
چینیها هم دست کمی از بقیه ندارند. آنها برای دور کردن شیطان از خودشان، دست به هزار و یک کار عجیب و غریب می زنند؛ مثلاً مقداری لوبیا قرمز جلوی در خانه شان می پاشند تا شیطان بترسد و نزدیک نشود. آنها معتقدند رنگ قرمز قدرت عجیبی در دور کردن نیروهای پلید دارد.

به گزارش شبکه خبری «ورد نیوز»[3] طبق خرافات در میان مردم چین، عدد چهار عدد نحسی است. بر اساس مطالعات یک جامعه شناس آمریکایی در دانشگاه «سن دیگو» که بر روی چینیها و ژاپنیهای مقیم آمریکا صورت گرفت، تعداد مرگ و میر ناشی از حمله قلبی در میان چینیها در روز چهارم هر ماه میلادی نسبت به روزهای دیگر بیشتر است و این مرگ
(صفحه 155)
و میر ظاهرا به دلیل ترس از این روز و فشارهای روانی ناشی از آن است. این جامعه شناس در طی 25 سال گذشته مرگ بیش از 47 میلیون نفر چینی را در آمریکا در روز چهارم هر ماه گزارش کرده و در مجله «مدیکال انگلیش» آن را به ثبت رسانده است.
«جیمی راکسبرگ»، محققی که بر روی این تحقیقات کار کرده است، می گوید: این تحقیقات به کمک چند ریاضی دان صورت گرفت و معلوم شد که در روز چهارم هر ماه شمار مرگ و میر ناشی از حمله قلبی در میان چینیهای مقیم آمریکا نسبت به روزهای دیگر 13 درصد بیشتر است. وی می افزاید: عدد چهار در زبان چینی تلفظ Si و در زبان ژاپنی تلفظ Shi دارد که دارای معنایی شبیه مرگ در هر دو زبان است. آنان به شوم بودن عدد چهار آن قدر معتقدند که در کشورشان برای شماره گذاری اتاقهای هتلها و بیمارستانها از عدد چهار استفاده نمی کنند؛ حتی در نیروی هوایی چین به دلیل عقاید خرافی از عدد چهارم برای شماره گذاری هواپیماهای نظامی دوری می شود.
ایرلندیها نیز برای اینکه از قافله عقب نمانند، فکر می کنند نعل اسب شانس می آورد و اگر بخواهند آن را در جایی نصب کنند، باید سربالا باشد؛ چون در این حالت تأثیرش بیشتر است. بعضی از آنها هم معتقدند اگر یک نعل اسب را بالای تخت خوابشان بیاویزند، محال است کابوس ببینند.
برای مصریها گربه خیلی مهم و مقدس است؛ چون فکر می کنند ایزیس که یک الهه باستانی است، به شکل گربه بوده و هرکسی گربه ای را بکشد، محکوم به مرگ است. آنها حتی فکر می کنند گربه سیاه برای صاحبش شانس می آورد.
انگلیسیها گربه را مومیایی می کنند و به دیواری می زنند تا ارواح پلید را دور کند! آنها معتقدند اگر گربه سیاهی به سمت شما بیاید، با خودش خوش شانسی می آورد؛ اما اگر از شما خوشش نیاید و از پیشتان برود، شانسی باقی نمی ماند.
خرافات در اعصار مختلف
در اینجا سؤالی مطرح است و آن
 (صفحه 156)
اینکه آیا خرافات به واسطه ظهور علوم، رو به تضعیف می روند و یا اینکه هر عصر، خرافه جدیدی را با خود می آورد؟
وقتی دقیق تر به تاریخ زندگی بشر، نگاه کنیم، در خواهیم یافت که به واسطه پیشرفت زمان، خرافات نیز لباس کهن از تن به در می آورند و با لباس و نام دیگر، ظهور پیدا می کنند. باورها، جزء لاینفک فرهنگ مردمانند. ذهنیات هر فرد، از باورها، پندارها، سخنان و ادبیات عامه انباشته است. هر عصر و نسلی، خرافات خاص خودش را می پرورد؛ اما در کل می توان اذعان داشت که به هر اندازه «استدلال»، «تعقل» و «لزوم تجربه» در جامعه ای بیشتر حاکم باشد، دامنه خرافات در آن جامعه محدودتر و شیوع و پذیرش آن نیز کمتر است. در چنین جوامعی، خرافات را بیشتر با کارکرد طنز، سرگرمی، ادبیات داستانی و گزارش تاریخ، می توان پیدا کرد.
به عنوان نمونه، «هفت سین» در سفره نوروز، روزگاری جنبه آیینی (نشانی از هفت فرشته و هفت عنصر حیات و ...) داشت؛ امّا پس از اسلام آوردن و رونق علوم در این سرزمین، اندک اندک، جنبه آیینی خود را از دست داد و به خرافه نزدیک شد. در روزگار معاصر، همین باور عامیانه، کارکرد فرهنگی نمادین (آگاهی بخشی، سرگرمی، جشنوارگی، پیوند با هویت تاریخی) یافته است. نمونه دیگر، سنّت «سیزده به در» است که روزی «آیین» و روز دیگر، «خرافه» بوده است و امروزه، تنها کارکرد فرهنگی نمادین (بهره گیری از طبیعت، آشنایی با جلوه های آفرینش در آغاز بهار، سفر کردن از مسکن مألوف، و ...) دارد...
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و مبارزه با خرافات
یکی از اصول اساسی و جدی در سیره درخشان معصومین علیهم السلام توجه به واقعیات و حقایق، و دوری از هر گونه بیهودگی، خرافات و بدعتهاست. توجه به واقعیات در سیره پیامبران الهی علیهم السلام قرار داشته است. آنها امین و راستگو و واقع بین بودند و چهره حق را آن گونه که بود، به مردم نشان
 (صفحه 157)
می دادند. به طور کلی، بخش مهمی از زندگی انبیا و ائمه علیهم السلام مبارزه و پیکار با بت پرستی و طاغوت پرستی و هر گونه تقلید کورکورانه و خرافات بوده است. آنها در صدد بودند که خرافات و گمراهیها را از آیینه دل امتها بزدایند و مسیر هدایت و حرکت صحیح را پیش روی مردم نهند.
قرآن مجید، هدفهای مقدس بعثت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را با جمله های کوتاهی بیان کرده است. از جمله، اینکه می فرماید: «وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الاْءَغْلالَ الَّتی کانَتْ عَلَیْهِمْ»؛[4] «[پیامبر خدا [تکالیف شاق و غل و زنجیرهایی را که بر آنها بود، بر می دارد.» مسلما مقصود از غل و زنجیر، غلهای آهنین نیست، بلکه منظور همان اوهام و خرافاتی است که فکر و عقل آنها را از رشد و نمو بازداشته بود و یک چنین گیر و بندی که به بال فکر بشر بسته می شود، به مراتب از سلسله آهنین، زیان بخش تر و ضرر بارتر است؛ زیرا زنجیرهای آهنین پس از گذشت مدتی، از دست و پا برداشته می شود و فرد زندانی با فکر سالم و منزه از خرافات گام در زندگی می گذارد، اما سلسله هایی که از اوهام و اباطیل، بسان رشته های سردرگم، به عقل و شعور و ادراک انسان پیچیده می شود، چه بسا تا دم مرگ با انسان همراه می باشد و او را از هر گونه تلاش، حتی برای باز کردن این قید و بند، باز می دارد.
انسان با فکر سالم و در پرتو عقل و خرد می تواند هرگونه قید و بند آهنین را در هم شکند، ولی فعالیت و تلاش انسان بدون فکر سالم، نقشی بر آب و عاری از فایده می شود.
یکی از بزرگترین افتخارات پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله این است که با خرافات و اوهام و افسانه و خیال، مبارزه کرد و عقل و خرد بشر را از غبار و زنگ خرافات شستشو داد. آن حضرت برای این آمده بود که قدرت فکری بشر را تقویت کند و با هر گونه خرافات، به هر رنگ که باشد، حتی اگر به پیشرفت هدفش هم کمک نکند، سرسختانه مبارزه کند.
سیاستمداران جهان، پیوسته از هر
(صفحه 158)
پیش آمدی به نفع خود استفاده می کنند. حتی اگر افسانه های باستانی و عقاید خرافی ملتی به ریاست و حکومت آنها کمک کند، از ترویج آن خودداری نمی کنند؛ ولی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نه تنها از آن عقاید خرافی که به ضرر خود و اجتماع تمام می شد، جلوگیری می کرد، بلکه حتی اگر یک افسانه محلی و یک فکری بی اساس به پیشرفت هدف او کمک می کرد، با تمام قوا و نیرو با آن به مبارزه بر می خاست و کوشش می کرد که مردم بنده حقیقت باشند، نه در بند افسانه و خرافات.
گرفتن خورشید همزمان با مرگ ابراهیم، فرزند آن حضرت و شایعه عرب مبنی بر اینکه خورشید به خاطر مرگ فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله گرفته است، می توانست ابزار خوبی برای فخر فروشی باشد؛ اما پیامبر این جمله را که شنید، بالای منبر رفت و فرمود: «آفتاب و ماه، دو نشانه بزرگ از قدرت بی پایان خدا هستند و سر به فرمان او دارند. هرگز برای مرگ و زندگی کسی نمی گیرند. هر موقع ماه و آفتاب گرفت، نماز آیات بخوانید.» بعد از منبر پایین آمد و با مردم نماز آیات خواند.[5]
آن حضرت در تمام ادوار زندگی، حتی در زمان کودکی با اوهام و خرافات مبارزه می کرد. یکی از روزهایی که سن آن حضرت از چهار سال تجاوز نمی کرد و زیر نظر دایه و مادر رضاعی خود «حلیمه» به سر می برد، از مادر خود درخواست کرد که همراه برادران رضاعی خود به صحرا رود. «حلیمه» می گوید: فردای آن روز، محمد را شستشو دادم، به موهایش روغن زدم، به چشمانش سرمه کشیدم و برای اینکه دیوهای صحرا به او صدمه نرسانند، یک مهره یمانی را با نخ به گردن او آویختم. محمد صلی الله علیه و آله مهره را از گردن درآورد و به مادر خود چنین گفت: «مادر جان آرام! خدای من که پیوسته با من است، نگه دار و حافظ من است.»[6]
(صفحه 159)
پیشوایان معصوم علیهم السلام و پرهیز از خرافات
در دعاهایی که از زبان ائمه معصوم علیهم السلام در مناجات با خدا جاری می شد، چنین آمده است: «اَلَلَّهُمَّ اَرِنِی الْاَشْیَاءَ کَمَا هِیَ؛[7] خداوندا! امور را آن گونه که هست، به من نشان بده.» در قسمتی از دعای بعد از نماز عشاء نیز که از امام صادق علیه السلام نقل شده است، چنین آمده، «اللَّهُمَّ ... أَرِنِی الْحَقَّ حَقّا حَتَّی أَتَّبِعَهُ وَ أَرِنِی الْبَاطِلَ بَاطِلًا حَتَّی أَجْتَنِبَهُ وَ لَا تَجْعَلْهُمَا عَلَیَّ مُتَشَابِهَیْنِ فَأَتَّبِعَ هَوَایَ بِغَیْرِ هُدًی مِنْکَُ؛[8] خداوندا! واقعیت و حق را به من نشان بده تا از آن پیروی کنم و باطل را به من بنمایان تا از آن دوری کنم و حق و باطل را برای من مبهم و نامشخص نکن که در نتیجه از هوای نفس خود به دور از راه هدایت تو پیروی کنم.»
اهل بیت علیهم السلام برای حفظ دین الهی و دستورات آن به قدری دقت داشتند که امام صادق علیه السلام در جمع اصحاب خود یادی از عصر غیبت کردند و برای ثبات عقاید مؤمنین به خواندن دعای غریق سفارش کردند. عبدالله بن سنان می گوید: پرسیدم دعای غریق چیست؟ آن حضرت فرمود بگو: «یا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ! یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ! ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِکَ!» عبدالله می گوید: «من این دعا را خواندم، ولی بعد از جمله "مقلب القلوب"، جمله «والابصار» را از خودم افزودم. امام صادق علیه السلام به من رو کرد و فرمود: درست است که خداوند گرداننده دلها و چشمهاست، ولی آنچه را که من گفتم، همان را بگو! و چیزی از خودت بر آن کم و زیاد نکن!»[9]
بنابراین، پیشوایان معصوم علیهم السلام تا این اندازه نسبت به اصحاب و یاران خود و اعتقادات آنان توجه داشتند و خود هم به شدت به آن مقید بودند تا آنجا که خطاب به حضرت حق عرض می کردند: «یا رَبِّ أَرِنِی الْحَقَّ کَمَا هُوَ عِنْدَکَ؛[10] خدایا حق را همان گونه که در نزد توست، برای من نمایان کن!»
(صفحه 160)
امامان ما با این برنامه به ما می آموزند که مردم نباید از صراط مستقیم و حقیقی خارج گردند و فریب دغل کاران را بخورند و به اموری مانند: رمالی، معرکه گیری، شعبده بازی، کف بینی، سرکتاب باز کردن، و ... دل ببندند و به دنبال خرافات و اراجیف یاوه سراها بروند. همچنین از بازیهای صوفیان دغلباز هم باید پرهیز نمایند.
این مسئله در روزگار ما نیز که عصر دانش و فن آوری است، وجود دارد. اکنون شیادانی هستند که منافع مادی شان در ترویج خرافه های خاصی است و هیچ جای جهان از وجودشان خالی نیست. نمونه بارز آن وعده های کسانی است که انواع نسخه های حیات بخش را به صورتهای عجیب و غریبی به مردم عوام و ساده لوح قالب می کنند.
اگر به این مسئله توجه شود، راه بر بسیاری از کسانی که از این طریق ارتزاق می کنند، بسته می گردد. متأسفانه روزگار ما، زمان بی حوصلگیها، بی دقتیها و درهم آمیزی واژه ها و مفاهیم است. اکنون در کشور ما مجله هایی چاپ می شود که سراسر آن چیزی جز انواع طالع بینیها و فال قهوه، فال چای و ورق و امثال اینها نیست. بعضی به انواع فالگیری، جن گیری، دعانویسی، و رمالی، روی آورده اند و اسمش را گذاشته اند: امور "فراروان شناسی". این روزها کمتر است که در روزنامه خبری از دستگیری و فاش شدن خیانت افرادی که از این طریق مردم را می فریبند، دیده نشود.
این مسئله نه تنها در روزنامه ها و مجلات دیده می شود، بلکه در شبکه اینترنت هم افرادی باب فالگیری و پیشگویی را بر اساس روز تولد یا ماه تولد به راه انداخته اند و از این طریق، چه درآمدهای کلانی را به جیب می زنند.
اشتباه گرفتن دین و خرافه
خرافه گرایی و پیروی از اوهام از نظر دین اسلام مردود و ناپسند است. اما این طور نیست که هر چه در دید اولیه با نظر و عقیده یا عقل ما سازگار نبود، آن را خرافه بدانیم و مهر خرافاتی بر پیشانی کسی که به آن عمل
 (صفحه 161)
می کند و ملتزم است، بزنیم.
در همین خصوص توجه دقیق به چند نکته لازم است:
1. تذکر اول متوجه جوان ترهاست؛ زیرا آنان معمولاً روشنفکرانه به مسائل می نگرند و افراد مسن خانواده خود را قدیمی و کم فرهنگ می دانند و به همین علت، در مواردی کارهای آنها را خرافه و غلط تلقی می کنند؛ در حالی که بسیاری از کارهای پدر بزرگها یا مادربزرگها یک عمل ریشه دار و مستحبی است که در مورد آن دستورات دینی رسیده است و حتی گاهی فضائل بسیاری هم برای آن شمرده شده است. این نوع نگاه و تفکر معمولاً ریشه در عدم آگاهی و جهل یا کمبود اطلاعات دینی و مطالعات علمی دارد.
2. تذکر دوم متوجه بزرگ ترهاست؛ همانهایی که معمولاً خود را به مسائل دینی و مذهبی ملتزم می دانند. این گروه باید مواظب باشند که اعمال آنها موجب سستی عقاید جوان ترها و افراد کم تجربه نگردد.
گاهی از سوی عده ای افراد مذهبی که فاقد بصیرت در مسائل دینی هستند، کارهایی دیده می شود که ریشه مذهبی ندارد، اما آنها آن را از مذهب می دانند و کسی را که منکر آن باشد، فردی ضد مذهب می شمارند. برای مثال، جهت رواگشتن حاجت خود به درخت متوسل می شوند و به آن پارچه یا نخ می بندند؛ اگر کسی حین انجام دادن کاری عطسه ای کرد، از کار مورد نظر اجتناب می کنند؛ برای شفای مریض خود به رمال متوسل می شوند؛ برای مصون ماندن از چشم زخم، اسفند دود می کنند؛ فلان زمان یا فلان مکان را نحس می دانند، برای اطلاع از حوادث آینده به فال و فالگیر متوسل می شوند و کارهای دیگری از این قبیل، که نه ریشه عقلی و علمی دارد و نه ریشه وحیانی و مذهبی، نه آیه ای دستور چنین کارهایی را به ما داده و نه روایتی آن را تأیید کرده است.
این مسئله یکی از علل دوری جوانان از مذهب است. جوانان فطرت پاک و دست نخورده ای دارند و یکی از علتهایی که بسیاری از آنها را از مذهب دور می کند و تصور نادرستی از مذهب
 (صفحه 162)
و مسائل دینی، در ذهن آنها بر جای می گذارد و فطرت پاک آنها را خدشه دار می سازد، عملکرد ناشایسته بعضی افراد مذهبی است. آنها با عمل بعضی افراد، از دین زده می شوند و کار یک شخص مذهبی را به حساب مذهب می گذارند و از دین و تمام انسانهای مذهبی تنفر پیدا می کنند.
خرافات، دروغ و افراط و تفریط در عزاداری ها
امروز می بینیم که سوگواری بر امام حسین علیه السلام دچار دروغ و خرافات آمیخته به جهالت و افراط و تفریط شده است که ما را از هدف اصلی امام حسین علیه السلام دور می کند. بر ماست که مردم را از این خرافات، دروغها و افراط وتفریطها دور کنیم. در زیارت اربعین می خوانیم: «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلَالَةِ وَ قَدْ تَوَارَزَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیَا وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالاْءَرْذَلِ الاْءَدْنَی؛[11] حسین بن علی، جان و خون خود را در راه تو داد تا بندگان تو را از جهل نجات دهد و آنها را از سرگردانی ناشی از ضلالت و گمراهی برهاند؛ در حالی که دنیا آنها را به خود مشغول کرده بود و سهم انسانیت خود را به بهای پست و ناچیز و غیر قابل اعتنایی فروخته بودند.»
یکی از مصادیق این خرافات، قمه زنی است و اکنون قمه زنی بهانه بسیار خوبی برای کسانی است که از هر فرصتی استفاده می کنند و سعی در تضعیف پایه های اعتقادی و دینی ما دارند.
به فرموده مقام معظم رهبری:
«وقتی کمونیستها بر منطقه آذربایجان شوروی سابق مسلط شدند، همه آثار اسلامی را از آنجا محو کردند؛ مثلاً مساجد را به انبار تبدیل کردند، سالنهای دینی و حسینیه ها را به چیزهای دیگری تبدیل کردند و هیچ نشانه ای از اسلام و دین و تشیع باقی نگذاشتند. فقط یک چیز را اجازه دادند و آن «قمه زدن» بود! دستورالعمل رؤسای کمونیستی به زیردستان
(صفحه 163)
خودشان این بود که مسلمانان حق ندارند نماز بخوانند، نماز جماعت برگزار کنند، قرآن بخوانند، عزاداری کنند، هیچ کار دینی نباید انجام دهند؛ اما اجازه دارند که قمه بزنند! چرا؟ چون خود قمه زدن، برای آنها یک وسیله تبلیغ بر ضد دین و بر ضد تشیع بود. بنابراین، گاهی دشمن از بعضی چیزها این گونه علیه دین استفاده می کند. هر جا خرافات به میان بیاید، دینِ خالص بدنام خواهد شد.»[12]
سخن پایانی
از مجموع مطالب گذشته به دست می آید که مهم ترین عوامل ایجاد خرافه عبارت است از:
1. جهالت و نادانی؛
2. سودجویی؛
3. استقراء ناقص، مانند: نحس شمردن یک روز به جهت اتفاق ناگواری که در آن رخ داده است؛
4. حوادث فراموش شده، مانند: نام گذاری ایام؛
5. انحراف واقعیتها و برداشتهای نادرست؛
6. رسوم و عقائد غلط اقوام پیشین، مثل: چهارشنبه سوری، سیزده بدر و عید نوروز.
بعضی معتقدند که عقاید خرافی نتیجه مثبت هم دارد و برای آن به زوایای روان شناسی این امر می پردازند؛ مثلاً برخی افراد معتقدند اگر فلان لباس را بپوشند، یا فلان شی ء خاص را با خود حمل کنند، برایشان خوش شانسی و موفقیت به همراه می آورد و همین حس به آنها اعتماد به نفس کاذب می دهد؛ اما ناگفته نماند که گاهی این طرز فکرها سد راهی برای عملکرد مناسب شماست.و باید به این حقیقت توجه کرد که واقعیت در زندگی حرف اول را می زند و تنها با یاد خدا می توان آرامش حقیقی را به دست آورد؛ «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»[13]
پایان مقاله

پی نوشت:
[1] . معارف و معاریف، سید مصطفی حسینی دشتی، مؤسسه فرهنگی آرایه، چاپ سوم، 1379، جلد 5، ص 109.
[2] . پایگاه خبری عیاران [ine on] 0036/http://www.ayaran.com/archives .html52 (دسترسی 17 اردیبهشت 1384).
[3] . پایگاه خبری ورد نیوز [on line] http://www.world-news.org/persian/default.aspx (دسترسی 10 اردیبهشت 1384).
[4] . اعراف/157.
[5] . بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، چاپ مؤسسة الوفاء، بیروت، ج 22، ص 155.
[6] . همان، ج 5، ص 392.
[7] . همان، ج 14، ص 10 و 11.
[8] . همان، ج 86، ص 120.
[9] . اعلام الوری، فضل بن حسن طبرسی امین الاسلام، دارالکتب الاسلامیه، قم، چاپ سوم، ص 432.
[10] . بحارالانوار، ج 14، ص 10 و 11.
[11] . مفاتیح الجنان، زیارت اربعین.
[12] . بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار عمومی با مردم مشهد، در اول فروردین 1384 .[on line] www.khamenei.ir (دسترسی 10 اردیبهشت 1384.)
[13] . رعد/28.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان